C᭄زنـدگی بـا آیـههاC᭄
↬ ↫ °❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀° داستان (داستان واقعی جذاب) 💕عاشقانهاے براے تو💕 قسمت_دوم: 👈 تا لحظه مرگ ☘
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
✨داستان مذهبی دنباله دار👈 عاشقانه اے براے تو:
قسمت سوم : 🔺آتش انتقام🔺
🌸چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... غرورم به شدت خدشه دار شده بود ... تا اینڪه اون روز مندلی زنگ زد و گفت ڪه به اون پیشنهاد ازدواج داده و در ڪمال ادب پیشنهادش رد شده ...
☂و بهم گفت یه احمقم ڪه چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد ڪردم و ... .
❣دیگه خون جلوے چشمم رو گرفته بود ... میخواستم به بدترین شڪل ممڪن حالش رو بگیرم ... .
🌷پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب ڪردے ... من اینطورے لباس می پوشیدم چون در شان یڪ دختر ثروتمند اصیل نیست ڪه مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار ڪنه ... .
🌼همون طور ڪه توے آینه نگاه میڪردم، پوزخندے زدم و رفتم توے اتاق لباسهام ... گرونترین، شیڪترین و زیباترین تاپ و شلوارڪ مارڪدارم رو پوشیدم ... موهام رو مرتب ڪردم ... یڪم آرایش ڪردم ... و رفتم دانشگاه ... .
☘از ماشین ڪه پیاده شدم واڪنش پسرها دیدنی بود ... به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه اے ڪه براش ڪشیده بودم میخندیدم ...
✍ادامــه دارد...
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
♥️
قطـرههاے ڪوچـڪ آب،
اقیانوس بزرگ را مۍسـازند؛
و دانه هاے ڪـوچـڪ شن،
ساحـل زیبا را ...
لحظـه هاے ڪوتاه شاید بۍاࢪزش بھ نظـر بـرسند،
اما زنـدگۍ را مۍسازند؛
قدࢪ لـحـظھ ها ࢪا بدانیم
╭❣
╰┈➤🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸
❅❅❅❅❅❅❅❅
💛
مراقب افڪارت باش ڪھ گفتارت مۍشود
مراقب گفتارت باش ڪھ رفتارت مۍشود
مراقب رفتارت باش ڪھ عادت مۍشود
مراقب عادتت باش ڪھ شخصیت مۍشود
مراقب شخصیتت باش ڪھ سرنوشتت مۍشود
╭❣
╰┈➤🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸
❅❅❅❅❅❅❅❅
C᭄زنـدگی بـا آیـههاC᭄
•ღ•⇨ ↬ ↫ °❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀° ✨داستان مذهبی دنباله دار👈 عاشقانه اے براے تو: قسمت سوم : 🔺آتش انتقام🔺
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
داستان دنباله دار 💕عاشقانه اے برای تو(عشق علوی ،حب فاطمی )
این قسمت قسمت چهارم 👈من جذاب ترم یا؟؟؟
🌹بالاخره توے ڪتابخونه پیداش ڪردم … رفتم سمتش و گفتم: آقاے صادقی، می تونم چند لحظه باهاتون خصوصی صحبت ڪنم … .
🍃🍃سرش رو آورد بالا، تا چشمش بهم افتاد … چهره اش رفت توے هم … سرش رو پایین انداخت … اصلا انتظار چنین واڪنشی رو نداشتم … .
🌹دوباره جمله ام رو تڪرار ڪردم … همون طور ڪه سرش پایین بود گفت: لطفا هر حرفی دارید همین جا بگید …
🍂رنگ صورتش عوض شده بود … حس میڪردم داره دندون هاش رو محڪم روے هم فشار میده … به خودم گفتم: آفرین دارے موفق میشی … مارش پیروزے رو توے گوش هام می شنیدم … .
💓با عشوه رفتم طرفش، صدام رو نازڪ ڪردم و گفتم: اما اینجا ڪتابخونه است … .
💜حالتش بدجور جدے شد … الانم وقت نمازه … اینو گفت و سریع از جاش بلند شد … تند تند وسایلش رو جمع می ڪرد و می گذاشت توے ڪیفش … .
🌼مغزم هنگ ڪرده بود … از ڪار افتاده بود … قبلا نماز خوندنش رو دیده بودم و می دونستم نماز چیه … .
🌹دویدم دنبالش و دستش رو گرفتم … با عصبانیت دستش رو از توے دستم ڪشید … .
🌼با تعجب گفتم: دارے میرے نماز بخونی؟ یعنی، من از خدا جذاب تر نیستم؟ … .
🌷سرش رو آورد بالا … با ناراحتی و عصبانیت، براے اولین بار توے چشم هام زل زد و خیلی محڪم گفت: نه … .
.
✍ادامــه دارد......
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
C᭄زنـدگی بـا آیـههاC᭄
•ღ•⇨ ↬ ↫ °❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀° داستان دنباله دار 💕عاشقانه اے برای تو(عشق علوی ،حب فاطمی ) این قسمت
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
#قسمت_پنجم 📖داستان واقعی و دنباله دار
👈عاشقانه اے براے تو:➖ مرگ یا غرور؟؟؟
😔غرورم له شده بود … همه از این ماجرا خبردار شده بودن … سوژه مسخره ڪردن بقیه شده بودم … .
🔹بدتر از همه زمانی بود ڪه دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت:
🔸اگر اینقدر بدبخت شدے ڪه دنبال این مدل پسرها راه افتادے، حاضرم قبولت ڪنم برگردے پیشم؟ … .
💥تا مرز جنون عصبانی بودم … حالا دیگه حتی آدمی ڪه خودم ولش ڪرده بودم برام ژست میگرفت … .
🍂رفتم دانشگاه سراغش … هیچ جا نبود … بالاخره یڪی ازش خبر داشت … گفت: به خاطر تب بالا بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن … .
🍂رفتم خونه … تمام شب رو توے حیاط راه میرفتم … مرگ یا غرور؟ … زندگی با همچین آدمی زیر یڪ سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود … اما غرورم خورد شده بود … .
😔پسرهایی ڪه جرات نگاه ڪردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره ام میڪردن و تیڪه میانداختن … .
🌷عین همیشه لباس پوشیدم … بلوز و شلوار … بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان …در رو باز ڪردم … و بدون هیچ مقدمهاے گفتم: باهات ازدواج میڪنم …
✍ادامه دارد......
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸
❅❅❅❅❅❅❅❅
🌼🍃🍃🌼🍃🍃🌼
داستان مذهبی واقعی و جذاب ☝️
❣عاشقانه اے برای تو ❣
هر روز یک قسمت در کانال
@Energy_pluas
حتما دنبال کنید و برای دوستاتون فوروارد کنید 🌼🍃
C᭄زنـدگی بـا آیـههاC᭄
•ღ•⇨ ↬ ↫ °❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀° #قسمت_پنجم 📖داستان واقعی و دنباله دار 👈عاشقانه اے براے تو:➖ مرگ یا غرو
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
#قسمت_ششم ✍داستان دنباله دار جذاب مذهبی
📝عاشقانه اے براے تو:
✍ این قسمت ((معامله))
🌹خیلی تعجب ڪرده بود ... ولی ساڪت گوش میڪرد ... منم ادامه دادم ...
😞بدجور غرورم شڪسته و مسخره همه شدم ... تو می خواے تا تموم شدن درست اینجا بمونی ... من میخوام غرورم برگرده ... .
☘اینو ڪه گفتم سرش رو انداخت پایین ... ناراحتی رو به وضوح می شد توے چهرهاش دید ... برام مهم نبود ... .
🌼تمام شرط هات هم قبول ... لباس پوشیده می پوشم ... شراب و هیچ چیز الڪل دارے نمیخورم ...
☘با هیچ مردے هم حتی دست نمیدم ...
🚫فقط یه شرط دارم ... بعد از تموم شدن درست، این منم ڪه باهات بهم میزنم ... تو هم ڪه قصد موندن ندارے ... بهم ڪه زدم برو ... .
🌷سرش پایین بود ... نمی دونم چه مدت سڪوت ڪرد ... همون طور ڪه سرش پایین بود ازم عذرخواهی ڪرد ...
🌺تقصیر من بود ڪه نسنجیده به شما پیشنهاد ازدواج دادم. اگر این ڪار رو نڪرده بودم ڪار به اینجا نمیڪشید ...
🌼من توے ڪافه دانشگاه از شما خواستگارے میڪنم. شما هم جلوے همه بزن توے گوشم ... .
☘براے اولین بار بود ڪه دلم براے چند لحظه براے یه پسر سوخت ... اما فایدهاے نداشت ...
🌷 ماجراے ڪتابخونه دهن به دهن چرخیده بود ... چند روز پیش، اون طورے ردم ڪرده بود حالا اینطورے فایده نداشت ... .
🌹خیلی جدے بهش گفتم: اصلا ایده خوبی نیست ... آبروے من رو بردے ... فقط این طورے درست میشه ... بعد رفتنت میگم عاشق یه احمق شده بودم ڪه لیاقتم رو نداشت.
🌺 منم ولش ڪردم ... یه معامله است ... هر دو توش سود میڪنیم ... .
👌اما من خیال نداشتم تا آخر باهاش بمونم ... فقط یه احمق می تونست عاشق این شده باشه ...
✍ادامـه دارد....
•ღ•⇨ ↬ ↫
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸
❅❅❅❅❅❅❅❅
لحظههاتـــون زیباو سرشار از عاشقانههاے الهی 💙