eitaa logo
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
427 دنبال‌کننده
451 عکس
618 ویدیو
6 فایل
پایگاه تحلیلی جهاد تبیین و تحلیل‌های سیاسی روز آی دی مدیر powms_69@ دکترای علوم سیاسی(گرایش اندیشه های سیاسی) #کانال_جهاد_تبیین 👇
مشاهده در ایتا
دانلود
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت(۲۸۱) 💢گروگان یا طعمه موشک‌های آمریکایی؟💢 از حدود یه سال پیش که از اردوگاه تکریت ۱۱ تبعید شده بودیم، گاه و بیگاه زمزمه‌هایی از بعثیا شنیده می‌شد که شما هیچ‌وقت رنگ ایران رو به چشمتون نمی‌بینید و به خاطر همۀ خلافکاریاتون که همیشه باعث دردسر بودید محاکمه و به‌عنوان گروگان برای همیشه توی عراق باقی می‌مونید و هر وقت خواستیم شما رو در همین اردوگاه دفن می‌کنیم. این کار از اونا بعید هم نبود. بعد از گذشت ۴۲ ماه از اسارتمون هنوز هیچ نام و نشانی از ما نبود و هم‌چنان مفقودالاثر بودیم. نه ایران از ما خبری داشت و نه صلیب‌ِسرخ. بعثیا توی این مدت با تعدادی از رفقامون همین کارو کرده بودن و تعدادی رو زیر شکنجه و تعدادی هم بعلت بیماری و عدم رسیدگی شهید کرده بودن و در عراق دفن شدن. اصل قضیه این بود که گروه تبعیدی ما رو که بقول خودشون از «مُشَعوِذین» یعنی شلوغکارای اردوگاهای مختلف بودیم رو بعنوان گروگان و بعنوان یه برگ برنده برای امتیاز گرفتن از ایران نگه دارن. تقریبا محرز بود و این باعث می‌شد موجی از نگرانی در بین بچه‌ها ایجاد بشه. حالا زمزمۀ جدیدی به‌گوش می‌رسید که می‌خوان این گروه ۶۰۰ نفره ما رو سر به نیست بکنن و بجای ما تعدادی از منافقین رو بفرستن ایران. این قضیه رو تعدادی از بچه‌ها شنیده بودن، اما به هر حال نگرانی از تبادل نشدن و باقی موندن توی چنگال بعثی‌ها به عنوان گروگان یه نگرانی جدی بود و قضیه دیگه‌ای که بچه‌ها رو نگران می‌کرد، احتمالِ شروع جنگ بین آمریکا و عراق بود که هر روز احتمالش بیشتر می‌شد. ما هم که داخل یه پادگان زرهی بودیم و اگه جنگ شروع می‌شد اولین موشک‌ها می‌خورد توی کَلۀ ما. بعضی وقتا بچه‌ها با طنز و شوخی که پشت سرش موجی از نگرانی نهفته بود، می‌گفتن ۴ سال زیر کابل و شکنجه بعثیا دوام آوردیم، حالا اگه جنگ شروع بشه باید بمب و موشکای آمریکا رو بغل کنیم. خدا خدا می‌کردیم زودتر تبادل شروع بشه. می‌دونستیم با شروع جنگ ما آماج موشک‌های آمریکایی قرار می‌گیریم چون که تمومی اردوگاهای اسرای ایرانی داخل پادگان‌های نظامی عراق قرار داشتن و بمب و موشک که نمی‌تونه تشخیص بده این ایرانیه و اون عراقیه. تازه بدتر از این می‌دو‌نستیم آمریکایی‌ها بدشون نمیومد که ماها رو قتل و عام کنن و گناهشو بندازن گردن صدام و بِگن که ما نمی‌دونستیم اسرای ایرانی توی این پادگان‌ها بودن و تقصیر صدامه که این عمل غیر انسانی رو انجام داده و اسرای بینوا رو توی پادگان نظامی جا داده و چه بسا برای شادی روحمون بخشایی از انجیل رو هم می‌خوندن.!😅 گذشته از طنز، واقعا این یه نگرانی جدی و واقعی بود و با این وضع و اوضاعی که پیش اومده، هر لحظه امکان داشت شیپور جنگ نواخته بشه و بچه‌ها قتل‌عام بشن. این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت:(۲۸۲) 💢صدام و بشکه باروت💢 هر روز تهدید آمریکا جدی‌تر و بیشتر می‌شد و صدام هم که فکر می‌کرد این صرفا تبلیغات و جنگِ زرگریه، کاملا بی‌اعتنایی می‌کرد. من به بچه‌ها می‌گفتم صدام نشسته رویِ یه بشکه باروت و فتیله شو روشن کرده و آخرش منفجر می‌شه. فقط خدا کنه این زمانی باشه که ما اینجا نیستیم. علی‌رغم دو نگرانی بزرگِ گروگان موندن و یا طعمه موشک‌های آمریکایی شدن، اما یأس و نا‌امیدی در بین بچه‌ها اصلاً وجود نداشت و دلمون رو بخدا سپرده بودیم و ته دلمون گواهی می‌داد همان طوری که حماقت صدام کار رو به اینجا رسونده که زمینۀ آزادی اسرا داره فراهم می‌شه، همون خدا هوای ماها رو هم داره و فضل و کرمش شامل حال ما هم می‌شه. فعلا بازگشت به اردوگاه و دسترسی راحت به حموم و دستشویی و هواخوری بزرگ و آزادی‌های نسبی که عراقیا به ما داده بودن غنیمت بود و با امیدواری شروع کردیم به برنامه‌ریزی برای استفاده بهینه از وقتمون. با برگشتمون به اردوگاه ملحق ۱۸ مجددا و به‌سرعت فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی از سر گرفته شد و کانون فرهنگی اردوگاه با محوریت حاج آقا باطنی و مرحوم مهندس خالدی شکل گرفت و برنامه‌ها با وسعت و کیفیت بهتر و بالاتری به اجرا دراومد. گروه‌های متعدد تحت پوشش کانون فرهنگی با انسجام و برنامه‌ریزی خوب برای ایجاد محیطی بانشاط و پویا به رقابت با هم پرداختن. گروه مراسمات و مناسبت‌ها، گروه فرهنگی، گروه خدمات، گروه آموزش و غیره همگی، هرکدوم برنامه‌های زیبایی رو تدارک می‌دیدن. مسئولیت فرهنگی اردوگاه به عبدالکریم مازندرانی سپرده شد. ایشان از من تقاضای کمک و همکاری کرد. من گفتم عبدالکریم اگه هم نمی‌گفتی من رهات نمی‌کردم. یه روز من مسئول فرهنگی بودم و تو کمکم کردی حالا من وظیفه دارم جبران کنم. دو نفری می‌نشستیم و با مشورتِ جامعه روحانیت اردوگاه با محوریت آقای باطنی و سایر چهره‌های علمی و فرهنگی، تلاش می‌کردیم ، فضای اردوگاه در روزهای پایانی یک فضای کاملا سرزنده، با نشاط و انقلابی باشه و با بیشترین بهره‌وری علمی، آموزشی و معنوی، همراه بشه. کاغذ و قلم هم آزاد شده بود و این کمک خوبی بود تا بتونیم بیشتر فضا رو به سمت آموزش و پرورش ببریم. گروهای متعدد سرود و تئاتر شکل گرفت. سخنرانی در سطح آسایشگاه‌ها به صورت منظم انجام می‌شد و در جای جای اردوگاه کلاس‌های متعدد در حال برگزاری بود. خلاصه ابتکار عمل به صورت کامل، از دست بعثیا خارج و در اختیار بچه‌های خودمون قرار گرفته بود. این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms
🖤سر خم مي سلامت شکند اگر سبويي🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 آقا جان سرت سلامت. از خون مالک‌اشتر تو هزاران قاسم سلیمانی می‌روید. @pow_ms
💢پیام امام خامنه‌ای فرمانده کل قوا💢 بسم الله الرحمن الرحیم ملت عزیز ایران! سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه‌ی شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیة‌الله‌ارواحناه‌‌فداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان -‌ و نیز همه‌ی دشمنان - بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد. ملت ایران یاد و نام شهید عالیمقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می‌گویم. سیدعلی خامنه‌ای ۱۳دیماه ۱۳۹۸ @pow_ms
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت:(۲۸۳) 💢 دسترسی به تلویزیون ایران💢 با مناسب دیدن شرایط و کاهش حساسیت بعثیا به برنامه و فعالیت داخلی اردوگاه، چند نفر از بچه‌های متخصص مدار یکی از تلویزیون‌ها رو باز کردن و برای اولین بار بعد از قریب به چهل و دو ماه از اسارت‌مون چشممون به جمال رهبری و صحنه‌های زیبای ایران افتاد. بچه‌های آسایشگاه ۳‌، موفق شده بودن با دستکاری تلویزیون مدار اونو باز کنن. چون بچه‌ها یه دَست بودن و جاسوسی دیگه در بینمون نبود، راحت به تلویزیون ایران دست پیدا کردیم. اوایل با حفاظت کامل و تنها در آسایشگاه ۳ و گذاشتن نگهبان در دو طرف آسایشگاه فقط اخبار رو می‌دیدیم و تا نگهبانای عراقی میومدن سریع کانال رو می‌بردیم روی عراق. من که مسئول فرهنگی آسایشگاه ۱ بودم، توی ساعات خاصی جام رو با یه نفر عوض می‌کردم و می‌رفتم آسایشگاه ۳، خلاصۀ مهمترین اخبار رو یادداشت می‌کردم و میومدم داخل آسایشگاه یک ِو اخبار رو می‌خوندم. اوایل یه معما شده بود برای بچه‌ها که این اخبار دستِ اول از کجا میاد و منم لو نمی‌دادم ولی کم‌کم دستم رو شد و همه متوجه قضیه باز شدن مدار تلویزیون آسایشگاه سه شدن. بعد از چند روز که وضع بهتر شد و عراقیا که اتفاقی متوجه شده بودن که بچه‌ها دارن تلویزیون ایران رو می‌بینن حساسیت نشون ندادن و حتی توصیه می‌کردن برای خودتون ببینین ولی مواظب باشین فرماندهای ما متوجه نشن که ما رو توبیخ کنن. وقتی فهمیدیم اونام دیگه حساسیت ندارن. تیم بچه‌های فنی دست بکار شدن و مدار تلویزیون همه آسایشگاه‌های بند ۱ رو وا کردن و علاوه بر اخبار، سخنرانی‌های مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) و حتی فیلم‌های سینمایی ایران رو می‌دیدیم. همه شواهد حاکی از اتمام دورۀ طولانی اسارت و باز شدن آغوش وطن بر روی بچه‌ها بود. حقیقت ماجرا این بود که نظام بعثی نمی‌خواست مشکلی توی اردوگاه پیش بیاید و به خاطر گرفتاری که در قضیه اشغال کویت داشت می‌خواست تا انجام تبادل بنوعی آزادی عمل به اسرا بده و یه وقت قضیه‌ای پیش نیاید که باعث بشه مجددا روابطشون با ایران خراب بشه و الّا ماهیت صدام و حزب بعث همون بود که بود. این نرمش و مدار تنها بخاطر شرایط حساسی بود که گرفتار اون شده بودن. این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت: (۲۸۴) 💢دانشگاه اسارت💢 اگه بخوام مقایسه دقیقی بین شرایط دو ماه پایانی اسارتمون با برهه‌ای از تاریخ اسلام بکنم، می‌تونم بگم وضعیت و شرایطی شبیه دوران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) برای ما فراهم اومده بود. در اون زمان به علت درگیری بین بنی‌امیه و بنی‌عباس(لعنه‌الله علیهم) فراغت بالی برای این دو امام پیش اومد که بتونن بهترین استفاده رو از شرایط بنمایند و به نشر معارف اسلام ناب و تربیت شاگردان بسیار و ترویج مکتب تشیع بپردازن. ما هم با درک صحیح از شرایط مطلوبِ پیش اومده و با اقتدا به اون بزرگواران، سعی کردیم همون روش رو در پیش بگیریم و دو ماه طلایی پیش رو داشتیم تا ضمن شور و نشاط‌آفرینی، زمینه‌ و شرایط بسیار مناسب از لحاظ روحی روانی برای ورود پیروزمندانه بچه‌ها به وطن رو فراهم کنیم. این بود که تمومی قید و بندها رو کنار گذاشته و حداکثر استفاده از شرایط پیش اومده رو بعمل آوردیم. از روز اول تبادل در ۲۶ مرداد دیگه نماز جماعت ۸۰ و۱۰۰ نفری توی آسایشگاه‌ها برگزار می‌شد. صدای اذان نه تنها در داخل آسایشگاه حتی در هواخوری هم شنیده می‌شد و بلافاصله نماز جماعت اقامه می‌شد. در آسایشگاه (۱) حاج آقا خطیبی، در آسایشگاه (۲) حاج آقا عبادی نیا و در آسایشگاه (۳)هم حاج آقا باطنی اقامۀ نماز جماعت می‌کردن. وضعیت‌مون بالکل عوض شده بود و بیشتر شبیه مقر تیپ و لشکرهای ایران، قبل از عملیات شده بود. شب‌های جمعه دعای کمیل و شب‌های دیگه دعای توسل و زیارت عاشورا خونده می‌شد. وقتی وضعیت پیش اومده رو با سالهای اول اسارت خصوصا در تکریت ۱۱ مقایسه می‌کردم، خدا رو بخاطر این همه نعمت و عظمت شکر می‌کردم و گاهی اصلا یادم می‌رفت که اسیر هستم. این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انتقام_سخت 💢سرداری فراتر از زمان و مکان💢 حاج قاسم سلیمانی چرا محبوب قلوب ۸۵ میلیون ایرانی و صدهها میلیون مسلمان و غیرمسلمان آزاده در سراسر جهان بود؟ جواب این سئوال را در این کلیپ کوتاه ببینید. #خط‌کشی_ها_را_بردارید. اصولگرا و اصلاح‌طلب و انقلابی. مسلمان و غیر مسلمانِ آزاده همه #خونخواه سردار جبهه مقاومت اسلامی و آزادگانِ جهان هستند. #خون_وحدت_بخش #یالثارات_الحسین #یالثارات_القاسم #کانال_شقایق_ها @pow_rs
❣برکات خون حاج قاسم❣ 💢قسمت اول💢 بعد از شهادت حاج قاسم،جمله زیبایی مطرح شد و خیلی زود جای خودش رو در ادبیات مقاومت باز کرد و آن این بود: "شهید سلیمانی از سلیمانی قوی‌تر است" این جمله برگرفته از ادبیات عاشوراست که ما بعینه دیدیم و حسینِ شهید از امام حسین زنده در طول ۱۴ قرن قوی‌تر و تاثیرگذارتر بوده است. اما خون حاج قاسم تاثیراتی در سه مرحله دارد: 🔻مرحله اول) کوتاه‌مدت تنها سه روز از شهادت سردار می‌گذرد و هنوز دفن نشده که: ۱- غائله عراق که می‌رفت عراق را از محور مقاومت جدا کند، فروکش کرد و آرام شد. ۲- بدبینی‌هائی که بین دو ملت ایران و عراق با جنگ روانی دشمن ایجاد شده بود، به اتحاد و همدلی تبدیل شد. ۳- محور مقاومت از فلسطین و لبنان و سوریه گرفته تا ایران و عراق و یمن انسجام بیشتری یافت. ۴- پارلمان عراق طرح اخراج نیروهای آمریکائی در عراق را تصویب کرد که مقدمه‌ای خواهد بود برای خروج کامل آمریکا از عراق. ۵- فضای ایران که از قضیه گرانی‌ها و بنزین و اغتشاشات ملتهب شده بود، به فضای معنوی و همدلی و معطر به عطر شهادت و فرهنگ مقاومت تبدیل شد. ۶- زمزمه‌های سازشکارانه و دل بستن به مذاکره و برجام‌های دو و سه و چهار بشدت به حاشیه رفته و حماسه مقاومت و عزت جایگزین آن شد. این مبحث ادامه دارد. 📝رحمان سلطانی. @pow_rs
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت: (۲۸۵) 💢کمیته مجازات(۱)💢 با شروع تبادل اسرا، تعدادی در حد ۱۸،۱۷ نفر از خائنین و جاسوس‌ها و حتی نفوذی‌های منافقین رو به بند ۲ آوردن و می‌خواستن بصورت ناشناس اونا رو قاطی ما به ایران بفرستن. اینا کسایی بودن که در طول اسارت در اردوگاه‌های مختلف مرتکب جاسوسی و خیانت شده و باعث شهادت جمعی از بچه‌ها شده بودن و در بینشون به گفته برخی دوستان چند نفر از نفوذی‌های منافقین هم وجود داشت. با ارتباطایی که با سوله‌ها داشتیم و از طریق اسرایی که در بیمارستان ردهه و بعقوبه بودن، اسامی و مشخصات این خائنین و شرح جنایات‌شون به‌دستمون رسید و کسانی بودند که همه مستحق مرگ بودن و باید بدست خود بچه‌ها مجازات می‌شدن. یکی از اونا بنام رحمت ر من شناسایی کردم و برای مجازات به بچه‌ها معرفی کردم. زمانی که در قلعه زندانی بودیم، با ارتباط دوستانه‌ای که من با علی‌کُرده پیدا کرده بودم و این هم جزو همون دار و دسته بود و تصور می‌کرد، منم همفکرشون هستم، یه روز اومد پیش من و بعد از خوش و بش، نفرت خودشو از پاسدارها و بسیجیا رو بیان کرد و گفت: کاک رحمان من جزو کومله بودم و چند نفر از همین پاسدارها رو سر بریدم، حالا راست می‌گفت یا قپی در می‌کرد نمی‌دونم! ولی عمق خباثتش رو با این جمله بیان کرد و میزان نفرتش از بچه‌های مظلوم سپاهی و بسیجی رو مشخص کرد. علاوه بر این، مرتکب خیانت و جاسوسی هم شده بود و به احتمال زیاد یکی از همون نفوذی‌های ضدانقلاب بود. به هر حال این تعداد از خائنین روزمه‌ای بسیار خیانت‌بار داشتن و سالم و بدون مجازات در رفتنشون اونم بصورت ناشناس، ظلمی بزرگ در حق تموم اسرایی بود که در اردوگاه‌های مختلف توسط اینا اذیت و آزار شده و تعدادی هم به‌شهادت رسیده بودن. کمیتۀ مجازات توسط بچه‌ها تشکیل شد. عملیاتی شبیه عملیات‌های دفاع مقدس با تعیین محورها و واحدهای عمل‌کننده و رمز، طراحی و مقرر شد برای هر خائن سه نفر از بچه‌های قوی هیکل و رزمی‌کار مشخص بشه و در اطراف اونا قدم بزنن و وقتی که تمومی اکیپ‌ها افراد رو پیدا کردن و در جاهاشون مستقر شدند.... این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
❣برکات خون حاج قاسم❣ 💢قسمت اول💢 بعد از شهادت حاج قاسم،جمله زیبایی مطرح شد و خیلی زود جای
💢قسمت دوم💢 خون حاج قاسم سلیمانی بی‌تردید بعد از خون سیدالشهدا علیه‌السلام تا کنون، بابرکت‌ترین خونی بوده که برای تعالی اسلام و آزادگی بر زمین ریخته شده است. بعد از پرداختن به آثار و برکات کوتاه‌مدت خون حاج قاسم در نوشتار اول، در این نوشتار آثار و پیامدهای میان‌مدت آن را بررسی می ‌کنیم. 🔻مرحله میان مدت: ۱-شکستن تابوی حمله به مراکز نظامی آمریکا پس از ۷۵ سال و بعد از جنگ جهانی دوم و آخرین حمله ژاپن به پایگاه‌های نظامی آمریکا. علیرغم جنگ‌های گوناگون هیچ کشوری جرات و جسارت حمله به مراکز نظامی آمریکا را نداشته است که با حمله سنگین و پرحجم ایران به پایگاه عین الاسد این تابو شکسته شده و هیمنه پوشالی آمریکا در هم ریخت. ۲- پذیرش ذلت و شکست از طرف ابرقدرت جهانی و عدم پاسخگویی به حملات ایران از ترس انتقام‌گیری بعدی محور مقاومت. ۳-نمایش قدرت و دست برتر ایران در و سایبری با ایجاد اختلال در سیستم راداری و ردگیری دشمن و قطع ارتباط هواپیماها و پهبادهای دشمن با برج مراقبت و کنترل. ۴- ایجاد شکاف بین متحدان سنتی آمریکا و حتی در درون هیات حاکمه آمریکا بر سر جنگ با ایران و هراس آنها از وقوع یک جنگ فراگیر در منطقه. ۵- جسارت‌بخشی به گروههای جهادی و اعضای محور مقاومت برای انتقام‌گیری و پاسخ دادن قدرتمندانه به عملیاتهای نظامی آمریکا و تحقق عملی تئوری جبهه استکبار آمریکایی-صهیونیستی. ۶- تبدیل شدن مقاومت و استکبار‌ستیزی بعنوان یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی به گفتمان غالب و رایج جامعه. ۷- تحمیل هژمونی جمهوری اسلامی در غرب آسیا بر کشورهای هم‌پیمان آمریکا در منطقه. ۸-خروج و در واقع تدریجی نیروهای متجاوز آمریکا از منطقه و پایگاههای مجاور ایران و برقراری امنیت و ثبات نسبی در منطقه. این مبحث ادامه دارد.✅ 📝 رحمان سلطانی @pow_rs
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت: (۲۸۵) 💢کمیته مجازات(۱)💢 با شروع تبادل اسرا، تعدادی در حد ۱۸
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت:(۲۸۶) 💢کمیته مجازات (۲)💢 با اعلام رمز از طرف کمیته مجازات، عملیات مجازات خائنین شروع بشه. قبل از‌ظهر روز ۲۶ مرداد ۶۹ همزمان با روزِ آغازین تبادل اسرا و بعد از شناسایی محکومین، فرمان شروع عملیات با رمز مبارک یا فاطمه الزهرا(سلام‌الله علیها) آغاز شد و در عرض مدت کوتاهی بجز یکی دو نفر که ظاهراً به نحوی از ماجرا بو برده بودن و داخل توالت‌ها خودشون رو پنهان کرده بودن، همه افراد بشدت مجازات شدن و بدن‌های کوفته و غرق به خونشون در جای‌جای زمین اردوگاه بر زمین افتاد. هدف کشتن اونا نبود بلکه، کتک‌کاری تا سر حد مرگ بود. با صداهای گوشخراش خائنین و مشاهده صحنۀ درگیری خونین داخل محوطه توسط نگهبانان بالای برجک‌های دیدبانی و با تصور این که در اردوگاه شورش شده، شروع کردن به تیراندازی و تیر هوایی زدن. در حین اجرای آتیش و صدای ممتد رگبار از بین بچه‌ها فریادی بلند شد که پیراینده رو زدن. یکی از نگهبان‌ها به عمد یا از روی دستپاچگی و عدم کنترل اسلحه در حین رگبار،گلوله‌ها بسمت بچه‌ها شلیک شد و یکی از اونا سینۀ حسین پیراینده رو شکافت و پیکر غرق بخونش افتاد وسط میدان درگیری. با شهادت پیراینده که برای همه‌مون عزیز بود، اردوگاه مثل بمب منفجر شد و حالتی شبیه به شورش بخودش گرفت. بچه‌ها پیکر شهید پیراینده رو بالای دستاشون گرفتن و دور اردوگاه می‌چرخیدن و شعار می‌دادن این سند جنایت صدام است. بعثیا برای ترسوندن بچه‌ها دیوار آسایشگاه.ها رو به رگبار بستن و اردوگاه شده بود شبیه میدون جنگ و صحنۀ عملیات. تعداد زیادی از عراقیا بیرون اردوگاه روی زانو نشسته بودن و تفنگاشون رو سمت ما گرفته بودن و آماده شلیک و منتظر فرمان اجرای آتیش بسمت بچه‌ها بودن. فرمانده اردوگاه سررسید و داد زد سرشون که کسی تیراندازی نکنه. صدای تیراندازی قطع شد. اما بچه‌ها خون تو چشماشون جمع شده بود و عده‌ای می‌خواستن به بعثیا حمله کنن و انتقام خون پیراینده رو بگیرن. بزرگترها افراد رو دعوت به آرامش کردن. جمع و جور کردن اوضاع توی اون شرایط بحرانی، خیلی مشکل بود. ساعتی بعد تعداد زیادی از بعثیا با کابل و چوب وارد اردوگاه شدن و به بچه‌ها حمله کردن، بچه‌ها هم متقابلا با سنگ به طرف اونا حمله کردن و باشون درگیر شدند. این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms