eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
86 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 زیـارت‌عـاشورا‌،رابخـوانیـد؛ حتۍ‌شـدھ‌روزۍ‌یڪ‌بـار‌زیـرا بسیـار‌مہم‌اسٺ📖! ›🌼 ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عظمت نوکری در خونه ی امام حسین علیه السلام رو زمانی میفهمی که شب اول قبر وقتی زبونت بند اومد، یه وقت میبینی یه صدایی میاد میگه نترس من هستم...🙂
یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات خدایا...!! میشه گذشته ی بد ما رو به یه آینده ی خوب و قشنگ تبدیل کنی؟!
ᔢ✯✯🍃🌸🍃✯✯ᔢ ☀برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه لگن می آوردند. با شستن دست های آنان مراسم با صرف ناهار تمام می شد. ▪️در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم ابراهیم هادی  و جواد دوستانی صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند. 🍶شوخی های آنها هم در نوع خود جالب بود. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی که به سراغش می رفتند جواد بود. ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد. جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی می گی؟! 😀ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبر گشت. خیلی شدید و بدون صدا می خندید. گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! گفت: به جواد گفتم آفتابه رو که آوردن سرت رو قشنگ بشور رسمه. چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست سرش را زیر آب گرفت و.. 💦جواد در حالی که آب از سر و رویش می چکید با تعجب به اطراف نگاه می کرد. گفتم:" چیکار می کنی جواد؟مگه اینجا حمامه! بعد چفیه ام را دادم سرش را خشک کند! ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
💫🥀💫🥀💫🥀💫 شاید علاقه اش را خیلی به من نمی گفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد.☺️ با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت. 👌 حقوق که می گرفت، می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من و می گفت: هر جور خودت دوست داری خرج کن . خرید خانه با من بود. اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از هم که بر می گشتم، می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است. لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را مرتب می کرد. ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
افراط در عبادات و نادیده گرفتن سایر ارزش های اسلامی 👌💯 {قسمت سوم} زیبا ⚖دیگر نمی‌توانند تعادل را
افراط در عبادات و نادیده گرفتن سایر ارزش های اسلامی 👌💯 {قسمت چهارم و آخر} زیبا 🕋من که پیغمبر شما هستم این‌طور نیستم؛ هیچ وقت همه شب تا صبح را عبادت نمی‌کنم، 👨‍👩‍👧‍👦🌌قسمتی از آن را استراحت می‌کنم، می‌خوابم. من به خاندان و همسران خود رسیدگی می‌کنم، 🚱🥄هر روز روزه نمی‌گیرم، بعضی روزها روزه می‌گیرم، روزهای دیگر را حتماً افطار می‌کنم. ❌کسانی که این کارها راپیش گرفته‌اند، از سنت من خارج‌اند. 🔅☝️پیغمبر وقتی احساس می‌کند یک ارزش از ارزشهای اسلامی سایر ارزشها را در خود محو می‌کند، ⌛️❌یعنی جامعه اسلامی به یک طرف مد پیدا کرده است، شدیداً با آن مبارزه می‌کند. 📚 ، انسان کامل، ص36، 37 ✨ @rafiq_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معرفی کتاب: (رویای بیداری )خاطرات شفاهی خانم زینب عارفی ،همسر شهید مصطفی عارفی🕊
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
معرفی کتاب: (رویای بیداری )خاطرات شفاهی خانم زینب عارفی ،همسر شهید مصطفی عارفی🕊
رد نمی شد.بازی اش گرفته بود.مثل بچه ها که وقتی می خواهی دارو بدهی اذیت میکنند،از دستم فرار میکرد و من به دنبالش التماس میکردم. گفت:((برای همینه که هنوز نرفته برمی گردم)) دستش را گذاشت روی قرآن و گفت:((ان شاءالله به حق این قرآن برم و برنگردم.)) گفتم:((ان شاءالله به حق این قرآن ميري و الان برمیگردی)). گفت:((برنمی گردم)) گفتم:((برگردی)) گفت:((منظورم این نیست که کلا برنگردم،منظورم اینه که از تهران اعزام بشم به سوریه.یکی از بچه ها خواب دیده همه مون جمع ایم.شهید کوهساری اومده از بین جمع دست من و گرفته و گفته مصطفی پاشو بريم سوریه)). گفتم:((خیره))قرآن رو بوسید. می خواستم پشت سرش آب بریزم.در را گرفت و گفت:((عزیزم به خدا از همسایه ها خجالت می کشم.تو هی میای پشت سر من آب می ریزی،باز ميبينن فردا برگشتم))....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره جوانی ابراهیم بود در بازار کار میکرد. ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت می‌کرد. چند هفته گذشت یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد. همه از او تشکر کردیم. هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد... ابراهیم یکروز دور هم نشسته بودیم بحث چلوکباب شد. مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را می‌دهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای اینکه من خجالت نکشم... سعید با تعجب گفت: من هم همینطور... و بقیه هم همین را گفتند. آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب می‌خوردیم تمام پول غذا را خودش میداد. چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛ اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم. چه آدمی بود این ابراهیم. 📚سلام بر ابراهیم۲ ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
💭 عزیزی میگفت: ھروقت ‌احساس‌ڪردید از↫امام‌زمان دورشدید و‌دلتون‌واسہ آقا‌تنگ‌نیست این‌دعاۍڪوچیڪ رو‌بخونید بہ خصو‌ص‌توےقنوت‌هاتون "لَیِّن‌قَلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِك"🌿💔:) 💔🚶🏾‍♂
وقتی‌داری‌گناه‌‌میکنی؛ به‌این‌‌فکر‌کن‌‌که‌اگه‌‌ تو‌همون‌‌حالت‌‌گناه‌کردن مهلتت‌تموم‌شه‌و‌بری‌پیش‌خدا... روت‌میشه‌نگاش‌کنی؟!..
اگه بخواهی زندگی کنی باید منتظر مرگ باشی تا به سراغت بیاید ولی...اگه عاشق شدی♥️ به سمت مرگ پرواز میکنی.. این خاصیت کسانی است که جاودانه خواهند شد ! وشهدا جاودانه تاریخ اند
🖐🏼 میگفت‌به‌نظرمن‌دختری‌که‌توکارخونه بیشتربه‌مادرش‌کمک‌میکنه‌مذهبی‌تره.. چون‌بهترمفهوم‌ولایت‌پذیری‌رودرک‌ کرده‌وولایت‌پذیرتره.. ‎‌‌
*هسته بین الملل استان خوزستان برگزار میکند:* https://chat.whatsapp.com/K4gyHp2TrgHEktUljTzkdF دوره مهارت های رسانه ای: فتوشاپ مقدماتی طراحی با گوشی تدوین کلیپ با گوشی ساخت پادکست مدرس: *سرکار خانم الینا افرازه* *فعال رسانه ای ،طراح نشریات* *دانشجویی،مدیر سابق نشریه دانشجویی دانشگاه علوم فنون خرمشهر* *مدیرمسئول نشریه ژنوسل انجمن علمی زیست سلولی* *طراح گرافیک و عضو کارگروه رسانه ی آکادمی میکروب شناسی ایران* هزینه شرکت در دوره ۷۰هزار تومن برای ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر به شماره *۰۹۳۷۴۲۴۰۵۰۲* در واتساپ مراجعه کنید. @rafiq_shahidam96
علی در کوخ با على در کاخ دو شخص نیستند 👌💯 دکتر علىّ الوردی عراقی می‌گوید : علی بن ابی طالب زندگی‌اش نشان داد که تز مارکس غلط است، برای این که علی در وقتی که در کاخ بود و در کوخ بود یک جور فکر کرد. آن وقتی که با زهرا زندگی می‌کردند گاهی فقر آنچنان بر آنها فشار می‌آورد که برای زندگی عادی ساده خودشان روزها می‌رفت عملگی و مزدبگیری می‌کرد. یک روز هم بیت المال دنیای اسلام که بزرگترین کشور روی زمین بود در اختیارش بود و مقتدر‌ترین فرد زمان خودش بود. وقتی ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم طرز تفکرش یک ذره فرق نکرده؛ دو على نیست؛ علی در کوخ با على در کاخ دو شخص نیستند. ، انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ ص46 ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
🔴وعده ما در جشن بزرگ دختران انقلاب 🔹تهران سه‌شنبه۲۱تیرماه ساعت۱۷ورزشگاه شهید شیرودی 🔹رشت چهارشنبه ۲۲تیر ساعت۱۷ میدان شهرداری 🔹اصفهان پنجشنبه۲۳تیر گذرچهارباغ عباسی 🔹به کوری چشم دشمنان حجاب هر نفر یک نفر را با خود بیاورد ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫دعوت خواهر ❌شهید ابراهیم همت ❌شهید محمد جهان آرا ❌شهید ابراهیم هادی ❌ شهید علی اکبر شیرودی 💯به اجتماع سه شنبه ۲۱تیرماه در ورزشگاه شهید شیرودی ✅این اجتماع و جشن قطعی و حتمی دارای مجوز بوده و تمامی توئیت ها و مطالب منتشر شده علیه این اجتماع و کنسل شدن آن بازی رسانه ای شبکه های رسانه ای افراد معلوم الحال، معاند و اصلاح طلبان بوده است 📌همه دعوتید به این اجتماع و جشن بزرگ دختران انقلاب در ورزشگاه شیرودی 🔊 مدافعان حریم حضرت زینب (س)به نیابت از تمامی شهدای حرم حضرت زینب و همه شهدا با تمام توان رسانه باشید ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کشتی 🌻برادران شهید🌻 سال های اول دهه ۵۰ در مسابقات قهرمانی نوجوانان تهران شرکت کرد.ابراهیم همه حریفان را با اقتدار شکست داد. اودر حالی که۱۵سال بیشتر نداشت برای مسابقات کشوری انتخاب شد. مسابقات در روز های اول آبان برگزارمی شد ولی ابراهیم دراین مسابقات شرکت نکرد! مربی ها خیلی از دست او ناراحت شدند.بعد ها فهمیدیم مسابقات در حضورولیعهد بر گزار می شد وجوایز هم توسط او اهدا شده. برای همین ابراهیم در مسابقات شرکت نکرده بود. سال بعد ابراهیم در مسابقات قهرمانی آموزشگاه ها شرکت کردوقهرمان شد. همان سال در وزن ۶۳ کیلو درقهرمانی باشگاه های تهران شرکت کرد. درسال بعد از آن در مسابقات قهرمانی آموزشگاه وقتی دید دوست صمیمی خودش در وزن او، یعنی ۶۸ کیلو شرکت کرده،ابراهیم یک وزن بالاتر رفت ودر۷۴کیلو شرکت کرد. درآن سال درخشش ابراهیم خیره کننده بود وجوان۱۸ساله، قهرمان ۷۴ کیلو آموزشگاه شد. تبحرخاص ابراهیم در فن لنگ واستفاده به موقع وصحیح از دستان قوی و بلند خود باعث شده بود که به کشتی گیری تمام عیار تبدیل شود. 🌷🌷 ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کشتی 🌻برادران شهید🌻 صبح زود ابراهیم با وسائل کشتی از خانه بیرون رفت. من وبرادرم هم راه افتادیم. هر جائی می رفت دنبالش بودیم! تا اینکه داخل سالن هفت تیرِ فعلی رفت. ماهم رفتیم توی سالن وبین تماشاگرها نشستیم. سالن شلوغ بود. ساعتی بعد مسابقات کشتی آغاز شد. آن روز ابراهیم چند کشتی گرفت وهمه را پیروز شد. تااینکه یکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشگرها تشویق می کردیم. با عصبانیت به سمت ما آمد. گفت:چرا آمدید اینجا !؟ گفتیم:هیچی دنبالت اومدیم ببینیم کجا می ری. بعد گفت :یعنی چی!؟ اینجا جای شما نیست.زود باشین بریم خونه با تعجب گفتم:مگه چی شده!؟جواب داد:نباید اینجا بمونین، پاشین، پاشین بریم خونه. 🌷🌷🌷
کشتی 🌻برادران شهید🌻 همینطور که حرف می زد بلند گو اعلام کرد:کشتی نیمه نهائی وزن ۷۴ کیلو آقایان هادی وتهرانی. ابراهیم نگاهی به سمت تشک انداخت ونگاهی به سمت ما چند لحظه سکوت کرد ورفت سمت تشک. ماهم حسابی دادمی زدیم وتشویقش پی کردیم. مربی ابراهیم مرتب داد می زد و می گفت که چه کاری بکن. ولی ابراهیم فقط دفاع می کرد نیم نگاهی هم به ما انداخت. مربی که خیلی عصبانی شده بود داد زد: ابرام چرا کشتی نمی گیری؟ بزن دیگه. ابراهیم هم با یک فن زیبا حریف را روی زمین بلند کرد. بعد هم یک دور چرخید واو را محکم به تشک کوبید. هنوز کشتی تمام نشده بود که ازجا بلند شدواز تشک خارج شد. 🌷🌷🌷