هدایت شده از آثار پاکروان
🍃♥️🍃 #دلنوشته_های_ریحانه ق 1 🍃♥️🍃
بهنام او که تو را به من شناساند
براي تو مينويسم. براي تويي كه خاطراتام پر از ياد توست. قلبم جایگاه عشق توست. احساسم از آن وجود توست. چشمهایم عاشق دیدار توست. هستیام غواص دریای توست. وجودم محو وجود توست. هر لحظه دوريات برايم سخت است.
دختری پنج ساله بودم. در پارک بازی میکردم. وقتی از بالای حوض روی چمنها افتادم. شروع به کریه کردم. تو آمدی، با کوشه مقنهام اشکهایم را پاک کردی، دستم را گرفتی و با مهربانی گفتی: چیزی نشده فقط ترسیدی. راست گفتی من فقط ترسیده بودم. گفتم: من پدرم را میخوام. گفتی: پدرت کجاست؟ گفتم: آن جا با مامان نشستهاند و لباسش مثل لباس توست. وقتی به چند قدمی آنها رسیدی یواش به تو گفتم: مرا همین جا زمین بگذار. مرا یواش زمین گذاشتی من به طرف پدرم دویدم و تو رفتی صندلیی نشستهی. من از بقل بابا تو را نگاه میکردم.
آن روز دقیقا به یادم مانده چون فردایش روز جشن تولد من بود. روز تولد من مضادف شده با روز جمهرری اسلامی. دوست داشتم تو هم در جشن تولد من بودی تا حضور باطنی را تکمیل میکرد. در روز تولدم یک بار دیگر بقلم میکردی تا هدیه همیشکی برایم باشد. (ادامه در ق 2)
🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا)
#منتظر_دل_نوشته_های_ناب_ شما هستم. #لبیک_یا_خامنه_ای #تقویت_انقلاب_اسلامی. #حفظ_اسلام #حفظ_انقلاب #حفظ_حجاب #حفظ_زن_زندگی_زهرایی. #ما_ملت_امام_حسینم
ارتباط با نویسنده: @pakravan40
نشانی کانال: https://eitaa.com/asarepakrvan
توجه: استفاده در کانالها و گروهها با حفظ امانت، صلواتی است.