🔴 امروز، مردم براي اسلام فرياد مي زنند
⭕️ مصاحبه محمد حَسنين هيكل با امام خميني درباره علل شكل گيري انقلاب 4️⃣
⁉️من شاه را در سال 1975م. ملاقات كردم و بحث زياد، شديد و تندي با او داشتم. وقتي به او گفتم كه سؤال هاي زيادي از شما دارم، او نيز گفت: سؤالات زيادي از شما دارم. او مي دانست كه دوست عبدالناصر بودم و راجع به عبدالناصر، سؤالات زيادي از من كرد. شاه وقتي از خودش و انقلاب شاه و ملت و آرزوهايش صحبت مي كرد، به او گفتم: چرا هر كجا مي رويد، با مخالفت جدي جوانان كشور روبه رو هستيد و با مخالفت و نفي رژيم شاه روبه رو مي شويد؟ جوانان، آينده مملكت هستند؛ آنها چرا با شما مخالفند؟ من احتياج ندارم بروم ايران تا بدانم وضع چگونه است؛ من اوضاع را مي دانم. من دوست نزديك عبدالناصر بودم و با رژيم شاه، مخالفت داشتيم؛ اما درباره علما، اين اولين جنبش در اسلام است كه علناً ضد رژيم، قيام كرده است. آن چه جنبش را مهم كرده است، همين است كه اولين حركت ضد دولت است. علماي الازهر، متأسفانه كاملاً مطيع اوامر دولتند؛ از زمان عثماني ها چنين بوده است؛ بلكه از ابتداي خلافت چنين بوده است. دولت، همه چيز را كنترل مي كند؛ به همين دليل است كه برخي از كمونيست ها، به ما حمله مي كنند و مي گويند: مذهب، وسيله و ابزار دولت براي اجراي اغراضش مي باشد.
✅ امام خميني: يكي از خصوصيات مذهب شيعه، همين است كه در هيچ عصري از اعصار، تابع دولت نبوده است و در برابر دولت ها، ايستاده است و بزرگان خود را به كشتن داده است. چنين مذهبي است كه مي تواند معرف اسلام باشد و اسلام را ارائه دهد و در برابر ساير تزهاي كمونيست ها، عرض اندام كند و نشان بدهد كه دين، افيون جامعه نيست و علما، تابع دولت ها نيستند.
⁉️ قبول مي كنم كه اين حركت، حركتي است مذهبي. برنامه شما بعد از رفتن شاه چيست؟ اين برنامه بايد يك برنامه سياسي باشد. انتقال از يك حركت خالص مذهبي به يك حالت سياسي و يا سياسي- مذهبي، چگونه انجام پذير است؟
✅ امام خميني: مذهب ما يك مذهب سياسي است و علماي مذهب، از سياست اطلاع دارند. در مملكت ما قحط الرجال نيست؛ رجال دانشمند و مسلمانِ مدير، در همه رشته ها داريم. بعد از رفتن شاه، يك دسته دزد مي روند و يك دسته امين و كاردان به جايشان خواهند نشست.
⁉️ يك سؤالِ شايد كمي شخصي دارم كه مطرح كنم؛ چه شخصيت يا شخصيت هايي - در تاريخ اسلامي يا غيراسلامي- غير از رسول اكرم و امام علي عليهماالسلام شما را تحت تأثير قرار داده اند وروي شما مؤثر بوده اند و چه كتابهايي – به جز قرآن- در شما اثر گذاشته اند؟
✅ امام خميني: من نمي توانم به اين سؤال الآن جواب بدهم. احتياج به تأمل دارد. كتاب هاي زيادي ما داريم؛ شايد بتوان گفت در فلسفه، ملاصدرا، از كتب اخبار، كافي و از فقه، جواهر. علوم اسلامي ما خيلي غني هستند؛ خيلي كتاب داريم و نمي توانم براي شما احصا كنم.
📚 صحيفه امام، جلد 5، صفحات 271-266
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 برگ، برگ، برگ بياوريد! 1️⃣
⭕️ بيستم جمادي الثاني، تولد حضرت زهرا عليهاالسلام
🔸نفیسه مرشدزاده
فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ (اعراف، آيه 22)
پس چون از آن درخت خوردند، زشتيهايشان برايشان آشكار شد؛ پس بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت، خود را بپوشانند.
🔺 درختها، سايه در سايه، چتر در چتر، جويها دل در هم، بوتهها سر در سر... و ما رد شديم.
مرغها، ترانه در ترانه، رودها زمزمه در زمزمه، بادها هاي در هو... و ما رد شديم.
فرشتهها بال در بال، حوريها دامن در دامن... و ما رد شديم.
همه بسته در نطفهاي، نطفه در آدم. دست برديم. ما همه بسته در نطفهاي، نطفه در آدم. سيب يا گندم؟...
رميدن تصويرها، گسستن سايهها، گريز جويها، ترك زمين، تفتيدن خاك، بيابان... رسيديم. هان! اين زمين، بهشت را بلعيده بوديم.
🔺پوششها فرو ريخت. تنپوشي كه بخشيده بودند، گرفتند. عرياني! ناگهان فقط ما بوديم و برهنگي. هيچ باقي نبود؛ حتي لايهاي. عرياني بي حد و مرز. از ما فقط سگي مانده بود؛ خوك، مار و روباه و سوراخي نبود. بيابان پناهي نداشت. برگ، برگ، برگ بياوريد! و بزرگي هيچ برگي براي پوشاندن تمامي يك سگ، يك حيوان، كافي نبود.
🔺تو زشت شده بودي. براي توصيفت كلمه نداشتم. كلمههاي من از جنس بالا بودند. تو هم براي من كلمه نداشتي. فقط فهميدي كه شبيه هيچ چيز بهشت نيستم و فكر كردي اين يعني زشت.
بايد از هم فرار ميكرديم ولي تنهايي بيابان آن قدر وسيع بود كه يك لحظه ترديد كنيم. گفتم: بيا با هم باشيم! گفتي: نيشم ميزني. گفتم: تا بيايم بزنم، تو مرا پاره كردهاي! به سياهي غليظ روبه رو خيره شدي: ميشود با هم باشيم؟
🔺از كتابفروشي كه زدم بيرون، ديدمت. توي ايستگاه اتوبوس، ايستاده بودي. سرت پايين بود و داشتي با پيش و پس كردن كفش هايت روي آسفالت داغ طرح ميكشيدي. توي اين ميدان شلوغ كه غلظت عبور آدمها از دود هم بيشتر بود، چطور شناخته بودمت؟ نميدانم! لابد همان طور كه تو تا سربلند كردي از دور مرا ديدي.
گفتي: ما دو تا چند وقت است هم را نديدهايم؟ گفتم: از سيب تا حالا! هنوز هم پي برگ ميگردي؟ تلخ خنديدي: برگ اندازه من؟ و به عبور آدمهايي كه بين مغازهها و تاكسيها لول ميخوردند خيره شدي. گفتي: هيچي يادشون نيست. انگار نه انگار. روح لخت را با خودشان راه ميبرند. گفتم: چشم، زود اهلي ميشه. راحت ميشه رامش كرد. به هم عادت كردن.
صدايت ضعيف شد. زمزمهاي شد كه لاي بغضي گير افتاده باشد: ولي من هنوز ميبينمش. هنوزم عادت نكردهام. هيبت لعنتي! پشت هيچي نميشه قايمش كرد. هر چي مياندازي روش ميره كنار.
گفتم: منم خستهام. ميشه كاري كرد؟
اتوبوس آمده بود. با صف رفتي جلو و از آن جلو داد زدي: يه چيزايي شنيدم. دويدم پيات ولي از پلهها رفته بودي بالا. صبر كردم تا پنجره را باز كردي و سرت را آوردي بيرون. گفتي: من و تو كه عادت نميكنيم، بايد بريم دنبال لباس. چيزي كه بپوشاندمان. گفتم: نشوني داري؟ گفتي: فقط يك اسم. خواستم باز بپرسم. اتوبوس رفته بود. كتابها را توي دستم فشردم. فقط يك اسم!
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 برگ، برگ، برگ بياوريد! 2️⃣
⭕️ بيستم جمادي الثاني، تولد حضرت زهرا عليهاالسلام
🔸نفیسه مرشدزاده
🔺زني كل ميكشيد. دف ميزدند. نواي هلهله ميآمد. آواز هماهنگ زنان. رسيده بودم كنار خانه گلي. پشت داده بودم به ديوار داغي كه هرمش داشت ذره ذره بغض منجمدم را آب ميكرد. با خودم فكر ميكردم كاش تو هم بودي. كاش با كتابهاي من آشتي ميكردي و ميشد از راه آن كلمهها تو را هم اين جا آورد.
ناگهان ديدمت كه كنارم ايستادهاي، پشت به همان ديوار. ريز خنديدي: ما هم او مديم ديگه، هر كي از راه خودش. تو با كتابهات، ما با عشق. فكر كردي همه چي فرمول داره؟ گفتم: عروسيه! گفتي: جانم فداي داماد بي زره.
بروبر نگاهت كردم، بعد تازه يادم افتاد. يادم افتاد كه پيامبر پرسيده بود: چه داري مهر دخترم كني؟ او سر پايين انداخته بود: فقط شمشير و شتري آب كش و زرهام. و جواب شنيده بود: شمشيرت براي جنگ لازم است، شترت براي آب آوردن. ميماند زره!
گفتي: عشق كه هست، مرد زره ميخواهد چه كار؟ يادم افتاد كه او زره را به كفي عطر عشق فروخته بود.
با بغض گفتي: داماد بي زره، عروس كاسههاي گلي و يك آن دستهاي پيامبر را ديدم كه بالا رفتند: خدايا بركت ده قومي را كه بيشتر ظرفهايش گلين است.
بدنت از شوق ميلرزيد. گفتي: همين حالا در بزنيم. زنان شعر ميخواندند:
فسرن جاراتي بها انها
كريمة بنت عظيمالخطر
(اي هم قدمان من، او را همراهي كنيد. بزرگواري را كه دختر رسول بلند مرتبه است)
گفتم: وسط عروسي؟! ادب هم بعضي وقتها چيز خوبي است! گفتي: ادب مال تو و پا چوبيها مثل خودت. من دارم ميميرم از شرم اين عرياني... از فلاكت برهنگي. صورتت سرخ شده بود. سرم داد زدي: ديگه طاقت ندارم. هر شب هزار تصميم، هر صبح همان ميشوم كه بودم. همان سگ. طاقت ندارم. ميفهمي؟
خواستم بگيرمت، به دو رفته بودي. پيچيده بودي توي كوچه. بعد در يك لحظه هر دو با هم ديديمش. كسي را كه پيش از تو به در رسيده بود. كسي را كه پيش از تو، آن جا ايستاده بود. كسي را كه پيش از تو، در زده بود و منتظر بود. ديديمش كه چيزي را از لاي در گفت. تو مات همان وسط مانده بودي. كسي كل كشيد. همهمه زنها از خانه بيرون ريخت:
- خانم اين يادگاري بود!
- اين را براي شب عروسيتان...!
- لباس ديگر كه نداريد. همان پيراهن كهنه قبلي؟ مگر ميشود؟
- بگذاريد بروم دنبالش، خانم! عروس با لباس كهنه شگون ندارد.
بگذاريد...
من و تو فقط مرد را ميديديم. زخم عميق عرياني و شرم سالها نفس كشيدن بي تن پوش را كه آهسته از صورتش محو ميشد. آن دورها دف ميزدند. هلهله ميكردند. مرد لباس را به صورتش چسباند. من و تو طاقت نداشتيم بعد از آن لحظه را ببينيم. من و تو از لرزه هيجان كبود شده بوديم. من و تو، از همه سالهاي پيش، حتي از اولين لحظه، انگار عريانتر شده بوديم. من و تو دستهايمان را حلقه كرديم دور خودمان، دور روحمان، و به خود پيچيديم. مرد از كوچه دور شد. من و تو مثل تكه سنگهاي سردي روي خاك ولو شديم. درست مثل روز اول. حتي هم ديگر را نميتوانستيم نگاه كنيم. زنان شعر ميخواندند:
فسرن جاراتي بها انّها
كريمة بنت عظيم الخطر
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 برگ، برگ، برگ بياوريد! 3️⃣
⭕️ بيستم جمادي الثاني، تولد حضرت زهرا عليهاالسلام
🔸نفیسه مرشدزاده
🔺هنوز سنگيني هواي گرفته سالن سمينار توي سرم بود. خواستم از آب سردكن كنار پياده رو يك مشت آب بپاشم به صورتم، صداي تو از پشت از جا پراندم: خسته نميشيد شماها! هي حرف، هي سخنراني. بيا سينهاي بزن، نوحهاي دم بگير. خنكاي آب، سنگيني هوا را آهسته از صورتم شست. گفتم: باز ما به هم رسيديم. عجيبه. نه؟ كتيبه بلندي را كه دستت بود باز كردي و سرش را دادي به من: مال روضه فردا شبه، بايد ببنديم بين اين دو تا تير چراغ. پرسيدم: هنوز اميدواري؟ براق شدي تو چشمهام: ما هر دو تا ديديمش. مردي كه از كوچه رفت، گرفته بود. واقعاً گرفته بود.
🔺 اين بار كوچه خلوت بود. صدايي نميآمد. آهسته ديوار را دور زدم تا خود را به در برسانم. از سه گوش ديوار كه رد شدم تو را ديدم كه پيش از من رسيده بودي. هيچ نگفتيم. هر صدايي، هر حرفي ممكن بود حرير اين خيال را چروك بيندازد. فقط نگاه كرديم در چشم هم ديگر. تقه زديم و عقب رفتيم... نفسها حبس.. در باز شد.
من ميخواستم بگويم: گرسنهام تو ميخواستي بگويي: عريانم من زبان بگيرم: فقير! فقط گريستيم. در گاهي خيس شد. در نيمه باز بود. تاولهاي راه طولاني روي پاهايمان تركيده بود. زخمها سرباز كرده، خون و چرك و خاك راه دراز ريخت روي درگاهي. چه جايي را آلوده كرده بوديم... چه جايي را. از شرم عقب رفتيم.
تو آمدي بگويي: هيچ دري نمانده كه نزده باشيم. ترسيدي صدايت، صداي حيواني باشد. من از پشت پردهاي كه در نسيم تاب ميخورد دور ميشدم تا جانوري پيدا نباشد؛ اما زانوانم از گرسنگي طولاني، از خستگي لرزيدند. خواستم بيفتم، چنگ زدم به پرده، تو فكر كردي حتي عوعوي مظلومانه سگي! صدايت را رها كردي تا از حنجره بيرون بريزد و فكر نكردي كه نالهات شايد شبيه چه باشد.
در نيمه باز بود. در گاهي خيس. ما هر دو خيره مانده بوديم. گفتي: دارد آويز را از گردن خودش باز ميكند. آمدم بگويم: خيالاتي آويز ازلاي پرده آمد بيرون و در هوا تاب خورد. رشتهاي جواهر. چيزي براي آويختن به گردن! يك سرش دست او بود، فقط مانده بود كه ما بپريم و سرديگر را بگيريم.
🔺 ما مات، ما مبهوت بوديم. گرسنگي در يك لحظه انگار تمام قوتمان را گرفته بود. فكر كرديم دست اگر پيش ببريم تا بگيريم شايد به جاي دست، سمّ جانوري را ببيند. جلو اگر برويم چرك ميپاشد روي پرده. بو! بو را چه كنيم؟ بوي عفونت زخمهاي عميق عمر! تاب اگر نياورد چه؟ دست اگر پس بكشد؟ اين شد كه همان طور مانديم و هيچ به فكرمان نرسيد اگر شانه به شانه هم بدهيم، قوّت دو شانه، شايد جرئت دستها بشود.
🔺 در نيمه باز است؛ سالها است. در گاهي خيس است؛ سالها است. رشته آويز از لاي پرده آمده بيرون، در هوا تاب ميخورد. سرش دست او. فقط مانده ما دست پيش ببريم تا سر ديگر. ما هر دو تا آن جا هستيم؛ سالها است.
تو پشت ديوار پناه گرفتهاي، رشته را نگاه ميكني، سينه ميزني، اشك ميريزي و نوحه ميخواني. من نشستهام همان جا رو به روي در و روزي هزار بار در دفترم مينويسم: گردنبند او عرياني را ميپوشاند، فقير را بي نياز ميكند و گرسنه را سير.
فقط مانده ما دست پيش ببريم و سر ديگر را بگيريم. ما دو تا آن جا هستيم و هيچ به فكرمان نميرسد شانه به شانه هم بدهيم تا قوت دو شانه شايد جرئت دستها بشود!
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 دو گام تکميلي براي زندگي کردن با قرآن 1️⃣
🔸 حجت الله حاجي کاظم
1️⃣ مي خواهم قرآن را بفهمم
برخي آدم ها، قرآن کريم را در حد کتابي که فقط شامل دستوراتي براي عمل کردن است، پايين مي آورند. قرآن کريم، تنها برنامه زندگي نيست؛ بلکه کتابي سرشار از معماهاي کوچک و بزرگ است که با تدبر کردن و دقت در آيات آن، اين معماها حل مي شود. درک الهي بودن قرآن، از طريق درک مفاهيم عالي آن است. هرچه سخت گيرانه تر از قرآن کريم سؤال بپرسيد، به شما جواب هاي بسيار عميق تري مي دهد و به درک معجزه بودنش نزديک تر مي شويد.
مراحل زير را براي تدبر در قرآن کريم دنبال کنيد:
1. قرآني تهيه کنيد که در حاشيه آن معناي کلمات درج شده باشد. استاد بهرام پور چنين تنظيمي از قرآن کريم را منتشر کرده است.
2. هر آيه اي را که مي خوانيد، بدون توجه به ترجمه فارسي درج شده، سعي کنيد از روي عربي آيه، خودتان آن را ترجمه کنيد.
3. در مرحله بعد، ترجمه لغات را در حاشيه قرآن ببينيد و دوباره سعي کنيد آيه را ترجمه کنيد.
4. حالا ترجمه جمله را ببينيد و با ترجمه خودتان مقايسه کنيد و ببينيد اشتباه شما کجا بوده است.
5. از خود بپرسيد که منظور قرآن کريم از اين جمله چيست؟
6. دفتري تهيه کنيد و هر سؤال بي جوابي را که از آن آيات به نظرتان مي رسد، در اين دفتر يادداشت کنيد.
7. در مراحل پيشرفته تر، سؤالات خود را دقيق تر کنيد؛ براي نمونه، از خود بپرسيد: اگر خداوند مي خواست اين موضوع را بگويد، چرا به جاي به کار بردن فلان کلمه، از اين کلمه استفاده کرده است؟
8. لازم نيست فعلاً به جواب همه سؤالات خود برسيد و اگر اصرار داشته باشيد که همين الان جواب همه را پيدا کنيد، سؤالات در ذهن شما جا نمي افتند و تدبر کمتري اتفاق مي افتد؛ با اين حال، با مراجعه به تفاسير معتبر، مي توانيد زودتر به پاسخ نزديک شويد.
9. هر روز مقدار مشخصي از قرآن کريم را به اين شيوه بخوانيد.
10. در اين صورت، وقتي به دورهاي بعدي ختم قرآن کريم برسيد، پاسخ بسياري از سؤالات، را مي يابيد.
🔺معرفي قرآن با حاشيه ترجمه لغات
نسخه اي از قرآن کريم با ترجمه مفردات و نيز ترجمه خود آيات، توسط استاد بهرام پور از سوي انتشارات آواي قرآن منتشر شده است. براي تهيه قرآن همراه با ترجمه مفردات و نيز ترجمه جملات، با فروشگاه انتشارات ياد شده تماس بگيريد.
🔺معرفي منبع براي پاسخ دادن به سؤالات قرآني
از ميان تفاسير، تفسير نمونه، الميزان و نسيم حيات مي توانند به شما در حل برخي از سؤالاتتان کمک کنند. کمک گرفتن از يک استاد آشنا به روش هاي تدبر و آشنا به تفاسير نيز مي تواند به شما در حل سؤالاتتان کمک نمايد؛ اما استفاده از نرم افزارهاي پژوهشي، راه بسيار مناسبي براي يافتن بهتر و سريع تر منابع است.
🔺مراقب انحراف باشيد
براي آن که به دام برداشت هاي نادرست نيفتيد، به چند نکته دقت کنيد:
1. براي آن که نسبت به باطل نبودن فهم خود اطميناني پيدا کنيد، چند تفسير را در آن مورد ببينيد.
2. اگر به نکته اي تازه رسيديد، آن را فقط به عنوان يک احتمال در نظر بگيريد؛ هرچند اين احتمال از نظر شما بالا باشد، ادب علمي اقتضا مي کند که در برداشت هاي خود احتمال اشتباه بدهيم.
3. تا زماني که خودتان در تسلط بر آيات قرآن کريم به جايي نرسيده ايد، به سراغ برداشت هاي خيلي مشکوک و شبهه آميز نرويد. فهم نادرستي اين تفاسير، بسياري اوقات نياز به دقت هاي علمي و صرف زماني قابل توجه دارد و براي بررسي آنها، بايد توان علمي بيشتري پيدا کنيد.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 دو گام تکميلي براي زندگي کردن با قرآن 2️⃣
🔸 حجت الله حاجي کاظم
2️⃣ حفظ آيات منتخب يا حفظ کل قرآن کريم
اگر کسي قرآن را بسيار گوش کند و بسيار بخواند و بسيار در آن تدبر کند، به ميزان قابل توجهي از حفظ نيز برخوردار خواهد شد؛ اما در کنار شنيدن، خواندن و تدبر، مي توانيم برنامه زير را براي حفظ آيات منتخب، عملي کنيم:
🔺 دفتري تهيه کنيد و آياتي را که در روند انس با قرآن برايتان جالب بود، بنويسيد و خود آن آيه را حفظ کنيد.
🔺 هر جا استناد خوبي به آيه اي شده، آن آيه را به عنوان آيه اي در آن موضوع، حفظ نماييد.
🔺 بعد از مدتي گوش کردن به يک تلاوت يا ترتيل، آيات مربوط را حفظ کنيد.
🔺 برخي سوره هاي نه چندان طولاني، اما مهم - مثل واقعه، رحمن، نبأ، يس و ملک - را حفظ کنيد.
توجه کنيد که اين حفظ کردن، بيشتر از آن که حفظ حرفه اي ترتيبي باشد، حفظ بخش يا موضوعي خاص از قرآن کريم است. در حفظ ترتيبي، از ابتداي قرآن کريم شروع کنيد. حفظ ترتيبي نسبت به حفظ موضوعي، نقاط قوت و ضعفي دارد.
با همه نکات گفته شده، افراد زير خوب است به حفظ ترتيبي بپردازند:
🔺 براي سنين پايين که فرصت هاي آينده را مي توانند براي تدبر صرف کنند، اگر علاقه به حفظ دارند، بهتر است با حفظ ترتيبي آغاز کنند؛ تا در روند تدبرهاي آينده نيز با ابزار حفظ، بتوانند بهتر و جامع تر، حرکت کنند.
🔺 برخي آدم ها در فضايي قرار دارند که علاقه ويژه اي به حفظ ترتيبي براي آنها ايجاد مي شود. آنان مي توانند با انگيزه و منظم، به حفظ بپردازند؛ اما با آن انگيزه و نظم، نمي توانند به برنامه تدبر مشغول شوند و به عبارت ديگر، چون حفظ کردن نياز به نظم ويژه اي دارد، آنان را مدت بيشتري همراه قرآن کريم نگه مي دارد و آنان بدون حفظ، در تدبر، ثابت قدم نخواهند شد. براي اينان نيز حفظ کردن، گزينه بسيار خوبي است.
◀️ براي حفظ ترتيبي چه کنيم؟
اگر تصميم به حفظ ترتيبي گرفتيد، به نکات ذيل توجه کنيد:
1. وقت زيادي براي انتخاب ترتيل مناسب بگذاريد. اين ترتيل بايد سرعت خوبي داشته باشد و براي شما دل نشين باشد و تا تجويد را خوب رعايت کند.
2. چون استمرار و انگيزه، براي حفظ بسيار مهم است، تلاش کنيد با مؤسسه اي قرآني که کلاس حفظ برگزار مي کند، همراه شويد و در کنار دوستان و مربيان قرآني حرکت کنيد.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 اثرات مثبت و منفي اينترنت بر سبك زندگي 1️⃣
🔸حجت شعباني
چند روز پيش پيامکي با اين محتوا دريافتم که نوشته بود:
«فيس بوک: آخرين بازديد، 30 دقيقه پيش.
وي چت: آخرين بازديد، 20 دقيقه پيش.
وايبر: 10 دقيقه پيش.
قرآن: رمضان سال گذشته»!
به فکر فرو رفتم. از خودم پرسيدم که واقعاً تأثيرات و تحولات اينترنت بر سبک زندگي ما تا کجا رسيده است. اين پيامک، جرقه اي شد تا مطلبي در اين باره جمع آوري نمايم.
افرادي را كه از اينترنت استفاده مي كنند، مي توان به دو دسته تقسيم كرد؛ برخي از افراد قبل از وارد شدن به اينترنت، هدف خود را مشخص مي كنند و به محض برطرف شدن آن، از اينترنت خارج مي شوند. گروه ديگري كه وارد اينترنت مي شوند، بدون آن كه هدف خاصي داشته باشند، به اينترنت روي مي آوردند؛ تا شايد بتوانند از مشكلات خود رهايي پيدا كنند. اين نوع استفاده، منجر مي شود كه رابطه فرد با اطرافيانش به تدريج كم شود.
برخي از افراد آشنا با فضاي رسانه معتقدند كه در جامعه ديني، بايد فرهنگ ديني، رسانه هاي كارآمد و جديد (مانند اينترنت) را به خدمت خود درآورد و از آن به عنوان وسيله نشر معارف و فرهنگ خويش استفاده کند؛ اما يک بررسي مختصر بر روي جامعه اينترنتي ايران، نشان مي دهد که شرايط به گونه اي ديگر است. در حال حاضر، روز به روز شاهد غالب شدن سبك زندگي اينترنتي بر شهروندان اينترنتي هستيم؛ به گونه اي كه برخي از كارشناسان از آن به «گارد باز جامعه ايراني در مقابل اينترنت» تعبير مي كنند.
به طور كلي، افرادي كه براي استفاده از رسانه اي مانند اينترنت، برنامه و شناخت درستي نداشته باشند، مقهور آن خواهند شد و تحت تأثير آن، سبك زندگي شان نيز دستخوش تغيير خواهد شد؛ زيرا ماهواره، اينترنت و وسايل ارتباط جمعي در عصر فن آوري، تلاش مي كنند سبك زندگي و نوع پوشش و رفتار مردم در دهكدة جهاني را تا حد زيادي مشابه هم سازند؛ اما هيچ كس بدون پذيرفتن هويت واقعي خود كه تحت تأثير دين، سنت و رسوم كشورش ميباشد، نميتواند به سبك صحيحي از زندگي دست يابد.
◀️ اثرات مثبت اينترنت بر سبك زندگي
آمارها نشان مي دهد كه ايران با حدود 77 ميليون نفر جمعيت در سال 2010م، با 2/43 درصد ضريب نفوذ، بيشترين
ميزان استفاده از اينترنت را در خاورميانه به خود اختصاص داده است. امروزه اينترنت، بخش مهمي از زندگي ايرانيان از جمله كار، درس، سرگرمي و فعاليت هاي اجتماعي را در برگرفته است.
افزايش كيفيت و كميت تحقيقات علمي، نزديك شدن مردم به يکديگر، برقراري ارتباط صوتي و تصويري با اقتصادي ترين روش، صرفهجويي در وقت و هزينه و امكان دسترسي به جديدترين مباحث علمي روز، از جمله مزاياي استفاده از اينترنت مي باشند.
1️⃣ تبديل جهان به دهکده جهاني
ايجاد تغييرات گسترده جهاني بعد از شكل گيري اينترنت، بسياري را به اين باور رسانده كه اينترنت، عامل بسياري از تغييرات فرهنگي و فني در حوزههاي مختلف زندگي روزمره است.
2️⃣ آموزش و پژوهش اينترنتي
شكي نيست كه اينترنت با ظرفيت هاي موجود در آن، با كنار گذاشتن محدوديتهاي زماني و مكاني و با امكان استفاده از تمام قالبهاي سمعي و بصري موجود، مي تواند نظام يادگيري را متحول سازد.
امروزه يكي از رايج ترين کاربردهاي اينترنت، استفاده از آن جهت آموزش و پژوهش است. تعداد فراوان مدارس و مراكز عالي آموزشي، دانشگاهها و كالجهاي اينترنتي در كنار پژوهشكدهها و پژوهشگاهها و مراكز تحقيقاتي، بيان گر اين مسئله است.
3️⃣ شهروند الكترونيكي
«ارائه خدمات ارتباطي»، كاركرد پرمصرف و اصلي اينترنت است و يكي يکي، از عوامل مهم جذب و علاقهمند شدن افراد به اينترنت است.
4️⃣ دولت الكترونيك
مفهوم ديگري كه در تعيين سبك زندگي تأثير مهمي دارد، «دولت الكترونيك» است كه استفاده از فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي، به منظور ارائه خدمات دولتي، به صورت بههنگام و مستقيم به شهروندان ميباشد. دولت الكترونيك به افراد تسهيلات لازم را جهت دسترسي مناسب به اطلاعات و خدمات دولتي و فرصتهاي گستردهتر را براي مشاركت در برنامه ها در اختيار افراد قرار مي دهد.
5️⃣ اقتصاد و تجارت الكترونيك
اينترنت هزاران شغل براي كاركنان صنايع رسانه اي فراهم ساخته و به صورت غيرمستقيم براي ميليون ها خانواده ديگر، شرايطي را فراهم كرده است؛ تا زندگي خودشان را از طريق فعاليت هاي مربوط به اينترنت، تأمين كنند.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 اثرات مثبت و منفي اينترنت بر سبك زندگي 2️⃣
🔸حجت شعباني
◀️ اثرات منفي اينترنت بر سبك زندگي
اينترنت توانسته است ابعاد تازه اي به سبك زندگي بدهد. هر چند استفاده از آن توانسته است بسياري از مشكلات موجود در زندگي را حل نمايد، اما نسل بشر را دچار مشكلات متعددي كرده است؛ البته تأثير فنآوري اينترنت در اين زمينه، مستقيم نيست و بيشتر تابع نوع استفاده از آن و نيز بسته به متغيرهاي سن، جنس، تحصيلات و غيره است؛ مشكلاتي نظير استفاده تفريحي و غيرعلمي، دسترسي به مسائل غير اخلاقي، عدم وجود محدوديت در استفاده براي قشرهاي مختلف و... .
1️⃣ تبديل اينترنت به ارزش
امروزه با تعابيري همچون «اينترنت، جزء لاينفك زندگي انسان است» و «به كسي كه اينترنت بلد نباشد، بي سواد مي گويند» و «دنيا، دنياي اينترنت و كامپيوتر است» روبه رو هستيم. هر چند اين عبارات به نوعي بيان گر عمومي شدن اينترنت مي باشند، اما ناخواسته جامعه را به سمتي سوق مي دهند كه سرانجام ابزاري همچون اينترنت را به عنوان يك ارزش بپذيرد.
اينگونه رفتار با اينترنت، به جاي اين كه فرد نيازمند به آن را با آن درگير سازد، نوعي احساس نياز كاذب در وي به وجود مي آورد. بنابراين، افرادي كه شايد مخاطب واقعي اين رسانه نباشند نيز جذب حواشي آن ميشوند و در نتيجه. به شخصيت و ساختار فكري و رفتارها و كنش هاي اجتماعي آنان لطمه وارد ميشود.
2️⃣ قبض و بسط باورها
پژوهش ها مؤيد نظرات كارشناسان مذهبي در خصوص تأثير منفي اينترنت بر باورها و هويت فرهنگي جوانان جامعه است. اين مسئله نشان دهنده اين است كه تأثير نهادهايي چون دين در هويت دادن به جوانان، در اينترنت، كمرنگ شده است؛ اما نشان دهندة اين نيز هست كه مؤلفه هاي هويت يابي جوانان در رسانه اينترنت، خارج از نظارت مراجع ديني و ساختارهاي رسمي متولي نظارت بر آن است و بيشك تداوم اين كمرنگ بودن تأثير مراجع ديني در اينترنت، منجر به شكل گيري نسلي از جوانان خواهد شد كه دين در زندگي آنان كمترين نقش را خواهد داشت.
متأسفانه اغلب برنامه هاي اجرا شده در اينترنت، به ويژه در زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي، بدون مطالعه مخاطبين و بدون توجه به وضعيت علمي و فرهنگي آنان تدارك ديده شده است.
3️⃣ افشاي اسرار شخصي
محققان براين باورند كه يكي از كاركردهاي رواني اينترنت، اين است كه ترس هاي معمول در تعاملات اجتماعي را از بين مي برد و به همين دليل، افراد در ارتباطات اينترنتي به عدم بازداري شخصي و خودافشاگري براي ايجاد صميميت دچار مي شوند. گمنام بودن کاربر اينترنت، يكي ديگر از دلايلي است كه امكان خودافشاگري را در اينترنت، افزايش مي دهد؛ اما واقعيت اين است كه همواره كساني هستند كه قصد دارند با به دست آوردن اطلاعات شخصي، از اين اسرار سوء استفاده مي کنند.
4️⃣ بعد خانوادگي
نتايج يک تحقيق انجام شده بر روي عده اي از دانشجويان نشان مي دهد كه ميزان استفاده از اينترنت بر متغيرهاي كاهش فعاليت روزانه، بياعتمادي والدين نسبت به فرزندان، كاهش ارتباطات چهره به چهره، كنارهگيري و كاهش فعاليت هاي اجتماعي آنان، تأثير داشته است. علاوه بر اين مسئله، استفاده نادرست از اينترنت، موجب شكل گيري پديدههاي ناخوشايندي در زندگي خانواده ها شده است.
5️⃣ مشکلات فردي
در بُعد فردي، تحولات منفي اينترنت را مي توان از جنبة اثرات جسماني و اثرات رواني زير مورد بررسي قرار داد:
🔺 اثرات جسمي
✳️ مشكلات بينايي
كار مداوم با رايانه، باعث ايجاد پيرچشمي زودرس ميشود. 70 درصد بزرگ سالاني كه مشغول کار با رايانه هستند، به دليل نگاه ممتد به صفحه مانيتور و كار طولاني مدت با رايانه، به علائم سندرم بينايي مبتلا هستند و البته كودكان به دلايل عدم توجه به مسائل بهداشتي و بيتوجهي به طراحي صندلي هاي كامپيوتر جهت آنها، براي ابتلا به اين سندرم، مستعدترند.
✳️ صدمات سيستم اسكلتي
60 درصد كساني كه با رايانه كار مي كنند، به علت نشستن نامناسب پشت ميز رايانه و عدم استفاده از ميز مناسب، دچار مشكلات اسكلتي و عضلاني ميشوند.
✳️ چاقي
افزايش ساعاتي كه افراد پاي تلويزيون و اينترنت صرف مي كنند، به ويژه زمانيكه بدون توجه، همراه با آن چيزي ميخورند، باعث بروز چاقي در آنان مي شود.
🔺 اثرات رواني
✳️ اعتياد اينترنتي
تغيير سبك زندگي، به منظور مصرف زمان بيشتر در اينترنت، پرهيز از فعاليت هاي مهم زندگي به منظور صرف وقت بيشتر در اينترنت، كاهش روابط اجتماعي، ناديده گرفتن خانواده و دوستان و مشكلات مالي و تحصيلي، برخي از پيامدهايي هستند كه در انتظار معتادان اينترنتي مي باشند.
همچنين افراد معتاد به اينترنت، كمرو، خجالتي، داراي مشكلات خواب، تحصيلي، تنهايي و جسمي، داراي اضطراب و افسردگي و مبتلا به خودبيمارپنداري، حساسيت فردي و پرخاش گري مي باشند.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
🔴 درِ درگاهت به روى مشتاقان گشوده است
🔸 قسمتى از دعاى هر روز ماه رجب
آنان كه به غير تو روى آوردند، بينوا گشتند؛
آنان كه از غير تو نياز خواستند، زيان ديدند؛
آنان كه نزد غير تو فرود آمدند، تباه شدند
و آنان كه به بخشش غير تو، دل بستند، به قحطى گرفتار شدند.
درِ درگاهت به روى مشتاقان گشوده است؛
نيكى ات، به جويندگان، بخشيده است؛
بخششت، براى نيازخواهان، روا گشته است؛
پاداشت، براى آرزومندان، فراهم است؛
روزى ات، به آن كه سركشى ات مى كند نيز مى رسد؛
و بردبارى ات، آن را كه با تو دشمنى مى ورزد نيز فرا مى گيرد.
اين، شيوه هميشه توست كه به بدكاران نيز نيكى مى كنى
و اين، روش توست كه با سركشان نيز مدارا مى كنى.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 در زمان حال زندگى كنيد
يكى از راه هاى مبارزه با بى حالى، هر قدر هم كوچك و مختصر باشد، آموختن زندگى كردن در لحظه زمان حال است. زندگى در لحظه زمان حال شما، به «حالا»ى شما مربوط و وابسته است. هر وقت شما در خصوص آن فكر كنيد، در حقيقت، لحظه ديگرى وجود ندارد كه شما بتوانيد در آن لحظه زندگى كنيد.
تنها حالاست كه وجود دارد. آينده هم لحظه زمان حال ديگرى است كه وقتى برسد، زندگى مى كنيم و به طور يقين، تا زمانى كه فرا نرسيده، شما نمى توانيد در آن زندگى كنيد. مسئله اين است كه ما، در فرهنگى زندگى مى كنيم كه بر روى «حالا»، تأكيد نمى كند. مى گويند: براى آينده، صرفه جويى كنيد؛ به فكر فردا و آينده خودتان باشيد؛ براى زمان بازنشستگى خودتان، نقشه بكشيد.
دورى جستن از لحظه حال، در فرهنگ ما، تقريباً مانند يك ترس شده و ما همواره در شرايطى هستيم كه زمان حال را فداى آينده مى كنيم. در پايان، اين نتيجه منطقى به دست مى آيد كه با اين طرز تفكر، نه تنها از شادمانى هاى حالا دورى مى جوييم، بلكه براى هميشه از احساس نشاط و شادى خوددارى مى كنيم. وقتى زمان آينده فرا برسد، به زمان حال تبديل مى شود و ما بايد آن را براى تدارك آينده به كار ببريم. در حقيقت، خوشحال بودن ما، به فردا موكول مى شود و فرداها هم تداوم دارند.
اين مرض لحظه زمان حال، شامل انواع مختلفى است كه ما در اين جا، به چند نمونه زير اشاره مى كنيم:
شخصى تصميم مى گيرد كه براى هواخورى و استفاده از فضاى پاك و پرطراوت جنگل، لحظات زمان حال خودش را در
جنگل و در آغوش طبيعت بگذراند. هنگامى كه قدم به داخل جنگل مى گذارد، تمام فكر و ذكرش را بر روى كارهايى كه بايد پس از برگشت، در خانه انجام بدهد، متمركز مى كند؛ مثلاً راجع به بچه ها، مغازه بقالى، كارهاى خانه و پرداخت صورت حساب ها؛ آيا همه آنها درست است؟
زمانى ديگر، فكرش به جلو مى رود و به سوى تمام كارهايى كه بايد بعد از خارج شدن از جنگل انجام بدهد، متوجه مى شود. بنابراين، لحظات زمان حال اين خانم، به وسيله وقايع زمان گذشته، اشغال مى گردد و اين فرصت نادر كه براى لذت بردن از طبيعت به دست آمده بود، مفقود مى شود.
فرد ديگرى روى متن كتابى مطالعه مى كند كه ناگهان مى فهمد مغزش در جاى ديگرى سير مى كند و سه صفحه بيشتر نخوانده است و از مطالب خوانده شده، چيزى نفهميده است. ظاهراً چشمانش به كلمات كتاب بوده، اما فكرش و لحظات زمان حالش، به سينماى شب گذشته و نگرانى هاى امتحان فردا بوده است.
لحظه زمان حال كه در واقع، واحد گذشت زمان است، همواره با شماست و مى تواند زيباترين تجربه برايتان بشود؛ مشروط بر اين كه اجازه بدهيد در آن گم بشويد و تمام لحظات زمان حال را دريابيد و گذشته را به فراموشى بسپاريد. آينده به موقع خودش مى آيد. شما فقط از لحظه زمان حال، بهره بگيريد كه تنها چيزى است كه شما در اختيار داريد و به ياد داشته باشيد كه آرزوها، اميدها و تأسف ها، عادى ترين و خطرناك ترين تاكتيك ها، براى ضايع كردن لحظه زمان حال به شمار مى آيند.
گرايش به ايده آل آينده، اغلب، سبب فرار از زمان حال مى شود. از طرفى، ممكن است در لحظه اى به طور معجزه آسا، در آينده، زندگى تغيير كند و هر چيزى در جاى خودش قرار بگيرد و شما به شادمانى خودتان برسيد.
وقتى شما به آن آرزوى مخصوص خودتان - ديپلم، فارغ التحصيلى، ازدواج، بچه دار شدن، ترفيع درجه - رسيديد، زندگى به طور جدى آغاز مى شود.
هر گاه اتفاقى مطابق انتظارهاى شما ادامه نيافت، شما مى توانيد مجدداً براى زندگى ايده آل خودتان اقدام كنيد و به اين وسيله، از نوميدى بيرون بياييد. اجازه ندهيد نوميدى و افسردگى، بر زندگى شما سايه افكند؛ همين حالا، آن را با يك برنامه اساسى تكامل زمان حال، از خودتان دور كنيد.
زمان و وقت مناسب، آن وقتى است كه شخص، هنوز شانس به دست آوردن هدفش را داشته باشد. وقتى به گذشته زندگى خودتان نگاه مى كنيد، ملاحظه مى كنيد كه به ندرت براى كار يا چيزى كه انجام داده ايد، متأسف مى شويد. تأسف و غمگينى شما، به خاطر آن چيزهايى است كه انجام نداده ايد. بنابراين، پيام، روشن است؛ قدر زمان حال خودتان را بدانيد و از لحظات و دقايق زمان حال، بهره ببريد. اگر آنها را هدر بدهيد، براى همشه آنها را گم كرده ايد. مردمى كه مى دانند چگونه از هر دقيقه زمان، حداكثر استفاده را ببرند، مردمى هستند كه يك زندگى آزاد، مؤثر و كامل را انتخاب كرده اند و اين، انتخابى است كه هر يك از ما مى توانيم داشته باشيم.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 فرض كنيم يك نفر مى خواهد على را بشناسد!
⭕️ گفتارى از امام موسى صدر 1️⃣
براى شما خيلى دلپذير است كه بدانيد كه همان گونه كه قلب هاى شما با نام عزيز اميرالمؤمنين عليه السلام به ارتعاش درمى آيد، در جاهاى ديگر، در اروپا، در هامبورگ و در همه جاى دنيا، مردمى به اين نام مقدس عشق مى ورزند و به اين شخصيت بزرگ، احترام مى گذارند.
درباره حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام حرف تازه اى نداريم. كدام بعد امام را مورد بحث قرار دهيم؟ بنده بر حسب ذوقم، يك نكته اى را مورد توجه قرار داده ام كه به نظرم نكته آموزنده اى است؛ جنبه تربيتى دارد و به كار روزمره ما مى خورد؛ اميدوارم هديه كوچكى از من، به پيشگاه مقدسش باشد.
صفات انسان، يعنى صفاتى كه انسان به آن متصف مى شود، گاهى به صورت عادت در مى آيد؛ به اصطلاح علماى ما براى انسان ملكه مى شود. گاهى اوقات آدم خسيسى، پول سنگينى را براى يك مدرسه يا يك بيمارستان مى دهد؛ اين را در اصطلاح علما، حال مى گويند؛ يك حالتى برايش پيدا مى شود و اين كار را انجام مى دهد. از اول عمرش تا امروز، بخيل بوده، از فردا هم تا آخر عمرش بخيل خواهد ماند. اما امروز برقى زده و اين شخص يك كرمى كرده است؛ گاهى آدم ها اين گونه اند؛ اما برخى انسان ها، به حسب طبعشان، كريمند. انسان كريم، هر چه به دستش بيايد، مى دهد؛ برايش فرقى نمى كند به مورد باشد يا بى مورد؛ به اهل يا به نااهل؛ به فقير مى دهد؛ به غنى هم مى دهد؛ داشته باشد، مى دهد؛ نداشته باشد هم مى دهد. اين را «ملكه» مى گويند. ملكه، يعنى صفاتى كه در انسان هست و انسان بدون فعاليت، سختى و مشقت، آنها را انجام مى دهد.
درباره اميرالمؤمنين عليه السلام ما مى خوانيم كه على عليه السلام كريم است؛ شجاع است؛ رئوف است و رحيم است. مى خوانيم كه على عليه السلام، با يتيم، آن گونه رئوف است؛ نسبت به دين، آن چنان غيور است. همه صفاتى كه درباره اميرالمؤمنين مى خوانيم، فكر مى كنيم كه على عليه السلام عبارت است از ده تا مثل حاتم طايى، سبحان، رستم، معدى كرب و ده تا از قهرمانان تاريخ را كه اگر بجوشانيمشان و يك وجود تازه به وجود بياوريم، اين مى شود على عليه السلام.
ما اين گونه تصورى از على عليه السلام داريم. اگر گفتيم على عليه السلام، شجاع است، يعنى داراى ملكه شجاعت است؛ يعنى سر نترس دارد. اگر گفتيم على عليه السلام، كريم است، يعنى دست و دل باز است؛ يعنى نمى تواند چيزى داشته باشد و به كسى ندهد. بنده فكر مى كنم مطلب چنين نيست. على عليه السلام، شجاع هست؛ اما نه مثل رستم. على عليه السلام، كريم است؛ اما نه مثل حاتم طايى. على عليه السلام فصيح است؛ اما نه مثل سبحان. على عليه السلام، غيور است؛ اما غيرتش، مثل غيرت هاى ما نيست. صفات على عليه السلام، منشأ ديگرى دارد.
نگاه به زندگى مولا، مناظر عجيبى را به ما نشان مى دهد. على عليه السلام، گاهى خيلى شجاع است؛ گاهى نيست. گاهى خيلى كريم است؛ گاهى هم خيلى بخيل به نظر مى رسد. گاهى خيلى غيور است؛ گاهى خيلى صابر است و گاهى خيلى متواضع است. گاهى هم متواضع نيست. بنده براى بيان اين نكته، به كلام خود او استناد مى كنم تا ببينيد كه صفات او به گونه ديگرى است.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 فرض كنيم يك نفر مى خواهد على را بشناسد!
⭕️ گفتارى از امام موسى صدر 2️⃣
ما مى گوييم على عليه السلام، شجاع است؛ اسدالله الغالب است. خود او مى گويد: «اگر تمام عرب، پشت به پشت هم بدهند و به جنگ من بيايند، من فرار نمى كنم و نمى ترسم». آيا اين اسمش، شجاعت نيست؟ حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله، درباره اميرالمومنين مى فرمايد: «به خدا سوگند! على عليه السلام، در راه خدا، يك لشگر است». اين، شجاعت على است. حالا همراه من بياييد و شب هاى على را تماشا كنيد. «ضرار»، يكى از دوستان نزديك حضرت، براى معاويه از حضرت اين چنين تعريف مى كند: «معاويه! بايد شب هاى آن على شجاع را كه آتشى در كام دشمنان است، مى ديدى؛ اگر شب او را مى ديدى، مى ديدى كه ايستاده است؛ ريشش را به دست گرفته، روى زمين مى غلتد؛ مثل مارگزيده ها به خود مى پيچد؛ ناله مى كند و مى گويد: خدايا! آه از راه دور و كمى بضاعت و وحشت آينده. پس كجا رفت آن شجاعت؟ آيا حالا مى توانيد بگوييد على عليه السلام، شجاع است؟
على عليه السلام، كريم است. دشمن او، معاويه، در وصف او مى گويد: «خدا مى داند اگر على دو انبار بزرگ داشته باشد، يكى از آنها پر از طلا و ديگرى پر از كاه، اول، آن كه طلاست تمام مى شود و بعد، انبار كاه». اين كرم على عليه السلام است كه تا طلا دارد، نمى تواند كاه را ببخشد. در جاى ديگر مى بينيم كه برادر گرسنه و نابينايش، عقيل، در مقابلش ايستاده، مى خواهد اندكى فزون تر از سهميه اش از او پول بگيرد. خود حضرت مى گويد: «آهنى را داغ كردم و نزديك دستش بردم تا عبرت بگيرد. هرم آتش، موجب شد كه اين عقيل نابينا و مستمند كه دستش را براى گرفتن طلا دراز كرده بود، فوراً دستش را پس بكشد و ناله كند. فرياد كشيد كه برادر! مى خواهى مرا بسوزانى؟ من از تو پول مى خواهم؛ پول كه نمى دهى هيچ، مى خواهى مرا با آتش بسوزانى! به او گفتم: اى عقيل! تو كه از گرماى آتشى كه به دستت نزديك كردم، فرار مى كنى و مى نالى، پس چگونه مى خواهى من در آتشى كه جبار آسمان ها و زمين ها گداخته اش كرده و شعله ورش نموده، به سر برم؟ تو از اين اذيت، مى نالى؛ اما توقع دارى كه من از زبانه آتش جهنم ننالم»؟ آيا حالا مى توانيم بگوييم كه على عليه السلام، كريم است؟ حاتم طايى، اين كار را نمى كرد؛ پس چرا على عليه السلام چنين كرد؟
على عليه السلام، فصيح است. بله، هيچ شك نداريم كه او يكى از بزرگ ترين فصحاى عرب و بلكه بعد از پيامبر، افصح عرب است. يكى از دانشمندان لبنانى كه مسيحى است، فصاحت على عليه السلام را اين گونه تعبير مى كند: «خطبه هاى على عليه السلام، مثل غرش شير در شب هاى تاريك، شكننده است و هر نيروى منحرفى را در مقابل خودش، خرد مى كند». اين، صداى على عليه السلام است و اين، منطق على عليه السلام است؛ اما در مقابل، وقتى در مقابل خدا مى ايستد، و قتى دعا مى خواند، وقتى كه شب ناله مى كند، آن چنان ساكت مى شود كه انگار اصلاً نيست كه حرف بزند. كو آن فصاحت على؟
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 فرض كنيم يك نفر مى خواهد على را بشناسد!
⭕️ گفتارى از امام موسى صدر 3️⃣
آن على متواضع، آن على كه در مقابل خلق خدا، تكبر نشان نمى دهد، آن على كه پيامبر به او ابوتراب (پدر خاك) مى گويد، آن على خاك نشين، گاهى آن قدر در برخورد با دشمنان خدا متكبر مى شود كه يكى از رقبايش به او مى گويد: «اى ابالحسن! اين غرور و كبر كه در سر توست، براى چيست»؟ على عليه السلام كه متواضع بود، چطور شد كه اين جا متكبر شد؟ چگونه بايد آن را تفسير كنيم؟ پس منشأ كرم على، شجاعت على، تواضع على و...، ملكات نفسانى نيست؛ پس چيست؟ چرا على عليه السلام، اين گونه است؟ چون على عليه السلام، مومن است.
پاسخ، همين يك جمله است. ايمان به خدا، مصدر تمام صفات على عليه السلام است. ايمان به خدا و ديگر هيچ. اين ايمان، سرّ توازن صفات اوست. شما ببينيد ايمان به خدا، چگونه مى تواند منشأ صفات عالى بشود. آيا ايمان، سبب اين همه معجزات است؟ بله، قرآن مى گويد: «الا انّ اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»؛ ولىّ خدا نه از چيزى مى ترسد، نه براى چيزى محزون مى شود، نه افسوس مى خورد و نه افسرده مى گردد. ما از قرآن استفاده مى كنيم كه ايمان به خدا، منشأ تمام صفات كمال انسانى است. ايمان به خدا يعنى چه؟ يعنى من معتقد باشم كه خالق جهان، خداست و اين اعتقاد، از حد زبانم تجاوز كند و قلبم هم ايمان داشته باشد.
در روايات ما تأكيد شده است كه صفات خدا را داشته باشيد. صفات خدا چيست؟ علم، عدالت، قدرت، رأفت و رحمت. پس اگر كسى ايمان به خدا داشت، منشأ تمام اين صفات در او، ايمان اوست. به همين دليل است كه به ما گفته اند نماز بخوانيم و درباره آن گفته اند: «انّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر». براى چه؟ براى اين كه نماز، مصاحبت با خداست. اين مصاحبت، سبب مى شود كه آدم از مصاحبتش، صفت كسب كند. خوب، پس على عليه السلام، شجاع نيست؛ ترسو هم نيست؛ كريم نيست؛ بخيل هم نيست؛ پس على كيست؟ على عليه السلام، مؤمن است؛ منتهى ايمانش زياد است. آن جا كه خدا مى گويد بايست، مى ايستد؛ مى گويد برو، مى رود؛ بترس، مى ترسد و... تسليم مطلق در مقابل ذات الهى. رضاى خدا، منشأ تمام صفات على عليه السلام است. حالا اين على به چه افتخار مى كند؟ به متابعت محمد صلى الله عليه وآله؛ به پيروى از دين خدا افتخار مى كند. خوب، على، امام ماست. على عليه السلام چگونه بود؟ ما چگونه مأمومين اين اماميم؟ على عليه السلام، شجاع؛ ما، ترسو. على عليه السلام، كريم بود و ما، بخيل. على عليه السلام، خوش اخلاق بود و ما، بداخلاق.
معناى امامت چيست؟ على عليه السلام هم همان طور كه گفتيم، سرّ كمالش، ايمان اوست و اين راهى است كه براى ما هم باز است. اگر اين، راهى را كه على عليه السلام رفت، شما هم برويد، حتماً مى رسيد. على عليه السلام، صد درجه اش را رفت، آن شد و تو يك درجه اش را برو و يك صدم على شو. راه باز است؛ براى همه، اين راه، باز است.
ما كمال على عليه السلام را در ايمانش مى دانيم. با ايمان به خدا و ازدياد ايمان، مى توانيم راه على عليه السلام را برويم؛ اما ما چه كرده ايم؟ ما شيعه على هستيم و بايد از او پيروى كنيم. خوب، حالا كه نكرده ايم، چه از دستمان رفته است؟ شرافت، عزت، هدايت و نجاتى كه بايد براى شيعه على عليه السلام باشد، مهجور مانده است. حرفى ندارم؛ ولى مصيبت كجاست؟ اى على دوست! اى كسى كه دلت با شنيدن منقبت على عليه السلام، شاد مى شود! اى كسى كه براى على عليه السلام، جمع مى شوى و چراغ روشن مى كنى! اى كسى كه براى على عليه السلام، اشك مى ريزى و اى كسى كه به خاطر على عليه السلام، بر سر مى زنى و به سوگ مى نشينى! بشنو و بترس و بلرز از اين حرف. على عليه السلام را اگر امروز، دنيا بخواهد بشناسد، چطور مى شناسد؟
دو راه وجود دارد؛ يك راه از تاريخ مى رود و كتاب ها را مى بيند؛ على عليه السلام را از راه تاريخ مى شناسد. يك راه ديگر هم امروز هست و اگر گفتند على عليه السلام را چگونه مى شود شناخت، مى گويد: خوب، مى رويم از پيروانش او را مى شناسيم. فرض كنيم يك نفر مى خواهد على عليه السلام را بشناسد؛ مى خواهد پيروان على عليه السلام، مأمومين على عليه السلام، دنباله روهاى على عليه السلام و شيعيان على عليه السلام را بشناسد تا على عليه السلام را بشناسد؛ چه مى بيند؟ آيا علم مى بيند؟ آيا تقوا مى بيند؟ آيا علاقه به يتيم مى بيند كه در على عليه السلام مى ديد؟ آيا خدمت به مردم مى بيند كه در على عليه السلام مى ديد؟ آيا شجاعت و صراحتى را مى بيند كه در على عليه السلام مى ديد؟ به هوش باش كه چگونه مى خواهى على عليه السلام را بشناسى و چگونه مى خواهى مأموم على عليه السلام باشى؟
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 تو جدّ مني يا پسرم؟ 1️⃣
⭕️ 11 شعبان، ميلاد حضرت علي اکبرعليه السلام و روز جوان
🔸 محبوبه زارع
شب سياهي در منزل گاه قصر بن مقاتل رخنه کرده است. امام است و نيمه هاي شبي غريب. امام است و اسراري که در دل خاک محرمي برايش نمي جويد.
به آسمان نگاهي مي گستراند؛ آن گاه جوانان حرم را صدا مي زند و امر مي فرمايد که مشک ها را پر از آب کنند و به سوي منزل بعدي حرکت نمايند. قافله عازم حرکت مي شود. صداي سيدالشهداعليه السلام به گوش مي رسد؛ «انا لله و انا اليه راجعون... والحمدلله رب العالمين...».
پسر با موسيقي کلام پدر به اعماق آن اسرار ناسوتي ره مي برد. پسر است و حريم خلوتي محرمانه با پدر. پسر، پريشان است؛ چرا که از امام خود، از ولي زمان خويش تا به امروز، چنين لحن اسرارانگيز و پريشاني نشنيده است.
پسر است و پرسشي به عرياني روح سرگردان نيمه شب؛ پدر جان! اين استرجاع نيمه شب براي چيست؟
و اين يعني پدر! آيا جوان خود را پس از سال ها زندگي در خانه ات و تربيت تحت اصول اخلاقي و عرفاني ات، شايسته اسرار کبريايي ات مي بيني؟
يعني اي امام و اي ولي دوران! آيا اين شيعه جوان را محرم رازهاي آن سويي ات قرار خواهي داد؟
پدر به چشم هاي جوانش خيره مانده است؛ به کدام مژه اش مي نگرد؟
به جاي جاي اين چهره که شبيه ترين تجسم از صورت پرفروغ خاتم الانبياء صلي الله عليه وآله است؛ به اين سيماي دل انگيز که هرگاه دلش بهانه پيغمبر را مي کرد، به تماشاي اين رخ زيبا آرام مي گرفت؟
آه! امشب چه شبي در حال تکوين است! شبي که اباعبدالله عليه السلام بخواهد تماميت جوانش را به شهود و به باور تاريخ برساند.
مژه اي را از نظر مي گذراند که چون رشته اتصالي او را به لحظه ميلاد علي اکبر برگردانده است.
شب ميلاد علي عليه السلام است و امام، حوالي اتاق ليلا؛ يازدهم شعبان چهل و سومين سال هجري؛ در خلسه اي از مقامات مدينه.
٭٭
امام در آستانه سفر کربلا، اينک به مرور شبي نشسته که طاق کسري، فرو ريخت و ستون هاي کاخ سلاطين، به لرزه درآمدند؛ شبي که آتشکده فارس، خاموش شد؛ شبي که جهان زلزله عظيم حلول حق در خاک را درک کرد و صبح گاه، فرزندان هاشم دريافتند که محمد صلي الله عليه وآله به دنيا آمده است.
او مژه اي ديگر را در ميان مردمک هاي چشم خود به مرور مي نشيند؛ دوران خلافت سومين خليفه است و علي اکبر در دامان پدربزرگ خود، روزهاي رشد و بلوغ را پشت سر مي گذارد.
علي اکبرعليه السلام در کلاس اخلاق علوي، مراحل علي شدن را طي مي کند. همگان مي بينند که او چه نيک و پسنديده، مکارم خلق نبوي را در خود نهادينه کرده است. تبسمي معناگرا ميهمان هميشه چهره اوست؛ درست شبيه آخرين رسول مهرباني.
امام، مژه ديگر علي اکبرش را ميان نگاه ممتد خود غرق مي کند؛ وای خدايا! چه افسوني است در اين چشمان بالغ! چه جادويي است در اين پالايش روحاني که ثانيه هاي اين سفر را پر کرده ست! پسر، دليل استرجاع نيمه شب پدر را پرسيده و منتظر پاسخ مولاست. اما مولا، تمام آفرينش را در ميان وجود جوانش مي جويد؛ دارد در پس اين دقايق پريشان، عرفان منسجم علي اش را به مرور مي نشيند؛ به صبر و شکوهي که جوانش را شبيه ترين مردم به رسول الله صلي الله عليه وآله نموده است. از وقتي خبر مرگ معاويه و جانشيني يزيد ميان مسلمانان پيچيد، علي اکبر را ديد که شانه به شانه پدر، تصميم بزرگ پدر را چون رسالتي بر خود پذيرفته است. او را ديد که پيغمبر شده است و در دعوت اقربين پدر، همگان را به سفري کربلايي مي خواند. وقتي مردان بزرگ قبيله به نصيحت اباعبدالله عليه السلام مي شتافتند؛ تا او را از اين تصميم بزرگ و اين سفر بي بازگشت بازدارند، علي عليه السلام در مقام کسي که دعوت پدر را لبيک گفته است، همچنان به دعوت از ديگران همت داشت.
آه! پدر، هرگز اشتباه نکرده است. اينها مژگان خود محمد صلي الله عليه وآله است. اين پسر علي اکبرعليه السلام نيست. دميده شده روح نبوت است در کالبد تني که پسر اوست.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
🔴 مرواريد بگيريد؛ حکيم شويد
⭕️ پيشنهادهایي براي مطالعه نهج البلاغه 1️⃣
🔸 حجت الله حاجي کاظم
🔺قدم هاي کوچولو، اما پيوسته و ارزشمند
بعضي وقت ها برق انگيزه، ما را مي گيرد و چند تا کار خوب را در کنار هم شروع مي کنيم و آن قدر خوشحاليم که انگار دنيا را داريم متحول مي کنيم؛ اما فردا، هفته بعد يا ماه بعد، نمي فهميم چه شد که فراموش شد. کار خوب، کار پيوسته است؛ هرچند نم نم باشد. سراغ نهج البلاغه رفتن، يکي از اين کارهاي خوب است که اگر روش خوبي در پيش بگيريم و در ضمن، کار تداوم داشته باشد، سرمايه اي براي يک عمر خواهد شد. اميرمؤمنان عليهالسلام بيست و پنج سال به خاطر نابود نشدن وحدت مسلمين، سکوت کرد و بشريت، تنها نزديک به پنج سال فرصت پيدا کرد که سخنان او را بشنود و ثبت و ضبط کند. تازه خيلي از حرفها را آن مردم نميفهميدند و حضرت مجبور بود با کميل از شهر خارج شود و اسراري از هستي براي او بگويند. «نهج البلاغه بزرگ»، بخش کوچکي از سخنان آن مرد بزرگ است. مي خواهيم اگر خدا بخواهد، روش هاي «نهج البلاغه خواندن» را بياموزيم و قدم به قدم پيش برويم.
🔺روحيات و انگيزه هاي حرکت
يکي از اشکالات ما در مطالعه، اين است که حس سيري داريم؛ کتاب مي خوانيم؛ اما خيلي اوقات عطش کافي براي جستوجوي نکته هاي آن کتاب را پيدا نکرده ايم. در مورد نهج البلاغه هم اين نکته اهميت دارد. وقتي مي خواني، بايد دنبال افق ها و حرف هاي جديد باشي. وقتي مي بينيم حضرت مي فرمايد که هر فريب خورده اي را نبايد عتاب و سرزنش کرد، همين مي تواند فصلي جديد براي برخورد با شکست خوردگان ايجاد کند و پنجره اي به سوي تربيت گشايد و ما را به تکيه کردن بر عقل و حکمت، اميدوارتر نمايد. هميشه برخي فايده هاي مهم تر براي پرداختن به نهج البلاغه را در نظر داشته باشيد و آنها را ابتداي برنامه خود بنويسيد و يادآوري کنيد.
عصر آن حضرت و فتنه هاي متعدد آن، شباهت بسياري با دوران ما دارد. در زمان رژيم سابق، داشتن و خواندن نهج البلاغه، نشانه اي از فعاليت هاي سياسي محسوب مي شد. حساسيت نسبت به مسائل اجتماعي، در نهج البلاغه بسيار پررنگ است. موضوعاتي مثل مسئله وحدت، بي اخلاقي هاي اجتماعي، فساد اداري و... به خوبي در نهج البلاغه بيان شدهاند.
امير مؤمنان عليهالسلام، مفسر بزرگ قرآن کريم است و گنجينه تاريخ اسلام را در سينه دارد. کلام آن حضرت مي تواند به فهم بهتر قرآن کريم و اهداف اسلامي، کمک کند.
جنبه هاي تحليلي و عقلاني نهج البلاغه بسيار قوي است و به جاي آن که فقط موضع خود را بيان کند، به تشريح مستدل و عقلاني مي پردازد و به همين سبب، کبوتر تعقل را به سوي حقيقت، پرواز مي دهد.
🔺نقشه هوايي نهج البلاغه
طبق نسخه معروف تر، در اين کتاب 241 خطبه، 79 نامه و 480 کلمه قصار از امام علي عليهالسلام جمع آوري شده است. در نسخههاي مختلف نهجالبلاغه، شمارههاي خطبهها و نامهها ممکن است مختلف باشد که از راهنماهاي اختلاف نسخه ها مي توان اينها را يافت.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 مرواريد بگيريد؛ حکيم شويد
⭕️ پيشنهادهایي براي مطالعه نهج البلاغه 2️⃣
🔸 حجت الله حاجي کاظم
🔺برخي روش هاي مطالعه نهج البلاغه
1️⃣ روش ترتيبي
در اين روش، از ابتداي نهج البلاغه شروع مي کنيد. خودتان هم مي توانيد براي مثال دو صفحه يا چهار صفحه را براي يک روز در نظر بگيريد و برنامه اي را روي کاغذ بياوريد. نقطه قوت اين روش، آساني برنامهريزي آن است؛ اما ضعف آن، دارا نبودن مزاياي روش هاي بعد است.
2️⃣ روش ترتيبي- ترکيبي
در اين روش، هر روز بخشي از خطبه ها، بخشي از نامه ها و بخشي از کلمات قصار خوانده مي شود. (براي مثال، در يک روز ، خطبه 198، نامه 67 و کلمات قصار 391 تا 395 خوانده مي شود و خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار به صورت ترتيبي جلو مي رود؛ اما در کنار هم ديدن خطبه، نامه و قصار، تنوع خوبي ايجاد مي کند. برخي از طرح هاي مطالعاتي، بر اين اساس، تمام نهج البلاغه را در قالب 110 روز تقسيم کرده اند و براي شيرين تر شدن ماجرا، به نحوي برنامه سپاري مي کنند؛ به طوري که در هر روز، تمام نهج البلاغه توسط 110 نفر به طور همپوشاني خوانده ميشود. با جستوجو در اينترنت، مي توانيد اين نوع سير مطالعاتي را بيابيد.
3️⃣ روش مرور از «آسان و جذاب» به «سخت»
روش ديگر، اين است که از بخش هاي آسان نهج البلاغه شروع کنيد و کم کم سراغ بخش هاي دشوارتر برويد. آسان و سخت بودن بخش هاي نهج البلاغه را مي توانيد از عنوان و توضيح فهرست متوجه شويد. گرچه تهيه چنين برنامهاي دشوار است، اما خوشبختانه با جستوجوي عبارت «سير مطالعاتي 313 روزه نهج البلاغه با روش از آسان و جذاب به دشوار»، ميتوانيد اين سير مطالعاتي را بيابيد.
4️⃣ روش موضوعي
در اين روش، به ترتيب، به سراغ موضوعاتي که برايتان مهم ترند مي رويد و از طريق فهرست هاي موضوعي، مانند فهرست پاياني نهج البلاغه مرحوم دشتي و...، نشاني هاي مرتبط با آن موضوع را در نهج البلاغه پيدا کرده، مطالعه مي کنيد. نقطه قوت اين روش، آن است که با کنار هم قرار دادن حرف هاي آن حضرت در يک موضوع، نگاه جامعي پيدا مي کنيد و اشکال آن اين است که نياز به کتاب يا استاد دارد و معمولاً همه بخش هاي نهج البلاغه را پوشش نمي دهد.
5️⃣ روش تجزيه اي
در اين روش، روي قسمت خاصي از نهج البلاغه تمرکز مي کنيد و شرح هاي مربوط به آن قسمت را مطالعه مي کنيد؛ براي نمونه، خطبه متقين را دقيق و با اين روش، بررسي مي کنيد. مزيّت اين روش، آن است که ميزان مطالعه شده، عميق تر از روش هاي ديگر است؛ اما ضعف آن، اين است که به خاطر سرعت پايين مطالعه، مطالعه کامل آن، چند سال طول خواهد کشيد و تجربه نشان داده که وقتي يک دوره مطالعه بسيار طولاني شود، احتمال رها شدن، زياد مي شود.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 مرواريد بگيريد؛ حکيم شويد
⭕️ پيشنهادهایي براي مطالعه نهج البلاغه 3️⃣
🔸 حجت الله حاجي کاظم
🔺کوله پشتي مطالعه نهج البلاغه
1️⃣ بايد برنامه اي داشته باشيد که بدانيد هر لحظه چه کاري بايد انجام دهيد.
2️⃣ نهج البلاغه اي با چاپ و ترجمه متناسب با روحياتتان هميشه همراه داشته باشيد.
3️⃣ يک دفتر يادداشت کوچک و يک قلم براي نوشتن نکات و سؤالاتتان تهيه کنيد.
4️⃣ مي توانيد يکي از شرح هاي نهج البلاغه را براي مواردي که خودتان به طور شخصي حساس مي شويد، داشته باشيد؛ البته بهتر است آن قدر با حساسيت پيش نرويد که به سير مطالعاتي شما لطمه بخورد. برخي از بخش هاي نهج البلاغه پيچيدگي هايي دارد که لازم است از آنها رد شويد.
5️⃣ خوب است يک جلد فرهنگ لغت کم حجم هم در کنارتان داشته باشيد.
6️⃣ نرم افزار دانشنامه علوي، داراي ترجمه ها، شرح ها و فرهنگ لغات متعدد بر محور نهج البلاغه است و مي تواند در مواردي که نسبت به لغت و قسمتي از متن حساس مي شويد، به شما کمک کند.
🔺از چه ترجمه اي استفاده کنيم؟
نزديک به 40 ترجمه فارسي براي نهج البلاغه وجود دارد که هر کدام مزايايي دارند. ترجمه هاي فيضالاسلام، فولادوند، آيتالله مکارم، محمد دشتي، دکتر شهيدي و استاد انصاريان از ترجمه هاي مشهور و مناسب ميباشند. به طور کلي، تفاوت چشمگيري بين برخي از ترجمه ها نيست؛ اما به خوش دست بودن و در دسترس بودن کتابي که خريداري مي کنيد نيز بايد توجه کرد. با اين شاخصه ها، نهج البلاغه مرحوم دشتي، گزينه خوبي است.
🔺مرحله هاي خودخواني نهج البلاغه براي ثمربخشي بيشتر
وقتي بدون استاد نهجالبلاغه مي خوانيد، با استفاده از اين روش، مي توانيد عميق تر مطالعه کرده، بيشتر رو به جلو حرکت کنيد. اگر برايتان دشوار بود، اين مراحل را تنها براي بخشي از مطالعه اجرا کنيد و بقيه را ترجمه خواني کنيد.
1️⃣ يک انگشت براي خط بردن عربي و يک انگشت براي خط بردن ترجمه بگذاريد.
2️⃣ با خواندن هر جمله عربي، سعي کنيد مفهومش را متوجه شويد.
3️⃣ پس از خواندن، ترجمه آن را هم ببينيد و به ترجمه لغاتي که برايتان آشنا نيست، توجه کنيد؛ سپس معناي تمام جمله را مرور کنيد.
4️⃣ مي توانيد براي برخي لغات به فرهنگ لغت مراجعه کنيد.
5️⃣ به خاطر دشواري برخي الفاظ نهجالبلاغه، اگر حوصله دقت در ترجمه کلمات را نداشتيد، خوب است آن روز، ترجمه را بخوانيد و رد شويد و مرور دقيق تر را به دورهاي آينده واگذار کنيد.
6️⃣ در مورد کلام حضرت فکر کنيد و اگر سؤالي به نظرتان رسيد، يادداشت کنيد؛ وقتي جلوتر برويد، خواهيد ديد که به آساني به پاسخ برخي سؤالاتتان خواهيد رسيد.
7️⃣ جملاتي را که برايتان خيلي جالب است، يادداشت کنيد و سعي کنيد اين يادداشت ها حداکثر يک دهم مطالعه شما باشد؛ چون گاهي وسواس در يادداشت برداري، موجب مي شود سرعتتان کم شود و خسته شويد.
8️⃣ به اين موضوع فکر کنيد که با چشيدن شيريني نهج البلاغه، در آينده مي توانيد باز هم به عنوان دفعه دوم و سوم دوباره طرح مطالعاتي نهج البلاغه را تکرار کنيد؛ تا درکي بهتر و دقيقتر نسبت به نهجالبلاغه پيدا کنيد.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 لطفاً قبل از تغيير مسير، از راهنما استفاده کنيد!
⭕️ تغيير جهت در زندگي؛ بايدها و نبايدها 1️⃣
🔸ابراهيم اخوي
يکي از خصوصيات ما آدم ها، قدرت انتخاب گري است. ما مرتب در حال تصميم گيري، گزينش، تغيير و تحول هستيم. با احترام به اين ويژگي، لازم است روي دوم سکه را هم ببينيم. آدم هايي که حسرت يک روز بي دغدغه را مي کشند و تمام زندگي را سوار بر ارابه زمان بوده اند. راستي، اگر وضعيت باثبات خودمان را از دست بدهيم، چه آسيب هايي ممکن است براي ما به همراه داشته باشد؟ در اين نوشتار برآنيم تا اندکي انديشمندانه تر، به اثاث کشي رواني خودمان توجه کنيم و نگاهي بهتر به اين همه تغييراتي داشته باشيم که خيلي از آنها، تحول و پيشرفتي را براي ما ايجاد نمي کنند. با توجه به چند قانون ساده ولي مهم، مي توانيم مسير تعالي را بهتر از هميشه دنبال کنيم و از ريزش ها و دست اندازهاي خودستاخته در مسير پيشرفت، جلوگيري کنيم:
1️⃣ هر تصميم و تغييري براي ما هزينه رواني دارد
زندگي، سرشار از انتخاب ها و تغييرهاست؛ انتخاب دوست، رشته تحصيلي، مکان زندگي، شغل، سرگرمي و هر چه که مدتي ذهن و روان ما را به خودش مشغول مي کند. ساختار رواني ما، تعادل ياب است و معنايش اين است که با ورود هر مسئله، سؤال و تغيير، براي مدتي نظام رواني ما از تعادل و آرامش دور مي شود و به پردازش مسائل مشغول مي شود تا به نقطه صفر مرزي برسد و شفاف و گويا، نتيجه پردازش را به ما خبر دهد. از وقتي که مسئله اي در ذهن ايجاد مي شود و تغييري تبديل به يک وضعيت باثبات مي شود، تا زماني که فرد بر اين مشکلات غلبه مي کند، انرژي زيادي از نظام رواني گرفته مي شود. اگر ناگهان بدهکاري بالا بياوريد يا برنامه درسي شما با مانعي روبهرو شود که در زمان بندي شما خللي ايجاد کند، چنين تجربه اي را به خوبي درک خواهيد کرد. حال فردي را تصور کنيد که هم دوره تصميم گيري او طولاني است و هم مرتب دست به تغيير مي زند و از انتخاب ها و تصميم هاي پيشين خود برمي گردد. چنين کسي چند کيلو کالري انرژي رواني هزينه مي کند و چنين آدمي چقدر مي تواند آرامش داشته باشد؟
2️⃣ هر تغييري با اضطراب و فشار رواني همراه است
وقتي آدم ها با موقعيت هاي جديد و تغييرات تازه روبهرو مي شوند، فشار رواني زيادي به آنها وارد مي شود. ميزان فشار، بر اساس نوع تغيير و توانايي فرد، پيامدهاي مختلفي را روي افراد بر جا مي گذارد. کمي به روزهاي اولي که وارد دانشگاه شده بوديد، فکر کنيد. دوري از شهر خودتان، فضاي فکري جديد، محيط متفاوت با دبيرستان، تنوع سليقه دانشجويان و ترم هاي سنگيني که يکي بعد از ديگري بايد پاس مي شد، به همراه هزينه هاي مالي تازه اي که با آن روبهرو شده بوديد، همه اينها براي شما اضطرابآور بود. عده اي اين فشار را مي شناختند؛ تحمل مي کردند و به روشي درست در مقابل آن واکنش نشان ميدادند و گروهي ديگر، مثلاً اضطراب نداشتند؛ در حالي که با اين روش، فشار واقعي را کتمان و انکار مي کردند و همين اضطراب، در بزنگاه ها به سراغ فرد ميآيد و تمرکز و توان او را متوقف ميکند.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 لطفاً قبل از تغيير مسير، از راهنما استفاده کنيد!
⭕️ تغيير جهت در زندگي؛ بايدها و نبايدها 2️⃣
🔸ابراهيم اخوي
3️⃣ لطفاً قبل از تغيير مسير، از راهنما استفاده کنيد
تغيير جهت ناگهاني به هنگام رانندگي، عامل بسياري از تصادف هاست و آسيب زيادي به انسان ها زده است؟ از اين رو، در تابلوهاي هشدار دهنده از رانندگان خواسته شده که قبل از رسيدن به تقاطع، تعيين مسير نمايند و به هنگام تغيير خط حرکت خود در يک بزرگراه، حتماً از چراغ راهنماي خودرو، براي اطلاع رساني به فرد بعد از خود استفاده کنند. اگر يک بار درست تصميم بگيريم، هر چند که زمان زيادي از ما بگيرد، نيازي به هزينه کرد دوباره يا چندباره نيست. درستي اين قانون را از کساني بپرسيد که با شتابزدگي، تصميم هاي کوچک و بزرگي گرفتند و بدون مشورت با ديگران، دست به اقدام زدند. در سخنان کامل ترين انسان ها هم مي خوانيم که تدبير پيش از کار، از پشيماني پس از کار، ما را ايمن مي سازد. افرادي که بدون برنامه ريزي و تنها براي زودتر رسيدن به خواسته خود، پا روي پدال گاز زمان مي گذارند و با سرعت تمام، به سمت تازه وارد حرکت مي کنند، ممکن است پس از صرف زمان و توان زياد، دنبال دوربرگردان باشند؛ تا دوباره به نقطه آغاز برگردند. مشورت با آگاهان، پيش از تصميم هاي بزرگ، مي تواند يکي از منابع صرفه جويي شما باشد. امام علي عليه السلام ميفرمايد: ما عمر چندباره نداريم که يک بار تجربه کنيم و يک بار رفتار درست را پيشه نماييم؛ پس عاقلانه است که از تجربه ديگران بهره مند شويم؛ تا ميانبري مطمئن و ساده را براي رسيدن به هدف، در اختيار بگيريم.
4️⃣ دلايل مخفي تغيير خود را شناسايي کنيد
ممکن است ناخواسته براي منطقي جلوه دادن تغيير تازه اي که به وجود آورده ايم، دلايلي بياوريم که خودمان هم آنها را باور نداريم. اين دلايل، بيشتر شبيه بهانه اند؛ نه برهان. با خودمان روراست باشيم و دلايل واقعي چنين تصميم تازه اي را بيابيم. ممکن است دچار نوعي وسواس باشيم يا شخصيت تنوع طلبي داشته باشيم که ريشه در گذشته هاي ما داشته باشد. خوب است پيش از تصميم، از سلامت خودمان مطمئن شويم؛ به ويژه زماني که دامنه تغييرات ما خيلي تند يا خيلي فراوان باشد. بهره گيري از آزمايشهاي شخصيت، زير نظر متخصصان روان شناسي و مشاوره، مي تواند چنين اطميناني را به ما بدهد. کساني که از اضطراب، وسواس، خودشيفتگي و مانند آن رنج مي برند، احتمال تغييرات ناگهاني در آنها بيشتر است.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 لطفاً قبل از تغيير مسير، از راهنما استفاده کنيد!
⭕️ تغيير جهت در زندگي؛ بايدها و نبايدها 3️⃣
🔸ابراهيم اخوي
5️⃣ بين تصميم به تغيير تا اجراي آن، کمي زمان به خودتان بدهيد
هر گاه تصميم به خريد کالايي گرفتيد که بالاتر از 300.000 تومان ارزش دارد، بين اين تصميم تا خريد آن، حداقل 48 ساعت به خودتان فرصت بدهيد. در اين مدت مي توانيد به ابعاد چنين تصميمي بهتر فکر کنيد و جلوي پشيماني احتمالي بعد از خريد را بگيريد. شايد وسيله اي که الآن براي خودتان ضروري به نظر ميرسد، واقعاً ضرورتي نداشته باشد يا بتوانيد با قيمت کمتري آن را تهيه کنيد. در تغييرات بزرگ هم چنين قانوني کاربرد دارد. وقتي به خودتان زمان بدهيد، ذهن شما هماهنگي بيشتري را با تصميم پيدا ميکند و راهکارهاي مناسب تري را پيش روي شما ميگذارد. ذهن ما مانند يک مهندس است و با ورود تقاضاي تازه، به طراحي مشغول مي شود و نقشه صحيح را در اختيارمان مي گذارد. پس اين مهندس را دستپاچه نکنيم و بگذاريم با زمان کافي، به بهترين نقشه دست يابد.
6️⃣ چند سؤال ساده از خودتان بپرسيد و پاسخ آنها را بدهيد
رويارويي فکري با فکرهاي تازه و تصميم هاي نو، مهارتي است که مي تواند ما را به درست بودن راهي که پيش گرفته ايد يا هدفي که تعريف کرده ايد، رهنمون شود. هر وقت تصميم تازه اي گرفتيد، به چند سؤال زير، فکر کنيد و جواب آنها را بدهيد:
🔺 آيا من به چنين تغييري نياز دارم؟
🔺 تصميم به تغيير، احساسي يا عقلاني است؟
🔺 آيا تلقين ديگران در اين تصميم، مؤثر بوده است؟
🔺 وقتي دوستان آگاه براي اولين بار از تصميم شما باخبر مي شوند، چه واکنشي نشان مي دهيد؟
🔺 آيا به همه زواياي اين تصميم فکر کرده ايد؟
🔺 تصميم هاي قبلي شما به چه سرنوشتي دچار شدند؟
🔺 آيا کسي هست که بتوانيد درباره تصميم تازه با او مشورت کنيد؟
🔺 آيا به اندازه کافي از نتايج اين تصميم آگاهي داريد؟
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 لطفاً قبل از تغيير مسير، از راهنما استفاده کنيد!
⭕️ تغيير جهت در زندگي؛ بايدها و نبايدها 4️⃣
🔸ابراهيم اخوي
7️⃣ مسئوليت تمام تصميم هاي خودتان را بپذيريد
تا هنگام تصميم گيري، مي توانيد روي نظر ديگران حساب کنيد؛ اما از وقتي که دنبال تغيير جديد راه افتاديد، تمام مسئوليت ها بر عهده شماست. اگر در اين تغيير تازه، موفق شويد، خودتان را تحسين خواهيد کرد و دنبال تحول بعدي و هدف مهم تري خواهيد رفت؛ اما اگر اين تصميم، شما را به رکود و توقف بکشاند، باز مسئوليت آن بر دوش شماست و حق نداريد ديگران را سرزنش کنيد.
8️⃣ بعد از تصميم، به خدا توکل کنيد و به پيش بتازيد
پس از اين که از خان مشورت، نظرسنجي و تفکر گذشتيد و همه راههاي يک تصميم تازه و تغيير نو را با موفقيت گذرانديد، براي اجراي آن، نيازمند جاني تازه و تواني بالا هستيد؛ تا بتوانيد به اهداف مورد نظر خود دست يابيد. خداوند، به عنوان بهترين حامي، کمک هاي همه جانبه خود را زماني به سوي شما سرازير مي کند که تقاضاي آن را کرده باشيد. اين، يک قانون قرآني است که به ما مي آموزد: پس از تصميم، بر او توکل کنيد و تأکيد شده که خداوند چنين بندگاني را دوست دارد و حمايت مي کند. نشاني اين وعده خداوند را در آيه 159 سوره آل عمران بجوييد.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 قفسم را مي گذاري درِ بهشت... 1️⃣
◀️ اول رمضان، آغاز مهمانی خدا
#نفيسه_مرشدزاده
🔸قفسم را مي گذاري درِ بهشت1 تا بوي عطر مبهم دوردستي مستم كند؛ تا تنم را به ديواره ها بكوبم؛ تا تن كبودم درد بگيرد و درد نردباني است كه آن سويش تو ايستاده اي براي در آغوش كشيدنم؛ اما من آدم متوسطي هستم و بيش از آن چه بايد، خودم را درگير نمي كنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم حسرتم را فقط آه مي كشم. تن نمي كوبم به ديواره ها كه درد، مرا به تو برساند.
🔸قفسم را مي گذاري درِ بهشت تا تاب خوردن برگ ها، تا سايه هاي بي نقص درختان انبوه ديوانه ام كند؛ تا دست از لاي ميله ها بيرون كنم؛ تا دستم لاي ميله ها زخم شود و زخم، دالاني است كه در پايانش تو ايستاده اي براي در آغوش كشيدنم؛ اما من آدم متوسطي هستم و خود را درگير نمي كنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم هوسم را فقط نگاه مي كنم و دستم را زخمي هيچ آرزويي نمي كنم.
🔸با من چه بايد بكني كه به ميله هايم، به فضاي تنگم، به ديواره ها، آن چنان مأنوسم كه اگر در بگشايي پر نخواهم زد؟2 بال هايم چيده نيست. پايم به چيزي بسته نيست كه نيازي به اين همه نيست. در من خاطره درخت مرده است. آبي، رنگ امسال نيست و واژه آسمان، مرا ياد هيچ چيز نمي اندازد. من صحنه را سال هاست ترك كرده ام.
🔸صحنه آماده بود. گفتي تماشاگران بنشينند. رديف رديف، صف به صف تماشاگران نشستند. رقباي من كه پيش از من براي نقش اول انتخابشان كرده بودي و نتوانسته بودند و نكشيده بودند، نشستند. چشم دوختند به صحنه و من پشت پرده چه حالي داشتم.
🔸كوه ها سر در هم پچ پچ كنان، درياها دامن در دامن غرش كنان، فرشته ها بال دربال و آسمان آن بالا... نخوت از چشم هايشان مي باريد و هيچ كدام باور نداشتند كه كسي بتواند؛ كه كسي نقش اول باشد. وقتي كه آن ها باخته اند، وقتي كه آن ها كنار رفته اند. گفتي: وقتش نزديك است؛ آماده باش! گفتم: نه تنها من، نه فقط آن ها كه آن سويند، تو حتي خودت هم مي داني كه مي افتم؛ و لم نجد له عزماً.3 گفتي: مي دانم، آن چه نمي دانند.4 آماده باش! يادم هست گريه مي كردم. شايد براي اولين بار. گفتي: پرده بالا رفته است و من هنوز گريه مي كردم.
🔸كوه گفت: اين كوچك؟ آسمان گفت: اين فرودست؟ فرشته ها گفتند: خون مي ريزد!5 و تو حتي خودت گفتي: اين ستمكار نادان!6 و رقباي من همه خنديدند. من ايستاده بودم آن وسط. رو به روي همه ذراتي كه براي من آفريده شده بودند و كنجكاوانه سرك مي كشيدند تا بدانند چرا برترم. ايستاده بودم آن وسط و خيلي ترسيده بودم. خودم حتي نمي دانستم ظالم و خون ريزم، فراموشكار و عجول يا آن چيز ديگري كه فقط او مي داند. ايستاده بودم تا روح دميده در من را تماشا كنند و شرم روي پيشاني ام عرق مي كرد. شرم نقشي كه مي دانستم توانش در من نيست؛ نمايشي كه مي دانستم كار من نيست. لم نجد له عزماً در من تكرار مي شد. هزاران بار! و نمي فهميدم چرا با من چنين مي كند اگر دوستم مي دارد. تماشاي حقارت من و فرو افتادنم آيا لذتي دارد؟ و نيشخندهاي تمسخر بود كه از لب هاي ذرات مي باريد. حتي فكر كردم اين بازي است.7 فكر كردم من مهره بازي شده ام، براي اين كه بخندند؛ براي اين كه... و نبود و صدايت آمد كه گفت: بار را بگذاريد.8
#ادامه_دارد....
📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝
1. اي مردم همانا درهاي بهشت در اين ماه باز است؛ خطبه پيامبر پيش از ماه رمضان.
2. فما عذر من أغفل دخول الباب بعد فتحه؛ مفاتيح الجنان، مناجات التائبين.
3. سوره طه، آيه 115
4. سوره بقره، آيه 30
5. سوره بقره، آيه 30
6. سوره احزاب، آيه 72
7. سوره مؤمنون، آيه 115
8. سوره احزاب، آيه 72
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
[Forwarded from نشریه دانشجویی پرسمان]
🔴 قفسم را مي گذاري درِ بهشت... 2️⃣
◀️ اول رمضان، آغاز مهمانی خدا
#نفيسه_مرشدزاده
🔸ناگهان شانه هاي خردم سنگين شد. نفس در سينه هستي حبس بود. لب ها روي نيشخند، همان طور خشك شده بودند و من آن زير، آن پايين، رنجي سترگ را عرق مي ريختم. زانوانم آماده ي تاشدن بودند و فرو افتادن. گفتي: حالا بيا! نمايش آغاز شده بود و نقش من - نقش اول - همين چند گام بود كه بايد بر مي داشتم. حتي ايستادن با آن فشار روي گرده ها ناممكن مي نمود چه برسد به پيش رفتن.
🔸تو گفتي: بيا و عجيب بود كه گفتم: لبيك! راه افتادم كه بيايم و همان لحظه زانوانم شكست و خاك را لمس كرد و خاك را لمس كردم. ذرات خيره خيره مرا مي پاييدند. نفس در سينه هستي حبس بود. افتاده بودم آيا؟ تمام بود؟ رد شده بودم يا هنوز نمايش دنباله داشت؟ زانوانم را آهسته از خاك جدا كردم. دوباره برخاستم و بار هنوز آن جا بود؛ روي شانه هاي ترد من! عجيب بود؛ تا ايستادم نيشخندها محو شد، نفس ها آزاد شد و ذرات فرياد زدند: تبارك الله احسن الخالقين!9 فريادشان از صداي شكستن استخوان طاقت من زير ثقل بار، بيشتر بود.
🔸من گيج بودم. كجاي اين منظره رقت آور، اين همه باشكوه بود كه بر چشم ها و لب ها حيرت و تحسين نشسته بود؟ عجيب بود كه تو دوباره گفتي: بيا! عجيب بود كه دوباره گفتم: لبيك! و باز مثل مورچه اي زير سنگيني ناني بزرگتر از دهان خودش، افتادم و برخاستم. باز همهمه شد؛ باز گفتند: تبارك الله! من لاي همهمه ها صدايت را شنيدم كه به همه شان گفتي: اين بود آنچه مي دانستم. و گيج تر شدم. افتادنم را مي دانستي يا برخاستنم را؟ نقش اول نمايشت همين بود؟ همين كه با اين كه مي دانم كه مي شكنم بار را بر مي دارم؟ همين كه مي افتم و باز برمي خيزم؟ همين كه با تن نحيفي كه هيچ تناسبي با كوه ندارد مي گويم لبيك؟ همين شكوه رنج سترگ من؟
🔸تماشاچيان هنوز نشسته اند؛ درست همان جا؛ ولي من صحنه را سال هاست ترك كرده ام... گريخته ام. آخرين باري كه افتادم روي خاك، ديگر برنخاستم. تو مدام صدايم مي كني كه بيايم جلو... كه اين صحنه را تمام كنم؛ ولي من...
🔸رمضان كه مي شود صدايت را بلند مي كني؛ بلند و بلندتر. من بيشتر و بيشتر پشت پرده پنهان مي شوم. تو هر رمضان قفسم را مي گذاري در بهشت تا هوس كنم؛ ولي من... چرا رهايم نمي كني؟ مي خواهم بچرم؟...
من هيچ مولاي كريمي را بربنده زشتكارش صبورتر از تو بر خودم نديده ام!10
📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝
9. سوره مؤمنون، آيه 14
10. فلم أر مولًي كريما أصبر علي عبدٍ لئيمٍ منك علَي؛ مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
#پرسش_و_پاسخ
🔴 نياز بشر امروز به عبادت 1️⃣
⁉️ عبادت، چه دردي از دردهاي بشريت امروز را دوا مي کند؟
◀️ حجت الله حاجي کاظم
بسياري از افراد جامعه ما، خوب بودن را تنها در کاهش مشکلات ديگران و خدمت به رفاه آنان مي دانند. از نظر ايشان، عبادت، جايگاه چنداني در زندگي ندارد؛ زيرا دردي را از آدم ها دوا نخواهد کرد. مي خواهيم اين گونه نگاه ها را بررسي و نقد کنيم. برخي از شبهات نزديک به اين نگاه، به شرح زيرند:
1️⃣ آيا فايده هاي عبادت را از راه هاي ديگر نمي توان تأمين کرد؟ آيا بهتر نيست به جاي عبادت (حتي عبادت واجب)، به خلق خدا خدمت کنيم؟
2️⃣ شخصي به زيارت اولياي دين مي رود و يا براي مراسمي ديني هزينه مي کند؛ در حالي که کودک همسايه اش گرسنه است. آيا بهتر نيست همه اين هزينه ها صرف محرومان شود؟
3️⃣ در ماه رمضان، زمان زيادي را براي روزه گرفتن صرف مي کنيم و اين موجب مي شود که مجبور شويم سبک تر کار کنيم و در نتيجه، از زندگي و تأمين رفاه خود و جامعه، عقب بمانيم. آيا بهتر نيست که هدف روزه را (که مثلاً مهربان شدن با مردم، خويشتن داري و... است) از راه ديگري برآورده کنيم؟
🔺قدم هايي به سوي حل شبهه
1️⃣ ما مسلمانان، به وجود خداوندي مهربان، قدرتمند و حکيم، باور داريم و مي دانيم اسلام، هديه و خواسته او براي زنده کردن انسان هاست و بخش قابل توجهي از عبادات، نياز به اعتماد کردن نسبت به برنامه دين و خواست خداوند دارد؛ زيرا کشف همه جنبه هاي حکمت آميز دستورات الهي، بسيار دشوار است و همين که با استدلال عاقلانه به حق بودن دين و زيبايي برخي جنبه هاي عبادات، مطمئن شديم، مي توانيم به بخشي که درک حکمت هاي آن براي ما مشکل است، اعتماد کنيم.
2️⃣ نزديکي به مقام خليفه اللهي، عالي ترين هدف زندگي انسان است. آنان که مي گويند عبادت چه دردي از دردهاي بشريت را دوا مي کند، گاهي دردهاي بشريت را تنها در دردهاي مرتبط با رفاهيات او مي دانند؛ اما بررسي هدف زندگي، اين مشکل را برطرف مي کند و ملاکي براي ارزيابي اهميت عبادت خواهد بود.
3️⃣ عبادات، موجب مي شوند ما به هدف زندگي نزديک تر شويم. انسان ها در خواستن خوبي ها، برابر نيستند. برخي بيشتر مايل به نيکي ها هستند و برخي کمتر. محبت، ايثار، روحيه شکرگزاري، اداي امانت، عيب پوشي، رزق رساني و... صفات بزرگي هستند و انسان براي رشد يافتگي، نيازمند انتخاب آگاهانه اين صفات است. عبادت و خضوع در برابر خداوند، چيزي جز «تسليم خوبي ها شدن» نيست. خداوند، منبع همه خوبي هاست و براي رسيدن به خيرها و حق ها، بايد تسليم تمام خيرها شد و مظهر همه آنها، «الله» است. اين نگاه دين به عبادت، ما را در مسير خوبي ها که هدف زندگي است، قرار مي دهد.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
#پرسش_و_پاسخ
🔴 نياز بشر امروز به عبادت 2️⃣
⁉️ عبادت، چه دردي از دردهاي بشريت امروز را دوا مي کند؟
◀️ حجت الله حاجي کاظم
🔺 کارکرد متفاوت عبادت و خدمت به خلق
آيا بدون عبادت، مي توان به خوبي ها دست يافت؟
آيا اخلاق ديني، مزيتي بر اخلاق فاقد دين دارد؟
آيا ما براي خوب بودن، به چيزي بيشتر از «خدمت به خلق» نياز داريم؟
نمونه هايي از کارکردهاي عبادت، تنها با خوبي کردن غريزي به ديگران، تأمين نمي شوند:
بسياري که بدون عبادت به سوي اخلاقي بودن پيش مي روند، در برخي زيبايي هاي اخلاقي پيش رفته، از برخي غافل مي شوند؛ مثلاً به فقيران کمک مي کنند؛ اما عيب هاي ديگران را نمي پوشانند؛ اما عبادت، در نظر گرفتن خدايي است که در همه زيبايي ها مطلق است و بنابراين، تکرار چنين عبادتي، شوق انسان را به همه جنبه هاي عالي الهي، افزون مي کند. اين موضوع، تحقق هدف زندگي را جامع تر مي نمايد؛ در حالي که خدمت به خلق، هميشه ما را به سوي جامعيت در خوبي ها به پيش نمي برد.
کساني که بدون عبادت به سوي اخلاقي شدن پيش مي روند، بيشتر در معرض تصورات نادرست قرار دارند؛ تصوراتي که هدف زندگي آنان را خدشه دار مي کند و مانع رشد روحي است؛ مثلاً به ديگران کمک مي کنند؛ ولي حس مي کنند که اگر آنان نباشند، فقيران و ضعيفان خواهند مرد و به همين خاطر منّت مي گذارند يا تصور مي کنند که اين فقيران هميشه به خاطر بدي خود و تلاش نکردنشان، به اين روز افتاده اند؛ کسي که با عبادت به فقر خود و بي نيازي خداوند رسيده است، کمک به ديگران را وظيفه و احتياج خويش مي داند و در برابر آن، حاضر نيست بر کسي منت بگذارد.
براي اخلاقي عمل کردن، نياز به قدرت اراده داريم. برخي انسان ها براي تقويت روحي خويش، به رياضت روي مي آورند؛ اما اين رياضت، آنها را در معرض غرور شديد قرار مي دهد و در نتيجه، هميشه رياضت منجر به اخلاقي عمل کردن نمي شود. تاب آوردن آگاهانه بر دشواري هاي ملايم عباداتي چون روزه و حج واجب، علاوه بر تقويت اراده انسان، به خاطر نيت الهي، يعني حرکت براي خير مطلق (خداوند)، انسان را از بسياري غرورها و توقع ها رها مي کند و با خوب بودن بيشتر، همراه است.
عبادت، موجب افزايش اعتماد و ايمان به خداوندي مي شود که تکيه گاه فلسفه اخلاق است و اين ايمان، در دشواري هاي اخلاقي مي تواند به اتخاذ تصميمات اخلاقي کمک کند.
عبادت، موجب ايجاد خلوت و تمرکز قابل توجهي مي شود که فرصت نگريستن به درون را افزايش مي دهد؛ در حالي که خدمت به خلق، با وجود اهميت و لطافت آفريني خود، اين عمق کارکرد را ندارد و گاهي انسان را در خطر سطحي و حجمي ديدن خوبي قرار مي دهد.
عبادت خدايي که همه وجود انسان از اوست، به خاطر شدت خضوع انسان در برابر او (رکوع، سجده و...) لج بازي هاي انسان را از بين مي برد و به او جرأت بيشتري براي شکرگزاري (به عنوان صفتي زيبا) مي دهد؛ اما در مقابل، کسي که به وجود خدايي هستي بخش باور داشته باشد، ولي او را در قالب عبادت خاضعانه شکر نگويد، حق شکرگزاري آن نعمت بخش را ادا نکرده است.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
#پرسش_و_پاسخ
🔴 نياز بشر امروز به عبادت 3️⃣
⁉️ عبادت، چه دردي از دردهاي بشريت امروز را دوا مي کند؟
◀️ حجت الله حاجي کاظم
🔺 تطبيق بر سه شبهه
واژه عبادت، دو کاربرد دارد؛ يکي «عبادت اصطلاحي» است که براي اعمالي مثل نماز و روزه و ذکر و... استفاده مي شود و کاربرد ديگر آن، «عبادت عملي» است. از نظر منابع ديني، هر عملي (حتي عمل مباحي مثل غذا خوردن) اگر براي رضاي حق انجام شود، عبادت است. اسلام، تأکيدات بسيار زيادي بر خدمت به خلق، ايثار، آباد کردن زمين و... دارد؛ ولي اين موضوع، موجب نمي شود که چنين اعمالي، جايگزين کاملي براي عبادت شوند و بتوان عبادت را حذف کرد. تطبيق بحث هاي انجام شده بر اين شبهات، چنين است:
1️⃣ شبهه عبادت به جاي خدمت
با توجه به نکات بيان شده، روشن است که از نگاه ديني، نه عبادت اصطلاحي جاي عبادت عملي را مي گيرد و نه عبادت عملي و اجتماعي، جاي عبادت اصطلاحي را پرمي کند. بنابراين، نمي توان با خدمت به خلق، عبادت را رها نمود.
2️⃣ شبهه همسايه گرسنه
کسي که بداند همسايه اش گرسنه است، اگر بتواند براي او قدمي بردارد و برندارد و يا از وضع او آگاهي به دست نياورد، رسم مسلماني را به جا نياورده، چه برسد به آن که بخواهيم اعمال او را ملاک ارزيابي دين بدانيم. اولويت ها بايد رعايت شوند. رسيدگي به نياز فوري يک انسان، اولويت ديني دارد؛ اما کساني که چنين شبهاتي را مطرح مي کنند، مي خواهند بگويند با توجه به اين که به هر حال در جهان هميشه فقير وجود دارد، نبايد هزينه اي براي زيارت و عبادت صرف شود و اگر قصد صرف کردن هزينه براي اين مقاصد بود، به فقيران اختصاص يابد. در پاسخ مي گوييم: مشکل «فقر و تبعيض» در جهان، ناشي از بي اخلاقي انسان هاست و کسي که از زيارت و عبادت براي رشد خود استفاده مي کند، علاوه بر نزديک شدن به هدف نهايي زندگي، نسبت به فقيران و ضعيفان، مهربان تر خواهد شد و به تعبير ديگر، دينداران و اهل عبادت، نه تنها خود رشد مي کنند و ديگران را رشد مي دهند، بلکه بسيار بيشتر از ديگران، حاضرند براي کمک به ضعيفان، تلاش کنند.
3️⃣ شبهه کار در ماه رمضان
گاهي تصور ما اين است که دين بايد بخشي از زندگي دنيايي ما باشد؛ با اين هدف که مرفه تر زندگي کنيم و دنيا جاي بهتري براي زيستن باشد؛ اما اين نگاه با وجود نکات مثبت خود، اشکالاتي دارد؛ زيرا زندگي ما در دنيا، بخشي از سير الهي و ديني ما مي باشد. بنابراين، براي يک حرکت معنوي، گاهي بايد از منفعتي مادي گذشت؛ هرچند خداوند وعده داده که با ديني عمل کردن، در زندگي دنيايي بشر نيز عدالت، برکت، گشايش و آرامش، جاري مي شود. و علاوه بر اين، روزه، تأثيرات زيادي بر سلامت جسم و روان انسان دارد.
🔺هشدار به خودمان
مي خواهيم قدمي فراتر بگذاريم و ادعا کنيم که گويا همه ما تا حدودي به اين شبهه گرفتار هستيم و نشانه آن، اين است که به بهانه کار و درس و...، عبادات را در حد واجبات تقليل داده ايم. شخصيت آيت الله بهجت، دقيق ترين تدريس ها را داشت و در عين حال، زمان قابل توجهي را براي عبادت صرف مي کرد.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 بعد از 1400 سال باز بايد روزه بگيريم؟
#پرسش_و_پاسخ
⁉️ به نظر من، روزه يك برنامه غذايي براي اعراب صدر اسلام بود كه فرهنگ درست تغذيه نداشتند و با توجه به آناتومي بدن اعراب، براي سلامتي شان مفيد بود. آيا منطقي است حكمي كه 1400 سال پيش صادق بوده، امروزه هم صادق باشد و آيا نبايد در احكام روزه، تجديد نظر كرد؟
1️⃣ ماهيت روزه به عنوان عملي ديني و عبادي و براي رسيدن به مراتب والاي معنوي، مانند تقوا، از جانب خداوند براي بشر تعريف شده است و در قطعي بودن اين تكليف ديني براي همه نسل ها و اقوام و نژادهاي گوناگون بشري در طول تاريخ، ترديدي وجود ندارد، اين مطلب را مي توان از آيات قرآن و روايات به دست آورد؛ به ويژه كه اين عمل به عنوان يكي از اركان پنج گانه دين اسلام تعريف شده و محدود كردن آن در يك توصيه تغذيه اي براي افراد خاص و در يك محيط معين، بسيار دور از واقعيت است.
2️⃣ دستورات ديني و تكاليف الهي، بر مبناي حكمت خداوند و مصلحت بشر كه اعم از مصلحت دنيايي و آخرتي است، تنظيم شده و بشر در عمل به اين دستورات، از تأثيرات مثبت و حداكثري اين عمل ها براي سعادت دنيوي و اخروي خود، مطمئن است و هرچند به خوبي مي داند كه اين تكاليف، ممكن است ضررهاي محدود و حد اقلي دنيوي را نيز به دنبال داشته باشند، اما در عين حال، حتي در جنبه مادي و جسماني نيز منافع اين تكاليف، قابل مقايسه با زيان هاي محدود احتمالي نيست.
3️⃣ اصل اوليه در همه تكاليف ديني، وجود برخي ويژگي ها و ضوابط عام است كه عدم وجود ضرر قابل توجه براي فرد، يكي از اين شاخصه هاست و در نتيجه، اگر هر عمل عبادي براي فرد يا افرادي در بردارنده ضرري غير قابل تحمل از ديدگاه عقل باشد، به دستور خود شرع، انجام آن به عنوان ثانوي، صحيح نيست و اين همان جايگاه لا ضرر و لا ضرار است؛ اما اين، غير از اصل يك تكليف مسلم ديني، براي توده افراد جامعه است كه به عنوان يک اصل اوليه ديني، شناخته مي شود.
بر اين اساس، اصل وجوب روزه، حقيقتي غير قابل انكار است كه انجام آن بر همه افراد، ضروري است؛ اما اگر در شرايط و موقعيت هاي خاص، افرادي مشخص از انجام اين عمل معذور بودند، يعني احتمال وجود ضرر در انجام آن به درجه اي رسيد كه عُقَلا پذيرفتن اين ضرر را منطقي ندانستند، وجوب اوليه اين عمل از عهده اين افراد، برداشته مي شود و تكاليف جايگزين به جاي آن قرار مي گيرد.
4️⃣ بر اساس نظر كارشناسان پزشكي، بيشترين تأثيرگذاري مثبت روزه داري براي بدن انسان، در همين ايجاد تغيير و تبديل در رويه تغذيه و عملكرد سيستم گوارشي بدن است كه بر اثر آن، جلوي عادات نادرست غذايي انسان گرفته مي شود و برخلاف رويه معمول، سيستم گوارشي بدن براي مدتي به استراحت مي پردازد.
علاوه بر اين، عامل بسياري از بيماري ها، زياده روي در خوردن غذاهاي مختلف است; چون مواد اضافي جذب نشده، به صورت چربي هاي راکد در نقاط مختلف بدن، يا به صورت چربي و قند اضافي در خون باقي مي ماند و اين مواد، زمينه مناسبي براي پرورش انواع ميكروب هاي عفوني است و در اين حال، بهترين راه براي مبارزه با اين بيماري ها، نابود كردن آنها از طريق گرسنگي محدود و ضابطه مند، يعني همان روزه است.
5️⃣ در صدر اسلام هم وضعيت معيشت و تغذيه افراد هرچند متاثر از عادات دوران جاهليت بود، اما در مواردي كاملاً مناسب با وضعيت جسمي و مزاجي انسان هاي همان زمان بود و چه بسا بتوان گفت که تغذيه بشر در همه ادوار گذشته، به دليل سلامت محصولات و حجم كم غذاها در نوبت هاي تغذيه، به مراتب بهتر از زمان كنوني و دوران مدرن بوده است. علاوه بر اين، ماهيت روزه داري، مهار حجم غذاست؛ نه مهار كيفيت غذاها و در گذشته، به ويژه در صدر اسلام به دليل محروميت ها و مشكلات اقتصادي شديد مسلمانان، حجم تغذيه افراد بسيار كمتر از زمان كنوني و حتي وضعيت طبيعي در همان زمان بوده است و در نتيجه، محدودتر كردن اين حجم غذايي و تغيير نوبت هاي تغذيه، نمي تواند دليل اصلي اين حكم الهي باشد و اگر هم باشد، در زمان كنوني، به مراتب ضروري تر و لازم تر است.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔴 چشم انتظاري در قرارگاه فرشتگان
◀️ محبوبه زارع
🔺ماه هاست که چشم انتظار آمدن اوست. مادري که اسطوره نجابت و جلالت و پدري که بوتراب است و دروازه شهر علم و پيغمبري که خاتم النبيين است و تکميل کننده رسالت پيامبران الهي و ملائکه اي که از قرن ها پيش براي رويش چهارمين نفر از پنج تن آل عبا در لاهوت به تسبيح نشسته اند، همه انتظار آمدنش را مي کشند. در لحظه تولد او، همه خلقت، نداي «تبارک الله احسن الخالقين» را از پرورگار بي همتاي خود شنيده اند و به معرفتش رسيده اند.
🔺امشب خانه علي عليه السلام و زهرا عليهاالسلام قرارگاه فرشتگاني است که براي بهره جويي از نور اولين ميراث دار امامت، رو به سوي نوزاد دارند. فاطمه عليهاالسلام که خود ام ابيهايي بي تکرار است و مقام مادري را به تماشا نشسته، فرزند را در آغوش گرفته، در ميان انبساط و شور کروبيان، رو به همسر خويش مي گويد: براي نوزادمان نامي انتخاب کن و علي عليه السلام سرشار از شعفي که تنها مفسر شوق پدرانه اوست، رو به سوي معرفتي بي نهايت دوخته، به پدر مهرباني که او را در آغوش محبت خويش بزرگ کرده و اسلام را در قالب ارمغاني بي بديل به او عرضه داشته، فکر مي کند؛ من چنان نيستم كه در مورد نام گذاري فرزندم از رسول خدا صلي الله عليه وآله پيشي بگيرم.
🔺خبر ميلاد اولين فرزند فاطمه عليهاالسلام به پدر رسيده، اينک او مشتاقانه به سوي هديه خداوندي آمده است. دست هاي مبارک رسول الله صلي الله عليه وآله كودك را در آغوش گرفته و به قنداقه زرد او، خيره مانده است و بعد رو به اهل خانه و خدمت کاران مي فرمايد: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زرد نپيچيد؟ بعد برخاسته، کودک را در ميان قنداقه سفيدي پيچيده و در ميان بازوان خود، همچون گنجي گرانبها، به نظاره ايستاده است.
آن گاه رو به علي عليه السلام مي فرمايد: آيا او را نام گذاري كرده اي؟ مولا در نهايت ادب پاسخ مي دهد: من در نام گذاري وي از شما پيشي نمي گيرم. رسول خدا صلي الله عليه وآله هم مي فرمايد: من هم در نام گذاري وي بر خدا سبقت نمي جويم. صاحب نام ها، جبرييلش را به سوي خانه وحي فرستاد و پيغام داد: يا رسول صلي الله عليه وآله! به راستي كه علي عليه السلام نزد تو، به منزله هارون است نسبت به موسي، پس او را به نام پسر هارون، نام بگذار. رسول خدا صلي الله عليه وآله پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ گفته شد: شبّر. رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز او را حسن ناميد که معادل نام شبر در زبان عربي است.
🔺پيامبر صلي الله عليه وآله در گوش چپ حسن عليه السلام اقامه گفت و براي او گوسفندي قرباني کرد. سرش را تراشيده و هم وزن موي سرش به مستمندان نقره هديه کرد. اين اولين باري بود که دستور داده شد سر نوزاد را عطرآگين کنند و به اين ترتيب، آيين عقيقه و صدقه دادن برابر وزن موي سر نوزاد، سنت شد.
🔺بيش از چهارده قرن است که هرساله ماه رمضان مي آيد و به نيمه مي رسد و به سوي قدر، اوج مي گيرد؛ زيرا اگر ماه رمضان به نيمه نرسد و برات تکامل از محبت مجتبوي نگيرد، چگونه مي تواند ظرفيت نزول قرآن را در خود بيابد؟ رمضان ها مي آيند و مي روند و هر ساله در نيمه رمضان، شوق تجلي اولين وارث امامت علي عليه السلام در جان شيعيان به اوج مي رسد.
🔺آن چه اين روزها بيش از هميشه هنگام يادآوري نام امام حسن عليه السلام در خاطره ها زنده مي شود، پاسخي است که به معاويه داده است؛ روزي که او به امام عليه السلام گفت: من از تو بهتر و برتر هستم و امام عليه السلام در پاسخ افرادي كه اطراف تو قرار گرفته اند، دو دسته اند؛ يك دسته فرمان بر و مطيع و دسته اي ناچار و مضطرّ؛ پس آنهايي كه از روي ميل و رغبت پيرو تو مي باشند، همانا مخالف خدا و رسول صلي الله عليه وآله و معصيت كار هستند؛ و آنهايي كه از روي ناچاري با تو مي باشند، در پيشگاه خدا، معذور خواهند بود؛ اما من نمي گويم از تو بهترم؛ زيرا فضايل پسنديده اي در تو وجود ندارد که من از تو بهتر باشم!
🔺تاريخ، نام او را نبض حيات خود قرار داده است؛ تا رايحه حُسن حسن در جان عالم، تداوم داشته باشد. ميلاد خوب ترين خوب، مبارک باد!
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
⚫️ ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي
◀️ بخش اول
🔸 محبوبه ابراهيمي
فرشته ها، هجدهمين روز بود که بال بر شانه هاي زمين مي ساييدند؛ در ماه ميهماني خدا؛ ماه رمضان.
هرم آفتاب، کم کم بوسه اش را از زمين بر مي داشت و جاي خود را به سايه ماه مي بخشيد و باران اذان، فضاي شهر را نمناک لحظه هاي افطار مي کرد.
من، ام کلثوم؛ دختر کوچک امير؛ در خانه ام بي تاب رسيدن ميهماني از جنس خدا بودم. در خانه ام ضيافتي آسماني بر پا بود و ميهمانش، مردي با شکوه تر از آسمان! چه ميهماني عزيزتر از پدر براي دختر؟
پدر، شبي را در خانه برادر بزرگ ترم حسن، افطار کرده بود و روزه اي را پاي سفره برادرم حسين، گشوده بود و شبي را ميهمان خانه خواهرم زينب و همسرش عبدالله بود.
امشب نيز مهتاب روي سفره من مي تابيد.
درب خانه ام را که کوبيد، با اشتياق خود را به در رساندم؛ تا مهر پايان بزنم بر پرونده انتظار و دلتنگي ام.
در را که گشودم، تصوير ملکوتي پدر، مهربان و آرام تر از هميشه، در قالب چشمانم نقش بست. دلم آرام گرفت. ماه، سايه پدر را روي سرم افکند و فخر پدر داشتن، دلم را آرام و آرام تر کرد.
به خود باليدم از اين سايه و اين آرامش. کاش مادر هم زنده بود!
پدر، عمري بود که فقط نان و نمک مي خورد. بيش از اين داشت؛ اما مي خواست مثل فقيرترين ها باشد. اين را تمام شهر مي دانستند. من اما مي خواستم اندکي و فقط اندکي، سفره را براي بابا رنگين تر کنم؛ پس دو تکه نان جو، کاسه اي شير و مقداري نمک، داخل طبق گذاشتم و بعد از نماز، مقابل پدر نهادم.
کاسه چشمان پدر، پر آب شد و سرش تکاني به اين سو و آن سو خورد.
بهت، تمام وجودم را فرا گرفت و از ديدن اشکي که بر گونه پدر غلطيد، دلم لرزيد.
واي بر من؛ اگر قلبش را شکسته باشم! واي بر من!
بابا، طبق را کمي عقب زد؛ دخترم! پدر را نمي شناسي؛ دو خورشت در يک سفره؟ محال است افطار کنم؛ مگر اين که يکي را برداري.
بي درنگ، کاسه شير را برداشتم و به سرعت از اتاق بيرون بردم.
پدر، آرام شد؛ زير لب دعايي خواند و روزه اش را گشود.
من، زانو زدم در مقابل پدر و نگاه از صورتش بر نمي داشتم. اجزاي صورتش را مي ديدم که رنگ غربت گرفته اند و مظلوميت.
چه قدر آفتاب پيشاني ات، از سنگ طعنه ها و سرزنش ها، ترک برداشته!
ابروانت چه قدر خم شده اند؛ زير بار سنگين «خانه نشيني يک مرد»!
بغض سنگيني در نگاه آسماني ات نشسته بود!
تو عمري است در آسودگي جهالت اين کوفيان نفس کشيده اي؛ چه تلخ و جانکاهند نفس هايت!
لب هايت خشکيده اند در برهوت سکوت بيست و پنج ساله!
فداي قلب صبورت پدر...
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
⚫️ ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي
◀️ بخش دوم
🔸 محبوبه ابراهيمي
لقمه هايش آن قدر اندک بود که توانستم بشمارم؛ تنها سه لقمه کوچک
دستان پدر به آسمان بلند شد و شکر نعمت کرد؛ نعمت روزه داري و نعمت نان و نمک.
ضيافت، طولاني تر از هميشه شد و دل من شادمان تر و بي قرارتر. پدر تا صبح در خانه ام ماند؛ بيدار و بي قرار.
مناجات پدر، دلم را مي لرزاند. از اتاق بيرون مي رفت و با خدا سخن مي گفت؛ خدايا مرگ را بر علي مبارک کن.
نجوايش آتشم مي زد. گاهي به اتاق برمي گشت و «يس» مي خواند و نماز شب و بلند مي گريست و باز لحظه ها تکرار مي شدند. چراغ گريه اش تا سحر پرفروغ بود.
دلواپسي، امانم را بريد. پيش پايش زانو زدم و گفتم:
پدر! جانم فدايت! شصت و سه رمضان بر شما گذشته و شب هاي قدر بسيار؛ اما هيچ شب قدري، شما را اين گونه نديدم؛ چه سري در امشب نهفته؟
پدر دوباره نگاهش را به آسمان هديه داد و اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
دخترم! روزي پدر بزرگت از فضيلت هاي رمضان برايم مي گفت و مي گريست. وقتي دليل گريه اش را پرسيدم، از سرنوشت من در اين ماه و اين شب گفت و فرمود: تو را در حال نماز مي بينم و شقي ترين مردم را که شمشير زهرآلود بر فرق تو فرود مي آورد.
دخترم! امشب همان شب موعود است؛ شب قصه پدربزرگ.
رمق از جانم رفت. هق هق گريه هايم، لرزه بر شانه هايم افکند. گويي آسمان هم پا به پايم مي گريست و اين پدر بود که مرا آرام مي کرد و شايد شب را.
نفرين بر تو اي کوفه که باز آستين فتنه بالا زدي براي خانواده ما؛ براي باباي من و براي باباي دنيا!
آرامم مي کرد؛ اما خود مي گريست. خسته شده بود از اين استخوان در گلو و از خاري که سال ها بود چشمانش را مي آزرد.
نبض زمان در خلوت سحر، به تندي مي تپيد. ريسمان شب به انتها رسيده بود و گلبانگ اذان، قبله ايمان را به ضيافت محراب مي خواند. کلامم، بي اثر بود در نگاه داشتن پدر؛ حتي التماس هاي ميخ در و مرغابي ها هم بي فايده ماند.
پدر با دلي به وسعت بي کران آرامش، قدم بر مي داشت؛ اما رد گام هاي صبورش، سينه سرد و تب دار زمين را مي لرزاند.
در را که بست،دلم تنگ شد براي چروک هاي پيشاني اش؛ براي زخم دستانش و براي مظلوميتش.
رفت و من پشت در زانو بر زمين ساييدم و پلک بر هم نزدم؛ تا برگردد!
دلم قسم مي خورد که تقدير رقم خورده و تقدير شوم جهان هم؛
اما محتاج سايه پدر بودم و در پي اش زمزمه مي کردم:
ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي!
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824