eitaa logo
بنیاد بین المللی غدیر قزوین
2.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
179 فایل
﷽ 💠کانال بنیاد بین المللی غدیر استان قزوین ویژه اطلاع رسانی ⁦✍️⁩ #مسابقات_ملی_کتابخوانی⁦ ⁦✍️⁩ #کلاس_های_نهج_البلاغه ⁦✍️⁩ #اخبار_غدیری_و_بازتاب_خبری به دوستداران خدمت به مکتب اهل بیت(ع) ارتباط با ادمین و مسئول تبادل و تبلیغات https://eitaa.com/Hosein7174
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي من أفصح كلامه عليه‌السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير] : رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ اَلْخَفَقَانُ قلبى كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮‮‮‮از آن جا كه در برابر آن گروه، گروه ديگرى وجود دارد كه طرفدار حقّند، مى‌فرمايد: «مطمئن باد! قلبى كه از خوف خدا جدايى نپذيرد (و حقيقت را درك كند و در برابر آن خاضع باشد)». نكته هدايت در پرتو خاندان وحى آنچه در فراز بالا از كلام امام (ع) خوانديم، اشاره به يك واقعيّت مهمّ‌ تاريخى است كه از مقايسۀ عصر جاهليّت عرب با دوران شكوفايى بعد از طلوع اسلام، روشن مى‌شود كه عرب جاهلى از نظر معتقدات دينى، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، نظام اجتماعى، نظام خانواده، اخلاق، تقوا و وضع اقتصادى در چه سطحى بوده و بعد از نزول قرآن و اسلام در چه سطحى قرار گرفت. تفاوت در ميان اين دو آن قدر زياد است كه جز تعبير به يك معجزۀ بزرگ، تعبير ديگرى براى آن نمى‌توان تصوّر كرد. آنچه امام (ع) در اين بخش از خطبه بيان فرموده كه: ظلمت و تاريكى تمام جامعۀ آنان را در بر گرفته بود و با ظهور اسلام سپيدۀ صبح سعادت آشكار گشت و بر قلّه‌هاى معرفت و فرهنگ و تمدّن قرار گرفتند، فقط يك اشاره كوتاه بود و شرح آن را در كتب تاريخ تمدّن اسلام بايد مطالعه كرد. اين معنى در خطبه‌هاى متعدّدى از نهج البلاغه با توضيح بيشترى آمده است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي من أفصح كلامه عليه‌السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير] : مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ اَلْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ اَلْمُغْتَرِّينَ من همواره منتظر سرانجام حيله‌گرى شما مردم بصره بودم، و نشانه‌هاى فريب خوردگى را در شما مى‌نگريستم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮‮‮‮در اين بخش از خطبه، امام (ع) بازماندگان «جنگ جمل» را مخاطب ساخته، مى‌فرمايد: «من همواره منتظر عواقب پيمان‌شكنى شما بودم و نشانۀ فريب‌خوردگان را در شما مى‌ديدم!». در روايات آمده است كه «طلحه و زبير» مدّتى بعد از بيعت با «على» (ع) به خدمتش آمدند و براى رفتن به «عمره» از آن حضرت اجازه گرفتند. امام (ع) كه آثار نفاق و پيمان‌شكنى را در آنان مى‌ديد، بار ديگر از آنها پيمان وفادارى و بيعت گرفت، ولى همان‌گونه كه مى‌دانيم به پيمان خود وفادار نماندند و آتش «جنگ جمل» را روشن كردند كه در آن آتش، بيش از ده هزار نفر از مسلمين سوختند و بى‌شك گروه زياد ديگرى در اين توطئه سهيم و شريك بودند و با اين كه بيعت كرده بودند در صدد پيمان‌شكنى بر آمدند و مخاطب «على» (ع) همين گروهند. «ابن ابى الحديد» در يكى از كلمات خود نقل مى‌كند كه: «على» (ع) در آن روزى كه «زبير» با او بيعت كرد فرمود: «من از اين بيم دارم كه تو پيمان خود را بشكنى و با اين بيعت مخالفت كنى!» عرض كرد: «بيم نداشته باش چنين چيزى تا ابد از من سر نمى‌زند!» امام (ع) فرمود: «خداوند گواه و شاهد من بر اين موضوع باشد»؟ عرض كرد: «آرى» پس از چند روز «طلحه و زبير» خدمت اميرمؤمنان (ع) آمدند و عرض كردند: «تو مى‌دانى در زمان حكومت «عثمان» چه اندازه به ما جفا شد! و مى‌دانى او همواره طرفدار «بنى اميّه» بود اكنون كه خداوند خلافت را به تو سپرده است، بعضى از اين فرمانداريها را در اختيار ما بگذار»! امام (ع) فرمود: «به قسمت الهى راضى باشيد تا من در اين باره فكر كنم و بدانيد من كسى را در اين امانت شريك نمى‌كنم مگر اين كه از ديانت و امانت او راضى و مطمئن باشم. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي من أفصح كلامه عليه‌السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير] : حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ اَلدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ اَلنِّيَّةِ أَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ اَلْحَقِّ فِي جَوَادِّ اَلْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لاَ دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لاَ تُمِيهُونَ تظاهر به ديندارى شما، پرده‌اى ميان ما كشيد ولى من با صفاى باطن درون شما را مى‌خواندم. من براى وا داشتن شما به راه‌هاى حق، كه در ميان جادّه‌هاى گمراه كننده بود، به پاخاستم در حالى كه سر گردان بوديد و راهنمايى نداشتيد تشنه كام هر چه زمين را مى‌كنديد قطرۀ آبى نمى‌يافتيد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮‮‮‮سپس مى‌افزايد: «ولى به خاطر استتار شما در لباس دين بود كه از شما چشم پوشيدم (و راز شما را افشا نكردم) در حالى كه صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مى‌داد (و از توطئه‌ها و نيرنگهاى شما به لطف الهى آگاه بودم)». در حقيقت اين دو جملۀ امام (ع) پاسخ به دو سؤال متعدّد مى‌باشد: اوّلا: اگر امام انتظار پيمان‌شكنى آنها را داشت و نشانه‌هايش را در آنها مى‌ديد چرا اين مطلب را آشكار نفرمودند؟ و ثانيا: اين آگاهى بر درون و باطن آنها از كجا پيدا شد؟ امام در پاسخ سؤال اوّل مى‌فرمايد: «استتار در پردۀ دين بود كه ايجاب مى‌كرد اين راز مكتوم بماند» و در پاسخ سؤال دوّم مى‌فرمايد: «صفاى دل، مرا آگاه ساخت». بعضى از شارحان «نهج البلاغه» احتمال ديگرى در تفسير جملۀ اوّل داده‌اند و آن اين كه شما مرا نشناختيد و دليل آن اين بود كه پردۀ خيال و برداشت نادرست از دين، مانع شناخت شما از من بود و يا ديانت من مانع شناخت شما از من گرديد، ولى با توجّه به تكلّفاتى كه اين تفسير دارد و تناسب چندانى با جمله‌هاى قبل در آن ديده نمى‌شود، تفسير اوّل صحيح‌تر به نظر مى‌رسد. ‮در پايان اين سخن مى‌فرمايد: «من در كنار جاده‌هاى گمراه كننده ايستادم تا شما را به طريق حق رهنمون شوم، در آن هنگام كه گرد هم جمع مى‌شديد و راهنمايى نداشتيد و تشنۀ رهبر شايسته‌اى بوديد و براى پيدا كردن اين آب حيات، تلاش مى‌كرديد و به جایی نمی‌رسیدید.» در حقيقت امام (ع) آنان را در عصر «عثمان» مخصوصا سالهاى آخر عمر او، تشبيه به مسافرانى مى‌كند كه راه را گم كرده و در بيراهه گرفتار شده و از تشنگى مى‌سوزند و جاى جاى زمين را براى رسيدن به آب حفر مى‌كنند و به آب دست نمى‌يابند؛ ولى امام (ع) به يارى آنها مى‌آيد، به صراط مستقيم هدايتشان مى‌كند و از سرچشمۀ هدايت سيرابشان مى‌سازد. به آنها توجّه مى‌دهد كه اگر در آن دوران تاريك و طوفانى من نبودم چه مشكلات و گرفتاريهاى عظيم دينى و دنيوى دامانتان را مى‌گرفت. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي من أفصح كلامه عليه‌السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير] : اَلْيَوْمَ أُنْطِقُ لَكُمُ اَلْعَجْمَاءَ ذَاتَ اَلْبَيَانِ، عَزَبَ رَأْيُ اِمْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّي مَا شَكَكْتُ فِي اَلْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ امروز زبان بسته را به سخن مى‌آورم. دور باد رأى كسى كه با من مخالفت كند!از روزى كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮‮‮‮جمله‌هاى متعدّدى كه در اين فراز از كلام آمده است هر كدام اشاره به نكتۀ مهمّى دارد و به نظر مى‌رسد كه در لا به لاى اين جمله‌ها، جمله‌هاى بيشترى بوده است كه مرحوم «سيّد رضى» (ره) به هنگام تلخيص كردن، آنها را ساقط نموده است. چرا كه سيرۀ مرحوم «سيّد رضى» (ره) بر اين قرار داشته كه از خطبه‌ها گلچين مى‌كرده و قسمتهايى را كنار مى‌گذاشته. به هر حال نخستين نكته‌اى را كه امام (ع) در اين جا به آن اشاره مى‌كند اين است كه مى‌فرمايد: «من امروز (حوادث) بى‌زبانى را كه صد زبان دارد براى شما به سخن در مى‌آورم (تا حقايق را فاش كند)». «عجماء» به معناى حيوان بى‌زبان است، ولى گاه به حوادث و مسائل ديگرى كه سخن نمى‌گويد نيز اطلاق مى‌شود و لذا بسيارى از شارحان نهج البلاغه معتقدند كه «عجماء» در اين جا اشاره به حوادث عبرت‌آميزى است كه در عصر او يا در گذشته، روى داده و هر كدام براى خود زبان حالى دارند و انسانها را پند و اندرز مى‌دهند. امام پيامهاى آنها را با بيان رساترى در اين جا و در موارد ديگر بيان مى‌كند و نكته‌هاى عبرت‌آموز آنها را شرح مى‌دهد. اين احتمال نيز داده شده است كه منظور از آن صفات كمال خود آن حضرت و يا اوامر الهى است كه اينها نيز گويى خاموشند و امام سخنان آنها را بازگو مى‌كند. ‮در جملۀ دوّم امام (ع) با قاطعيّت مى‌فرمايد: «آن كس كه از دستورات من تخلّف كند از حق دور گشته است زيرا از زمانى كه حق را به من نشان داده‌اند هرگز در آن ترديد نكرده‌ام (بنا بر اين آنچه مى‌گويم حق است و هر كس تخلّف كند از حق فاصله گرفته)». در واقع صدر و ذيل اين كلام از قبيل علّت و معلول يا دليل و مدّعاست و با توجّه به اين كه امام (ع) در دامان حق پرورش يافته و در آغوش پيامبر اسلام (ص) بزرگ شده و همواره كاتب وحى و شاهد معجزات بوده و از همه بالاتر «باب مدينة علم النّبى - ص -» و به منزلۀ در ورودى براى شهر علم پيامبر بوده است و علاوه بر عالم ظاهر، به عالم شهود و باطن راه يافته است، اين سخن هرگز ادّعاى گزافى نيست. بعضى از شارحان احتمال ديگرى در جملۀ «عزب رأى امرىء...» داده‌اند و آن اين كه از قبيل نفرين باشد يعنى: «دور باد رأى كسى كه از دستوراتم تخلّف كند». 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي من أفصح كلامه عليه‌السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير] : لَمْ يُوجِسْ مُوسَى عليه‌السلام خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ اَلْجُهَّالِ وَ دُوَلِ اَلضَّلاَلِ كناره گيرى من چونان حضرت موسى عليه السّلام برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود، ترس او براى اين بود كه مبادا جاهلان پيروز شده و دولت گمراهان حاكم گردد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮‮‮‮در سوّمين جمله، به پاسخ سؤالى مى‌پردازد كه بعد از داستان «جنگ جمل» به ذهن بعضى مى‌رسيد و آن اين كه چرا امام (ع) از ماجراى اين جنگ نگران بود؟ مى‌فرمايد: نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبود بلكه به خاطر اين بود كه مبادا با آمدن همسر پيامبر (ص) به ميدان، و فرياد دروغين خونخواهى قتل «عثمان» و حضور جمعى از صحابۀ پيمان‌شكن در لشكر دشمن، گروهى از عوام به شكّ‌ و ترديد بيفتند، درست همانند نگرانى موسى به هنگام رويارويى با ساحران. «موسى هرگز احساس ترس نسبت به خودش نكرد، بلكه از اين مى‌ترسيد كه جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه كنند و مردم را به گمراهى بكشانند». اين جمله اشاره به آيات سورۀ «طه» است آنجا كه خداوند مى‌فرمايد: «قٰالُوا يٰا مُوسىٰ‌ إِمّٰا أَنْ‌ تُلْقِيَ‌ وَ إِمّٰا أَنْ‌ نَكُونَ‌ أَوَّلَ‌ مَنْ‌ أَلْقىٰ‌ قٰالَ‌ بَلْ‌ أَلْقُوا فَإِذٰا حِبٰالُهُمْ‌ وَ عِصِيُّهُمْ‌ يُخَيَّلُ‌ إِلَيْهِ‌ مِنْ‌ سِحْرِهِمْ‌ أَنَّهٰا تَسْعىٰ‌ فَأَوْجَسَ‌ فِي نَفْسِهِ‌ خِيفَةً‌ مُوسىٰ‌» ، ساحران گفتند اى موسى! آيا تو اوّل عصاى خود را مى‌افكنى يا ما اوّل باشيم‌؟ گفت: شما اوّل بيفكنيد، در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى‌رسيد كه حركت مى‌كند، موسى ترس خفيفى در دل احساس كرد» (مبادا مردم گمراه شوند)»! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷بخش آخرخطبه ۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي من أفصح كلامه عليه‌السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم و يقال إنه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير] : اَلْيَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَى سَبِيلِ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ يَظْمَأْ امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار داريم، آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمى‌ماند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮‮‮‮در چهارمين جمله به مردم و بازماندگان جنگ جمل هشدار مى‌دهد كه: «امروز ما و شما در جادّۀ حق و باطل قرار گرفته‌ايم (يا به تعبير ديگر بر سر دو راهى حقّ‌ و باطل قرار گرفته‌ايم كه ما به سويى مى‌رويم و شما به سوى ديگر! ما در متن حق هستيم و متأسفانه شما بر باطل و در لبۀ پرتگاه!)». درست چشم باز كنيد و وضع خود را ببينيد كه بر امام زمانتان خروج كرده‌ايد! احترام بيعت را نگه نداشته و پيمان الهى را شكسته‌ايد! و در ميان مسلمين شكاف ايجاد كرده‌ايد! و خونهاى گروه عظيمى را ريخته‌ايد! و مسئوليت بزرگى در پيشگاه خدا و براى «يوم المعاد» جهت خود فراهم كرده‌ايد! نيك بينديشيد و در وضع خود تجديد نظر كنيد!‮ سرانجام در آخرين جمله مى‌فرمايد: «كسى كه اطمينان به آب داشته باشد تشنه نمى‌شود (و تشنگى‌هاى كاذب كه معمولا هنگام وحشت از فقدان آب، بر انسان چيره مى‌شود به او دست نمى‌دهد)». اشاره به اين كه آن كس كه رهبر و راهنماى مطمئنّى دارد، گرفتار شكّ‌ و ترديد و وسوسه‌هاى شيطانى و اضطراب و بى‌اعتمادى نمى‌گردد، چرا كه خود را در كنار چشمۀ آب زلال معرفت احساس مى‌كند و در مشكلات به او پناه مى‌برد و از او فرمان و دستور مى‌گيرد، شما هم اگر رهبر خود را بشناسيد و به او اعتماد كنيد، با اطمينان خاطر در راه حق گام مى‌نهيد و از تزلزل و ترديد و وسوسه‌هاى نفس و شيطان در امان خواهيد بود. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷 خطبه ۵[و من خطبة له عليه‌السلام لما قبض رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاطبه العباس و أبوسفيان] : أَيُّهَا اَلنَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ اَلْفِتَنِ بِسُفُنِ اَلنَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ اَلْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ اَلْمُفَاخَرَةِ اى مردم، امواج فتنه‌ها را با كشتى‌هاى نجات درهم بشكنيد، و از راه اختلاف و پراكندگى بپرهيزيد، و تاج‌هاى فخر و برترى جويى را بر زمين نهيد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮‮‮‮شارح معروف «ابن ميثم» در آغاز اين خطبه مى‌گويد: سبب اين كلام «اميرمؤمنان على» (ع) آن است كه چون در «سقيفۀ بنى ساعده» براى «ابوبكر» بيعت گرفته شد، «ابوسفيان» براى ايجاد فتنه و آشوب و درگيرى در ميان مسلمانان به سراغ «عبّاس» عموى پيامبر رفت و به او گفت: اين گروه، خلافت را از «بنى‌هاشم» بيرون بردند و در قبيلۀ «بنى‌تيم» قرار دادند (ابوبكر[لعنة‌الله‌علیه] از اين قبيله بود) و مسلّم است كه فردا اين مرد خشن كه از طايفۀ «بنى‌عدى» است (اشاره به عمر[لعنة‌الله‌علیه] است) در ميان ما حكومت خواهد كرد. برخيز، نزد «على» (ع) برويم و با او به عنوان خلافت بيعت كنيم. تو عموى پيامبرى و سخن من هم در ميان قريش مقبول است اگر آنها با ما به مقابله برخيزند با آنها پيكار مى‌كنيم و آنان را در هم مى‌كوبيم. به دنبال اين سخن هر دو نزد «امير مؤمنان على» (ع) آمدند. «ابوسفيان» عرض كرد: اى «ابوالحسن» از مسألۀ خلافت غافل مشو. كى ما پيرو قبيلۀ بى سر و پاى «تيم» بوديم! (و مى‌خواست به اين ترتيب امام (ع) را تحريك براى قيام و درگيرى كند) اين در حالى بود كه حضرت مى‌دانست او به خاطر دين، اين سخنان را نمى‌گويد بلكه مى‌خواهد فساد بر پا كند. به همين جهت خطبۀ بالا را ايراد فرمود. مورّخ معروف «ابن اثير» در كتاب «كامل» مى‌نويسد كه «على» (ع) در اين جا به «ابوسفيان» فرمود: به خدا سوگند منظور تو چيزى جز فتنه نيست! به خدا سوگند تو هميشه در فكر بودى كه براى اسلام و مسلمين ايجاد شرّ كنى! ما نياز به نصيحت و اندرز تو نداريم! و از اين جا حال و هوايى كه اين خطبه در آن صادر شده است به خوبى روشن مى‌شود و مى‌تواند پرتوى روى تمام جمله‌هاى خطبه بيندازد و آن را تفسير كند. در نخستين بخش از اين خطبه، امام (ع) به چهار نكتۀ مهم اشاره مى‌فرمايد: نخست مى‌گويد: «اى مردم! امواج سهمگين فتنه‌ها را با كشتيهاى نجات بشكافيد و از راه اختلاف و پراكندگى و دشمنى كنار آييد و تاجهاى تفاخر و برترى‌جويى را از سر بنهيد!»‌. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷 خطبه ۵[و من خطبة له عليه‌السلام لما قبض رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاطبه العباس و أبوسفيان] : أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اِسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا رستگار شد آن كس كه با ياران به پاخاست، يا كناره گيرى نمود و مردم را آسوده گذاشت. اين گونه زمامدارى، چون آبى بد مزه، و لقمه‌اى گلوگير است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس مى‌فرمايد: «آن كس كه با داشتن بال و پر (يار و ياور) قيام كند رستگار شده، يا در صورت نداشتن نيروى كافى راه مسالمت پيش گيرد (راحت شده و مردم را راحت كرده است). در واقع در اين جا امام (ع) به اين نكتۀ اساسى اشاره مى‌فرمايد كه قيام كردن براى گرفتن حق شرايطى دارد، اگر آن شرايط موجود باشد من مضايقه ندارم ولى هنگامى كه شرايط موجود نيست، عقل و منطق و دين مى‌گويد قيام كردن نه تنها موجب پيشرفت نيست بلكه باعث ايجاد شكاف و اختلاف و اذيّت و آزار خويش و ديگران و هدر دادن نيروهاست و اين يكى از اصول جاويدانى است كه بايد در تمام كارهاى اجتماعى و مخصوصا قيامهاى سياسى مورد توجّه دقيق باشد. ‮در فراز بعدی اشاره به مسألۀ خلافت و حكومت بر مردم كه گروهى يقه براى آن چاك مى‌كنند و هر كار خلافى را براى وصول به آن مجاز مى‌شمرند كرده و پرده از ماهيّت آن بر مى‌دارد، مى‌فرمايد: «اين (زمامدارى بر مردم) آبى متعفّن و لقمه‌اى گلوگير است». درست است كه حيات انسان با آب و غذاست ولى كدام آب و غذا؟ آبى كه پاكيزه و لقمه‌اى كه گوارا باشد و امام (ع) در اين جا طبيعت حكومت را به آب متعفّن و لقمه‌اى گلوگير تشبيه مى‌كند و به راستى همين است. انسان هر قدر به زندگى حاكمان و زمامداران نزديك مى‌شود به مشكلات عظيم و ناراحتيهاى شديد و عواقب دردناك آنان آگاهتر مى‌گردد، نه آرامشى دارند و نه امنيّتى. تنها دورنماى اين زندگى براى افراد، جالب و پر شكوه و وسوسه‌انگيز است. البته رجال الهى به استقبال مشكلات اين امر مى‌روند و ناراحتيهاى آن را به خاطر خدا تحمّل مى‌كنند و آسايش و آرامش خود را فداى خدمت به دين خدا و بندگان او مى‌نمايند. اين احتمال نيز داده شده است كه «هذا» اشاره به نوع حكومتى باشد كه «ابوسفيان، لعنة‌الله‌علیه » آن را پيشنهاد مى‌كرد. به هر حال درست است كه حكومت همانند آب، مايۀ حيات ملتهاست، ولى از آنجا كه در جوامع بشرى هميشه مورد توجّه دنياپرستان بوده است و طبعا با مردان الهى به مبارزه و منازعۀ در آن بر مى‌خاسته‌اند، اين آب حيات‌بخش را آلوده مى‌كردند و اين غذايى كه مايۀ قوّت و قدرت براى جوامع بشرى است به صورت ناگوارى در مى‌آوردند تا آنجا كه بسيارى از اولياى حق از آن شكوه داشتند و با صراحت مى‌گفتند اگر فرمان خدا و رضاى او نبود هرگز به آن تن در نمى‌دادند، و همان گونه كه در ذيل خطبۀ «شقشقيّه» خوانديم امام (ع) حكومت و زمامدارى را ذاتا كم ارزشتر از آب بينى يك بز مى‌شمرد. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷 خطبه ۵[و من خطبة له عليه‌السلام لما قبض رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاطبه العباس و أبوسفيان] : وَ مُجْتَنِي اَلثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ و آن كس كه ميوه را كال و نارس بچيند، مانند كشاورزى است كه در زمين ديگرى بكارد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در چهارمين نكته به يكى ديگر از ابعاد اين مسأله مى‌پردازد و آن اين كه كسى كه مى‌خواهد براى كار مهمّى مانند تشكيل حكومت الهى قيام كند، بايد در شرايط آماده‌اى اقدام نمايد و يا بتواند شرايط را خودش آماده سازد و گرنه قيامهاى بى‌مورد و حساب نشده، ثمره‌اى جز ناكامى و شكست نخواهد داشت. امام (ع) در اين رابطه مى‌فرمايد: «كسى كه ميوه را پيش از رسيدن بچيند همانند كسى است كه بذر را در زمين نامناسب (همچون كوير و شوره‌زار) بپاشد (كه سرمايه و نيروى خود را تلف كرده و نتيجه‌اى عايد او نمى‌گردد)». جمعى از شارحان نهج البلاغه احتمال داده‌اند كه ضمير در «بغير ارضه» به زارع برگردد و مفهومش اين است «مانند كسى است كه در زمين ديگرى بذر بپاشد كه ثمره‌اش عايد ديگران مى‌شود»، ولى با توجّه اين كه امام (ع) آن را با چيدن ميوۀ نارس يكسان دانسته است، ضعف اين تفسير روشن مى‌شود. اين سخن در واقع يكى ديگر از اصول جاويدان و درسهاى اساسى براى تشكيل حكومتهاى الهى است، به اين معنى كه طالبان حق و عاشقان عدالت هرگز نبايد گرفتار احساسات زودگذر شوند و با مطالعات محدود به كارى دست زنند كه شرايط آن مهيّا نيست، بلكه بايد با صبر و حوصله به فراهم ساختن شرايط و ترتيب مقدّمات و تهيّۀ قوا و نيروهاى لازم دست زنند هر چند اين كار زمانى را طلب كند، همان طور كه باغبان آگاه هرگز به سراغ ميوه‌هاى نارس نمى‌رود، هر چند نياز فراوان به ميوه براى تغذيۀ خود و يا فروش داشته باشد و نيز كشاورز آگاه، در زمين نامساعد بذر نمى‌افشاند بلكه قبلا با صبر و حوصله، زمين را شخم زده و شوره‌زار را آماده مى‌كند، سپس به بذرافشانى مشغول مى‌شود. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷 خطبه ۵[و من خطبة له عليه‌السلام لما قبض رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاطبه العباس و أبوسفيان] : خلقه و علمه فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى اَلْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ اَلْمَوْتِ در شرايطى قرار دارم كه اگر سخن بگويم، مى‌گويند بر حكومت حريص است، و اگر خاموش باشم، مى‌گويند: از مرگ مى‌ترسيد!! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮امام (ع) در بخش دوّم اين خطبه اشاره به بهانه‌جوييها و ايرادهاى ضدّ و نقيض ناآگاهان و حسودان مى‌كند و مى‌گويد: هر موضعى كه من در برابر امر خلافت بگيرم، اين سياه دلانِ بى‌خبر ايرادى مطرح مى‌كنند، مى‌فرمايد: «اگر در بارۀ خلافت و شايستگى‌ام نسبت به آن و عدم شايستگى ديگران سخن بگويم و به افرادى كه به سراغم مى‌آيند پاسخ مثبت بدهم مى‌گويند: او نسبت به حكومت و زمامدارى بر مردم حريص است، و اگر دم فرو بندم و ساكت بنشينم خواهند گفت از مرگ مى‌ترسد». آرى! اين شيوۀ هميشگى نابخردان و لجوجان است كه مردان خدا دست به هر كارى بزنند ايرادى بر آن مى‌گيرند و حتّى از تناقض‌گويى و پريشان‌بافى در اين زمينه ابايى ندارند! قيام كنند ايراد مى‌گيرند، قعود كنند اشكال مى‌كنند، تلاش كنند خرده‌گيرى مى‌كنند، نسبت به مسائل بى‌اعتنا باشند سخن ديگرى مى‌گويند و به همين دليل مؤمنان راستين هرگز گوششان بدهكار اين گونه سخنان ضدّ و نقيض نيست! اين همان است كه در حديث معروف از امام صادق (ع) نقل شده است كه: «انّ‌ رضى النّاس لا يملك و ألسنتهم لا تضبط، خشنودى همۀ مردم به دست نمى‌آيد و زبانهايشان هرگز بسته نمى‌شود»! شبيه همين معنى در خطبۀ(۲۷۱) نيز آمده است كه مى‌فرمايد: بعضى به من گفتند اى فرزند ابو طالب تو نسبت به حكومت حريص هستى و من پاسخ دادم به خدا سوگند شما حريص‌تريد! من حقّى را كه شايستۀ آنم مى‌طلبم و شما مانع مى شويد (امّا شما مقامى را مى‌طلبيد كه هرگز شايستۀ آن نيستيد و انگيزه‌اى جز دنياطلبى نداريد)! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷 خطبه ۵[و من خطبة له عليه‌السلام لما قبض رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاطبه العباس و أبوسفيان] : هَيْهَاتَ بَعْدَ اَللَّتَيَّا وَ اَلَّتِي وَ اَللَّهِ لاَبْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ اَلطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ هرگز! من و ترس از مرگ‌؟! پس از آن همه جنگ‌ها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقۀ فرزند ابى طالب به مرگ در راه خدا، از علاقۀ طفل به پستان مادر بيشتر است! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس در ادامۀ اين سخن به پاسخ كسانى مى‌پردازد كه سكوت او را به ترس از مرگ نسبت مى‌دادند، مى‌فرمايد: «عجيب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (جنگهاى بدر، احد، حنين، خيبر و احزاب بعد از آن همه رشادتها كه از من شنيده يا ديده‌ايد، چه كسى مى‌تواند وصلۀ ترس از مرگ را به على بچسباند؟!) به خدا سوگند انس و علاقۀ فرزند «ابو طالب» به مرگ (و شهادت در راه خدا و اطاعت از اوامر الهى) از علاقۀ طفل شيرخوار به پستان مادرش بيشتر است!». «بعد اللّتيّا و الّتى» اين جمله براى گرفتاريهاى بزرگ و كوچك ضرب المثل شده است. مقصود امام (عليه‌السّلام) از اين جمله اين است كه پس از دچار شدن به گرفتاريهاى بزرگ و كوچك مرا به ترس از مرگ نسبت مى‌دهند. چه قدر دور است از من چيزهايى كه مى‌گويند؟ سپس امام (عليه‌السّلام) با سوگند ادّعاى آنها را مبنى بر ترس حضرت از مرگ مؤكّداً تكذيب مى‌كند و مى‌فرمايد من با مرگ مأنوس ترم تا طفل به پستان مادر، و اين امر از حال آن حضرت آشكار است، زيرا كه او سرور عارفان بعد از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و در رأس اولياى خدا بود. دانستيم كه دوست داشتن مرگ و علاقۀ به آن ريشه در جان اولياى خدا داشته و فقط از آنها ساخته است، زيرا مرگ وسيله‌اى است كه آنها را به ملاقات بزرگترين محبوبشان و به بالاترين كمال دلخواهشان مى‌رساند. دليل اين كه انس امام (ع) به مرگ بيشتر از طفل به پستان مادر است اين است كه محبّت طفل به پستان مادر و انس و علاقۀ وى به خاطر كششهاى حيوانى است و در معرض زوال و نابودى است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷 بخش آخرخطبه ۵[و من خطبة له عليه‌السلام لما قبض رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاطبه العباس و أبوسفيان] : بَلِ اِنْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمْ اِضْطِرَابَ اَلْأَرْشِيَةِ فِي اَلطَّوِيِّ اَلْبَعِيدَةِ اين كه سكوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهانى آگاهى دارم كه اگر باز گويم مضطرب مى‌گرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاه‌هاى عميق!. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮اين سخن امام (ع) اشارۀ اجمالى است به اين كه نسبت دادن ترس از مرگ به آن حضرت صحيح نيست. علت عدم قيام آن حضرت علمى است كه آن حضرت بدان واقف است، زيرا آگاهى او به پايان امور و توفيق نيافتن در آنها و اشراف آن حضرت به نتايج اعمال با چشم بصيرت كه همچون آينۀ صاف است امور را در آينۀ عالى ذهن آن حضرت متجلّى مى‌ساخته است. آگاهى حضرت به فساد امور و درك سريع آن حضرت از مصالح موجب خويشتن‌دارى حضرت از قيام براى خلافت بوده است، بر خلاف افراد نادانى كه به كارهاى مهمّ‌ از روى كوتاهى انديشه نه از روى بينش صحيح اقدام مى‌كنند و گرفتار مى‌شوند. بعد از ذكر دليل خوددارى از اقدام براى خلافت، همگان را به عظمت علمى كه داشته است به وسيلۀ جمله‌اى كه ذكر شد توجّه مى‌دهد. جملۀ شرطيّه: لو بحت.. الى آخر... صفت است براى كلمۀ علم و در موضع جرّ است و در اين صورت اگر براى مردم آشكار شود كه امر خلافت به كجا منتهى مى‌شود و به چه افرادى خواهد رسيد و مردم به چه حال و وضعى در خواهند آمد مضطرب شده و آرا و عقايدشان پراكنده خواهد شد، زيرا پيامبر (ص) امام (ع) را بر امور مطّلع كرده و ذهن او را آماده ساخته بود چون عدّه‌اى از مردم در آن زمان از عمر[لعنة‌الله‌علیه] و بسيارى از عثمان[لعنة‌الله‌علیه] نفرت داشتند، چه رسد به معاويه[لعنة‌الله‌علیه] گروهى بودند كه خود را براى خلافت شايسته دانسته و آن را براى خود مى‌خواستند و بر اين باور بودند كه خلافت بعد از ابوبكر[لعنة‌الله‌علیه] به آنها خواهد رسيد. وقتى كه كار به اين صورت باشد، چنانچه علمى كه آن حضرت از عاقبت كار داشت ديگران مى‌داشتند نظام موجود حاصل نمى‌شود و عدّه‌اى از رسيدن خلافت به امام (ع) مأيوس مى‌شدند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir