eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
بدون نمی زند⁦❤️⁩👌⁦❤️⁩ کانالی داریم چه کانالی هرچی بخوای هس ، ، ، ، ، همه چی و 🕋🕌 میخوای بزاری کانالت بفروستی گروه یا برای دوستت کاملا آزاد🌹 والا ارثه بابامون ک نیست.🙃🙂😉 @nabz_eshgh💛
✨او حضرت زهرایی بود... ارادت عجیب و ویژه ای به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.. گواه بر این ادعا قرمزی صورتش و آثار سیلی و لطمه های بعد از هیئت و روضه های ایام فاطمیه بود ! بااینکه خواهر نداشت اما روی ناموس حساس بود و شد سرنوشتش دفاع از ناموس خدا شاید از همین اشک ها و لطمه های فاطمیه روزی دفاع از حریم دخترشان را گرفت ... ارادتش حتی وقتی که در خلوت خودش خطاطی میکرد هم به وضوح دیده میشد وقتی نام بی بی در کاغذ نقش میبست... نه فقط کاغذ بلکه حتی روی کلاهی که در دفاع از حریم بانوی دمشق همراهش بود ... او حضرت زهرایی بود ...! و حضرت زهرایی شهید شد ...! آری دست و پهلوی مجروح ... و پیکری نیم سوخته ...! #شهید_رسول_خلیلی #فاطمیه #عکس 🆔 @rafiq_shahidam96
‌ 📷 | اینجا قلب است... 🚩 امروز؛ یادمان کانال کمیل و حنظله @rafiq_shahidam96
📷 📖دعای هر روز ماه مبارک رجب روز دوم به نیابت از شهید ابراهیم هادی 😉 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
@rafiq_shahidam96 می دانستم هر وقت كاری بوی غيرخدابدهد، يا باعث مطرح شدنش شود ترك می كند. در مداحی عادات جالبی داشت. به بلندگو، اكو و ... مقيد نبود. بارها ميشد كه بدون بلندگو می خواند. در سينه زنی خيلی محكم سينه می زد می گفت: اهل بيت همه وجودشان را برای اسلام دادند. ما همين سينه زنی را بايد خوب انجام دهيم. در عروسی ها و در عزاها هر جا می ديد وظيفه اش خواندن است می خواند. اما اگر می فهميد به غير از او مداح ديگری هست، نمی خواند و بيشتر به دنبال استفاده بود. ابراهيم مصداق حديث نورانی امام رضا (علیه السلام) بود كه می فرمايد: " هر كس براي مصائب ما گريه كند و ديگران را بگرياند، هر چند يك نفر باشد اجر او با خدا خواهد بود. هر كه در مصيبت ما چشمانش اشك آلود شود و بگريد، خداوند او را با ما محشور خواهد كرد." در عزاداری ها حال خوشی داشت. خيلی ها با وجود ابراهيم و عزاداری او شور و حال خاصی پيدا می كردند. ابراهيم هر جايی که بــود آنجا را كربلا می کرد! گريه ها و ناله های ابراهيم شــور عجيبی ايجاد می کرد. نمونه آن در اربعين سال 1361 در هيئت عاشقان حسين (علیه السلام) بود. بچه هاي هيئتی هرگز آن روز را فراموش نمیكنند. ابراهيم ذكر حضرت زينب(سلام الله علیها) را می گفت. او شور عجيبی به مجلس داده بود. بعد هم از حال رفت و غش كرد! آن روز حالتی در بچه ها پيدا شد كه ديگر نديديم. مطمئن هستم به خاطر سوز درونی و نفس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود. ابراهيم در مورد مداحــي حرفهای جالبی می زد. می گفــت: مداح بايد آبروی اهل بيت را درخواندنش حفظ كند، هر حرفی نزند. اگر در مجلسی شرايط مهيا نبود روضه نخواند و... ابراهيم هيچوقت خودش را مداح حساب نمی كرد. ولی هر جا كه می خواند شور و حال عجيبی را ايجاد ميكرد. . کتاب سلام بر ابراهیم ؛ جلد اول ، ص ۱۵۹ @rafiq_shahidam96🌷 (س) (ع) https://www.instagram.com/p/CQbudYqByHw/?utm_medium=share_sheet
❤️ ((عاشق خدا باش؛تا معشوق خلق شوی))
A j: ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سی و یکم : شروع جنگ ۲ ✔️ راوی : تقی مسگر ها 🔸فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهي كرديم. روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يك مدرسه را كه تقريباً پر از مهمات بود به ما تحويل دادند. يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج كردند. 🔸ابراهيم به شوخي ميگفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه بياد، هيچي از ما نميمونه! وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيري رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشكيل شده بود. چند تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مسئول نيروهاي رزمنده شده بودند. 🔸آنها در منطقه پاوه گروه چريكي به نام دستمال سرخها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند. داخل شهر گشتي زديم. چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودي، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيري با نيروهاي عراقي. در سنگر بالاي تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيري ما با نيروهاي عراقي است. از تپه هاي بعدي هم عراقيها قرار دارند. 🔸چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمند هها شروع به شليك كردند. داد زد: چيكار ميكنيد! شما كه گلوله ها رو تموم كرديد! بچه ها همه ساكت شدند. ابراهيم كه مدتي در كردستان بود و آموزشهاي نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك كنيد. 🔸در همين حين عراقيها از پايين تپه، شروع به شليك كردند. گلوله هاي آرپيجي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك ميشد. بعد هم به سوي سنگرهاي ما حركت كردند. رزمنده هايي كه براي اولين بار اسلحه به دست ميگرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاي عقب دويدند. خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد! 🔸لحظاتي بعد صداي شليك عراقيها كمتر شد. نگاهي به بيرون سنگر انداختم. عراقيها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند. يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقيها كردند! آنها در حالي كه از سنگر بيرون ميدويدند فرياد زدند: الله اكبر 🔸شايد چند دقيق هاي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقيها توسط ابراهيم و دوستانش به درآمدند . بقيه هم فرار كردند. ابراهيم سريع آ نها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه ها از اين حركت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اسرا عكس مي انداختند. 🔸بعضيها هم با ابراهيم يادگاري ميگرفتند! ساعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم. 🔸در تهران جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد. جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند. علي خرّمدل فرياد ميزد : شهيدم راهت ادامه دارد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🖼 ؛ 🗓 اعمال مشترک اول هر ماه و اعمال مخصوص جمادی‌الاول ♥️ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🥀به جز زیباییِ صبرت ندیدم... 🌷سالروز وفات مادر ادب و وفا، حضرت ام البنین(س) را تسلیت و روز تکریم مادران و همسران شهیدان والامقام را گرامی می‌داریم. . 📷 مادر مرحومه رضا آبروان از _ : حمیدرضااحمدی اتویی 🆔 @hafttapeh