🔰 قربانی، حسابگری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراثبَری
1⃣ پرده اول:
🔴 قربان و قربانی. معنایش کردهاند به آنچه که موجب قُرب است. زمینهساز نزدیکی. انسان با این تقرب و نزدیکی، نسبتی میساخته با خدا که نتیجهی آن ارث بردن حکومت و قدرت آسمانی خداست در روی زمین. اگر قربانی قبول شود، قربانیکننده میشود خلیفهی خدا و امامِ امّت. همین موضوع باعث شده یهودیان اسحاق را ذبیح بدانند و مسلمانان اسماعیل را. چون قدرت، حکومت، خلافت و امامت یا باید میراث اسحاق باشد و یا اسماعیل.
⚫️ ماجرا برمیگردد به آغاز آفرینش. آنجایی که خداوند دستور داد دو پسر آدم قربانی بیاورند، تا میراثبر زمین مشخص شود: وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْبانا. در روایت آمده که هابیل صاحب گلّه بود و قابیل اهل زراعت. هابیل بهترین گوسفند خود را قربانی کرد و قابیل پستترین نوع گندم را.
🔴 من خودم را جای قابیل میگذارم و به این فکر میکنم چرا بدترین گندم خود را ارزانی کرد؟ احتمال میدهم با خود محاسبه کرده که خدای بینیاز، چه احتیاجی به گندمِ من دارد که حالا خوب آن را عرضه کنم یا بدترینش را؟ یک جورهایی پای حساب و کتاب وسط آمده و چیزی که حتی میشود نامش را گذاشت #عقلانیت_روشنگری! یعنی محاسبه هزینه-فایده.
⚫️ شاید قابیل با خودش اندیشیده مگر در امامِ امّت و خلیفهی خدا شدن، مادیّات شرط است؟ پس حکایت شایستگیها چه؟ اصلا گندمی را که میشود نان کرد و با آن گرسنهای را سیر، چرا باید قربانی خدایی شود که نه میخورد و نه میآشامد؟ این محاسبهها، منطقی هم جلوه میکند!
🔴 طبق برخی نقلها، گویا پس از عرضه قربانیها، آتشی آمد و قربانی هابیل را برد و قربانی قابیل را سوزاند. فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر!
اگر قابیل اهل حساب و کتاب بوده، احتمالا نشسته به ارزیابی. آیا ایراد از قربانی بود؟ یعنی باید بهترین چیزها را پیشکش خدا میکردم؟ آیا مسئله خون بوده؟ سپس اندیشیده، از گندم درو شدهی من، خونی بر زمین نریخته ولی از گوسفند برادرم چرا!
⚫️ قرآن میگوید قابیل، برادرش هابیل را تهدید کرد: قالَ لَأَقْتُلَنَّك. من قطعا تو را خواهم کشت. چرا قابیل به این نتیجه رسید برادر خود را بکشد؟ از کجا میدانست اگر با کسی به مشکل خورد، راهحل حذف آن فرد است؟
احتمالاتی را میشود پیش کشید. مثلا بگوییم قابیل باز محاسبه کرده که وقتی ما فقط دو پسر هستیم، اگر برادرم حذف شود، لاجرم وصایت، خلافت و امامت به من میرسد. یعنی خدا چارهای جز انتخاب تکگزینه را ندارد. یا مثلا بگوییم قابیل با خود اندیشیده که اصلا چرا هابیل را قربانی نکنم که ارزشمندترین چیز روی زمین است و اگر مسئله خون است، خون هم ریخته میشود و تمام!
🔴 اینجا پاسخ هابیل هم جالب است: قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ. این پاسخ رشتهی تمام افکار قابیل را پنبه کرد. مسئله نوع قربانی نیست، انگیزهی قربانی است. قبول کردن خدا منوط است به تقوا. تو بگو همان شایستگی. خدا خلافت خود و امامت امّت را به هرکسی وانمینهد. گویی همین هزینه-فایده کردن و حساب و کتاب داشتن کار را خراب میکند. انگار موقعیت امامت، موقعیتی است که در آن باید هزینه داد؛ بیمحاسبهی مادّی.
ادامه در پردهی دوم...
✍🏻 سیدمیثم میرتاجالدینی
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 قربانی، حسابگری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراثبَری
1⃣ پرده اول:
🔴 قربان و قربانی. معنایش کردهاند به آنچه که موجب قُرب است. زمینهساز نزدیکی. انسان با این تقرب و نزدیکی، نسبتی میساخته با خدا که نتیجهی آن ارث بردن حکومت و قدرت آسمانی خداست در روی زمین. اگر قربانی قبول شود، قربانیکننده میشود خلیفهی خدا و امامِ امّت. همین موضوع باعث شده یهودیان اسحاق را ذبیح بدانند و مسلمانان اسماعیل را. چون قدرت، حکومت، خلافت و امامت یا باید میراث اسحاق باشد و یا اسماعیل.
⚫️ ماجرا برمیگردد به آغاز آفرینش. آنجایی که خداوند دستور داد دو پسر آدم قربانی بیاورند، تا میراثبر زمین مشخص شود: وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْبانا. در روایت آمده که هابیل صاحب گلّه بود و قابیل اهل زراعت. هابیل بهترین گوسفند خود را قربانی کرد و قابیل پستترین نوع گندم را.
🔴 من خودم را جای قابیل میگذارم و به این فکر میکنم چرا بدترین گندم خود را ارزانی کرد؟ احتمال میدهم با خود محاسبه کرده که خدای بینیاز، چه احتیاجی به گندمِ من دارد که حالا خوب آن را عرضه کنم یا بدترینش را؟ یک جورهایی پای حساب و کتاب وسط آمده و چیزی که حتی میشود نامش را گذاشت #عقلانیت_روشنگری! یعنی محاسبه هزینه-فایده.
⚫️ شاید قابیل با خودش اندیشیده مگر در امامِ امّت و خلیفهی خدا شدن، مادیّات شرط است؟ پس حکایت شایستگیها چه؟ اصلا گندمی را که میشود نان کرد و با آن گرسنهای را سیر، چرا باید قربانی خدایی شود که نه میخورد و نه میآشامد؟ این محاسبهها، منطقی هم جلوه میکند!
🔴 طبق برخی نقلها، گویا پس از عرضه قربانیها، آتشی آمد و قربانی هابیل را برد و قربانی قابیل را سوزاند. فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر!
اگر قابیل اهل حساب و کتاب بوده، احتمالا نشسته به ارزیابی. آیا ایراد از قربانی بود؟ یعنی باید بهترین چیزها را پیشکش خدا میکردم؟ آیا مسئله خون بوده؟ سپس اندیشیده، از گندم درو شدهی من، خونی بر زمین نریخته ولی از گوسفند برادرم چرا!
⚫️ قرآن میگوید قابیل، برادرش هابیل را تهدید کرد: قالَ لَأَقْتُلَنَّك. من قطعا تو را خواهم کشت. چرا قابیل به این نتیجه رسید برادر خود را بکشد؟ از کجا میدانست اگر با کسی به مشکل خورد، راهحل حذف آن فرد است؟
احتمالاتی را میشود پیش کشید. مثلا بگوییم قابیل باز محاسبه کرده که وقتی ما فقط دو پسر هستیم، اگر برادرم حذف شود، لاجرم وصایت، خلافت و امامت به من میرسد. یعنی خدا چارهای جز انتخاب تکگزینه را ندارد. یا مثلا بگوییم قابیل با خود اندیشیده که اصلا چرا هابیل را قربانی نکنم که ارزشمندترین چیز روی زمین است و اگر مسئله خون است، خون هم ریخته میشود و تمام!
🔴 اینجا پاسخ هابیل هم جالب است: قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ. این پاسخ رشتهی تمام افکار قابیل را پنبه کرد. مسئله نوع قربانی نیست، انگیزهی قربانی است. قبول کردن خدا منوط است به تقوا. تو بگو همان شایستگی. خدا خلافت خود و امامت امّت را به هرکسی وانمینهد. گویی همین هزینه-فایده کردن و حساب و کتاب داشتن کار را خراب میکند. انگار موقعیت امامت، موقعیتی است که در آن باید هزینه داد؛ بیمحاسبهی مادّی.
ادامه در پردهی دوم...
✍🏻 سیدمیثم میرتاجالدینی
🆔 @Qasas_school