eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
*قمرت یک نفره ازلشکر انصار خداست*💫 ای چراغ بیت الاحزان فرزندان زهرا! شفاعت حسین علیه‏ السلام و فاطمه علیهاالسلام شاه بیت غزل عاشقانه زندگی‏ت خواهد بود و ماه درخشان وجودت، سرو رعنای امیدت، عباس، سرمایه جاودانه دنیا و آخرتت. خوشا به سعادتت ای مادر پسران دلیر! *ای مادر شیرمردان شهید.*🌱 @abalfazleeaam ۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CPuUV0BBw7z/?utm_medium=share_sheet
16.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*چرا ابراهیم* *قسمت اول* تابستان سال 1386 بود در *مسجد امین الدوله تهران* مشغول نماز جماعت مغرب و اعشاء بودم حالت عجیبی بودتمام نماز گزاران از علما و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست دوم جماعت ایستاده بودم بعد از نماز مغرب وقتی به اطراف خود نگاه کردم....... با کمال تعجب دیدم..... 🌱 @rafiq_shahidam96 1400/3/20 🍃🌹🍃🌹🍃 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم* *هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ⤵️⤵️⤵️⤵️ *🌻[پیج اینستا‌گرام شهید ابراهیم هادی* https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
@rafiq_shahidam96 می دانستم هر وقت كاری بوی غيرخدابدهد، يا باعث مطرح شدنش شود ترك می كند. در مداحی عادات جالبی داشت. به بلندگو، اكو و ... مقيد نبود. بارها ميشد كه بدون بلندگو می خواند. در سينه زنی خيلی محكم سينه می زد می گفت: اهل بيت همه وجودشان را برای اسلام دادند. ما همين سينه زنی را بايد خوب انجام دهيم. در عروسی ها و در عزاها هر جا می ديد وظيفه اش خواندن است می خواند. اما اگر می فهميد به غير از او مداح ديگری هست، نمی خواند و بيشتر به دنبال استفاده بود. ابراهيم مصداق حديث نورانی امام رضا (علیه السلام) بود كه می فرمايد: " هر كس براي مصائب ما گريه كند و ديگران را بگرياند، هر چند يك نفر باشد اجر او با خدا خواهد بود. هر كه در مصيبت ما چشمانش اشك آلود شود و بگريد، خداوند او را با ما محشور خواهد كرد." در عزاداری ها حال خوشی داشت. خيلی ها با وجود ابراهيم و عزاداری او شور و حال خاصی پيدا می كردند. ابراهيم هر جايی که بــود آنجا را كربلا می کرد! گريه ها و ناله های ابراهيم شــور عجيبی ايجاد می کرد. نمونه آن در اربعين سال 1361 در هيئت عاشقان حسين (علیه السلام) بود. بچه هاي هيئتی هرگز آن روز را فراموش نمیكنند. ابراهيم ذكر حضرت زينب(سلام الله علیها) را می گفت. او شور عجيبی به مجلس داده بود. بعد هم از حال رفت و غش كرد! آن روز حالتی در بچه ها پيدا شد كه ديگر نديديم. مطمئن هستم به خاطر سوز درونی و نفس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود. ابراهيم در مورد مداحــي حرفهای جالبی می زد. می گفــت: مداح بايد آبروی اهل بيت را درخواندنش حفظ كند، هر حرفی نزند. اگر در مجلسی شرايط مهيا نبود روضه نخواند و... ابراهيم هيچوقت خودش را مداح حساب نمی كرد. ولی هر جا كه می خواند شور و حال عجيبی را ايجاد ميكرد. . کتاب سلام بر ابراهیم ؛ جلد اول ، ص ۱۵۹ @rafiq_shahidam96🌷 (س) (ع) https://www.instagram.com/p/CQbudYqByHw/?utm_medium=share_sheet
🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ⁉️چــرا ابـراهیم🤔 🔷 قـسـمـت اول 🔆 تابستان سال ۱۳۸۶ بود. @rafiq_shahidam96 🕌 در مسجـد اَمین الدولہ تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم، 💠 حالت عجیبی بود. تمام نمازگـزاران از عُلَما و بزرگان بودن مـن در گوشہ سمت راست دوم صف جماعت ایستاده بودم. 💠 بعد از نماز مـغرب وقتی به اطراف خود نگاه ڪردم با ڪمال تعجب دیدم😳 اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گـرفتہ... درست مثل اینڪه مسجد جزیره ایست درمیان دریا.... ادامـہ دارد..... 1400/4/8 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/tv/CQstuR2DwH_/?utm_medium=share_sheet
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ⁉️چـرا ابـراهـیم🤔 🔷 قسمت دوم 🔸 بارها دیدم ابراهیم بابچـہ هایی ڪہ نـہ ظاهر مذهبی داشتند نـہ دنبال مسائل دینی بودند رفیق میشد، آنها را جذب ورزش میڪرد و بـہ مـرور بـہ مـسـجـد و هیئت می ڪشاند. 🔹یکی از آنها خیلی از بقیـہ بدتر بود همیشہ از خوردن مشروب و ڪارهای خلافش می گفت📛 اصلا چیزی از دین نمیدانست نـہ نماز و نـہ روزه بـہ هیچ چیز هم اهمیت نمیداد♨️ حتی میگفت تا حالا هیچ جلسہ مذهبی یا هیئتی نرفتم بــہ ابراهیم گفتم: آغا ابرام اینا کین دنبال خود میارے؟ 😳 با تعجب پرسید چطور⁉️ چیشده⁉️ گفتم: دیشب این پسره دنبال شمـا اومد تو هیئت بعد هم اومـد اون ڪنار من نشست.. 🎤حاج آقا داشت صحبت میڪرد، از مظلومیت امام حسین و ڪارهاے یزید میگفت: 🔸 این پسر هم خیره خیره و باعصبانیت گوش میڪرد وقتی چراغ ها خاموش شد جای اینڪہ اشڪ بریزه... مرتب فحش های ناجور بہ یزید میداد 😳🤔 ابراهیم داشت با تعجب گوش میڪرد یڪدفعہ زد زیر خنده.....😅 ادامـہ دارد.... 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 1400/4/11 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/tv/CQzEszwjWrr/?utm_medium=share_sheet
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @rafiq_shahidam96 ⁉️چـرا ابراهیم؟🤔 💠 قسمت سـوم... 🔸 تقریبا سال ۱۳۵۴ بود. صبح یک روز جمعه مشغول بازی والیبال بودیم سه نفر غریبہ جلو اومدند و گفتند: ما از بچه های غرب تهرانیم ابراهیم ڪیـہ؟؟ بعد گفتند: بیا بازی ڪنیم سر ۲۰۰ تومن. دقایقی بعد بازی شروع شد @rafiq_shahidam96 🧔🏻ابراهیم تڪ و تنها و آنها سہ نفر بودند، ولی بـہ ابـراهیم باختند.😊 🔸 همان روز بہ یڪی از محلـہ هاے جنوب شهـر رفتم... سر ۷۰۰ تومان شرط بستیم... بازے خوبی بود خیلی سریع بردیم. ☺️ 💵 موقع پرداخت پول ابراهیم فهمید آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول مارا جور کنند 🔹 یکدفعه ابراهیم گفت: آقا، یڪی بیاد تڪی با من بازے ڪنہ ☝🏻 اگـه برنده شد ما پول نمیگیریم...☺️ 🔹یکی از آنها جلو اومد و شروع بہ بازے ڪرد. 🧔🏻ابراهیم خیلی ضعیف بازے ڪرد، انقدر ضعیف ڪه حریفش برنده شد. همـه اونها خوشحال از اونجا رفتند.☺️ 😠 من هم ڪه خیلی عصبانی بودم به ابراهیم گفتم : آغا ابرام؟؟ چـرا اینجوری بازے ڪردے؟ 😳 با تعجب نگاه ڪرد و گفت: میخواستم ضایع نشن همہ اینها روے هم ۱۰۰ تومن تو جیبشون نبود. 💠 هفته بعـد دوباره همان بچـہ هاے غـرب تهران با دونفر دیگـر از دوستانشان آنها ۵ نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومن بازے ڪردند، 🧔🏻 ابراهیم باچـہ هاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنـہ بازے میڪرد. 🏃🏻‍♂️⚽ آنچنان بہ توپ ضربہ میزد ڪہ هیچکس نمیتوانست آن را جمع ڪند آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد... ادامــہ دارد..... 1400/4/15 🗓 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/tv/CQ-xE-bDA1F/?utm_medium=share_sheet
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🤔 چـرا ابـراهیم⁉️ 💠 قسمت چهارم.... 🔶 در باشگاه ڪُشتی بودیم آماده شدیم براے تمـرین 🧔🏻 ابـراهیم هـم وارد شـد. چند دقیقـہ بعـد یڪی دیگـر از دوستان آمـد ، تا وارد شد بی مقدمـه گفت: ابـرام جون تیپ و هیڪلت خیلی جالب شده✅ @rafiq_shahidam96 تـو راه ڪه میومدے دوتا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف میزدند، ↩️ بعد ادامــہ داد... شلوار و پیرهن شیڪ ڪه پوشیدے ساڪ ورزشی هم ڪه دستت گرفتی کاملا مشخصہ ورزشڪاری⛹🏻‍♂️ 🔶 بـہ ابراهیم نگاه ڪردم رفتـہ بـود توے فڪر🤔 ناراحت شد😔 انگار اصلا توقع چنین حـرفی رو نداشت . 💠 جلسہ بعد رفتم برای ورزش تا ابـراهیم رو دیدم خندم گرفت🤭 پیراهن بلند پوشیده بود با شلوار گشاد بـہ جاے ساڪ ورزشی لباسها را داخل ڪیسـہ پلاستیڪی ریختـہ بود، از آن روز بہ بعد این شڪلی بـہ باشگاه می آمد. ادامـہ دارد.... @rafiq_shahidam96 🗓️ 1400/4/22 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/tv/CRQSSxUj0Yx/?utm_medium=share_sheet
💠قسمت پنجـم عصـر یڪے از روزها بود.🌅 ابـراهـیم از سرڪار بہ خانہ مے آمد. 🚶🏻‍♂️ *🌻|@rafiq_shahidam96 وقتی وارد ڪوچه شد براے یڪ ݪحظه نگاهش بہ پسر همسایہ افتاد ڪه با دخترے جوان مشغوݪ صحبت بود.👀 پسر تا ابـراهیم رادید بݪافاصݪہ از دختر خدا حافظے ڪرد ورفت.🏃🏻‍♂️ مےخواست نگاهش بہ نگاه ابـراهـیم نیافتد.👁️ چند روز بعد دوباره این ماجرا تڪرارشد..🤦🏻‍♂️ این بار تا میخواست با دختر خداحافظے ڪند متوجہ شد ابـراهـیم درحاݪ نزدیڪ شدن بہ آنہـاست.😯 ادامه دارد ..... 1400/4/27 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* @rafiq_shahidam96 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/tv/CReAvqMDx4p/?utm_medium=share_sheet
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🤔 چـرا ابـراهیم⁉️ 💠 قسمت ششم 🔹یکبار حرف از نوجوان ها و اهمیت بہ نماز بود. 🧔🏻ابراهیم گفت: زمانی ڪہ پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم😔 🌌 شب اول بعد رفتن مهمان ها بہ حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم😔 بـه محض اینکہ خوابم برد در عالم رؤیا پدرم را دیدم درِ خانـہ را باز ڪرد مستقیم و باعصبانیت😠 بـہ سمت اتاق آمد روبروے من ایستاد براے لحظاتی درست بہ چهره من خیره شد. همان لحظـہ از خواب پریدم😟 نگاه پدرم حرفای زیادی داشت.... 🔸 هنوز نماز قضا نشده بود بلند شدم وضو گرفتم و نمازم را خواندم ادامـہ دارد..... @rafiq_shahidam96 🗓️ 1400/5/4 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/p/CRyFuInDyKn/?utm_medium=share_sheet
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ⁉️چـرا ابـراهــیـم؟ 🔶 قسمت هـفتـم... 🔹نشستـہ بودیم داخل اتاق مهمان داشتیم صدایی از داخل ڪوچـہ آمـد ابراهیم سـریع از پنجـره نگاه ڪرد شخصی موتور شـوهـر خـواهـر اورا برداشتـہ و در حال فـرار بود🏃🏻‍♂️ 🗣️ بگیرش دزد دزد سریع دوید دَمِ دَر یڪی از بچـہ های محل لَگَدے بـہ مـوتـور زد دزد با مـوتـور نقش بـر زمین شـد تڪہ آهـن روے زمین دست دزد را برید و خـون جارے شد چـهـره دزد پـر از درد بود و اضطراب درد میڪشید 😰😓 ڪه ابـراهیم رسید مـوتـور را بـرداشت و روشـن ڪرد و گـفت: سریع سوار شو رفتند درمانگاه با همان مـوتـور دستش را پانسبان ڪردند 🍃 بعد رفتند مـسـجـد بعد از نماز ڪنارش نشست ⁉️چـرا دزدی میکنی؟ آخـہ پـول حـرام ڪه... دزد گـریہ میڪرد😭 بعد بہ حـرف آمد، همـہ اینا رو میدونم بیڪارم زن و بچـہ دارم از شهرستان اومدم مجبور شدم😔 🤔 ابراهیم فڪرے ڪرد رفت پیش یڪی از نمازگـزارها بااو صحبت ڪرد خوشحال برگشت ☺️ و گفت: خـدا روشڪر شغلی مناسب برایت فراهـم شد😊 از فـردا بـرو سرڪار 💰 این پول را هم بگیر از خدا هم بخواه ڪمڪت کند 👌🏻 همیشہ بہ دنبال حلال باش مال حـرام زندگی را بہ آتش میڪشد📛 پـول حلال ڪم هـم باشد برڪت دارد✅ ادامــہ دارد.... 🗓️ 1400/5/9 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/tv/CSABVrtonAU/?utm_medium=share_sheet
ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ 🌸نام و نام خانوادگی:مصطفے صدرزاده 🌸نام جهادی:سیدابراهیم 🌸محل تولد:خوزستان-شوشتر 🌸تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ 🌸تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ 🌸محل شهادت:سوریه 🌸ادرس مزار:شهرستان شهریار-بهشت رضوان ــــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ شهیدمصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید دوران نوجوانی خود را در مساجد و هیئت های مذهبی،انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کرد. مصطفی صدرزاده در سال ۱۳۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سیدابراهیم ، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد. سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ماه، سال ۱۳۹۴ در عملیات محرم در حومه حلبِ سوریه شهد شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت. 🌹تعداد فرزندان:دو فرزند-یڪ دختر و یڪ پسر 🌹همسر شهید:در روز خواستگارے بجاے اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من همسنگر میخواهم ✨🌿 🌹ارادت خاصے به حضرت عباس (ع)داشت 🌹دغدغه اش کارفرهنگے بود گویے تمام زندگے اش فعالیت هاے فرهنگے بود ✌️🏻 📝فرازی از وصیت نامہ و شکر بی‌پایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بی‌اندازه که در دل ما محبت سید علی‌خامنه‌ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزید‌های دوران را بشناسیم و جلوی آن‌ها سر خم نکنیم. زندگی‌نامه در کتابهایی بنام " قرار بی قرار " و"اسم تو مصطفاست"منتشر شده است. 1400/6/19 @shahid_mostafa_sadrzadeh1 @rafiq_shahidam96 https://www.instagram.com/p/CTpiR0HoeZV/?utm_medium=share_sheet
بسم‌الله الرحمن الرحیم *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ* *وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا💐💐💐🍃* ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.🌸🌸🌸🍀 @rafiq_shahidam96 🔹ابراهیم اهل اطاعت بود،⁦☝️⁩ نه عبادت.👌 🔹هرچه که می شنید دستور خداست ،💯 حتماً عمل می کرد. حتی در مستحبات🧎 🔹 این آیه رابسیاری از مفسرین ،⁦✍️⁩ سندی برا اطاعت از امامان معصوم می‌دانند.... 🔹اما ابراهیم بر طبق این آیه ها بعد از اطاعت.... از خدا و پیامبر و معصومین،🌱🌹 ولایت را نیز در امتداد همان مسیر نورانی⁦☀️⁩ می دانست....👌 و مطیع فرمان ولی فقیه بود.⁦☝️⁩ 🔹روزی که دوستانش برای دیدن امام از جبهه راهی تهران شدند🚶🚶🚶 با آنهانیامد !✋ او در جبهه کارهای مهمی داشت💯 در جواب دوستانش گفت: ما ولی فقیه را برای مشاهده نمی‌خواهیم ⁦☝️⁩ ما امام را برای اطاعت می خواهیم🙏 💟برگرفته از کتاب خدای خوب ابراهیم📚 1400/7/29 @rafiq_shahidam96 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 https://www.instagram.com/p/CVScXLdIdsM/?utm_medium=share_sheet