eitaa logo
عارفانه
902 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
41 ویدیو
0 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقی که رفته رفته جنون آورد چه سود؟! دیوانه گشتن از نگه اولین خوش است.... @poem110
این جوان کیست کہ سیمای پیمبر دارد؟ بنویسید رضا هم، علےاکبر دارد...🌸 @poem110
تو پارهٔ تنِ چشم وچراغِ ایرانی کویرِ چشم ِ مرا رنگ و بوی بارانی @poem110
آنچه از تو برده ایم این زخم های کهنه است آنچه از ما برده ای ای عشق ، عمری آبروست @poem110
به‌هرڪس‌ڪه‌حَرم‌مۍرود،بگویید❤️ دمی‌آنجا‌برای‌ِمن‌فقط‌نَفَس‌بڪشد ♡.. ✍@poem110
 مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر می کنم این خانه بی دلیل ترک برنداشته است دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه ای برای پیمبر نداشته است سوگند می خورم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته است طوری ز چارچوب در قلعه کنده است… انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود یا جبرِییل واژهء بهتر نداشته است چون روز روشن است که در جهل گمشده است هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است این شعر استعاره ندارد برای او تقصیر من که نیست برابر نداشته است @poem110
لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي ما نيز ميخوريم زجام دهاني ات عكس مرا بگير و ببر تا درخت سيب اي روح آب ، من به فداي رواني ات در ليلة المبيتِ دلم ، زخم كم بزن شانه مزن به گيسوي عنبر فشاني ات وقتي به فتح مكه رسيدي مرا بكُش با ذوالفقار نه ، به لبِ ذوالمعاني ات احمد به آفتابِ غديرت رسيده است اي باغ من ، فداي پيمبر رساني ات لفظي بريز و آينه ها را تكان بده محشر كن اي كلام تو عالم تكاني ات در پيري ات به جاي خدا تكيه ميكني وقتي رَوي به دوش نبي در جواني ات ما سُرمه ميخوريم ، اگر منبري تويي ما ترمه ميشويم و عباي يماني ات قدِّ تو گر چه چون پسرانت بلند نيست پيداست رفعت تو از اين ‹‹مهر››باني ات خورشيدبان تويي كه به زهرا مراقبي اي من فداي مهر تو و مهرَباني ات تو صيغه ي اُخُوَّت ما را به خود بخوان در ركن كعبه ياد اويس يماني ات قنبر به خود لياقت قنبر شدن نداشت افتاد بين جذبه ي قنبر كشاني ات دلها ترك ترك شد و باران نمي زند پس كو عصاي موسَوي ابر  راني ات؟  در صورتم دو بركه هويداست با علي يعني منم هميشه غدير نهاني ات بگذار تا برات سر و دست بشكنيم هر چند دستمان نرسد بر گراني ات رو كرد مصطفي ورق آخرين خويش احمد ! فداي آن ورق امتحاني ات تو روي دست آمده اي پس ميا به زير رو دست خورده اند رفيقان جاني ات  تو كوهي و به دوش خودت كاه ميكشي بار مرا ببر به همان كهكشاني ات @poem110
لباس بى وفایى را به دست خود تنت کردم تو را اى دوست با مهر زیادم دشمنت کردم @poem110
بارگاه تـو چـه اوصاف و عـجایب دارد چیست این همه طالب دارد سینـه خیز آمده ام سوی تو و میگـویم دیدن صحن سجده واجـب دارد ✍@poem110
🍀نجف رفتم دلم را زیر ایوان دست او دادم دلِ سالم به او دادم، دل دیوانه آوردم‌ @poem110
صدا،آری صدا، جان جهان را زیر و رو می کرد💕🍁 پیمبر در همه عمر آن صدا رو جست و جو می کرد نفس های خودش بود آن صدای با طمانینه صدایی که شب معراج با او گفت و گو می کرد نمیدانم چرا، اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را، همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد نفهمیدم مولا را، نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد...💚
💕واقعا عالیه👌🌹 تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدۀ باران و بر سجّادۀ صحرا به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر می‌‌کردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمۀ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که می‌‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم، در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مولود کعبه، قبلۀ اهل ولا دیدم تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی تو را عاشق‌ترین دلدادۀ «قالو بلا» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کرّمنا بنی‌آدم» که سیمای تو را آیینۀ ایزدنما دیدم تو آدم را فراخواندی به علم «علم الأسماء» تو را در کشتی نوح پیمبر، ناخدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین‌بخشی تو را روح قناعت، اسوۀ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ‌ای شمس جهان‌آرا تو را پروانۀ پیغمبر از غارحرا دیدم به جولان‌گاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اهلاً و سهلاً مرحبا» دیدم @poem110
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود💖 روح از پیکره‌ی کعبه برون آمده بود روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد قبله مایل به علی بن ابی طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه‌اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته‌ست دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه زادِ پسر آمنه باید باشی همه‌ی غائله‌ها گشت فراموشِ نبی کودکی‌های علی پُر شد از آغوش نبی مستی اهل سماوات دوچندان شده است عطر گیسوی علی خورده به تن‌پوش نبی تا بچیند رطب تازه‌ای از باغ بهشت رفته دردانه کعبه به سر دوش نبی که نبی بوده فقط این همه سرمست علی که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی چشم در چشم علی، آینه در آیینه حرف‌ها می‌زند اینک لب خاموش نبی دور از من مشو ای محو تماشای تو من نگران می‌شوم از دور شدن‌های تو من من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن وحی می‌ریزد از آهنگ لبت ، حرف بزن می‌نشینم به تماشای تو تنها ، آری هر زمان خسته‌ام از مردم دنیا، آری بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد همه‌ی دهر اگر شعب ابی طالب شد خوب شد آمدی ای معنی بی‌همتایی بی تو هر آینه میمُردم از این تنهایی دین اسلام در آن روز که بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود باعث گرمی بازار شدش حیدر بود وحی می‌بارد و من دوخته‌ام دیده به تو تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام
ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است جان من، جانان من، روح و روان من علی است @poem110
وقتی آغوش خدا باز به روی تو شده من چرا خانه‌ی دل، شاه به نامت نکنم؟ @poem110
خلیفه خواست خدا، انتخاب کرد تو را برای اهل زمین آفتاب کرد تو را💕🌸 گشود دفتر عشق و پس از حبیب خودش سرود وصف تو را شعر ناب کرد تو را به یُمنِ عشق و ولای تو "کُلُّ شَیْءٍ حَیّ" برای زندگی کائنات آب کرد تو را نزول داد تو را آیه‌آیه، حرف‌به‌حرف به قلب پاک پیمبر، کتاب کرد تو را ز خاک درگه تو آفرید عالم را به خاک داد شرف، بوتراب کرد تو را وجود حضرت خاتم "مدینة‌العلم" است برای پیکر این شهر "باب" کرد تو را برای آنکه تویی حجت عزیز خدا شکافت کعبه و فصل‌الخطاب کرد تو را امام و حقّ و ولیّ و وصیّ و مولا کیست؟ برای این‌همه پرسش جواب کرد تو را دلیل منزلت و شوکت تو قرآنی است که نفس و جان محمد حساب کرد تو را زمین مهرگسل جای آفتاب نبود خدا برای خودش انتخاب کرد تو را به لوح سینۀ ما نام توست یا حیدر زدیم نام تو را از ازل صدا حیدر @poem110
بـنی آدم اعـضـای یـکدیـگرند💫 همه یک بـه یک نوکر حیدرند چو عضوی به درد آورد روزگار مدد گـیرد از صاحب ذوالفـقار @poem110
 ماسک را خوب بزن تا ندهی بر بادم💉 عطسه بی‌ماسک مکن تا نَکَنی بنیادم بوسه بر هرکس و ناکس مده، جان در خطر است دستکش دست بکن تا نکنی ناشادم ✍@poem110
با رنجِ اسارت و غمِ تنهایی بانویِ دلیرِ روزِ عاشورایی با این همه غُصِّه و مصیبت امّا چیزی تو ندیده ای به جز زیبایی @poem110
ناله مۍ آید بہ گوشم از سڪوت سرد تو واۍ از روزۍ ڪہ فریادت زبان را🌹 بشڪند... @poem110