eitaa logo
راه؛ رشدآگاهانه_هوشمندانه🌱
1.3هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
146 فایل
🪐 راه مسیری که با تیم متخصص در حوزه خانواده و سبک زندگی 💪 و با راهبری دکتر حانیـه مازارچی میتونی آگاهانه رشد کنی 🌱 و هوشمندانه از زندگی لذت ببری با ما هـــــــم راه شو 🦋 ♥️ راه ارتباطی @Nasibeh24 🏡 رویشکده مادر و کودک راه @raah_mom_kids
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ دوستان مهربانم 🌸 یکی از فریبهای جمع کردن اطلاعات و دانش است🗂 و با این ترفند تو را قانع میکند که می‌گوید: 👌تو داری در درستی قدم برمیداری به نام: کسب علم و دانش 📔درصورتی که هیچ‌وقت به تو نمیگوید : صدها خروار کتاب و به اندازه ی یک کوچک ارزش ندارد📈 به اندازه ی یک ی که بر صورت یک دوست یا عزیزی بنشانی🙂 به اندازه ی عوض کردن یک اشتباه به اندازه ی یک لحظه 👓 🎤یعنی ذهن مرتبا میخواهد تو را به دانستن دعوت کند و آدم فهمیده و با دانش را بر روی صورتت بزند و نگذارد این دانش تبدیل به شود چقدر زیبا فرموده است : 🍀دوصد گفته چو نیم کردار نیست یا 🌸به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست چه حرف‌بزن‌های حرفه ای و نویسنده‌های معروف و سخنران‌های شاخصی را در این چند سال دیدم که همه مات و مبهوت کتابها و صدا و حرفهای ایشان می‌شدند ولی خودشان در خانه با هیچ ارتباط خوبی نداشتند و دائما باهم درگیر بودند باشیم در تله ی جمع کردن دانش و علم گیر نیفتیم که تله ی خیلی نامحسوس و نامرئی است امام صادق میفرماید: 🌺اعوذ بک من علم لا ینفع🌺 خدایا به توپناه میبرم از دانشی که تبدیل به عملکرد نمیشود مثل پیامهای اکثر گروهها که فقط انسان با خواندنشان میگوید: 🗯به‌به چه پیام زیبایی واقعا دمت گرم با این پیامت ولی خانواده و نزدیکان هیچ تغییری در و افکار این فرد نمی‌بینند با خورشید خانه چون خورشید بدرخشید👌 @khrshidkhane
راه؛ رشدآگاهانه_هوشمندانه🌱
خانم مریم کاتبی پرستار❤️
🌸🌺🌸 🌺🌸 🌸 😆 بیگودی های خواهر کاتبی!😌😐 ✍🏻 حدودا 18.19ساله بودم که مســــــ🕌ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت: رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم! من و چند از خواهرا✋🏻 که پزشـ🔬ـکی میخوندیم پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی🏩 و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم🚌 من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود🤐 و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ🛍ـــاک یعنی بیگودی هام😲 و چند دست لباس👗 و کرم دست و کلی وسایل دیگه😶 ... غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️ یا دستمو کرم بزنم...👐🏻 به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم... نمیدونم چطور شد که😰 ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه😰 ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم...🌬 و برادرا افتادن دنبال لباسا😱 ما خجالت زده 😥. برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما😅 دلمون میخواست انکار کنیم😣 اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم😑😐😶 . و بعد . بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه😂 از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌ شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺️ صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن 😮 شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی😊 چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐😒 و من هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم😡 دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم🏃‍♂️ خواهر کاتبی🗣 خواهر کاتبی🗣 بیگودی هاتون… داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی هم رزم شهید متوسلیان میباشد.. @khrshidkhane
طنز: آیا واقعاً در مَثَل جای مناقشه نیست؟! ✅از بچگی شعرها و ضرب‌المثل‌ ها رو جابجا می‌گفتم یا در جای نامناسبی استفاده میکردم. یه بار معلم کلاس دوم راهنمایی، حمید عباسی رو آورد پای تخته و اون هم مسئله‌ای که من نمی‌تونستم حلش کنم رو به کمک خودِ معلم حل کرد. بعد معلم برگشت سمت من و گفت: کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن. گفتم: آقا به ما گفتید بز؟! گفت: عزیزم در مثل جای مناقشه نیست. گفتم: آره آقا، حمید عباسی واقعاً مرد کهنه. با عصبانیت گفت: منظورت اینه من گاو نَرم؟ گفتم: آقا در مثل جای مناقشه نیست. گفت: حیف که اون تَرکه‌های قدیم رو ازمون گرفتن، وگرنه حالیت می‌کردم. گفتم: خدا خر را شناخت شاخش نداد. با عصبانیت گفت: به من گفتی خر؟ گفتم: آقا در مثل جای مناقشه نیست. گفت: به من توهین کردی؟ من سی ساله تو این مدرسه‌ام. هیچ کس اندازه من اینجا نبوده. گفتم: آب زیاد یه جا بمونه می‌گَنده. با عصبانیت گفت: من دیگه نمی‌تونم تحمل کنم. محمد جوادی، پاشو برو بگو آقای ناظم بیاد. گفتم: آقا در مثل جای مناقشه نیست. گفت: بذار آقای ناظم بیاد، می‌گم اخراجت کنه. گفتم: به حرف گربه سیاه بارون نمیاد. معلم داشت از عصبانیت خفه می‌شد که ناظم اومد و ماجرا را براش گفتیم. آقای ناظم به من گفت: فراهانی صد بار نگفتم آسه برو آسه بیا گربه شاخت نزنه؟ معلم گفت: آقای ناظم به من گفتی گربه؟ ناظم گفت: در مثل جای مناقشه نیست برادر. من خودم بیست سال معلم بودم، بهترین شاگردها رو پرورش دادم. معلم گفت: خب دیگه. انگور خوب نصیب شغال می‌شه. ناظم گفت: به من گفتی شغال؟ معلم گفت: در مثل جای مناقشه نیست. □خلاصه دعوایی شد بیا و ببین. کار بیخ پیدا کرد و قضیه به دادگاه کشید. من رو هم به عنوان شاهد احضار کردن. داخل دادگاه، کسی که پشت میز نشسته بود، شروع کرد به نصیحت آقا معلم و آقای ناظم. گفت: آقایون، شما فرهنگی هستید، تحصیل‌کرده هستید. خودتون می‌دونید در مثل جای مناقشه نیست. اصلاً حرف باد هواست. آدم نباید با یه حرف ساده این‌قدر ناراحت بشه که. یهو آقای ناظم گفت: ایول. منم از اول همین رو می‌گفتم. ●اون آقایی که پشت میز نشسته بود گفت: من مسئول نیستم. ایشون مسئول پرونده شما هستن. بعد به آقایی که کنار دستش نشسته بود اشاره کرد. آقای ناظم هم گفت: حالا چه فرقی می‌کنه؟ سگ زرد برادر شغاله. یهو آقای مسئول و مرد بغل‌دستیش با عصبانیت گفتن: به من گفتی شغال؟ بعد آقای مسئول به مرد بغل‌دستیش گفت: آقای محترم، به شما گفتن سگ زرد. ▪︎اون آقا هم گفت: نخیر آقای مسئول. سگ زرد رو با شما بودن. شما چشم نداری ببینی منم تا چند ماه دیگه مسئول می‌شم. آقای مسئول پوزخندی زد و گفت: شتر در خواب بیند پنبه‌دانه. ▪︎اون آقا گفت: به من گفتی شتر؟ گزارش کنم به مقامات؟ مسئول گفت: برادر من در مثل جای مناقشه نیست. یهو عصبانی شدم و گفتم: آقایون از سن‌تون خجالت بکشید. ○دو تا حقوق‌دان و دو تا فرهنگی افتادید به جون هم. شما باید الگوی جوون‌های این مملکت باشید. اون وقت از مردم چه انتظاری دارید؟ شما نمی‌دونید هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد؟ آقای مسئول گفت: احسنت. احسنت به این پسربچه‌ی باهوش. گفتم: چه فایده؟ هرچی می‌گم انگار یاسین تو گوش خر می‌خونم. *خلاصه* ○الآن تو بازداشتگاه دارم به اژدر سه دست، حالی می‌کنم که وقتی وارد بازداشتگاه شدم و گفتم ما هم رفتیم قاطی باقالی‌ها، مَثَل گفتم. اما حالیش نمیشه که نمیشه. یقه‌م رو گرفته و می‌گه: به من گفتی باقالی ....😂😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واااای نمیزاره مامانش قطره بریزه تو دماغش😂 از این فندوق های خوشمزه روزی تون باشه😍 زندگی تون به شیرینی حرکاتش☺️ با چون خورشید بدرخشید ‎‎┄┄┅┅┅❅👨‍👩‍👧‍👦❅┅┅┅┄┄ 🔅@khrshidkhane
از دلخوشی های ما تو بچگی این بود که تو نارنگی نی نی پیدا میکردیم😁😍 دلتون شاد لب تون خندان قلب تون پراز آرامش ┄┄┅┅┅❅💞❅┅┅┅┄┄ با چون خورشید بدرخشید. ┏━━☀️┓ 🆔 @khrshidkhane ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر صلوه الله علیه فرمودند: با بچه ها بازی کنین نه اینکه باهاشون بازی کنین😂😂 ☀️با چون خورشید بدرخشید ╲\╭┓ 🔆🌱 @khrshidkhane ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن چرا عمر خانمااااا بیشتر از آقایون هست!!! آخه طوری تاب بازی کنید تا هشتادسالگی هم بتونید😁 👆از مادر لرستانی مون یاد بگیرید👆 ┏━━❣┓ 🆔 @khrshidkhane ┗💠━━┛
دیگه بستگی به خودتون داره😉😉 موافقید امروز رو با خنده شروع کنید...😁😁😁 👇👇👇 با چون خورشید بدرخشید ‎‎┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄ 🔅@khrshidkhane
خانم‌های عزیز 😍 برای پخت این غذا 👆 ابتدا مرغ را در فر گذاشته و سپس به سراغ ایتا بروید با چون خورشید بدرخشید ‎‎┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄ 🔅@khrshidkhane
اگه گفتین وقتی بسته اینترنت داره تموم میشه بهش چی میگن؟ ... آفرین میگن ته گیگ با چون خورشید بدرخشید ‎‎┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄ 🔅@khrshidkhane
من وقتی میخوام سفره رو جمع کنم به روایت تصویر: با چون خورشید بدرخشید ‎‎┄┄┅┅┅❅😁❅┅┅┅┄┄ 🔅@khrshidkhane
📌پایگاه خبری ملی ایران https://mellee.ir/15768/%d9%86%d9%82%d8%a7%d8%b4%db%8c%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%86%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%84%da%98%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%b7%d8%b1%d9%81%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d8%aa/ 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 📌گالری منتخب تصویرسازی های علی میری https://www.artymag.ir/galleries/AJVE/ با چون خورشید بدرخشید. ┏━━☀️┓ 🆔 @khrshidkhane ┗☀️━━┛
قراره جمعه ها ویژه برای خانواده باشیم وقتی رفتیم اون دنیا شبیه این جملات روزی مون نکنن😂 خانومش رو سنگ قبرش نوشته: اینجا همسرم تام دراز کشیده. حداقل دیگه الان میدونم شبا کدوم قبرستونیه! چقدر دلش پر بوده😁 @khrshidkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم حرف دل خانوماست😅 هم حرف دل آقایون 🤦‍♂😄 بین زوجین همیشه لازمه مخصوصا ماه مبارک رمضان👌 📌@raahcenter_ir