تاریخ زبان فارسی.pdf
2.62M
📚کتاب تاریخ زبان فارسی
👤تالیف:مهری باقری
🇮🇷🎓📚➔ 👈
•┈••✾❣📚❣✾••┈•
📚 دانلود رایگان جدیدترین فایلهای
📗#کتاب 📝#جزوه #خلاصه
📖#فلش_کارت 📋#نمونه_سوالات #استخدامی #دانشجویی #دانشگاه
✔️ #کارشناسی
✔️ #ارشد
✔️ #دکترا
#دانلود_رایگان
💻📲عضویت در کانالهای #تلگرام و پیامرسان #ایتا🎓😍
📗دانلودرایگان جزوه، کتاب و نمونهسوال از همه رشتهها↙️تلگرام💙وایتا🧡
📖📚➔ 👈📗📒📕📔📘
🎓🤖➔ 👈😍📋
نشـرمطالب کــانال باذکرلینــک، مــجاز اســـت.
📗دانلودرایگان جزوه،کتاب ونمونهسوال از همه رشتهها↙️تلگرام💙وایتا🧡
📖📚➔ @Pnu100 👈📗📒📕📔📘
🎓🤖➔ @Pnu100bot 👈😍📋
1_9716797834.pdf
30.68M
فایل کتاب اصول و فنون مشاوره
@Pnu100
1_9748059634.pdf
21.41M
✨ صفحات مورد آزمون کتاب روایت سوم
🔺از منابع اختصاصی پرورشی /سلامت
🇮🇷🎓📚➔ @Pnu100 👈
•┈••✾❣📚❣✾••┈•
📚 دانلود رایگان جدیدترین فایلهای
📗#کتاب 📝#جزوه #خلاصه
📖#فلش_کارت 📋#نمونه_سوالات #استخدامی #دانشجویی #دانشگاه
✔️ #کارشناسی
✔️ #ارشد
✔️ #دکترا
#دانلود_رایگان
💻📲عضویت در کانالهای #تلگرام و پیامرسان #ایتا🎓😍
📗دانلودرایگان جزوه، کتاب و نمونهسوال از همه رشتهها↙️تلگرام💙وایتا🧡
📖📚➔ @Pnu100 👈📗📒📕📔📘
🎓🤖➔ @Pnu100bot 👈😍📋
نشـرمطالب کــانال باذکرلینــک، مــجاز اســـت.
روایت سوم ا.pdf
8.84M
روایت سوم
🇮🇷🎓📚➔ @Pnu100 👈
•┈••✾❣📚❣✾••┈•
📚 دانلود رایگان جدیدترین فایلهای
📗#کتاب 📝#جزوه #خلاصه
📖#فلش_کارت 📋#نمونه_سوالات #استخدامی #دانشجویی #دانشگاه
✔️ #کارشناسی
✔️ #ارشد
✔️ #دکترا
#دانلود_رایگان
💻📲عضویت در کانالهای #تلگرام و پیامرسان #ایتا🎓😍
📗دانلودرایگان جزوه، کتاب و نمونهسوال از همه رشتهها↙️تلگرام💙وایتا🧡
📖📚➔ @Pnu100 👈📗📒📕📔📘
🎓🤖➔ @Pnu100bot 👈😍📋
نشـرمطالب کــانال باذکرلینــک، مــجاز اســـت.
تست_تربیتی.pdf
793.1K
✅ تست های عالی روانشناسی تربیتی(پرورشی) به همراه جواب
🍃ویژه آزمون استخدامی آموزگاری و ..
🇮🇷🎓📚➔ @Pnu100 👈
•┈••✾❣📚❣✾••┈•
📚 دانلود رایگان جدیدترین فایلهای
📗#کتاب 📝#جزوه #خلاصه
📖#فلش_کارت 📋#نمونه_سوالات #استخدامی #دانشجویی #دانشگاه
✔️ #کارشناسی
✔️ #ارشد
✔️ #دکترا
#دانلود_رایگان
💻📲عضویت در کانالهای #تلگرام و پیامرسان #ایتا🎓😍
📗دانلودرایگان جزوه، کتاب و نمونهسوال از همه رشتهها↙️تلگرام💙وایتا🧡
📖📚➔ @Pnu100 👈📗📒📕📔📘
🎓🤖➔ @Pnu100bot 👈😍📋
نشـرمطالب کــانال باذکرلینــک، مــجاز اســـت.
خلاصه مبانی نظری تحول بنیادین (1).pdf
1.07M
📙 خلاصه عالی مبانی نظری تحول بنیادین
🍊ویژه آزمون استخدامی آموزگاری و دبیری
🇮🇷🎓📚➔ @Pnu100 👈
•┈••✾❣📚❣✾••┈•
📚 دانلود رایگان جدیدترین فایلهای
📗#کتاب 📝#جزوه #خلاصه
📖#فلش_کارت 📋#نمونه_سوالات #استخدامی #دانشجویی #دانشگاه
✔️ #کارشناسی
✔️ #ارشد
✔️ #دکترا
#دانلود_رایگان
💻📲عضویت در کانالهای #تلگرام و پیامرسان #ایتا🎓😍
📗دانلودرایگان جزوه، کتاب و نمونهسوال از همه رشتهها↙️تلگرام💙وایتا🧡
📖📚➔ @Pnu100 👈📗📒📕📔📘
🎓🤖➔ @Pnu100bot 👈😍📋
نشـرمطالب کــانال باذکرلینــک، مــجاز اســـت.
سوالات_آزمون_آشنایی_با_اندیشه_و_افکار_استاد_شهید_مطهری_در_کتاب_تعلیم.pdf
879.1K
📋 ۶۰۰ تست از تعلیم و تربیت در اسلام مطهری با جواب
🌻ویژه آزمون استخدامی آموزگاری و دبیری و ..
🇮🇷🎓📚➔ @Pnu100 👈
•┈••✾❣📚❣✾••┈•
📚 دانلود رایگان جدیدترین فایلهای
📗#کتاب 📝#جزوه #خلاصه
📖#فلش_کارت 📋#نمونه_سوالات #استخدامی #دانشجویی #دانشگاه
✔️ #کارشناسی
✔️ #ارشد
✔️ #دکترا
#دانلود_رایگان
💻📲عضویت در کانالهای #تلگرام و پیامرسان #ایتا🎓😍
📗دانلودرایگان جزوه، کتاب و نمونهسوال از همه رشتهها↙️تلگرام💙وایتا🧡
📖📚➔ @Pnu100 👈📗📒📕📔📘
🎓🤖➔ @Pnu100bot 👈😍📋
نشـرمطالب کــانال باذکرلینــک، مــجاز اســـت.
روان شناسی
نظریه های روانشناسی۱
بندورا : نظریه شناختی اجتماعی و یادگیری مشاهده ای
آلبرت بندورا Albert Bandura
آلبرت بندورا Albert Bandura درآلبرتای شمالی در کانادا متولد شد . او در دانشگاه آیوا تحت تأثیر کنت اسپنس Kenneth Spence از پیروان هال ونیز تأکید عمومی بر تحلیل دقیق مفاهیم و پژوهش های حساب شده آزمایشی قرار گرفت . در خلال این ایام او تحت تأثیر آثار میلر و دالارد هم قرار داشت .
جنبه های متمایز نظریه شناختی – اجتماعی و فرض های بنیادی آن :
تأکید بر انسان به عنوان موجودی فعال (دیدگاه عاملی agency؛ به این معنی که انسان از توانایی کنترل کردن ماهیت و کیفیت زندگی خود برخوردار است )
تأکید بر ریشه های اجتماعی رفتار
تأکید بر فرایندهای شناختی (فکری)
تأکید بر رفتار وابسته به موقعیت خاص
تأکید بر تحقیق منظم
تأکید بر یادگیری الگوهای پیچیده رفتار در غیاب پاداش
شخصیت تعامل رفتار ، شناخت (عوامل شخصی) و محیط است
بسیاری از عوامل تأثیرگذار بر زندگی انسان نتیجه رویدادهای غیرمنتظره و پیش بینی نشده هستند
انسان از توانایی به کارگیری زبان و نمادهای دیگر برای تنظیم زندگیش برخوردار است
ویژگی برجسته انسان شکل پذیری است ، یعنی توانایی آموختن انواع رفتار (تفاوت بندورا و اسکینر در این است که بندورا بیشتر بر یادگیری جانشینی تأکید دارد. همچنین معتقد است تقویت زمانی تأثیر بیشتری داردکه فرد از رابطه عمل و پیامد آگاه باشد، یعنی میان شناختی)
ساختار نظریه بندورا
انتظارات و باورها :
نظریه شناختی – اجتماعی بندورا بر انتظارات افراد از رویدادها و باورهایی که درمورد خود دارند ، تأکید دارد . برای مثال ، افراد انتظاراتی از رفتار دیگران دارند و پاداش ها و تنبیه هایی را برای رفتار خود در موقعیت های مختلف توقع می کنند . آن ها هم چنین باورهایی در مورد توانایی های خود در حل مسائل و چالش ها در موقعیت های خاص در ذهن خود می پرورانند .بدیهی است که این باورها ، متضمن فرایندهایی شناختی مانند طبقه بندی موقعیت ها (مثل موقعیت کاری، تفریحی، رسمی، آرام و ترسناک) ، پیش بینی آینده و واکنش به آن است . آن چه که باید تأکید شود ویژه بودن موقعیت فرد در ایجاد انتظارات و باورها در اوست ؛ یعنی اگرچه افراد ممکن است باورها و انتظاراتی کلی داشته باشند ، مانند کنترل درونی و انتظارات تعمیم یافته ای که راتر مطرح می کند ، آن چه که مهم تر است ، انتظارات و باورهایی است که در موقعیت های ویژه یا گروهی از موقعیت ها شکل می گیرد . وقتی نتوانیم موقعیت ها را از یکدیگر تمیز دهیم ، در همه آن ها یک جور رفتار می کنیم . هیچ جانداری در چنین شرایطی زنده نمی ماند . تمییز بین موقعیت ها به دلیل نیازهایی که ارضاء می کند (مثل گرسنگی، نیاز جنسی، امنیت) برای حیات ضروری است . علاوه بر این به دلیل قابلیت زیاد شناختی ، انسان ، تفاوت های بسیار ظریفی بین موقعیت ها قائل می شود . بنابراین یک فرد یک موقعیت را تهدید کننده و دیگری آن را هیجانی و جالب ارزیابی می کند . یک فرد دو موقعیت را مشابه و دیگری آن را از یکدیگر متمایز به حساب می آورد . بدیهی است که رفتار فرد بسته به برداشت او از موقعیت، متفاوت است .براساس نظریه شناختی- شناختی، جوهره اصلی شخصیت در برداشت متفاوت افراد از موقعیت ها و در الگوی رفتاری ، که براساس آن برداشت شکل می گیرد، نهفته است .
تمایز بین موقعیت ها و ثبات شخصیت :
براساس این نظریه ، افراد ، انتظاراتی از نوع اگر … پس را شکل می دهند : اگر این موقعیت پیش آید ، سپس می توانم انتظار داشته باشم که چنین اتفاقی بیفتد . در نتیجه ، الگوهای ثابت روابط موقعیت – رفتار شکل می گیرد . تحقیقاتی که گزارش های شخصی را ملاک قرار داده اند ، به وضوح از این واقعیت که افراد در انواع موقعیت ها ، حالات متفاوت دارند و براساس آن عمل می کنند ، حمایت می کند . برای مثال ، ممکن است آزمودنی گزارش کند که در موقعیت خارج از منزل با همسالان احساس آرامش کی کند در حالی که با همان گروه در منزل احساس تنیدگی دارد . به طوری که روان شناسان صفات پیشنهاد می کنند در مجموع رفتارهای افراد در موقعیت های مختلف از یکدیگر متفاوت است . ولی سوال اساسی برای نظریه شناختی – اجتماعی این است که آیا افراد را می توان براساس الگوهای مشخص رابطه رفتار – موقعیت توصیف کرد . به بیان دیگر ، آیا الگوهای رفتاری افراد حتی زمانی که در یک صفت مشترک هستند از یکدیگر متفاوت است ؟ یعنی آیا دونفر که در بروزفتار چرخاشگرانه در یک سطح هستند می توانند در صفتی مانند پرخاشگری هم نمره یکسانی بگیرند ، ولی در نشان داد پرخاشگری در موقعیت های مختلف از یکدیگر متفاوت باشند؟ میشل و همکاران او نشان دادند دو نفر که دارای نیمرخ های متفاوتی در پرخاشگری کلامی در موقعیت های مختلف اند هریک از این نفر در درون موقعیت های خاص به صورت یکنواخت و همسان رفتار می کنند در حالی که در موقعیت های مختلف عملکرد متف
اوتی داشته اند. میشل و همکاران او براین عقیده اند که افراد در مورد رابطه بین رفتار و موقعیت ، نیمرخ های مشخصی دارند که کارکردهای رفتاری نامیده می شود. براین اساس برخلاف تأکید نظریه صفت بر رفتار پرخشگرانه در موقعیت های مختلف ، نوعی ثبات درونی فردی در الگو و سازمان رفتار وجود دارد که به نظر می رسد به خصوص برای روان شناسی شخصیت در شناخت عملکرد انحصاری افراد بسیار با اهمیت است .
عامل جانشین :
بندورا (۲۰۰۰،۲۰۰۱) اخیراً تأثیر جانشین proxy را به عنوان یکی از سه شکل عامل بودن انسان تشخیص داد . «جانشین عبارت است از کنترل غیرمستقیم برآن دسته از شرایط اجتماعی که زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار می دهند». بندورا (۲۰۰۱) خاطر نشان کرد که هیچ کس وقت ، انرژی و امکانات کافی را برای تسلط یافتن برتمام زمینه های زندگی روزمره ندارد . عملکرد موفقیت آمیز الزماً مخلوطی از اتکا به عامل جانشین را در برخی زمینه های عملکرد ایجاب می کند (فیست). افراد برای تعمیرکردن تهویه مطبوع ، دوربین ، یا اتومبیل قابلیت شخصی ندارند . با این حال آن ها ، با توسل به سایر افراد برای تعمیرکردن این چیزها از طریق عامل جانشین می توانند به هدف های خود برسند . افراد به شیوه های مختلف سعی می کنند زندگی روزمره خود را تغییر دهند .مثلاً آن ها برای فراگیری مهارت های مفید معلم می گیرند برای چمن زدن کسی را استخدام می کنند .
با این حال جانشین یک نقطه ضعف دارد. افراد با اتکای خیلی زیاد به شایستگی و توانایی دیگران ممکن است درک کارایی شخصی و جمعی خود را ضعیف کنند . امکان دارد همسری برای مراقبت از زندگی خانوادگی به دیگری وابسته باشد ؛ شاید فرزندان نوجوان یا جوان از والدین شان توقع داشته باشند از آن ها مراقبت کنند ، امکان دارد شهروندان برای تأمین مایحتاج زندگی به دولت شان متکی باشند (فیست).
کارآیی جمعی :
سومین شیوه عامل بودن انسان کارآیی جمعی collective efficacy است . بندورا (۲۰۰۰) کارایی جمعی را به این صورت تعریف کرد : «اعتقاد مشترک افراد به نیروی جمعی شان برای به بارآوردن نتیج مطلوب» به عبارت دیگر ، کارایی جمعی عبارت است از اطمینان افراد از این که تلاش های مشترک آن ها تغییرات اجتماعی به بار خواهد آورد . کارایی جمعی ، به جای «ذهن» جمعی ، از کارایی شخصی افرادی که باهم کار می کنند ناشی می شود . با این حال، کارایی جمعی یک گروه نه تنها به آگاهی و مهارت تک تک اعضای آن بستگی دارد بلکه اعتقاد آن ها به این که می توانند به صورت هماهنگ و تعاملی با یکدیگر کار کنند نیز به این نوع کارایی وابسته است (بندورا ، ۲۰۰۰). امکان دارد کارایی شخصی بالا اما کارایی جمعی پایین داشته باشند (فیست).
خودگردانی :
در صورتی که افراد کارایی شخصی بالایی داشته باشند ، از اتکای خود به جانشین ها مطمئن باشند و از کارایی جمعی محکمی برخوردار باشند ، توانایی زیادی برای تنظیم کردن رفتار خودشان خواهند داشت .انسان ها با استفاده از تفکر تأمل آمیز ، می توانند محیط شان را دستکاری کنند و پیامدهای اعمال شان را به بارآورند . این پیامدها به الگوی جبرگرایی متقابل پس خورانده می شوند و افراد را قادر می سازند رفتار خودشان را کنند .
بندورا (۱۹۹۴) معتقد است ، افراد برای خودگردانی از راهبردهای واکنشی و پیشتازانه استفاده می کنند ، یعنی آن ها به صورت واکنشی سعی می کنند اختلاف بین دستاوردها و هدف شان را کاهش دهند ؛ اما بعد از این که به این اختلاف ها خاتمه دادند ، به صورت پیشتازانه هدف های تازه تر و عالی تر را برای خودشان تعیین می کنند . «افراد از طریق کنترل پیشتازانه با تعیین کردن هدف های با ارزشی که حالت عدم تعادل ایجاد می کنند، اعمال شان را با انگیزه و هدایت می کنند و بعد توانایی ها و تلاش های خودشان را براساس برآورد پیشاپیش از آن چه برای رسیدن به این هدف ها ضرورت دارند، بسیج می کنند». اعتقاد به این که افراد به دنبال حالت عدم تعادل هستند شبیه عقیده گوردون آلپورت به این است که، افراد به همان اندازه ای که برای کاهش دادن تنش با انگیزه می شوند ، می کوشند تنش به وجود آورند (فیست).
عوامل بیرونی در خودگردانی :
آن ها معیاری را دراختیار افراد قرار می دهند تا رفتارشان را ارزیابی کنند.
عوامل بیرونی با تأمین وسیله ای برای تقویت، به خودگردانی کمک می کنند.
عوامل درونی در خودگردانی :
عوامل بیرونی در خودگردانی با عوامل درونی یا شخصی تعامل می کنند . بندورا (۱۹۹۶-۱۹۸۶) سه شرط درونی را در خودگردانی مشخص کرده است : ۱- خودنگری ۲- فرایندهای داوری ۳- واکنش به خود.
خودنگری : افراد باید بتوانند عملکرد خودشان را زیر نظر بگیرند، هرچند که توجه کردن آن ها نیازی ندارد کامل یا حتی دقیق باشد. افراد به برخی از جنبه های رفتارشان به صورت گزینشی توجه می کنند و جنبه های دیگر کلاً نادیده می گیرند.
فرایند داوری : به افراد کمک می کند از طریق فرایند میانجی گری شناختی ، رفتارشا
ن را تنظیم کنند. افراد نه تنها از توانایی ژرف اندیشی برخوردارند بلکه می توانند براساس هدف هایی که برای خودشان تعیین می کنند، درباره ارزش اعمال شان قضاوت کنند (فیست). فرایند داوری به طور اختصاصی به عوامل زیر بستگی دارد : معیارهای شخصی : به افراد امکان می دهند عملکرد خود را بدون مقایسه کردن آن ها با رفتار دیگران ارزیابی کنند .
با این حال افراد درمورد اغلب فعالیت ها ، عملکردشان را با مقایسه کردن آن با معیار ارجاع ارزیابی می کنند . دانش آموزان نمرات امتحان خود را با نمرات هم کلاسی هایشان مقایسه می کنند . علاوه بر این افراد از موقعیت های قبلی خود مرجعی برای ارزیابی عملکرد فعلی استفاده می کنند .
فرایند داوری غیر از معیارهای شخصی و ارجاع ، به ارزش کلی که افراد برای یک فعالیت قائل هستند نیز بستگی دارد. خودگردانی نیز به این بستگی دارد که افراد چگونه درباره علت های رفتارشان قضاوت می کنند یعنی «عملکرد خود را به چیزی نسبت می دهند». اگر افراد باور داشته باشند که موفقیت آن ها به علت تلاش خودشان است به موفقیت های خودشان افتخار می کنند و برای رسیدن به اهداف شان تلاش بیشتری به خرج می دهند (فیست).
واکنش به خود : افراد بسته به این که رفتارشان تا چه اندازه ای معیارهای شخصی آن ها را برآورده کرده است ، به صورت مثبت یا منفی به رفتارهایشان واکنش نشان می دهند . یعنی افراد از طریق تقویت کردن یا تنبیه کردن خود ، برای اعمال شان مشوق هایی را به وجود می آورند.
مفهوم میانجی گری خود در پیامدها، تضاد آشکار با برداشت اسکینر است که معتقد بود پیامدهای رفتار به صورت محیطی تعیین می شوند . بندورا معتقد است افراد طبق معیارهای خودمحور برای به دست آوردن پاداش ها و اجتناب از تنبیه ها تلاش می کنند . حتی زمانی که پاداش ها مادی هستند ، اغلب با مشوق های غیرمادی میانجی گری خود، مانند احساس موفقیت همراه هستند .
خودگردانی از طریق عامل اخلافی :
افراد اعمال شان را از طریق معیارهای اخلاقی سلوک نیز تنظیم می کنند. عامل اخلاقی دو جنبه دارد : – آسیب نرساندن به دیگران – یاری رساندن به دیگران.
افراد عامل کنترل کننده خودکار درونی که با ارزش های اخلاقی هماهنگ باشند ، ندارند . بندورا تأکید دارد که عقاید اخلاقی فقط در صورتی رفتار اخلاقی را پیش بینی می کند که به عمل درآمده باشند . به عبارت دیگر تأثیرات خودگردانی خودکار نیستند ، بلکه فقط در صورتی عمل می کنند که فعال شده باشندکه بندورا به این مفهوم فعال سازی گزینشیactivation selective می گوید. افراد با توجیه کردن اصول اخلاقی اعمال شان می توانند خودشان را از پیامدهای رفتارشان جدا سازند که بندورا به این مفهوم جداسازی کنترل درونی disengagement of internal control می گوید . روش های جداسازی به افراد امکان می دهند ، در عین حال که به معیارهای اخلاقی خود پایبند اند، رفتارهای غیرانسانی انجام دهند . فعال سازی گزینشی و جداسازی کنترل درونی به افراد امکان می دهند برخلاف معیارهای اخلاقی خود رفتار کنند درست به همان صورتی که به آن ها امکان می دهند در موقعیت های متفاوت ، به صورت متفاوتی رفتار کنند . اولاً: افراد می توانند ماهیت رفتارشان را با روش هایی چون توجیه کردن اخلاقی ، مقایسه کردن مقرون به صرفه یا برچسب زدن به اعمال شان با حسن تعبیر، بازسازی نموده و آن را بازنگری کنند ، ثانیاً: آن ها می توانند پیامدهای زیانبار رفتارشان را کوچک جلوه دهند ، نادیده یگیرند ، یا تحریف کنند ، ثالثاً: آن ها می توانند قربانی خود را سرزنش یا انسانیت زدایی کنند ، رابعاً: آن ها می توانند با نامفهوم کردن رابطه بین اعمال شان و پیامدهای آن اعمال ، مسئولیت رفتارشان را جا به جا یا پخش کنند (فیست).
یادگیری از نظر بندورا :
بندورا (۱۹۸۶) دو نوع یادگیری را مشخص کرد : مشاهده ای و فعال.
اساس یادگیری مشاهده ای سرمشق گیری modeling است . یادگیری از طریق سرمشق گیری عبارت است از اضافه کردن به رفتار مشاهده شده و کسرکردن از آن و تعمیم دادن یک رفتار مشاهده شده به موقعیت دیگر. به عبارت دیگر سرمشق گیری فرایندهای شناختی را دربر دارد و صرفاً تقلید یا کپی کردن نیست . سرمشق گیری از مطابقت دادن اعمال فرد با دیگران فراتر است و بازنمایی نمادین اطلاعات و ذخیره کردن آن برای استفاده در آینده را شامل می شود (بندورا، ۱۹۸۶،۱۹۹۴).
یادگیری مشاهده ای observational learnng
این باور که انسان ها از راه مشاهده انسان های دیگر می آموزند دست کم به یونان باستان چون افلاطون یا ارسطو بازمی گردد. برای آنان آموزش و پرورش، تاحد زیادی عبارت بود از انتخاب بهترین سرمش ها یا الگوها (models) برای ارائه به شاگردان به این منظور که ویژگی های این سرمشق ها مورد مشاهده و تقلید قرار گیرند . در طول قرن های متوالی یادگیری مشاهده ای بدیهی انگاشته می شد و معمولاً با این فرض که یک تمایل طبیعی در انسان ها برای تقلید آن چه در دیگ
ران مشاهده می کنند وجود دارد ، تبیین می شد . مادام که این تبیین فطرت گرایانه غالب بود ، هیچ گونه کوششی در جهت این که تعیین کند تمایل به یادگیری از راه مشاهده ذاتی است یا نه ؛ یا این که اصلاً یادگیری مشاهده ای اتفاق می افتد یا نمی افتد صورت نمی پذیرفت .
ادوارد ثرندایک نخستین کسی بود که سعی کرد تا یادگیری مشاهده ای را به طور آزمایشی مطالعه کند. در ۱۱۹۸، او یک گربه را در جعبه معما و گربه دیگری را در قفس مجاورآن قرار داد . گربه داخل جعبه معما قبلاً آموخته بود که چگونه خود را آزاد سازد . گربه دوم باید این گربه را مشاهده می کرد تا از آن طریق پاسخ گریز را یاد بگیرد . اما وقتی ثرندایک این گربه را در جعبه قرار داد پاسخ گریز را انجام نداد . در ۱۹۰۱، ثرندایک آزمایش های مشابهی با میمون انجام داد اما به خلاف اعتقاد متداول که میمون ها تقلیدگر هستند ، هیچ گونه یادگیری مشاهده ای صورت نگرفت . در سال ۱۹۰۸، جی.بی.واتسون پژوهش های ثرندایک را تکرار کرد و او هم هیچ گونه گواهی برای یادگیری مشاهده ای نیافت . هر دو ، نتیجه گرفتند که یادگیری تنها از راه تجربه مستقیم direct experience صورت می پذیرد نه از راه تجربه غیرمستقیم یا تجربه جانشینی vicarious experience .
کار ثرندایک و واتسون پژوهشگران را درباره یادگیری مشاهده ای دلسرد کرد ، تا این که با انتشار کتاب میلر و دلارد (۱۹۴۱) با عنوان یادگیری اجتماعی و تقلید علاقه به یادگیری مشاهده ای مجدداً برانگیخته شد .
تبیین میلر و دلارد از یادگیری مشاهده ای :
میلر و دلارد مانند ثرندایک و واتسون کوشیدند تا با تبیین فطرت گرایانه از یادگیری مشاهده ای به چالش برخیزند . اما به خلاف ثرندایک و واتسون ، آن ها این واقعیت را که یک ارگانیسم می تواند با مشاهده فعالیت ارگانیسم دیگر یاد بگیرد انکار نکردند . آن ها فکر می کردند که این نوع یادگیری نسبتاً متداول است ، اما می توان آن را به طور عینی در چهارچوب نظریه یادگیری هال تبیین کرد . بنابراین اعتقاد ، اگر رفتار تقلیدی imitative behavior تقویت بشود مانند هر یادگیری دیگری نیرومند خواهد شد . لذا طبق باور میلر و دلارد یادگیری تقلیدی صرفاً مورد خاصی از شرطی سازی وسیله ای است .
یادگیری مشاهده ای در نظریه شناختی – اجتماعی بندورا :
انسان به صرف مشاهده رفتارهای دیگران نمی تواند آن رفتارها را یاد بگیرد . به فردی که مورد مشاهده قرار می گیرد ، سرمشق گفته می شود . نوع رفتارهایی که مورد بررسی است اغلب تقلید و همانندسازی نامیده می شود. البته تقلید تلویحاً به معنی محدود ، پاسخ طوطی وار است و نقطه مقابل آن همانندسازی است که به معنی یکی سازی کلیه الگوهای رفتاری با سرمشق است . الگوگیری ، وسیع تر از تقلید و محدودتر از همانندسازی است . به علاوه ، این اصطلاحات به دلیل همبسته بودن با نظریه های محرک – پاسخ و روان کاوی ، مورد انکار نیز قرار دارند . این نظریه ها از آن رو ناکافی به نظر می رسند که داده های به دست آمده را نمی توان با آن ها توضیح داد (پروین).
طبق نظر بندورا یادگیری مشاهده ای ممکن است شامل تقلید باشد یا نباشد . برای مثال هنگام رانندگی در خیابان ممکن است مشاهده کنبد که اتومبیل مقابل تان به یک چاله می افتد . براساس این مشاهده شما مسیر اتومبیل تان را تغییر می دهید تا به داخل چاله نیفتید . شما از این مشاهده یاد گرفتید اما آن چه را که مشاهده کرده بودید تقلید نکردید . طبق نظربندورا آن چه که شما در این موقعیت آموختید اطلاعات بوده که به طور شناختی پردازش شده است و به نفع خودتان برآن عمل کرده اید .اگر بخواهیم یک نظریه یادگیری نزدیک به نظریه بندورا را انتخاب کنیم باید به سراغ نظریه تولمن برویم . اگرچه تولمن یک رفتارگرا بود مفاهیم ذهنی (منتالیستی) را برای تبیین پدیده های رفتاری به کار می بست . بندورا نیز همین کار را انجام می دهد . هم چنین تولمن می گفت یادگیری یک فرایند دائمی است که به تقویت نیازی ندارد ، بندورا نیز همین عقیده را دارد . هم نظریه تولمن هم نظریه بندورا ماهیت شناختی دارند و هیچ یک از آن دو نظریه تقویتی نیست . آخرین نکته توافق بین تولمن و بندورا مفهوم انگیزش است . هرچند تولمن معتقد بود یادگیری پایدار است ، او هم چنین باور داشت که دانش به دست آمده از را یادگیری تنها زمانی به عمل می آید که دلایلی برای آن وجود داشته باشد . مثل زمانی که نیازی را از راه ارگانیسم برآورده می سازد . مثلاً شخصی ممکن است به خوبی بداند یک آبخوری در کجای ساختمان قرار دارد اما تنها زمانی که تشنه است از این دانش خود سود خواهد برد . برای تولمن این تمایز بین یادگیری و عملکرد بسیار مهم بود ؛ هم چنین در نظریه بندورا تمایز بین یادگیری (اکتساب) و عملکرد از اهمیت زیادی برخوردار است (هرگنهان). یکی از قسمت های مهم نظریه سرمشق گیری ، تمایزی است که بین اکتساب و عملکرد قائل می شود . اگر چه الگوی پیچیده و جدید رفتار را
می توان صرف نظر از تقویت کننده ها یادگرفت یا کسب کرد ، این که آن رفتار به عملکرد تبدیل شود یا نه به پاداش و تنبیه بعدی بستگی پیدا می کند . در یک مطالعه سه گروه از کودکان به مشاهده سرمشقی پرداختند که نسبت به یک عروسک پلاستیکی (عروسک بوبو Bobo dullکه یک چهره پلاستیکی بادشدنی به بلندی ۳ تا ۴ فوت بود) رفتار پرخاشگرانه نشان می داد . (آزمودنی ها بزرگسالی را تماشا می کردند که بوبو را کتک می زد. هنگام حمله به عروسک الگوی بزرگسالی فریاد می زد ، «بزن تو بینی اش» «پرتش کن هوا») در گروه اول رفتار پرخاشگرانه سرمشق به هیچ نتیجه ای منجر نمی شد . در گروه دوم ، رفتار پرخاشگرانه سرمشق به پاداش منجر می گردید . در گروه سوم ، این رفتار به تنبیه منجر می شد . کودکان سه گروه پس از مشاهده رفتار پرخاشگرانه سرمشق در دو موقعیت قرار گرفتند . در موقعیت اول کودکان با تعداد زیادی اسباب بازی و از جمله عروسک پلاستیکی به حال خود رها شدند . در موقعیت دوم مشوق های جالب توجهی به کودکان داده شد تا رفتار سرمشق را تکرار کنند (موقعیت با پاداش) (پروین).
در موقعیت اول آن هایی که الگویی را دیده بودند که تنبیه شده بود ، به طورمعناداری پرخاشگری کمتری نسبت به گروه های دیگر از خود ظاهر ساختند . بین گروه های پرخاشگری پاداش داده شده و بدون پیامد ، تفاوتی دیده نشد (کرین). این نتجه گیری با اعتقاد میلر و دلارد مبنی بر این که یادگیری مشاهده ای مستلزم انجام رفتار آشکار و دریافت تقویت از سوی ارگانیسم است مغایرت دارد (هرگنهان).
در مرحله دوم یک آزمایشگر به اتاق می آید و به کودک برای هر پاسخ اضافی که ارائه می دهد یک آب میوه و یک عروسک برگردان زیبا خواهد داد. این مشوق تفاوت های میان سه گروه را کاملاً از بین برد . در آن هنگام تمام کودکان حتی آن هایی که الگوی تنبیه شده را دیده بودند به یک اندازه تقلید کردند . بنابراین تنبیه جانشینی vicarious punishment فقط عملکرد پاسخ های جدید و نه اکتساب آن ها را منع کرده بود . کودکان وضعیت پرخاشگری تنبیه شده aggression punished پاسخ های جدید را آموخته بودند، احساس نمی کردند که باز تولید آن ها عاقلانه باشد ؛ تا این که مشوق جدید مطرح شد . یکی از پیروان بندورا ، رابرت لیبرت Robert Liebert اظهار می دارد این آزمایش اشاره های ضمنی به پرخاشگری در تلویزیون و فیلم ها دارد . در آزمایش بالا کودکان پاسخ هایی را که به تازگی کسب کرده بودند انجام دادند . الگوها هم چنین می توانند بر عملکرد گروهی از رفتارهای مشابه که قبلا ً آموخته شده اند اثر بگذارد . برای مثال ممکن است پسربچه ای یک فیلم خشن تماشا کند و سپس با خواهرش رفتار خشونت آمیزی انجام دهد . او واقعاً آن رفتار را تقلید نکرده بلکه نسبت به انجام رفتاری از آن نوع که قبلاً آموخته است احساس آزادی می کند . در این گونه موارد می گوییم رفتار بازداری زدایی disinhibited شده است . الگوها هم چنین ممکن است رفتار قبلاً آموخته شده را بازداری (inhibit)کنند ، مانند هنگامی که یک دختربچه می بیند پسربچه ای در کلاس تنبیه می شود و بنابراین تصمیم می گیرد تکانه های خود را برای این که رفتاری شیطنت آمیز انجام دهد کنترل کند (کرین). بازداری زدایی به ضعیف کردن یک بازداری یا قید وبند از طریق روبرو شدن با یک الگو اشاره دارد (شولتز و شولتز).
به طور خلاصه نتایجی که بر سرمشق واقع می شود برعملکرد کودکان در نشان دادن رفتارهای پرخاشگرانه تأثیر می گذارد ، ولی موجب یادگیری نمی شود (پروین).
در آزمایش تولمن و هونزیک ، معلوم شد اگر به موشی که بدون تقویت مازی را سیر کرده باشد ، برای پاسخ درست دادن و رسیدن به هدف به طور ناگهانی تقویت داده شود عملکرد او سریعاً به حد عملکرد موشی که در هر کوششی تقویت می شده است خواهد رسید . تبیین تولمن این بود که حتی موش های تقویت نشده ماز را یادمی گرفتند و واردکردن تقویت به موقعیت صرفاً سبب شد که موش دانشی را که درطول آزمایش کسب کرده بودند ظاهر سازند . بنابراین هدف آزمایش بندورا شبیه به هدف آزمایش تولمن و هونزیک بود و یافته ها و نتایج مربوط به تمایز بین یادگیری و عملکرد نیز شبیه به هم بود .
یافته های مهم هر دو آزمایش این است که تقویت یک متغیر عملکردی است نه متغیر یادگیری. این البته با نتیجه گیری هال از تقویت کاملاً مغایر است . برای هال تقویت یک متغیر یادگیری بود ، نه یک متغیر عملکردی . بنابراین بندورا با توجیه میلر و دلارد از یادگیری مشاهده ای شدیداض مخالف است . از نظر بندورا یادگیری مشاهده ای در همه وقت اتفاق می افتد . «پس از آن که توانایی یادگیری مشاهده ای به حد کمال رشد کرد کسی قادر نخواهد بود مانع دیگران شود تا آن چه را که می بیند یاد نگیرد» (۱۹۷۷ ص۳۸). هم چنین به باور بندورا به عکس اعتقاد میلر و دلارد یادگیری مشاهده ای نه به پاسخ دهی آشکار نیاز دارد نه به تقویت (هرگنهان).
شرطی شدن جانشینی :
در مطالعات بعدی معل