eitaa logo
شوق ملکوت
2.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📜 ویژه‌نامه‌‌ی داستانی 🔹️ در مورد 💢 قسمت پنجم 🖋 یکسره به افق خیره شده‌ام تا اگر از دور دست، نشانه‌های کاروان امام پیدا شد، به سمت آن حرکت کنم. شاید هیچ کس در جمعیت به اندازه‌ی من مشتاق دیدن امام نباشد. من مدت‌ها با یاد ایشان روزگار گذرانده‌ام. هر چند تا کنون از نزدیک با ایشان ملاقات نداشته‌ام، اما ساعت‌ها و روزها با ایشان مناجات و گفت‌وگو داشته‌ام و امروز قرار است که به آرزوی خود برسم. خدایا شکرت! چقدر دوستت دارم! ممنونم ای خدا! ناگهان نکته‌ای به سرم زد. من مدتی است که چشم به افق دوخته‌ام تا جهت حرکتی برایم روشن شود، یعنی منتظرم تا کسی را در افق ببینم و سپس به سوی آن حرکت کنم. اگر بدون آگاهی شروع به حرکت کنم، ممکن است از مقصود خود، یعنی امام زمانم، دورتر شوم، چون امام در جهتی دیگر است و من به جهتی متفاوت با او در حرکت هستم. یاد حدیثی افتادم که در آن امام صادق علیه السلام می‌فرمود: «کسی که بدون بصیرت عمل کند، مانند کسی است که در بی‌راهه حرکت می‌کند. هر چه سریع‌تر حرکت کند، از راه دورتر می‌شود!» گویا تمام زندگی‌ام در مقابل چشمانم قرار می‌گیرد. من به کدام سمت در حال حرکت هستم؟ برنامه‌ی من برای رسیدن به مقصد چیست؟ مقصد ۴۰ ساله‌ی من کجاست؟ من باید چه کنم تا ۴۰ سال آینده بتوانم به امام زمانم بگویم: «ای امام زمان، من باری از بارهای مرتبط با شما را رصد کردم که سنگین‎ترین باری بود که من می‌توانستم با برداشتن آن، شما را یاری کنم. امروز بعد از ۴۰ سال تلاش مداوم در راستای برداشتن این بار، توانستم آن را بردارم. من ۴۰ سال زحمت کشیدم و تفکر کردم که چطور می‌توان این بار را برداشت و برای برداشتن آن برنامه‌ریزی کردم و قدم به قدم مراحل برنامه را پیش بردم و امروز به نتیجه رسیدم، هر چند که اگر به نتیجه نمی‌رسیدم، باز هم مشکلی نبود چون من در مسیر تکلیفم حرکت می‌کردم و تمام تلاشم را کردم.» به راستی چهل ساله‌ی من چیست؟ 🖇 @quran_esra
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📜 ویژه‌نامه‌‌ی داستانی 🔹️ در مورد 💢 قسمت ششم 🖋 بسیاری از اشخاصی که می‌شناسم، عمری بدون مأموریت ویژه‌ای زندگی می‌کنند و کارهای متنوعی انجام می‌دهند ولی در نهایت وقتی به زندگی آن‌ها نگاه می‌کنی، می‌بینی که گویا هیچ کار خاصی نکرده‌اند! بیش‌تر شبیه بسته‌ای از کارهای جذاب هستند که با آن کارهای ریز ریزِ!جذاب به دنبال خودنمایی و اثبات خود به دیگران بوده‌اند و نه برداشتن باری از بارهای اولویت‌دارِ امام زمان. حتی برخی از آن‌ها به اسم علامه شهرت پیدا می‌کنند، زیرا در علوم مختلفی آگاهی دارند ولی غافل از اینکه مگر وظیفه و تکلیف ما، علامه به علوم مختلف شدن است؟! اگر جایی اولویتی باشد، هر لحظه که من در فلان علمِ «غیر همسو با تکلیف» خرج می‌کنم، از تکلیفم فاصله گرفته‌ام. آری! به نقطه‌ای چشم دوخته‌ام تا مقدمه حرکتم باشد و ناگهان از این مسأله به مسأله منتقل شدم. چشم‌انداز زندگی من چیست؟ من باید چه باری از بارها را بردارم؟ چشم‌انداز بر اساس هوسِ من نیست. من نمی‌خواهم مسیر زندگی‌ام را بر پایه‌ی هوس بنا کنم. می‌خواهم معیارم آگاهی باشد. هدف زندگی انتخاب‌کردنی نیست. پیدا‌کردنی است. باید ببینم که خدا از من چه خواسته است و تکلیفم چیست. اخیرا یاد گرفته‌ام که اسیر اتفاق‌های زندگی‌ام نباشم و از ظاهر آن‌ها عبور کنم. وقتی به نقطه‌ای چشم می‌دوزم، قبل و بعد آن را هم ببینم. به ظاهر و باطنش فکر کنم. این افکار روزی شخص منتظر امام است. انتظار اگر انتظار باشد، سازندگی دارد و یکی از سازندگی‌ها هدایتِ فکریِ خدا در درون من است. در همین فکرها هستم که ناگهان صدای فریادی بلند شد. آمدند. شخصی که جلوتر رفته بود در حال حرکت به سوی ماست. فریاد می‌زند: «علی بن موسی آمد» «علی بن موسی آمد»... 🖇 @quran_esra
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📜 ویژه‌نامه‌‌ی داستانی 🔹️ در مورد 💢 قسمت هفتم با سیل جمعیت مردم به سوی کاروان امام به حرکت افتادم. در حال خودم نیستم. بعد از چند لحظه چارپایی را دیدم که امام زمانم داخل هودجی بر روی آن بودند. بزرگ‌ترین محدثین اهل سنت مثل اسحاق بن راویه و محمد بن رافع و محمد بن اسلم، لجام چارپای امام گرفتند و آن را متوقف کردند و از امام در خواست کردند که ای پسر رسول خدا! لطفی کنید و حدیثی از پدران بزرگوار خود برای ما بگویید. امام رضا علیه السلام فرمودند: «پدرم موسی بن جعفر الکاظم فرمود که پدرم جعفر بن محمد الصادق فرمود که پدرم محمد بن علی الباقر فرمود که پدرم علی بن الحسین زینت عبادت کنندگان فرمود که پدرم الحسین بن علی شهید کربلا فرمود که پدرم امیر المؤمنین شهید کوفه فرمود که برادرم و پسر عمویم محمد رسول الله فرمود که جبرئیل فرمود که از ربّ العزة سبحانه و تعالی شنیدم که فرمود: «کلمه لا اله الا الله قلعه(و پناهگاه) من است. پس هر کس در قلعه‌ی من داخل شود، از عذاب من در امان است.» سپس هنگامی که راحله‌ی حضرت به راه افتاد، حضرت ادامه داد: «این مسأله شروطی دارد و من از شروط آن هستم» من بهت‌زده بودم. امام امتداد توحید را به ولایت رساندند. گویا تنها کسی موحد است و داخل قلعه‌ی لا اله الا الله و پناهگاه توحید شده است که ولایت را قبول داشته باشد و آن را مسأله‌ای الهی بداند. چقدر زیبا امام بیان کردند که اگر کسی در شؤون اجتماعی، خدا را از صحنه حذف کند و مسأله را به شورا و نظرات مردم بسپارد، از توحید خارج شده است. چه زیبا فرمودند که توحید خالص متعلق به وقتی است که نماینده‌ی خدا را در امور اجتماعی و حکومت نیز بپذیریم. چه لحظاتی... چه شوری... چه بشارتی... چه مسئولیتی... چه انگیزه‌ای... گویا اولین بار است که احساس زندگی می‌کنم. گویا تا به حال مرده‌ای بیش نبوده‌ام. از برکات امروز، تصمیم به برنامه‌ریزی جدی برای چشم‌انداز زندگی‌ام است. چشم به راه امام زمان بودن، انسان را به و و می‌کشاند. جنس انتظار کشیدن امام این گونه است که جهت حرکت را روشن می‌کند. منتظر رسیدن به یک شهر، کسی است که به سمت آن شهر در حال حرکت است ولی هنوز به آن نرسیده است ولی مشتاق رسیدن به آن است. منتظر امام نیز کسی است که در سویی که امام به آن سوی حرکت می‌کند، در حال حرکت است، البته به دلیل موانع، قادر به تحقق کلی مقصودش نیست ولی از تلاش نمی‌ایستد تا ان شاء الله وقتی امامش ظاهر شد، در جهت حرکت امامش باشد و توفیق یاری او را پیدا کند. اگر خدا روزی‌‌ام کند، بتوانم کتابی در مورد امام منجی بنویسم.(*) امام دوازدهم که وعده‌ی آمدن او داده شده است. امامی که از شوق او، امیرالمؤمنین(ع) آه می‌کشد و شوق دیدارش را اظهار می‌کند. *: فضل بن شاذان با اینکه قبل از امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه زندگی می‌کرده است، در زمان حیات خویش، سه کتاب القائم و اثبات الرجعة و کتاب الرجعة را که مرتبط با حضرت مهدی است، نوشته است. رک: ‏احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشي، احمد بن علی نجاشی (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامي، ۱۳۶۵)، ۳۰۶. 🖇 @quran_esra