eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.3هزار دنبال‌کننده
348 عکس
36 ویدیو
12 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
📅 به مناسبت اوایل جمادی‌الاول چند را مرور کنیم از روزگاری که مردم یکپارچه در حفظ استقلال وطن زیر بیرق دین ایستادند... 💪 روزگار نهضت تحریم، روزگار هوشمندی، اتحاد و بی‌اعتمادی به دشمن. همراه‌مون باشید 👇
🔰 فقیه قصه‌گو |به مناسبت نوزدهم رمضان ✍🏻حسین مهدیزاده ما امیرالمومنین علی(ع) را روایت نکرده‌ایم. آن‌طور که کارهای فرزندش سیدالشهداء(ع) را از مکه تا کربلا و اول محرم تا 10 محرم و نهایتا در روز عاشورا را روایت می‌کنیم. اصلا بلد نیستیم این چهار سال و اندی حکومتِ پر از آب چشم و دود دل را روایت کنیم. ما خیلی شده‌ایم. اطلاعات داریم، اما اهل گفتن و حکایت یک‌دست درآوردن و بعد هم روایت کردن نیستیم! گویی ما بسیار کُند و گاهی واگذار شده به دشمنان است و باورتان می‌شود اگر بگویم غالب ما اصلا نگران نیستیم؟! قبلا هم نوشتم که رهبر معظم انقلاب در توضیح فرموده بودند که ما در هستیم و جهادتبیین، است، اما درک غالب از جهاد تبیین، پاسخ‌های به شبهه‌هاست و همچنان روایت ما از صحنه‌ها، کچل و لاغر و رها شده به زندگی خودش ادامه می‌دهد و رقیب ما، مدام روایت‌هایی پرپشت و چاق و دنباله‌دار از خود ما و زندگی گذشته و اکنون ما می‌دهد و برای آینده ما تولید می‌کند و ما اصلا متوجه نیستیم که مساله است، نه شبهاتی که در متن آن پراکنده شده است. در جنگ روایت‌ها، روایت رقیب، راستگویی‌هایش هم دشمنی و برای ضربه زدن و ناکار کردن است! روایتی که در جهت تخریب است، کلیتش خطر است و جوابش هم آن روایت تخریبی نیست چرا که نقد، خود تبلیغی است برای آن روایت! جوابش محاصره آن روایت است و در جریان انداختن روایت‌های صحیح و تبلیغ و انتشار آنها در افکار و خیال اجتماعی است! امروز داشتم احوال محمد ابراهیم ابن هلال ثقفی کوفی را می‌خواندم. او در این کتاب روایتی از یک سال و نیم آخر عمر امیرالمومنین(ع) داده است. روایتی که شما از هیچ کس دیگری این شکل از روایت را نمی‌بینید. عینک و زاویه دید او برای نوشتن مقتل امیرالمومنین(ع) از یک‌سال‌ونیم قبل و از پایان سه سال جنگ نفس‌گیر شروع می‌کند. آنجایی که در اطراف جنگ نهروان، علی(ع) بر فراز منبر از آینده‌ای خوفناک با بنی‌امیه خبر غیبی می‌گفت و در گوشه‌ی دیگر شهر کوفه قبیله باهله و غنی برای دشمنانش دعای پیروزی می‌کردند! ابن هلال ادامه می‌دهد که امیرالمومنین(ع) از نهروان برگشته بود و در نخیله برای سپاهیان آیه «يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ» می‌خواند. یعنی برای آنها حرف موسای نبی(ع) را می‌خواند که به آنها می‌گفت که اى قوم من، به زمين مقدسى كه خدا برای‌تان مقرر كرده است داخل شويد و بازپس‌مگرديد كه زيان‌ديده باز مى‌گرديد! سپاهیانش می‌آمدند و گریه می‌کردند و می‌گفتند سرما سخت است و ما را رها کن! و خلاصه یکی یکی و دسته دسته لشگرگاهش را ترک می‌کردند و به شهر برمی‌گشتند تا اینکه امیرالمومنین(ع) هم ناگزیر شد به کوفه برگردد. ابن‌هلال می‌گوید وقتی امیرالمومنین(ع) وارد کوفه شد، اول به سمت رزمندگان بنی‌هَمدان رفت، اما گروهی از آنها جلو آمدند و به او(ع) گفتند یا علی! آیا برای طلب حکومت، مسلمین را بدون جرم به کشتن دادی؟!... اینجا بود که مولای مظلوم ما، قصه‌های آینده را ماه‌ها با زبان ایجاز و بر فراز منبر برایشان تعریف کرد، با آه حسرت این جمله را گفت -و بعدا هم بارها و حتی بر سر منبر تکرار کرد- که «چه چیزی شقی‌ترین این امت را از اینکه محاسن من را به خود سرم خضاب کند باز داشته است؟! داشتم احوال ابن‌هلال را می‌خواندم که او الغارات را حداقل در زمان امام هادی(ع) نوشته است. این فقیه ثقه و پرکار در سال‌هایی که با آغاز غیبت امام دوازدهم، خیلی‌ها مذهب امامیه را ترک می‌کردند و مثلا زیدی می‌شدند(رجوع کنید به مقدمه مرحوم شیخ طوسی بر کتاب تهذیب الاحکام) او تازه از زیدیه، امامی مذهب شد و کتابی هم در معرفه‌الامام نوشت که قمی‌های سخت‌گیر را هم جلب کرد تا او را به قم دعوت کنند! وقتی به سیاهه بلند و بالایی که شیخ طوسی و ابن‌ندیم و نجاشی و... برای تالیفات او معرفی کرده بودند و امروز هیچ کدام از آنها دیگر موجود نیست الا همین کتاب الغارات، نگاه می‌کردم، دود از سرم بلند شد! او و دل‌مشغول فقه حکایات بود به جای و و ! نه اینکه آنها کم باشند که همه آنها هم مهم و بسیار مهم هستند، اما جای خالی‌اش خیلی پیداست! باورتان می شود که او کتاب سقیفه و فدک و شورا و بیعت با امیرالمومنین و مقتل او و سیدالشهداء (ع) و قیام توابین و مختار، تا کتاب از آینده ورود ما بر سر حوض کوثر و شفاعت نیز داشته است و ما آدم های قدرنادان قصه‌ها و کلان‌روایت‌ها، هیچ‌کدامش را امروز نداریم! همه این کتاب‌های مهم در تاریخ نابود شده‌اند! 🆔 @Qasas_school
انیمیشن که اخیرا به جایزه اسکار رسیده، قصه‌ای دارد قابل خوانش و لبریز از گراها و رگه‌هایی مرتبط با تاریخ. از این‌رو در ادامه تحلیلی ارائه خواهد شد که با نمایان ساختن "دو پهلو" بودن این قصه، ویژگی تحسین برانگیز متون خوانش پذیر را گوشزد کند. 🆔 @Qasas_school
🔰 یک: معنای دو پهلو | نگاهی به انیمیشن در سایه‌ی سرو ✍🏻حدیث عارف‌پور "در سایه‌ی سرو" نام انیمیشنی است محصول کانون پرورش فکری که در جشنواره اسکار امسال موفق به کسب جایزه‌ در بخش پویانمایی شد. بعد از کسب این جایزه نقد‌ها و تحلیل‌های متفاوت و گاه متضادی متناسب با نوع نگاه منتقدین در ارتباط با محتوای آن نگاشته شد. البته حواشی پس از اهدای جوایز و صحبت‌های کارگردانان اثر در جهت‌گیری برخی تحلیل‌ها بی‌تأثیر نبود. درست است که به عقیده‌ی بارت معنا انحصارا در اختیار مولف نیست و در لحظه‌ی پایان یک اثر و مرگ مولف، مخاطبِ فعال متولد شده و می‌تواند آزادانه هرگونه برداشت و تفسیری از متن (در معنای کلی text) ارائه دهد، اما به نظر می‌رسد حتی با فرض منفک قرار دادن هویت، شخصیت و عقاید مولف از متن او، در نهایت ویژگی‌های خود اثر یا متن نیز در خوانش‌های مختلف از محتوای آن موثر باشد. از این منظر انیمیشن در سایه‌ی سرو، اثری است با قابلیت برداشت‌های مختلف. چون خود اثر دارای ویژگی‌هایی است که خوانش‌های متفاوت و متضاد را ممکن می‌کند. برای مثال بی‌کلام بودن، لایه‌های معنایی متفاوت و تلاش برای فرار از صراحت بیان در این انیمیشن از جمله مواردی هستند که ظرفیت و قابلیت‌ خاص آن در ارائه‌ی تفاسیر گوناگون از سوی مخاطبان و منتقدان را نشان می‌دهد. گزاره‌ی پیشین در همین ابتدای امر از عنوان انیمیشن قابل اثبات است، چراکه عنوان "در سایه‌ی سرو" خود در بردارنده‌ی معنایی کنایی است. به یک معنا سایه در واقع جایی است که به دور از اشعه آزاردهنده‌ی نور، ما را در خنکای حمایت و پناهش جای می‌دهد اما در معنایی دیگر این سایه می‌تواند قسمت سیاه وجود کسی یا چیزی باشد که سنگینی آن مانعی است برای به دنبال‌کننده‌ی نور و رشد؛ ولو آن کس پدر باشد یا آن چیز، سرو. چنان‌که در جایی از انیمیشن می‌بینیم که وقتی دختر در سایه‌ی سروگونه‌ی پدرش قرار می‌گیرد، آب می‌شود. این تناقض که کسی در خنکای سایه آب شود، شاید چنین معنایابی شود که وی چندان رضایتی از این چتر حمایتی ندارد و در سنگینی سایه یا قسمت تاریک گذشته‌ی پدر ذره‌‌ذره در حال آب شدن است. همچنین باید دانست که ما در این انیمیشن شاهد تقابل‌های دوگانه‌ای چون سنت/مدرنیته، خشکی/ دریا، ساکن/ سیال، نسل قدیم/ نسل جدید و گذشته/ آینده‌ هستیم که هر کدام از این دوگانه‌ها به فهم معنای اثر کمک می‌کنند. 🆔 @Qasas_school
🔰 دو: معنای دو پهلو | نگاهی به انیمیشن در سایه‌ی سرو انیمیشن با صحنه‌ای از شکستن وسایل خانه توسط پدر آغاز می‌شود و شاید "شکستن" را بتوان فعلِ محوری این انیمیشن دانست. وسایل شکسته شده هر کدام به نوعی ردی از سنت دارند. تُنگ ماهی، کاسه‌ی گل‌سرخی و دار قالی. اما این شکستن‌ها عمدی نیست و از تبعات حملات عصبی پدر است چراکه در ادامه متوجه می‌شویم او در گذشته در اثر حمله‌ی جنگنده‌ی دشمن به کشتی‌اش، همسرش را از دست داده و در اثر این حادثه دچار تروما شده است. او که نماینده‌ی نسل قدیم است بعد از گذشت سال‌ها همچنان با یادآوری آن حادثه درگیر حملات عصبی شده و ناخودآگاه رفتارهایی از خود بروز می‌دهد که بعدا از آن پشیمان می‌شود. دختر نماینده‌ی نسل جدید است و سال‌ها در کنار پدر مانده و این شرایط را تحمل کرده اما اکنون به نقطه‌ای رسیده که قصد ترک پدر را دارد. دختر و پدر عمیقا یکدیگر را دوست دارند، پدر ذره ذره‌ی وجودش را چون طناب به دور دختر می‌پیچد اما عملا نمی‌تواند مانع رفتن او شود چراکه به رفتارهای خود واقف است و می‌داند که دختر از بودن در این خانه رنج می‌کشد. دختر پیش از رفتن صبحانه‌ی پدر را مهیا کرده و به نظر می‌رسد که او نیز علی‌رغم علاقه‌اش به پدر مجبور به ترک اوست. هنوز چند لحظه‌ای از رفتن دختر نگذشته که او با نهنگی مواجه می‌شود که در ساحل به گل نشسته است. کمک به نهنگ دختر را از رفتن باز می‌دارد و پدر که میل او برای نجات نهنگ را می‌بیند تصمیم می‌گیرد تا به نهنگ کمک کند اما خیلی زود وقتی که تلاشش برای کشیدن نهنگ به دریا با قایق موتوری نتیجه نمی‌دهد، ناامید می‌شود. دختر اما دست از تلاش برنمی‌دارد ولو با راه‌حل‌های موقتی و آسانی چون پهن کردن پارچه‌های خیس و آب پاشیدن روی نهنگ. خشکی را می‌توان دنیای نسل قدیم دانست که ساکن مانده و دریا را دنیای نسل جدید که سیال است و در اینجا در قالب خلیج فارس به آب‌های آزاد و شبکه‌های جهانی متصل است. درست است که قدیمی‌ها در دریا حضور دارند اما حضوری راکد، درست شبیه کشتی پدر که بی‌حرکت روی آب ساکن است. پدر در کشتی فقط از کلکسیون خاطراتش نگهداری می‌کند، او سعی می‌کند تا اتاقک آن را رنگ بزند و گردگیری کند اما رنگ و رو بخشیدن نمی‌تواند جبران سکون کشتی باشد. دختر و پدر هر دو خود را در نهنگ می‌بینند. در واقع نهنگِ به گل نشسته در مرز دریا و خشکی همان دختر است که خسته از شرایط، به بن‌بست خشکی رسیده. نهنگ همچنین می‌تواند پدر باشد که در برابر هجوم دشمن خارجی ناتوان بوده و اکنون نیز قادر به تغییر وضعیت خودش نیست، درست همانند نهنگ که در برابر هجوم مرغان دریایی ناتوان است. در این صحنه دختر هر چه بر طبل می‌کوبد نمی‌تواند از پس مرغان دریایی بربیاید. پدر با دیدن این صحنه به یاد گذشته می‌افتد و دچار حمله‌ی عصبی می‌شود. 🆔 @Qasas_school
🔰 سه: معنای دو پهلو | نگاهی به انیمیشن در سایه‌ی سرو پدر با اسلحه‌ی قدیمی‌اش مرغان دریایی را فراری می‌دهد اما در ادامه اسلحه را به سمت نهنگ می‌گیرد تا او را بکشد. عصبانیت او از نهنگ در واقع عصبانیت از خودش و کشتن او، میل به کشتن خودش است، کاری که در واقعیت جرأت یا میل انجام آن را ندارد. اما دختر پدر را هل می‌دهد و مانع از شلیک کردن به نهنگ می‌شود. در اینجا پدر زمین می‌خورد و در سایه‌ی دختر می‌شکند. پدر پیش‌تر بارها سعی کرده بود تا خودش را در آینه بشکند. او بارها کاسه گل‌سرخی و تنگ ماهی‌ را شکسته بود، اما خودش نشکسته بود و این شکستن توسط دخترش ماهی اسیر تنگ درونش را رها کرد تا از میان تمام گذشته‌اش دوباره شهامت به دریا زدن را پیدا کند و این بار کشتی خاطراتش را بشکند. جرات و شهامتی که شاید در میان نسل جدید کمتر یافت شود. در اینجا نیز می‌توان معنایی دو پهلو از این حرکت پدر برداشت کرد. ما نهنگ را که در مرز خشکی و دریا متوقف شده بود، هم نشانه‌ی نسل جدید و هم نشانه‌ی نسل قدیم انگاشتیم که در هنگامه‌ی مواجهه با دختر، پدر است و در مواجهه با پدر، دختر. لذا در اینجا وقتی پدر تصمیم می‌گیرد تا کشتی‌اش را غرق کند و نهنگ را نجات دهد، چنین برداشت می‌شود که نسل جدید زمانی می‌تواند در آب‌های آزاد شنا کند که با طنابی به سنت‌ها و گذشته وصل شود وگرنه چون نهنگ راه به جایی جز خودکشی نمی‌برد. اما از سوی دیگر پس از این صحنه وقتی پدر به بهای جانش طناب خاطرات و گذشته را از دم نهنگ باز می‌کند تا آزادانه در دریا شنا کند، چنین معنایی به ذهن متبادر می‌شود که نسل جدید تنها زمانی می‌تواند در دریای دنیای جدید پیش به سوی آینده شنا کند که نسل قدیم طناب خاطرات و سنت‌ها را از گریبانش بگشاید و گذشته را غرق کند. در پایان می‌توان گفت این انیمیشن شایسته‌ی تحسین است. از این حیث که اثر، هنرمندانه به شکل‌های مختلف معنا را به بازی گرفته به طوری‌که مخاطب می‌تواند خوانش‌های مختلفی از آن ارائه کند. این ویژگی مهم نشانه‌ی پویایی اثر است. 🆔 @Qasas_school