🔴 من و کتاب
#معرفی_کتاب
«من و کتاب»، کتابی است که به بیان فرمایشات مقام معظم رهبری درباره اهمیت کتاب و کتاب خوانی می پردازد. این مجموعه در شش فصل گردآوری شده که عناوین فصول مختلف آن عبارتند از:
🔸اهمیت کتاب و کتاب خوانی
🔸من و کتاب
🔸نقد وضع موجود
🔸چه باید کرد
🔸دست نوشته ها و دست خط.
در صفحه نخست کتاب به نقل از رهبر انقلاب آمده است: «من هر زمان که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه ی خودمان می افتم، قلبا غمگین و متاسف می شوم. این به خاطر آن است که در کشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلا ده برابر این میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد».
در بخش دیگر این کتاب مقام معظم رهبری درباره اهمیت کتاب و کتاب خوانی می فرماید: «کتاب مقوله ی بسیار مهمی است. البته من به کارهای هنری، تصویری، تلویزیونی، سینما یا از این قبیل چیزها، خیلی اعتقاد دارم؛ اما کتاب نقش مخصوصی دارد. جای کتاب را هیچ چیز پر نمی کند. کتاب را باید ترویج کرد. مردم باید به کتاب خوانی عادت کنند و کتاب وارد زندگی شود».
و باز هم از ایشان می خوانیم: «اگر تعداد کتاب زیاد شد، اگر عنوان کتاب زیاد شد، اگر کتاب در همه موضوعات مورد نیاز بود، اگر مردم توانستند سوالها و استفهام هایشان را در کتاب بیابند و به کتاب مراجعه کنند، یک عالم دیگر و ماجرای دیگری خواهد شد. هر جا که با کتاب سر و کاری هست، میبینید که از لحاظ کیفیت روحی و وضع فکری، نسبت به آنجایی که این وضعیت وجود ندارد، تفاوت محسوسی هست».
در فصل پنجم این کتاب نوشتههای اختصاصی مقام معظم رهبری در باره 30 عنوان از کتابهای دفتر ادبیات و هنر مقاومت، آورده شدهاند. در فصل ششم نیز تصویر 4 دستخط ایشان بر کتابها آمده است. این کتاب در 128 صفحه با قطع رقعی توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 اين ماه را با عبادت ما آکنده ساز!
⭕️ نيايش امام زين العابدين عليه السلام براي ورود به ماه رمضان 1⃣
🔸ترجمه: محمدمهدي رضايي
ستايش براي خداست که ما را به سپاس خود رهنمون گرديد و بدان، اهليت بخشيد؛ تا از شکرگزاران احسان او باشيم و بر اين کار، ما را پاداش نيکوکاران دهد.
ستايش براي خداست که دين خود را به ما عطا فرمود و ما را به آيين خود، ويژه گردانيد و به راه هاي احسان خويش، پويا ساخت؛ تا به فضل نعمت او، به سوي خشنودي اش روانه شويم؛ ستايشي که آن را از ما قبول کند و به سبب آن، از ما راضي شود.
ستايش براي خداست که ماه خود، ماه رمضان را از جمله راه هاي احسان قرار داد که ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکيزگي از آلودگي ها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب زنده داري است؛ ماهي که قرآن، در آن نازل گرديده؛ قرآني که راهنماي مردم و نشانه آشکار هدايت و جدا کننده حق از باطل است.
پس به سبب حرمت هاي فراوان و فضيلت هاي نماياني که براي اين ماه مقرر داشت، برتري آن را بر ديگر ماه ها عيان فرمود. براي بزرگداشت آن، چيزهايي را که ماه هاي ديگر حلال کرده بود، در اين ماه، حرام گردانيد و خوردني ها و آشاميدني ها را غدغن کرد و براي آن، زماني معين قرار داد که نه اجازه مي دهد آن زمان معين پيش انداخته شود و نه مي پذيرد که به تأخير افتد.
آن گاه، يکي از شب هاي اين ماه را بر شب هاي هزار ماه ديگر، برتري داد و نام آن را «شب قدر» نهاد؛ شبي که در آن، فرشتگان و روح، به فرمان پروردگارشان، بر هر يک از بندگان او که بخواهد، با تقدير بي تغيير الهي که براي هر کاري در نظر گرفته شده، فرود مي آيند.
خدايا! بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را بياموز که چگونه فضيلت اين ماه را بشناسيم و حرمتش را بزرگ بشماريم و از آن چه منعمان فرموده اي، خودداري کنيم و ياري کن تا با نگه داشتن اعضا و جوارح خود از گناه و به کار گماشتن آنها در آن چه سبب خشنودي توست، روزهاي آن را روزه بداريم؛ آن سان که به سخنان بيهوده، گوش نسپاريم و چشم خود را به سوي بازيچه ها ندوانيم و به حرام ها، دست نگشاييم و به سوي ناشايسته ها، قدم برنداريم و شکم-هايمان جز آن چه تو حلال کرده اي، در خود جمع نکند و زبانمان، جز آن چه تو فرموده اي، نگويد و جز در آن چه ما را به ثواب تو نزديک مي سازد، خود را به زحمت نيندازيم و جز در آن چه ما را به ثواب تو نزديک مي سازد، خود را به زحمت نيندازيم و جز آن کار که ما را از عقاب تو حفظ مي کند، به کار ديگر نپردازيم. آن گاه به لطف خود، همه اين اعمال را از رياي رياکاران و آوازه جويي آوازه جويان، بپيراي؛ تا کسي را در عبادت خود، با تو شريک نگيريم و جز تو، منظور و مرادي نجوييم.
خدايا! بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را در اين ماه بر اوقات نمازهاي پنج گانه، آگاهي ده؛ با احکام و شرايط آن که مقرر فرموده اي و واجباتش که لازم گردانده اي و وظايفي که به آنها موظف کرده اي و هنگامه هايي که براي آنها قرار داده اي.
ما را در نماز، با کساني برابرساز که مراتب بلند آن را دريافته اند و ارکان آن را حفظ مي کنند و آن را در وقت خود، به شيوه بنده و فرستاده تو – درودهاي تو بر او و خاندانش باد – در رکوع و سجود و همه فضيلت هاي آن، با کامل ترين وضو و در نهايت خشوع، به جاي مي آورند.
توفيقمان ده که در اين ماه، با نيکي و احسان، به سوي خويشان خود رويم و با بخشش و عطايا، از همسايگان خود، دلجويي کنيم و دارايي هاي خود را از حقوق مردم، بپيراييم و با جدا کردن زکات، پاکيزه نماييم و با کسي که از ما دوري گزيده، آشتي کنيم؛ با آن که بر ما ستم نموده، از مقتضاي انصاف، درنگذريم و با آن که با ما دشمني ورزيده، صلح کنيم؛ مگر کسي که در راه تو و براي تو با او دشمن شده ايم که او دشمني است که با وي دوستي نمي کنيم و از حزبي است که با آن يکرنگ و يکدل نمي شويم.
ما را موفق کن که در اين ماه با انجام دادن کارهاي نيک و پسنديده، خود را به تو نزديک تر سازيم؛ اعمالي که با آنها گناهانمان را بيامرزي و ما را از شروع به ناشايسته ها، نگاه داري؛ تا هيچ يک از فرشتگان تو، بيش از طاعت هاي گوناگون ما، نزد تو طاعت نياورند و در انواع سبب هاي تقرب، به پاي ما نرسند.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 اين ماه را با عبادت ما آکنده ساز!
⭕️ نيايش امام زين العابدين عليه السلام براي ورود به ماه رمضان 2⃣
🔸ترجمه: محمدمهدي رضايي
خدايا! من از تو مي خواهم که به حق اين ماه و به حق هر فرشته اي که او را مقرب خود ساخته اي و هر پيامبري که او را به رسالت فرستادي و هر بنده صالحي که برگزيده اي و او از آغاز تا انجام اين ماه در عبادتت کوشيده است، بر محمد و خاندانش درود فرستي و ما را شايسته آن کرامت کني که به دوستان خود وعده فرموده اي و از آن چه براي بندگان کوشا در اطاعت خود قرار داده اي، برخوردارمان سازي و به رحمت خود، ما در صف آناني درآوري که بالاترين مرتبه-هاي بهشت را سزاوارند.
خدايا! بر محمد و خاندانش درود فرست و چنان کن که ما از کج روي در مسئله توحيد تو و کوتاهي در بزرگداشت تو و شک در دين تو و گم کردن راه تو و غفلت از حرمت گزاري تو و فريب خوردن از دشمن تو، شيطان رانده شده، بر کنار مانيم.
خدايا! بر محمد و خاندانش درود فرست و هرگاه در هر يک از شب هاي اين ماه، بخشايش تو جمعي از بندگانت را از بند عذاب، رهايي بخشد و گذشت تو، ايشان را ببخشايد، ما را از جمله اين بندگان قرار ده و در شمار بهترين کساني درآور که با اين ماه، به سر برده اند و با آن، همراهي کرده اند.
خدايا! بر محمد و خاندانش درود فرست و چون هلال اين ماه ناپديد شود، گناهان ما را نيز محو نما و چون روزهاي آن به پايان رسد، آلودگي هاي ما را نيز از ميان بردار؛ تا در حالي آن را پشت سرگذاريم که تو ما را از هر خطا، پيراسته اي و از هر گناه پاکيزه ساخته اي.
خدايا! بر محمد و خاندانش درود فرست و اگر در اين ماه، ميانه روي پيشه نکرده ايم، ما را به راه ميانه آور و اگر از راه راست گرديده ايم، به راه راستمان بدار و اگر دشمن تو، شيطان، ما را احاطه کرده است، از چنگ او، رهايي مان بخش.
خدايا! اين ماه را با عبادت ما، آکنده ساز و لحظه هايش را با طاعت ما، بياراي و ما را ياري کن که روزهايش را روزه بداريم و شب هايش را با نماز و نياز و فروتني و اظهار خاکساري در برابر تو، به صبح آوريم؛ تا هيچ روز آن بر غفلت ما و هيچ شب آن بر کوتاهي ما، گواه نباشد.
خدايا! ما را در ماه ها و روزهاي ديگر و تا زنده ايم، اين چنين قرار ده و از آن بندگان شايسته خود گردان که بهشت را به ميراث مي برند و در آن، جاودانه مي مانند؛ آنان که آن چه بايد [در راه خدا] بدهند، مي دهند و در حالي به سوي پروردگارشان باز مي گردند که دل هايشان هراسان است؛ آنان که در کارهاي نيک، شتاب مي ورزند و هم ايشان در آنها بر يکديگر سبقت مي گيرند.
خدايا! در هر وقت و در هر زمان و در هر حال، بر محمد و خاندانش درود بفرست؛ به شمار درودهايي که بر ديگران فرستاده اي و چندين برابر همه آنها؛ چندان که جز تو، کسي آنها را شماره نتواند کرد؛ زيرا تو، هر چه خواهي، همان کني.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 چرا رهايم نمي كني؟ 1⃣
🔸 فاطمه شهيدي
قفسم را مي گذاري در بهشت،1 تا بوي عطر مبهم دوردستي مستم كند؛ تا تنم را به ديواره ها بكوبم؛ تا تن كبودم درد بگيرد و درد، نردباني است كه آن سويش تو ايستاده اي براي در آغوش كشيدنم؛ اما من آدم متوسطي هستم و بيش از آن چه بايد، خودم را درگير نمي كنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم حسرتم را فقط آه مي كشم. تن نمي كوبم به ديواره ها كه درد، مرا به تو برساند.
٭٭
قفسم را مي گذاري در بهشت تا تاب خوردن برگ ها، تا سايه هاي بي نقص درختان انبوه، ديوانه ام كند؛ تا دست از لاي ميله ها بيرون كنم؛ تا دستم لاي ميله ها زخم شود و زخم، دالاني است كه در پايانش تو ايستاده اي براي در آغوش كشيدنم؛ اما من آدم متوسطي هستم و خود را درگير نمي كنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم هوسم را فقط نگاه مي كنم و دستم را زخمي هيچ آرزويي نمي كنم.
٭٭
با من چه بايد بكني كه به ميله هايم، به فضاي تنگم، به ديواره ها، آن چنان مأنوسم كه اگر در بگشايي پر نخواهم زد؟2 بال هايم چيده نيست؛ پايم به چيزي بسته نيست كه نيازي به اين همه نيست. در من خاطره درخت مرده است. آبي، رنگ امسال نيست و واژه آسمان، مرا ياد هيچ چيز نمي اندازد. من صحنه را سال هاست ترك كرده ام.
٭٭
صحنه آماده بود. گفتي تماشاگران بنشينند. رديف رديف؛ صف به صف؛ تماشاگران نشستند. رقباي من كه پيش از من براي نقش اول، انتخابشان كرده بودي و نتوانسته بودند و نكشيده بودند، نشستند. چشم دوختند به صحنه و من پشت پرده چه حالي داشتم.
٭٭
كوه ها سر در هم، پچ پچ كنان؛ درياها دامن در دامن، غرّش كنان؛ فرشته ها بال در بال و آسمان آن بالا... نخوت از چشم هايشان مي باريد و هيچ كدام باور نداشتند كه كسي بتواند؛ كه كسي نقش اول باشد. وقتي كه آنها باخته اند؛ وقتي كه آنها كنار رفته اند.
گفتي: «وقتش نزديك است؛ آماده باش»! گفتم: «نه تنها من؛ نه فقط آنها كه آن سويند؛ تو حتي خودت هم مي داني كه مي افتم؛ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً».3 گفتي: «مي دانم آن چه نمي دانند؛4 آماده باش»! يادم هست گريه مي كردم. شايد براي اولين بار. گفتي: «پرده بالا رفته است» و من هنوز گريه مي كردم...
#ادامه_دارد
پي نوشت:
1. خطبه پيامبر پيش از ماه رمضان: اي مردم! همانا درهاي بهشت در اين ماه باز است.
2. مفاتيح الجنان، مناجات التائبين: فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ.
3. طه، آيه 115: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً.
4. بقره، آيه 30: إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 چرا رهايم نمي كني؟ 2⃣
🔸 فاطمه شهيدي
گفتي: «وقتش نزديك است؛ آماده باش»! گفتم: «نه تنها من؛ نه فقط آنها كه آن سويند؛ تو حتي خودت هم مي داني كه مي افتم؛ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً».3 گفتي: «مي دانم آن چه نمي دانند؛4 آماده باش»! يادم هست گريه مي كردم. شايد براي اولين بار. گفتي: «پرده بالا رفته است» و من هنوز گريه مي كردم.
كوه گفت: «اين كوچك»؟ آسمان گفت: «اين فرودست»؟ فرشته ها گفتند: «خون مي ريزد»!5 و تو حتي خودت گفتي: «اين ستمكار نادان»!6 و رقباي من همه خنديدند. من ايستاده بودم آن وسط. روبه روي همه ذراتي كه براي من آفريده شده بودند و كنجكاوانه سرك مي كشيدند تا بدانند چرا برترم. ايستاده بودم آن وسط و خيلي ترسيده بودم. خودم حتي نمي دانستم ظالم و خونريزم؛ فراموشكار و عجول يا آن چيز ديگري كه فقط او مي داند. ايستاده بودم تا روح دميده در من را تماشا كنند و شرم، روي پيشاني ام عرق مي كرد. شرم نقشي كه مي دانستم توانش در من نيست؛ نمايشي كه مي دانستم كار من نيست. لم نجد له عزماً در من تكرار مي شد. هزاران بار! و نمي فهميدم چرا با من چنين مي كند اگر دوستم مي دارد. تماشاي حقارت من و فرو افتادنم آيا لذتي دارد؟ و نيشخندهاي تمسخر بود كه از لب هاي ذرات مي باريد. حتي فكر كردم اين يك بازي است.7 فكر كردم من مهره بازي شده ام، براي اين كه بخندند؛ براي اين كه... و نبود و صدايت آمد كه گفت: «بار را بگذاريد».8
ناگهان شانه هاي خردم سنگين شد. نفس در سينه هستي حبس بود. لب ها روي نيشخند، همان طور خشك شده بودند و من آن زير، آن پايين، رنجي سترگ را عرق مي ريختم. زانوانم آماده تاشدن بودند و فرو افتادن. گفتي: «حالا بيا»! نمايش، آغاز شده بود و نقش من - نقش اول - همين چند گام بود كه بايد بر مي داشتم. حتي ايستادن با آن فشار روي گرده ها ناممكن مي نمود؛ چه برسد به پيش رفتن.
تو گفتي: «بيا» و عجيب بود كه گفتم: «لبيك»! راه افتادم كه بيايم و همان لحظه زانوانم شكست و خاك را لمس كرد و خاك را لمس كردم. ذرات، خيره خيره مرا مي پاييدند. نفس در سينه هستي حبس بود. افتاده بودم آيا؟ تمام بود؟ رد شده بودم يا هنوز نمايش دنباله داشت؟ زانوانم را آهسته از خاك جدا كردم. دوباره برخاستم و بار هنوز آن جا بود؛ روي شانه هاي ترد من! عجيب بود؛ تا ايستادم، نيشخندها محو شد؛ نفس ها آزاد شد و ذرات فرياد زدند: «تبارك الله احسن الخالقين»!9 فريادشان از صداي شكستن استخوان طاقت من زير ثقل بار بيشتر بود.
من گيج بودم. كجاي اين منظره رقت آور، اين همه با شكوه بود كه بر چشم ها و لب ها، حيرت و تحسين نشسته بود؟ عجيب بود كه تو دوباره گفتي: «بيا»! عجيب بود كه دوباره گفتم: «لبيك»! و باز مثل مورچه اي زير سنگيني ناني بزرگ تر از دهان خودش، افتادم و برخاستم؛ باز همهمه شد؛ باز گفتند: «تبارك الله»! من لاي همهمه ها، صدايت را شنيدم كه به همه شان گفتي: «اين بود آنچه مي دانستم». و گيج تر شدم. افتادنم را مي دانستي يا برخاستنم را؟ نقش اول نمايشت همين بود؟ همين كه با اين كه مي دانم كه مي شكنم، بار را بر مي دارم؟ همين كه مي افتم و باز برمي خيزم؟ همين كه با تن نحيفي كه هيچ تناسبي با كوه ندارد، مي گويم لبيك؟ همين شكوه رنج سترگ من؟
٭٭
تماشاچيان هنوز نشسته اند؛ درست همان جا؛ ولي من صحنه را سال هاست ترك كرده ام؛ گريخته ام. آخرين باري كه افتادم روي خاك، ديگر برنخاستم. تو مدام صدايم مي كني كه بيايم جلو؛ كه اين صحنه را تمام كنم؛ ولي من...
رمضان كه مي شود، صدايت را بلند مي كني؛ بلند و بلندتر. من بيشتر و بيشتر پشت پرده پنهان مي شوم. تو هر رمضان، قفسم را مي گذاري در بهشت تا هوس كنم؛ ولي من... چرا رهايم نمي كني؟ مي خواهم بچرم؟...
من هيچ مولاي كريمي را بربنده زشتكارش صبورتر از تو بر خودم نديده ام!10
پي نوشت:
5. بقره، آيه 30: قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ.
6. احزاب، آيه 72: انّه كان ظلوماً جهولا.
7. مؤمنون، آيه 115: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً.
8. احزاب، آيه 72: حَمَلَهَا الْإِنْسانُ.
9. مؤمنون، آيه 14: فتبارك الله احسن الخالقين.
10. مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح: فَلَمْ أَرَ مَوْلًي [مُؤَمَّلا] كَرِيما أَصْبَرَ عَلَي عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 نشریه پرسمان شماره 160 منتشر شد
نشریه پرسمان، شماره 160، با عنوان "روایت افول آمریکا در روزگار حماسه آفرینی محور مقاومت" منتشر شد.
در این شماره که به دو موضوع "افول قدرت و هژمونی آمریکا" و "پیروزی های جبهه مقاومت، به ویژه در عراق" پرداخته شده است، مطالبی با عناوین زیر را می خوانیم:
🔸انقلابی با آرمان های جهانی
🔸آمریکا چگونه آمرکا شد؟
🔸آمریکای چلاق!
🔸زوال و افول هژمونی آمریکا
🔸آمریکای جهان سومی
🔸 آغازي بر پايان کدخدا
🔸در جیب آمریکایی ها چه می گذرد؟
🔸پشت پرده رفاه
🔸ایران جوان، آمریکای پیر
🔸منبع شناسی افول آمریکا
🔸ظهور دنیای جدید
🔸سپاه در قلب ملت های منطقه
🔸الفت ایران و عراق در سه پرده
🔸حشدالشعبی، نسخه عراقی بسیج ایران
🔸عروسک آمریکایی
🔸مرجعیت عراق، جلودار نهضت انقلابی
🔸انقلاب، معادلات آمریکا را در منطقه دگرگون کرد
🔸رستاخیزی که کابوس اسرائیل شد
برای دریافت این شماره نشریه به تعداد، با شماره 02532934633 تماس حاصل فرمایید
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 نكته هاي زيباي قرآني 1⃣
🔸 دکتر مژده پورحسيني
1⃣ اين نكته را شنيده ايد كه «هر كس در دوران جواني قرآن را قرائت كند، در حالي كه به آن ايمان داشته باشد، قرآن با گوشت و خونش آميخته مي شود». فكر اين كه قرآن در رگ هاي انسان بگردد و در سينه او بتپد، آدمي را به وجد مي آورد. جالب آن جاست كه اين خصوصيت، فقط در مورد جوانان آمده است و اين فرمايش از امام صادق عليه السلام است.
2⃣ آيا مي دانيد اميد بخش ترين آيه قرآن كدام است؟ اين مطلب را امام علي عليه السلام به نقل از رسول خدا صلي الله عليه وآله چنين نقل فرمود: «اميد بخش ترين آيه قرآن، آيه 114 سوره هود است». اگر به اميد نياز داريد، به سراغ قرآن برويد و اين آيه را با اشتياق جست و جو كنيد.
3⃣ اگر قصد راهنمايي و تربيت كسي را داريد، در قدم اول، از گفتار نرم و با محبت بهره گيريد؛ حتي اگر مخاطب شما فرعون سركش يا سران لجوج كفار جاهلي باشند.1
4⃣ نسبت به انسان هاي اطرافت، احساس مسئوليت كن و آنها را از كارهاي بد، بازدار و به كارهاي خوب، تشويق كن. اين لازمه استحكام يك پيكر است و بني آدم اعضاي يكديگرند.2
5⃣ در رفتارهاي اجتماعي دقت كن! مبادا با غرور رويت را از ديگران برگرداني يا مثل متبكران راه بروي. مبادا تندرو و كندرو شوي.ميانه روي، بهترين روش است. مراقب باش صدايت را بر سر كسي بلند نكني و در يك كلام، آدم باش.3
6⃣ هميشه بزرگترها، بهترين حرف را نمي زنند و هميشه حرف گوش كني و اطاعت از بزرگان، انسان را به سعادت نمي رساند. اين، پيام تربيتي قرآن است كه حتي در اطاعت از بزرگان هم گوش و چشمت را باز كن كه فردا فقط و فقط خودت پاسخ گوي اعمالت خواهي بود؛ نه بزرگ ترهايت.
7⃣ امانت داري، يكي از ارزشمندترين ارزش هاي قرآني است. حضرت موسي عليهالسلام را به خاطر امانتداري و قدرتش، در خانه حضرت شعيب پناه دادند.5 حضرت يوسف را به خاطر امانتداري و علمش، بر خزانه مصر نشاندند؛6 و حتي رسول خدا صلياللهعليهوآله كه از سوي خداوند برگزيده شد، مشهور به امانتداري و به محمد امين معروف بود.
8⃣ اگر مي خواهيد مخاطبان به سوي شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازيد! روح خشك و سنگين و بي لطافت، هيچ گاه در امر تربيت، موفق نمي شود. مهرباني، دلسوزي و رقت قلب را در خود بپروريد؛ تا مردم بي آن كه شما متوجه شويد، در اطراف شما جمع گردند.7
9⃣ آيا دوست داريد كه دشمن خود را به يك دوست تبديل كنيد؟ به هر بدي كه در حق شما كرد، با خوبي پاسخ گوييد. اين را قرآن تجويز مي كند. آيه 34 سوره فصلت را بخوانيد!
0⃣1⃣ بخوريد و بياشاميد ؛ امّا به اندازه كافي و لازم ؛ زيرا پرخوري و زياده روي، سلامت شما را به خطر مي اندازد.8
📚 پينوشتها:
1. طه، آيه 44 و شعرا، آيه 215.
2. لقمان، آيه 17.
3. لقمان، آيه 18.
4. احزاب، آيه 67.
5. قصص، آيه 26.
6. يوسف، آيه 55.
7. آل عمران، آيه 159.
8. اعراف، آيه 31.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 فردوسی یک حکیم است
◀️ 25 اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
🔸رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای
حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الان چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم میگویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی.
شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف میکند، روی دینداری او تکیه میکند. میدانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزباللهیهای امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت میکرده، خطر بکند و از هفتخان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه میکنید، میبینید که فردوسی روی این جنبهی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه میکند. با اینکه فردوسی اصلاً بنا ندارد از هیچ یک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهرهیی دارد، اسفندیار چه چهرهیی دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که بر طبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، میبینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است.فردوسی از اول با نام خدا شروع میکند - «به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد» - تا آخر هم همینطور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید.
⬅️ بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران
🔴 مادر من کجاست؟
⭕️ 10 رمضان، سالروز وفات #ام_المؤمنین حضرت #خدیجه_کبری سلام الله علیها
🔸 مغيثا اکبري
سر به زانوي غم نهاده، هر چند اسوه صبر خداوندي است؛ پيغمبري که هرگز روي پدر را نديد و در خردسالي مادر خود را نيز از دست داد و سايه پدربزرگ را؛ اما اکنون در اندوه از دست دادن اولين يار خود، زانو به بغل گرفته، با خداي خويش درددل مي کند.
ثروتمند ترين زن عرب که دست رد به سينه بزرگان شهر مي زند، در برابر رسول خدا صلي الله عليه وآله با معرفتي از جنس شهود مي گويد: به خدا قسم اي محمد! اگر مال تو کم است، مال من زياد است. کسي که خودش را در اختيار تو ميگذارد، چگونه مالش را در اختيارت نگذارد؟ من با تمام اموال و کنيزانم، در اختيار تو هستم.
پيامبر صلي الله عليه وآله در تلخ ترين روز عام الحزن خويش، به مرور آن روزها نشسته است؛ وقتي که عموي خديجه، به سويش آمد و اموال آن بانو را به او تقديم کرد و پيغام آورد که خديجه فرموده اين اموال مرا بگير و نزد محمد ببر و به او بگو: من تمام اموال و بردگان و آن چه را در اختيار من است، به تو هديه ميکنم.
يادش مي آيد که ورقه، اين خبر را بين زمزم و مقام ابراهيم با صداي بلند به گوش همه مردم رسانيد و آنها را شاهد گرفت.
يادش مي آيد که او هيچ کجا تنهايش نگذاشت؛ نه فقط در شعب ابي طالب و هنگامه رنج و زحمت هاي مسلمانان؛ بلکه حتي در حريم خودش هم تنها محرمش باقي ماند. وقتي به امر خدا، خلوت خويش را در حراء آغاز کرده بود، عمار ياسر پيغام رسانش شد؛ تا از جانب پيامبر صلي الله عليه وآله به خديجه بگويد: اي خديجه! گمان مبر که کناره گيري من به خاطر توست؛ نه، خداوند به من چنين امر فرموده است. گماني جز خير مبر و بدان که خداوند هر روز چندين بار به خاطر تو، بر ملائکه اش اظهار مباهات و فخر ميکند.
او نيز يادش مي آيد که او به خاطر او، چقدر تنها شد؛ به حدي که وقتي درد زادن او را فرا گرفت و در پي زنان قريش فرستاد، چنين سرزنش شنيد: ما تو را منع کرده بوديم که با محمد فقير، ازدواج کني؛ اما تو همه ثروتت را به پاي دين او ريختي و حالا به سراغ ما آمدي!
اما کسي که رسول صلي الله عليه وآله را تنها نگذارد، چگونه ممکن است که خداي رسول صلي الله عليه وآله، تنهايش بگذارد. در اوج تنهايي و دل شکستگي خديجه، ناگهان چهار زن بلندقامت شبيه زنهاي بني هاشم، وارد اتاقش شدند و عرضه داشتند: محزون مباش اي خديجه. ما فرستادگان پروردگار توايم. ما خواهران تو هستيم؛ ساره، آسيه، مريم و صفرا؛ آمده ايم تا تو را کمک کنيم.
آخرين سخن خديجه را مرور مي کند، تا قدري در سايه کلمات عاشقانه او آرام بگيرد؛ همين ساعتي پيش که در بستر مرگ رو به رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: اي رسول خدا! من در حق تو كوتاهي كردم و آن چه را شايسته تو بود، انجام ندادم. از من در گذر و اگر اكنون، دل در طلب چيزي داشته باشم, خشنودي توست.
اين کدام فراز از معرفت است که بانوي بزرگ اسلام چنين بدان راه برده است؟ پيامبر صلي الله عليه وآله در کرانه هاي علم لدني به دنبال يافتن پاسخي براي اين سؤال است.
دختر خردسال به پدر پناه آورده است؛ دختري که از اندوه عظيم پدر، قصه تلخ پرواز مادر را درک کرده است. او به دور پدر چون پرنده اي سرگردان، بال بال مي زند و مي پرسد: پدر جان! مادر من کجاست؟
ديگر مرور کافي است؛ بايد از کنار مزار خديجه برخيزد و ادامه اين راه دشوار را به تنهايي بر دوش بگيرد. پيامبر صلي الله عليه وآله برمي خيزد؛ اما پيش از آن بر روي زمين چهار خط مي کشد و مي گويد: بهترين زنان اهل بهشت، چهار تن هستند؛ خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد صلي الله عليه وآله، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم زن فرعون. پيامبر صلي الله عليه وآله برمي خيزد تا جهاني را به برخاستن وا دارد و برمي خيزد؛ اما بانو بر خاک هاي داغ مکه، آرميده است.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 نكته هاي زيباي قرآني 2⃣
🔸 دکتر مژده پورحسيني
1⃣1⃣ همه دردها و ناراحتي هاي خود را مي توانيد با قرآن ريشه كن سازيد؛ قرآن بخوانيد و به آن عمل كنيد و با روح قرآن مرتبط و همنوا شويد؛ تا روح و جسم شما در تعادل مطلوب خود قرار گيرند.9
2⃣1⃣ در فرهنگ قرآني، اين خداوند است كه بيماري ها را شفا مي دهد و ديگران، وسيله و واسطه اند.10
3⃣1⃣ بهترين نحوه تغذيه براي سلامت انسان كه مورد سفارش قرآن كريم است، خوردن صبحانه و شام است؛ يعني غذاي روزانه در دو وعده اصلي در اول روز و آخر روز صرف شود. اين شيوه غذا خوردن بهشتيان است كه در سوره مريم، آيه 62 آمده است.
4⃣1⃣ خداوند در قرآن كريم، خواب را يكي از عوامل سلامت و آرامش روح انسان برمي شمارد و آن را نعمتي قابل ستايش و آيه اي از آيات اعجازآميز الهي معرفي مي كند.11
5⃣1⃣ آيا مي دانيد در فرهنگ قرآني، سخت ترين و ناگوارترين بيماري ها چيست؟ قرآن مستقيماً به اين بيماري اشاره نموده، آن را نام مي برد. اين بيماري، مرض قلب يا بيماري دل نام دارد؛ چون وقتي روح و دل فردي به اين بيماري گرفتار شد، از شنيدن و ديدن و درك حقايق، عاجز مي شود و اين، بدترين وضعي است كه يك انسان پيدا مي كند.12
6⃣1⃣ در قرآن كريم، در آيات فراواني از اندوه، علل ايجاد كننده آن و راه هاي برطرف ساختن آن سخن رفته است. گاهي اندوه فراق را با ديدار و گاهي اندوه فقر را با بشارت و گاهي اندوه رسول خدا صلياللهعليهوآله را به دلداري حضرت حق، درمان نموده است.
7⃣1⃣ از ديدگاه قرآن، ترس دو نوع است؛ ترس پسنديده و ترس ناپسند؛ ترس پسنديده، همان ترس از خداوند و عدالت اوست كه منجر به اصلاح رفتار مي شود؛13 و ترس ناپسند، اضطرابي شديد با علت مشخصي است كه تسلط بر نفس را از بين مي برد و بايد با آن مبارزه شود.14
8⃣1⃣ آلبرت انيشتين مي گويد: قرآن، كتاب جبر يا هندسه نيست؛ مجموعه اي از قوانين است كه بشر را به راه صحيح، راهي كه بزرگ ترين فلاسفه و دانشمندان دنيا از تعريف و تعيين آن عاجزند، هدايت مي كند.
9⃣1⃣ ويل دورانت، دانشمند شرق شناس آمريكايي، مي گويد: در قرآن، قانون و اخلاق يكي است. رفتار ديني در قرآن، شامل رفتار دنيوي هم مي شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طريق وحي آمده است. قرآن در جان هاي ساده، عقايدي آسان و دور از ابهام پديد مي آورد كه از رسوم و تشريفات ناروا، آزاد است.
0⃣2⃣ پروفسور آرتور آربري كه يكي از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگليسي است، مي گويد: زماني كه به پايان ترجمه قرآن نزديك مي شدم، سخت در پريشاني به سر مي بردم؛ اما قرآن آن چنان آرامش خاطري به من مي بخشيد كه براي هميشه به خاطر خواهم داشت. من در حالي كه مسلمان نيستم، قرآن را خواندم؛ تا آن را درك كنم و به تلاوت آن گوش دادم؛ تا مجذوب آهنگ هاي نافذ و مرتعش كننده اش شوم و تحت تأثير آهنگش قرار گيرم و به كيفيتي كه مسلمانان واقعي و نخستين داشتند، نزديك گردم؛ تا آن را بفهمم.
📚 پينوشتها:
1. طه، آيه 44 و شعرا، آيه 215.
2. لقمان، آيه 17.
3. لقمان، آيه 18.
4. احزاب، آيه 67.
5. قصص، آيه 26.
6. يوسف، آيه 55.
7. آل عمران، آيه 159.
8. اعراف، آيه 31.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 چشم انتظاري در قرارگاه فرشتگان
🔸محبوبه زارع
ماه صوم و صيام که از راه مي رسد، خود را ميهماني محبوب در پيشگاه کبريا مي يابي؛ به دست هاي خالي خود نگاه مي کني و مي انديشي که بايد بضاعت هيچ خود را در کثرت حب علي عليه السلام عرضه کني؛ تا شايد مقبول بيفتد؛ زيرا ماهيت ذاتت را در چيزي جز شوق مولا نديده و نجسته اي و با همين محبت، رو به سوي شب هاي قدر مي آوري و کمال رمضان را در درک قدر علي عليه السلام مي جويي. نيمه رمضان که مي شود، خود را در ميان ترين مسير مي يابي؛ مسير قدر مجتبوي عليه السلام براي درک قدر نيمه رمضان، تو را مجالي زيباتر از بازگشت به سال سوم هجرت نيست. پس کوله بارت را بردار و به همراه ما در بالغ ترين کوچه هاي مدينه پس از هجرت، جاري باش!
ماه هاست که چشم انتظار آمدن اوست. مادري که اسطوره نجابت و جلالت و پدري که بوتراب است و دروازه شهر علم و پيغمبري که خاتم النبيين است و تکميل کننده رسالت پيامبران الهي و ملائکه اي که از قرن ها پيش براي رويش چهارمين نفر از پنج تن آل عبا در لاهوت به تسبيح نشسته اند، همه انتظار آمدنش را مي کشند. در لحظه تولد او، همه خلقت، نداي «تبارک الله احسن الخالقين» را از پرورگار بي همتاي خود شنيده اند و به معرفتش رسيده اند.
امشب خانه علي عليه السلام و زهرا عليهاالسلام قرارگاه فرشتگاني است که براي بهره جويي از نور اولين ميراث دار امامت، رو به سوي نوزاد دارند. فاطمه عليهاالسلام که خود ام ابيهايي بي تکرار است و مقام مادري را به تماشا نشسته، فرزند را در ٱغوش گرفته، در ميان انبساط و شور کروبيان، رو به همسر خويش مي گويد: براي نوزادمان نامي انتخاب کن!
و علي عليه السلام سرشار از شعفي که تنها مفسر شوق پدرانه اوست، رو به سوي معرفتي بي نهايت دوخته، به پدر مهرباني که او را در آغوش محبت خويش بزرگ کرده و اسلام را در قالب ارمغاني بي بديل به او عرضه داشته، فکر مي کند؛ من چنان نيستم كه در مورد نام گذاري فرزندم از رسول خدا صلي الله عليه وآله پيشي بگيرم.
خبر ميلاد اولين فرزند فاطمه عليهاالسلام به پدر رسيده، اينک او مشتاقانه به سوي هديه خداوندي آمده است.
دست هاي مبارک رسول الله صلي الله عليه وآله كودك را در آغوش گرفته و به قنداقه زرد او، خيره مانده است و بعد رو به اهل خانه و خدمت کاران مي فرمايد: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زرد نپيچيد؟
بعد برخاسته، کودک را در ميان قنداقه سفيدي پيچيده و در ميان بازوان خود، همچون گنجي گرانبها، به نظاره ايستاده است.
آن گاه رو به علي عليه السلام مي فرمايد: آيا او را نام گذاري كرده اي؟
مولا در نهايت ادب پاسخ مي دهد: من در نام گذاري وي از شما پيشي نمي گيرم.
رسول خدا صلي الله عليه وآله هم مي فرمايد: من هم در نام گذاري وي بر خدا سبقت نمي جويم!
صاحب نام ها، جبرييلش را به سوي خانه وحي فرستاد و پيغام داد: يا رسول صلي الله عليه وآله! به راستي كه علي عليه السلام نزد تو، به منزله هارون است نسبت به موسي، پس او را به نام پسر هارون، نام بگذار!
رسول خدا صلي الله عليه وآله پرسيد: نام پسر هارون چيست؟
گفته شد: شبّر
رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز او را حسن ناميد که معادل نام شبر در زبان عربي است:
پيامبر صلي الله عليه وآله در گوش چپ حسن عليه السلام اقامه گفت و براي او گوسفندي قرباني کرد. سرش را تراشيده و هم وزن موي سرش به مستمندان نقره هديه کرد.
اين اولين باري بود که دستور داده شد سر نوزاد را عطرآگين کنند و به اين ترتيب، آيين عقيقه و صدقه دادن برابر وزن موي سر نوزاد، سنت شد.
بيش از چهارده قرن است که هرساله ماه رمضان مي آيد و به نيمه مي رسد و به سوي قدر، اوج مي گيرد؛ زيرا اگر ماه رمضان به نيمه نرسد و برات تکامل از محبت مجتبوي نگيرد، چگونه مي تواند ظرفيت نزول قرآن را در خود بيابد؟ رمضان ها مي آيند و مي روند و هر ساله در نيمه رمضان، شوق تجلي اولين وارث امامت علي عليه السلام در جان شيعيان به اوج مي رسد.
آن چه اين روزها بيش از هميشه هنگام يادآوري نام امام حسن عليه السلام در خاطره ها زنده مي شود، پاسخي است که به معاويه داده است؛ روزي که او به امام عليه السلام گفت: من از تو بهتر و برتر هستم و امام عليه السلام در پاسخ افرادي كه اطراف تو قرار گرفته اند، دو دسته اند؛ يك دسته فرمان بر و مطيع و دسته اي ناچار و مضطرّ؛ پس آنهايي كه از روي ميل و رغبت پيرو تو مي باشند، همانا مخالف خدا و رسول صلي الله عليه وآله و معصيت كار هستند؛ و آنهايي كه از روي ناچاري با تو مي باشند، در پيشگاه خدا، معذور خواهند بود؛ اما من نمي گويم از تو بهترم؛ زيرا فضايل پسنديده اي در تو وجود ندارد که من از تو بهتر باشم!
تاريخ، نام او را نبض حيات خود قرار داده است؛ تا رايحه حُسن حسن در جان عالم، تداوم داشته باشد. ميلاد خوب ترين خوب، مبارک باد!
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 صف بندی حق و باطل همیشگی است
🔸حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی
معاویه مغرور از صلح، نامهای به والیاش در مدینه فرستاد و از مروان خواست تا دختر عبدالله جعفر را برای یزید خواستگاری کند. او مست بود و نابخرد و بر این خیال بود حال که بر مسند نشسته و با تکیه بر زر و زور و تزویر حکم میراند، مرزهای مردی و نامردی نیز شکسته و حق و باطل به هم آمیخته است و می توان لبخند مکر بر لب داشت و گستاخانه دم از دوستی با رهبران حق مدار زد و از نمد صلح، کلاهی دوخت و بر سر این و آن گذاشت.
پاسخ امام مجتبی علیهالسلام کوتاه بود و گویا؛ امام فرصت سوء استفاده از صلح نامه را از بت حیله ستاند و به معاویه مکار فهماند که او همچنان دشمنی زبون است. سخن با چنین دشمن نابکاری نیز ادبیات خاص خود را داشت؛
«َإِنَّا عَادَیْنَاکُمْ لِلَّهِ وَ فِی اللَّهِ فَلَا نُصَالِحُکُمْ لِلدُّنْیَا؛ ما برای خدا و در راه او، با شما دشمنی کردیم؛ پس هرگز برای دنیا با شما بساط دوستی پهن نمیکنیم.
انعطاف هنرمندانه امام مجتبی(ع) برای دست یافتن به مقصود، با حفظ صفبندی جبهه حق و باطل استوار بود و امام تا اخرین لحظه حیات گهربار خود ، همواره بر حفظ موضع معترضانه با دشمن و توجه به آرمانها تاکید داشتند؛ نمونه ذیل گواه جایگاه شکوهمند و قوی امام نسبت دشمن و جبهه همراه او است.
روزی معاویه در حضور امام حسن(ع) خود را بهتر از امام دانست و حضرت در جوابش فرمود: چگونه؟ اى پسر هند! معاویه گفت: براى اینکه مردم در اطراف من اجتماع نمودهاند، ولى کسى در اطراف تو نیست.
امام حسن علیهالسّلام فرمود: هیهات! اى پسر هند جگر خوار! این بدترین مقامى است که تو بدست آوردهاى، زیرا آن افرادى که در اطراف تو جمع شدهاند، دو دستهاند: یکى مطیع و دیگرى مجبور. آنان که مطیع باشند معصیت خدا را می کنند، و اشخاصى که بطور اجبار از تو فرمانبردارى می نمایند طبق قرآن خدا عذر و موجه دارند. وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ أَقُولَ أَنَا خَیْرٌ مِنْکَ فَلَا خَیْرَ فِیکَ- وَ لَکِنَّ اللَّهَ بَرَّأَنِی مِنَ الرَّذَائِلِ کَمَا بَرَّأَکَ مِنَ الْفَضَائِل؛ حاشا که من بگویم: از تو بهترم، زیرا اصلا در وجود تو خیرى نیست، بلکه میگویم: خداى رؤف مرا از صفات پست و رذیله تبرئه کرده، همچنان که تو را از صفات نیکو و پسندیده محروم نموده است.
دشمنی حق و باطل، تاریخی به پهنای حیات بشر دارد و تاکید بر صف بندی مستمر جبهه ای با ولایت خدا در برابر جبهه ای با ولایت طاغوت، رمز سعادت و عزت دین باوران تاریخ بوده است .
دشمن ، به برق دنیایی که بر هوا و هوس استوار کرده، غره است و بدان مینازد و به دیگران میتازد ؛ او با تکیه بر شرارت خود، بر تحکیم و تثبیت آن اصرار دارد و ما را به همراهی با خود میخواند. در این مصاف، قبض و بسطها، برای تفوق بر دشمن ،اجتناب ناپذیر است؛ اما اصرار به جلب رضایت دشمن، بی معناست. او به کم راضی نیست، جز محو راه و هدف باور ندارد و غیر از زندگی ذلت بار ما، به چیزی نمیاندیشد؛
«لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد؛ مگر این که از آنها پیروی کنی».
حفظ موضع قوی معترضانه و تهاجمی، همچنین فراموش نکردن دشمن و مبارزه، راهبرد ترسیمی سکاندار حکیم انقلاب است که با تکیه بر سیرۀ سبط اکبر امام مجتبی علیهالسلام طراحی شده است. توجه به این روش همراه با یک اراده جدی می تواند بر عزت و اقتدار جاری نظام بیفزاید.
«قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر؛ بگو: راه خدا، راه راست است و اگر پس از دانشى که به تو رسیده، از هواهاى ایشان پیروى کنى، در برابر خدا، یاورى نخواهى داشت.
🔴 درس بزرگ فتح خرمشهر
بيشک فتح خرمشهر را میتوان نقطه عطفي در تاريخ جنگ هشت ساله برشمرد، آنجا که سلسله عملياتهاي آزاديبخش به کمال خود رسيد و به جهانيان اثبات شد انقلاب اسلامي شجره طيبهاي است که در باورهاي عميق اين ملت ریشه دارد و در برابر طوفانهاي سهمگين نيز همچنان استوار ايستاده است. در واقع، فتح خرمشهر خط بطلاني بود بر اين پندار خيالي دشمنان انقلاب اسلامي که «ميتوان انقلاب اسلامي را از طريق حمله نظامي سرنگون کرد»!
عمليات «بيتالمقدس» از منحصربه فردترين عملياتهاي رزمي بود که در تاريخ دفاع مقدس اين سرزمين ثبت شد. كوتاه بودن زمان براي آمادگي، وسعت منطقه نبرد، مداومت زياد عمليات، دشواري عمليات، حجم تلفات و خسارات وارده بر دشمن از خصوصيات اين عمليات بود كه آن را از عملياتهاي پيش و پس از آن متمايز ميكرد؛ از این رو چنان بزرگ و شگفتانگيز بود كه حضرت امام(ره) در وصف آن چنين گفت: «فتح خرمشهر يك مسئله عادي نبود، اينكه ۱۵ الي ۲۰ هزار نفر به صف براي اسارت بيايند و تسليم شوند مسئله عادي نيست، بلكه مافوق طبيعت است.»
فتح خرمشهر دستاوردهاي ارزشمندي براي انقلاب اسلامي به همراه داشت و توانست موقعيت بينالمللي جمهوري اسلامي را به شدت تقويت کند. اين حماسه بزرگ در حالي انجام شد که جمهوري اسلامي در انزواي کامل بينالمللي قرار داشت و همه قدرتهاي بزرگ براي موفقيت صدام به ميدان آمده و نقشآفريني ميکردند. ايستادگي ملت ايران و اراده براي مبارزه و غلبه بر همه ضعفها و کمبودها و اتحاد و همدلي در ذيل توجه به فرامين فرمانده کل قوا موجب شد تا نصرت الهي نيز شامل حال ملت ایران شود و خرمشهري فتح شود که طبق برآورد دشمن دستنايافتني بود، به گونهای که صدام وعده سپردن کليد بصره را به عنوان جايزه فاتح آن داده بود!
امروز با گذشت بيش از 37 سال از فتح خرمشهر، ملت ما و به ویژه جوانان هنوز نيازمند يادآوري آن حماسههاي بزرگ و شنيدن پيامها و درسهاي بزرگ آن حماسههاي به ياد ماندني هستند. درس بزرگ فتح خرمشهر در بیان امام خامنهای این است؛ «يك ملت وقتي به خود متكي شد، وقتي مؤمن شد، وقتي اين ايمان را با عمل صالح و جهاد همراه كرد، در همه ميدانها پيروزي او قطعي است. درس خرمشهر براي ما اين است؛ ملت ايران اين درس را نبايد فراموش كند.» (1384/3/3)
🔴 تنهايي علي
🔸یوسف کرمی
کم نبودند اصحابي که سابقه خود در اسلام را خرج مقام و ثروت کردند! کم نبودند ياراني که دارالخلافه برايشان به دارالسقوط در دنيا تبديل شد؛ اما در ايمان و روش زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام، تغييري حاصل نشد و دنيا براي او ارزشي نداشت.
مولاي من! تو نه کاخ نشين بودي، نه لباس زربفت مي پوشيدي و نه مالي اندوختي؛ تاج مرواريد نشان هم نداشتي. اصلاً حکومت براي تو ارزشي نداشت که به خاطرش حقيقت را پاي بسياري مصلحت هاي ريز و درشت، قرباني کني.
مولاي من! حجاب دنيا در برابر يقين تو، هيچ بود. امروز هم صداي قدم هاي تو را در کوفه مي شنويم و حتي ناله هاي تو در گوش چاهي که محرم رازت بود، هنوز طنين دارد. تو بر اعتبار جود و کرم و مهرباني، افزودي. بي تو چه بودند اين مفاهيم اي مولاي من؟
تو را خانه نشين کردند؛ شبانه به نخلستان مي رفتي؛ سر در چاه فرو مي کردي و مناجات و ناله مي کردي! هيچ دلي محرم اين نالهها نبود. تنهايي تو از آن بود که آنها در شأنت نبودند. ابتذال زمانه، همه قدها را کوتاه کرده بود. دلها و زبانها و گوشها، مُهر شده بودند. اگر تاريخ آبرو و شرافتي داشته باشد، از سکوت و مظلوميت و از اخلاص و پارسايي توست...
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 آن شب سرنوشت ساز
⭕️ ویژگی های شب قدر در گفت وگو با حجت الاسلام سرلك 1⃣
⁉️ در كلام بعضی از بزرگان بر اين موضوع خيلی تأكيد مي شود كه ساعت ها و فرصت های ايام مبارك ماه رمضان و به خصوص شب های قدر، يك فرصت طلايی است. چرا چنين فرصتی را فرصت طلايی عنوان می كنند ⁉️
✅ ما آدم ها چون درگير منافع مادی و محاسبات عادی هستيم، بعضی وقت ها كه می خواهند ما را نسبت به اين فرصت های ناب توجه بدهند، باز با معيارهای خودمان از آنها ياد مي كنند؛ مثلاً به ما مي گويند كه اين فرصت طلايی است يا اين فرصت خاص است؛ چون پيش ما طلا يك قدر و قيمت تعريف شده ای دارد. حقيقت ماجرا اين است كه قدر و منزلت شب هايی مثل شب قدر را مقياسی مثل طلا، جواهر، برليان و مرواريد، نمي تواند نشان دهد. به تعبير قرآن، شب قدر حقيقتی فراتر از هزار ماه دارد. قرآن می گويد: «خَيرٌ مِنْ ألْفِ شَهْرٍ». يعنی اگر شما با معيار خير كه يك معيار كاملاً كيفی است، به سراغ ارزيابی شب قدر برويد، از هزار ماه، خيرش بيشتر است يا خير بيشتری دارد. به هر حال، اينها همه تعابيری است از بزرگان معنوی ما برای اين كه آدم هايی مثل بنده كه به هر حال در محاسبات مادی گرفتار هستند، دست كم بتوانند از اين زاويه و از اين پنجره، دری به سوی باغ خوبي ها باز كنند.
حقيقت اين است كه شب قدر با يك محاسبه ظاهری، هزار ماه است؛ يعنی حدود هشتاد و چهار سال است و ظرفيت بارگيری و ادب آموزی و تقوا را برای ما آدم ها در درون خودش دارد. آن ساعات و لحظات باشكوهی را كه سرشار از اسرار است، به كلمة «ليله» تعبير كرده اند؛ شبی پر از اسرار كه انسان ها به قدر و اندازة خودشان، به رمز و رازهای آن پی مي برند.
در شب های قدر، انسان می تواند خودش را و هويت خودش را با يك كوششی بشناسد. بهترين عمل شب قدر، كسب علم است؛ يعني پيوند زدن سرنوشت انسان با گوهر آگاهی. اين كه آدمی در شب قدر به فهميدن بيشتر همت كند، از طرف خالق ليلة القدر، اجر بيشتری دارد. همچنين اذكار و دعاهايی كه برای اين شب ها توصيه شده است، همه سرنخ هايی برای فهميدن هستند؛ فرصت هايی برای پوست انداختن و تلاشی برای بازشدن چشمی در وجود ما؛ تا دنيا را بهتر ببينيم. در آن عمل معروف ليلة القدر، ما قرآن را روی سر مي گذاريم؛ يعنی به اين آگاهی می رسيم كه از اين به بعد، قرار است قرآن تعيين مسير كند و حرف خدا روی سر ما باشد و ما از زلال قرآن، تمام جام های تصميماتمان را پر كنيم.
⁉️ آيا اين عملی كه در شب های قدر انجام می دهيم، برنامة يك سال آينده ما را تعيين مي كند ⁉️
✅ نه تنها تا يك سال، بلکه آن نهر جاری از شب قدر، بناست همة دنيا و آخرت ما را پر كند؛ اما از آن جا كه خداوند، كريم و رحيم است، هر سال اين امكان را برای آدم ها فراهم مي كند كه اگر به دنبال فرصت كاملی هستند، در ليلة القدر، آن را پي جويی كنند. اگر ظاهر تعبير قرآن كه می گويد: «خَيرٌ مِنْ ألْفِ شَهْرٍ» را در نظر بگيريم، اين شب از هزار ماه، ارزشش بيشتر است؛ يعنی بيش از هشتاد و چهار سال. با اين نگاه، پيداست كه فقط طرح يك ساله در كار نيست. اگرچه در تعابير ما هست كه تقدير يك ساله را در اين شب تعيين مي كنند و قضای الهی در شب های قدر، متناسب با تقاضا و تمنای آدم ها محكم مي شود، اما به هيچ وجه، مراد اين نيست كه ما در ليله القدر، فقط تكليف يك ساله مان را بايد تمنا كنيم. از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله پرسيدند كه چه چيزی را در شب قدر بيشتر بخواهيم؟ حضرت فرمودند: «عاقبت به خيری و عافيت». از همين آموزه ها پيداست كه ماجرا مربوط به يك سال يا دوازده ماه نيست؛ مربوط به سرتاسر زندگی دنيا و آخرت است. به هر ترتيب، باز هم با همان مقياس های مادی، مي توانيم بگوييم حقيقتاً ليلة القدر، يك شب و ساعت طلايی است؛ اگرچه مافوق اين حرف هاست.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 به افتخار خدا يک کف مرتب!
⭕️ عليرضا مستشاری
روز يکشنبه، پانزدهم ارديبهشت به دعوت بسيج دانشجويي، براي سخنراني به دانشگاه اروميه رفتم. موضوع سخنراني، «روابط دختر و پسر» بود. در سالن شهيد چمران دانشگاه، بعد از نماز مغرب و عشاء، بيش از پانصد دانشجو شرکت کرده بودند. ابتداي جلسه، خيلي جو سالن، ناآرام بود و برخي بلند مي گفتند: حاجي حلالش کن!
بحث را با چند مزاح شروع کردم و سعي کردم به طور منصفانه و عقلايي، پيرامون روابط دو جنس مخالف صحبت کنم. به آية «غض بصر»، يعني «نگاه خريدارانه به نامحرم نکردن» که رسيدم، گفتم: ما مخلقوق خداوند هستيم. او از اين که ما لذت ببريم، بدش نمي آيد. خدا که بخيل نيست. اصلاً براي خدا چه ضرري دارد که جوانان از راه نگاه و انواع رابطه ها، با جنس مخالف، لذت ببرند؟ مگر اين جاذبه را کسي غير از خود او در وجود انسان آفريده است؟ پس چرا گفته نگاه نکنيد؟ چرا گفته در نگاه ها و رابطه هاي خود با جنس مخالف، مراعات کنيد؟ خداوند مي داند که اگر نگاه کنيد، عاشق مي شويد و آن هم عشق زود هنگام و خالي از ملاک هاي عقلايي، دل مشغول مي شود و هر آنچه ديده بيند، دل کند ياد؛ بلکه ويران مي کند خود را ز بنياد!
خدا خواسته که شما افسرده نشويد و نشاط جوانيتان از بين نرود، اصلا بحث دستور و امر و نهي از موضع قدرت نيست، خداوند براي گناهاني که در قرآن از آنها ياد مي کند، وعدة جهنم و آتش و زقوم و عذاب داده و با تعابيري همچون «ويلٌ»، تهديد کرده، ولي وقتي به موضوع روابط دختر و پسر و نگاه مي رسد، آيه را اين طور تمام مي کند: «ذلک ازکي لهم»؛ يعني اي پيامبر صلياللهعليهوآله به بندگانم بگو: اگر رعايت نگاه هايشان را بکنند، اين براي دلشان بهتر است؛ دل آنها پاک مي ماند؛ دل پريشان و افسرده نمي شوند. بگو: اگر رعايت سخن گفتن با نامحرم را نکنند، «فيطمع الذي في قلبه مرض»؛ آدم هاي مريض و شهوت ران و رِند، نسبت به آنها به طمع مي افتند، به آنها ضرر مي رسانند و من خدا راضي به آن دل مشغولي يا اين ضرر از ناحيه طمّاع ها نيستم و دلم براي بنده هايم مي سوزد. من آنها را دوست دارم و چون آنها را دوست دارم، اين قانون را وضع کردم و... .
حالا ديگر سکوت محض، بر سالن حکم فرما شده بود. همه گوش مي دادند و بعضي ها به نشانة تأييد، سر خود را تکان مي دادند.
همين طور که فسلفة اين حکم را مي گفتم، احساس رضايت را با تمام وجود در چهرة جوانان حاضر در آمفي تأتر مي ديدم. از قيافه ها معلوم بود که خيلي ها به وجد آمده اند.
ناگهان يکي از دانشجويان طاقت نياورد و بلند فرياد زد: به افتخار خدا يه کف مرتب!
تمام سالن تا چند دقيقه به افتخار خدا دست زدند؛ آن هم چه دستي،!
از اين که به لطف خدا بندگان خدا را به حکم خدا اين گونه راضي کرده بودم، شوق و شعف در وجودم آن قدر زياد شد که نه با پيشاني، بلکه با تمام وجودم با حالت تواضع سجده شکر کردم و با خود گفتم: کجايند پادشاهان و پادشاه زادگان؛ تا اين لذت مرا ببينند و حسرت ببرند.
واقعاً خستگي از تنم بيرون رفت؛ خستگي مسافرت صبح از قم به تهران و جلسه کاري تا ظهر؛ خستگي منبر ظهر دانشگاه اميرکبير و پرواز با تأخير تهران تبريز و خستگي رفتن از تبريز تا اروميه و جلسة قبل از مغرب با تشکل هاي دانشگاه اروميه و خلاصه گوفتگي دقيقاً 22 ساعت بي خوابي، همه و همه با يک کف به افتخار خدا، کف روي آب شد و از وجودم بيرون رفت و علت آن، چيزي نبود جز تبلور فطرت پاک و جريان جويبار زلال خداخواهي و خدا دوستي جوانان عزيزمان که دوستشان دارم، شايد اگر کسي گوش حقيقت شنو مي داشت، مي شنيد که خداوند هم در آن لحظه به ملائکه گفت: به افتخار اين بندگان خوبم يه کف مرتب!
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag