کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌈 #قسمت_شصت_ونهم 🌈 #هرچی_تو_بخوای بعد از صحبت های معمول گفتن ما بریم تو حیاط صحبت کنیم.... تابستا
🌈 #قسمت_هفتادم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
احساس کردم راحت شدم.
سه هفته بعد تولد من☺️🎂 بود.همه بودن. وقتی خواستیم کیک رو بیاریم،بابا گفت:
_صبر کنید.😊☝️
همه تعجب کردیم.😳😟😟😳😳محمد به بابا گفت:
_منتظر کسی هستین؟!!😟
بابا چیزی نگفت.صدای زنگ در اومد.بابا بلند شد.قبل از اینکه درو باز کنه به من و مامان گفت:
_چادر بپوشید.😊
چون من و مامان #نامحرم نداشتیم راحت بودیم.سریع بلند شدم،#روسری و #جوراب و #چادر پوشیدم.محمد با تعجب گفت:
_مگه کیه؟!!😳
🇮🇷آقای موحد🇮🇷 با یه دسته گل 💐تو چارچوب در ظاهر شد.با بابا روبوسی کرد.همه تعجب کردن.ظاهرا فقط بابا میدونست.وقتی با همه احوالپرسی کرد، بدون اینکه به من #نگاه_کنه،گفت:
_سلام.
همه به من نگاه کردن.
بدون اینکه #نگاهش_کنم با لحن سردی گفتم:
_سلام.
دسته گل💐 رو جلوی من رو میز گذاشت.بابا تعارفش کرد که بشینه.همه نشستن ولی من هنوز ایستاده بودم.بابا گفت:
_زهرا بشین.
دوست داشتم برم تو اتاقم.🙁ولی نشستم.بعد از بازکردن کادو ها،آقای موحد از بابا اجازه گرفت که هدیه شو به من بده.بابا هم اجازه داد.از رفتار بابا تعجب کردم و ناراحت شدم.😳😒آقای موحد هدیه ای🎁 از کیفی💼 که همراهش بود درآورد.بلند شد و سمت من گرفت.ولی من دوست نداشتم هدیه شو قبول کنم.وقتی دید نمیگیرم،روی میز گذاشت و رفت سر جای خودش نشست. هیچکس حتی بچه ها هم نگفتن که بازش کنم.🙁😒
بعد از شام آقای موحد رفت...
تمام مدت فقط بابا و محمد باهاش صحبت میکردن.
وقتی همه رفتن،منم رفتم تو اتاقم. ناراحت بودم.😔میخواستم نماز بخونم. بعد نماز روی سجاده نشسته بودم.بابا اومد تو اتاق.به #احترام بابا #ایستادم. هدیه ی آقای موحد رو روی میز تحریرم گذاشت.بابغض گفتم:
_چرا بابا؟!😢
بابا چیزی نگفت و رفت.
فردای اون شب بیرون بودم...
بابا با من تماس گرفت و گفت برم مزار امین.وقتی رسیدم،بابا کنار مزار امین🇮🇷🌷 نشسته بود.ناراحت بودم.😒سلام کردم و رو به روش نشستم.بعد از اینکه برای امین فاتحه خوندم،
بابا گفت:
_تا حالا هیچ وقت بهت نگفتم با کی ازدواج کن،با کی ازدواج نکن.فقط بهت میگفتم بذار بیان خاستگاری،بشناس شون،اگه خوشت نیومد بگو نه،درسته؟☝️
گفتم:
_درسته.😔
-ولی بهت گفتم وحید پسر خوبیه.میتونه خوشبختت کنه.بهت توصیه کردم باهاش ازدواج کنی.کمکت کردم بشناسیش، درسته؟☝️
-درسته.😔
-ولی تو گفتی جز امین نمیخوای به کس دیگه ای فکر کنی،درسته؟☝️
-درسته.😔
به مزار امین نگاه کرد.گفت:
_دیدی امین.من هر کاری از دستم بر میومد کردم که به خواسته تو عمل کرده باشم.😒خودش نمیخواد.نمیتونم مجبورش کنم.خودت میدونی و زهرا.😒
لحن بابا ناراحت بود.
همیشه برام #مهم بود باباومامان رو ناراحت نکنم.اشکم جاری شد.گفتم:
_بابا!!😭
نگاهم کرد.چند دقیقه نگاهم کرد.بعد به مزار امین نگاه کرد و گفت:
_بار سنگینی رو دوشم گذاشتی.😒
گفتم:
_من بار سنگینی هستم برای شما؟!!😭😥
گفت:
_امین دو روز قبل از شهادتش با من تماس گرفت،گفت هر وقت خاستگار خوبی برای زهرا اومد که میدونستید خوشبختش میکنه،به زهرا کمک کنید تا باهاش ازدواج کنه....😒کار وحید #سخته، #خطرناکه،ولی خودش مرده.میتونه #خوشبختت کنه.ولی تو #نمیخوای حتی بهش فکر کنی... زهرا.. دخترم..من #درکت میکنم.میفهمم چه حالی داری.من میشناسمت.تو وقتی به یکی دل ببندی دیگه ازش دل نمیکنی مگه اینکه عمدا گناهی مرتکب بشه.منم نمیگم از امین دل بکن.تو قلبت اونقدر بزرگ هست که بتونی کس دیگه ای رو هم دوست داشته باشی.😒❣
-بابا..شما که میدونید....😢😥
-آره..من میدونم..تو برگشتی بخاطر امین..ولی زندگی کن بخاطر خودت،نه من،نه مادرت،نه امین..بخاطر خودت... بذار کسی که بهت آرامش میده کنارت باشه،نه تو خیال و خاطراتت.😒
بابا رفت.من موندم و امین...😢👣
امینی که تو خیالم بود،امینی که تو خاطراتم بود.ولی من به این خیال و خاطرات دل خوش بودم.خیلی گریه کردم.😣😭
به امین گفتم دلم برات تنگ شده..😭زندگی بدون تو خیلی خیلی سخت تر از اون چیزیه که فکر میکردم....😭من نمیخوام باباومامان ازم ناراحت باشن.. نمیخوام بخاطر من ناراحت باشن.. امین..خودت یه کاری کن بدون دلخوری تمومش کنن...😭من فقط تو رو میخوام.. این حرفها ناراحتم میکنه...قبلا که ناراحت نبودن من برات مهم بود...یه کاریش بکن امین.😭
دو هفته بعد مادر آقای موحد اومد خونه مون....
قبلا چندبار با دخترهاش تو مجالس مذهبی که خونه مون بود،دیده بودمشون ولی فقط میدونستم مادر دوست محمده. چون پسر مجرد داشت خیلی رسمی باهاشون برخورد میکردم.😊
اون روز خیلی ناراحت بود.
میگفت: .....
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌈 #قسمت_صد_وپنجم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
دو روز گذشت و فکر من مشغول بود...
قبل از اینکه وحید بیاد گفتم امروز دیگه تکلیفم رو معلوم میکنم.😕ولی وقتی دیدمش فقط نگاهش کردم.وحید هم به من نگاه میکرد.نگاهش با همیشه فرق داشت،خیلی عاشقانه تر و مهربان تر از همیشه بود.😍😊تازه متوجه شدم چقدر دلم براش تنگ شده بود.☺️
تمام مدتی که وحید خونه بود به من محبت میکرد و تو کارهای خونه و بچه داری کمک میکرد.چند بار خواستم جریان رو براش بگم، هربار بخاطر محبت هاش منصرف شدم.😊
دو روز بودنش گذشت و وحید رفت....
اما من بازهم چیزی بهش نگفتم.خیلی با خودم #فکر کردم. #هیچ_دلیلی وجود نداشت که وحید بخواد با کس دیگه ای ازدواج کنه.🙁😟
پس یا #نقشه ای در کاره یا شاید این #شرایط_ماموریت جدیدشه.بخاطر همین صمیم گرفتم وقتی وحید اومد بهش بگم.😊☝️
داشتم نماز مغرب میخوندم....
صدای ضعیفی شنیدم.احساس کردم یکی از بچه ها بیدار شده.چون میخواستم نماز عشا بخونم چادرمو درنیاوردم و رفتم تو اتاق بچه ها.
از صحنه ای که دیدم خشکم زد.😨
بچه های من بغل دو تا خانم بودن...😈😈
اسلحه کنار سر کوچولوشون بود.👶🏻👶🏻 به خانم ها نگاه کردم.
👈یکیشون همونی بود که با وحید تو فیلم بود ولی اینبار خیلی بدحجاب بود.یکی از پشت سرم گفت:
👤_صدات دربیاد بچه هاتو میکشم.
برگشتم.یه مرد بود.با کنجکاوی نگاهم میکرد. نگاه خیلی بدی داشت. بااخم نگاهش کردم. همونجوری که به من نگاه میکرد به یکی از خانمها گفت:
👤_راست گفتی بهار،خیلی خاصه.
صدای گریه فاطمه سادات 😭👶🏻اومد.نگاهش کردم،بغل همون خانمه بود.رفتم بگیرمش مرده گفت:
👤_وایستا.
ایستادم ولی نگاهم به خانمه بود.با اخم و خیلی جدی نگاهش میکردم.خانمه گفت:
_بذار بیاد بچه شو بگیره.
منتظر حرف مرده نشدم.رفتم سمتش.نگاهی به زینب سادات انداختم،بهم لبخند زد.😊👶🏻لبخندی براش زدم و به خانمی که زینب سادات بغلش بود با اخم نگاه کردم،بعد به این خانمه که فاطمه سادات بغلش بود،نگاه کردم.فاطمه سادات رو گرفتم و خواستم برم اون اتاق.از کنار مرد رد شدم،گفت:
👤_کجا؟
با اخم نگاهش کردم.مرد به خانمی که فاطمه سادات بغلش بود گفت:
_بهار،تو هم باهاش برو.
رفتم تو اتاق.بهار پشت سرم اومد.درو بستم و پشت در نشستم که یه وقت مرده نیاد تو اتاق. فاطمه سادات که آروم شد به بهار نگاه کردم،با خونسردی....😏
اونم با کنجکاوی نگاهم میکرد.بلند شدم.تو آینه به خودم نگاه کردم.خداروشکر 👑 #چادر👑 سرم بود...
یاد وحید افتادم،بهم میگفت با چادرنماز مثل فرشته ها میشی.از یاد وحید لبخند رو لبم نشست.☺️یادم افتاد نماز عشاء نخوندم.به بهار نگاه کردم و قاطع گفتم:
_میخوام نماز بخونم.خیلی طول نمیکشه.😠
بهار با تمسخر گفت:
_الان؟! تو این وضعیت؟!😏😳
جدی نگاهش کردم.😠گفت:
_زودتر.🙄😐
بعد از نماز بلند شدم.گفتم:
_میخوام چادرمو عوض کنم.
چادرمو درآوردم و از کمد چادررنگی برداشتم ولی یاد نگاه مرده افتادم.چادررنگی رو سرجاش گذاشتم و چادرمشکی مدل دار برداشتم که حتی اگه خواست از سرم دربیاره هم #نتونه.👌
دلم آشوب بود.😥خیلی ترسیده بودم.😰نگران بودم ولی سعی میکردم به #ظاهر آروم و خونسرد باشم.😏
وقتی #چادرمشکی پوشیدم به بهار نگاه کردم.فاطمه سادات رو گرفته بود و به من نگاه میکرد.گفت:
_تو یه زن زیبا با اعتماد به نفس بالا و باحجاب هستی.تو یه زن عاشق ولی عاقل هستی.عقل و عشق، زیبایی و اعتماد به نفس و حجاب کنارهم نمیشه.نمیفهممت.😕
گفتم:
_از وحید میپرسیدی برات توضیح میداد.😏
لبخندی زد و گفت:
_پرسیدم.جواب هم داد ولی قانع نشدم.😐
تمام مدت جدی نگاهش میکردم.خواستم بچه رو ازش بگیرم،نذاشت.گفت:
_کارت تموم شده؟
با اشاره سر گفتم آره.
گفت:
_پس برو بیرون.
یه بار دیگه از تو آینه به حجابم نگاه کردم. روسری مو جلوتر کشیدم و رفتم تو هال.بهار با فاطمه سادات پشت سرم اومد.مرد و خانمی که زینب سادات بغلش بود،نگاهم کردن.مرده با پوزخند گفت:
_میخوای بری بیرون؟
با اخم و جدی نگاهش کردم😠 تا بفهمه با کی طرفه.لبخند تمسخر آمیزی میزد.👁سرمو یه کم به پشت متمایل کردم و به بهار گفتم:
_چی میخوای؟
بهار به مرده گفت:
_شهرام،بسه دیگه.😐
منظورش این بود که به من نگاه نکنه.بهار اومد جلوی من رو به من ایستاد.شهرام همونجوری که به من نگاه میکرد گفت:
👤_شخصیت عجیبی داره.
بهار بالبخند گفت:
_گفته بودم که.
شهرام گفت:
👤_تو واقعا کمربند مشکی کاراته داری؟!!
با اخم 😠و خیره نگاهش کردم.دیدم نمیفهمه،رو به بهار محکم گفتم:
_چی میخوای؟😠
شهرام گفت:
👤_حالا چه عجله ای داری.
اینبار با عصبانیت به بهار نگاه کردم.😠بهار به شهرام گفت:
_تمومش کن دیگه.
شهرام عصبانی شد...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌷🌷🌷🌷🌷
#شهید_محمد_حسین_محرابی:
هر خانمی که #چادر به سر کند و #عفت ورزد
و هر جوانی که #نماز_اول_وقت را در حد توان شروع کند،
اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم❣حسین (ع) خواهم کرد
و او را دعا می کنم
باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد.
#شهید_مدافع_حرم
#حیا
خادم الشهدا:
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #اول
وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود...
مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه م و گفت :
_خوش امدی برو بالا،الان حاجی را هم میفرستم
بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید
دلم شور میزد...
نگرانی ک توی چشم های «شهیده و زهرا» می دیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد
به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویمدعای کمیل و حالا امده بودیم، خانه دوستم «صفورا»... تقصیر خود مامان بود
وقتی گفتم دوست دارم با جانباز #ازدواج کنم یک هفته مریض شد!
کلی اه و ناله راه انداخت که تو میخواهی خودت را بدبخت کنی...
دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده
همه بزرگتر های فامیل روم تعصب داشتند
#عمه_زینب م از تصمیمم باخبر شد،
کارش ب قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید
وقتی برای دیدنش رفتم
با یک ترکه مرا زد و گفت :
_اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی ،برو درس بخوان و دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن... اما خودت را اسیر یکیشان نکن ک معلوم نیست چقدر زنده است!... چطوری زنده است!... فردا با چهار تا بچه نگذاردت!
صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود همانجا *ایوب* را دیده بود
اورا از #جبهه برای برای مداوا به ان بیمارستان منتقل کرده بودند
صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای وپدر و مادرش تعریف کرده بود....
که انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان
ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت
این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را به هم معرفی کند....
رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم
اگر می امد و روبرویم مینشست،...
آنوقت نگاهمان ب هم می افتاد و این را دوست نداشتم
همیشه #خاستگار که می امد،تا مینشست روبرویم ،چیزی ته دلم اطمینان میداد... #این_مردمن_نیست
ایوب امد جلوی در و سلام کرد...
صورت قشنگی داشت. یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت،.. ولی #چهارستون_بدنش سالم بود
وارد شد
کمی دورتر از من و کنارم نشست
بسم الله گفت و شروع کرد
دیوار روبرو را نگاه می کردیم و گاهی گل های قالی را
و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم
بحث را عوض کرد؛
_خانم غیاثوند ، #حرفهای_امام برای من خیلی سند است
من_برای من هم
_اگر امام همین حالا #فرمان بدهند ک همسرتان را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم
من_ اگر امام این #فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام #یقین دارم
_شاید روزی برسد ک بنیاد ب کار من جانباز #رسیدگی نکند، حقوق ندهد دوا ندهد،اصلا مجبور بشویم در #چادر #زندگی کنیم
من_میدانید برادر بلندی ،من به بدتر از این هم فکر کرده ام،به روزهایی ک خدای ناکرده انقلاب برگردد ،انقدر #پای_انقلاب می ایستم که حتی بگیرند و #اعداممان کنند...
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
فاطمیه که شروع می شود
دلم برای فاطمه (س)♡می گیرد
تمام که می شود برای علی«؏» ...💔
سیاه پوش کردن صحن وسرای حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام بمناسبت ایام فاطمیه
@abalfazleeaam
1400/9/25
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_عباس #حضرت_ابوالفضل #حضرت_زینب #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم #قمر_بنی_هاشم #قم #کربلا #باب_القبله
#حضرتزهرا #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_رحمان_مدادیان #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #بین_الحرمین #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام #فقط_حیدر_امیرالمومنین_است #غدیر #فاطمیه_اول #فاطمیه_خط_مقدم_ماست #حجاب #محجبه #چادر #امام_رضایی_ها #امام_زمان_عج
https://www.instagram.com/p/CXjDIKHo5ty/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
سوره توبه، آیه 20:
«الذین ءامنوا و هاجروا و جهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون»
«کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند، نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند. »
@rafiq_shahidam96
مرام و شیوه ابراهیم در برخورد با بچههای محل نیز به همین صورت بود.
او پس از جذب جوانان محل به ورزش، آنها را به سوی هیئت و مسجد سوق می داد و می گفت: وقتی دست بچهها توی دست امام حسین (ع) قرار بگیره مشکل حل می شه. خود آقا نظر لطفش را به آنها خواهد داشت
یکی ازدوستانش نقل می کرد که: سالها پس از شهادت ابراهیم در یکی از مساجد تهران مشغول فعالیت فرهنگی بودم. روزی در این فکر بودم که با چه وسیلهای ارتباط بچهها را با مسجد و فعالیتهای فرهنگی حفظ کنیم؟ همان شب ابراهیم را در خواب دیدم. تمامی بچههای مسجد را جمع کرده و می گفت «از طریق تشکیل هیئت هفتگی بچه ها را حفظ کنید». بعد در مورد نحوه کار توضیح داد و...
ما هم این کار را انجام دادیم. ابتدا فکر نمی کردیم موفق شویم. ولی با گذشت سالها، هنوز از طریق هیئت هفتگی با بچهها ارتباط داریم
@rafiq_shahidam96
1400/9/26
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم #شهید_ابراهیم_هادی #ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل #کانال_کمیل #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_مهدی_زین_الدین #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_رحمان_مدادیان #شهید_باکری #شهید_احمد_مشلب #شهادت #فاطمیه #ایام_فاطمیه #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_زینب #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #فقط_حیدر_امیرالمومنین_است #امام_زمان_عج #مهدویت #جمکران #حجاب #محجبه #چادر #قم #قمر_بنی_هاشم
https://www.instagram.com/p/CXlBzpyIM5T/?utm_medium=share_sheet
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #شانزدهم
مامان #جهیزیه_ام را توی یکی از دو اتاق خانه جا داد. دیگر #چادر از سر زهرا و شهیده نیفتاد...
ایوب خیلی #مراعات می کرد.
وقتی می فهمید از این اتاق می خواهند بروند آن اتاق، #چشم_هایش را می بست و می گفت:
_ "بیایید رد شوید نگاهتان نمی کنم."
حالا غیر از آقا جون و مامان، رضا و زهرا و شهیده هم شیفته اش شده بودند و حتی او را از من بیشتر دوست داشتند.
صدایش می کردند:
"داداش ایوب"
خواستم ساکتشان کنم که دیدم ایوب نشسته کنار دیوار و بچه ها دورش نشسته اند.
ایوب می خواند:
_ "یک حاجی بود، یک گربه داشت."
بچه ها دست می زدند و از خنده ریسه می رفتند.
و ایوب باز می خواند..
کار مامان شده بود گوش تیز کردن،.. صدای بق بق #یا_کریم را که می شنید، بلند می شد و بی سر و صدا از روی پنجره #پرشان_میداد.
#وانتی_ها که می رسیدند سر کوچه، قبل از اینکه توی بلندگو هایشان داد بکشند:
"آهن پاره، لوازم برقی...."
مامان خودش را به آنها می رساند می گفت:
_مریض داریم و آنها را چند کوچه بالاتر می فرستاد.
برای بچه های محله هم #علامت گذاشته بود.
همیشه توی کوچه #شلوغ بود.
وقتی مامان دستمالی را از پنجره آویزان می کرد، بچه ها #می_فهمیدند حال ایوب #خوب است و می توانند سر و صدا کنند.
#دستمال را که برمی داشت، یعنی ایوب خوابیده یا حالش خوب نیست
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی دیگر می فرماید: «هر مؤمنی از امت من راستگو و شهید است. . .»
و نیز فرمود: «من مات علی حب آل محمد صلی الله علیه و آله مات شهیدا.
هر کس بمیرد و حب آل محمد صلی الله علیه و آله در دلش باشد، شهید است. »
بنابراین، شهادت مراتبی دارد که والاترین درجة آن شهادت در معرکة نبرد با دشمنان اسلام است.
@rafiq_shahidam96
💯همیشه می گفت:
در زندگی، آدمی موفق تر است که در برابر #عصبانیت دیگران #صبور باشد.
کار بی منطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود.
نہ اینڪہ حرفے نباشد،
هست، خیلے هم هست...
اما عاشقها مےدانند
دلتنگے بہ استخوان ڪہ برسد
مےشود سڪوت...💔
1400/10/3
#معلم_شھیدم
#ابراهیم_هادی
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان #شهید_باکری#شهید_حسین_معزغلامی #شهید_مهدی_زین_الدین #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم #شب_زیارتی_ارباب #حجاب #محجبه #چادر #چادرانه #دخترونه #نهج_البلاغه #مشهد #شهید_ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل #کانال_کمیل #کتاب_سلام_بر_ابرهیم #فاطمیه #ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_عباس #اربعین #چهارشنبه_های_امام_رضایی
https://www.instagram.com/p/CX1UtirFrsj/?utm_medium=share_sheet
در بازار معامله حق
قطره ای اخلاص را به
دریایی از رحمت می خرند ؛
@rafiq_shahidam96
و اینگونه
(سَبقَت رَحمَتُه غَضَبَه)
جوشنکبیر/۱۹
جلوه گر می شود
صفای قلب که حاصل شد💚
راه آسمان به رویت باز می شود...
(کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَه)
انعام/۵۴
و فردا
چه حسرت ها خواهند خورد،
آنان که مطاع نفس را
جز برای خویشتن
نخواستند... .
@rafiq_shahidam96
1400/10/9
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم #شهید_حسین_معز_غلامی #شهید_بیضائی #شهید_عباس_دانشگر #معامله #شهید_مصطفی_صدرزاده #جوانمرد #پهلوان #شهید_رحمان_مدادیان #کربلا #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم #جمکران #کربلا #حضرت_زهرا #حضرت_ام_البنین #خادمین_شهدا #خادم_الشهدا #جهیزیه #چادر #مهدویت #بین_الحرمین #شهادت #مدافعان_حرم
https://www.instagram.com/p/CYHOjSMlFoc/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از 🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
*📚نذر کتاب*
♦️به مناسبت سالروزشهادت شهید ابراهیم هادی🕊️🌷
22 بهمن
دوستانی که تمایل دارند در نذر
کتاب شهید ابراهیم هادی شریک باشند
تا بصورت رایگان و وقف در گردش در دسترس مشتاقان شهید قرار بگیرند
در حد توان یاری رسان ما باشند👌🏻
*# گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی*
*شماره حساب بنام محمدرضا مدادیان⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️*
*6104337952363552*
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
*شماره تماس جهت هماهنگی:09335848771*
از طریق واتساپ یا تماس بگیرید
دوستان لطفاً رسانهای باشید☝️
مجموعه فرهنگی مجازی شهید ابراهیم هادی هادی دلها
1400/10/27
⤵️⤵️⤵️⤵️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل #کانال_کمیل #نذر_فرهنگی #کتاب_سلام_بر_ابرهیم #کتاب #کتابخوانی
#کتاب_بخوانیم #مبلغ #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهیدمدافع_حرم #فکه #شلمچه #شهید_رحمان_مدادیان #رفاقت_با_شهدا #شهیدمجیدقربانخانی #شهید_مهدی_زین_الدین #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_احمد_مشلب #شهید_همت #شهید_حسن_باقری #شهید_محمودرضا_بیضائی#حجاب #محجبه #چادر #چادرانه #شهید_عباس_دانشگر #شهیدصدرزاده_سیدابراهیم
https://www.instagram.com/p/CY00QV3te7j/?utm_medium=share_sheet
وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ.🌺🌺🌺
آیه ی ۱۱۵ سوره ی مبارکه ی بقره
مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هرسو روكنيد، آنجا روى خداست، همانا خداوند (به همه جا) محيط و (به هر چيز)داناست...
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
#خاطره_شهید✨
بعد از شهادت داداش مصطفی از مادرشهید پرسیدن:
"حالا كه بچه ات شهید شده میخوای چیكار کنی؟"
ایشونم دست گذاشتن روی شونه ی نوه شون و گفتن:
"یہمصطفی دیگہتربیتمی کنم🖐🏻♥️"
#شهید_مصطفے_صدرزاده♥️🕊
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid__mostafa_sadrzadeh2
1400/10/28
#شهید_مصطفی_صدرزاده #رفیق_شهیدم #مصطفی_صدرزاده #صدرزاده #سید_ابراهیم #امام_زمان_عج #حرم #حرم_حضرت_زینب #حرم_حضرت_رقیه #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #شهید_ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_عباس_دانشگر #شهیدصدرزاده_سیدابراهیم #مدافعان_حرم #حجاب #محجبه #چادر #سشنبه_های_مهدوی #عملیات_کربلای_۵ #شهید_اسماعیل_دقایقی #دفاع_مقدس #جمکران
https://www.instagram.com/p/CY3ZmQwBzqv/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🍀 شهید اسماعیل دقایقی (۱۳۶۵-۱۳۳۳ ش) از جوانان مبارز و فعال پیش از انقلاب اسلامی بود. وی در بیست و هشتم دیماه ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر بمباران هوایی رژیم بعثی عراق به شهادت رسید.
⚘⚘⚘⚘⚘⚘
شهید اسماعیل دقایقی در روز بیست و هشتم دیماه ۱۳۶۵، چند ساعت پس از خداحافظی از همسر و فرزندانش، هنگامی که همراه یکی از برادران برای سرکشی و شناسایی عازم محور عملیاتی کربلای ۵ شده بود، در شلمچه بر اثر بمباران هوایی عراق به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش بهبهان قرار دارد
بخشی از وصیتنامه شهید
...برادران و خواهران محترم: برای شما آرزوی صبر و استقامت در پیگیری اهداف اسلامی دارم. انشاء الله که بتوانید با کار و فعالیت خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام کنید. پیش بردن اسلام در جهان، جهانی که پر از فسق و فجور و خیانت ابر قدرتها است، تلاش و ایثار می خواهد در راه حسین، سید الشهداء (ع) رفتن، حسینی شدن را می خواهد. انشاء الله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است موفق باشید
@shahid_rahman_medadian
1400/10/28
#شهید_اسماعیل_دقایقی🌷
#شهید_اسماعیل_دقایقی_دفاع_مقدس
#شهید_دقایقی #شهدا_دفاع_مقدس #شهدای_ناجا
#شهدای_صابرین #شهدای_گمنام #شهدای_غواص #شهدا_شرمنده_ایم #شهیدان_زنده_اند #شهدای_گمنام #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #شهیدصدرزاده #شهید_ابراهیم_هادی #امام_زمان_عج #جمکران #سشنبه_های_مهدوی #مهدویت #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_بیضائی #بهبهان #بهخودمونبیایم #حجاب #محجبه #چادر #امام_رضایی_ها #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #شهادت
https://www.instagram.com/shahid_rahman_medadian/p/CY31YgRq6wB/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
از هوایـےتنفس مےڪنیم ڪہ بوی
خون شـــ🌷هدا مےدهد
در زمینے راه مےرویم ڪہ از خون
شــــهدا گلگون است
و این 🌾شـــــ☝️هیدان
بر همہ اعمال ما ناظرند
یادتباشہ
میشھ روزیهزاربار
بینهمینمردمشهر!
بینهمینانبوهوسوسههای
شیطانیشهیدشد:))
#منبابخاطرات
توی سوریه بعد از عملیاتی در حال برگشت بودیم که توی راه چون بیابان بود یه خار هایی داشت که به قول خودمون یه شاخه داشت و سرش یه خار گرد مانند بود
ما میرفتیم با پوتین میزدیم زیر ایناو اینا پرت میشد تو هوا هی این کارو کردیم تا اینکه سید ابراهیم 💔 اومد و اروم تو گوشم با همون لهجه ی شیرینی که داشت گفت: ابوعلی جان اینا موجود زنده هستن همین کارارو میکنی که شهید نمیشی دیگه💔🌿
راوی : رفیق سید ابراهیم ؛ شهید مرتضی عطایی💔
1400/11/3
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid__mostafa_sadrzadeh2
@nafiseataii.80
@shahid_rahman_medadian
@shahid_morteza_ataeii
#شهیدمصطفیصدرزاده
#شهیدمرتضیعطایی
#رفیق_شهیدم #سید_ابراهیم #شهیدصدرزاده #شهیدمدافع_حرم
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #تولد_حضرت_زهرا #ولادت_حضرت_زهرا_مبارک #حضرت_زهرا #حضرت_ام_البنین #مادر #تاسوعا #روزمادرمبارک
#مادرانه #روز_مادر #روز_زن #حجاب #محجبه #چادرانه #چادر #یکشنبه_های_علوی #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام #شهید_بیضائی #شهید_عباس_دانشگر #شهید_حسین_معزغلامی #تولد_خاص
https://www.instagram.com/p/CZER7MRBRK6/?utm_medium=share_sheet
- وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ»
و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همۀ] آن چه [آنان ] جمع می کنند بهتر است.
سوره ی آل عمران آیه ی ۱۵۷
بسم رب الشهدا والصدیقین🌹
شهید مدافع وطن هنوز هم حلال مشکلات است
شهید حسین ولایتیفر
فرزند محمدتقی
ششم تیرماه سال ۱۳۷۵ در پایتخت مقاومت ایران، دزفول متولد شد.
در ۲۰ سالگی به جمع سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست.
@rafiq_shahidam96
حسین ولایتیفر صبح روز شنبه ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۹۷ در رژه نیروهای مسلح که به مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس اهواز برگزار شد، هدف تروریستها قرار گرفت و به شهادت رسید. پس از تشییع باشکوه در اهواز پیکر پاکش به همراه پیکر مطهر شهید سعید زارع به دزفول انتقال یافت و در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول آرام گرفت.
@rafiq_shahidam
1400/12/18
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#گروه_فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_حسین_ولایتی
#دزفول #خوزستان #راهیان_نور #خادمین_شهدا
#فکه #کانال_کمیل #حجاب #محجبه #چهارشنبه_های_امام_رضایی #چادر #امام_رضایی_ها
https://www.instagram.com/p/Ca4sDdJoON3/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
*نذر کتاب*📚
*سـلام بــر ابـراهـیم*❤️
گفت عاشقے را🕊️
چگونہ یاد گرفتہ اے؟!😇
گفتم: از آن #شهید_گمنامے کہ
معشوق را حتے بہ قیمتِ
از دست دادن هویتش، خریدار بود.🌷
شهدا توانستند، آمدهایم تا ما هم بتوانیم!🙏🏻
*ای که مرا خواندهای راه نشانم بده!*🚶🏼♂️
*خرید کتاب شهید ابراهیم هادی*🌷
*توسط مجموعه شهید ابراهیم هادی*❤️
*《300》جلد کتاب*📚
*از خیرین عزیزی که در این امر ما را یاری کردهاند سپاسگزاریم*🙏🏻🌹
*جهت دریافت کتاب شهید ابراهیم هادی*🕊️
*و اطلاع از نذر کتاب به شماره زیر به نام محمد رضا مدادیان در واتساپ پیام دهید*👇🏻👇🏻👇🏻
09335848771
@rafiq_shahidam96
1400/12/25
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #گروه_فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#نذر_فرهنگی #نذر_کتاب
#کتاب_بخوانیم
#فکه #کانال_کمیل #طلاییه #شهید_رحمان_مدادیان #کتاب_سلام_بر_ابرهیم #کتاب #رایگان #وقف_در_گردش #خادمین_شهدا #خادم_شهید_ابراهیم_هادی
#راهیان_نور #خوزستان #ولفجر_مقدماتی #کتابخوانی #کتاب_دوست #محجبه #حجاب #چادرانه #چادر #چهارشنبه_های_امام_رضایی
https://www.instagram.com/p/CbKaitZofFE/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از 🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً
إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ
سرت خلوت شد
بیا پیش خودم
[۵۵ اعراف]
بـد بـه دلـت راه نـده!
از همين يواشکی ها
و در گوشی ها
میشـود فهميـد که
خيلـی دوستت دارد:)
*پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری*
*شعری که مقام معظم رهبری امام خامنه ای خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند:*
ماسینه زدیم وبی صدا باریدند
ازهرچه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
وچه زیباست....
پاسخ شاعر، خطاب به آقا در جواب شعری که خواندند:
ازاشک شماارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند
گفتند همه فدای اشکت آقا
تصویر شما را شهدا بوسیدند
آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند
در مجلس خوبان شهدا هم بودند
اما همگان گرد شما چرخیدند
از اول و ازآخر مجلس، شهدا
آقای جهان سید علی را چیدند.
*اللهم عجل لولیک الفرج*
🌷«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است»🌷
1401/1/18
@shahid_rahman_medadian
@shahid_rahman_medadian2
#شهید_رحمان_مدادیان
#بهبهان #بهبهانی #گلزار_شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهیدمدافع_حرم #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #رسانه_خادم_الشهداء #خادمین_شهدا #حاج_حسین_یکتا #رهبر #شعر #شاعرانه #ماه_مبارک_رمضان #مشهد #رسانه #تولید_محتوا #شب_زیارتی_ارباب #چادر
#امام_زمان #جمکران
https://www.instagram.com/p/CcCU4EKIcWI/?utm_medium=copy_link
هدایت شده از 🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
وَاسْتَجِبْ بِهِ دَعْوَتَنا، وَأَعْطِنا بِهِ سُؤْلَنا..
و مستجاب کن به او دعای مارا و برسان به او خواست مارا..
#دعای_افتتاح
رهبر عزیزمان فرمودند که فرهنگ آن چیزی است که من حاضرم جانم را برایش بدهم.
کار فرهنگی کاری است که تاثیر و تغییر در رفتار انسان ها بگذارد.
خواهرانم دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر می ترسد تا از سرخی خون من💯
و برای حفظ حجاب شما خون های زیادی ریخته شده. 🩸💔
همچنین حجاب و پوشش برادران که تهدید جدی دشمن بر آن است.💯
شهید عزادار نمی خواهد، شهید رهرو می خواهد و شما هم با قلم، قدم و زبان خود رهرو امام و رهبری باشید.🙏
جوانان عزیز چشم شهدا و تبلور خونشان به حرکت و شعور شما دوخته شده و باید مواظب باشیم خط ولایت را گم نکنیم. 😔
معیارها در تمامی گزینش ها و انتخاب ها اشاره و اراده ولایت است.😇
رهبر عزیزمان فرمودند عرصه پیشرفت، عرصه عظمت و عرصه هویت اسلامی و ایرانی عرصه ای است که در آن شجاعت لازم است؛
فداکاری لازم است؛ دانش لازم است؛ ایمان عمیق لازم است؛
خودتان را آماده کنید.👌
والسلام»
فرازی از وصیت نامه ی شهید محمود شفیعی
1401/1/19
@rafiq_shahidam96
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid_rahman_medadian
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_رحمان_مدادیان #شهید_باکری #شهید_احمد_مشلب #شهید_محمود_شفیعی #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#رهبر #چادر #چادرانه #شهید_حسین_معزغلامی #شهیدمجیدقربانخانی #رسانه_خادم_الشهداء #رسانه_کوله_بار #تولید_محتوا #گرافیک
https://www.instagram.com/p/CcEW1ADIl70/?utm_medium=copy_link
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
کامنت یاحسین "ع" بزارید🥺❤
پیج حضرت ابوالفضل علیه السلام و به دوستانتون معرفی کنید ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️
@abalfazleeaam
_____________________________
#عزیزم_حسین #مذهبی #مذهبی_ها_عاشق_ترند #حجاب #حجاب_شیک #دخترونه #چادری#چادر #چادر_مشکی #کربلا#امام_حسین #ابوالفضلیم_افتخارمه #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #hejab #hijabstyle
https://www.instagram.com/p/CeHmOkPo3xc/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
#کلام_شهید
🔸امروز بزرگترین جنگ ما مقابله با تهاجمات فرهنگی است. روز مصیبت ما آن زمانی است که #چادر از سر زنان و دختران ما کنار برود و ماهواره📡 بر سر در همهی خانهها علم شود.
🔹وای بر آن روز که موجب #بیحیایی در خانوادهها میشود.
#شهید_مصطفی_ژالنژاد
#عفت_زن_افتخار
کانال فرهنگی انقلابی شهید ابراهیم هادی
👇👇👇
@rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #سیره_شهدا
🌼🕊 شهید ابراهیم هادی
💢 ابراهیم در زمانی که در میان اهل دنیا حضور داشت، به خواهران و بستگانش در مورد #حجاب بسیار تذکر می داد.👌🏻
تمام نزدیکان او در رعایت حجاب دقت داشتند.☺️
🦋 ابراهیم به خواهرش میگفت: #چادر یادگار #حضرت_زهرا (س)
است.
🎇 ایمان یک زن وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کند.
اگر می خواهید الگویتان حضرت زهرا (س) باشد، کاری کنید که ایشان از شما راضی باشند...
📚 سلام بر ابراهیم 2
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🕊
کلیپ زیبا برای حرمت چادر با تصاویر شهید حججی
#چادر
#حجاب
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه خانمهایی که به بهانه هایی چادرنمی پوشند ...😭😭حتما گوش کنید منقلب میشید.
تو رو امام حسین(ع) تا میتونید انتشار بدی😭
ای مادر حضرت زهرا دست ما رو هم بگیر😭
#فاطمیه
#فاطمة_الزهراء
#چادر
کانال رسمی شهید ابراهیم هادی
#رفیق_شهیدم
@rafiq_shahidam96
https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c