#شهیدانہ🥀
داشت رو زمین با انگشت چیزی مینوشت✍🏻
رفتن جلو چندین متر؛
دیدن صد بار نوشته!🍂
حسین حسین حسین❥
طوری که انگشتش زخم شده!
ازش پرسیدن
حاجی چی کار میکنی!؟🤔
گفت:🥀
چون میسر نیست من را کام او . .
عشق بازی میکنم با نام او . .(:"
#شهیدمجیدپازوکی
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹تابلوی نقاشی اثر دانيال فرخ از "جاویدالاثر احمد متوسلیان در آغوش رهبرمعظم انقلاب" که به حضرت آقا اهدا شد
🌹@rafiq_shahidam96
شخصى نزد امام صادق رفت و گفت
من از #لحظه_مرگ بسيار ميترسم
چــه کنــم؟
امام صادق(ع) فرمودند⇩
#زيـارت_عاشـورا را زيـاد بخوان..
آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق علیهالسلام فرمود:
مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟
{اَللّهُمَّارْزُقْنیشَفاعَهَالْحُسَیْنِیَوْمَالْوُرُودِ}
یعنی خدايا #شفـاعت_حسين علیهالسلام را هنگام ورود به قبر روزى من کن...
.
.یكچادرازحضرتزهرآ﴿س﴾
بہخانمهابهارثرسیدهاست..🧡
بعضےزنهالیاقتداشتنِتنهاارثیہ
ازدخترپیامبر﴿ص﴾راهمندارند🚶🏻♂!'
.
#شهیدمحمدرضادهقان🌱
.
🍄📌¦⇢ #چادرانه
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری سردار #متوسلیان
باید عاشق شد ...
درست مثل حاج احمد متوسلیان
🔸امروز، ۱۴ تیرماه، ۳۹ سال از ربودن سردار بی نشان حاج احمد متوسلیان توسط رژیم صهیونیستی گذشت.
🔹اللهم فک کل اسیر
#متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#فاتح_خرمشهر
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
AUD-20210629-WA0069.
8.51M
👤حجت الاسلام امینی خواه
✏️آن سوی مرگ👆👆👆
(قسمت پنجم )
( اللهم عجل لولیک الفرج )
🌼➖➖➖➖➖➖🌼
.•
اۍ ملت اسلـٰام🍃🌸!-
پشتیبآن ولـٰایت فقیھ باشیـد تا
این حکومت که زمینھ ساز حکومتِ
حضرت "عج" است، زندھ بماند . .♥️!-
•.
#شهید مهدی امینی💞
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
photo_2021-07-05_10-51-09.jpg
44.3K
⛔️ ۱۴ تیر ۱۳۶۱ "احمد متوسلیان" در جایی از تاریخ گم شد❗️
🔻کتاب "خیانت به فرمانده"، روایت اسرار شنیده نشدهای از اسارت حاج احمد است.
بین سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۵ بارها برای آزادی گروگانهای آمریکایی و فرانسوی و حتی صهیونیستی، افرادی مثل هاشمی رفسنجانی و علی اکبر ولایتی تلاش کردند، اما برای آزادی احمد متوسلیان با اینکه فرصتهایی به وجود آمد، اما عدهای نمیخواستند فرمانده به ایران بازگردد❗️
🔸وقتی هاشمی رفسنجانی زحمات شهید عماد مغنیه را برای آزادی حاج احمد به هدر میدهد❗️
🔹دستور عقبنشینی توسط "محسن رفیقدوست" در یک قدمی آزاد سازی حاج احمد
🔸کدام یک از مسئولین سپاه، حاج احمد را "دندان کرم خورده" نامید⁉️
🔹تعلل هفت ساله محمد خاتمی در معرفی نماینده برای مذاکره و آزاد سازی حاج احمد❗️
🔻حتما این کتاب رو بخونید...
🌹@abalfazleeaam
🔉 #حرف_دل
💟 #چادر رو عاقلانه انتخاب کردیم،😊
❣عاشقانه سر کردیم ...❣
✍ ما اینجا اگه از #چادر صحبت میکنیم،
اصلا منظورمون این نیست که هیچ حجابی جز چادر رو قبول نداریم✋
↩️همه ی حجاب ها اگه #حجاب_کامل باشن عالی هستن ...👏
🔹اما حرف ما اینجا اینه که ما دنبال حداقل ها نیستیم ...
حجاب اگه حداقلی باشه دیگه نمیشه دوستش داشت یا بهش افتخار کرد💔😏
👈 مثلا هیچ کس نمیتونه بگه من نمازامو تند تند میخونم، آخر وقت میخونم و از روی رفع تکلیف میخونم که خونده باشم ولی من عاشق نمازمم ...😳
اما کسی که نماز با توجه میخونه ، #نماز_اول_وقت میخونه، نماز قشنگ میخونه میتونه بگه نماز رو دوست دارم ...💝
بین حجاب ها ، #چادر هم همین حالت رو داره ...
چون حجاب برتره میشه دوستش داشت ...💓
#چادر
#عاقلانه
#عاشقانه
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#حرفدل🌱
توزندگےهمیشهبهــکسینگاھکن
ڪہسطحشازتپایینترھ
تاناشکرۍنکنـے❗️
اماتوکارهاےاخرویبهـبالادستتنگاھکن...
مثلااوناییکھدراوجگرفتارۍشاکرن🙃
#قشنگھمگهنَ؟
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#خاطره
✍میانه نبرد بودیم ؛ در حمله بوکمال. از منطقه T2 به T3 رسیدیم . همان جا بودیم که حاجی سخنرانی کرد و گفت؛ کمتر از دو ماه دیگر اثری از داعش باقی نخواهد ماند . نشسته بود نوک خط روی خاکریز؛ دفتری جلویش باز بود . زینبیون از این طرف برید ، حیدریون از این طرف و شما هم از وسط بزنید . بچه ها به صدا در آمدند که انتحاری ها امانشان را بریده ، از شدت انفجارهایشان گوش هایمان خونریزی کرده ، چشم هایمان تیره و تار میبیند .
حاجی یکپارچه غیظ شد ! «پورجعفری!
برو تفنگ منو از توی ماشین بردار بیار خودم میرم.» جان بچه ها بود و فرماندهشان! نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن.
📚منبع : کتاب سلیمانی عزیز
AUD-20210629-WA0070.
4.72M
👤حجت الاسلام امینی خواه
✏️آن سوی مرگ👆👆👆
(قسمت ششم)
( اللهم عجل لولیک الفرج )
🌼➖➖➖➖➖➖🌼
امروز بیشتر از هر روز و هر ساعتی
علی بہ مالک اشترش محتاج است
مالـک بیا کہ این سـفر مصر علی را از پا در مـیآورد💔
حاجی بیا کہ شـبهای حیدر ، در نخلستان ها و میان چاه ها سپـری مے شود ،
بیا کہ روزگار پیر کرد علے را و هنوز خیـمـہی آخر صفین باقے مانده😔
بیا کہ خیبر ها در پیش روست
، خرمـشهر ها...ای کاش خورشـید تو را آغاز کند برا فردایمان . .🌱
امروز چهارده تیر است ، روزی کہ این عکس را با #حاج_ابراهیم گرفتے و چند ساعت بعد رفتے ، رفتے و سی و پنج سال مارا چشم انتظار کسے گذاشتے کہ اگر بود این کشور رنگ و بوے اختلاس♨️ و دزدے و خیانت و حق الناس و... نمے گرفت . حاج احمد بعد رفتن تو خیلے ها طاقت نیاوردند و رفتن ، امام (ره) رفت ، #حاج_همت رفت🕊 ، هم سنگرانت یک بہ یک رفتند ، حاج غلامحسین رفت و حاج خانم مادرت پس از سے و پنج سال چشم بہ راه اومدنت مونده ولے هنوز از بوے پیراهنت هم خبرے نشده .😥 عکس حاج احمد روی رادیاتور کنار تخت مادر است . خواستم آنرا بہ دیوار بزنم ، گفت : "نہ ، آنجا باشد، نمی توانم آنرا ببینم "
برگرد کہ مادری چشم انتظار و رهبـری دنبال مالک اشتر زمان خویش است😔💔
.
#حاج_احمد_متوسلیان
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#سوره_واقعه
⚡️ امام محمدباقر علیه السلام فرمودند ؛
هرکس هر شب سوره واقعه را بخواند ، در حالی خداوند را ملاقات کند که مانند شب چهارده میدرخشد .
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
دحوالارض یعنی چی؟
ثواب هفتاد سال رو از دست ندهیم
روز بیست و پنجم ذی القعده ( سه شنبه 15 تیر )، هم زمان با دحوالارض یعنی
1⃣ گسترش یافتن زمین است. در شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام هشتم علیه السلام
2⃣ حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهما السلام به دنیا آمده اند.
3⃣همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود (عج) معرفی شده است.
4⃣ نیز روز دحوالارض، جزء چهار روز معروفی است که روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.
اعمال این روز چیست ❓
1⃣روزه
روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است که روزه اش مثل ❌روزه هفتاد سال ❌است؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او👈 عبادت صد سال👉 نوشته شود؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد برای کسی که در این روز روزه دار باشد استغفار می کنند. و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده.
2⃣ نماز
آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ.
3⃣ دعا
کفعمی در کتاب مصباح فرموده که خواندن این دعا مستحب است:
اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ..........(مراجعه به مفاتیح)
4⃣ذکر خداوند
معنای ذکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نام های خداوند نیست. بهترین نوع ذکر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظردانستن است.
5⃣شب زنده داری
احیا و شب زنده داری که برابر با عبادت👈 صد سال 👉است.
6⃣غسل
انجام غسل مستحبی به نیت روز دحوالارض
7⃣زیارت امام رضا (ع)
زیارت حضرت امام رضا(ع) که میر داماد (ره) در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض آن را از افضل اعمال مستحبه دانسته است.📌
التماس دعا 🌹
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
*آداب و اعمال ویژه روز بیست و پنجم ذیالقعده(دحوالارض)*
*روز دحـوالارض* روز گسترش زمین، روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژهای دارد؛ از جمله:
⚜️ *۱. روزه داشتن که ثواب ۷۰ سال عبادت را دارد.*
☄️ *۲. احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.*
⚜️ *۳. ذکر و دعا.🤲🏻*
☄️ *۴. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض*
⚜️ *۵. خواندن دو رکعت نماز🧎🏻، نزدیک ظهر به این کیفیت: در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره الشّمس بخواند و آنگاه بعد از سلام نماز بگوید:*
*«لا حَوْلَ و لا قوَّهَ اِلّا بِالله العلی العظیم»*
و سپس این دعا را بخواند:
*یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی یا مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی یا سامِعَ الْاَصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتی وَ ارْحَمْنی و تَجاوَزْ عَنْ سَیئاتی وَ ما عِنْدی یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرام.*
🌺 *زیارت حضرت رضا(علیہ السلامـ) در این روز را از بهترین اعمال مستحب و از سنتهای مؤکد شمردهاند.*
❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت17 آن زما
✅ عاشقانه شهدایی🌹
♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️
🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹
🍃قسمت18
شماره راکه گرفت،لبخندی زدوگفت:"شمارتوبه یه اسم خاص ذخیره کردم،ولی نمیگم."پیش خودم گفتم حتمایااسمم راذخیره کرده،یانوشته"خانم".زیاددقیق نشدم.
رفتیم زیارت ونمازمان راخواندیم.یک ربع بعدتماس گرفت.ازامامزاده که بیرون آمدم،حیاط امامزاده راتاته رفتیم.ازمزارشهید"امیدعلی کیماسی"هم ردشدیم.خوب که دقت کردم،دیدم حمیدسمت قبرستان امامزاده می رود.خیلی تعجب کرده بودم.اولین روزمحرمیت ما،آن هم این موقع شب،به جای جنگل وکوه ورستوران وکافی شاپ ازاینجاسردرآورده بودیم!
قبرستان امامزاده حالت کوهستانی داشت.حمیدجلوترازمن راه میرفت.قبرهاپایین وبالابودند.چندمرتبه نزدیک بودزمین بخورم.روی این راهم که بگویم حمیددستم رابگیرد؛نداشتم.همه جاتاریک بود،ولی من اصلانمی ترسیدم.
کمی جلوترکه رفتیم،حمیدبرگشت روبه من وگفت:"فرزانه!روزاول خوشی زندگی اومدیم اینجاکه یادمون باشه ته ماجراهمین جاست،ولی من مطمینم اینجانمیام."بانگاهم پرسیدم:"یعنی چه؟"به آسمان نگاهی کردوگفت:"من مطمینم میرم گلزارشهدا.امروزهم سرسفره ی عقددعاکردم حتماشهیدبشم."
تااین حرف رازد،دلم هری ریخت.حرف هایش حالت خاصی داشت.این حرفهابرای من غریبه نبودوازبچگی بااین چیزهاآشنابودم،ولی فعلانمیخواستم به مرگ ونبودن وندیدن فکرکنم.حداقل حالاخیلی زودبود.تازه اول راه بودیم ومن برای فردای زندگیمان تاکجاهارویاوآرزوداشتم.حتی حرفش یک جورهایی اذیتم میکرد.دوست داشتم سالهای سال ازوجودحمیدواین عشق قشنگ لبریزباشم.
داشتیم صحبت میکردیم که یک نفررابرای تدفین آوردند.خیلی تعجب کردم.تاحالاندیده بودم کسی راشب دفن کنند.جالب این بودکه متوفی ازهمسایگان عمه بود.حمیدگفت:"تواینجابمون،من یک کم زیرتابوت این بنده خداروبگیرم.حق همسایگی به گردن ماداره.زودبرمی گردم."
همان جاتنهاوسط قبرستان نشسته بودم وباخودم فکرمی کردم چقدربه مرگ نزدیکیم وچقدردرهمان لحظه احساس می کنیم ازمرگ دوریم.سوسوی چراغ های شهروامامزاده من راامیدوارمی کرد؛امیدواربه روزهای آینده ای که برای ماست.
ساعت یازده شب بودکه سوارماشین شدیم.گرسنه بودیم.آن قدردرگیرمراسم ومهمانهابودیم که ازصبح درست وحسابی چیزی نخورده بودیم.آن موقع،اطراف امامزاده غذاخوری نبود.
به سمت شهرآمدیم.چون جمعه بودودیروقت،هرغذافروشی ای سرزدیم یابسته بودیاغذایش تمام شده بود.بالاخره پایین بازاریک کبابی کوچک پیداکردیم.جابرای نشستن نداشت.قرارشدغذارابگیریم وباخودمان ببریم.حمیدکه کوبیده دوست داشت،برای خودش کوبیده سفارش داد.برای من هم جوجه گرفت.غذاکه حاضرشد،ازمن پرسید:"حالاکجابریم بخوریم؟"شانه هایم رابالادادم.این طورشدکه بازهم آن پیکان قدیمی مارابردسمت باراجین!
چیزی حدودده کیلومترفاصله بود.بالای تپه ای رفتیم.ازآن بلندی شهرکاملاپیدابود.حمیدیک نایلون روی زمین انداخت وگفت:"اینجابشین چادرت خاکی نشه."
تاشروع کردیم به خوردن،باران گرفت.اول خواستیم دریک فضای عاشقانه زیرباران شام بخوریم.کمی که گذشت دیدیم نه،این باران خیلی تندترازاین حرف هاست!سریع وسایل راجمع کردیم وبه سمت ماشین دویدیم.حمیدبرای اینکه توجهم راجلب کند،پیازرادرسته مثل یک سیب گازمیزد.خودش هم اذیت میشد،ولی میخندید.چشم هایش رابسته بودودهانش راهامیکرد.ازبس خندیدم،متوجه نشدم غذاراچطورخوردم.حتی موقع برگشت نزدیک بودتصادف کنیم.داشتیم یک دنیای تازه راتجربه میکردیم؛دنیایی که قراربودمن برای حمیدوحمیدبرای من بسازد.حرفی برای گفتن پیدانمیکردیم.این احساس برایم گنگ وناآشناودرعین حال لذت بخش بود.بیشترسکوت بین ماحاکم بود.حمیدمرتب میگفت:"حرف بزن خانوم!چرااینقدرساکتی؟"،ولی من واقعانمیدانستم ازچه چیزی بایدحرف بزنم.خودم هم حس می کردم زیادی ساکت هستم،امادست خودم نبود.
حمیدازهرترفندی استفاده میکردتامرابه حرف بکشد.ازدانشگاه گفتم.حمیدهم ازمحل کارش تعریف کرد،ولی بازوقت زیادداشتیم.چنددقیقه که ساکت بودم،حمیددوباره پرسید:"چراحرف نمیزنی؟وقتی داشتم عسل میذاشتم دهنت،انگشتم خوردبه زبونت.فهمیدم زبون داری،پس چراحرف نمیزنی؟!"تااین حرف رازد،باخنده گفتم:"همون انگشت روغنی رومیگی دیگه؟!"
ساعت یک بودکه به خانه رسیدیم.مادرم مقداری انگورداخل نایلون ریخته بودکه حمیدباخودش برای عمه ببرد.انگورهاراگرفت ورفت.قراربوداول صبح به ماموریت برود؛آن هم نه یک روزودوروز،که سه ماه!من نرفته دل تنگ حمیدشده بودم.روزاول محرمیت مابه همین سادگی گذشت؛ساده،قشنگ وخاطره انگیز.
&ادامه دارد...
رفیقم شهید ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✅ عاشقانه شهدایی🌹
♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️
🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹
🍃قسمت19
ازساعتی که محرم شدیم احساسی عجیب تمام وجودم راگرفته بود.داشتم به قدرت عشق ودلتنگیهای عاشقانه ایمان پیدامیکردم.
ناخواسته وابسته شده بودم.خیلی زوداین دلتنگیهاشروع شد.خیلی زودهمه چیزرفت به صفحه ی بعد!صفحه ای که دیگرمن وحمیدفقط پسرعمه ودختردایی نبودیم.ازساعت پنج غروب روزچهارده مهرشده بودیم هم راز!شده بودیم هم راه!
صبح اولین روزبعدصیغه ی محرمیت کلاس داشتم.برای دوستانم شیرینی خریدم.بعضی ازدوستان صمیمی راهم به یک بستنی دعوت کردم.حلقه ی من راگرفته بودندودست به دست میکردند.مجردهاهم آن رابه انگشت خودشان می انداختندوباخنده میگفتند:"دست راست فرزانه روی سرما."آن قدرتابلوبازی درآوردندکه اساتیدهم متوجه شدندوتبریک گفتند.
باوجودشوخی هاوسربه سرگذاشتن های دوستانم،حس دل تنگی رهایم نمیکرد.ازهمان دیشب،دقیقابعدازخداحافظی،دل تنگ حمیدشده بودم.مانده بودم این نودروزراچطوربایدبگذرانم.ته دلم به خودم میگفتم که این چه کاری بود؟عقدرامیگذاشتیم بعدازماموریت که مجبورنباشیم این همه وقت دوری هم راتحمل کنیم.ساعت چهاربعدازظهرآخرین کلاسم درحال تمام شدن بود.حواسم پیش حمیدبودوازمباحث استادچیزی متوجه نمیشدم.
حساب که کردم،دیدم تاالان هرطورشده بایدبه همدان رسیده باشند.همان جاروی صندلی گوشی راازکیفم بیرون آوردم وروشن کردم.دوست داشتم حال حمیدراجویابشوم.اولین پیامی بودکه به حمیدمیدادم.
همین که شماره حمیدراانتخاب کردم،تپش قلب گرفتم.
چندین بارپیامک رانوشتم وپاک کردم.مثل کسی شده بودم که اولین باراست باموبایل میخواهدکارکند.انگشتم روی کیبوردگوشی گیج میخورد.نمیدانستم چراآن قدردرانتخاب کلمات تردیددارم.یک خط پیامک،یک ربع طول کشیدتادرنهایت نوشتم:"سلام.ببخشیدازصبح سرکلاس بودم.شرمنده نپرسیدم،به سلامتی رسیدید؟"
انگارحمیدگوشی به دست منتظرپیام من بود.به یک دقیقه نکشیدکه جواب داد:"علیک سلام!تاساعت چندکلاس دارید؟"این اولین پیام حمیدبود.گفتم:"کلاسم تاچنددقیقه دیگه تموم میشه."نوشت:"الان دوراه همدان هستم،میام دنبال شمابریم خونه!"
میدانستم حمیدالان بایدهمدان باشد،نه دوراهی همدان داخل شهرقزوین!باخودم گفتم بازشیطنتش گل کرده،چون قراربوداول صبح به همدان اعزام شوند.
ازدانشگاه که بیرون آمدم چیزی ندیدم.مطمین شدم که حمیدشوخی کرده.صدمتری ازدرورودی دانشگاه فاصله گرفته بودم که صدای بوق موتوری توجه من رابه خودش جلب کرد.خوب که دقت کردم دیدم خودحمیداست.باموتوربه دنبالم آمده بود.
پرسیدم:"مگه شمانرفتی ماموریت؟"کلاه ایمنی راازسرش برداشت وگفت:"ازشانس خوبمون ماموریت لغوشده."خیلی خوشحال بود.من بیشترازحمیدذوق کردم.حال وحوصله ماموریت،آن هم فردای روزعقدمان رانداشتم.همین چندساعت هم به من سخت گذشته بود،چه برسدبه اینکه بخواهم چندماه منتظرحمیدباشم.
تاگفت:"سوارشوبریم"،باتعجب گفتم:"بی خیال حمیدآقا،من تاالان موتورسوارنشدم،میترسم.راست کارمن نیست.توبرو،من باتاکسی میام."ول کن نبود.گفت:"سوارشو،عادت میکنی.من خیلی آروم میرم."
چندبارقل هوا...خواندم وسوارشدم.کل مسیرشبیه آدمی که بخواهدواردتونل وحشت بشودچشم هایم راازترس بسته بودم.یادسیرکهای قدیمی افتادم که سرمحله هایمان برپامیشدویک نفرباموتورروی دیوارراست رانندگی میکرد.
تابرسیم نصفه جان شدم.سرفلکه،وقتی خواستیم دوربزنیم ازبس موتورکج شدصدای یازهرای من بلندشد!گفتم الان است که بخوریم زمین وبرویم زیرماشینها!
حالاکه ماموریت حمیدلغوشده بود،قرارگذاشتیم سه شنبه برای آزمایش وکلاس ضمن عقدبه مرکزبهداشت شهیدبلندیان برویم.تاسه شنبه کارش این بودکه بعدازظهرهابه دنبالم می آمد.ساعت کلاسهایم راپرسیده بودومیدانست چه ساعتی کلاسهایم تمام میشود.راس ساعت منتظرم میشد.این کارش عجیب می چسبید.باهمان موتورهم می آمد؛یک موتورهوندای آبی وسبزرنگ که چندباری باآن تصادف کرده بودوجای سالم نداشت.وقتی باموتورمی آمد،معمولاپنجاه متر،گاهی اوقات صدمترجلوترازدرب اصلی منتظرم میشد.این مسیرراپیاده میرفتم.روزدوشنبه ازشدت خستگی نانداشتم.ازدردانشگاه که بیرون آمدم،دیدم بازهم صدمترجلوترموتوررانگه داشته.
&ادامه دارد...
رفیقم شهید ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
*💖قـــــرارصبحگاهـــــی 💖*
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
سلام بر شما منتظران بقیـَّة الـلَّـه (ارواحنا فداه)
🔅ان شـاء الـلَّـه هر روز صبح همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج)
🌹 دُعــــــــای عهــــــــد 🌹
🌹 از امام صادق عليه السّلام روايت شده 🌹
🌺 هركس چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از يـاوران قائم ما باشد و اگـر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود، خدا او را از قــبـر بيرون آورد كه در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالى بر هر كلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد و هزار گناه از او محو سازد. 🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
✨اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ✨
✨اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ✨
✨اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ]✨
✨اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِـــــنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ✨
✨اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِـــــــــــبَــادِكَ حَـــتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي✨
✨اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ✨
✨اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ✨
✨اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ✨
آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى، و در هر مرتبه میگويى:
🌹الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ🌹
🌹اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ اَلْفَرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹
#قرار_عاشقی_