هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 امام سجاد و مواجهه با ارتجاع
🔶 حضرت سجاد کنیزی داشت. او را آزاد کرد و سپس از وی خواستگاری نموده و با موافقت آن بانو، با وی ازدواج کرد.
🔹 خبر به عبدالملک خلیفه مروانی-اموی رسید. نامهای به حضرت نوشت و تحقیر و تمسخر کرد. به گمان خویش نقطه ضعفی یافته بود که با آن بر حضرت سجاد، بزرگمرد بنیهاشم و امامِ تشکیلات شیعه خُرده بگیرد.
🔸 باید درنظر داشت که وضعیت جامعهی توحیدی مدنظر پیامبر به جایی رسیده بود که رسما در مدینه تجارت برده رونق داشت و کودکان و کنیزکان را میخریدند و برای غنا و رقاصی در مجالس آموزش میدادند و این یک تجارت پرسود بود.
🔹 در چنین وضعیتی خانوادههای اصل و نسبدار در جامعهی اسلامی، نگاهی بس حقارتآمیز به کنیز و غلام داشتند. خود را در مرتبهای والا از انسانیت دیده و کنیزان را در بهترین حالت شهروند درجهدویی میانگاشتند که کاری و توانی جز مبادرت به دلقکبازی و رقاصی و سرگرم کردن اهالی عیش و نوش ندارند.
🔸 آنقدر این وضعیت ناراحتکننده رواج دارد که خودِ عبدالملک از کنیزش صاحب پسری شد و همواره پسر دیگرش از زنی آزاد را بر سر آن کنیززاده میکوبید.
به عنوان مثال در مسابقهی اسبدوانی میان دو پسر خلیفه، پسر زن آزاد بر پسر زن کنیز برتری یافت و عبدالملک گفت: به شما گفته بودم که زادهی آزاد با پسانداختهی کنیز در هیچ چیز مساوی نیست.
‼️وقتی خلیفه نسبت به فرزند خود از کنیز اینگونه موضع تحقیرآمیزی دارد، با جامعهی زیردست خود از کنیزان چگونه رفتاری خواهد داشت؟ از سویی این فرهنگ زشت طبعا از سوی حاکمان به مردم تزریق میشود.
🔹 حال در چنین شرایطی که افکار عمومی متأثر از حاکمیت و روندهای قانونی جاری (مثل تجارت برده) کنیز و غلام را انسانهای بیارزش قلمداد میکنند، حضرت سجاد ضمن ایجاد الگوی آزادسازی کنیزان و غلامان و تعلیم و تربیت دینی آنها، با یک کنیز خودش ازدواج میکند.
🔸 سپس در جواب نامه عبدالملک که حضرت را مورد تمسخر و تخطئه قرار داده بود، جوابی میدهد که ارزشهای انسانی و دینی در جامعه یادآوری شود.
📖 حضرت مینویسد:
"هیچ جوانمردی بالاتر از پیامبر نبود و ایشان معیار را انسانیت قرار داده و دختر عمه خویش را که نسبی اصیل داشت به عقد زیدبنحارثه، یک غلام آزاد شده درآورد و خود حضرت نیز با کنیزی ازدواج کرد."
🔹 سپس حضرت معیار پستی را ارتجاع به جاهلیت و بازگشت به دوران تاریک طبقاتی بودن جامعه دانستند.
اینگونه سعی داشتند قرائت اموی-مروانی از اسلام را تخطئه کرده و قرائت اهلبیت از اسلام را مطرح نمایند تا مردم و نسلها بدانند که اسلام فقط آن چیزی نیست که خلفای جور بدان عمل میکنند.
📚 منبع: الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۸۴؛ اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۳۱؛ المناقب، ج۴، ص۱۶۲؛ عقدالفرید، ج۷، ص۱۴۰.
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 به مناسبت سالروز شهادت امام سجاد
✍🏻 روحالله شمسی کوشکی
🔻تجربه یک "زن" از زندگی در خانه امام سجاد علیهالسلام
🔵 «یزید بن معاويه» به «مسلم بن عقبه» فرمان داد تا اهل مدینه را قلع و قمع کند و حادثهای به نام واقعه «حرّه» رقم خورد که لکهی سیاهی است در پیشانی تاریخ اسلام. پس از این واقعه مدینه ویران شد و در این برههی زمانی امام سجاد کارهای مهمی برای بازسازی روانی مردم مدینه صورت داد.
🔺از جمله آنکه حضرت سرپرستی ۴۰۰ زن بی سرپرست و بی خانمان که شوهران خود را از دست داده بودند را عهدهدار شد و به آنها در خانههایش پناه داد!
🔵 نقل است یکی از آن زنها میگفت:
«به خدا! زندگیای که در خانه این مرد شریف (امام سجاد) داشتم را در خانه پدر و مادرم نداشتم!!»
🔴 لَمَّا وَجّهَ يزيدُ بنُ معاويةِ مسلمَ ابنَ عُقبَةِ لاستِباحَةِ أَهلِ المَدينةِ َضَمَّ عليُّ بنُ الحُسَينِ عَلَيهمَا السَّلامُ إِلی نَفسِهِ أَرْبَعَمائةٍ ضائنةً بحَشَمِهِنَّ يَعولُهُنَّ إلى أَنْ تُقُوِّضَ جَيشُ مُسلِمِ، فَقالَت إمرأةٌ منهُنَّ: مَا عِشتُ وَ اللَّهِ بَینَ أبَوَيَّ بِمثلِ ذلكَ الشَّريفِ
📚 منبع: ربیع الأبرار، زمخشری _سنی مذهب_ ج۱، ص ۴۲۷.
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 محور ارتباطات: رحم یا سود؟
🔶 هشامبناسماعیل والی مدینه بود. به سبب جفای بسیار به اهل مدینه از سمت خویش توسط خلیفه مروانی-اموی عزل شد.
🔹 سپس در دستور عزل خلیفه آمده بود که هشامبناسماعیل را در کنار منزل مروان نگه داشته تا مردم به قصاص وی بپردازند.
🔸 خود هشام اظهار میکند که من از هیچ کس جز علیبنالحسین نمیترسم. آنقدر او را آزار دادهام که قصاص وی بسیار سخت خواهد بود.
🔹 خبر به امام رسید. حضرت به محل مذکور رفت. نه تنها آن فرد ضعیفِ به زبونی افتاده را قصاص نکرد که به یاران فرمود هیچ کس متعرض او نشود. سپس حضرت به او گفته بود حال که خلفای مروانی تو را راندهاند و بیپناه و بیپشتوانه و بیمال و اموالی، اگر بخواهی دست تو را خواهیم گرفت.
🔸 هشام هم در برابر این میزان از رحم و مردانگی این آیهی قرآن را خوانده بود: الله اعلم حیث یجعل رسالته. (انعام/۱۲۴) خدا بهتر میداند که رسالت خویش را در چه خاندانی امتداد دهد.
🔺 در جامعهای که سود و منفعت، روابط انسانی را تنظیم میکند و دوستیها و برادریها حول محور مادیات میچرخد، حضرت سجاد نشان میدهد که میتوان روابط انسانی را بر پایهی رحم استوار کرد که از قضاء طرح و رسالت پیامبر این الگوی از همبستگی را اقتضاء میکرده که هشام هم فهمیده و بر زبان آورده است.
‼️همان خدایی که دستور به قصاص میدهد و حیات را در این حکم مهم میداند، بخشیدن و عفو را هم متذکر میشود. (ر.ک: مائده/۴۵)
📚 منابع: بحارالانوار، ج۴۶، ص۵۵؛ الارشاد، ج۲، ص۱۴۷؛ مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۳۰۱.
@qasas_school
🔰 قصهی آخرین شعری که اسماعیل هنیه در ایران خواند:
✍🏻 نویسنده: لاادری
«اسماعيل هنيه» دیروز در آخرین روز زندگی خود در ایران یک مصراع شعر خواند که از اشعار دوران جاهلی و پیشااسلام است بیآنکه به نام شاعرش اشاره کند؛ تنها گفت: قال الشاعر:
((اذا غاب سید قام سید آخر))
اجازه دهید برای درک این مصراع قصهی شاعرش را برایتان بگویم:
نام شاعر این شعر «السموأل» ازدی است و از قضا دیانت شاعر یهودی است که ابنقتیبه مورخ بر آن صحه گذاشته و اصلأ سموأل نامي يهودي است که عبریاش(شْمُوئِیل (שְׁמוּאֵל) است.
تا امروز هم این شاعر مشهور است حتا در بغداد هنوز خیابانی به نام او هست به نام(شارعالسموأل) كه متحف و موزهی دارالاثارالعربیه خان مرجان در همان خیابان قرار دارد.
در ضربالمثلهای عربی با اینکه یهودی بود و جهان عرب نسبت به یهودیان کم فوبیا ندارد اما از او به نیکی یاد شده و هنوز میگویند:
"أوفى من سموأل" چرا که به امانت و وفاداری مشهور بوده؛ او معاصر امرؤالقيس شاعر برجسته صاحب معلقه بوده و داستان وفاداریش هم نسبت با همین شاعر معروف شده.
میدانید که امروالقیس مغضوب قیصر روم واقع شد و او را به نزد خود خواند، امروالقیس پیش از رفتن، تمام گنجها و شمشیر و سپرهای قیمتی خودش را به این سموأل میسپرد که یک قلعه و دژی بس استوار از جدش به ارث برده بود به نام «حصن عادیا»
قیصر روم بعد از اینکه با زرهی مسموم امروالقیس را به قتل میرساند لشکری را به فرماندهی حارثبنظالم غسانی مأمور میکند که به قلعهی سموأل حمله کنند و اشیاء قیمتی امروالقیس را از او پس گیرند.
سموأل در برابر لشکر قیصر سخت مقاومت میکند و شعر بالا را که اسماعیل هنیه خوانده در چنین موقعیتی سروده که پیغامی است به حارث: میگوید:
(نحن قوم اذا خلا منا سید قام سید آخر)
یعنی: ما از آن قبیلهایم که اگر بزرگی از ما بمیرد بزرگ دیگری جایگزین او میشود؛ حاکی از این که تسلیم نخواهیم شد.
در ادامه،حارث که قلعه را به محاصره درآورده،با خیانت یکی از اطرافیان سموأل موفق میشود پسر سموأل را برباید و به او پیام میدهد که اگر اشیاء و اموال امرؤالقيس را تحویل ندهی پسرت را خواهیم کشت، سموأل باز کوتاه نمیآید و حارث غسانی فرمانده قیصر بر فراز قلعه برابر چشم سموأل و لشکریانش پسر وی را به دو نیم میکنند و سلاخیاش میکنند که گویند در آن دم که سموأل سلاخی پسرش را هم نظارهگر بود باز بر پیمان خود ماند و این بیت را سرود که:
«وفیت بأدرع الکندی انی
اذا ما خان أقوام وفیت»
یعنی:هرچند که اقوامی خیانت کردند اما من وفادار ماندم و سپرهای آن شاعر کندی یعنی امروالقیس را تسلیم دشمناش نکردم.
این ماجرا چنان در جهان عرب مشهور شد که اعشی شاعر مخضرم قصیدهای در وصف این جنگ که به شکست لشکریان قیصر انجامید سرود که مطلع آن اینگونه آغاز شده که:
كُنْ كَالسَّمَوْءَلِ إِذْ طَافَ الْهُمَامُ بِهِ
فِي جَحْفَلٍ كَسَوَادِ اللَّيْلِ جَرَّارِ
و توصیه کرده که همانند سمؤال باشيد كه وقتي لشكري که از کثرت چون سیاهی انبوه شب بود بر او در دژ ابلق تیماء و عاديا تاختن گرفت از وفاداری و عهد خویش کوتاه نیامد.
تقریباً سایر اشعار سموأل هم تأکید بر همین اوصاف اخلاقی است قصیده معروفی دارد با این آغاز که:
إذا المرء لم یدنس من اللؤم عرضه
فکل رداء یرتدیه جـمیل
یعنی اگر آدمی آبروی خویش به پستی نیالاید
هر جامهای که بر تن کند زیبا خواهد بود.
این یکی از شاعرانی است که سماحت و کرامت اخلاقیاش باعث شد دنیای عرب به دیانت وی نظر نکند، و نسبت به یهودی بودنش تجاهل و تغافل ورزد؛ تا جایی که رهبر حماس هم که با دولتی یهودی در حال جنگ بود به اشعار وی استناد میکرد و آخرین بیتی که از میراث شعر عربی بر زبان راند باز شعر او بود که:
إذا سَيِّدٌ مِنّا خَلا قامَ سَيِّدٌ
قَؤُولٌ لِما قالَ الكِرامُ فَعُولُ.
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 منزلگاهها| از هشتم تا سیزدهم
منزلگاه هشتم: وادی نخله
منزلگاه نهم: ارمینیا
منزلگاه دهم: لینا یا لبا (این شهر نیز اجازه ورود به قاتلان سیدالشهدا را نداد)
منزلگاه یازدهم: کحیل
منزلگاه دوازدهم: جهینه (این جهینه با آن منزلی که در بین راه مکه تا کوفه است و امام حسین در آن اردو زد متفاوت است)
منزلگاه سیزدهم: موصل..
ادامه👇
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 موصل| مشهد نقطه
📜 در تاریخچهی این شهر نوشتهاند که مزار یونسبنمتی و جرجیس پیامبر در آن است. همچنین تلی در آن وجود داشته که به تل توبه یونس مشهور است.
🔶 حوادث این منزلگاه:
با رسیدن نامه به حاکم موصل مبنی بر ورود کاروان اسیران، وی دستور داد شهر را بیارایند و آماده جشن و سرور کنند.
🔷 مردم با شنیدن ساز و دهل و... اجتماع کردند و از یکدیگر ماجرای این کارناوال شادی را میپرسیدند. ماموران حکومتی میگفتند: بناست سر یک شورشی وارد شهر شود.
🔶 عدهای که از ماجرا مطلع بودند به مردم گفتند این سر حسین پسر فاطمه است. این سر پسر رسول خداست.
نقل است حدود ۳ تا ۴ هزار نفر جمع شدند و تصمیم گرفتند بر قاتلان بشورند و سر مطهر سیدالشهدا را گرفته و در شهر دفن کنند.
🔷 این بهمریختگی شهر سبب شد تا اخبار به حاملان سر رسیده و از ورود به موصل پرهیز کنند.
🔶 برخی نوشتهاند چون خبر آشوب در شهر به قاتلان و حاملان سر رسید، یکفرسنگی شهر ایستادند. شمر سر مبارک امام را که با زدن بر نیزه مهیای ورود به شهر کرده بود، پایین آورد و بر سنگی نهاد. قطره خونی از سنگ چکید و هر سال عاشورا از آن سنگ خون میجوشید و مردم گرد آن جمع میشدند و سوگواری میکردند. آن محل، به مشهد نقطه مشهور شد. گویا این سنگ تا زمان عبدالملک مروان بود و پس از آن ناپدیدش کردند.
📚 منابع: مقتل ابیمخنف، ص۱۱۳؛ وسیلهالدارین، ص۳۷۱؛ معالیالسبطین، ج۲، ص۱۲۳؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ص۸۲؛ الامامالحسین و اصحابه، ج۱، ص۴۰۲.
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔺 شاید برخی حوادثی مانند "مشهد نقطه" را اسطورهسازی بدانند. اما این واقعیت انکار ناشدنی است که هر سال عاشورا، خون حسین اگر به صورت مادی از سنگ و خاک نجوشد، در میان رگهای انسانهای بیشماری میجوشد و این جوشش از حرکت نخواهد ایستاد تا ظهور فرزند حسین! از این رو میتوان به این ماجراها به شکل یک استعاره نگریست و فرهنگ غنی شیعی را در ایجاد چنین انگارهها و استعارهها مورد مداقه قرار داد.
🆔 @qasas_school
⚠️ قابل توجه مخاطبان گرامی!
مطالبی که درباره نام منزلگاهها و برخی حوادث منتشر میشود، مرتبط با یک سلسله نوشتههایی است دربارهی سرنوشت کاروان اسیران اهل بیت بعد از عاشورا و منزلگاههایی که در مسیر از کوفه تا شام طی کردهاند.
به مناسبت این روزهای محرم و صفر، این مطالب بازنشر میشود که سابقهی آنها را در کانال میتوانید ببیند!
🔰منزلگاهها| از چهاردهم تا شانزدهم
منزل چهاردهم: تلاعفر
منزل پانزدهم: سنجار... درباره اسم این منطقه گفتهاند چون سلطان سنجر در آن به دنیا آمده، نامش را سنجر یا سنجار گذاشتهاند. مردم این دیار عموما کُرد بودهاند.
منزل شانزدهم: نُصَیبین (Nusaybin) که رومیان آن را با نام Nisibis میشناختند و یونانیها به اسم مکدونیس یا سوکورس میخواندند. شهری در شمال بین النهرین که اکنون در جنوب ترکیه قرار دارد. این شهر، یکی از مراکز مهم مسیحیت در شرق و برای سالیانی دراز، موضوع مناقشه و درگیری میان شاه ساسانی و امپراتوری روم بود. این شهر در برخی منابع به صورت نَصیبین نیز تلفظ شده است.
حاکم این شهر در روزهایی که کاروان اهلبیت را به سمت شام میبردند، فردی به نام منصوربنالیاس بوده. وی بعد از خبر نزدیکی کاروان اسیران، دستور به آراستن شهر میدهد تا بزم قاتلان را با راه انداختن جشن رونق ببخشد.
در نقلها آمده که اسب حامل سر اباعبدالله وارد شهر نشد و ناگهان سر مبارک امام از روی نیزه بر زمین افتاد. نقطهای که سر بر زمین افتاده به نام "مشهد حسین" معروف شد و به زیارتگاهی بدل گردید.
گویا فردی به نام ابراهیم موصلی سر مطهر را شناسائی میکند و به اطرافیان از دین و نسب سیدالشهدا خبر میدهد.
سربازان حکومتی ابراهیم موصلی را میکشند تا حرفهای او به مردم شهر نرسد. با این حال خبر میان مردم میپیچد و حاملان سر ترسیده به مسیر خود ادامه میدهند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
📚 مقتل ابیمخنف، ص۱۱۴؛ وسیلهالدارین، ص۳۷۱؛ مناقب، ج۴، ص۸۲، ناسخالتواریخ، ج۳، ص۱۰۶؛ کامل بهایی، ج۲، ص۲۹۲؛ نفسالمهموم، ص۴۲۶؛ آیینه در کربلاست، ص۶۰۹.
🔰 صفر المظفر
🔶 بنیانهای اقتصاد عرب جاهلی را یک مثلث سه ضلعی شکل میداد:
الف) تجارت، ب) زیارت، ج) غارت.
🔹 ضلع سوم بدین معناست که اعراب همواره در جنگ و مبارزه قبیلهای بودند که قبیلهی پیروز و غالب به مراتع و دام و احشام و اموال رقیب مغلوب خویش دستبرد زده و آنها را غارت میکرد. بماند این نکته که زنان و دختران هم از این غارت در امان نبودند.
🔸 این غارتها هم نه صرفا به دلیل زیادهخواهی یا خوی وحشیگری اعراب که در بسیاری موارد برای بقاء و ادامه حیات بوده است. تصور کنید سرزمین خشک و بیآب و علف جزیرهالعرب را که قبایل بادیهنشین برای حفظ جان خود باید مدام دنبال مرتع و آب میگشتند و با تمام شدن ذخیره آب و علوفه یک منطقه، چارهای جز هجوم به مراتع و ذخایر آبی دیگران نداشتند.
🔹 این جنگهای مداوم چنان در میان عرب پررنگ بود که سواد، رسانه و دیپلماسی خودش را شکل داد. علمالایام و علمالانساب دو محور اصلی سواد عرب بودند که به تاریخ جنگها و غارتها و سپس فخرفروشی به حسب و نسب در همین باره اختصاص داشت. شعر نیز به عنوان یک رسانهی مهم نقشی اساسی در درگیریها ایفا میکرد و قواعدی مانند «ماههای حرام» نوعی نظم بینالقبیلهای پدید میآورد که شبیه قواعد دیپلماتیک بود.
🔸 ریشه شکلگیری ماههای حرام هم بر این مبنا بود که جنگ و غارت مداوم، مسیرهای تجاری و زیارتی را ناامن میکرد و از این رو غارت، به دو ضلع دیگر حیات اقتصادی عرب ضربه میزد. آنها برای بهرهمندی از همه فرصتهای اقتصادی، جنگیدن در چهارماه از سال را حرام کردند. این چهار ماه عبارت بودند از: رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم.
🔹 سپس با اتمام ماه محرم، جنگ و غارت دوباره از سر گرفته میشد و صفر به عنوان نقطهی آغاز بود. برخی معتقدند علت نامگذاری این ماه به صفر نیز، از جهت خالی شدن (صفر شدن) شهرها و بازگشت به بادیهنشینی و غارت است.
از سویی برای این ماه پسوند المظفر را درنظر گرفتهاند تا نوعی تفال به ظفر و پیروزمندی در غارتها و غلبه بر قبایل باشد.
🔺 پ.ن: فردا روز اول ماه صفر است.. ما نیز در مبارزه با اسرائیل تفال به ظفرمندی میزنیم تا صفرالمظفر ماه پیروزمندی یاران جبهه مقاومت باشد.
📚 منابع: مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۸۶؛ ابوجعفر بغدادی، الحبر، ص۲۴۰؛ حتّی، فیلیپ، تاریخ العرب، ص۱۳۱؛ شوقی، ضیف، تاریخ الادب العربی العصر الجاهلی، ص۷۱؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۰۲؛ احمد جاد المولی، ایام العرب فی الجاهلیة، ص۴۰۱-۴۰۵؛ عمر فرّوخ، تاریخ الجاهلیه، بیروت، ص۱۴۷؛ الکامل فی التاریخ، ص۵۵۶-۵۸۰.
🆔 @Qasas_school
🔰مردی از اهلبیت که نمیشناسیم!| به مناسبت شهادت زیدبنعلی
✍🏻 به کوشش روحالله شمسیکوشکی
🔶 ایام ابتدای صفر، ایام شهادت «حسین ثانی» و شهید مظلوم اهلبیت، حضرت «زیدبنعلیبنالحسین» است. شهیدی که مع الأسف در بین خود شیعیان هم غریب و ناشناخته واقع شده است.
🔹شیخ مفید، «زیدبنعلی» را بافضیلتترین فرزند امام سجاد بعد از امام باقر میداند و نقل میکند:
«زید، چنان از خشیت خدا میگریست که اشکش با خاک زمین مخلوط میشد و او را «حلیف القرآن» (همپیمان با قرآن) نامیدهاند و به طلب خون حسین و بازگرداندن خلافت اهلبیت، علیه «هشامبنعبدالملک» قیام کرد، مردم کوفه با او بیعت کردند اما بیعت شکستند و او را تسلیم بنی امیه کردند. بنی امیه هم او را به طرز فجیعی کشتند و قبرش را نبش کرده و بدنش را به صلیب کشیدند و چهار سال!! بر صلیب نگه داشتند و سپس پیکر را سوزاندند!»
🔸 وقتی خبر شهادت «زید» به امامصادق(علیهالسلام) رسید، گریه شدیدی کرد و حزنی بزرگ بر او غالب شد و سپس بر بدن مصلوب زید نماز خواند.
همچنین امام صادق فرمود: «خدا، اراده فرموده که تنها هفت روز بعد از آتش زدن پیکر زید، حکومت بنی امیه ساقط شود!»
🔹 ابوالفرج اصفهانی در «مقاتلالطالبیین» میگوید:
جریربنحاتم (صحابه پیامبر) نقل کرده که: «روزی پیامبر اکرم از خواب پرید و گویا در خواب ماجرای شهادت «زیدبنعلی» و مصلوب شدن وی را دیده بود. پیامبر اظهار جزع و ناراحتی فرمود و گفت: آیا واقعاً با فرزند من چنین میکنند؟!»
🔸 گرچه در مورد جناب «زید بن علی»، روایت متناقضی وجود دارد و برخی روایاتِ قادحه، او و قیام او را مذمت کردند و برخی روایاتِ مادحه، او را مدح کردند اما روایات مادحه، از نظر تعداد بسیار بیشتر از روایات قادحه است و روایات مذمت، همگی حمل بر تقیه میشود!
علامه مجلسی پس از ذکر هر دو قسم روایات، جمع بندی جالبی دارد و میگوید:
« روایات دال بر جلالت قدر و شأن «حضرت زید» بسیار بیشتر از روایات دیگر است و بیشتر علمای شیعه هم حکم به بزرگی مقام و منزلت جناب زید دادهاند و باید به «زید» اعتقاد نیکو داشت!
🆔 @Qasas_school