دوستان مهربانم 🌸
یکی از فریبهای #ذهن
جمع کردن اطلاعات و دانش است🗂
و
با این ترفند تو را قانع میکند که میگوید:
👌تو داری در #مسیر درستی قدم برمیداری
به نام: کسب علم و دانش
📔درصورتی که هیچوقت به تو نمیگوید :
صدها خروار کتاب و #دانش
به اندازه ی یک #تغییر کوچک ارزش ندارد📈
به اندازه ی یک #لبخند ی که بر صورت یک دوست یا عزیزی بنشانی🙂
به اندازه ی عوض کردن یک #باور اشتباه
به اندازه ی یک لحظه #تفکر👓
🎤یعنی ذهن مرتبا میخواهد تو را به دانستن دعوت کند
و
#ماسک آدم فهمیده و با دانش را بر روی صورتت بزند
و
نگذارد این دانش تبدیل به #عملکرد شود
چقدر زیبا فرموده است :
🍀دوصد گفته چو نیم کردار نیست
یا
🌸به عمل کار برآید به سخندانی نیست
چه حرفبزنهای حرفه ای
و نویسندههای معروف و سخنرانهای شاخصی را در این چند سال دیدم
که همه مات و مبهوت کتابها و صدا و حرفهای ایشان میشدند
ولی
خودشان در خانه با #خانواده
هیچ ارتباط خوبی نداشتند
و
دائما باهم درگیر بودند
#مواظب باشیم در تله ی جمع کردن دانش و علم گیر نیفتیم که تله ی خیلی نامحسوس و نامرئی است
امام صادق میفرماید:
🌺اعوذ بک من علم لا ینفع🌺
خدایا به توپناه میبرم از دانشی که تبدیل به عملکرد نمیشود
مثل پیامهای اکثر گروهها که فقط انسان با خواندنشان میگوید:
🗯بهبه چه پیام زیبایی واقعا دمت گرم با این پیامت
ولی خانواده و نزدیکان هیچ تغییری در #رفتار و افکار این فرد نمیبینند
#با_خدا_هیچ_چیز_محال_نیست
#دمنوش_انگیزشی
با خورشید خانه چون خورشید بدرخشید👌
@khrshidkhane
راه؛ رشدآگاهانه_هوشمندانه🌱
خانم مریم کاتبی پرستار❤️
🌸🌺🌸
🌺🌸
🌸
#دخترا_اگه_برن_جنگ😆
#خاطره_طنز_ازحضورخواهران_درجبهه
بیگودی های خواهر کاتبی!😌😐
✍🏻 حدودا 18.19ساله بودم
که مســــــ🕌ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت:
رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم!
من و چند از خواهرا✋🏻
که پزشـ🔬ـکی میخوندیم
پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی🏩
و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم🚌
من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود🤐
و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ🛍ـــاک
یعنی بیگودی هام😲
و چند دست لباس👗
و کرم دست و کلی وسایل دیگه😶 ...
غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️
یا دستمو کرم بزنم...👐🏻
به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم...
نمیدونم چطور شد که😰
ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه😰
ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم...🌬
و برادرا افتادن دنبال لباسا😱
ما خجالت زده 😥.
برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما😅
دلمون میخواست انکار کنیم😣
اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم😑😐😶
.
و بعد
.
بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه😂
از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌
شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺️
صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی
گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن #بیگودی_های_خواهر_کاتبیه😮
شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی😊
چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا
گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐😒
و من
هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم😡
دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم🏃♂️
خواهر کاتبی🗣
خواهر کاتبی🗣
بیگودی هاتون…
داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی هم رزم شهید متوسلیان میباشد..
#لبخند
#خورشید_خانه
@khrshidkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سه_شنبه
#لحظه_شیرین_با_هم_بودن
#لبخند
#شعر
دعای مجردها... 🤲
باخورشید خانه چون خورشید بدرخشید
@khrshidkhane
#لبخند
طنز: آیا واقعاً در مَثَل جای مناقشه نیست؟!
✅از بچگی شعرها و ضربالمثل ها رو جابجا میگفتم یا در جای نامناسبی استفاده میکردم. یه بار معلم کلاس دوم راهنمایی، حمید عباسی رو آورد پای تخته و اون هم مسئلهای که من نمیتونستم حلش کنم رو به کمک خودِ معلم حل کرد. بعد معلم برگشت سمت من و گفت: کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر میخواهد و مرد کهن.
گفتم: آقا به ما گفتید بز؟!
گفت: عزیزم در مثل جای مناقشه نیست.
گفتم: آره آقا، حمید عباسی واقعاً مرد کهنه.
با عصبانیت گفت: منظورت اینه من گاو نَرم؟
گفتم: آقا در مثل جای مناقشه نیست.
گفت: حیف که اون تَرکههای قدیم رو ازمون گرفتن، وگرنه حالیت میکردم.
گفتم: خدا خر را شناخت شاخش نداد.
با عصبانیت گفت: به من گفتی خر؟
گفتم: آقا در مثل جای مناقشه نیست.
گفت: به من توهین کردی؟ من سی ساله تو این مدرسهام. هیچ کس اندازه من اینجا نبوده.
گفتم: آب زیاد یه جا بمونه میگَنده.
با عصبانیت گفت: من دیگه نمیتونم تحمل کنم. محمد جوادی، پاشو برو بگو آقای ناظم بیاد.
گفتم: آقا در مثل جای مناقشه نیست.
گفت: بذار آقای ناظم بیاد، میگم اخراجت کنه.
گفتم: به حرف گربه سیاه بارون نمیاد.
معلم داشت از عصبانیت خفه میشد که ناظم اومد و ماجرا را براش گفتیم.
آقای ناظم به من گفت: فراهانی صد بار نگفتم آسه برو آسه بیا گربه شاخت نزنه؟
معلم گفت: آقای ناظم به من گفتی گربه؟
ناظم گفت: در مثل جای مناقشه نیست برادر. من خودم بیست سال معلم بودم، بهترین شاگردها رو پرورش دادم.
معلم گفت: خب دیگه. انگور خوب نصیب شغال میشه.
ناظم گفت: به من گفتی شغال؟
معلم گفت: در مثل جای مناقشه نیست.
□خلاصه دعوایی شد بیا و ببین. کار بیخ پیدا کرد و قضیه به دادگاه کشید. من رو هم به عنوان شاهد احضار کردن. داخل دادگاه، کسی که پشت میز نشسته بود، شروع کرد به نصیحت آقا معلم و آقای ناظم.
گفت: آقایون، شما فرهنگی هستید، تحصیلکرده هستید. خودتون میدونید در مثل جای مناقشه نیست. اصلاً حرف باد هواست. آدم نباید با یه حرف ساده اینقدر ناراحت بشه که.
یهو آقای ناظم گفت: ایول. منم از اول همین رو میگفتم.
●اون آقایی که پشت میز نشسته بود گفت: من مسئول نیستم. ایشون مسئول پرونده شما هستن. بعد به آقایی که کنار دستش نشسته بود اشاره کرد. آقای ناظم هم گفت: حالا چه فرقی میکنه؟ سگ زرد برادر شغاله.
یهو آقای مسئول و مرد بغلدستیش با عصبانیت گفتن: به من گفتی شغال؟
بعد آقای مسئول به مرد بغلدستیش گفت: آقای محترم، به شما گفتن سگ زرد.
▪︎اون آقا هم گفت: نخیر آقای مسئول. سگ زرد رو با شما بودن. شما چشم نداری ببینی منم تا چند ماه دیگه مسئول میشم.
آقای مسئول پوزخندی زد و گفت: شتر در خواب بیند پنبهدانه.
▪︎اون آقا گفت: به من گفتی شتر؟ گزارش کنم به مقامات؟
مسئول گفت: برادر من در مثل جای مناقشه نیست.
یهو عصبانی شدم و گفتم: آقایون از سنتون خجالت بکشید.
○دو تا حقوقدان و دو تا فرهنگی افتادید به جون هم. شما باید الگوی جوونهای این مملکت باشید. اون وقت از مردم چه انتظاری دارید؟ شما نمیدونید هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد؟
آقای مسئول گفت: احسنت. احسنت به این پسربچهی باهوش.
گفتم: چه فایده؟ هرچی میگم انگار یاسین تو گوش خر میخونم.
*خلاصه*
○الآن تو بازداشتگاه دارم به اژدر سه دست، حالی میکنم که وقتی وارد بازداشتگاه شدم و گفتم ما هم رفتیم قاطی باقالیها، مَثَل گفتم. اما حالیش نمیشه که نمیشه. یقهم رو گرفته و میگه: به من گفتی باقالی ....😂😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واااای نمیزاره مامانش قطره بریزه تو دماغش😂
#لبخند
از این فندوق های خوشمزه روزی تون باشه😍
زندگی تون به شیرینی حرکاتش☺️
#پویش_مادران_امروز_قهرمانان_تاریخ
با #خورشید_خانه چون خورشید بدرخشید
┄┄┅┅┅❅👨👩👧👦❅┅┅┅┄┄
🔅@khrshidkhane
#لبخند
از دلخوشی های ما تو بچگی این بود که تو نارنگی نی نی پیدا میکردیم😁😍
دلتون شاد
لب تون خندان
قلب تون پراز آرامش
#لحظه_شیرین_باهم_بودن
┄┄┅┅┅❅💞❅┅┅┅┄┄
با #خورشیدخانه چون خورشید بدرخشید.
┏━━☀️┓
🆔 @khrshidkhane
┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر صلوه الله علیه فرمودند:
با بچه ها بازی کنین
نه اینکه باهاشون بازی کنین😂😂
#لبخند
#میلاد_امام_سجاد
#لحظه_شیرین_فرزندپروری
#یکشنبه_های_تربیتی
☀️با #خورشید_خانه چون خورشید بدرخشید
╲\╭┓
🔆🌱 @khrshidkhane
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن چرا عمر خانمااااا بیشتر از آقایون هست!!!
آخه طوری تاب بازی کنید تا هشتادسالگی هم بتونید😁
👆از مادر لرستانی مون یاد بگیرید👆
#لبخند
#میلاد_حضرت_معصومه
#میلاد_امام_رضا
┏━━❣┓
🆔 @khrshidkhane
┗💠━━┛
دیگه بستگی به خودتون داره😉😉
موافقید امروز رو با خنده شروع کنید...😁😁😁
👇👇👇
#لبخند
#لحظه_شیرین_باهم_بودن
با #خورشید_خانه چون خورشید بدرخشید
┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄
🔅@khrshidkhane
خانمهای عزیز 😍
برای پخت این غذا 👆
ابتدا مرغ را در فر گذاشته
و
سپس به سراغ ایتا بروید
#لبخند
#لحظه_شیرین_باهم_بودن
با #خورشید_خانه چون خورشید بدرخشید
┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄
🔅@khrshidkhane
اگه گفتین وقتی بسته اینترنت داره تموم میشه بهش چی میگن؟
...
آفرین میگن
ته گیگ
#لبخند
#لحظه_شیرین_باهم_بودن
با #خورشید_خانه چون خورشید بدرخشید
┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄
🔅@khrshidkhane
من وقتی میخوام سفره رو جمع کنم به روایت تصویر:
#لبخند
#لحظه_شیرین_باهم_بودن
با #خورشید_خانه چون خورشید بدرخشید
┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄
🔅@khrshidkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنده خدا داره دنبال سسش میگرده.🥺😂
#لبخند
#لحظه_شیرین_فرزندپروری
با #خورشید_خانه چون خورشید بدرخشید
┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄
🔅@khrshidkhane
📌پایگاه خبری ملی ایران
https://mellee.ir/15768/%d9%86%d9%82%d8%a7%d8%b4%db%8c%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%86%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%84%da%98%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%b7%d8%b1%d9%81%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d8%aa/
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
📌گالری منتخب تصویرسازی های علی میری
https://www.artymag.ir/galleries/AJVE/
#خاطره
#لبخند
با #خورشیدخانه چون خورشید بدرخشید.
┏━━☀️┓
🆔 @khrshidkhane
┗☀️━━┛
#لبخند
قراره جمعه ها ویژه برای خانواده باشیم
وقتی رفتیم اون دنیا شبیه این جملات روزی مون نکنن😂
خانومش رو سنگ قبرش نوشته:
اینجا همسرم تام دراز کشیده.
حداقل دیگه الان میدونم شبا کدوم قبرستونیه!
چقدر دلش پر بوده😁
#لحظه_شیرین_باهم_بودن
@khrshidkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قشنگ معلومه حسودی ش میاد😅
#لبخند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبخند
تصور مامانا از مهمون های عید😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم حرف دل خانوماست😅
هم حرف دل آقایون 🤦♂😄
#همدلی بین زوجین همیشه لازمه مخصوصا ماه مبارک رمضان👌
#لبخند
#لحظه_شیرین_باهم_بودن
📌@raahcenter_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می دونستید شکم باید گرد باشه نه تخت😳
....
فقط هنوز کشف نشده😅
#لبخند
🌱| @raahcenter_ir