👈روایتی از #زندگی_طلبه_جوان، همسر و۱۱فرزندش(۱۶)
💥حجت الاسلام محمد مسلم #وافی
🍏
♻فارس: #خودرو دارید؟ میخواهید بیرون بروید در یک #خودرو جا میشوید؟🍋
🍃
📌آقای وافی: فعلاً که #ماشین نداریم. قبلا #پیکان داشتیم. بعد #سمند خریدیم و #سمند را هم حالا برای خرید چند دانگ #خانه فروختهایم. برای #مسافرت به شهرهای دیگر با #قطار میرویم؛ بعضی اوقات هم از رفقایم #ماشین میگیرم و به اطراف شهر یا روستاهای اطراف میرویم. چون دو تا از دخترهایم #عروس شدهاند و پسر بزرگم هم مشغول کار و درس است بقیهمان در یک #ماشین جا میشویم. در شهر هم معمولاً با #اسنپ تردد میکنیم.
🍃
♻فارس: اطرافیانتان درباره تعداد فرزندانتان چه میگویند؟🍒
🍃
📌خانم حداد: اوایل ابراز مخالفت میکردند ولی وقتی که #مقام_معظم_رهبری درباره ضرورت این مسئله صحبت کردند نظرشان کاملا عوض شد. مادرم قبلا به من میگفت:« دخترم دیگه بچه نیار، برای سلامتیت خوب نیست.» من هم در پاسخ میگفتم:« مادر جان، آیا طرافیانمان که تعداد بچههایشان کم است سالمتر از ما هستند؟ اگر برای مبتلا نشدن به کمر درد و پا درد باشد که دختران توی خانه هم این روزها کمر درد دارند، اگر هم #ترس از بیماریهای دیگر است پس چرا این همه نازایی و سرطان رحم و سرطان سینه و ... زیاد شده است! » مادرم هم در برابر حرفهای منطقی من دیگر چیزی نمیگویند.
🍃
📌آقای وافی: تا حالا یک نفر هم در بین دوستان، بزرگان، اساتید و ... ندیدهام که ما را #تشویق کرده باشد؛ چه تشویق #مادی و چه #معنوی. مثلاً کسی نگفته است امسال هفت نفر از بچههایت به #مدرسه میروند این نوشت افزار برای بچههایت. خدا را #شکر ما #گرفتار و #وابسته نیستیم ولی #رفتار_تشویقی از سوی کسی تا به حال ندیدهام.
🍏
🔹منبع:خبرگزاری #فارس
🔹فاطمه جمالزاده
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
☀️پیام معنوی
✅ @pmsh313
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
⏺گفتوگوی#روزنامه_جوان با نفیسه پورجعفری دختر🌷#شهید بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_دوم
💧شهیدی که🌷#حاج_قاسم بدون او به☀️#بهشت نمیرفت! ۳۸ سال با هم بودند
👇
⬅از خلقیات#بابا بگویید و اینکه ایشان چه سبکی در#زندگی برای#تربیت فرزندانش در پیش گرفته بود؟
⚘@pmsh313
⭕هیچ#پست و مقامی پدرم را#مغرور نکرد. #تواضعی مثالزدنی داشت. علاقهای به پست و مقامهای دنیایی نداشت. هر از گاهی که به#بابا گلایه میکردیم و میگفتیم چرا اینقدر کم به خانه میآیید؟ پاسخ میداد: «به خاطر راحتی شما.» هرموقع#بابا برای☀️#نماز_صبح میایستاد بدون اینکه به ما بچهها بگوید ما بچهها از کوچک تا بزرگ با شنیدن صدای نمازش از#خواب بلند میشدیم و پشت سر ایشان میایستادیم و🍀#نماز میخواندیم. درخصوص #حجابِ من و خواهرم از همان کوچکی به ما #تأکید داشت ولی هیچوقت این حرف را #مستقیم به ما نمیگفتند و #مستقیم از ما نمیخواستند که باید حجابتان #چادر باشد. ولی به صورت غیرمستقیم با حرفزدنشان و انجام کارهایشان ما متوجه شدیم که باید💥#پوشش_چادر داشته باشیم. همچنین ایشان نوههایش را خیلی 💥#دوست داشت. وقتی که#بابا از بیرون به خانه میآمد، بچهها برای#بوسیدن ایشان از همدیگر#سبقت میگرفتند.
🌷@shahidabad313
⬅ #بابا چند سال با🌷#حاج_قاسم همراه بود؟
⚘@pmsh313
⭕شهیدی که🌷#حاج_قاسم بدون او به☀️#بهشت نمیرفت!پدرم ۳۸ سال با🌷#حاج_قاسم، چه در زمان #جنگ_هشت_ساله #دفاع_مقدس و چه در جنگهای نامنظم #عراق و #سوریه، #رفاقت داشت. همیشه🌷#حاج_قاسم، بابا را با نام کوچک «🌷#حسین» صدا میزد.🌷#حاج_قاسم میگفت: «اگر دو نفر در این#دنیا من را#حلال کنند من میتوانم 🌷#شهید شوم و وارد ☀️#بهشت شوم. یکی خانمم و دیگری🌷#حسین است.» با آنکه پدرم این همه سال با🌷#حاج_قاسم بود، ولی هروقت تلفنی با حاجی #صحبت میکرد، یک #شرم خاصی روی صورت#بابا نمایان میشد. انگار در #صحبت خود با یکدیگر #خجالت میکشیدند. خیلی وقتها #بابا به خاطر مشغله کاریاش #صبح زود قبل از #اذان_صبح دم در خانه🌷#حاج_قاسم منتظر میایستاد. حتی یک کارتن در #ماشین داشت که☀️#نماز صبحش را روی آن میخواند و #منتظر حاجی میماند. با تردد پدرم تمام همسایهها هنگام رفتن به سر کار «پورجعفری» را میشناختند. حتی موقع برگشت هم وقتی پدرم مطمئن میشد🌷#حاج_قاسم داخل خانه شده است به #منزل خودمان برمیگشت. تا موقعی که چیدمان کار برنامهها، جلسه، هماهنگیها و مأموریتها را انجام نمیداد #بابا خیالش راحت نمیشد.
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
☀️پیام معنوی
✅ @pmsh313
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•