eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
317 عکس
17 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
سالِ پنج‌تومانی 🔹 جنگ جهانی دوم که در گرفت، ایران درعین اعلام بی‌طرفی، شد میدان تاخت و تاز قوای بیگانه. یکی از مهم‌ترین پیامدهای جنگ‌افروزی ابرقدرت‌ها، قحطی در ایران بود. انگلیسی‌ها در رفسنجان، حوالی قنات عباس‌آباد اردو زده بودند و به گواه تاریخ اصلی‌ترین نقش را در ایجاد قحطی ایفا کردند. 🇬🇧🇬🇧 🔸 این سالِ قحطی که سختی زمستان را چندبرابر می‌کرد، به سال پنج تومانی معروف شد و هنوز بسیاری از قدیمی‌ترها این اصطلاح را به خاطر دارند. اما چرا «سال پنج تومانی»؟ 🇬🇧🇬🇧 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 در خاطرات دکتر ریاضی آمده: «بعد از شهریور ١٣٢٠ قحطی معروف به «سال پنج تومانی» شروع شد. وجه تسمیه آن این بود که قوای انگلیسی رفسنجان را اشغال و اعلام کردند که ما هر من گندم را پنج تومان می‌خریم. هر من غلات دیگر را نیز پنج تومان می‌خریم. 🇬🇧🇬🇧 🔸 این مبلغ پول زیادی بود و سبب شد که مردم هر چه از گندم و حبوبات در خانه و انبار داشتند، به نماینده کنسولگری انگلیس بفروشند و نوعی قحطی که 50 درصد آن طبیعی و 50 درصد مصنوعی بود، ایجاد شد. این حبوبات را با شترهایی که در کنترات داشتند، از رفسنجان حمل و این طور شایع می‌کردند که در کرمان قحطی شده و اینها را به آنجا می‌بریم. 🇬🇧🇬🇧 🔹 در کرمان نیز همین را می‌گفتند. آن طوری که منقول است تمام اینها را در محلی در کبوترخان تخلیه می‌کردند و آتش می‌زدند. چندین بار شایعه کردند که از انگلستان و هندوستان گندم وارد خواهد شد، امّا هر بار که ماشین‌ها می‌آمدند، سرباز می‌آوردند و حتی یک دانه گندم نیز نبود.» 🇬🇧🇬🇧 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 در خاطرات محمد جدیدی همچون خاطرات دکتر ریاضی از آتش زدن گندم‌ها توسط انگلیسی‌ها صحبت به میان آمده است. حاج محمد شریفی نیز در خاطراتش از آتش زدن گندم‌ها توسط انگلیسی‌ها و کشتن حیواناتی که در اختیار داشتند، سخن به میان می‌آورد. 🇬🇧🇬🇧 🔹مرحوم علی باقری‌نسب یکی از معمرین رفسنجان مشاهدات خود را در روستای خالق‌آباد رفسنجان چنین بیان می‌کند: «با چشمان خود ‌دیدم که انگلیسی‌ها از فقر مردم استفاده می‌کردند. چند کیسه آرد را پهن می‌کردند و چند تا ده شاهی یا یک ریالی در آنها می‌ریختند و دست‌های تعدادی از مردم را می‌بستند و با چشمان بسته، هر کس پول‌ها را پیدا می‌کرد، به او می‌دادند و بعد نگاه می‌کردند و می‌خندیدند.» 🇬🇧🇬🇧 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school