جاسوسکُشی
رجوعی به تاریخ؛ به مناسبت اعدام یکی از جاسوسهای روباه پیر
🔍 استفاده از جاسوسها و یا به تعبیری عیون(چشمها) در تقابلهای جبهه حق و باطل امری متداول و بدیهی بوده است. در زمان حکومت رسول الله(ص) نیز، ایشان مُخبر و نیروی اطلاعاتی در جبهه باطل داشت و دشمنان ایشان هم از منافقان و افراد ضعیفالایمان برای نفوذ و یا حداقل اطلاع یافتن از تحرکات جبهه اسلام بهره میبردند.
⚔ این تقابل اطلاعاتی-امنیتی در دوران حکومت علوی و حکومت چند ماههی امام مجتبی(ع) به اوج خود رسید. یکی از این مقاطع مهم، روزگار بعد از بیعت مردم با امام حسن است.
🔭 در این دوره، معاویه به مجرد اطلاع یافتن از شهادت امیرالمومنین(ع) و بیعت مردم با امام حسن(ع) دو جاسوس، یکی از قبیله حمیر و دیگری از قبیله بنیقین به کوفه و بصره اعزام کرد تا به وسیله نفوذ آنها، به اطلاعات و اخبار مهمی دست یابد و با ایجاد بحران امور را بر امام آشفته سازد.
🪢 اما این دو جاسوس لو رفته و توسط نیروهای اطلاعاتی-عملیاتی امام دستگیر میشوند.
♦ امام مجتبی(ع) از جریان آگاه شد و دستور دادند که مرد حمیری را از قبیله لحام اخراج کرده و او را گردن بزنند و طی نامهای به والی خویش در بصره دستور اخراج جاسوس بنیقین را از قبیله بنیسلیم صادر و فرمود او را نیز گردن بزنند.
📜 سپس امام مجتبی(ع) برای معاویه نامهای نوشت که در آن آمده بود: تو با جاسوسانی که بر من گماردهای، گويی سر ستیز و سودای جنگ داری و من در این قضیه تردیدی ندارم. در انتظار چنین نبردی باش، به خواست خدا عملی خواهد شد. همچنین اطلاع یافتم که چونان بیخردان، زبان به ناسزا گشودهای.» این رخداد، زنگ خطر و تهدیدی برای معاویه بود از آن جهت که به معاویه بگوید: 1)جاسوسان تو لو رفته، 2) نقشه جنگ تو عیان شده، 3)من نیز بر اخبار شما احاطه و تسلط دارم.
✍🏼 به قلم: دکتر حسن شفیعی(دامعزه)
🌐 برگرفته از: @h_shafiei
📚 منبع: سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی(ع)، گروه مولفان (سیدمنذر حکیم با همکاری وسام بغدادی)، مترجم عباس جلالی، انتشارات مجمع جهانی اهلبیت(ع) چاپ اول، ۱۳۹۲
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
به مناسبت 26 دی ماه؛ سالروز فرار شاه
روایت فرح از لحظات فرار
«عزیمت اشک آلوده محمدرضا و من در 26دی ماه 1357 انجام شد. دخالت امریکا در امور داخلی ایران به اندازهای رسیده بود که دیگر حتی ما را هم در جریان امور قرار نمیدادند. مثلا ژنرال رابرت هایزر مدتها بود به ایران آمده و فعالیت میکرد درحالیکه ما اصلا اطلاع نداشتیم. وقتی محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است بیشتر مشکوک شد و به من گفت: به محض اخذ رای اعتماد توسط بختیار کشور را ترک خواهیم کرد. ما در روزی که بختیار به مجلس رفته بود در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بی سیم گوش می کردیم.»
«محمدرضا از آن که مجبور به ترک وطن شده بود به شدت متاثر و ناراحت بود. ساعت از یک بعد از ظهر گذشته بود که ما در میان بدرقه دکتر شاهپور بختیار (نخست وزیر) دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شورای ملی) دکتر علی قلی اردلان (وزیر دربار) و فرماندهان عالیرتبه ارتش و گروهی از رجال و شخصیتهای مملکتی فرودگاه مهر آباد تهران را ترک گفتیم.»
«محمدرضا بیم آن را داشت که ما به سرنوشت ژنرال داوود خان رئیس دولت افغانستان ـ که به اتفاق تمام اعضای خانواده اش اعدام شد ـ دچار شویم. خوشبختانه محمدرضا با پیش بینی درست از ماهها قبل همه اعضای خانواده دیبا و پهلوی را به خارج فرستاده بود فرزندانم در امریکا بودند بیشتر اعضای خانواده محمدرضا هم به جز والاحضرت شمس و شوهرش در امریکا بودند و جایشان امن بود. اما من و محمدرضا ماهها بود از وحشت این که به دست انقلابیون بیفتیم خواب راحت نداشتیم.»
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
محمدرضاشاه در پاسخ به خبرنگاران پیرامون دلایل و مقصد سفر خود گفت:
«مدتی است احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز میشود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک میکنم.»
رفتن شاه به مصر آدمی را یاد این آیهی شریفه از قرآن میاندازد:
♦️اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ (بقره/61)
🔔 به مصر هبوط کن که ذلت و خواری و غضب خداوند به خاطر کفرانها و خونریزیها و ستمها سزاوار توست.
#تقویم_تاریخی
#۲۶دی
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
روایت عکاس آن عکس معروف (جعفر دانیالی)
📸 روز ۲۶ دی سال ۱۳۵۷ - که شاه میخواست از ایران برود - تقریبا نگذاشتند هیچ یک از خبرنگارهای داخلی برود و از او عکس بگیرد. اتفاقا آن روز کارت همراهم نبود، اما گاردیها مرا میشناختند و به من میگفتند حاجی دانیالی! نگاهی به لیستی که داشتند انداختند و گفتند اسم شما اینجا نیست. گفتم ناگهانی شد، باور نمیکنید بروید بپرسید. بالاخره چانه زدم و راهم دادند. هفت، هشت نفر بیشتر نبودیم، همه هم ایرانی! شاه اصلا حالش خوب نبود و حوصله و آمادگی جواب دادن به خارجیها را نداشت. یکی از فرماندهان ارتش خودش را روی پای او انداخت و گفت: «اگر شما بروید تکلیف ما چه میشود؟» شاه بلندش کرد و گریهاش گرفت.
📸 شاه که از پلههای هواپیما بالا رفت، خودم را با عجله رساندم. با یک دستم به نردههای پلههای هواپیما آویزان شدم و با دست دیگرم آخرین عکس شاه را در ایران از او گرفتم و صدای نالهاش را شنیدم. پاهایش توان کشیدن او را نداشتند و به زور از پلهها بالا میرفت. دستش را به لبه نردههای پلهها گرفته بود. عکس را که چاپ کردم، پشت آن نوشتم: «آخرین عکس انقراض سلطنت در ایران.»
#تقویم_تاریخی
#۲۶دی
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
روایت سفارت آمریکا از 26دی و فرار شاه
🔶 پس از خروج شاه از کشور در روز ۱۶ ژانویه، عموم تظاهراتکنندگان خوشحال بودند و تمامی حواسشان مشغول به «سپیدهدم آزادی» بود. اما برخی به صورت پراکنده شعارهای ضد آمریکایی سر میدادند.
🔹 سفارت همین حالا از دو منبع مختلف آگاهی یافت که در روز ۱۶ ژانویه مردم و ارتش درگیر شدهاند، این درگیری زمانی صورت گرفت که عدهای تلاش کردند تا مجسمه شاه را سرنگون کنند. کامیونهای ارتش از راه رسیدند و تیراندازی را آغاز کردند. خشونتها تا ۱۷ ژانویه ادامه یافتند. منبع ما در شرکت ملی نفت ایران گزارش میدهد که در روز ۱۶ ژانویه ۲۰ نفر کشته شدند؛ دکتر میناچی از کمیتهٔ دفاع از حقوق بشر به رایزن سیاسی گفته که ارتش در دانشگاه جندیشاپور به مردم حمله کرد و خشونت به شهر کشیده شد. او هیچگونه آمار دقیقی نداشت ولی گفت که «تعداد زیادی» از مردم در این دو روز کشته شدهاند.
🔹 خودروها میدان فردوسی را مسدود کرده بودند و مردم شعارهای ضدشاه سر میدادند، علیرغم ترافیک کاملاً سنگین که در مرکز شهر تشکیل شده بود جو حاکم شاد بود. پوستر تمام رنگی ۱۴ در ۱۹ آیتالله خمینی به قیمت ۵۰ ریال به فروش میرسید، با این اوصاف رایزن سیاسی تصمیم گرفت که این بها را بپردازد تا به نوعی امنیت خود در میان جمعیت را تضمین کند که در نهایت تصمیم درستی بود. باقی نقاط تهران آرام بود ولی فضای شادی بر شهر حاکم بود. اما کنسول سیاسی شاهد تخریب یکباره رستوران در نزدیکی سفارت، توسط یک گروه از جوانان بود که فیالبداهه دست به این کار زدند.
متن سند
#تقویم_تاریخی
#۲۶دی
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
🔰 با انتشار خبر فرار شاه، امام خمینی پیامی چهار مادهای برای ملت ایران ارسال میکنند که دو ماده آن مرتبط با برخی آشوبها، رفتارهای برهم زننده آسایش و نظم عمومی است که در گزارشهای آمریکاییها نیز آمده بود.👆
🔺 امام خمینی(ره):
۱ـ بر جوانان غیور در سراسر کشور لازم است برای حفظ نظم با آن دسته از قوای انتظامی که اکنون به آغوش ملت بازگشتهاند، با تمام نیرو همکاری کنند و با کمال قدرت و جدیت نگذارند که بدخواهان و منحرفین آشوب و ناامنی ایجاد نمایند.
۲ـ به تظاهرات و شعارهای پرشور علیه رژیم سلطنتی و دولت غاصب ادامه دهند و اگر منحرفین و مخالفین اسلام بخواهند اخلالی به وجود آورند و نظم را به هم زنند از آنان جدا جلوگیری کنند. باید ملت بداند که هر انحرافی و هر شعاری که مخالف مسیر ملت است به دست عمال شاه منفور و عمال اجانب تحقق مییابد. من از جمیع اشخاص که انحراف داشتهاند و یا گرایش به بعضی مکتبهای انحرافی داشتهاند، تقاضا دارم که به آغوش اسلام که ضامن سعادت آنان است برگردند، که ما آنان را برادرانه میپذیریم. در این موقع حساس که کشور جنگزده ما بیش از هر زمانی به اتحاد و اتفاق احتیاج دارد، باید سعی شود که از هر اختلالی احتراز شود.
#تقویم_تاریخی
#۲۶دی
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 اگر حوصله خواندن متنهای پیشین را ندارید، این کلیپ کوتاه مرور بسیاری خوبی بر حوادث روز 26 دی دارد...
⏰ مدت زمان: ۳دقیقه ۴۷ ثانیه
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#تاریخاندیشی
«روزی که محمدرضا از ایران فرار کرد، در واقع رژیم پادشاهی از بین رفته بود. او دید ماندنش دیگر فایدهای ندارد...
نظام پادشاهی در ایران پوک شده بود. به خاطرِ چه؟ به خاطرِ حضور مردم [در میدان]. مردم به چه خاطر به میدان آمدند؟ به خاطر دین. چون شعار، شعارِ اسلامی بود؛ چون پیشوایان، پیشوایانِ اسلامی و روحانیونِ مورد اعتمادِ مردم بودند.»
🔺رهبر معظم انقلاب
آنچه یک نظام را پوک میکند، عدم حضور حامیانه مردم است.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
چرا تاریخ بخوانیم؟ چرا تاریخ بدانیم؟
"تاریخ برای ملت مانند حافظه برای فرد است. همانگونه که فرد بیحافظه گموگور میشود و نمیداند کجا بوده و کجا میرود، ملت نیز نمیتواند بدون مفهوم گذشته از عهدهی حال یا آیندهی خود برآید."
📚Arthur Schlesinger, Jr., The Disuniting of America, USA, 1992, pp.45-46
#تاریخ
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#تاریخاندیشی
🔰 استاد سیدمنیرالدین حسینیالهاشمی:
🔘 «چند شب قبل تلویزیون، جریان شهید بزرگوار مرحوم نواب صفوی را نشان میداد...
در زمان آنها انقلاب مسلحانه بدین شكلش، در نزد فقها پذیرفته نشده بود و متدیّنین هم به تبعیت از آنها انقلاب مسلحانه را رد میكردند.
🔴 مثلا آقای شیخ علی لُر و بعضی از این بزرگوارها را در مدرسه فیضیه كتك زدند و سپس ایشان را از حوزه اخراج كردند. اما اینها یك ذره بر علیه علما عمل نكردند، بلكه خودشان را نوکر علما میدانستند و در عین حال، مقابل كفر ظاهر هم میجنگیدند؛ یعنی بر علیه سلطه غرب كه ابتدا از انگلستان شروع و در این اواخر به آمریكا ختم شد مبارزه میكردند و با دستگاه شاه به صورت متفردانه برخورد میكردند، اما در عین تحمل شكنجه از سوی دشمنان، در مقابل علمای اسلام هم خاضع بودند.
🔴 سختترین حالت برای اینها وقتی بود كه اینها را خلع لباس كردند و بیت آیتالله بروجردی بر این عمل اعتراضی نكرد و اصلاً بعض از علما میگفتند كه اینها جزء روحانیون نبودهاند!
🔵 در مقابل، [در دستگاه نفاق و التقاط، گروههایی را میبینیم] که همین حالت را دارند ولی با یك فرق! به اینكه وقتی مسلمین آنها را تخطئه میكنند آنها هم مسلمین و علما را تخطئه میكنند! امثال فدائیان اسلام تخطئه میشوند ولی دیگران را تخطئه نمیكنند؛ از كفر شكنجه میشوند ولی تحمل میكنند.»
(۱۳۷۳/۱۰/۲۸)
___________________
🔺 اینکه آدمی بفهمد دشمن اصلی کیست، دشمن فرعی کیست، دوست همراه کیست، دوست ناهمراه کیست، دوست منتقد کیست و بهطور کلی بتواند از این دست تفکیکها را داشته باشد، امتیاز بزرگی است.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#پرونده_قصهی_صداها
♦ دوگانهی کنسرت-کنسرو
🎵 آنچه ما امروز به عنوان موسیقی مصرف میکنیم، یک فایل ضبط شده از یک اثر هنری است که در روزگاری و در لحظهای خلق شده و تمام!
🎶 هنر و اثر هنری هم، همان موسیقی است که آمده و رفته. آنچه ما مصرف میکنیم شبحی است از آن موسیقی. البته نجف دریابندری ترجیح میدهد این شبح را «کنسرو موسیقی» بنامد. تعبیر بسیار عالی و بهجایی است. چون فایلهای ضبط شده موسیقی، شبیه همان غذایی است که کنسرو شده برای کمی بیشتر ماندن. شاید به همین دلیل، بسیاری فقط موسیقی زنده و کنسرت را ترجیح میدهند، همانگونه که بسیاری فقط و فقط غذای گرم تازه طبخ شده را میپسندند و پیشنهاد کنسرو به آنها مساوی است با فحش.
🎼 اینجاست که دوگانهی کنسرت-کنسرو شکل میگیرد. سپس ما نمیدانیم آیا بینوا بودهایم که نوای کنسرت بسیاری از آثار فاخر موسیقی را ندیده و نرسیده و نچشیدهایم یا آنکه خوشبخت بودهایم که دستکم سهمی از کنسرو آن را به مدد پیشرفت تکنولوژی یافتهایم؟
🔺 اما... همانطور که بیست دقیقه در آب جوشاندن یک کنسرو تن ماهی، به نوعی از آداب مصرف آن به شمار میرود؛ مصرف موسیقی کنسرو شده هم آدابی دارد. مثل بیست دقیقه جوشیدن با قصههای پیرامونی آن موسیقی.
ما بنا داریم درست در همین نقطهی جوش و جوشیدن با قصهها بایستیم و زنگ قصهی صداها را به نوا درآوریم. تا کنسروهای موسیقی خوردنیتر شوند.
📌 مطابق رویهی کانال، برای جداسازی مطالب از استیکرهای مربوط استفاده میکنیم و استیکری که در ادامه میآید، بناست زینپس نشانگر پروندهی قصهی صداها باشد.
🙏 منتدار شما هستیم اگر ما را در ترویج قصهها برای عمیقتر شدن و اندیشیدن یاری رسانید.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🔰 در جریان انقلابها و مبارزات مردم جهان، همواره #هنر و #موسیقی عنصری مهم بوده که مبارزان از آن بهرههای مختلفی میبردند. به ویژه آنجا که ترانهها به شکل سرود و همخوانی اجرا میشد و حس همبستگی و همراهی را تقویت میکرد.
🔰 سال 57 و در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی، تاریخ شاهد بروز و ظهور انواع و اقسام سرودها و ترانههای انقلابی است که هرکدام سهمی اساسی از حافظه تاریخی امروز ما را شکل دادهاند.
🔰 اما سوای از این ترانهها و سرودهایی که هر ساله از رسانهی ملی میبینیم و میشنویم و نسبت به آنها حس نوستالژیک داریم؛ سرودها و ترانههای مبارزاتی دیگری هم وجود دارد که کمتر شنیده و یا اصلا نشنیدهایم.
🔰 منظورم مشخصا آن دسته از موسیقیهایی است که از جانب جریانهای چپ ترویج میشد. جریانهایی که طی مبارزات و به طور ویژه پس از انقلاب اسلامی، مسیر خود را چنان کج کردند که نزدیک بود کل قیام مردمی 22 بهمن هم چپ کند و شعلهی آرزوهای چندصدساله مردم ایران را خاکستر نماید.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🎵 یکی از ترانههای مهم آن روزها «خون ارغوانها»ست. ترانهای که زمزمهی دستههای مبارز بود و ذیل یک آلبوم #موسیقی به نام «شرارههای آفتاب» در قالب کاستهایی به تاریخ آذرماه 1357 منتشر شد.
📚 برخی منابع مدعی شدند در مدت کوتاهی این آلبوم حدود 2/2 میلیون بار توسط فدائیان خلق تکثیر شد. آماری البته عجیب و غریب.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🔺گویا روزگاری که دانشجوهای چپ و فدائیان خلق به صورت چریکی در آن روزهای سرد زمستانی به کوههای برفی میزدند و درکنار کارهای تشکیلاتی، مبتلا به آمیختگی عشق به معشوق و وطن میشدند، این ترانه را دستهجمعی زمزمه میکردند. (گروههای کر هم با همخوانی سعی در بازنمایی حال و هوای آن روزهای مبارزاتی را داشتهاند)
🔰 متن ترانه:
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها
تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دلشکستگان، آرمیده طوفان
به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
ستاره ستیزد و، شب گریزد و، صبح روشن آید
زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی میهن آید
گرفته تمام شب، شاخهای به لب، سرخ و گردهافشان
پرد گرده گسترد، دانه پرورد، سر زند بهاران
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
♦️اما برای تان از شاعر این شعر و ترانه بگویم. از سعید سلطانپور. اگر اهل #فیلم و #سریال باشید، همین الان میتوانید فیلمها و سریالهایی را نام ببرید که در آنها مراسم عروسی یک زوج بهم میخورد. آن هم بابت دستگیری آقای داماد. بعد هم صحنههای آشفتگی جمعیت و بلبشوی مراسم و اشک و نالهها و از همه مهمتر تصویر عروس بدبختی که در بهترین شب زندگیاش، بدترین اتفاق ممکن رخ داده.
♦️ جالب آنکه همهی این اتفاقات در شب عروسی سعید سلطانپور هم افتاده. او را درست در شب عروسی وقتی که هنوز شیرینی ازدواج با محبوبش در کام او ننشسته بود؛ دستگیر کردند. البته تا اینجای قصه را بسیاری با آب و تاب برایتان تعریف میکنند. چرا که هم جذابیت روایی دارد و هم میتواند در احساسات آدمیان تصرف کند، بهطوری که همه باهم و به یکصدا علیه جمهوری اسلامی و ظلمی که در حق سلطانپور -این شاعر خوش قریحه و دارای طبع لطیف- روا داشته فریاد بزنیم.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
📌 اما...
خیلی نرم و آرام از کنار یک سوال عبور میکنند: دستگیری او به چه جرمی؟
آنها طوری بازنمایی میکنند که گویی جمهوری اسلامی به صورت یلخی و دیمی، خوشش آمده به یک انسان روشنفکر گیر بدهد و او را از دم تیغ بگذراند.
🔺 حالا واقعا به چه جرمی؟ جرم سلطانپور، کشتن و مشارکت در قتل تعدادی انسان دیگر است. آن هم صرفا از باب آنکه «آن دیگران» مثل او نمیاندیشیده و سلیقه و راهی متفاوت داشتهاند.
پس شاعرها هم میتوانند قاتل باشند.
#قصهی_صداها |ترانههای انقلابی
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
آدمهای شنبه/ بخش اول
دربارهی آدمهای شنبه چیزی شنیدهاید؟
🔶 شاید این عنوان ابتدای کار افرادی را به ذهن شما بیاورد که شروع هر چیزی را به شنبه حواله میدهند. مثل درس خواندن، ترک سیگار، شروع یک رژیم غذایی و... . آن هم با این عبارت: «از شنبه!»
اما این آدمهای شنبه با آن آدمهای شنبهای که من میخواهم از آن بگویم تفاوت دارد.
🔸 شنبه. به عبری میشود شابات. به معنای قطع یا قطع یک کار است. یهودیها معتقدند شنبه یا سبت یا همان شابات، روز استراحت و قطع کار است. چون باور دارند خداوند آفرینش را در روز شنبه به پایان برد؛ پس در این روز نباید کار کرد. برای همین، روز تعطیلی یهودیان شنبه است. درست برخلاف آن آدمهایی که شنبه را روز آغاز میدانند و شروع هر کاری را به آن روز حواله میدهند.
🔹 حالا بعد از این مقدمه، خوب است برویم سراغ همان سوال آغازین:
❓آدمهای شنبه یعنی چه کسانی؟
✅ قرآن از آنها با عنوان اصحاب سبت یاد کرده. گروهی از یهودیان که شهری ساحلی داشتند. تمام طول هفته را ماهی میگرفتند و از این طریق اموراتشان میگذشت. اما شنبهها روز تعطیلی بود. روز قطع کار. یوم سبت و روز شابات.
از قضاء در همین روز شنبه، صفحهی دریا چنان لبریز از ماهیهای ریز و درشت میشد که گویی بر سطح دریا ماهی کاشتهاند. مشخص بود امتحان الهی است. آخر ماهیگیران تمام طول هفته را جان میکندند در پی صید ماهی ولی به طرز عجیبی شنبهها ماهیها خودی نشان میدادند. چون صیدی که بیتاب دام است بر سطح آب میرقصیدند و میلغزیدند. کسی هم اجازه صید نداشت.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
آدمهای شنبه/ بخش دوم
🔷 قرآن ماجرا را زیبا توصیف میکند:
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (اعراف/163)
🔹 بپرس از آن سرزمینی که در کرانهی ساحل دریا بود. بپرس از احوالشان وقتی که شنبهها از حدود خود تجاوز کردند. از لحظاتی که ماهیها روی آب خوش میرقصیدند و در دیگر روزها، مروارید نایاب در دل دریا میشدند. ما اینگونه بابت فسقها، میآزماییم!
♦ قرآن اینجا از یک تجاوز سخن میگوید. از یک تعدی. از عبور از یک خط قرمز و شکستن یک حد و حدود. ماجرا چیست؟
📚 در برخی منابع آمده آنان مدتى اين وضع وفور ماهیها در شنبه را تحملكرده، مانند گذشتگان و پدرانشان از صيد ماهى در روز شنبه پرهيز مىكردند; ولى پس از آن نتوانستند بر تمايلات نفسانى خود چيره شوند و چون از يك سو نمىخواستند از فرمان الهى سرپيچى كرده، گرفتار كيفر شوند و از سوى ديگر حاضر نبودند از خيل ماهيان روز شنبه بى بهره باشند به حيلهاى دست زدند كه ظاهر آن فرمانبرى و باطنش نافرمانى بود. آنان در كنار دريا حوضچههايى حفر كرده و از طرف دريا جويهايى را به اين حوضچهها كشيدند. روز شنبه هنگامى كه آب دريا بالا مىآمد به وسيله اين جويها ماهيان زيادى به سوى حوضچهها هدايت مىشدند و هنگامى كه آب دريا پايين مىآمد در آن حوضچهها گرفتار مىشدند و در روز يك شنبه آنها را صيد مىكردند. برخى نيز گفتهاند: آنها در شب شنبه تورهاى ماهيگيرى را مىگستراندند و چون روز شنبه ماهيان زيادى در تورها جمع مىشد روز يك شنبه تورها را جمعآورى مىكردند و از اين راه اموال فراوانى بهدست مىآوردند.
📌 اگر این تعبیرات صحیح باشد یعنی آنها به تکنولوژی دست یافته بودند که میتوانستند به وسیلهی آن، ماهی را بدون صید کردن، دربند کنند. اینگونه هم نافرمانی خدا را نکرده بودند و هم به مراد دل رسیده بودند.
شاید برخی از ما ته دلمان بگوییم: عجب! آفرین بر این هوش و ذکاوت. سپس برای آن تکنولوژی و خرد جمعی پشت آن هم کف بزنیم.
اما خداوند معاملهی دیگری با اصحاب سبت و آدمهای شنبه دارد.
📚 منابع این بخش: مجمعالبيان، ج4، ص756؛ تفسير قرطبى، ج7، ص94؛ نورالثقلين، ج1، ص86؛ تفسير ابنكثير، ج1، ص109؛ نمونه، ج6، ص423.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
آدمهای شنبه/ بخش سوم
💡 فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ (اعراف/166)
♦ خداوند بابت این سرپیچی و این دور زدنها آن را به شکل بوزینه و میمونهایی رانده شده مسخ کرد.
❓مسخ یعنی چه؟
✅ یعنی تبدیل شدن انسان به یک میمون. یعنی آدمی که در باطن و روح از انسانیت تهی شده، در ظاهر نیز از انسانیت جدا شود. مسخ یعنی آدمی بشود ادامه همان حیوانات و اشیاء و تکنولوژیها.
🧐 میخواهم اینجای داستان بایستیم. ساده و راحت عبور نکنیم. به مسخ فکر کنیم. به خلع شدن آدمی از انسانیت. به این فکر کنیم که روزگاری داروین از انسانی سخن گفت که تکامل یافته میمون بود. انسانی که اجدادش میمون بودند. پیشینه و سابقهاش بوزینگی بود. و قرآن از انسانی سخن میگوید که آیندهاش مسخ شدن و بوزینگی است. آدمی که انسان متولد میشود و بوزینه میمیرد. انسانی که از میمون آغاز نمیشود بلکه به میمون منتهی میگردد. مسخشدگی... مسخشدگی... بیایید راحت عبور نکنیم. باز هم بکاویم.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
آدمهای شنبه/ بخش چهارم
🔶 علامه طباطبایی روایتی میآورد درباره شکل مسخشدگی آدمهای شنبه:
🔸 امتی از میان همان مردم صیاد به اعتراض برخاستند و به آن جماعت دودوزهباز گفتند: «ما شما را از عقوبت خداوند تحذير مىكنيم، زنهار كه مخالفت امر او مكنيد. گروه سومی هم بودند که ماهی صید نمیکردند اما در برابر فسق گروه صید کننده، سكوت كرده و از اندرز ايشان لب فرو بستند و تازه نهیکنندگان را هم ملامت كردند كه شما چرا گنهكاران را موعظه مىكنيد، با اينكه مىدانيد ايشان مردمى هستند كه خداوند به عذاب شديدى عذاب و يا هلاكشان خواهد كرد.»
🔹 آن طايفهای که از منکر قوم خود نهی میکردند در جواب گفتند: «براى اينكه در نزد پروردگارتان معذور باشيم و براى اينكه شايد گنهكارى از گناه دست بردارد. خداى تعالى مىفرمايد:" فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ" يعنى بعد از آنكه آن مواعظ را نديده گرفته و هم چنان به گناه خود ادامه دادند، آن گروه نهی کننده از منکر به ايشان گفتند: از اين به بعد با شما زندگى نخواهيم كرد، حتى يك شب هم در شهر نمىمانيم، اين شهرى است كه خدا در آن نافرمانى مىشود، و خوف اين هست كه بلايى بر شما نازل شود و ما را هم بگيرد.»
🔹 اين طايفه همانطور كه گفته بودند از ترس بلا از شهر بيرون رفته در نزديكى شهر فرود آمدند و شب را زير آسمان به سر برده و صبح رفتند تا سرى به اهل معصيت بزنند. ديدند دروازه شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنيدند، ناگزير نردبانى گذاشته و از ديوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطهاى كه مشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بياورد. آن مرد وقتى نگاه كرد گروهى ميمون دمدار را ديد كه صدا به صداى هم داده بودند. وقتى برگشت و آنچه ديده بود باز گفت همگى دروازهها را شكسته و وارد شهر شدند. ميمونها همشهريها و بستگان خود را شناختند و ليكن انسانها ميمونها را از يكديگر تشخيص نداده و بستگان خود را نشناختند.
📚 ترجمه تفسير الميزان، ج8، ص: 393
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
🔺و حالا با این همه مقدمه باز میخواهم تاکید و تکرار کنم که بیایید ساده عبور نکنیم و به این بیاندیشیم:
آیا ما مسخ نشدهایم؟
ادامه دارد...
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school