eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
نام : تولد : 24 / اسفند / 1368 محل تولد : باغملک خوزستان شهادت : 18 / اسفند / 1390 محل شهادت : پادگان دژ خرمشهر سن : 22 مزار : خوزستان _ شهرستان باغملک _ دهستان هپرو _ روستای زیرمورد خلاصه ای از زندگی : سلام بر تمام خادمان و دوستداران شهدا ، من *حجت الله رحیمی* هستم . در خانواده ای در روستای زیرمورد دهستان هپرو از توابع شهرستان باغملک به دنیا آمدم و درسال 1379 یعنی در سن 11 سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج مسجد سیدالشهدا باغملک درآمدم و فعالیت مذهبی خود را بعنوان موذن ومکبر در این مسجد شروع نمودم . در سال 1384 به عنوان عضو فعال بسیج ، فعالیت های رزمی و فرهنگی خود را گسترش دادم و به عنوان مسئول فرهنگی و مسئول اطلاعات پایگاه مقاومت امام حسین باغملک منصوب گردیدم . همچنین از سال 1380 در سطح مساجد وهیئت های شهرستان مداحی می کردم و در سال 1385 هیئت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت راه اندازی نمودم و در طول مدت فعالیت خود توانستم صدها مراسم مذهبی را در مناطق مختلف شهرستان و استان خوزستان برگزار نمایم و توانستم جوانان زیادی را به محافل مذهبی جذب نمایم که این نوع فعالیت در سطح استان بی نظیر بوده است . همزمان با راه اندازی این هیئت از سال 1386 به عنوان خادم الشهدا به عضویت موسسه طلایه داران آفاق قم در آمدم و در پایان سال به عنوان عضو هیئت استقبال کننده از کاروان های راهیان نور کشور در مناطق جنوب فعالیت می نمودم . من دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد باغملک بودم ودر سال 1390 به عنوان مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک منصوب گردیدم . در فتنه سال 1388 با مدیحه سرایی و شعرخوانی در سطح استان خوزستان نقش فعالی در بصیرت افزایی به مردم داشتم . همچنین در خرداد ماه 1390 به زیارت اربابم حسین (ع) و عتبات عالیات مشرف شدم . سرانجام در حالیکه تنها 7 روز تا تولد 22 سالگی ام باقی مانده بود درساعت 7:45 صبح 18 اسفند درشهرستان خرمشهر منطقه دژ زمانیکه مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور بسیج دانشجویی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر 8 در منطقه اروند کنار آبادان بودم در مقابل پادگان دژ بدلیل برخورد با اتوبوس راهیان نور دعوت حق را لبیک گفتم . من در بین دوستان و نزدیکانم به شهید همت نسل جدید معروف بودم وجالب اینکه در سالروز شهادت شهید همت در 19 اسفند مراسم تشیع وتدفین من انجام شد . @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
نام : تولد : 21 / شهریور / 1326 محل تولد : تهران _ شهرری شهادت : 20 / فروردین / 1372 محل شهادت : فکه سن : 46 مزار : تهران _ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) _ قطعه 29 _ ردیف 11 _ شماره 12 خلاصه ای از زندگی : سلام من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه‌ ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ ام که درهر سوراخش که سر می‌کردی به یک خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی . تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زنجان و کرمان و تهران گذراندم و از کودکی به هنرعلاقه داشتم و در سال ۱۳۴۴ به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شدم و با خانم مریم امینی ازدواج کردم و صاحب سه فرزند شدیم . در دوران دانشگاه و جوانی خودم را کامران آوینی معرفی کرده بودم . شخصیتی که هیچ شباهتی با مرتضی آوینی بعد از انقلاب نداشت . کامران جوانی تندرو بود که در هر دوره یک حالی داشت . یک روز قرتی مآب و یک روز لوتی و یک روز هم عاشق عرفان ... اما من بعدها با اندیشه‌های روح‌الله خمینی آشنا شدم و در سالیان بعد به یک انقلابی بدل شدم و مسیر زندگی خود را تغییر دادم . معماری را تموم کرده بودم اما بعد از انقلاب و با توجه به ضرورت های انقلاب وارد حیطه فیلم سازی شدم . بعد از کش و قوس های فراوان مجموعه روایت فتح رو تهیه کردیم و اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روایت فتح به دستور آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ ای تأسیس شد تا به کار فیلم ‌سازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد . اما من نتونستم خیلی برای این مجموعه کار کنم چون اوایل سال 72 بود که در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان ، بودم که به همراه محمد سعید یزدان‌ پرست با مین برخورد کردیم و بر اثر اصابت ترکش مین باقی ‌مانده از جنگ ایران و عراق شهید شدیم و من به سید شهیدان اهل قلم معروف شدم . @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺امروز: #معـرفــی شهیـــــد ابـو مهــدی المهنـــدس🌺
نام : تولد : 1954 محل تولد : بصره شهادت : 3 / ژانویه / 2020 محل شهادت : بغداد سن : 66 مزار : نجف _ قبرستان وادی السلام خلاصه ای از زندگی : سلام علیکم جمیعا ... من جمال جعفر ابراهیم ملقب به ابومهدی المهندس متولد سال 1954 در بصره از پدری عراقی و مادری ایرانی بودم که تحصیلات خود را در رشته مهندسی مخابرات به اتمام رساندم و به حزب الدعوه پیوستم . زمانی که فعالیت حزب الدعوه از سوی صدام ممنوع شد به اهواز در ایران رفتم و در یک کمپ ، آموزش دیدم . سپس ایران را به سوی کویت ترک کردم و چند سال را در منطقه جابریه کویت گذراندم و در زمینه سیاسی و امنیتی علیه رژیم صدام فعالیت می‌کردم . من به خاطر برنامه‌ ریزی بمب‌ گذاری سفارت‌های آمریکا و فرانسه در کویت که باعث کشته شدن پنج نفر شد ، محکوم به اعدام شدم ، اما ساعتی پس از بمب ‌گذاری به ایران رفتم . در سال 2003 با سرنگونی صدام حسین به عراق بازگشتم و به عنوان مشاور امنیتی به اولین نخست‌ وزیر عراق پس از حملهٔ آمریکا ، ابراهیم جعفری، خدمت کردم . در سال 2005 در انتخابات پارلمانی به عنوان نمایندهٔ استان بابل انتخاب شدم . در سال 2007 آمریکایی‌ها پیشینهٔ من را یافتند و زمانی که این موضوع را با نخست ‌وزیر عراق ، نوری مالکی ، در میان گذاشتند ، من به ایران رفتم و پس از خروج نظامیان آمریکایی به عراق بازگشتم و پس از تشکیل بسیج مردمی عراق ، معاون رئیس این نیروها شدم . من زبان فارسی را روان صحبت می‌کردم و همسرم نیز ایرانی بود . همچنین پس از تشکیل الحشد الشعبی ، به عنوان جانشین فرمانده انتخاب شدم . نحوه شهادت : شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید قاسم سلیمانی، دو هم رزم قدیمی ، از سالیان دور در میدان های مبارزه جبهه مقاومت ، دوشادوش یکدیگر، می جنگیدند ؛ به خصوص در پاک سازی سرزمین های اشغال شده عراق و سوریه از تروریست های تکفیری داعش . اما ابومهدی همواره خود را سرباز حاج قاسم معرفی میکرد ، که به این سربازی افتخار می کند . ابومهدی المهندس از یاران با وفای سردار سلیمانی که در سخت‌ترین شرایط کنار ایشان بوده و حتی در جنگ تحمیلی ایران و عراق در مقابل دشمنان بعثی از کشور ایران دفاع می‌کرده است . ابومهدی در سحرگاه روز جمعه سیزدهم دی 1398 ، در کنار یار دیرین و دلاور خود ، سردار حاج قاسم سلیمانی توسط پهپادهای آمریکایی مورد هدف قرار گرفت و شهید شد . بخشی از وصیت نامه : از همه برادران و خواهران عزیز حلالیت میطلبم و از شما می خواهم مطیع ولایت فقیه باشید و به مستضعفان ( شیعیان جهان ) کمک کنید و فارغ از مذهب حامی همه مظلومان در جهان باشید . @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ 🌸نام و نام خانوادگی:مصطفے صدرزاده 🌸نام جهادی:سیدابراهیم 🌸محل تولد:خوزستان-شوشتر 🌸تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ 🌸تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ 🌸محل شهادت:سوریه 🌸ادرس مزار:شهرستان شهریار-بهشت رضوان ــــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ شهیدمصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید دوران نوجوانی خود را در مساجد و هیئت های مذهبی،انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کرد. مصطفی صدرزاده در سال ۱۳۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سیدابراهیم ، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد. سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ماه، سال ۱۳۹۴ در عملیات محرم در حومه حلبِ سوریه شهد شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت. 🌹تعداد فرزندان:دو فرزند-یڪ دختر و یڪ پسر 🌹همسر شهید:در روز خواستگارے بجاے اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من همسنگر میخواهم ✨🌿 🌹ارادت خاصے به حضرت عباس (ع)داشت 🌹دغدغه اش کارفرهنگے بود گویے تمام زندگے اش فعالیت هاے فرهنگے بود ✌️🏻 📝فرازی از وصیت نامہ و شکر بی‌پایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بی‌اندازه که در دل ما محبت سید علی‌خامنه‌ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزید‌های دوران را بشناسیم و جلوی آن‌ها سر خم نکنیم. زندگی‌نامه در کتابهایی بنام " قرار بی قرار " و"اسم تو مصطفاست"منتشر شده است. 1400/6/19 @shahid_mostafa_sadrzadeh1 @rafiq_shahidam96 https://www.instagram.com/p/CTpiR0HoeZV/?utm_medium=share_sheet
♦️پلیس شهیدی که فرزندش را ندید 🔹شهید حسن دلاور متاهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔹همسر شهید حسن دلاور می‌گوید؛ حدود ۲ ماه  دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده‌اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می‌شد.  
فرمانده‌ای با پوتین‌های پاره 🔹یکی از همرزمان شهید تعریف می‌کند: " یک‌روز بچه‌ها به شهید احمد اللهیاری گفتند: احمد آقا پوتین‌های ما خراب است. ایشان فرمودند چشم، فردای آن روز یک تویوتا پوتین آورد و گفت: بچه‌ها هر کدام از شما که پوتین‌هایش خراب است می‌تواند تعویض کند در همین حین دیدم خود احمد آقا کف یکی از پوتین‌هایش افتاده است و با بند پوتین آن را بسته است تا نیفتد. گفتم احمد آقا شما هم یک پوتین نو بردارید .گفت: نه این پوتین‌ها برای بچه‌هاست. همین پوتین‌ها هم که پایم هست برای من زیاد است. 🔹همرزم شهید احمد اللهیاری می‌گوید: یک روز من با ماشین اصلاح سر حاج احمد را اصلاح می‌کردم که دیدم ماشین گیر کرد. نگاه کردم، دیدم یک ترکش به سرش خورده و نصف آن بیرون است و اطراف آن چرک کرده. گفتم این ترکش شما را اذیت نمی‌کند؟ گفت برو و انبر دست را بیاور و ترکش را بیرون بکش. گفتم نمی‌شود باید برویم پیش دکتر. احمد آقا گفت: این که چیزی نیست بچه‌ها ترکش‌های از این بزرگتر را هم تحمل می‌کنند.   @rafiq_shahidam96
‍ شهیدی که در هنگام شهادت درحال خواندن قرآن بود 🔹در اواخر سال ۱۳۶۳ به سمت فرمانده مرکز آموزش‌های هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا زمان شهادت در همین پست خدمت می‌کرد. در همین زمان تحولات بزرگ در این مرکز انجام شد و او خدمات ارزنده‌ای را در این مرکز انجام داد و از خود یادگاری مناسب برجای گذاشت.با وجود انجام بیش از ۱۸۰۰ سورتی پرواز و انجام مأموریت‌های جنگی همواره می‌گفت: «اگر فرماندهی بر من تکلیف نبود، مایل بودم حضور مستقیم و بیشتری در جبهه‌ها داشته باشم.» 🔹نقل است کسانی که پیکر شهید محمود خضرایی را مشاهده کردند می‌بینند که در یک دستش تسبیح و در لا به لای انگشتان دست دیگرش ورق‌های قرآن بوده است با مضمون این آیۀ شریفه «... ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.»(آل عمران /۱۴۷) است.  شهید خضرایی به آرزوی دیرینه خود رسیده بود. او بارها می‌گفت: «من دوست ندارم که بر روی زمین بمیرم، دوست دارم تا در آن بالا بمیرم. و حقیقتا که چه خوب شهید شد و چقدر زیبا به آرزوی خود رسید در آن بالاها درحال راز و نیاز با خدای خود. ان شاءالله که خداوند با قرآن محشورش نماید.» @rafiq_shahidam96
معلمی که مشتاق خاندان عصمت و طهارت بود 🔹شهید تنها به تحصیلات و ورزش اکتفا نکرد، مسئولیت سنگین دیگری را بر دوش خود احساس می‌کرد و آن مسئله‌ی دفاع از کشور و نوامیس مسلمین بود. به‌همین خاطر در اواخر سال ۱۳۶۲ در بسیج ثبت نام نمود. به‌دلیل اینکه از قدرت مربیگری کافی برخوردار بود، آموزش امدادگری را فراگرفت. 🔹از خصوصیات بارز اخلاقی شهید آزادی‌پور حسن نیت، پاکدامنی، و صداقت وی بود که زبانزد همه­ دوستان و آشنایان بود. کودکان را نوازش می کرد و آنان را به‌ تحصیل تشویق می‌نمود. احترام فوق العاده­ای برای اقوام و دوستانش قائل بود. و در چنین موقعیتی بود که مجددا مسئولیت رفتن به جبهه بر  دوشش سنگینی نمود و در حالیکه بیش از سه ماه به پایان تحصیلاتش نمانده بود راهی جبهه گشت و اما این بار سراپای وجودش را قدرت ایمان و شهامت فراگرفته بود. ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
کاری می‌کنم که به من افتخار کنید 🔹شهید مجتبی یداللهی منفرد، جوان‌ترین شهید مدافع حرم ارتش است که پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده افسری به فرمانده وقت نیروی زمینی بیان کرد: «کاری می‌کنم به من افتخار کنید.» عاقبت در جبهه دفاع از حرم، نامش را در کنار مشاهیر ارتش جمهوری اسلامی ایران به ثبت رساند. 🔹۲۱ فروردین ماه سال ۱۳۹۵ شاید روزی تلخی برای همرزمان و دوستان مجتبی بود چرا که او و ۳ نفر از همرزمانش در تیپ ۶۵ نوهد در این روز در عملیات نیرو‌های مقاومت در منطقه عملیاتی حلب حاضر شده و بر اثر اصابت تیر مستقیم به ناحیه پهلو همگی به شهادت رسیدند. در عملیاتی که چند هزار نفر از نیرو‌های جبهه النصره و تکفیری‌ها حمله وسیعی و گسترده‌ای را به جنوب حلب انجام داده بودند، این رزمندگان رشادت‌ها و دلاورمردی‌های مومنانه و شایسته‌ای از خود نشان دادند و ۴ نفر از عزیزان نیروی زمینی در این نبرد به شهادت رسیدند. @rafiq_shahidam96
📷عنایت امام زمان (عج ) در زندگی شهید اسدی 🔹همسر شهید در بیان خاطرات همسرش می‌گوید: " بارها دست عنایت امام زمان (عج) را در زندگی‌مان شاهد بودم؛ آقا حجت با قرض یک میلیون تومانی مادرم یک پژو خرید تا در رفت‌و‌آمد از قم به قزوین دچار مشکل نشویم (ایشان مقید بود هر پنجشنبه به هیئت قزوین بیاید)، آمپر بنزین این ماشین بسیار دقیق بود و اگر اتمام بنزین را نشان می‌داد، می‌داسنتیم دیگر حرکت نخواهد کرد؛ یک بار برای رفتن به قزوین حتی به اندازه بنزین زدن پول نداشتیم و با همان مقدار کم بنزین راه افتادیم، نزدیک قزوین آمپر اتمام بنزین را نشان داد و آقا حجت گفت: «یا امام زمان (عج) من نه بنزین دارم نه پول، خودتون عنایت کنید» و جالب آنکه ما با همان وضعیت تا خیابان نزدیک منزل پدرم رفتیم و آنجا بود که ماشین خاموش شد! "
شهیدی که عاشق شهادت بود 🔹یکی از همرزمان شهید با یادآوری خاطرات شهید مهدی شاهدی می‌گوید: " روزهای آخر، چند روز قبل از شهادتش مدام این یک بیت شعر را با خودش زمزمه می‌کرد: " عاشق که شدی تیر به سر باید خورد - زهری است که مانند عسل باید خورد " هیچکدام از بچه‌ها نمی‌دانستند که منظور مهدی از خواندن این یک بیت شعر چیست؟! گذشت تا اینکه خبر شهادتش بین بچه‌ها پیچید. 🔹این همرزمش در ادامه بیان می‌کند: " زمانی بالای سر مهدی حاضر شدیم، دیدم یک تیر درست وسط پیشانی‌اش خورده است و او به‌حالت سجده افتاده و به درجه رفیع شهادت رسیده است. آن موقع بود که فهمیدیم مهدی می‌خواست با خواندن آن یک بیت شعر چه چیزی را به ما بفهماند. @rafiq_shahidam96