eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
320 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم‌های شنبه/ بخش چهارم 🔶 علامه طباطبایی روایتی می‌آورد درباره شکل مسخ‌شدگی آدم‌های شنبه: 🔸 امتی از میان همان مردم صیاد به اعتراض برخاستند و به آن جماعت دودوزه‌باز گفتند: «ما شما را از عقوبت خداوند تحذير مى‏‌كنيم، زنهار كه مخالفت امر او مكنيد. گروه سومی هم بودند که ماهی صید نمی‌کردند اما در برابر فسق گروه صید کننده، سكوت كرده و از اندرز ايشان لب فرو بستند و تازه نهی‌کنندگان را هم ملامت كردند كه شما چرا گنهكاران را موعظه مى‏‌كنيد، با اينكه مى‌‏دانيد ايشان مردمى هستند كه‏ خداوند به عذاب شديدى عذاب و يا هلاكشان خواهد كرد.» 🔹 آن طايفه‌ای که از منکر قوم خود نهی می‌کردند در جواب گفتند: «براى اينكه در نزد پروردگارتان معذور باشيم و براى اينكه شايد گنهكارى از گناه دست بردارد. خداى تعالى مى‏‌فرمايد:" فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ" يعنى بعد از آنكه آن مواعظ را نديده گرفته و هم چنان به گناه خود ادامه دادند، آن گروه نهی کننده از منکر به ايشان گفتند: از اين به بعد با شما زندگى نخواهيم كرد، حتى يك شب هم در شهر نمى‏‌مانيم، اين شهرى است كه خدا در آن نافرمانى مى‏‌شود، و خوف اين هست كه بلايى بر شما نازل شود و ما را هم بگيرد.» 🔹 اين طايفه همانطور كه گفته بودند از ترس بلا از شهر بيرون رفته در نزديكى شهر فرود آمدند و شب را زير آسمان به سر برده و صبح رفتند تا سرى به اهل معصيت بزنند. ديدند دروازه شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنيدند، ناگزير نردبانى گذاشته و از ديوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطه‏‌اى كه مشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بياورد. آن مرد وقتى نگاه كرد گروهى ميمون دم‌دار را ديد كه صدا به صداى هم داده بودند. وقتى برگشت و آنچه ديده بود باز گفت همگى دروازه‏‌ها را شكسته و وارد شهر شدند. ميمون‌ها همشهري‌ها و بستگان خود را شناختند و ليكن انسان‌ها ميمون‌ها را از يكديگر تشخيص نداده و بستگان خود را نشناختند. 📚 ترجمه تفسير الميزان، ج8، ص: 393 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺و حالا با این همه مقدمه باز می‌خواهم تاکید و تکرار کنم که بیایید ساده عبور نکنیم و به این بیاندیشیم: آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ ادامه دارد... 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ 🔰 اگر فیلم «عصرجدید» اثر چارلی چاپلین را ندیده‌اید، همین یک بریده چند ثانیه‌ای نیز کمک کننده خوبی است برای داشتن تصویری بهتر از مسخ شدن. 🔰 چارلی چاپلین در اینجا دنیایی را به نمایش می‌گذارد که در آن انسان‌ها اسیر و برده تکنولوژی می‌شوند. حالتی که دکتر شریعتی از آن به «ادامه ماشین شدن» تعبیر می‌کند. دیگر در این آدم، انسان حیات ندارد. او درحال تبدیل شدن به یک ابزار، یک شیء و یک ماشین است. 🔰 شما اگر پیش از این کارگر کارخانه (نقشی که چارلی‌چاپلین ایفا می‌کند) را می‌شناختید، بعد از جنونی که بر او حادث می‌شود، دیگر او را نمی‌شناسید و نمی‌توانید رفتارهای ماشینی‌اش را تحلیل کنید. کارگر درحال مسخ شدن است. 🔻برگردیم به قصه‌ی آدم‌های شنبه... 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
آدم‌های شنبه 💢 اصحاب سبت افتاده بودند در سراشیبی حرص و طمع. سپس عقل و خرد و توان خود را صرف یافتن چیزی کردند که قادر باشد حرص و طمع آنها را نسبت به دنیا و و اشباع کند. 💢 این حرص و طمع انتها نداشته و ندارد. طبعا مجبور بودند هر روز چیزی بیافرینند که با آن به سود بیشتر برسند. ❓اما این سود بیشتر برای چه هدفی؟ ❗️برای ازدیاد سود و ثروت. نه برای انسان‌تر شدن خودشان. 🔰 اینجاست که انباشت ثروت و پدید آمدن سرمایه خودش می‌شود هدف و درست در همین نقطه آدمی مسخ می‌شود. سیر قهقرایی را طی می‌کند و از انسان به میمون و بوزینه بدل می‌شود. از آدمیت به ادامه‌ی تکنولوژی شدن تغییر می‌کند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
و سرگردانی و هدف شدن ثروت استاد میرباقری: ✅ «یک ماهی‌گیر، کنار دریا خوابیده بود. کسی آمد او را بیدار کرد و گفت: بلند شو و ماهی بگیر. جواب داد: ماهی گرفتم و ناهار هم خوردم. گفت: بیشتر بگیر. جواب داد: برای چه؟ گفت: بیشتر که گرفتی، می‌فروشی. کم‌کم یک تور می‌خری. بعد که بیشتر صید کردی، می‌توانی کشتی ماهیگیری بخری. آن‌وقت راحت استراحت می‌کنی. جواب داد: تو مرا از خواب بیدار کردی؛ همین الآن هم داشتم استراحت می‌کردم! ✅ چرخۀ توسعه مادی، آخرش همین است. البته کسی با اصل پیشرفت و تمدن مخالف نیست؛ ولی پیشرفت، غیر از سرگردانی و حیرانی و پیچیده‌تر کردن حرکت است. پیچیده‌تر شدن حرکت که الزاماً تکامل و پیشرفت نیست.» 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
♦️ برگردیم به عنوان: آدمهای شنبه. ◾️ چرا خداوند حکیم، نام «اصحاب سبت» (آدم‌های شنبه) را برای این افراد انتخاب کرد؟ ◾️ گفتیم شنبه یعنی: قطع. آیا با آن همه توضیحات می‌توان گفت اصحاب سبت یعنی آدمهای قطع شده و بریده شده از انسانیت؟ می‌شود گفت: آدمهای تعطیل شده؟ 💡 امیرالمومنین فرمود: قسم به آن خدايى كه دانه‏‌هاى گياه را در زير خاك مى‌‏شكافد و خلايق را مى‌‏آفريند، من قوم و خويش همان ميمون‏‌ها را كه در اين امت‌‏اند مى‏‌شناسم. 📚 ترجمه تفسير الميزان، ج‏8، ص393 آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ چه چیزی درحال مسخ کردن ماست؟ بیاندیشیم... با قصه‌ها بیاندیشیم! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺 در ادامه مطالب امروز، می‌شود کمی فراتر رفت و باز به حکمت نام‌گذاری خدا اندیشید که چرا "اصحاب سبت"؟ ◀️ ما وقتی در آیات خدا بُر می‌خوریم، می‌بینیم اقوام، دسته‌ها، جمعیت‌ها و جوامع مختلف را خداوند با عناوین گوناگون (هویت‌های مختلف) معرفی کرده است: 1⃣ عاد و ثمود: اسم ویژه خودِ آن قوم. 2⃣ قوم نوح و قوم فرعون: منتسب به نام فرد محوری جمع و جامعه. 3⃣ اصحاب کهف و اصحاب رَسّ: منتسب به اسم مکان‌های خاص. 💢 اما در قصه‌ی اصحاب سبت، می‌بینیم خدا آن‌ها را با زمان شناسانده است: "آدم‌های شنبه". 🔰 من گمان می‌کنم خدا این جماعت را محبوس و محصور در یک روز معرفی کرده. جماعتی که جمعه و یکشنبه ندارند. گذشته و آینده ندارند. اکنون‌زده‌هایی گرفتار حال. افرادی که دکتر داوری اردکانی از آن‌ها به عنوان جماعت "بی‌تاریخ" یاد می‌کند، درعین آنکه منتسب به زمانند. اصلا همین انتساب، نشانه‌ی خروج آن‌ها از قطار گذشته و آینده است. 🔆 مثال بوزینه‌ها تشبیهی است دقیق از آدم‌هایی که نه پیوندی با اسلاف دارند و نه نسبتی با اخلاف. هویت‌زدوده‌ها و شخصیت‌پریده‌هایی که نه از جنس نسل پیش‌اند و نه نسل بعد از جنس آن‌هاست. ‼️ بی‌تاریخی دقیقا چنین حالتی است و تلازمی آشکار با بی‌هویتی دارد؛ با مسخ‌شدگی. 💠 باز می‌شود از خودمان بپرسیم: آیا ما اکنون‌زده و هویت‌زدوده نیستیم؟ آیا ما بی‌تاریخ نشده‌ایم؟ آیا گرفتار شنبه‌ای که جمعه و یکشنبه ندارد نگشته‌ایم؟ دیروز ما چگونه بوده و فردای ما بناست چطور باشد؟ تصور ما از تاریخ و تصویر ما از آینده چیست؟ آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
بعد از قصه‌ی «آدم‌های شنبه» یا همون «اصحاب سبت»، شاید خوب باشه بریم سراغ قصه‌ی بعدی که در قرآن آمده. یعنی بریم سراغ قصه‌ی قارون و «فرح» و «فساد» و «مانور تجمل و اشرافیتش» که برای خیلی‌ها مایه‌ی حسرت و سبب «ای‌کاش ای‌کاش» گفتن شده بود. قصه‌ای که بی‌ارتباط به «آدم‌های شنبه» نیست و با حال این روزهای ما نیز تطابق داره. به ویژه ماجرای «خسف» و فرونشست زمین.. منتظر باشید.. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
| بخش اول 1⃣ نامش قارون بود. البته تورات صدایش زده: قورح. (تورات، سفر عدد، اصحاح شانزدهم). از بنی‌اسرائیل؛ قوم حضرت موسی. برخی می‌گویند پسر خاله‌ی موسای کلیم بوده.(مجمع البيان، ج7، ص266) 🔰 قرآن او را اینطور به ما می‌شناساند: إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى از شناسامه قارون همین بس که بدانی از قوم موسی بود... از بنی‌اسرائیل. 🔺اینکه قرآن در اینجا از نام «بنی‌اسرائیل» برای معرفی هویت این قوم سخن نگفته و آن را با عنوان «قوم موسی» شناسانده، حتما حکمتی دارد که در جای خود محل تامل است و فعلا از آن می‌گذریم. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
2⃣ سپس قرآن در ادامه‌ی معرفی او، رفتارها و نوع روابطش را به ما می‌نمایاند: 🔰 فَبَغى‏ عَلَيْهِم‏ قارون بر قوم خویش بغی ورزید. 📕 بغی را مجمع‌البیان به برتری‌طلبی بدون استحقاق معنا کرده است. یعنی قارون بی‌آنکه حقی داشته باشد، خود را برتر از سایر افراد جامعه دید. خود را در فرادست طبقات دیگر حساب می‌کرد. او نمی‌گفت فلان بنی‌اسرائیلی هم یکی مثل من است و من هم یکی مثل او. در خود برتری می‌دید و اساسا درصدد برتری‌طلبی بود. به یک معنا تلاش می‌کرد بر فراز دیگران باشد. چون چیزی بیشتر در خود احساس می‌کرد و این احساس احتمالا ناشی از ثروت گزاف بود. 🔺 برخی معتقدند واژه‌ی تمدن نیز در غرب برای استعمارگری اختراع شده است. آنها برای آنکه خود را از دیگران برتر بدانند، واژه‌ی تمدن را آفریدند تا بگویند تمدن یعنی آنچه ما داریم و چون ما داریم برتریم. همین برتری‌جویی بدون استحقاق در نسبت با سایر انسان‌ها را اگر کلمه کنیم می‌شود: بغی! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
3⃣ ادامه آیه می‌گوید: 🔰 وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّة ما به او از گنجینه‌ها داده بودیم. آنقدر سرمایه‌دار شد که مردان قوی هیکل زیر بار کلیدهای گنج‌های او کمر خم می‌کردند. 🔺 این می‌تواند کنایه از کثرت دارایی و پراکندگی آن باشد. چون اگر یک خزانه و یک گاوصندوق داشت، طبعا یک کلید یا تعدادی کلید داشت. اما پراکنده بودن سرمایه‌های وی، اقتضای تکثر کلید خزانه‌هاست و کلیدها آنقدر زیاد است که حمل آنها کمر مردان قوی‌هیکل را هم خم می‌کند. 🔺 البته واژه‌ی کنز اینجا می‌تواند نشانه‌ی گنج‌سازی باشد. یعنی قارون ثروت را برای تجمیع و تکثیر ثروت به کار می‌برد. پول برای پول. تفاوت ثروت با سرمایه هم همین است که ثروت را برای چیزی می‌خواهند اما سرمایه را برای ازدیاد ثروت. مثل آنکه فردی کار می‌کند تا با دستمزد خود، مسکن و مرکب و غذا داشته باشد. این فرد پول را برای رفاه می‌خواهد. اما فرد دیگری پول می‌دهد و ماشین و خانه می‌خرد، نه برای رفاه خود که برای گران‌تر شدن، برای سرمایه‌گذاری. تا بعد آن‌ها را بفروشد و پولدارتر شود... سرمایه‌دار شود. او صاحب کنز شود؛ دارای گنج. 🔺 همچنین کنز نشانه‌ی منبع ثروت قارون هم می‌تواند باشد. گنجینه را اگر به معنای دفینه و ثروتی بدانیم که در دل زمین نهان است، معدن و آب دو مصداق بارز کنز و گنجینه‌اند. احتمال دارد که قارون از راه کشاورزی یا بهره‌برداری از معدن به این ثروت عظیم رسیده باشد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
4⃣ سپس خدا می‌فرماید: 🔰 إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحين‏ گویا این ثروت زیاد سبب پدیدایی حالتی در قارون شده بود به نام: فرح. نوعی شادمانی و ذوق‌زدگی و سرمستی از لذات کوتاه بدنی و دنیایی (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 628). بنی‌اسرائیل به قارون توصیه می‌کردند اینگونه سرمست نباش که خداوند فرحین را دوست ندارد. 🔰 وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَة این فرصتی که نصیبت شده را برای آخرت به کار بگیر 🔰 وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا سهم خودت را از دنیا فراموش نکن که هرکس سهمی دارد و بالاخره به پایان می‌رسد. 🔰 وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ و احسان کن چنانچه خدا به تو احسان کرده 🔰 وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدين‏ و در زمین فساد نکن که خدا مفسدان را دوست ندارد. 🔺 گویی سیر فرحناک بودن به فساد کردن می‌رسد. آن حالت درونی وقتی بخواهد جنبه‌ی عینی در زمین پیدا کند، می‌شود فساد. این فساد را می‌توان به معنای نابودی زمین دید. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school