eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
317 عکس
17 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 در فاجعه تاریخی «سن بارتلمی» کاتولیک‌های فرانسوی به مدت سه روز(از 23 اگوست 1572 تا 26 اگوست 1572) بیشتر پروتستان‌ها را در پاریس، اورلئان و سایر شهرهای مهم فرانسه به قتل رسانده و دست به یک نسل کشی بزرگ زدند. آن هم به دستور پادشاه وقت شارل نهم. 🔸 اما نکته حائز اهمیت آنکه شارل نهم در این زمانه چهارده سال بیشتر نداشت و عملا تمام تصمیم‌های مهم حکومتی را مادر او می‌گرفت: پرنسس کاترین دومدیسی. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 در این دوره پروتستان‌های لوتری و کالونی که در فرانسه به هوگنوها معروف بودند، با کاتولیک‌ها تا مدت‌های زیادی جنگ و درگیری داشتند. ملکه کاترین دومدیسی، از ترس قدرت گرفتن هوگنوها، مراسم ازدواجی میان دخترش مارگارت و هانریِ هوگنو پادشاه کشور کوچک «ناوار» برقرار کرد تا به بهانه این ازدواج با جمع کردن هوگنوها در پاریس، بتواند آنها را قتل عام کند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
💑 مراسم ازدواج برگزار شد و در نیمه شب 23 اگوست و سپیده دم 24 اگوست ناقوس کلیسای جامع به صدا درآمد. مردمی که با خیال اتمام نزاع میان کاتولیک و پروتستان به خواب ناز فرو رفته بودند، نگران و آشفته با صدای ناقوس از خواب پریدند. برخی گمان کردند ناقوس به میمنت ازدواج هانری و پرنسس مارگارت نواخته شده؛ غافل از آنکه این نوای ناقوس مرگ بود و علامتی برای آغاز کشتار وسیع. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 سپس سربازهای شاه به خیابان‌ها ریختند و با دستور «به نام پادشاه بکشید...بکشید» کاتولیک‌ها را مسلح کرده و به جان هوگنوها انداختند. در همان ساعت اول پاریس به قتلگاه بسیاری تبدیل شد. مردم همانند وحوش همدیگر را می‌دریدند. 🔸 صحنه‌های عروسی خونین در سریال بازی تاج و تخت، به نحوی بازسازی این فاجعه در مقیاسی بسیار کوچک‌تر بود. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 برخی مورخان معتقدند: در این کشتار هر کس میل سرکوب شده‌ای داشت، آن را به صورت غریزه قتل و شکنجه بروز داد. در این روز کشتار مجاز بود؛ گویی هیچ گونه معصیت وجدانی و شرعی هم ندارد. حالا هر کس کینه‌ای از دیگری داشت، با اتهام هوگنو بودن، او را تکه‌تکه می‌کرد. 🔸 سربازهای گارد شاهنشاهی نیز وارد معرکه شدند و صرفا محض لذت بردن شروع به کشتار کردند. طبق برخی گزارش‌ها، سربازی یک زن حامله را شکم درید و سر جنینش را به زمین کوفت. خیابان‌های فرانسه مملو از جنازه‌های مردان و زنان و کودکانی بود که مثله شده بودند. 🔹 شدت جنایت به حدی بود که بعضی بچه‌ها با سرهای قطع شده در خیابان‌ها بازی می‌کردند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 هرچند قتل عام پاریس در 24 اگوست پایان یافت اما تمایل نهفته به توحش و خونریزی در اروپایی‌ها همانند عقده‌ای سر باز کرد و غریزه فروخفته‌ی جنایت در سایر شهرها بیدار شد. در 25 و 26 اگوست کاتولیک‌های لیون، تروا، اورلئان و بوردو به خیابان ریخته و هوگنوها را قتل عام کردند. در نهایت طی سه روز، چند ده هزار از مردم پروتستان کشته شدند. 🔹 آمارها حاکی از 10 هزار تا 70 هزار کشته در فاجعه سن بارتلمی است. آن هم توسط مردمی که امروزه تاریخ را به گونه‌ای روایت می‌کنند که انگار سایر اقوام از سیاه‌پوستان آفریقا تا زردپوستان آسیا و حتی اعراب و ایرانی‌ها، بدوی و خونریز و وحشی بوده‌اند، جز اروپایی‌های کراواتی و ادکلن زده. 📌 پ.ن: تصویر فوق اثر معروفی است از فرانسوا دوبوا با موضوع فاجعه سن بارتلمی 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺فاطمه‌ای که در جایگاه دختری، نهایتا می‌توانست یک انسان صالح باشد، در جایگاه همسری و مادری این هویت صالحه‌ی خود را توسعه داد و شد بستر تولد انسان‌های صالحی در مقیاس حضرت ابالفضل که امام معصوم هنگام سلام دادن به او می‌فرماید: اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ. ▪این سیر تحول و توسعه، برای امروز ما درس‌آموز است وقتی دختران سرزمین‌مان شکوائیه دارند از اینکه ساختارهای رسمی و غیررسمی مونث بودن را خلاصه می‌کنند در مادری و همسری و گویی دختر اگر مجرد باشد، بی‌هویت است و جامعه او را به رسمیت نمی‌شناسد. سپس پرسش می‌کنند: آیا این چیزی جز وابسته‌سازی زن به مرد است؟ چیزی جز جنس دوم قلمداد کردن زن است؟ چیزی جز محوریت‌بخشی به مرد است؟ چیزی جز تحقیر دختران است؟ ▪هرچند این شکوائیه در جای خود محترم است و باید به حال آن فکری نمود تا دختر به صرف مجرد بودن، احساس بی‌هویتی نکند، اما می‌توان قضیه را از سوی دیگری به تماشا نشست. سخن از جایگاه همسری و مادری، به ما مسیر تحول و توسعه و رشد انسانی را نشان می‌دهد تا مبادا به دام اصالت تجرد و تفرد بیافتیم و مسیر خانواده‌سازی و طریق تعالی بشر را بی‌ارج و قرب کنیم. مبادا فراموش کنیم انسان بدون حضور در روابط اجتماعی و بدون بر شانه گرفتن مسئولیت‌های متعدد از جمله انسان‌سازی و انسان‌پروری، نمی‌تواند هویت فردی خود را توسعه داده و به هویت اجتماعی و تاریخی مبدل سازد. ▪بلی حتما برای دخترانی که مسیر همسری و مادری کردن مسدود شده، خداوند جبار، جبران مافات کرده و راهی دیگر به سوی رشد و توسعه هویت می‌گشاید که این همان حسن‌القضای خداست؛ اما نشود که با اصالت دادن به تجرد و تفرد، میل به مادری و همسری را در جامعه و آحاد انسان‌ها کاهش داده و مسئولیت عظیم مدیریت و تربیت انسان را از جایگاه والای خود چنان تنزل دهیم که آدم‌ها دیگر آن را به عنوان مسیر موفقیت خود نبینند و درنهایت آن را انتخاب نکنند. 📌بزرگداشت «ام‌البنین» صرفا بزرگداشت فردی بزرگ که نامش بر صفحات تاریخ حک شده؛ نیست. بلکه بزرگ داشتن مسیر تحول و شدن است. یادآوری کردن طریق رشد و تعالی است. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
..فکلی دوام نیاورد. نامه‌ها را به دست عزتی داد و به فتاح گفت: خود دانید... هفته‌ی آینده، با یک خانم، با پوشش مرسوم زمانه، تشریف می‌آورید. ارباب تقی گفت: برای هفته‌ی بعد، برای خودم و خودت و فخری‌جان نگرانی نداشته باش، اما به کس دیگر نگویی که قوه‌اش را ندارم. فتاح با تعجب پرسید: چه جور نگرانی نداشته باشم؟ بانوی سرِ باز از کجا بیاورم؟ از دریانیِ دونبش نسیه کنم؟ ارباب تقی گفت: عجله نکن. دریانی دیگر کیست؟ تا من را داری، غمت نباشد. برای‌تان جور کرده‌ام؛ زنِ سرِ باز. اصلا زنی برای‌تان می‌آورم که عین ترقی باشد. کانه خودِ خاتونی باشد که شاه می‌خواهد... فخرالتجار خندید و گفت: بفرما! این هم عاقبت دم‌کلفت‌ها و استخوان‌خردکرده‌های تهران! گنده‌شان که همین ارباب تقی بود، شده عینه ذال‌محمد پاانداز! فتاح خندید و گفت: حالا از کجا جور کرده‌ای؟ کی هستند؟ ارباب تقی با رضایت جواب داد: می‌گویم! غریبه نیستند. سه تا زن لهستانی‌اند؛ پاک و نجیب. این‌ها بعد از جنگ آواره شدند. من توی سفر فرنگ دیدم‌شان؛ سه زن. چه زنی؟ شیرزن. من با چندتای دیگر از رفقا بودم. برگشتنی از سفر فرنگ. این سه زن را توی استانبول دیدیم. سه زن تنها، وسط شهر شلوغ استانبول. آن هم بعد از ترقیات آتاتورک! با لنج از بسفر رد شده بودیم. این سه زن هم توی لنج ما بودند. ما داشتیم از لنج پیاده می‌شدیم که دیدیم‌شان. هفت-هشت تا از لشوش ملوان و ماهی‌گیر دوره‌شان کرده بودند. به خیالم موقع پیاده شدن پول کم داشتند. یا کیف‌شان را زده بودند؛ یادم نیست. لشوش هم که کأنه لاش‌خور منتظر فرصت. خلاصه‌اش این که کرایه‌شان را دادیم. بعد یکی‌شان با زبانِ بی‌زبانی حالی‌مان کرد که پول ندارند و بالاسر ندارند و توی نخ مردانه‌گی بچه‌ها اسیر شده‌اند و به سبیل‌مان قسم دادند و... مال بد بیخ ریش صاحبش گیر کرد! الانه هم توی باغ شمیران من زنده‌گی می‌کنند. به نوه‌هایم فرانسه درس می‌دهند، گل‌دوزی می‌کنند و خرج‌شان را هم درمی‌آورند. هر سه زن نجیب و سالم. از آقا، امام جماعت مسجد قندی هم پرسیدم. گفت ایراد ندارد. گفت جخ خوب هم هست. خودش حکایتی منبری می‌شود که در جشنِ فرخنده، مومنین خدعه زده‌اند و زنِ اجنبیه قالب کرده‌اند، اما گفت شرط دارد، شرطش این است که به فتاحی و فخری اطمینان داشته باشی که دست از پا خطا نمی‌کنند. فتاح خندید و گفت: من که به خودم اطمینان دارم، اما گرهِ بندِ تنبانِ فخرالتجار را من نبسته‌ام؛ نمی‌دانم! ارباب تقی خندید و گفت: به آقا هم گفتم، سه زن خودشان سالم‌اند. وسط یک لشکر عزب هم ول‌شان کنی، پاک برمی‌گردند، چه رسد به شما پیرمردهای دگوری! ماجرای جشن فرخنده نقل مجلس شده بود. هرکسی از راه می‌رسید، چیزی تعریف می‌کرد. حاج رضا پیش‌تر گمان زده بود که این‌ها هم یک الک و دولک بازیِ حکومت است، اما جریان جشن فرخنده و بگیر و ببندها را که می‌شنود، چرتش پاره می‌شود. می‌گویند دیروز اسباب و اثاثیه‌اش را بغچه کرده، سه لاری کرایه کرده و رفته به عتبات. می‌خواهد آخر عمری مجاور بشود. نه فقط حاج رضا که خیلی‌های دیگر هم رفتنی‌اند. بیش‌تر هم می‌روند طرف کربلا و نجف. خاصه نجف که ایرانی زیاد دارد. حسین طلا و اصغر حاج حسن هم رفتنی‌اند. وقتی زن و بچه‌ی آدم امنیت نداشته باشند، زنده‌گی اعتبار ندارد. برای همین است که می‌روند... سر همین بگیر بگیری‌ها، پاس‌بان چادر از سر یک زن پابه‌ماه توی شهر ری کشیده، زن سقط کرده. عن قریب است که بیایند توی خانه‌ها و هرچه چادر است، جلب کنند. از همان چند سال پیش که زن و بچه‌اش [زن و بچه رضاخان] بی‌چادر رفتند قم، معلوم بود... نه فقط چادر، که عبا و عمامه را هم منع کرده‌اند... جخ این که چیزی نیست، کلاه پهلوی اجباری شده... حاج فتاح در دل می‌ترسید. نه برای جشنِ فرخنده، بل برای عاقبت ترقیات! 📚 منِ‌او 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📅 هجدهم دی‌ماه: داغ پرواز 752 📌 در ماجرای زدن هواپیمای اوکراینی که بخشی از پاره‌های تن ایران به آتش خودی گرفتار آمدند، تاریخ لبریز از نمونه‌های بی‌شماری است که می‌توان قصه‌ی هرکدام را به همین مناسبت بازخوانی کرد. 📌اما قصه‌ی جنگ رستم و سهراب و کشته شدن فرزند به دست پدر از همه‌ی قصه‌های دیگر مناسب‌تر می‌نمایاند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📜 در بخشی از داستان، سهراب از هژیر نشانه‌ی رستم را می‌خواهد و هژیر از گفتن نام و نشان رستم حذر می‌کند. بی‌آنکه بداند این نشانه‌خواهی، تمنای پسری گمگشته است در طلب پدری نامدار، نه پی‌جویی جنگاوری جویای نام که در سودای کشتن جهان‌پهلوان دشنه تیز و کینه توز و اندوز کرده. از این رو هژیر، نکرد آنچه می‌‌بایست می‌کرد و نگفت آنچه گفتنی بود. چنانچه در شب حادثه‌ی زدن هواپیمای 752، نکردند آنچه بایستنی بود مانند کلیر کردن آسمان. 📜 علاوه بر این رستم نیز در میدان پیکار خود را به سهراب نمایاند اما نشناساند. عاقبت هم سهراب چو به دست رستم بر خاک افتاد و خنجر رستم بر جگرش نشست، لب به سخن باز کرد و به رستم بیم داد با این تهدید: هرچند مرا کشتی اما پدرم رستم از تو انتقام خواهد گرفت. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
▪️ کنون گر تو در آب ماهى شوى/ و گر چون شب اندر سیاهى شوى‏ ▪️ و گر چون ستاره شوى بر سپهر/ ببرّى ز روى زمین پاک مهر ▪️ بخواهد هم از تو پدر کین من/ چو بیند که خاکست بالین من‏ ▪️ ازین نامداران گردنکشان/ کسى هم برد سوى رستم نشان‏ ▪️ که سهراب کشتست و افگنده خوار/ ترا خواست کردن همى خواستار ♦️ اینجا ما می‌مانیم و یک سوال دردآلود و تا ابد بی‌پاسخ: رستم چگونه از خویش انتقام فرزند خویش بستاند؟ ازین خویشتن کشتن اکنون چه سود؟ پ.ن: تصویر فوق اثری مینیاتوری است متعلق به دوران صفویه 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📆 نوزده دی ماه، سالروز قیام مردم قم است که سال ۱۳۵۶ به خیابان‌ها ریختند. آن هم برای اعتراض به انتشار مقاله‌ای توهین‌آمیز با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه». 🔴 در این مقاله با صراحت تمام به امام خمینی(ره) اهانت شد و همین خون بسیاری از مردم مسلمان ایران را به جوش آورد و حرکت چرخ‌های انقلاب اسلامی را تسریع کرد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔰 جالب آنکه سال‌ها بعد از انقلاب اسلامی باز در حوالی نوزده دی سال ۱۳۸۱، روزنامه‌ی حیات نو، کاریکاتوری را منتشر می‌کند که در آن قاضی چارلز هيوز، رئيس ديوانعالی كشور آمريكا زير انگشت فرانكلين روزولت، رئيس جمهوری وقت درحال له شدن است. 🔴 تصویر چارلز هیوز در این کاریکاتور که اصل آن مربوط به سال ۱۹۳۷ میلادی است، برای برخی تداعی کننده چهره حضرت امام بود. از این رو پنداشتند که این روزنامه اصلاح‌طلب امام خمینی(ره) را درحال له شدن زیر انگشتان آمریکا تصویر کرده است. 🔺همین شائبه که برخی آن را تعمد برای اهانت به امام خمینی قلمداد کردند منجر به اعتراضاتی شد که به توقیف روزنامه انجامید. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📌 مصادف شدن این اهانت‌هایی که از سر قلم به شکل کلمه و کاریکاتور می‌چکد با توهین اخیر مجله شارلی ابدو به رهبرمعظم انقلاب، همه حاکی از آن است که هرگاه یک گروه و جریان به ورطه ورشکستگی در سیاست‌ورزی و اقدام منطقی می‌افتد، روی دیگر خود [واقعیت خود] را آشکار کرده و اینگونه به تولید خشم و خشونت و ایجاد نفرت در یک جامعه دامن می‌زند تا صرفا با انواع و اقسام فحاشی و ناسزا، مفری برای خنک کردن دل خود بیابد. 🔺 همانگونه که توهین مقاله روزنامه اطلاعات نشان از پایان استبداد پهلوی با خود داشت، اهانت فرانسوی‌ها نیز شاهدی است بر شکست مدعیان آزادی و احترام به حقوق بشر در میدان مبارزه. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
محمدرضاشاه در پاسخ به خبرنگاران پیرامون دلایل و مقصد سفر خود گفت: «مدتی است احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می‌شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک می‌کنم.» رفتن شاه به مصر آدمی را یاد این آیه‌ی شریفه از قرآن می‌اندازد: ♦️اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ (بقره/61) 🔔 به مصر هبوط کن که ذلت و خواری و غضب خداوند به خاطر کفران‌ها و خون‌ریزی‌ها و ستم‌ها سزاوار توست. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
روایت عکاس آن عکس معروف (جعفر دانیالی) 📸 روز ۲۶ دی سال ۱۳۵۷ - که شاه می‌خواست از ایران برود - تقریبا نگذاشتند هیچ‌ یک از خبرنگارهای داخلی برود و از او عکس بگیرد. اتفاقا آن روز کارت همراهم نبود، اما گاردی‌ها مرا می‌شناختند و به من می‌گفتند حاجی دانیالی! نگاهی به لیستی که داشتند انداختند و گفتند اسم شما اینجا نیست. گفتم ناگهانی شد، باور نمی‌کنید بروید بپرسید. بالاخره چانه زدم و راهم دادند. هفت، هشت نفر بیشتر نبودیم، همه هم ایرانی! شاه اصلا حالش خوب نبود و حوصله و آمادگی جواب دادن به خارجی‌ها را نداشت. یکی از فرماندهان ارتش خودش را روی پای او انداخت و گفت: «اگر شما بروید تکلیف ما چه می‌شود؟» شاه بلندش کرد و گریه‌اش گرفت. 📸 شاه که از پله‌های هواپیما بالا رفت، خودم را با عجله رساندم. با یک دستم به نرده‌های پله‌های هواپیما آویزان شدم و با دست دیگرم آخرین عکس شاه را در ایران از او گرفتم و صدای ناله‌اش را شنیدم. پاهایش توان کشیدن او را نداشتند و به زور از پله‌ها بالا می‌رفت. دستش را به لبه نرده‌های پله‌ها گرفته بود. عکس را که چاپ کردم، پشت آن نوشتم: «آخرین عکس انقراض سلطنت در ایران.» 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
روایت سفارت آمریکا از 26دی و فرار شاه 🔶 پس از خروج شاه از کشور در روز ۱۶ ژانویه، عموم تظاهرات‌کنندگان خوشحال بودند و تمامی حواس‌شان مشغول به «سپیده‌دم آزادی» بود. اما برخی به صورت پراکنده شعارهای ضد آمریکایی سر می‌دادند. 🔹 سفارت همین حالا از دو منبع مختلف آگاهی یافت که در روز ۱۶ ژانویه مردم و ارتش درگیر شده‌اند، این درگیری زمانی صورت گرفت که عده‌ای تلاش کردند تا مجسمه شاه را سرنگون کنند. کامیون‌های ارتش از راه رسیدند و تیراندازی را آغاز کردند. خشونت‌ها تا ۱۷ ژانویه ادامه یافتند. منبع ما در شرکت ملی نفت ایران گزارش می‌دهد که در روز ۱۶ ژانویه ۲۰ نفر کشته شدند؛ دکتر میناچی از کمیتهٔ دفاع از حقوق بشر به رایزن سیاسی گفته که ارتش در دانشگاه جندی‌شاپور به مردم حمله کرد و خشونت به شهر کشیده شد. او هیچگونه آمار دقیقی نداشت ولی گفت که «تعداد زیادی» از مردم در این دو روز کشته شده‌اند. 🔹 خودروها میدان فردوسی را مسدود کرده بودند و مردم شعارهای ضدشاه سر می‌دادند، علیرغم ترافیک کاملاً سنگین که در مرکز شهر تشکیل شده بود جو حاکم شاد بود. پوستر تمام رنگی ۱۴ در ۱۹ آیت‌الله خمینی به قیمت ۵۰ ریال به فروش می‌رسید، با این اوصاف رایزن سیاسی تصمیم گرفت که این بها را بپردازد تا به نوعی امنیت خود در میان جمعیت را تضمین کند که در نهایت تصمیم درستی بود. باقی نقاط تهران آرام بود ولی فضای شادی بر شهر حاکم بود. اما کنسول سیاسی شاهد تخریب یکباره رستوران در نزدیکی سفارت، توسط یک گروه از جوانان بود که فی‌البداهه دست به این کار زدند. متن سند 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔰 با انتشار خبر فرار شاه، امام خمینی پیامی چهار ماده‌ای برای ملت ایران ارسال می‌کنند که دو ماده آن مرتبط با برخی آشوب‌ها، رفتارهای برهم زننده آسایش و نظم عمومی است که در گزارش‌های آمریکایی‌ها نیز آمده بود.👆 🔺 امام خمینی(ره): ۱ـ بر جوانان غیور در سراسر کشور لازم است برای حفظ نظم با آن دسته از قوای انتظامی که اکنون به آغوش ملت بازگشته‌اند، با تمام نیرو همکاری کنند و با کمال قدرت و جدیت نگذارند که بدخواهان و منحرفین آشوب و ناامنی ایجاد نمایند. ۲ـ به تظاهرات و شعارهای پرشور علیه رژیم سلطنتی و دولت غاصب ادامه دهند و اگر منحرفین و مخالفین اسلام بخواهند اخلالی به وجود آورند و نظم را به هم زنند از آنان جدا جلوگیری کنند. باید ملت بداند که هر انحرافی و هر شعاری که مخالف مسیر ملت است به دست عمال شاه منفور و عمال اجانب تحقق می‌یابد. من از جمیع اشخاص که انحراف داشته‌اند و یا گرایش به بعضی مکتب‌های انحرافی داشته‌اند، تقاضا دارم که به آغوش اسلام که ضامن سعادت آنان است برگردند، که ما آنان را برادرانه می‌پذیریم. در این موقع حساس که کشور جنگ‌زده ما بیش از هر زمانی به اتحاد و اتفاق احتیاج دارد، باید سعی شود که از هر اختلالی احتراز شود. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
| تایتانیک 🔶 شما حتما اسم کشتی تایتانیک را شنیده‌اید. شکل مجسمی از جامعه طبقاتی آمریکایی که در ۱۵ آوریل، مثل چنین روزی غرق شد.
| تایتانیک 🛳 درباره‌ی این کشتی گفته‌اند: "کشتی تایتانیک می‌توانست در عین راحتی و سرعت، حمل و جابجایی ۳۵۴۷ مسافر را بر عهده بگیرد. موتورهای رفت و برگشتی این کشتی دارای عظیم‌ترین موتورهای ساخته شده تا آن زمان بود که ارتفاعی بالغ بر ۴۰ فوت (۱۲ متر) و سیلندرهایی با قطر دهانهٔ ۹ فوت (۲٫۷ متر) را داشت. این موتورها روزانه نیازمند ۶۰۰ تن زغال‌سنگ برای تولید انرژی حرکتی بودند." 🛳 چنین گفته شده که قسمت مسافران، به ویژه بخش لوکس یا (فرست کلاس) این کشتی از نظر شکوه و تجمل بی‌نظیر بوده است. 🛳 بلیط سفر یک‌طرفه از اقیانوس آتلانتیک برای سوئیت‌های لوکس این کشتی ضمن نیاز به داشتن مجوز خصوصی، بالغ بر ۴۳۵۰ دلار قیمت داشت. 🛳 در این کشتی مقادیر فراوانی از اغذیهٔ مناسب عرضه می‌شده و مسافران شرایط آنجا را حتی بهتر از شرایط خانه‌های خود تجربه می‌کردند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @Qasas_school
| تایتانیک 🛳 مسافران تایتانیک، گوناگون بودند. از میلیونرهایی مانند جان یعقوب آستور و بنیامین گوگنهایم گرفته، تا مهاجران فقیر کشورهای متفاوتی همچون ارمنستان، ایرلند، ایتالیا، سوئد، سوریه و روسیه... که زندگی جدیدی را در ایالات متحده جستجو می‌کردند. از این رو تایتانیک، نمادی مجسم از جامعه طبقاتی آمریکا بود. 🛶 ناگوار آنکه بعد از برخورد کشتی در ۱۵ آوریل ۱۹۱۲م، به کوه‌های یخی، ابتدا طبقات مرفه و مسافران فرست‌کلاس امکان نجات با قایق‌ها را یافتند و نوبت هرگز به فرودستان نرسید. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @Qasas_school
🔰زینب| کلمه‌ای که خطبه شد! 🔶 در پنجم جمادی سال پنج یا شش هجری، چشمان سیاه دختری عرب، به آینه‌ی جمال خدا، زهرای اطهر گشوده شد و با شکفتنش رسما علی را دختردار کرد تا اسمش را پیامبر برگزیند: «زینب»...زینت پدر. نمودار زندگی آن بانو هم چیزی نیست جز همین بسط نام او. 🔹همانگونه که خداوند در وصف مسیح فرمود: ...يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ، ای مریم خدا به تو بشارت می‌دهد کلمه‌ای را، «زینب» هم کلمه‌ای بود که خطبه شد. بسط یافت و سراسر عالم را گرفت. تا جایی که نگذاشت صدایی بالاتر از صدای پیامبر و صلای دین او باشد. آن هم به حکم آیتی الهی: لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ آوازه‌ی خود را بلندتر از ندای نبی نپسندید(حجرات/٢). 🔸 این انعکاس صدای خدا و این پژواک آوازه‌ی رسول مهربانی هم، باید از حُجُرات پیامبر برآید. از اندرونی خانه‌ی وی. که بیت است و زینب اهل آن بیت. همین شد که زینب از کربلا روایتی ساخت که عواطف تمام زنان و مردان تاریخ را برای اراده‌ای سترگ تحریک کرد. و آموخت میدان‌داری فقط به شمشیر زدن نیست که گاه لبه‌ی برنده‌ی کلامی، جهانی را به خط می‌کند و سامانی نو می‌بخشد. 🔹 اینجا دیگر نمی‌توان از قصه‌ی تاریخی ولادت زینب گفت، که او خداست در کتاب آفاق. که زینب خودش راوی قصه‌ای است که از آدم تا آخرین آدم، همه را گریانده، به وجد آورده و به حرکت خوانده. 🔸 اما این فرآیند کلمه تا خطبه شدن، این توسعه‌ی حقانی و این تعالی رحمانی، این بسط وجودی از حروف به حرف‌ها، این تحویل نام به آوازه و تبدیل اسم به مسمّی، این همه، البته حکایتی دارد شیرین و البته‌تر به زبان ما درنیاید که قواره‌ی کلمات ما بر قامت کلمه‌ی خدا هرگز راست نآید. 🔹 سلام بر زینب... سلام بر کلمه‌ی خدا که امروز از دامان علی و فاطمه تلفظ شد. به امید آنکه تلقی زندگی ما و تلقین مرگ ما باشد. 🆔 @qasas_school
📚 ، پناه‌گاه آدمی! 🍉 اگر شب یلدا را میراث اسطوره‌ها بدانیم و اسطوره را همان استوری یا داستان؛ گره یلدا با قصه محکم‌تر می‌شود. گو اینکه یلدا خود زاده قصه‌ها و اسطوره‌هاست و از همین رو در دامان بلند یلدا، بزرگترها می‌نشینند به قصه‌گویی و حکایت‌خوانی. 🍉 کارن آرمسترانگ در کتاب «تاریخ مختصر اسطوره»، پیرامون «نسبت انسان و داستان» می‌گوید: «انسان‌ها همواره اسطوره‌ساز بوده‌اند.» و پرسش ما دقیقا همین است: در این قصه‌های دور و دراز چه چیزی نهفته که انسان همواره تلاش می‌کند از آنها جدا نیافتد؟ چرا انسان همواره به خلق داستان میل داشته و اسطوره‌ها را آفریده است؟ 🍉 آرمسترانگ پاسخ می‌دهد: «چون ما موجوداتی در جستجوی معناییم»، به دیگر سخن «چون ما انسان‌ها به آسانی دچار نومیدی می‌شویم، از همان آغاز داستان‌هایی ابداع کرده‌ایم که به ما امکان می‌دهد زندگی خود را در چارچوب بزرگتری بگذاریم و این حس در ما ایجاد می‌شود که به رغم همه شواهد افسرده کننده و پرآشوب، زندگی دارای معنا و ارزش است.» 🍉 «اساسا اسطوره داستانی نیست که به خاطر خودش و محض سرگرمی نقل شده باشد، بلکه به ما نشان می‌دهد چگونه باید رفتار کنیم و به ما می‌آموزد با مخمصه‌های معضل‌آفرین بشری چگونه رویاروی شویم. به انسان‌ها یاد می‌دهد تا جای خود را در جهان و جهت‌گیری درست خود را پیدا کنند.» 🍉 بنابراین خطاست که اسطوره را شیوه‌ی پست‌تری از اندیشه بدانیم که اگر انسان‌ها به عصر خرد رسیدند می‌توان آن را دور انداخت. بلکه بعکس، اسطوره با به حرکت انداختن خیال انسان، او را به مرزهای جدیدی از اندیشه و دانش داخل کرده و نگاهی نو را به او هدیه می‌کند. مثلا «داستان‌های خدایان یا قهرمانانی که به جهان زیرین نزول می‌کردند، هزارتوها را پشت سر می‌گذاشتند و با هیولاها نبرد می‌کردند، کارکردهای رازآمیز روان را روشن می‌نمودند و به مردم نشان می‌دادند که با بحران‌ها چگونه باید روبه‌رو شد. از این رو اسطوره‌ها‌ با اساسی‌ترین نیازها و ترس‌ها و آرزوهای انسان ارتباط دارند.» 🏫 مدرسه تاریخ اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🍉 بیایید از یلدا دور نشویم. درباره‌ی رمز و راز چله‌نشینی ایرانی‌ها در یلدا، داستان‌ها ساخته‌اند. مثلا این اسطوره که می‌گوید: جهان در تاریکی سختی فرو رفته بود. درست در شب اول زمستان، که امروزه آن را به بلندترین شب سال و طویل‌ترین تاریکی می‌شناسیم، از ایزدبانویی به نام آناهیتا، طفلی زاده شد به نام مهر یا میترا. او با تاریکی سر ستیز داشت و با آمدنش شب‌های سیاه به نفع روزهای روشن، کوتاه‌تر شدند. 🍉 این داستان کوتاه و رمزآلود، اگر چه واقعیت ندارد اما حقیقتی به نام امید به غلبه‌ی روشنی بر تاریکی را به انسان ارزانی می‌کند. به دیگر بیان، برای انسانی که روزگاری از ترس زمستان سخت و سیاه و یا از غصه‌ی خشکسالی و بلاهای طبیعی و یا حتی از نگرانی ظلم حاکمان، به ورطه ناامیدی و افسردگی می‌افتاد، تنها همین داستان‌ها با مضمون غلبه‌ی روز بر شب و پایان تاریکی‌های بلند، نجات بخش بود و به او نوید آمدن بهار و شکفتگی و باروری و رویش و تنعم را می‌داد. 🍉 این همه پرده‌خوانی و داستان‌سرایی و اسطوره‌سازی از یلدا، یعنی انسان ناگزیر از داستان است تا بتواند به زندگی معنا دهد و تسلیم اهرمن‌ها نشود. بیایید در یلدای برجای مانده از اسطوره‌ها، به درازنای تاریکی‌های امروزمان بپردازیم و به این بیاندیشیم داستان ما برای امید به فردا چیست تا از رهگذر این اندیشیدن، سنت یلدا را به جای مصرف کردن، زنده نگاه داریم؟! 🍉 اگر این استعاره‌های آناهیتا و مادر آب بودن و تولد روشنایی از دامان این ایزدبانو، برای ما معنادار است پس می‌توانیم داستان ظهور روشنایی را ما روایت کنیم... به شرط آنکه طبق رسم یلدا، در این طولانی‌ترین سیاهی بیدار بمانیم. 🏫 مدرسه تاریخ اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺فاطمه‌ای که در جایگاه دختری، نهایتا می‌توانست یک انسان صالح باشد، در جایگاه همسری و مادری این هویت صالحه‌ی خود را توسعه داد و شد بستر تولد انسان‌های صالحی در مقیاس حضرت ابالفضل که امام معصوم هنگام سلام دادن به او می‌فرماید: اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ. ▪این سیر تحول و توسعه، برای امروز ما درس‌آموز است وقتی دختران سرزمین‌مان شکوائیه دارند از اینکه ساختارهای رسمی و غیررسمی مونث بودن را خلاصه می‌کنند در مادری و همسری و گویی دختر اگر مجرد باشد، بی‌هویت است و جامعه او را به رسمیت نمی‌شناسد. سپس پرسش می‌کنند: آیا این چیزی جز وابسته‌سازی زن به مرد است؟ چیزی جز جنس دوم قلمداد کردن زن است؟ چیزی جز محوریت‌بخشی به مرد است؟ چیزی جز تحقیر دختران است؟ ▪هرچند این شکوائیه در جای خود محترم است و باید به حال آن فکری نمود تا دختر به صرف مجرد بودن، احساس بی‌هویتی نکند، اما می‌توان قضیه را از سوی دیگری به تماشا نشست. سخن از جایگاه همسری و مادری، به ما مسیر تحول و توسعه و رشد انسانی را نشان می‌دهد تا مبادا به دام اصالت تجرد و تفرد بیافتیم و مسیر خانواده‌سازی و طریق تعالی بشر را بی‌ارج و قرب کنیم. مبادا فراموش کنیم انسان بدون حضور در روابط اجتماعی و بدون بر شانه گرفتن مسئولیت‌های متعدد از جمله انسان‌سازی و انسان‌پروری، نمی‌تواند هویت فردی خود را توسعه داده و به هویت اجتماعی و تاریخی مبدل سازد. ▪بلی حتما برای دخترانی که مسیر همسری و مادری کردن مسدود شده، خداوند جبار، جبران مافات کرده و راهی دیگر به سوی رشد و توسعه هویت می‌گشاید که این همان حسن‌القضای خداست؛ اما نشود که با اصالت دادن به تجرد و تفرد، میل به مادری و همسری را در جامعه و آحاد انسان‌ها کاهش داده و مسئولیت عظیم مدیریت و تربیت انسان را از جایگاه والای خود چنان تنزل دهیم که آدم‌ها دیگر آن را به عنوان مسیر موفقیت خود نبینند و درنهایت آن را انتخاب نکنند. 📌بزرگداشت «ام‌البنین» صرفا بزرگداشت فردی بزرگ که نامش بر صفحات تاریخ حک شده؛ نیست. بلکه بزرگ داشتن مسیر تحول و شدن است. یادآوری کردن طریق رشد و تعالی است. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school