eitaa logo
سربازان آقا صاحب الزمان (عج)❤
86 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
792 ویدیو
11 فایل
بِسْمِ رَبِّ الزَّهْرٰا(سلام‌الله‌علیها)⁦🖐🏻⁩ ⁦❤️⁩خدا کند که مرا با خدا کنی آقـا🌱 💛ز قید و بند معاصی جدا کنی آقـا🌷 💚دعای ما به در بسته میخورد،ای کاش🌱 💙خودت برای ظهورت دعا کنی آقـا🌷 خادم کانال @AMD313 ارتباط باادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات قسمت دهم من دوره‌های آموزشی متعددی را گذرانده بودم و می‌دانستم که ارتش عراق، برخلاف ارتش ایران، نمی‌تواند به‌خوبی از عهدۀ برآید. با گذشت چهار شبانه‌روز از عملیات، ارتش عراق جز عقب‌نشینی و اجرای پاتک‌های ناموفق کار دیگری نکرده بود. پیش خودم فکر می‌کردم ارتش عراق، با توجه به موقعیت جغرافیایی مهم و استراتژیک فاو، با استفاده از همۀ امکانات و حتی به قیمت دادن تلفات زیاد، برای بازپس‌گیری اقدام خواهد کرد. چند روز از عملیات گذشته بود؛ اما نیروهای عراقی هنوز واکنش قابل ‌توجهی از خود نشان نداده بودند. می‌دانستم که با گذشت زمان و تحکیم مواضع ایرانی‌ها باز‌پس‌گیری فاو سخت‌تر می‌شود. از دست دادن فاو و تجهیزات پیشرفتۀ موشکی مستقر در منطقه و از دست دادن کنترل بر و آزاد شدن حرکت کشتی‌ها و نفت‌کش‌های ایرانی لطمۀ شدیدی بر پیکرۀ ارتش عراق بود که جبران آن به‌سادگی میسر نبود. شب بعد، به دلیل تشنگی و گرسنگی بیش از حد و ترس از رفت و آمد سربازان ایرانی، تصمیم گرفتم مخفیگاهم را عوض کنم. بعد از تاریک شدن هوا، از داخل میز بیرون آمدم و برای یافتن پناهگاهی مطمئن‌تر به جست‌وجو پرداختم. بعد از مدتی جست‌وجو، یک خانۀ دوطبقه در نزدیکی نهر آب و روبه‌روی پیدا کردم. آن خانه، برخلاف خانه‌های دیگر، با بلوک‌های سیمانی ساخته شده بود و میان خانه‌های فقیرنشین و خشتی خودنمایی می‌کرد. طبقۀ دوم خانه کامل نبود و فقط اسکلت آن ساخته شده بود. با حضور در طبقۀ دوم ساختمان، امکان کنترل تردد ایرانی‌ها برایم فراهم می‌شد و می‌توانستم محل استقرار و مواضع آن‌ها را شناسایی کنم و در صورت پیوستن به ارتش عراق می‌توانستم اطلاعات مفیدی به آن‌ها بدهم. از استقرار در محل جدید، ارتش عراق با استفاده از آتش پرحجم توپخانه و بهره‌گیری از تانک‌ها و نفربرهای متعدد دست به پاتک زد و در مدتی کوتاه تانک‌ها و نفربرهای زرهی تا نزدیکی پست بازرسی دوم پیش‌رَوی کردند. تانک‌ها و نفربرهای زرهی عراقی، با گرفتن آرایش نظامی، به پست بازرسی دوم در جادۀ استراتژیک نزدیک می‌شدند. حرکت نیروهای عراقی به سمت محل اختفای من بود و از طبقۀ دوم ساختمان به‌راحتی می‌توانستم حرکت آن‌ها را ببینم. ادامه دارد