eitaa logo
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
4.2هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
13.9هزار ویدیو
176 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
امام‌ که ‌داشته باشی زمین ‌و آسمـان ‌در اختیار توست..!
برخیز که هنگامه‌ی شادی آمد!
آقا مبارک است رَدای امامتت ای غایب از نظر به فدای امامتت می خواستند حق تو را هم قضا کنند کَذاّبها کجا و عبای امامتت ما زنده ایم از برکات ولایتت ما عهد بسته ایم به پای امامتت 🌸سالروز آغاز امامت امام زمان(ارواحنافداه)مبارک🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓️ تقویم *🔸 سالروز پوشش ردای سبز امامت و ولایت بر قامت آخرین پیشوای الهی حضرت صاحب الزمان (عج)مبارک باد* اَللّهُمَّ وَفِّقْنَا بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی وَارْزُقْنـَاصَبْراًجَمِیلا🤲🏻🎊💞
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه26 به نیت تحصیل بابرکت 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
ســـلام فرمــــانده، ســــلام آقاجــــان امامــــت آقا، بهــــت میــــاد اے جان شما فرمــــانده، منم ســــربازم به دستــــور عشق، به فرمان یــــار بخواے می‌ســوزم، بخواے می‌ســـازم می‌بنـــدم عهـــدے، باهـــات یامهـــدے تا پاے جـــونم به پـــات می‌مـــونم منـــم سربــــازم، پَرِ پــــروازم میــــون عشقـــا به تــــو می‌نازم منــــم سردارم، برات دلـــدارم شبیــــه عبـــاس علـــم بردارم میاد و ایـــــران یه ســـر میاد سوی شهیدان یه سر میاد کوے دلیران یه سر میاد میاد و بعد امام رضا قم و جمکران یه سر میاد منم سربازم، پَرِ پروازم میون عشقا به تو می‌نازم منم سردارم، برات دلدارم شبیــــه عباس علـــم بردارم میاد و دنیــــا می‌شــــه بهشت میاد عـــوض می‌شـــه سرنوشت شـــکر خــــدا قسمــــت ما رو توے سپـــاه مهدے نـــوشت ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍ثواب یهویی 😍 به اندازه شارژ موبایلت برای سلامتی مولا صلوات بفرست 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 هوووف،بازم خواب موندم ... این آلارم گوشی هم که هروقت عشقش کشید بیدارم می‌کنه هر وقت نکشید میزاره تا بهار سال آینده بخوام . گوشیمو روشن میکنم اولین چیزی که توی صفحه ی گوشی نظرمو جلب می‌کنه سه تماس بی پاسخ از آنالی هست باهاش تماس میگیرم... طبق معمول زود جواب میده ... +الو،سلام به مروای خودم چه طوری جون دل؟ سر کیفی! زنگ زدم جواب ندادی زشتو؟! _سلام آنالی خوبی ؟،خواب بودم ... +توهم که همش مث خرس قطبی خوابی، آماده شو بریم بیرون یه دوری بزنیم یه بادی به کلت بخوره ... _بیرون!وای نه خیلی کِسلم تو مگه بیکاری همش میری بیرون، بشین یکم درس بخون این ترم میفتیا! +ای بابا تو که مثل مامانبزرگم همش غر میزنی تا یک ساعت دیگه آماده شو گیریزلی جون ... بای بای !... _باشه از دست تو آنالی ،فعلا... از پله ها پایین اومدم با صدایی که بر اثر خواب زیاد به وجود اومده بود،دادزدم:مااااااماااان...ماااامییییی نوچ بازم کسی خونه نیست . البته من دیگه عادت کردم، اینهمه سال تنها بودم، اینم روش ... به سمت آشپزخونه رفتم و درب یخچالو باز کردم ... از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توی این یخچال وجود داره ولی دیگه اشتها ندارم ... برای اینکه بعدا معده درد منو تا حد مرگ نبره ،به ناچار یکمی پنکیک از یخچال در آوردم و به زور کردم تو حلقم ... اووف... هنوز دست و صورتمو نشستم...به طرف روشویی رفتم و آبی به دست و صورتم زدم... &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 به سمت اتاقم رفتم تا قبل از ساعت ده باید آماده بشم . روی کاناپه جلوی آینه نشستم توی آینه چشمم به خودم افتاد مژه های بلندم که از مادرم به ارث برده بودم و چشم و ابروی مشکی و کشیده ... بینی قلمی و لب های متوسط و صورتی ... در کل از صورتم راضیم ... کشوی میز رو باز میکنم لاک سیاهی در میارم و به ناخن های بلندم میزنم با این لاک زیبایی انگشت هام دوچندان میشه ... به سمت کمد لباسام میرم امروز میخوام یه تیپ لی بزنم ، کفش های خاکستریمو در میارم ...شلوار لی دمپا گشادی رو به پا میکنم و بالا میکشم تا مچ پاهام به درستی دیده بشه ... زیر سارافونی خاکستری و مانتوی کوتای لی می‌پوشم ... تیپم تو مایه های لی و خاکستری هست ... شال یا روسری ؟!... بین این دوتا موندم اِمم ،نه روسری تو دست و پامه ، شال رو، سر میکنم یه تیکه از موهای مشکیمو از زیر شالم لجوجانه بیرون میندازم ... گوشی رو برمیدارم و شماره ی آنالی رو میگیرم: آهنگ پیشوازش شروع میکنه به خوندن : من که می‌دونم یه روز عمرم نمیشه عشقت از یادم بره واسه همیشه حتی می‌دونم فراموشی بگیرم... آهنگ دوست دارم از ستین هست ...بالاخره جواب میده ... +الو،الو،جانم مری . _الو و زهر مار بعدشم مری و کوفت !مروا ! بگو دهنت عادت کنه. +باشه بابا عصبی نشو واسه پوستت خوب نیست جون دل ، آماده شدی حالا ؟ _آره جون دل،آدرس بده نیم ساعت دیگه اونجام. +جوون بابا چی شنیدم مروا میگه جون دل،بابا ایول !آدرس رو برات اس ام اس میکنم ... تماس رو قطع کردم یکبار دیگه خودمو تو آینه برانداز کردم ... ای وای نه!!!... &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃° http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 ای وای آرایش نکردم !. سریع به سمت کیف لوازم آرایشیم میرم و ریمل رو بر میدارم و به مژه های نسبتاً بلندم میزنم خط چشمی میکشم که چشم هام رو کشیده تر نشون بده ... رژ لب کالباسی رنگی رو میزنم تا لب هام از بی روح بودن در بیاد ... ☆☆☆☆☆ +سلام بر مروا بانو ، چه خوشگل کردی شیطون بلا! چه خبر؟! _سلام بر آنالی خودم، مزه نریز یه چیزی سفارش بده که دارم از گرسنگی غش میکنم. + ای به چشم ، چی میخوری ؟ _یکم کاپوچینو و یک کیک خیس آنالی رو به گارسون کرد و گفت: آقا یک لحظه تشریف میارید؟ گارسون یه پسر جوون و قد بلند بود و معلوم بود از اون بچه مذهبیاس به دست چپش نگاه کردم حلقه ازدواج دستش داشت الان کیف میده یکم اذیتش کنما ... =سلام خوش آمدید امری داشتید آنالی: سلام ،ممنون... دوتا کاپوچینو و همینطور دوتا کیک خیس لطف کنید . =چشم با ابرو به آنالی فهموندم که الان وقت کرم ریزیه ... آنالی هم که مثل خودم هوشش بالا بود، زود قضیه رو گرفت ... دستش رو به طرف دست گارسون که در حال نوشتن سفارشاتمون بود برد و خیلی ناگهانی دستشو گذاشت روی دست گارسون ... گارسون هم مثل برق گرفته ها سر جاش میخکوب شد ... چند لحظه بعد به خودش اومد و به شدت دست آنالی رو پس زد و نعره ای به سرش کشید و گفت : به من دست نزنننن... اصلا انتظار همچنین عکس العملی رو ازش نداشتیم... با قیافه بهت زده بهش نگاه کردیم ... امّا اون بدون توجه به قیافه هامون ، با عصبانیت به سمت درب کافی شاپ رفت و اون رو به هم کوبید . من فکر میکردم که اینا همش تظاهره... آنالی فقط دستشو بهش زده بود ... چرا اینطوری شد؟! ما فقط شوخی کردیم ... از اونجا تنفرم نسبت به مذهبیا بیشتر شد و هم برام مبهم بود که چرا همچین عکس العملی نشون داد ؟ تمام پسر های دانشگاه آرزوشون بود تا من یا آنالی نیم نگاهی بهشون بندازیم ... اما این !... &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 استوری ویژه 🌹 کار گل زار شود✨ ❣️گر تو به گلزار آیی✨ 🎧 حاج مهدی رسولی 💐🌟 آغاز امامت و ولایت قطب عالم امکان، فخر زمان، آقا حجه ابن الحسن عسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف بر ساحت آن امام همام و تمام شیعیان تبریک و تهنیت باد🌟💐 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
آغاز امامت امام عصر والزمان حضرت بقیه الله الاعظم روحی لک الفدا اولا به پیشگاه آن حضرت و ثانیا خدمت تمام شیفتگان و محبین آن حضرت گرامی باد🌺🌺🌺 🌼🌼
یک‌نگاه‌شمابه‌من‌آموخت‌که‌درحرف‌زدن چشم‌هابیشترازحنجره‌هامی‌فهمند...!🥰 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا