#هل_من_ناصر_ینصرنی_را_میشنویم؟
🌙ماه #نیمه است و به انتظار #فرج ماه نشسته اند آنان که چون خمینی به #هب_لی_کمال_لانقطاع_الیک رسیده اند ...
🌱جز این #نخواهد بود که رسیدن به ماه ، تبلور #انقطاع انسان است از عالم ماده و آنچه در آن هست ...
🔸سربازان و یاران حضرت ماه #شرط انتظار را در انقطاع می دانند و این را #مشق کرده اند در #شلمچه ، #طلاییه ، #کردستان ، #اروند، #شمال_غرب ، #حلب ، #دمشق ، #بعلبک ، #سراوان، #سیستان ، #فتنه۸۸ ، #فتنه_دراویش ...
آنهم چه مشقی ...
مشقی با امضای #خون و شرط وصال جز به بهای #خون نیست ...
#امشب انقطاع بخواهیم تا برای یکبار هم شده ما برای او #ظهور کنیم ...
👌واقعیتِ این دنیای رو به زوال جز این نیست که اصحابِ اهلِ حقِ منقطع #دریچهی_نور را با تلاش شبانه روزی به #سوی حضرت ماه هموار خواهند کرد ...
🌹صبح #ظفر و #نصرت بسیار نزدیک است و ای دوست حیف است که تو در پای کوبی حضور و ظهور #عدالت_محض و عصر مهربانیِ ظهور #نقشی نداشته باشی ...
حال وقت آنست #احیا بگیریم و به حال #خود نظاره کنیم
#آیا_به_درد_ظهور_می_خوریم؟
#تمرین کنیم سربازی در ظهورش را با سربازی نائب بر حقش ...
#احیای_مهدوی
#نیمه_شعبان
#وظیفه_ات_را_بیاب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📚ذهن نوشت #مسافر
@qeseyeporqose
هدایت شده از ٣ دقیقه تفکر
🔴ظهر پنجشنبه 12 دیماه 98
آخرین عکس رزمندگان فاطميون با #فرمانده_جبهه_مقاومت #سپهبد_قاسم_سلیمانی
آخرین روز قبل از واقعه ...
اسرار ناگفته از آخرین روز زندگی سپهبد سلیمانی
پنجشنبه(98/10/12)
ساعت 7 صبح
#دمشق
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،
هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
.
ساعت 7:45 صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در #سوریه حاضرند.
.
ساعت 8 صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند
دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
.
گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما #پنج_شنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
.
ساعت 11:40 ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
.
ساعت 3 عصر
حدود #هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم #بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
.
ساعت حدود 9 شب
حاجی از #بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و #خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم #عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسین #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، #میوه_رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
ساعت 12 شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت 2 صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
(راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون)
@tashkilat3min