💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_شصت_و_ششم
هر چی بینیمو میشستم خونریزی تمومی نداشت.
احساس کردم فشارم افتاده و سرگیجه شدیدی
گرفتم که در کسری از ثانیه زمین خوردم و نشستم کفِ آبخوری ...
آیه با جیغ گفت
+آراااااااد آراااااد بیاااا باید ببریمش درمانگاه.
صدای آراد رو از بیرون شنیدم که گفت
×آیه خودت بیارشون دم در من ماشینو میارم.
+آراد من نمیتونمممم ، م... من حالم خ...خوب نیست .
خودت میدونی که وقتایی که میترسم چه بلایی سرم میاد .
هق هق های آیه خیلی رو مخم بود.
آراد هم سعی داشت آیه رو آروم کنه اما آیه فریادی زد و گفت
+آراد هیچی نگو...
تو حتی بخاطر جون یه آدم هم از اعتقاداتت نمیگذری ، همون خدایی که تو قبولش داری گفته در مواقع ضروری میتونی به جنس مخالف کمک کنی ...
دارهههه میمیرهههه...
آراد برای چند ثانیه ساکت شد.
بعد هم صدای صحبت کردنش با شخص دیگه ای به گوشم رسید .
تمام بدنم یخ زده بود و سرگیجم رفته رفته شدیدتر میشد .
خون دماغم هم بند نمی اومد و تمام لباسام خونی شده بود .
آراد بعد از چند دقیقه یا الله گویان وارد آبخوری شد و به دنبالش هم یه نفر دیگه...
آراد سرش پایین بود و فقط صدای سلامش رو شنیدم...
سرم گیج رفت و سیاهی مطلق...
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_شصت_و_هفتم
بین خواب و بیداری بودم که رفتم یک جای آشنا.
رفتم جلو و جلوتر ...
حالا همه چیز برام روشن تر شد .
اینجا همون جای قبلیه.
این بار با دقت بیشتری نگاه کردم.
زمین سراسر غرق خون بود ، لباس های خودمم سراسر غرق خون بود.
کاغذی توجهم رو جلب کرد که باد داشت اونو همراه خودش میبرد .
به سمتش دویدم و با تمام توانم گرفتمش...
به کاغذ نگاهی انداختم...
باورم نمیشهه...
این ... این همون بنر جلوی دانشگاهه.
با همون تاریخ...
به اطرافم نگاهی انداختم.
تمام کسایی که اونجا بودن غرق خون بودند و کسی زنده نبود...
احساس کردم از پشت سرم صدایی میاد.
برای یک لحظه ترس تمام وجودم رو فرا گرفت.
با ترس برگشتم ، اما چیزی نبود...
ولی هنوز همون صدا رو میشنیدم.
صدا ها خیلی نامفهوم بود و مشخص نبود از کجا میاد...
اطرافم رو نگاهی کردم و متوجه مَردی شدم که غرق در خونه .
به سمتش دویدم .
دستش قطع شده بود و پاش با چپیه بسته شده بود و سربند (یا مهدی ادرکنی...).
کنارش روی زمین نشستم ، لبش تکون میخورد اما صداشو نمیشنیدم.
گوشم رو نزدیک صورتش بردم ، صداش کمی واضح تر شد ...
+آ...آ....ب....آ....ب
به قیافه غرق در خونش نگاهی کردم .
خدای من ، این تشنشه !
ولی توی این بیابون آب از کجا پیدا کنم؟!
بلند شدم و نگاهی به اطرافم کردم...
باید حتما آب پیدا میکردم حتی شده از زیر سنگ.
شروع کردم به دویدن ...
ولی هر جا که میرفتم دریغ از یک قطره آب .
دیگه از پیدا کردن آب ناامید شده بودم و میخواستم برگردم پیش همون مرده اما کنار یکی از همون جنازه ها قمقمه ای دیدم...
سریع به سمتش دویدم ، درشو باز کردم و با دیدن آب های داخلش چشمام برق عجیبی زد...
قمقمه رو توی بغلم گرفتم و به طرف همون مَرده دویدم.
بهش رسیدم و متوجه شدم هنوز زندست ...
سریع در قمقمه رو باز کردم و آب رو به طرف لب های خشکیده اش بردم...
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_شصت_و_هشتم
آب رو جرعه جرعه بهش دادم و اون هم با ولع آب ها رو قورت می داد.
کمی حالش بهتر شد .
بدون اینکه نگاهم کنه ، به سختی شروع کرد به صحبت کردن.
+چن...چند...رو...روز...پیش...ع...عملیات...
داشتیم...هم...همه...چیز...داشت...خوب...پیش
می...رفت ...که...نقش...مون...لو...ر...رفت
یه...جا...سو...س...بینمون...ب...بود
سرفه ای کرد و ادامه داد.
+عراقیا...بهمون...شبیخون...ز...زدن...همه...قتل...
عام...شدن...
علی...، حا...ج...محسن...ع...عباس...فرمانده.
به اینجای حرفش که رسید لبخندی زد و ادامه داد.
+سه...رو...روزه...این...اینجا...افتادم
نه...آبی...و...نه...غذایی
به سمتم برگشت و بریده بریده گفت
+خدا شما رو رسونده ، تا وصیتم رو بهتون بکنم.
وقتی به دو کوهه رسیدید، کنار تانک ۶۴ چند تا سنگ بزرگه ...
چند متر اون ورتر رو به اندازه یک متر بکنید...
دوستای من و خود من رو اونجا میتونید پیدا کنید...
به سرفه افتاد.
دوباره خواستم بهش آب بدم که مانعم شد.
+م...ن ، وق...وقت...زیادی ...ندارم.
ام...امیدوارم...دفعه...بعد...که...اینجا...میاید ...
یادگار...بی...بی...سرتون...با...باشه..........
دیگه حرف نزد .
دیگه نفس نکشید.
دیگه نگاهم نکرد.
چشم هاش برای همیشه بسته شد و حرفش
نیمه تموم موند.
به خودم که اومدم دیدم صورتم خیس اشکه و گلوم هم از جیغ هایی که زدم درد گرفته و صدام گرفته...
سربند (یا مهدی ادرکنی) رو برداشتم و روی چشماش گزاشتم.
دوباره به صورت نورانیش نگاهی انداختم.
هنوز از نگاه کردن سیر نشده بودم که........
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
رفقا✋
شب جمعه هست اعمالش فراموش نشه مخصوصا #دعایکمیل و #سورهیمبارکجمعه و #واقعه😉🌱
شهدا رو مهمان کنیم با ذکر یک صلوات🕊️
#صبحتبخیرمولایمن
#ندبهایبرایدوست
🏝[ بِنَفْسي اَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنّا
جانم فدایت كه تو آن حقيقت پنهانى كه دور از ما نيستى!]🏝
⚘ما قبیلهی کور دلانیم !
که بودنت اظهر من الشمس است ...
و ما تصویر نداریم!
خانه تکانی لازم است ؛
تا طهارتی بیاید و ...
شاید که امواج حضور تو را
درک کند.⚘
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
#دلتنگے_شهدایے 🖇🌿
جانمیشوداینخندههادرقابهیچپنجرهاے✨
خندههایت،تمامدوربینهاراعاشقکردهاست♥️📸
#شهید_ابراهیم_هادی
#سلامعزیزبرادرم 💚 ❤️
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خبر پیدا شدن پیکر شهید جاویداثرمهندس حسین شکرائیان بعد ۳۹ سال در حرم رضوی به پدر و مادرش توسط محمدرضا گرایی قهرمان جهان در برنامه زنده تشرف شبکه یک سیما
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
عندما تقع في حب الله...
لم يعد عليك إثم...🍃
وقتی عاشق خدا بشی...
دیگه هیچ گناهی بهت حال نمیده...💚:)
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🌹🕊🌹🕊🌹
شهادت هدف نیست
شهادت پاداش است؛
پاداشِ گذاشتنِ جوهرهیِ وجود به پایِ اعتلایِ اسلام
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝