eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (53) 🌺 .#برادر 2 #بيل (#راوی :آقای رضا كيانپور) ✍وارد خط اول نبرد شديم صدای سربا
🌺 (54) 🌺 . ( : آقای رضا كيانپور) .✍دومين روز حضور من در جبهه بود🌾 تا ظهر در مقر بچه ها در هتل كاروانسرا بودم. پسركی حدود پانزده سال هميشه همراه شاهرخ بود. مثل فرزندی كه همواره با پدر است.😇 تعجب من ازرفتارآنها وقتی بيشترشدكه گفتند: اين پسر، رضا فرزند است⁉️اما من كه برادرش بودم خبر نداشتم.🤨 عصر بود كه ديدم در گوشه ای تنهانشسته. رفتم و در كنارش نشستم.🙂 بی مقدمه و با تعجب گفتم‼️: اين آقا رضا پسر شماست⁉️خنديد وگفت: نه، مادرش اون رو به من سپرده.✨ گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش. گفتم: مادرش ديگه كيه⁉️گفت: مهين، همون خانمی كه تو كاباره بود🌾 آخرين باری كه براش خرجي بردم گفت: رضا خيلی دوست داره بره جبهه. من هم آوردمش اينجا!ماجرای مهين را می دانستم. برای همين ديگر حرفی نزدم.چند نفری از رفقا آمدند و كنار ما نشستند. صحبت از گذشته و قبل از انقلاب شد.🤝🌼 خيلی تو فكر رفته بود. بعد هم باآرامی گفت: مهربونی اوستا كريم رو می بينيد⁉️ من يه زمانی آخرای شب با رفقا می رفتم ميدون شوش. جلوی كاميون ها رو می گرفتيم. اونها رو تهديد می كرديم😯. ازشون باج سبيل و حق حساب می گرفتيم. بعد می رفتيم با اون پول ها زهرماری می خريديم و می خورديم. زندگی ما توی لجن بود. اما خدا دست ما رو گرفت. امام خمينی رو فرستاد تا ما رو آدم كنه. البته بعداً هر چی پول در آوردم به جای اون پول ها صدقه دادم💐. ... ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (54) 🌺 . #یاد_گذشته (#راوی : آقای رضا كيانپور) .✍دومين روز حضور من در جبهه بود🌾
🌺 (54) 🌺 . ( : آقای رضا كيانپور). ✍بعد حرف از كميته و روزهای اول انقلاب شد🍃 گفت: گذشته من اينقدر خراب بود كه روزهای اول توی كميته برای من مامور گذاشته بودند⁉️ فكر می كردند كه من نفوذی ساواكی ها هستم!😄همه ساکت بودند و به حرفهای گوش می کردند. بعد با هم حركت كرديم و رفتيم برای نماز جماعت. به يكی از بچه ها گفت: برو نگهبان سنگر خواهرها رو عوض كن. با تعجب پرسيدم: مگه شما رزمنده زن هم داريد؟! گفت: آره چند تا خانم از اهالی خرمشهر هستند كه با ما به آبادان آمدند. برای اينكه مشكلی پيش نياد برای سنگر آنها نگهبان گذاشتيم. ... ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》