eitaa logo
سربازان آقا صاحب الزمان (عج)❤
81 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
846 ویدیو
12 فایل
بِسْمِ رَبِّ الزَّهْرٰا(سلام‌الله‌علیها)⁦🖐🏻⁩ ⁦❤️⁩خدا کند که مرا با خدا کنی آقـا🌱 💛ز قید و بند معاصی جدا کنی آقـا🌷 💚دعای ما به در بسته میخورد،ای کاش🌱 💙خودت برای ظهورت دعا کنی آقـا🌷 خادم کانال @AMD313 ارتباط باادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 خدا خامنه ای را نگاه داشت، همان که محمد(ص) را با تار عنکبوتی در غار نگاه داشته بود ! قرن هاست که تاریخ انتظار این سربازان را می کشد! ... چه شد فتح سه روزه صدام با آمریکا ؟ مگر چند ساعته کویت را نگرفت بدون آمریکا ؟... کجا رفت از نیل تا فرات رایس ؟... برخورد تمدن های هانتینگتون ؟ هال شیعه کسینجر ، پایان دنیای فوکویاما ؟ از نیل تا فرات که هیچ از هرات و پنج شیر و صنعا تا الذقیه و سامرا ، آب نمی خوردند مگر با اجازه قاسم سلیمانی آن سرباز در گهواره خمینی ! ولی یک نکته ای هست !... آنهم این است که تا قبل از شهادت این بزرگوار،چه کسی ایشان را می شناخت؟ کدام یک از ما اسمی از "شهید حاج قاسم سلیمانی" شنیده بودیم؟ در اوج گمنامی و اخلاص در بیابان ها داشت کار نظامی انجام می داد!... امروز همه جا پر شده از عکس شهید والا مقام "حاج قاسم سلیمانی" ... همه عکس این سردار بین اللملی مقاومت ، شهید "حاج قاسم سلیمانی" را گذاشتند و از او و دستاوردش تقدیر می کنند!... دشمنان اسلام از ریاض تا تلاویو وقت مصاحبه کردن، این را گوشه ذهنشان داشته باشند که ایران همین الان می تواند محل مصاحبه خبری را با یک عملیات موشکی همانند عملیات موشکی "شهید حاج قاسم سلیمانی به "عین الجسد" تبدیل کند . این ارزش دارد ؟... 📚 من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
❤ دومدافع 🔰 چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـن من هنوز آماده نبودم  مامان صداش در اومد _اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الان ک از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو.😠   _وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا... (یدفہ زنگ و زدن )😶 دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم😓 سریع حاضر شدم  نگاهم افتاد ب آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے سنم و یکم برده بود بالا 😣 با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ🏃 عصبانیت تو چهره ے مامان به وضوح دیده میشد 😠 گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده😑 خندیدم 😄 گونشو بوسیدم و رفتم آشپز خونه اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت ☹️ صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ مهمونارو میشناسہ همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من چاے و ریختم مامان صدام کرد _اسماء جان چایے و بیار☕️ خندم گرفت مثل این فیلما 😂 چادرمو مرتب کردم  وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم به جناب خواستگار ک رسیدم کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون 😳  آقاےسجادے❗️😳 ایـݧ جاچیکار میکنہ❓😕 ینی این اومده خواستگارے من❓😱 واے خدا باورم نمیشہ😶 چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم   مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود😩😥 اما چاره اے نبود باید میرفتم .....🚶🚶 ◀️ ادامـــــہ دارد... 💙❣💙
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 پس از بهبودی نسبی دوباره در جبهه ها حاضر می شود . ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ و رفیق همرزمش محمد رضا شمس ، در سنگر بودند که توسط تانک های رژیم بعثی محاصره می شوند . محمد رضا شمس دوست و همسنگر در این میان زخمی می شود و با سختی و مشقت بسیار او را به پشت خط می رساند . وی به جایگاه قبلی خود برگشته و می بیند عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکتند . در حالی که تعدادی به بسته بود به سمت حرکت می کند . به او می خورد و او از ناحیه پا مجروح می شود . وی با این حال خود را به می رساند و با استفاده از موفق می شود را کند . با این سایر دست به می زنند . بدنبال شدن ، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه‌های خود اعلام می‌کند که با فداکاری زیر عراقی رفته ، آن را کرده و خود نیز شده ‌است . در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان ‌کردند ، چنین فرمودند : ما آن طفل است که با کوچک خود که ارزشش از صدها و بزرگ‌تر است ، با ، خود را زیر دشمن انداخت و آن را نمود و خود نیز شربت نوشید. جا مانده از یاران: در پیام رسان ایتا کانال سربازان آقا صاحب الزمان عج https://eitaa.com/joinchat/1665728625G3b0c869f50
دفاع مقدس: 💠 1️⃣ قسمت_اول °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 عملیات « » در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ در قالب دو محور عملیاتی با نام‌های و کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ی گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود ، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ی آسفالت اهواز – خرّمشهر آغاز می‌شود. این نیروها می‌بایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ی آسفالت اهواز – خرّمشهر برسانند. ⚡️احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی (تیپ ۲، لشکر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده می‌گیرد. او لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع می‌کند. وی هم‌چنین در لحظات مقتضی، خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا می‌کند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برق‌آسای جاده‌ی اهواز –خرّمشهر توسط گردان‌های محور سلمان، گردان‌های محور محرّم نیز، به سمت این جاده به حرکت درآمدند. 💢 شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث می‌شود تا ادامه‌ی نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شود. در چنین شرایطی با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد، امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آن‌ها کم. ⏱در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت و ؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسلیان وارد می شود. ادامه_دارد..👇 🌿 اردیبهشت ۱۳۶۱ - سالگرد عملیات الی بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) 🌴 دوران 💠 2️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت محسن وزوایی و حسین تقوی‌منش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسّلیان وارد می‌شود. آنچه در زیر می‌آید متن بی‌سیم‌های این عملیات است: 📞 اپراتور محور محرّم: احمد جان، احمد جان، جنازه‌های برادرهای ما، از صبح تا حالا مانده روی زمین، از صبح تا حالا مانده روی زمین. این برای [روحیه‌‌ی] بچّه‌ها زیاد خوب نیست که این‌ها همین‌جور روی زمین بمانند. 🔺متوسلیان: ببین برادر من؛ شما خودرو و این چیزها که پیش‌تان هست، از آن‌ها [برای تخلیه‌‌ی شهدا] استفاده کنید دیگر! الآن [خط پدافندی محور سلمان] شلوغ است و من نمی‌توانم محور شما را هم کنترل کنم. 🔰لحظاتی بعد ؛ سرپرست محور محرّم با احمد متوسّلیان تماس گرفته و نحوه‌ی آرایش گردان‌های این محور را به اطلاع او می‌رساند. 🔹خالقی: احمد، احمد، خالقی. 🔺متوسلیان: خالقی، احمد. 🔹خالقی: احمد جان، حاج آقا، ببینید، ما [ به فرماندهی حسین] « » را در رأس [منتهی الیه محور چپ] قرار داده‌ایم بعد از او هم [ به فرماندهی علی رضا] « ». و دو، سه تا [گردان] دیگر را هم همین‌طور بعد از آن قرار دادیم. متوجّه شدی؟ 🔺متوسلیان: بله، خوب است. آرایش کامل بگیرید. آرایش کامل بگیرید. 🔹خالقی: چشم، ان‌شاء‌الله حالت پدافندی خودمان را حفظ می‌کنیم. ✳️ دیگر بار متوسّلیان از خط مقدّم محور سلمان در جاده‌ی آسفالت با قرارگاه فرعی نصر – ۲ تماس می‌گیرد: 🔺متوسّلیان: هاشم، هاشم، احمد! 🔸همّت: بگوشم احمد، بفرما! 🔺متوسلیان: هاشم؛ تو را خدا این مهمّات چه شد؟ تو را خدا! 🔸همت: به خدا [از رود کارون] رد شد، آن طرف. این‌ها [بچّه‌های تدارکات] دو تا تویوتا پُر، مهمّات بار] زدند و آمدند، الآن آن طرف آب هستند. 🔻متوسلیان: کِی آمده؟! کِی آمده؟! بابا چرا به دست ما نرسیده آخر⁉️ 🔸همت : الآن من مجتبی [ ] را با ماشین خالی، پشت سر آن [دو تا تویوتای حامل مهمّات] می‌فرستم تا آن‌ها را بیاورد و به دست شما برساند. ادامه_دارد..