#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
پدر خاك آمده به زمین، از فراسوی قله ی ادراك
رونمایی شده است در خلقت، دومین قید جمله ی لولاك
من چه گویم ز شان مادر او، بی نظیری كه بی نظیر آورد
غیر از این نیست وصف بنت اسد، دختر شیر بود و شیر آورد
مستجیری به مستجار آمد، روح تازه گرفت بیت عتیق
كعبه ای كه علی درونش نیست، چون ركابی شود بدون عقیق
صاحب خانه رفته در خانه، دیگر اذن دخول لازم نیست
حیدر از حفظ بود قرآن را، با وجودش نزول لازم نیست
بین آغوش احمد مكی، آیه هایی ز مومنون می خواند
عقل كل بود و با كراماتش، عاشقان را سوی جنون می خواند
كعبه تنها نه زادگاه علی، در نجف نیز خاك او كعبه است
سجده آورده ایم سمتش چون، اولین سینه چاك او كعبه است
ملك الموت پیشمرگش بود، او كه شاگرد ذوالفقار علی است
خلقت اهل بیت كار خداست، مابقی هرچه هست كار علی است
كیست مولا، همان كه در كعبه، بر روی شانه ی پیمبر رفت
شانه های نبی همان عرش است، حیدر از عرش هم فراتر رفت
گردش روزگار دست علی است، كهكشان دانه های تسبیحش
درِ خیبر شكسته، چیزی نیست، فتح آن قلعه بود تفریحش
چند سالی درست قبل ازل، زندگی را شروع كرده علی
هر زمان رزق می رسد از راه، شك ندارم ركوع كرده علی
شب معراج مصطفی حس كرد، در پس پرده روبروی علیست
به گواه فمن یمت یرنی، بازگشت همه به سوی علییست
#محمد_رسولی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#دو_بیتی
#نجف
با نام تو تمام جهان میشود خراب
من از ازل خراب تو ام یا ابوتراب
بادی که از حوالی شهر نجف وزد
ده درصدش هواست، نود درصدش شراب
#محمد_بنواری
@poem_ahl
#مرثیه_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
#قاسم_صرافان
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
اي به برج عفاف بدر تمام
اي علي پيش پات کرده قيام
زينب اي نقش عشق را نقاش
زينب اي رسم مِهر را رسّام
اي محبت کنيز دربارت
وي صفا در بر تو عبد و غلام
اي که طاها تو راست جدّ بزرگ
کس شده چون تو اينچنين اکرام؟
اي که زهراست مهربان مامت
ايکه حيدر توراست باب گرام
همنواي حسن به وقت قعود
هم قطار حسين وقت قيام
اي کتاب قيام را مطلع
اي به عشق حسين حُسن ختام
خطبه هايت طنين صوت علي
يا ز مادر گرفته اي الهام؟
اي به روي تمام نامردان
هم چو زهرا کشيده تيغ کلام
زينبي، حيدري، تو زهرائي
اين بود اصل صنعت ايهام
تيزهوشان دهر از هوشت
همه در بطن هاله ي ابهام
ايکه از قامت هلالي تو
راست گرديده قامت اسلام
حزن، آنسان ترا محاصره کرد
بعد از آن خنده گشت بر تو حرام
اي نماز شبت نشسته قبول
وي دل اطهرت شکسته تمام
آه از صبح روز عاشورا
تا زماني که جنگ شد اتمام
بانگ دادي که يا اخا مهلا
تا به جاي آورم وصيت مام
بهر تاراج خيمه هاي حسين
چشم نامحرمان به سوي خيام
بهر اتمام حجت از مقتل
مي رسيد از گلوي تشنه پيام
همه بر قتل تو کمر بستند
هيچ تيغي نديد روي نيام
تا رسيدي کنار پيکر او
به لبت جان رسيد با هر گام
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
لم داده ام به تکیه گه لن ترانی ات
من سخت راحتم که ندارم نشانی ات
اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای
ما نیز میخوریم ز جام دهانی ات
عکس مرا بگیر و ببر تا درخت سیب
ای روح آب، من به فدای روانی ات
در لیلة المبیتِ دلم، زخم کم بزن
شانه مزن به گیسوی عنبر فشانی ات
وقتی به فتح مکه رسیدی مرا بکُش
با ذوالفقار نه، به لبِ ذوالمعانی ات
احمد به آفتابِ غدیرت رسیده است
ای باغ من، فدای پیمبر رسانی ات
لفظی بریز و آینه ها را تکان بده
محشر کن ای کلام تو عالم تکانی ات
در پیری ات به جای خدا تکیه میکنی
وقتی رَوی به دوش نبی در جوانی ات
ما سُرمه میخوریم، اگر منبری تویی
ما ترمه میشویم و عبای یمانی ات
قدِّ تو گر چه چون پسرانت بلند نیست
پیداست رفعت تو از این «مهر» بانی ات
خورشیدبان تویی که به زهرا مراقبی
ای من فدای مهر تو و مهرَبانی ات
تو صیغه ی اُخُوَّت ما را به خود بخوان
در رکن کعبه یاد اویس یمانی ات
قنبر به خود لیاقت قنبر شدن نداشت
افتاد بین جذبه ی قنبر کشانی ات
دلها ترک ترک شد و باران نمی زند
پس کو عصای موسَوی ابر رانی ات؟
در صورتم دو برکه هویداست با علی
یعنی منم همیشه غدیر نهانی ات
بگذار تا برات سر و دست بشکنیم
هر چند دستمان نرسد بر گرانی ات
رو کرد مصطفی ورق آخرین خویش
احمد! فدای آن ورق امتحانی ات
تو روی دست آمده ای پس میا به زیر
رو دست خورده اند رفیقان جانی ات
تو کوهی و به دوش خودت کاه میکشی
بار مرا ببر به همان کهکشانی ات
حیف از تو که به روی زمین پای خود نهی
بالا مکان بمان به همان لا مکانی ات
منبر چو شد برای تو دست رسول عشق
نوبت رسید بر نوه ی ارغوانی ات
آمد علی اصغر و معنی شکفته شد:
من هم علی شدم که کنم هم عنانی ات
#محمد_سهرابی
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#دو_بیتی
همه ی دشت پر از هلهله و تصنیف است
بین این قوم از آن تیر زدن تعریف است
به سر دوش همه حرمله را می بردند
یک نفر گفت چرا شاه بلاتکلیف است
#سعید_خرازی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
هر چه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم
همه با هم وسط خطبه من خندیدند
نسخه ی کودک بی شیر مرا پیچیدند
روی دستم گل بی برگ و برم را کشتن
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن
حرمله خیر نبینی گل من نو رس بود
کشتنش تیر نمیخواست نسیمی بس بود
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
طفل خود را طرف لشگر نامرد گرفت
زخم پیشانی او را عرقی سرد گرفت
رو زد و آب ندادند دل مرد گرفت
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
خرمنش سوخت از برگ و برش هیچ نماند
دیگر از حرمت نام پدرش هیچ نماند
از سپیدی گلوی پسرش هیچ نماند
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
متحیر وسط خیمه و میدان مانده
به دلش حسرت یک قطره ی باران مانده
خواهرش کاش نبیند که پریشان مانده
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده
شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده
سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
شیشه در قائله سنگ مکسر گردد
خاطر خیمه از این حرف مکدر گردد
از خجالت نتوانست حرم برگردد
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
#وحید_قاسمی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
زحمت مکش که خاک کنی بر سر اینچنین
با بازوی بریده مزن پرپر اینچنین
با تیغ نه، تو را به اماننامه کشتهاند
آری که میبرند به کاغذ سر اینچنین
یک جفت چشمهای تو یک جفت لشگرند
کس مثل من کجا بکشد لشگر اینجنین؟
نگذاشت تیرها که تو پاشیدهتر شوی
حتی به هم نریخت علیاکبر اینچنین
بر نیزه نیز مثل فقیهان کنی مقام
عمامهای نداشته پیغمبر اینچنین
شاید به معجری سر نی بسته شد سرت
آید به کار روز جدل معجر اینچنین
خواندی چه روضهای که ز اسب اوفتادهای؟
پایین نیامده است کس از منبر اینچنین
شاید رباب جان بدهد از خجالتش
حتی گمان نداشت علیاصغر اینچنین
حلق علیّ اصغر و چشمت سه شعبه خورد
آری به شعله سوخته خشک و تر اینچنین
معنی، به بال او اثر پنجۀ خداست
جعفر کجا به شانه ببیند پر اینچنین؟
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
تو را درخواب دیدم شانه کردم گیسوانت را
نهان از چشم مردم باز بوسیدم دهانت را
وداعت با علی اکبر مرا حسرت به دل کرده است
بچرخان اندکی گرد لب من هم دهانت را
به طعم تلخ سیلی تلخ شد شیرین زبانی هم
بپرس از من کجا گم کرده ای طرز بیانت را
چرا ناباورانه از میان تشت می گریی
مگر تا حال بی معجر ندیدی دخترانت را
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#اسارت
#شام
پس از حسین کَزو خوب تر تراب ندیده
چه ها گذشت به زن های آفتاب ندیده
به بزم باده به جز دست های رفته به زنجیر
چه میرود به سر دختر شراب ندیده
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
#مرثیه_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#زبان_حال_امام_کاظم سلاماللهعلیه
دو چشم تر، دلی ناشاد دارم
فغان از چرخ بد بنیاد دارم
تن افسرد و پژمرده حالی
چو نی دائم نوا و داد دارم
گرفتارم به درد بی دوائی
که شبها تا سحر فریاد دارم
ز پیر عقل پرسیدم طبیبی
سراغت هست؟ گفتا یاد دارم
اگر خواهی محلش را بدانی
سراغ از محبس بغداد دارم
چه دکتر نام او باب الحوائج
بخاطر این سخن ز استاد دارم
تنش خسته خودش در سجده محزون
ز حزنش خاطری ناشاد دارم
دو پایش بسته در زنجیر بیداد
فغان و داد از آن بیداد دارم
در آن زندان همی گفتی شب و روز
الهی از تو استمداد دارم
به قانون جفا حبس مجرّد
بدل داغ غم اولاد دارم
شبم تاریک و روزم تار چون شب
به تاریکی دل معتاد دارم
بسان صید دست و پای بسته
مکان در خانۀ صیاد دارم
تو آگاهی چه آذر در دل زار
ز سِند، آن پیرو شدّاد دارم
تحمل مینمایم بر جفایش
ز تن تا مرغ جان آزاد دارم
ندارم راه آزادی ز محبس
به پا زنجیر استبداد دارم
ز زنجیر ار چه ساقم گشته مرضوض
کمان آسا قد شمشاد دارم
ندارم شکوه لیکن قید ارثی
که از جدّ خودم سجاد دارم
فغان در کنج زندان گاه بر خود
گهی بر قبلةُالعُبّاد دارم
«حسینی» زاشک شور و شعر شیرین
هماره شیوۀ فرهاد دارم
ز سینه کوه و تیشه دستِ حسرت
کی از فرهاد استبداد دارم
#سید_رضا_حسینی
#سعدی_زمان
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250