eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
86 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 لوح | آتشی در دل من 🔻رهبر انقلاب: جرقه‌های انگیزش انقلاب اسلامی ‌به وسیله‌ی نواب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد. 🗓 بازنشر به مناسبت ۲۷ دی‌ماه، سالروز شهادت سیدمجتبی نواب صفوی و یارانش ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🕊🌹🕊🌹🕊 «اى خواهرم: قبل از هر چيز استعمار از سياهى چادر تو می‏ترسد تاسرخى خون من.» "شهيد غلامرضا عسگرى" ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
✅ برای هر کاری نمره میگذارند. پدر یک دفتر جیبی کوچک دارند و مواردی را در آن نام برده بودند. از جمله نماز ، روزه ، برخورد با مردم ، برخورد با فرزندان و خانواده ، برخورد با شاگردان و... هر روز برای هر کدام از این موارد به خودشان می دادند. یک بار که دفترچه ایشان را نگاه می کردم دیدم یکی از مواردی که نمره آن بود ، رفتار با فرزندان و بود. نهایت احترام را نسبت به مادرمان داشتند. سر سفره هیچگاه از ایشان نشنیدم به مادر بگویند این غذا چیست که درست کرده ای و اعتراض کنند. مادر هرچه سر سفره می گذاشت می خوردند و تشکر می کردند و می گفتند این کارها، شما نیست، لطف شماست»😍😍 فرزند آملی (ره) شادی روح ایشان 💞مذهبی ها عاشق ترند 💞 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
≺•●🥀⃟🖤●•≻ دلتنگ بیقرارے هایمان با شهدا کاش مارا صدا بزنید از لابه لاے ناگفته هاےدلماݩ این روزهایمان سخت میگذرد.. 🖤⃟🥀¦◖↫ ـ ـ ـ ــــــ◗‍❃◖ـــــــ ـ ـ ـ • ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
بچہ‌ها مادریڪ‌دوره‌‌ۍخاصے ازتاریخ‌هستیم ...😎 هرڪدومتون‌بریددنبال‌اینکہ بفهمیدمأموریت‌خاصِتون دردوران‌قبل‌ازظهورچیه!؟ شماالان‌وسط‌معرکہ‌اید ! وسط‌میدون‌مین‌هستید بچه‌ها .... ازهمین‌نوجوانے خودتونوبراۍ حضرت‌مهدۍعج آماده‌ڪنید...🖐🏻❤️ 🌺🍃 • ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید گمنام🌹 خیلی گشته بودیم ، نه پلاکی ، نه کارتی ، چیزی همراهش نبود . لباس فرم سپاه به تنش بود . چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد . خوب که دقت کردم ، دیدم یک نگین عقیق است که انگار روش جمله ای حک شده . خاک و گل ها رو پاک کردم …. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم … روی عقیق نوشته بود : “به یاد شهدای گمنام” ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
*100 *64 *1# همراه اول اینترنت رایگان میده 🖤🖤🖤🖤 https://chat.whatsapp.com/KRtYvxmPJ1VJUgZRC4B9hK
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ *📚نذر کتاب* ♦️به مناسبت سالروزشهادت شهید ابراهیم هادی🕊️🌷 22 بهمن دوستانی که تمایل دارند در نذر کتاب شهید ابراهیم هادی شریک باشند تا بصورت رایگان و وقف در گردش در دسترس مشتاقان شهید قرار بگیرند در حد توان یاری رسان ما باشند👌🏻 *# گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی* *شماره حساب بنام محمدرضا مدادیان⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️* *6104337952363552* ⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ *شماره تماس جهت هماهنگی:09335848771* از طریق واتساپ یا تماس بگیرید دوستان لطفاً رسانه‌ای باشید☝️ مجموعه فرهنگی مجازی شهید ابراهیم هادی هادی دلها 1400/10/27 ⤵️⤵️⤵️⤵️ #حجاب https://www.instagram.com/p/CY00QV3te7j/?utm_medium=share_sheet
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🌺خاطرات بسیارشیرین،زیبا وجذاب برادر آقای علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی🌺 هر روز یک قسمت از خاطرات قسمت : ( اول) https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
خاطرات خاکیان افلاکی از جنگ های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران - علی عاشوری بسم الله الرحمن الرحیم قسمت اول: اینجانب علی عاشوری فرزند فتح¬علی متولد یکم دی¬ماه ۱۳۴۳ متولد روستای "شاه باغی" شهرستان ساوه، در یک خانواده تقربیاً پرجمعیت ۱۱نفره و مستضعف و مذهبی به دنیا آمدم. شغل اغلب اهالی روستا کشاورزی و دامداری بود. من هم، از همان سن کودکی در امر کشاورزی و دامداری به خانواده کمک می¬کردم چرا که برای امرار معاش خانواده، مجبور بودیم کار کنیم. با حجم زیاد کارهایی که در روستا باید انجام می¬گرفت، همه بچه ها باید به مکتب¬خانه رفته تا قرآن خواندن هم فرا بگیرند. تدریس قرآن کریم هر هفته به صورت چرخشی، در خانه یکی از اهالی روستا برگزار می¬شد و شخصی که بما قرآن کریم یاد می¬داد "ملا" نام داشت.. ملا فردی بسیار باتجربه، قاطع، خشک و خشن بود و در یاد دادن قرآن هیچ کوتاهی نمی¬کرد. او در حین تدریس، تمام حرکات بچه ها را زیر نظر داشت. بعلت فقر مطلقی که در روستای ما در آن زمان شاهنشاهی وجود داشت، دفتر و کاغذ کم بود یا اصلاً نبود. هر یک از ما بچه¬ها، برای نوشتن حروف الفبا تخته¬ای تهیه کرده بودیم که آقای ملا درس را روی آن می نوشت، بما می¬داد. وقتی حروف را یاد می گرفتیم باید پاک می¬کردیم تا برای مرحله بعد آماده باشد. برای پاک کردن این تخته، باید می رفتیم سرچشمه آنجا تخته را با ماسه می ساییدم تا نوشته¬ها از بین برود. آقای ملا سوره های کوچک قرآن کریم را می نوشت و ما از روی نوشته روی تخته، قرآن را یاد می¬گرفتیم. اوضاع اقتصادی اهالی روستا، اصلا خوب نبود. مردم، رعیت ارباب بودند. روی زمین اربابان کار می کردند و در مقابل، مزد کمی دریافت می کردند. اربابان بر همه امور مردم تسلط داشته و باعث فقر روستائیان بودند. یکروز باخبر شدیم معلمی با عنوان "سپاهی دانش" به روستای ما آمده تا به بچه ها درس یاد بدهد. بعد از چند روز، یک مدرسه دو کلاسه در روستا آماده شد و ما پایمان به مدرسه باز شد. اسم این معلم، آقای گذرانی بود. او رفتاری خشک و نظامی داشت و به شدت از ما نظم و انضباط می¬خواست. اولین باری که آقا معلم روی تخته سیاه نوشت: الف، همه ما زدیم زیر خنده و بخاطر این خنده کلی تنبیه شدیم. وقتی علت خنده را پرسید، گفتیم: آقا ما این حروف را بلد هستیم. ایشان از ما امتحان گرفت، همه ما نمره قبولی دریافت کردیم و برای ما، کارنامه اول دبستان صادر و به کلاس دوم رفتیم. من تا کلاس چهارم در روستا بودم و خانواده ما بعلت فقر مالی و نبود کار، برادرانم به تهران و من در سن نه سالگی تابستان 1355 به همراه خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت کردیم و در خیابان تهران سابق که الان خیابان امام خمینی(ره) نام دارد، ساکن شدیم. من برای ادامه تحصیل به مدرسه ابتدایی نهم آبان در خیابان سی متری شهید کیوانفر رفتم و تا کلاس پنجم را در آن مدرسه درس خواندم و کارنامه قبولی دریافت کردم. ویژگی و خصوصیت کتاب¬ها در آن دوره این بود که مطلب تمام کتاب¬ها، شاهنشاهی بود و دروس کتاب¬ها، همه تعریف و تمجید از شاه ملعون بود. بعد از قبولی در کلاس پنجم به مدرسه راهنمایی کریمی، که در همان خیابان بود رفتم. کم کم بوی انقلاب اسلامی ایران به مشام می رسید. من در آن مدرسه در درس انشا، انشایی نوشتم در خصوص نفت ایران، در آن انشا به غارت شدید نفت توسط آمریکا و شاه پرداختم که از ملت ایران ¬دزدیده می¬شد. همین که انشای من تمام شد دو نفر که کت و شلوار شیک به تن داشتند آمدند چشم¬های من را بستند و سوار بر ماشبن به خیابان ایستگاه، اداره امنیت بردند. یکروز تمام من را می¬زدند و می¬گفتند: کی به شما یاد داده این انشا را بنویسی؟ من می گفتم: هیچ¬کس، من خودم نوشتم. هرباری که جواب می¬دادم مجدداً می¬زدند. بعد از چند روز آزادم کردند ولی دیگر توان راه رفتن نداشتم. کم کم مردم قم بر علیه شاه قیام کردند. من هم کنار مردم به مبارزه علیه طاغوت پرداختم. در مدرسه، تغذیه، شیر می دادند، من به نشانه اعتراض آن ¬را به دفتر مدرسه پرت می¬کردم و شعار می¬دادم "پول نفتمونه یکی بده" من در آن¬ زمان، چندین بار دستگیر و راهی زندان شدم. چون ساواک چیزی دستگیرش نمی شد آزادم می¬کردند ولی "حسابی من را کتک زده و از شرمندگی¬ام در می آمدند" وقتی که انقلاب و تظاهرات به اوج خودش رسیده بود، من هم یک جوان انقلابی شده بودم کارم این شده بود که روزها در تظاهرات وسط خیابان¬ها و شب¬ها در پشت بام منازل فریاد مرگ بر شاه سر می¬دادم. اهالی محل از دستم ناراضی بودند. می گفتند: "تو هر شب با شعارهایت امان ما را بردی و آسایش ما را گرفته¬ای!" می¬رفتند گزارش می¬دادند و پلیس من را دستگیر کرده و می¬برد و حسابی شکنجه ام می¬کردند. بالاخره با همت مردم، انقلاب به پیروزی رسید و من به عنوان نیروی انتظامی دسته های تظاهرات، انتخاب شدم و یک بازوبندی که تهیه کرده بودیم
در کنار دیگران برادران مشغول انتظامات از اماکن مهم بودیم. در مساجد، آموزش نظامی توسط سربازان به مردم آغاز شده بود من هم کنار آن¬ها در مسجد رسول اکرم(ص) آموزش نظامی را گذراندم. علاوه بر شرکت در تظاهرات، همزمان در دبیرستان حکیم نظامی مشغول ادامه تحصیل بودم. اول دبیرستان را قبول شدم و انقلاب به پیروزی رسیده بود. من در تمام فعالیت¬های انقلابی و مراسم و نماز جمعه ها شرکت می¬کردم. در مسجد رسول اکرم(ص) پایگاه بسیج ایجاد کردیم. من به عنوان مسؤول پایگاه انتخاب شدم که ۵۰نفر بسیجی عضو پایگاه بودند و شب¬ها نگهبانی محل را بر عهده داشتیم. کنار درس خواندن، تراشکاری هم می-رفتم و در رشته کاراته هم کمربند مشکی گرفته بودم. چند وقت گذشت از طرف بسیج مستضعفان برای یک اردوی دو هفته ای به "باغ رود" نیشابور رفتیم. در آنجا به خاطر آمادگی¬ای که من داشتم، برای آموزش تکاوری انتخاب شدم. آنجا کلاه سبزهای ارتش به ما آموزش نظامی می¬دادند. در پایان آموزش هم به زیارت مشهد مقدس مشرف شدیم. در حال برگشت از مشهد به قم داخل قطار از طریق رادیو اعلام شد در کردستان درگیری شدید بین حزب کومله و دمکرات و منافقین با نیروهای سپاه و ارتش رخ داده است و عراق هم قصد حمله به ایران را دارد. وقتی به قم رسیدیم رادیو اعلام کرد عراق به ایران حمله کرده و امام خمینی(ره) از طریق رادیو پیام دادند جوانان انقلابی به سوی جبهه ها بشتابند. به جهت لبیک به فرمان رهبرم، من آماده شدم که عازم جبهه های حق علیه باطل شوم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺🍃🌺🍃🌺 گروه یاد یاران :( ۵) ‏ https://chat.whatsapp.com/BpE2rA03oZP6asdHd0oSwg 🌺🍃🌺🍃🌺 ادامه دارد...
@rafiq_shahidam96 ❤️❤️⤵️⤵️ *6104337952363552* *شماره حساب جهت واریزی هزینه برا خرید کتاب شهید ابراهیم هادی* *بنام محمد رضا مدادیان* *شماره تلفن جهت اطلاع از نذر کتاب* *واتساپ* *09335848771* *محمد رضا مدادیان*
*6104337952363552* *شماره حساب جهت واریزی هزینه برا خرید کتاب شهید ابراهیم هادی* *بنام محمد رضا مدادیان* *شماره تلفن جهت اطلاع از نذر کتاب* *واتساپ* *09335848771* *محمد رضا مدادیان*
*6104337952363552* *شماره حساب جهت واریزی هزینه برا خرید کتاب شهید ابراهیم هادی* *بنام محمد رضا مدادیان* *شماره تلفن جهت اطلاع از نذر کتاب* *واتساپ* *09335848771* *محمد رضا مدادیان*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
═════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤ خدایا مرا درآغوشت نگه دار و دردهایم را خودت دوا کن خدایا کاری کن حاجات دلم با حکمت تو یکی شود 🌼🍃 💠آغاز یک روزی نورانی با یاد و ذکر و عرض سلام وادب به پیشوایان روز سه شنبه💫 🦋 السّلامُ علیکُم یا اهلَ بیتِ النّبوة علیهم السلام ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🔴 از خاکِ یمن بویِ تو آید به مشام✌🏻 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
「✨|」 . روزهای جمعه می‌گفت: امروز می‌خواهم یک کار خیر برایت انجام دهم هم برای شما، هم برای خدا! وضو می‌گرفت و در آشپزخانه می‌رفت هرچقدر می‌گفتم این کار را نکنید من ناراحت می‌شوم، باعث شرمندگیِ، گوش نمی‌کرد! در را می‌بست و آشپزخانه را تمیز می‌کرد♥️:) -به‌نقل‌از‌همسر‌شهید . ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
رابطـھ عاشقانـھ اۍ با خـدا داشت . یڪبار بـھ من گفت : خـدا ؛ خـدا ؛ خـدا ! همہ چیـز دسـت خـداست . . تمـٰام مشکـلات بشـر بہ خـاطر دورۍ از خـداست ؛ مـٰا باید مطیع محـض باشیم . . او از سـود و زیـان ما خـبر دارد هر چـھ گفتہ باید قبـول کنیـم . . خیر و صلاح ما همین است🌱 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝