داستان دوم 2⃣
نقل شده است مردی شامی امام حسن علیه السلام را دید و به او ناسزا گفت (فحش داد!).
امام مجتبی(ع) پس از آنکه آن مرد ساکت شد، به او سلام کرد و با لبخند گفت:
«گویا در این شهر، غریب هستی.
هر نیازی که داشته باشی ما برآورده میکنیم.»
آن مرد گریست و گفت:
خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد...
ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۹
#مناسبتی #ولادت_امام_حسن_علیهالسلام
#موضوعی #امام_حسن_علیهالسلام #اخلاق