پاییز مرگ ها و بهار مقاومت
آلاله های سرخ دیار مقاومت
سید حسن، حجازی و یاسین و مغنیه
جانم فدای ایل و تبار مقاومت
از باغ های غم زده سرریز می شود
دردانه های صبر انار مقاومت
ای انعکاس روشن جولان زندگی
زنده است کوه دامنه دار مقاومت
گل بوته های زخمی و اسلیمی امید
آمیزه های نقش و نگار مقاومت
بار امانتیست که بر شانه های ماست
بر دوش ماست قرعه ی کار مقاومت
تا انتهای جاده ی تاریخ می رویم
از ابتدای راه کنار مقاومت
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ماندن به راه توست قرار مقاومت
#مارال_افشون
#فلسطین
#غزه
#حزب_الله
#لبنان
#قدس
#سیدحسن_نصرالله
#مقاومت
@poem12
پوسیده، ناامید، طنابی قدیمی ام
من دست های خسته ی تابی قدیمی ام
از گوش های ناشنوا زخم خورده ام
فریاد های حرف حسابی قدیمی ام
لبخندهای واقعی ام را ندیده اید!
چون سال هاست پشت نقابی قدیمی ام
راهی بجز نخواندن این عاشقانه نیست
افسانه ای میان کتابی قدیمی ام
شاید عقاب شیطنتی کودکانه یا،
آمین اشتباهِ ثوابی قدیمی ام!
هر روز خاطرات تو را حمل می کنم
من میخ آبدیده ی قابی قدیمی ام
دیر است، دیر تشنه ی فهمیدنم شدی
این چشمه چشمه نیست، سرابی قدیمی ام
دیر است! فصل چیدن انگور ها گذشت
من تلخ تلخ تلخ! شرابی قدیمی ام
#مارال_افشون
@poem12
31.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پهلو به پهلو در میان دود خوابیدی
گهواره بود آیا فلسطین؟! زود خوابیدی!
در خانه ای که سقفش از گل های حاجاتِ،
چادر نماز پاک مادر بود خوابیدی
با هفت سنگ انتفاضه کودکی کردی
با اضطراب قصه ی نمرود خوابیدی!
در کوچه های وحشت تاریخ چرخیدی
بازی نکردی،آه!خاک آلود خوابیدی
مرداب دنیا شوق جریان را نمی فهمد
با شوق دریا بود اگر ای رود خوابیدی!
#مارال_افشون
@poem12
خوب می دانم که آخر در حرم گل می کنم
فصل دوری را اگر دارم تحمل می کنم
می روم از خانه بیرون،بی نهایت تشنه ام
بر حریم خواهر باران توسل می کنم
درّه ی تاریک دلتنگی امانم را برید
پس برایش می نویسم،شعر را پل می کنم
می رسم با واژه ها میدان هفتاد و دو تن
شهر را در سایه ی مهرش تخیّل می کنم
خسته و درمانده با صدها سوال بی جواب
می گذارم سر به روی شانه های آفتاب
می نشینم با خیالم در حوالی حرم
در بهشت خاطراتم،در خیابان ارم
می روم نزدیک تر ،نزدیک تر،نزدیک تر
هرچه هست و نیست را جا می گذارم پشت سر
اقتدا بر خواهر خورشید هشتم می کنم
با یقین و نور روحم را تیمم می کنم
دفترم را چشمه ی دل آبیاری می کند
قلبم اینجا جای خون احساس جاری می کند
در شگفتم کاغذم طعم محبت می دهد
یا دهان واژه ها بوی حقیقت می دهد
گرچه امروز آمدم با بقچه ای شعر جدید
من همانم،شاعر دلتنگ از خود ناامید
السلام ای نبض شعر از نفس افتاده ها
ای تمام دلخوشی در قفس افتاده ها
لا به لای بوته های بیشه ی عشق خدا
سبز می ماند غزل با ریشه ی عشق شما
#مارال_افشون
@poem12
هدایت شده از بافتار
« ای صاحب خودکارهای نامسلمان!
ای شاعر تصنیفهای لاابالی!
از رنجهای ما نگفتی با چه رویی؟
از دردهای خود بگویم با چه حالی؟
اینجا که من هستم شبیه کربلا نیست؟
هل من معین...؟ پاسخ نده با بیخیالی»
این بخشی از اعتراض شاعرانۀ فاطمه عارفنژاد یک بانوی دهه هفتادی است به شاعران که چگونه میتوانند شاعر باشند و نسبت به داستان غزه و فلسطین بیتفاوت باشند؟ اصلاً چگونه میتوانند انسان باشند و بیتفاوت؟ و البته شاعر، انسانتر باید باشد و حساستر نسبت به بزرگترین درد عالم. این درد را شاعری فریاد میزند که خود در یک سال گذشتۀ پس از طوفانالاقصی، نزدیک به 60 شعر برای فلسطین و مقاومت سروده است؛ شعرهایی که جوششی و در لحظه حاضر بودنشان، آنها را ابداً دم دستی و شعاری نکرده است. شعرهایی که از دل برآمدهاند و از سرِ عشق سروده شدهاند. خود شاعر میگوید: «به قول نادر ابراهیمی از عشق سخن باید گفت. همیشه از عشق سخن باید گفت اما گستره این عشق را باید برای خودمان تعریف کنیم. مثلاً این روزها من چطور میتوانم در تشییع شهدای مدافع حرم ایرانی و افغانستانی و پاکستانی شرکت کنم و وقتی برگشتم خانه، باز هم فقط به فکر معشوقی خیالی باشم و از چشم و ابروی يار بگویم؟ چطور ممکن است رد پای افکار و دغدغههای سياسی و اجتماعی و مذهبیام در شعرهایم نباشد؟ چطور میتوانم شعر اعتراض نگويم؟ اگر شعر فقط سرودن لیلی و مجنون است پس کی باید حماسه گفت؟ کی باید آرمانهای انقلاب اسلامی را فریاد زد؟ من کجای داستان ایستادهام؟»
این همّوغمّ مدام شاعر که «کجای داستان ایستادهام؟» همۀ داستان است. عارفنژادِ پیش از طوفانالاقصی هم با کتاب «َشبانماه» نشان داده بود که با شاعری کاربلد با نگاه توحیدی به جهان مواجهیم؛ اما طوفانالاقصی همانگونه که نظم همۀ جهان را به هم ریخت، ما را هم به هم ریخت و زندهتر کرد. دیگر پس از این حادثه، فلسطین و مقاومت یک موضوع در کنار موضوعات دیگر برای این شاعر نیست. همۀ جهان و همّوغمّ اوست. درباره ویژگیهای شعرهای یک سال اخیر او برای فلسطین در فرستهای جدا صحبت خواهیم کرد. اینجا اما میخواهیم درباره یک ویژگی شعرهای او تمرکز کنیم و آن «تصویرسازی» بر اساس واقعیت و «آن»های الهامبخش اوست. بخش عمدهای از بیتهای او را که میخوانیم تصویری واقعی از فلسطین جلوی چشم ما نقش میبندد یا چیزی شبیه آنها. این ملموس بودن و انتزاعی نبودن، شعر او را حسیتر و عاطفیتر کرده است.
در این فرسته، تعداد محدودی از ابیات فاطمه عارفنژاد را مرور میکنیم که با تصویری از حوادث فلسطین متناسبند.
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
یحیی چقدر صاعقه در چشمهای توست!
طوفان فقط چکیدهای از ماجرای توست
«بگذار کربلا بشود» گفتی و گذشت
دنیا هنوز خیره به بغض صدای توست
یحیی! به آرزوت رسیدی؟ مبارک است!
من ماندهام که عید شده یا عزای توست
ای سرو سربلند! به افتادنت خوشند
امروز، روز جشن تبرها برای توست
معمار فتح هفتم اکتبر! مرگ کو؟!
این سنگ قبر نیست، که سنگ بنای توست
کِی با عبور موج فراموش میشوی؟
ساحل همیشه در قرق ردپای توست
آغوش باز کن وطنت را به سعی زخم!
غزه _همان که خواستهای_ کربلای توست
حالا بجنگ زندهتر از سالهای قبل…
یحیی! هنوز اسلحه در دستهای توست
با تو حماسهتر به غزل فکر میکنم
شعرم در انتهای خودش، ابتدای توست
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین | #شهید_یحیی_سنوار
باغ بی باغبان نمی ماند
راه بی کاروان نمی ماند
حاج قاسم، هنیه یا سنوار
عشق بی ساربان نمی ماند...
#مارال_افشون
#شهید_یحیی_سنوار
@poem12
با جنون مرز مشترک داریم
ضاحیه، غزه، بعلبک داریم
بید مجنون، صنوبر دردیم
وقت غم،سایه ای خنک داریم
زیر آوار و روی آواریم
زنده یا مرده ایم؟ شک داریم!
روی یاقوت زخمی دلمان
"نحن ابناء عشق" حک داریم
مات و شرمنده شعر می گوییم
قصد همدردی و کمک داریم!
غزه، بیروت، سوریه، لبنان
ما همه درد مشترک داریم
#مارال_افشون
#مقاومت
https://eitaa.com/poem12
آبان شروع پرطپش راه ماندگار
فریاد سرخ نصرمن الله ماندگار
فصل طلوع و موعد بیدار تر شدن
میعادگاه ملت آگاه ماندگار
تکثیر و انعکاس دل انگیز عاشقی
در چشم های آینه با آه ماندگار
هر خانه سرو پرور و هر کوچه لاله زار
آبان حماسه خیزترین ماه ماندگار
یک کاروان شکوفه و یک اصفهان بهار
زیباترین شکفتن دلخواه ماندگار
آرامگاه سیصد و هفتاد خاطره
لبخندهای ساده و کوتاه ماندگار
آبان نوید فتح قریبی که می رسد
آبان سرود نصرمن الله ماندگار
مارال افشون
(۲۵ آبان روز حماسه مردم اصفهان)🌹
@poem12