🔰 روزهای پر حادثه| پیش از رحلت پیامبر
2⃣ سرپیچی از دستور و عدم بازداشت
🔴 تخلف برخی صحابه از دستور پیامبر مبنی بر پیوستن به سپاه با بهانههای مختلفی صورت گرفت. از جمله آنکه در جرف برخی به دلیل کمی سن و سال اسامه، سعی در راهاندازی جدال داشتند تا به مدینه برگردند. شیخ مفید در میان معترضان به دو نام مهم اشاره میکند: ابوبکر و عمر!
⚫️ در همین حین اخبار مدینه توسط عایشه مرتب به ابوبکر و عمر میرسید. در روایتی آمده: «ابوبکر و عمر قاصدی نزد عایشه فرستادند تا اخبار مدینه را پی بگیرند. عایشه به قاصد گفت: بگو حال پیامبر رو به وخامت گذاشته. اما هنوز در قید حیات است. نوبهنو اخبار را به شما خواهم رساند.»
🔴 یک روز مانده به رحلت پیامبر، شدت تب پیامبر بسیار زیاد شد. عایشه فوری غلامی به نام صُهیب را به منطقه جرف فرستاد تا به پدرش ابوبکر بگوید این نشانههای پایان یافتن عمر رسول خداست. دیگر امیدی به بهبودی حضرت نیست. تو و عُمَر و ابوعبیده و هرکس همنظر با شماست، شبانه و مخفیانه به مدینه برگردید. این افراد سپاه اسامه را رها کرده و شبانه و مخفیانه خود را به مدینه رساندند.
⚫️ باز در روایت آمده که پیامبر در همان شب از خواب بیدار شد و فرمود: «لَقَدْ طَرَقَ لَيْلَتَنَا هَذِهِ الْمَدِينَةَ شَرٌّ عَظِيم» امشب شرّ عظیمی وارد مدینه شد.
اطرافیان پرسیدند: کدام شرّ عظیم؟ حضرت فرمود: آنها که از دستور من سرپیچی کرده و با ترک سپاه اسامه به مدینه آمدهاند.
⁉️ شاید یک سوال مهم این باشد که چرا پیامبر درحالیکه حاکم مدینه و دارای قدرت بود، دستور به بازداشت متخلفان نداد؟ مگر نه این است که حضرت بارها فرمانی حکومتی برای حضور در سپاه اسامه صادر کردند و حتی در همین روزهای بیماری، شدت تب را با آب زیاد کاستند و به مسجد رفته و خطبه عمومی خواندند و دستور اکید دادند برای پیوستن به اردوی نظامی جرف. چرا حضرت، افرادی که به طور واضح با این دستور مخالفت کردند را بازداشت نکرد؟
⚫️ دو احتمال وجود دارد:
الف) تیمی که برای بعد از رحلت پیامبر برنامهریزی و توطئه فراوان کرده و حتی طبق برخی نقلها در تدارک سوءقصد به جان پیامبر در دو مورد به صورت جدی برآمدند و در ماجرای تقاضای پیامبر برای مکتوب کردن وصیت علنا به رسول خدا هذیانگویی نسبت داده و اجازه نوشتن ندادند، حتما در صورت صدور حکم بازداشت سناریوهای خطرناکتری را پیاده میکردند و کار را به جنگ داخلی در روزهای پایانی عمر پیامبر میرساندند.
ب) احتمال دوم مرتبط با مشی رسول خدا در دوران رسالت خویش است. حضرت نه یک فرمانروای استیلاگر که یک پیامبر روشنگر بود و در مدل حکمرانی خویش همواره سعی داشت با روشنگری مردم را به میدان مواجهه و سیاستورزی بیاورد. چنانچه پیش از این منافقان در جنگ با کفار و مشرکان ترک میدان کرده و با آوردن بهانه در مدینه ماندند و بازداشت نشدند. به عنوان نمونه جد بن قیس را میتوان نام برد که طبق گفته مفسران آیات ۴۱تا۵۲ سوره توبه درباره آنها نازل شد.
🔺با این حال احتمال سومی نیز وجود دارد که گویی پیامبر را در موقعیت پلنB قرار میداد. دراینباره خواهیم گفت انشالله.
📚 بلاذری، ج۲، ص۱۱۵؛ واقدی، المغازی،۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ۱۸۶؛ مفید، الإرشاد، ۱۳۸۰ش، ص۱۶۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۲۱-۲۲؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۰۶۴؛ ابن منیع، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶؛ بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۰۸؛ السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۶؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۴؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
#رحلت_پیامبر
🆔 @Qasas_school
🔰روزهای پرحادثه| پیش از رحلت پیامبر
3⃣ رؤیای حکومت بوزینهها
📌 و إِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا ﴿اسراء/۶۰﴾
▪️پیامبر در رؤيا دید که بوزینههایی از منبر او بالا میروند. تأویل آن طبق روایات این بود که بنیامیه به عنوان #شجره_ملعونه بر فراز منبر رسول خدا خواهند نشست.
▪️از آنجایی که اسلام دینی کنج معابد نبود و بر تمام صحنههای زندگی حکم میراند و به دیگر سخن اسلام چیزی نبود جز حکومت که «الاسلام هو الحکومه»، نشستن بر منبر رسول خدا یعنی دست یازیدن به حکومت.
▪️این رؤیا تصویری بود از آیندهی مسیری که جامعه اسلامی داشت آن را طی میکرد. البته در صورت تغییر ریل تغییر و دگرگونی مسیر، حکومت هزارماههی شجرهی ملعونه نیز به بار نمینشست.
🔴 با این مقدمه میتوان گفت دو طرح الف و ب یا دو نقشهی A و B، پیش پای پیامبر بود.
طرح الف همانی است که خدا دستورش را داد و پیامبر در غدیر اعلامش کرد. یعنی جانشینی و ولایت علی بعد از نبی و نیافتادن امور به دست شجره ملعونه یا همان بنیامیه و بنیمغیره.
طرح ب هم در صورتی پدید میآمد که مردم بعد از آنکه در راه مدینهالنبیّ بسیار کوشیدند، به هر دلیلی اقبالی به مدینهالوصیّ نداشته باشند. آنگاه رسول خدا بایستی طرحی میریخت تا پیش از تحکیم پایههای اسلام در مدینه، جاهلیت عرب در ردای امویان باز نگردد و جامعه پس از یک انقلاب روبه جلو، به گذشتهی تباه و سیاه ارتجاع نکند. (آلعمران/۱۴۴)
چرا که در لسان روایات رسیده از اهل سنت و شیعه، بنیامیه بزرگترین خطر و به تعبیری شیطان اکبر دوران بوده است.
⚫️ اینجاست که با پدیدار شدن نشانههای رویگردانی مردم از طرح الف، گریزی از طرح ب نبود. از جمله نشانههای رویگردانی هم میتوان به عدم برخورد جدی عوام و خواص با متخلفان یا عدم حمایت آنها از تصمیم پیامبر برای مکتوب کردن وصیت و... نام برد.
ادامه در پست بعد👇
#رحلت_پیامبر
🆔 @Qasas_school
🔰 روزهای پرحادثه| پیش از رحلت پیامبر
4⃣ دوگانهی شجرهی ملعونه و اصحاب صحیفهی ملعونه
🔺از سوی دیگر علاوه بر بنیامیه و شجرهی ملعونه، جریان دیگری از میان صحابه و مهاجران در سودای رسیدن به قدرت بود. جریانی که بنابر روایاتی میان خود عهدی بسته بودند تا بعد از نبی، علی به قدرت نرسد و در میان شیعیان معروف شدند به اصحاب #صحیفه_ملعونه .
▪️این جریان اقداماتی برای قتل پیامبر هم مرتکب شده و هرگز بعید نبود که در صورت نرسیدن به قدرت، برای قتل علی و اهلبیت توطئه کنند.
▪️اینجا پیامبر مطابق آیهی سوم از سوره تحریم، رازی را برای حفصه دختر عمربنخطاب فاش کرد و به او تاکید کرد آن را به دیگران نگوید. اما حفصه آن را به عایشه و پدرش لو داد.
⁉️ اکنون دو سوال پیش روی ماست: آن راز چه بود و چرا پیامبر با آنکه میدانست حفصه راز نگهدار نیست، آن را برای حفصه فاش کرد؟
▪️در روایتی آمده محتوای راز خبر از به قدرت رسیدن ابوبکر و عمر میداده. پیامبر آن را به حفصه گفت تا او به صورت مخفیانه به گوش آنها برساند و اگر توطئه قتل علی و اهلبیت در میان است، از آن صرف نظر کنند.
▪️سپس ادامه آیه به تهدیدی عجیب میپردازد تا ضمن وعده، وعید هم داده باشد. بدین بیان که اگر دست از نقشههای شوم خود برندارید و توبه نکنید، خداوند و ملائکه و صالحالمومنین علیه شما اقدام خواهند کرد. (تحریم/۳)
▪️اینگونه حفصه با افشای راز، در زمین پیامبر بازی کرد و در یک سطح بالاتر، ابوبکر و عمر نیز طرح ب یا نقشه B پیامبر را اجرا کردند. آنها درواقع به قدرت رسیدن شجره ملعونه را به تاخیر انداختند و پیامبر اینگونه برای علی و اهلبیت زمان خرید.
▪️به دیگر سخن پیامبر با هویدا شدن علائم عدم همراهی مردم با علی و عدم پشتیبانی جامعه از طرح غدیر، باید همزمان دو کار میکرد. اول آنکه از تلاش برای زمینهسازی در راستای ولایت فروگذار نکند و دوم آنکه برای احتمالات دیگر برنامه بریزد.
▪️در نتیجه رسول خدا مخیر بود میان شجره ملعونه و اصحاب صحیفه ملعونه یکی را #امداد نماید. امری که #سنت_خداوند متعال است برای امتحان و آزمایش: «فِتْنَةً لِّلنَّاسِ».
▪️پس حضرت امداد صحیفه ملعونه را در دستور کار قرار داد که: كُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا (اسراء/۲۰)
🔺حال بهتر میتوان فهمید که چرا پیامبر متخلفان را بازداشت نکرد!!
#رحلت_پیامبر
📚 تفسیر الرازی (التفسیر الکبیر)، ج۲۰، ص۲۳۶؛ تفسیر روح المعانی (تفسیر الآلوسی)، ج۱۵، ص۱۰۷؛ تفسیر القرآن الکریم (تفسیر السمعانی)، ج۳، ص۲۵۴؛ تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۸؛ صحیح بخاری، ج۴، ص۱۹۹، کتاب الفتن، باب ۳، ح ۳۶۰۴؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۳۶، ح۲۹۱۷؛ نهجالبلاغه، خ۹۳؛ تفسیر قمی، قمى، ج ۲، صص۳۷۵ و ۳۷۶؛ شیخ مفید، الفصول المختارة، ج۱، ص۲۳۲، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ص۲۳۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۵، ص۵۶؛ مجلسی، مرآةالعقول، ج۵، ص۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۸۶.
🆔 @Qasas_school
🔰نحوهی ترور حضرت رضا(علیهالسلام)
🔴 غلام مامون میگوید: روزی مامون به من دستور داد ناخنهای خودت را کوتاه نکن. مدتی گذشت و ناخنهای من بلند شده بود. روزی آمد و مادهای شبیه تمر هندی به من داد و گفت با دست خوب آن را ورز بده. من چنین کردم. سپس بدون آنکه اجازه دهد دستهایم را بشویم مرا با خود به محضر علیبنموسیالرضا برد.
⚫️ گویا حضرت کسالتی داشت و برای رفع آن درحال حجامت بود. [بعید این نیست این کسالت در اثر سمی باشد که پیشتر به واسطه انگور زهرآگین به امام خورانده بودند اما جسم مبارک و توانمند حضرت تاب آورده و درحال بهبود بود.]
🔴 مامون از حضرت رضا پرسید: آیا امروز حال شما بهتر است؟ حضرت پاسخ داد: امید به بهبودی دارم. سپس مامون پرسید: پرستاران و خادمان شما امروز نیستند؟ حضرت پاسخ داد: هنوز کسی نیامده. مامون با تظاهر به اینکه از کمکاری خادمان خشمگین است به من دستور داد با دستهای خودم برای حضرت رضا آب انار بگیرم.
⚫️ من با همان دستهای آغشته به آن ماده سمی که بخشی از آن زیر ناخنها جمع شده بود، مشغول دانه کردن انار و سپس آب گرفتن شدم. مامون آب انار را به حضرت رضا تعارف کرد. ابتدا امام از خوردن امتناع ورزید و فرمود: در حضور شما نه، امير كه بيرون رفت میخورم. مأمون گفت: نه به خدا سوگند نمیشود بايد در حضور من بخورى. اگر ناراحتی معدهی من نبود من هم با شما میخوردم. حضرت آب انار را خورد.
🔴 سپس در آن روز بارها بیهوش شد. خبر به مامون رسید و او در پیغامی به حضرت گفت: این بیهوشی در اثر حجامت است. به زودی کسالت برطرف خواهد شد. ولى شب حال امام وخیمتر شد تا اينكه بامدادان به شهادت رسید.
📚عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۴۰
#شهادت_امام_رضا
🆔 @Qasas_school
🔰 قصه چه میکند؟
بُرنگ/ برشهایی برای درنگ
📌چهل سال است، قصه تاریخ باز میگویم و دوستانم «قصهپرداز تاریخ» خواندهاند. بیش از هرکس، اهل تاریخ، با قصه دشمنند که میگویند اتکاء سندیّت ندارد؛ اما بیش از هر چیز خودشان میدانند که همین قصه به کار آدمیزاد میخورد- که تاریخ را زنده نگه میدارد، و زندگی هزارسال پیش را با حیات امروز پیوند میزند.
🖋مرحوم ابراهیم باستانی پاریزی، زمستان 1361؛ مقدمه کتاب نون جو و دوغ گو
🆔 @Qasas_school
Ejraye Goroohi - Jale Khun Shod.mp3
1.47M
🔰 ژاله خون شد!
✍🏻فاطمه شفیعی
🟡 نامهی استعفاء را #محمدرضا_شجریان نوشت. چهار سالی میشد که گروه موسیقی شیدا کار خود را در رادیو شروع کرده بودند. گروهی که هرکدوم از نفراتش جزء ستارههای موسیقی ایرانی بودند، از جمله: ابتهاج، لطفی و شجریان!
⚫️ بعد از آن حادثه کارد به استخوان رسید و دیگر این جنایت را نتوانستند نادیده بگیرند. محمدرضا شجریان استعفا را نوشت و گذاشت رو میز رئیس و خداحافظ!
🟡 حادثه آنقدر هولناک بود که حتی استعفا دادن هم آنها را راضی نکرد. تصمیم گرفتند یک کار موسیقی تولید کنند. لطفی(موسیقیدان) زیرزمین خانهی خود را در اختیار گروه گذاشت. شعر را کسرایی سرود و کار را با گروه کُر ضبط کردند و شد اولین قطعهی زیرزمینی گروه شیدا به نام: #ژاله_خون_شد
⚫️ موسیقی دربارهی کشتار ۱۷ شهریور و اعتراض به تیرباران مردم در میدان ژاله تهران سال ۵۷ بود. کشتاری که به دستور مستقیم ارتش انجام شد.
🟡 بعد از آن گروه شیدا از شرکت در کنسرت مسکو هم انصراف داد. کنسرتی که قرار بود ۲۱ شهریور همان سال برگزار شود. دیگر حتی تهدیدهای ساواک هم اثری نداشت.
⚫️ شاید دربارهی جنایت ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ همین گزارش خبرنگار روزنامه گاردین کافی باشد:
منظره به میدانِ اعدام شباهت داشت. نظامیان، مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند به گلوله بستند. بالگردها کوهی از اجساد متلاشی شده به جا گذاشتند.
آن روز فرمانده نظامی پایتخت، غلامعلی اویسی معروف به قصاب ایران دستور شلیک مستقیم داده بود.
تعدادی از سربازها برای اینکه هموطن خود را تیرباران نکنند، یا فرار کردند و یا خودکشی..
#هفده_شهریور
#قصهی_صدا
🆔 @Qasas_school
ام حبیبه .mp3
15.34M
🎙بشنوید| اُمحبیبه
🗂 پرونده ازدواجهای تاریخی
📌 امحبیبه یکی از همسران پیامبر اکرم بود که نحوهی ازدواج او با حضرت قصهی جالبی دارد و ذیل شخصیت وی میتوان به نظارهی تحولات جامعهی اسلامی نشست. به ویژه آنکه بعد از رحلت پیامبر ما شاهد نوعی ارتجاع به جاهلیت هستیم و این موضوع به خوبی در قصهی امحبیبه تبلور دارد.
#ازدواج_های_تاریخی
🆔 @Qasas_school
🔰یک آسیابی برایت بسازم..| ماجرای قتل عمربنخطاب
📜 در تاریخ آمده: روزی عمربنخطاب با فیروز ابولؤلؤ غلامِ مغیرهبن شعبه برخورد میکند. در این برخورد ابولؤلؤ نسبت به ارباب خود شکایتی میکند و عمر با تغافل نسبت به این شکایت، بحث را عوض کرده و از ابولؤلؤ میپرسد: آیا برای ما آسیاب بادی خواهی ساخت؟ ابولؤلؤ فردی صنعتگر و دارای مهارتهای متعدد مانند نجاری و آهنگری و... بود. او در پاسخ عمر با زبان طعنه میگوید: «برایت آسیابی بسازم که در شرق و غرب عالم درباره آن حرف بزنند». عمر بعد از شنیدن این طعنه میگوید: «این غلام مرا تهدید میکند».
🔴 چند روز بعد عمر برای اقامه نماز به مسجد میآید و در محراب پیشوایی جماعت میایستد. ابولؤلؤ با خنجری دوتیغه که دستهی آن در میانه بود، به عمر حملهور شده و چند ضربه به او میزند. عمر در اثر همان جراحتها از دنیا میرود.
📚تاريخ طبری،ج۴،ص:۱۹۱.
#نهم_ربیع
#قتل_عمر
🆔 @Qasas_school
⁉️ پرسش: آیا حادثه قتل عمربنخطاب در نهم ربیعالاول بوده؟
📜 اقوال مورخان:
1⃣ طبری: «عمر شب چهارشنبه، سه روز مانده از ذیالحجه وفات کرد.»
طبری پنج قول دیگر هم ذکر کرده که همه اقوال مرتبط با ذیالحجه است.
2⃣ یعقوبی: «چهارشنبه، چهارشب مانده از ذیالحجه عمر مُرد».
3⃣ ابنسعد هم چهارشنبه، چهارشب مانده از ذیالحجه را پذیرفته.
4⃣ مسعودی، ابناعثم و بلاذری هم همین قول را دارند.
5⃣ علمای شیعه که مرگ عمر را در ذیالحجه دانستهاند: ابنادریس حلی، شیخ مفید و... .
نکتهی مهم آنکه شیخ مفید و علامه مجلسی قول مرگ عمر در ذیالحجه را به تمام علمای شیعه نسبت میدهند.
📚 طبری، ج۴، ص۱۹۳؛ یعقوبی: ج۲، ص۱۵۹؛ طبقاتالکبری: ج۳، ص۲۷۸و۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۱۹؛ مسارالشیعه، ص۴۲؛ المعجم طبرانی، ج۱، ص۷۰.
#نهم_ربیع
#قتل_عمر
🆔 @Qasas_school
⁉️ پرسش۲: پس چرا عدهای نهم ربیع را روز فوت عمربنخطاب میدانند؟
🔹مهمترین دلیل این افراد روایتی است منقول در بحارالانوار که به روایت احمدبناسحاق مشهور است. در این روایت آمده: "فردی به نام احمدابناسحاق در روز #نهم_ربیع به خدمت امام عسکری میرسد و میبیند حضرت این روز را به روز عید معرفی کرده و دستور به برپایی جشن و شادی داده و سپس حضرت میفرماید رسول خدا و امیرمومنان و حسنین نیز این روز را پیش از آنکه حادثه قتل عمر در آن اتفاق بیافتد جشن میگرفتند و سپس از زبان امیرالمومنین صفاتی و اسامی برای این روز ذکر میکند از جمله نام «یوم رفعالقلم» یعنی روز برداشتن تکلیف. چون عدهی اندکی باور دارند در این روز شیعیان هرگناهی مرتکب شوند یا هر واجبی را ترک نمایند، ایرادی ندارد.
🔸اما روایت احمدبناسحاق چند ایراد اساسی دارد:
1⃣ فقط همین یک روایت با چنین مضامینی وجود دارد و روایت دیگری با چنین مضامینی که تأییدکننده محتوای آن باشد، نداریم.
2⃣ این روایت در کتبی که از قرن شش به بعد نوشته شده موجود است. کتبی مانند: مصباحالانوار، المحتضر، انوارالنعمانیه. پس در کتب دست اول اثری از این روایت نیست.
3⃣ نام راویان حدیث، در هیچ کتاب رجالی وجود ندارد. یعنی علمای این رشته این افراد را نمیشناسند و نامی از آنها نبردهاند و مهمتر آنکه این راویان هیچ حدیث دیگری را روایت نکردهاند.
4⃣ از لحاظ محتوایی این روایت دارای مضامینی است که امکان صدور آن از معصوم وجود ندارد. مانند همین تعبیر "رفعالقلم".
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۳۱، ص۱۲۱.
#نهم_ربیع
#قتل_عمر
🆔 @Qasas_school