لَوْ لاَ الدّینُ وَ التُّقی، لَکنْتُ أدْهَی الْعَرَبِ
آفرین #سید ! عجب ضربهای زدی!
صفحه #سالومه را خوب ترکاندی!
چه مشت محکمی بر دهان استکبار کوبیدی!
سپاه پنجم ارتش بعث را دوباره منهدم کردی!
احسنت به این ضربه جنگالی!
بصیرت انقلابی که میگویند یعنی همین...
زمانشناسی، درک موقعیت، آیندهنگری، همه و همه در این حرکت حکیمانه موج میزند...
.
اخوی! داداچ! حواست هست؟! کجا رو میزنی؟ چی کار داری میکنی؟!
سید هکر! کاش همونقدر که برای نبرد سایبری در جنگالکترونیک انگیزه و مجاهدت داری، مبانی سیاستورزی امیرالمؤمنین را هم مروری میکردی!
در مکتب علی، نبرد قواعد خود را دارد...
سیاست در دایره تقوا تعریف میشود، نه برعکس، که اگر اینگونه نبود، علی(ع) سیاستمدارترین عرب بود، لَوْ لاَ الدّینُ وَ التُّقی، لَکنْتُ أدْهَی الْعَرَبِ.
.
تا کی باید آنقدر کودک بمانیم که ما هزینه درست کنیم و بزرگترمان بیاید و جبران نماید؟ اگر علی خون گریهکند از ما خودعمارپندارها جا دارد...
سیدی که نمیشناسمت! دمت گرم! زدی دهان سالومه را سرویس کردی، خوب! با منطق کدام مکتب، مکالمات خصوصی او را با هر کس و ناکسی برملا میکنی؟ که چه شود؟ که چه اتفاقی بیفتد؟ که چه فتحی حاصل شود؟
خوشانصاف! اگر عرضه نداریم جمع کنیم، تفریق نکنیم، اگر توان جذب نداریم، دفع نکنیم...
#مکتب_حاج_قاسم اینگونه نبود...
در مکتب حاج قاسم #شهید_سیاح_طاهری پدیدار میشود که روی #حاج_کاظم پرویز پرستویی را نمایان میکند...
در مکتب حاج قاسم #حبیب_احمدزاده رشد میکند که #تهمینه_میلانی را برای تجلیل از #سیده_زهرا_حسینی روی صحنه میآورد...
در مکتب #حاج_قاسم ، وقتی امکانش فراهم میشود، #عطاءالله_مهاجرانی بهبهانه تألیف کتاب #پیام_آور_عاشورا زائر #زینبیه میشود...
این رفتار، برای انقلاب ثمر بیشتری دارد یا مثلاً برملاکردن رابطه مهاجرانی با فلان منافق فاسق و...
کمی بیشتر بیاندیشیم...
.
پینوشت۱:
هرچند بنده بعید میدانم اصلا سیدی درکار باشد! هیچ بعید نیست این اقدام، حرکت خود جریان رسانهای معاند و اصحاب و یاران امثال سالومه باشد... شواهد این حرف بماند برای بعد... .
پینوشت۲:
چهقدر خوشحالم که بعضی دوستان به ظاهر انقلابی، در مجلس پیشرو جایی ندارند... لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً... .
#پرویز_پرستویی
#برزو_ارجمند
#سالومه
#سالومه_سیدنیا
#مخاطب_موردنظر
@qoqnoos2
ققنوس
«فردا قیامتی هست...» (عکسنوشت استاد حبیب احمدزاده در صفحه اینستاگرامش) ▫️جمعه قبل با مادرم زهرا و
«فردا قیامتی هست...»
(عکسنوشت استاد حبیب احمدزاده در صفحه اینستاگرامش)
▫️جمعه قبل با مادرم زهرا و نوهام ساداتی در شعبه رأیگیری انتخابات در مدرسهای در خیابان ایتالیا.
مادرم دورتر از صندوقها بهخاطر زانوهای مصنوعیاش نشسته تا نوبتش برسد و ساداتی عصایش را برداشته و با راهرفتنهای مختلف شکلک درمیآورد.
زندگی همین دمی دورهمبودن است.
یکساعت قبلتر از این عکس، تلفنی دارم از دوست عزیز دوران جنگم که در خط دوم جبهه فاو برای نیروها در آن گرمای هلاککننده تابستان جنوب و زیر آتش دشمن، پالوده و بستنی درست میکرد و بچههای خط با کمی پیادهروی از خط مقدم به پایگاه صلواتیاش میرفتند، نه درجهای دارد و نه حتی کسی او را رزمنده حساب میکند، همسرش دقیقاً در اخرین مراحل پیشرفته بیماری سرطان است و من چون این مراحل را در زندگیام برای همسرم زینت تجربه کردهام، میدانم این آخرین ساعتها و روزها یعنی چه، با این تفاوت که او دو دختر دوقلوی کاملاً بزرگسال و معصوم دارد، دو فرشته درخانهمانده که در بدو تولد به علت عارضه ناشی از زایمان بد و فشار به مغز هر دو به نوعی عقبافتاده ذهنی شدهاند، هر یکیدو روز تلفنی با هم صحبت میکنیم، نمیتوانم بگویم که چه رنجی است... این آبشدن تدریجی همسر یک طرف و آینده این دو دختر مطلقوابسته به مادر هم یک طرف، هر یکیدو روز با هر مشغلهای که داشته باشم، با او تلفنی صحبت میکنم و از تجاربم میگویم و او با بزرگواری تشکر میکند که آرامش میکنم.
صبح قبل از این عکس که زنگش زدم تا احوالات آن روزشان را بپرسم، گفت که دیگر هیچ نایی برایش نمانده و تغذیهاش کامل دچار مشکل که همین دو ساعت پیش با ایما و اشاره و صدایی بسیار پایین وادارم کرد به نزدیکترین شعبه رأی ببرمش، میدانستم که امتناعم فایدهای ندارد... ماشین را نزدیکترین جا نگه داشتم و سراسیمه به درون شعبه رفتم و اصرار فراوان تا فردی از متصدیان بیرون آمد و همسرم را سرخم کرده بر داشبورد دید که نای سربلندکردن ندارد، لحظهای فکر کردم آنچه که نباید بشود شده، فقط با کمک من، به زور انگشت زد و رأی را گفت تا بنویسم، جلوی ریختن اشکهایم را گرفته بودم... وقتی دوباره در تختش خواباندم، فقط به زور نفس میکشید، گفتم چرا این همه اذیت کردی خودت را، به زور چشم باز کرد و گفت فردا قیامتی هست، باید جواب میدادم.
وقتی این را گفت بهتم زد که همین صحنه با جزییات متفاوت برای رأیدادن زینت، همسرم نیز حدود دو ماه قبل از مرگش در انتخابات ریاست جمهوری پیشین رخ داده بود، فقط دلداریاش دادم و دعای خیر.
و این دفعه بدون زینت، با دو دختر، مادرم و ساداتی آمدیم.
با هر دو کاندید ریاست جمهوری هستم،
قدر این مردم را بدانید!
✍🏻 #حبیب_احمدزاده
صفحه اینستاگرام:
@ahmadzadeh.habib.official
با اندکی ویرایش و تغییر
#ملت_ابراهیم
#انتخابات_۱۴۰۳
#دولت_چهاردهم
#تقوای_سیاسی
@qoqnoos2