کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(62) #دعا2 #سید (#راوی:) ✍با تعجب پرسیدم :چیشده❗️هر چی بخوای نوکرتم سریع ردیف می
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺
#روزهای_آخر
#سید
(#راوی:)
نیمه شب بود.وارد مقر نیروها در هتل شدم .همه ی بچه ها بیدار ونگران بودند.💔با تعجب پرسیدم :چیشده⁉️یکی از رفقا گفت:#سید_مجتبی چند ساعت پیش رفته شناسایی و هنوز نیامده.الان رادیو عراق اعلام کرده که ما #سید_مجتبی_هاشمی را به اسارت گرفتیم.🥀پاهایم سست شد.زدم توی سرم فکر همه چیز را می کردم الا اسارت😭#سید با نارحتی گفتم:تنها رفته بود؟ادامه داد:نه ،#شاهرخ باهاش بوده 💔.نمیداستم چی بگم ،خیلی حالم گرفته شد.رفتم در گوشه ای نشستم .یادخاطراتی که با آنها داشتم لحظه ی از ذهنم خارج نمیشد😥.نمیتوانستم جلوی گریه های را بگیرم😭.#ساعتی بعد از فرط خستگی با #چشمانی اشک آلود خوابم برد هنوز ساعتی نگذشته بود که با سر وصدای #بچها بیدار شدم .به جلوی درب هتل نگاخ کردم تعداد زیادی از #بچه ها در ورودی هتل جمع شده بودندو#صلوات می فرستادند.در میان بچه ها#سید ودرکنار او#شاهرخ را دیدم!اول فکر کردم خواب میبینم اما خواب نبود از جا پریدم وبهسمتشان رفتم. همه ی بچه ها باآنها #روبوسی میکردند😍.
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
✍شهادت نصيب كسی مي شه كه
ازبقيه پاك ترباشه. برگشتم به سمت عقب
شاهرخ سرش رابه سجده گذاشته بود و بلند بلند گريه مي كرد⁉️💔
صبــح فردا، يکي از خبرنگاران تلويزيون به ميان نيروهاآمد وباهمه بچه ها
مصاحبه کرد🍂 اين فيلم چندين باراز صداوســيما پخش شده. وقتي دوربين در
مقابل #شاهرخ قرارگرفت چند دقيقه اي صحبت كرد. درپايان وقتي خبرنگاراز
اوپرسيد: چه آرزوئي داري؟بدون مكث گفت: #پيروزي نهائي براي #رزمندگان
اسلام و #شهادت براي خودم
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺 #روزهای_آخر #سید (#راوی:) نیمه شب بود.وارد مقر نیروها در هتل شدم .همه ی بچ
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺
#روزهای_آخر2#سید
یکی ازبچه ها گفت: آقاســيدشــما که مــارونصف جون كــردي⁉️
مگهشــما اسيرنشده بوديد⁉️آخه عراقيها
سر شــب اعلام كردند که شمارواسير
گرفتند💔#شاهرخ پريدتوحرفش وگفت: چي ميگی!؟مادوتا #اسيرهم ازاونهاگرفتيم🤝😂
#سيدمجتبي هم به شوخي گفت: ما رو گرفتند و بردند توي #مقرشان، بعد هم
دوتا #افســرعراقی را به عنوان کادوبه مادادند😂 وبرگشــتيم. بعد ازيك ساعت شوخی و خنده به اتاقها رفتيم و خوابيديم😊
صبح فردا جلســهاي برگزارشد.نقشه هائي که #سيد آورده بودهمگي بررسي شد. با #فرماندهی ارتش ودفترفرماندهی كل قوادرمنطقه #آبادان هماهنگي لازم صورت گرفت. قرار شــد درغروب روز شانزده آذر نيروهاي #فدائيان #اسلام باعبورازخطوط مقدمنبرددر #شــمال شرق #آبادان به مواضع دشمن حمله کنند وتا جاده #آبادان #ماهشــهررا پاكسازي كنند. سپس مواضع تصرف شده را تحويل#ارتش بدهند.ســه روز تا شــروع عمليات مانده بود. شـب جمعه براي دعاي #کميل به مقرنيروهــادرهتل آمديم. #شــاهرخ،همه نيروهايــش راآورده بود. رفتاراو خيلی عجيب شــده. وقتي #ســيد دعاي #کميل را ميخواند #شاهرخ در گوشه اي نشسته
بود.از شدت #گريه شانه هايش ميلرزيد!
باديدن اوناخوداگاه گريهام گرفت. سرش پائين ودستانش به سمت آسمان بود. مرتب مي گفت: #الهی# العفو... 😭
#سيد خيلی ســوزناك ميخواند💔 آخردعا گفت: #عمليات نزديکه، #خدايا اگه
ما #لياقت داريم #ماروپاک کن و #شــهادت رونصيبمان کن🤲
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺 #روزهای_آخر2#سید یکی ازبچه ها گفت: آقاســيدشــما که مــارونصف جون كــردي⁉️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (64)
#وصال
(# راوی:)
✍ســاعت نه صبح بود تانکهاي دشــمن
مرتب شــليک مي کردند و جلو مي آمدند.💔 از ســنگر کناري ما يکي ازبچه ها بلند شد واولين گلوله آرپي جي راشــليک کرد. گلوله از کنارتانک رد شد. بلافاصله تانک دشمن شليک کردو
سنگررا منهدم کرد👋.تانكهائي كه ازروبرومي آمدند بســيارنزديك شده بودند. #شاهرخ هم اولين گلوله را شــليك كرد. بلافاصله جاي خودمان راعــوض کرديم🍂 آنها بي امان شــليک ميکردند. #شــاهرخ گلوله دوم را زد. گلوله به تانک اصابت کردوباصداي مهيبي#تانک منفجر شد.👋✌️
تيربارروي #تانکها مرتب شليك مي كردند💔 ماهنوزدر كنار#نفربردر درون
خاكريزبوديم. فاصله #تانك ها با ما كمتراز صدمتربود. #شاهرخ پرسيد: نارنجك
داري؟گفتم: آره چطورمگه! گفت: #نفربررومنفجر كن. نبايددست#عراقيابيفته. بعد گفت: تو اون سنگر گلوله آرپي جي هست بروبيار. بعد هم آماده شليك آخرين گلوله شــد. #شاهرخ از جا بلند شد وروي خاكريزرفت. من هم دويدم ودو گلولـه آرپي جــي پيدا کردم. هنوز گلوله آخررا شــليک نکرده بود كه
صدائي شنيدم!يكدفعه به سمت #شاهرخ برگشتم. چيزي كه مي ديدم باوركردني نبود. گلوله هارا انداختم ودويدم. #شاهرخ آرام وآسوده بردامنه خاكريزافتاده بود.💔😭 گوئي سالهاست كه به خواب رفته. برروي سينهاش حفره ائي ايجاد شده بود. خون باشدتازآنجابيرون ميزد! گلوله تيربارتانك دقيقاًبه سينه#شاهرخ اصابت كرده بود😭😭. رنگ از چهره ام پريده بود. #مات ومبهوت #نگاهش ميکردم. زبانم بند آمده😭💔
بود. کنارش نشسـتم. داد مي زدمو #صدايش مي كردم. اما #هيچ عكس العملي
نشــان نمي داد. #تانكها به من خيلي نزديك شده بودند. صداي انفجارهاوبوي باروت همه جارا گرفته بود. نمي دانســتم چه كنم. نه مي توانستم اورا به عقب منتقل كنم نه توان جنگيدن داشتم💔
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (64) #وصال (# راوی:) ✍ســاعت نه صبح بود تانکهاي دشــمن مرتب شــليک مي کردند و جل
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (64)
#وصال2
✍اســلحه ام را برداشتم تا به سمت عقب
حركت كنم. همين كه برگشتم ديدم
يك ســربازعراقي كنارنفربرايســتاده❗️نفهميدم از كجاآمده بود. اسلحه را بهسمتش گرفتم وسريع تسليم شد. گفتم: حركت كن. يكنارنجك داخل نفربرانداختم. بعد هم از ميان شيارها به سمت خاکريز خودي حركت كرديم.
#صد مترعقب تر يك خاكريز كوچك بود. ســريع پشــت آن رفتيم. برگشــتم تا براي آخرين بار #شــاهرخ راببينم. با تعجب ديدم چندين #عراقي بالاي ســر او رســيده اند. آنها مرتب فريادمي زدند ودوستانشان را صدا مي كردند. بعد هم در كنار پيكراو از خوشحالي هلهله مي كردند.🥀
دســتان اســيررا بســتم. باهم شــروع به #دويدن كرديم. درراه هر چه اسلحه
جامانده بود روي دوش اسيرمي ريختم❗️ در راه يك نارنجك انداز پيدا كردم. داخل آن يك گلوله بود. برداشــتم و ســريع حركت كرديم. هنوزبه #نيروهاي خودي نرسيده بوديم. لحظه اي از فكر #شاهرخ جدا نمي شدم. 💔😭
یک دفعه ســروكله يك هلي كوپتر#عراقي پيدا شــد! همين را كم داشتيم.
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (64) #وصال2 ✍اســلحه ام را برداشتم تا به سمت عقب حركت كنم. همين كه برگشتم ديدم
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(65)
#وصال۲
(#راوی:)
ّداخل چالهاي ســنگر گرفتيم هلي کوپتربالاي ســرماآمد وبه سمت خاکريزنيروهاي ما شــليک ميکرد. نميتوانستم حرکتي انجام دهم. ارتفاع هلي کوپترخيلي پائين بودودرب آن باز بود. حتي پوكه هاي آن روي سرما مي ريخت. فكري به ذهنم رسيد.نارنجک اندازرا برداشــتم. بادقت هدفگيريكردم و گلوله را شليك كردم.
باور كردني نبود. گلوله دقيقاً به داخل هلي کوپتررفت. بعد هم تکان شــديدي
خوردوبه ســمت پائين آمد. دو خلبان دشــمن بيرون پريدند. آنهارا بهرگباربستم. هردو #خلبان را به هلاکت رساندم.دست اســيررا گرفتم وبا قدرت تمام به سمت خاکريزدويديم. #دقايقي بعدبه خاكريزنيروهاي خودي رســيديم. ازبچه ها ســراغ #آقاسيد را گرفتم. گفتند:
خود#سید
مجروح شــده گلوله تيرباردشمن به دستش خورده واستخوان دستش ردکرده.اسـيررا تحويــل يكي از#فرمانــده هادادم. به هيچ يك ازبچه ها از #شــاهرخ حرفي نزدم. #بغض گلويم را گرفته بود. عصربود كه به #مقربرگشتيم
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(65) #وصال۲ (#راوی:) ّداخل چالهاي ســنگر گرفتيم هلي کوپتربالاي ســرماآمد وبه سمت خ
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (66)
#گمنامی
(#راوی:)
#نيروي کمکي نيامد#توپخانه هم حمايــت نکرد. همه نيروها به عقب آمدند. شب بود که به هتل رسيديم.# آقاسيد راديدم. درد شديدي داشت. اما تا مراديد با لبخندي برلب گفت: خســته نباشي دلاور، بعد مکثي کردوبا تعجب گفت⁉️
#شاهرخ کو⁉️#بچه هاهم در كنارما جمع شــده بودند. نفس عميقي کشيدمو چيزي نگفتم.
قطرات اشــک از چشمانم سرازير شد😭#ســيد منتظر جواب بود. اين را از چهره
نگرانش مي فهميدم.💔كسي باورنمي كرد كه #شاهرخ ديگردربين ما نباشد💔😭خيلي ازبچه ها بلندبلندگريه ميکردند. #سيد را هم براي مداوا فرستاديم بيمارستان.
روزبعد يکي ازدوستانم که راديو تلويزيون #عراق رازيرنظرداشت سراغ من آمد. نگران و با تعجب گفت: #شاهرخ شهيد شده⁉️💔
گفتم: چطورمگه؟! گفت: الان #عراقيها تصوير جنازه يك شــهيد روپخش کردند😥 بدنش پراز تيروترکش وغرق در خون بود. ســربازاي #عراقي هم درکنار پيکرش از خوشــحالي هلهله ميکردند. گوينــده#عراقي هم ميگفت: ما
#شاهرخ، جلاد حکومت ايران را کشتيم
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (66) #گمنامی (#راوی:) #نيروي کمکي نيامد#توپخانه هم حمايــت نکرد. همه نيروها به عق
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (67)
#گمنامی
ديگــرنتوانســتم تحمل كنم. گريه امانــم نمي داد💔. نميدانســتم بايد چه کارکنم🥀#بچه هاي گروه #پيشــروهم مثل من بودند😥 انگارپدرازدســت داده بودند.😭 هيچکس نميتوانســت جاي خالي اورا پر کند. #شــاهرخ خيلي خوب بچههاي گروه را مديريت مي کرد و حالا!#دوســتم پرســيد: چرا #پيکرش را نياورديد⁉️💔گفتم: کســي آنجــا نبود من هم نميتوانستم وزن او را تحمل کنم🍂 #عراقيها هم خيلي نزديک بودند.مدتي بعد نيروهاي #عراقي ازدشــتهاياطراف #آبادان عقب نشــيني کردند. به همراه يکي ازنيروها به سمت جاده خاكي رفتيم. من دقيق ميدانستم که #شاهرخ کجا شــهيد شده😭💔ســريع به آنجارفتيم. خاكريز#نعل اســبي را پيدا كردم. نفربرسوخته هم ســرجايش بود🥺. با خوشحالي شروع به جستجو كرديم. اما خبري ازپيكر #شــاهرخ نبود💔 تمامآن اطراف را گشــتيم. تنها چيزي که پيدا شد کاپشن#شاهرخ بود. داخل همه چاله ها را گشتيم. حتي آن اطراف را کنديم ولي !دوستم گفت: شايد اشتباه ميکني گفتم: نه#من مطمئنم،دقيقاًهمينجا بود. بعدبادســت اشاره کردم و گفتم: آنطرف هم ســنگربعدي بود که يک نفردرآنجاشهيد شد. به سراغ آن سنگررفتيم. پيکرآرپي جي زن #شهيد داخل سنگربود. پس از كلي جستجو خسته شديم ودر گوشه اي نشستيم. يادش ازذهنم خارج نميشــد. فراموش نميکنم يکبار خيلي جدي براي ما صحبت کرد. ميگفت: اگرفکرآدم درست بشه👌،#رفتارش هم درست ميشه🌼. بعد هم از گذشته خودش گفت، ازاينکه #امام چگونه با قدرت #ايمان، فکرامثال اورادرســت کرده ودر
نتيجه رفتارشان تغيير کرده
اثري از پيکر #شــاهرخ نيافتيم. اوشهيد شده بود. #شهيد#گمنام. از #خدا خواسته...💔🥀
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (67) #گمنامی ديگــرنتوانســتم تحمل كنم. گريه امانــم نمي داد💔. نميدانســتم بايد چ
🌺🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(68)
#گمنامی
( #راوی:)
از#خداخواسته بودهمه را پاك كند.
همه #گذشــته اش را. مي خواســت چيزي ازاونماند. نه#اسم. نه #شهرت نه قبرو #مزار و نه هيچ چيزديگرامــا ياداوزنده اســت. ياداون فقط دردل #دوســتان بلكــه درقلوب تمامي
#ايرانيان زنده اســت. او#مزاردارد. مزاراوبه وســعت همه خاک هاي سرزمين
#ايران است.اومرد ميدان عمل بود او سرباز اسلام بود. او مريد امام بود. #شاهرخ مطيع بي
چون و چراي #ولايت بود و اينان تا ابد زنده اند
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (67) #گمنامی ديگــرنتوانســتم تحمل كنم. گريه امانــم نمي داد💔. نميدانســتم بايد چ
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#مادر
(#راوی:)
✍چند روزي از #شــهادت #شــاهرخ گذشــت
جلوي درمقرايستاده بودم🍃يك يك #پيرزن
پياده شــد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلوي درايســتادوقبلا هم ســاکن#آبادان بوده. ميگه#ســپاه بود گفت: اين #مــادرازتهران اومده ببين ميتوني #کمکش کني. #پسرم تو #گروه #فدائيانگفتم: من همه بچه هاراميشناسم. اسم پسرت چيه جلورفتم. باادب سلام کردم و
گفت: ميتوني #شاهرخ #ضرغام روصداکنيد⁉️
تاصداشکنم. پيرزن خوشحال شدوفعلاگفتم:
#َسرم يکدفعه داغ شد. نميدانســتم چه بگويم. آوردمش داخل وبنشينيد اينجا رفته جلو، هنوز برنگشته چندعصــربود که برادر #کيان پور(برادر #شــاهرخ که ازاعضاي گروه بودوروزقبل مجروح شده بود) ازبيمارستان مرخص شد. يک روزآنجا بودند. بعدهم مادرش را با خودش به تهران برد.🍂
قبــل ازرفتن، مــادرش ميگفت: چند روزپيش خيلي نگران #شــاهرخ بودم. گريه ميکنم😥 #شاهرخ آمد. باهمان شــب خواب ديدم که دربياباني نشسته ام وگفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم کجائي،باادب دستم را گرفت ونميگي اين مادرپيردلش برا پســرش تنگميشه؟مرا کناريک رودخانه زيباگفت: همين جا بنشين وبه پشت خاکريزرفت. ازپشت خاکريزدو #سيد نوراني به بعد به ســمت يک سنگرو
ميخنديد. استقبالش آمدند. #شاهرخ باخوشحالي به سمت آنهارفت. ميگفت وبعدهم درحالي كه دستش دردستان آنهابودگفت: مادرمنرفتم. منتظرم نباش!سال بعد وقتي محاصره #آبادان ازبين رفت،دوباره اين مادربه منطقه #ذوالفقاري
آمد. قرار شــد محل شهادت #شاهرخ را به اونشــان دهيم
#ادامه_دارد
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
#شهید_شاهرخ_ضرغام #مادر (#راوی:) ✍چند روزي از #شــهادت #شــاهرخ گذشــت جلوي درمقرايستاده بودم🍃يك ي
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (69)
#مادر
(#راوی:)
✍من به همراه چند نفرديگربه محل حمله شانزده آذررفتيم🦋 داخل جاده خاكي به دنبال
نفربر سوخته 🍃 قبل ازاينکه من چيزي بگويم مادرش سنگري را نشان دادو
درپشــت سنگرنفربررا پيدا🍃اينجا #شــهيد شــده درسته⁉️با تعجب جلو رفتم ورو
كردم.گفتم: بله، شما از کجا ميدونستيد⁉️
همينطور كه به سنگر خيره شده بود گفت: من همينجارادر خواب ديدم🥰آن دو جوان نوراني همينجا به استقبالش آمدند❗️❗️ اصلا احســاس نميکنم که شهيدبعد ادامه داد🌻 باور کنيد بارها اوراديده ام. شده. مرتب به من سرميزند. هيچوقت من را تنها نمي گذارد❗️خانه اي مناسب در شمال مدتي بعد به همراه بچه هاي گروه پيگيري كرديم وتحويل داديمروزبعد مادر
خانواده اش مهيا كرديم. وتهــران براي اين مادرو
ازعلت اين سند خانه را پس فرستاد. باتعجب به منزلشان رفتم و#شاهرخ كليد وكار سوال كردم. خانم عبدالهي خيلي باآرامش گفت: شاهرخ به اينكارراضي نيست. مي گه من به خاطراين چيزها جبهه نرفتم! ماهم همين خانه برامون بسه.
ســالها بعد از جنگ هم که به ديدن اين مادررفتيم. ميگفت.
اصلا احساس دوری پسرش را نمیکند .میگفت مرتب به من
پسرش هم می گفت :مادرم را بارها دیده ام .بعدا از نماز سر سجاده می نشیند وبسیار عادی با پسرش حرف می زند .انگار #شاهرخ در مقابلش نشسته .
#پایان
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🌷 #شهید_شاهرخ_ضرغام
🍃ولادت : ۳۲/۶/۱ - تهران
🍂شهادت : ۵۹/۹/۱۷ - آبادان
🍁آرامگاه : به وسعت قلب های عاشق
🌸قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و ... همه دست به دست هم داد تا کسی جلودارش نباشد، هرشب #کاباره ، #دعوا ، #چاقوکشی و ...🔪
🌺پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند الا #دعا
🌼دیگران به مادر می خندیدند اما می دانست که سلاح مومن دعاست.
🔰زندگی #شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت تا اینکه دعاهای #مادر پیرش اثر کرد و شاهرخ یکه بزن شد #شهید_جاویدالاثر