نکته تفسیری صفحه ۵۵۹:
زنان؛ پیش از اسلام و پس از آن:
موضوع حقوق زن و ارزش انسانی او، موضوع مهمی است که ذهن بسیاری از اندیشمندان جامعه ی بشری را به خود مشغول کرده است؛ چراکه ارزش و احترام نیمی از انسانها در هر زمان، به این موضو ع وابسته است. قرآن کریم که پیام مستقیم آفریدگار هستی است، بارها به این موضوع توجه نشان داده و از حقوق زنان دفاع کرده است. آیات این سوره، نمونه ای از این مطلب است. یکی از بهترین راه ها برای فهمیدن این حقیقت که اسلام چه خدمتی به زنان کرده، مقایسه ی وضعیّت زنان در قبل از ظهور اسلام و پس از آن است.
می توان وضعیت زن در جوامع قبل از اسلام را بدین صورت تشریح کرد:
1ـ وضعیت زن در ملّت های عقب مانده: در ملّت ها و قبایل وحشی مانند ساکنان آفریقا، استرالیا، جزایر اقیانوسیه و آمریکای قدیم، نگاه مردان به زنان، مانند نگاهشان به حیوانات اهلی خود بود. آنان، زن را موجودی برای بهره بردن می دانستند و هر قدر که دلشان می خواست، او را از امکانات زندگی بهره مند میکردند. آنان به خود حق می دادند که زنانشان را بفروشند، کتک بزنند، زندان کنند و حتّی به قتل برسانند، و زن هیچگاه حق اعتراض نداشت؛ تا چه رسد به حق مالکیّـت و انتـخاب!
2ـ وضعیت زن در ملّت های پیشرفته ی قبل از اسلام:
در کشورهایی مانند ایران، روم، مصر و چین باستان، زنان در هیچ کاری استقلال و آزادی نداشتند و صاحب اختیارشان در تمام امور زندگی، مردان بودند. آنان به هیچ وجه حق دخالت در امور اجتماعی را نداشتند، و در عین حال، تمام وظایف مردان را به دوش می کشیدند و شانه به شانه ی آنان در زراعت و هیزم شکنی و دامداری و... شرکت می کردند. البته وضعیت زنان در این جوامع، کمی بهتر از جوامع وحشی بود؛ زیرا در این جوامع، مردان حق کشتن زنان را نداشتند و زنان از حق مالکیّت برخوردار بودند؛ امّا مردان می توانستند نامحدود ازدواج کنند و زنانشان را به راحت طلاق دهند. پس از مرگِ زن، مرد به سرعت ازدواج می کرد؛ ولی زن پس از مرگ شوهرش دیگر حق ازدواج نداشت. میتوان به طور خلاصه چنین گفت که زنان در آن جوامع، موجوداتی بین انسان و حیوان شمرده می شدند.
3ـ اسلام و زنان: اسلام به صراحت اعلام کرد که زن، مانند مرد، انسان است، و در ارزش های انسانی، با او مساوی است. زن شدنِ زن، تنها به خواست خدا صورت گرفته و هیچیک از مرد و زن، به علت جنسیتشان، ارزش ویژه ای ندارند. اسلام، رسیدن به نقطه ی اوج سعادت انسان ـ یعنی بهشت ـ را برای هر یک از زن و مرد، ممکن می داند. اسلام به شدّت با ظلم به زن در قالب هر شکل و با هر بهانه ای مبارزه می کند و برای هر یک از دختران، همسـران و مادران، احترام ویژه ای قائل شده است. البته دین اسلام با توجّه به آفرینش خاص هر یک از دو جنس مرد و زن، برای هر یک وظایف و حقوق ویژهای معیّن کرده که این ربطی به برتری یکی از دیگری ندارد[1].
[1] - در نگارش این متن از ترجمةتفسیر المیزان، ج2، ص393 استفاده شده است.
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
از نور تو آفتاب امداد گرفت؛
از راه تو دین طریق ارشاد گرفت ...
شیعه ره و رسم عاشقی هایش را؛
از جامعه کبیره ات یاد گرفت ...!!
#پنجشنبه_های_سامرایی
@quranekarim1398
✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
مأموریت انقلاب اسلامی ایران.mp3
10.86M
#تلنگری
تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی
برای مبارزه با بُعد فرهنگی انقلاب،
حساب شده ترین حملهی دشمن بر ساختار انقلاب بود.
ـ چرا ؟
ـ آیا این تهاجم به نتیجه رسیده است؟
#استاد_شجاعی 🎤
#سردار_سلیمانی
@quranekarim1398
#به_یاد_شهدا
#شهید_رضا_اسماعیلی
داعشبیسیمرضاراروشن میگذاردرضافرماندهاطلاعات عملیاتفاطمیونبودچندبارازاومیپرسندکهبرایچهاینجاآمدی رضامیگوید:بهخاطرحضرتزینبس آنهاهممیگوینداگربهمقدساتیکهبهآنهامعتقدی پشتکنیماتوراآزادمیکنیم.امارضامیگوید...
شادی روح پاک همه شهدا #صلوات
@quranekarim1398
┄━•●❥ #پلاک_سوخته ❥●•━┄
#پارت_پنجاه
مادر از وقتی جواب بله را به مادر فرزام داده بی خبر از همه جا، سر از پا نمی شناسد اگر موضوع بین من و فرزام و پدر را می فهمید دمار از روزگارم در می آورد. از صبح علی الطلوع گوشی به دست روی کاناپه نشسته و یک ریز با خواهر جان و مهدخت یک ریز حرف می زند، در واقع خبری که تا الان بزور بخاطر پدر در سینه نگه داشته بود را پخش می کند. چنان با آب و تاب ماجرا را تعریف می کند که آدم دوست دارد روبرویش بنشیند، تخمه بشکند و سیر تا پیاز ماجرا را از زبان او بشنود.
جلسات خواستگاری و رسم و رسومات قبل خطبه عقد به پایان رسید. قرار من و فرزام بر این شد که در کهف شهدا به وصال هم برسیم. مادر طبق معمول با کمی دلخوری قبول کرد چون از مراسم توی سالن خبری نبود، می گفت: «پول پدر فرزام از پارو بالا میره، آنوقت دختر خل و چل من حاضر نیست یه عقد مجلل بگیره و دهن فک و فامیل رو ببنده!» پدر از ترفندهایش استفاده کرد و بالاخره مادر را راضی کرد تا به همان مراسم عروسی توی تالار بسنده کند. از آن طرف هم فرزام از جانب فرناز و فرحناز دوقلوهای خانواده اش تحت فشار بود. آنها هم پا در یک کفش کرده بودند و کوتاه نمی آمدند. فرناز می گفت: «مراسم باید تو تالار مجلل باشه، همه چیز در حد اعلا باشه» فرحناز هم در تایید حرف های قل خواهر می گفت: «همش یه دونه داداش داریم اونم از نوع ته تغاریش، اونوقت با یه نون سنگگ سر و ته مراسم رو هم بیاریم. عروسی ما دوقلوها که حداقل ۱۰سال پیش بود، دهن فک و فامیل باز مونده بود، اما حالا مردم چی میگن!» مادر دوست داشتنی و مهربان فرزام فقط یک جمله را دم گوش فرزام تکرار می کرد: «هر جور که تو بخوای، هر چی که تو بگی. تو هر طور خوش باشی منم خوشم» دوقلوها حرف از آرزوها می زدند و نق نقشان تمامی نداشت برعکس خواهر بزرگ فرزام فریبا که مثل مادرش مهربان بود و از نق زدن و سنگ انداختن خبری نبود. به لطف حاج حیدر قائله بی سروصدا ختم به خیر شد. بماند که کمی دلخوری ها از جانب دوقلوها نصیب من شد. نقشه هایشان نقش برآب شده بود و این وسط فقط من را مقصر می دانستند و فرزام را تبرئه کرده بودند. من به عشق فرزام چشم بر تلخی ها بستم و نگذاشتم کام شیرینم تلخ شود.
دلشوره خوراک روز و شبم شده، آخرین روز هم از همه بدتر! معده ام هوس دلشوره کرده و دل هم راه به راه سفارش معده را فراهم می کند و با پست پیشتاز برایش ارسال می کند! روز عجیبی ست، روز وصال در کهف شهدا و خاکی شدن لباس هر دو در بهترین روز زندگیمان. خاکی، خاکی، خاکی... چه نهفته بود در این واژه که اینگونه اسیرم کرده بود؟! این واژه شده بود جزو واژگانی که مدام ازش استفاده می کردم و در فکر فرو می رفتم. حال امروز وقت وصال خاکی ها بود.
سرتاپایم سپیدپوش شده، کفش های اسپرت سپید را هم به پا کردم؛ قدم با کفش های پاشنه دار هم به فرزام نمی رسید چه برسد به اینها... اما اولین هدیه ی زیبای فرزام بود برای امشب در مکان مقدس کهف الشهدا... دو کتاب ارزشمند عمرمان را به همراه بردیم، می خواستیم شاهد رسیدنمان باشند و سفره عقد ساده مان بی نصیب نماد از برکت نان و نمک سفره این کتاب ها... بوی خوشی به استشمام می رسید، آیه قرآن را باید طلا گرفت، شهدا زنده اند، اینجا عجیب بوی زندگی با چاشنی خاک می آید. عاقد بلند بلند خطبه عقد را می خواند، دوشیزه خانم فاطمه الماسی آیا بنده وکیلم شما را به عقد دائمی فرزام مولایی دربیاورم، عروس خانم وکیلم؟| قرائت قلب قرآن به پایان رسید، بوسه ام روی جلد قرآن نشست. نگاهم را یکی یکی روی افراد حاضر زوم کردم. چشمان خیس پدر، اشک را در چشمانم جای کرد. شادی وصف نشدنی مادر، لبخند روی لب هایم نشاند. تسبیح دستان بی بی گل نساء ذکر صلوات را بدرقه زندگیمان کردند و حال دلم را آرام... برق چشمان پدر و مادر فرزام، گل روی گونه هایم کاشتند. چهره بشاش علی، شادی ام را دو چندان کرد. آخرین نگاهم روی کلام الله مجید قفل ماند. نفس در سینه حبس شده ام را رها کردم: با نام و یاری خدا، اجازه از محضر آقا امام زمان، با توسل به مادر پهلو شکسته و شهدا، با اجازه پدر و مادرم بله!
صدای صلوات طنین انداز شد. اشک من از همان لحظه که مادر پهلو شکسته بر زبانم جاری شد روی گونه هایم روان شد. نگاه فرزام را روی خودم حس کردم، سرم را سمت نیمه جانم چرخاندم، یک نگاه محرمانه لذت بخش به فرزام انداختم، لبخند روی لب هایش نقش بست، با خندیدنش خدا دنیا را به من هبه کرد. خود را خوشبخت ترین دختر روی زمین می دیدم. پچ پچ فرناز و فرحناز همچنان ادامه داشت و چشم غره هایشان من بخت برگشته را هدف می گرفت اما برایم مهم نبود، مهم فرزام بود که حالا پهلوی من نشسته و بالاخره دستانم در بین پنج انگشت مردانه اش جا می شود و قلبم عاشقانه به تالاپ تولوپ می افتد. ┄━•●❥ ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#حق_الناس_پیگرد_الهی_دارد
🌸🍃 @quranekarim1398
🗓 #حدیث_روز
حضرت امام صادق علیه السلام
لِلمُسرِفِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَشتَرى ما لَيسَ لَهُ وَ يَلبِسُ ما لَيسَ لَهُ و َيَاكُلُ ما لَيسَ لَهُ؛
اسراف كننده سه نشانه دارد: آنچه در شأنش نيست خريدارى مى كند، آنچه در شأنش نيست مى پوشد و آنچه در شأنش نيست مى خورد.
خصال ص 121 ، ح 113 -تفسير نورالثقلين ج1، ص772، ح 313 {شبیه این حدیث در من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 167 ، ح 3624 }
🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃
🌹@quranekarim1398
مداحی_آنلاین_به_حال_خودم_رها_نکن_پویانفر.mp3
8.12M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
به حال خودم رهام نکن
یه می به من خراب بده
🎤 #محمدحسین_پویانفر
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
@quranekarim1398