eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
499 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
|💛| _میگفت: ما در محاصره اقتصادے هستیم باید کمتر بخوریم و روزه سیاسے بگیریم تا بتوانیم با مشت به دهان آمریکاے لعنتے بزنیم... ✌🏻 |شهیدعبدالحمیدچهارمحالے| 🌷🇮🇷🌷 🕊‍ ‍ ‍ ‍ https://eitaa.com/rah_shohadaaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤سَلٰامُ عَلٰــــے اِبْرٰاهیمْ❤ . 🍃🌺🌻🌹🌷🌸💐🍃 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
🔰روایت آخرین دیدار؛ خطاب به همراهان جهاد مغنيه: ✍مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد... آخرين باری كه حاج قاسم جهاد را ديد دو روز قبل از شهادتش بود💔؛ با لبی خندان و پُرانرژی مثل هميشه آمد ديدن ِحاج قاسم، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسي كرد، به حاج قاسم اطلاع دادن جهاد به ديدن شما آمده.حاج قاسم هم با اشتياق فراوان برای ديدن او به برادران گفت بگوييد سريع بيايد داخل پيش من.😍 تا جهاد داخل اتاق شد حاج قاسم از جايش بلند شد او را محكم بغل كرد☺️، جهاد هم با لحن شيرين و هميشگی‌اش كه حاج قاسم را عمو خطاب ميكرد و لبخندی كه هميشه زمان ديدن حاج قاسم بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشيد عمو❤️! و شانه‌ی حاج قاسم را بوسيد😘، خم شد تا دست حاج قاسم را ببوسد اما حاج آقا ممانعت كرد.. جهاد هم با صدای آرام رو به سمت او گفت: آخر من آرزو به دل می‌مانم☝️ باهم نشستند و چای خوردن. برادری كه مسئول جهاد بود آمد داخل اتاق، حاج قاسم تا او را ديد گفت: برادر، جهاد را اول به خدا دوم به شما ميسپارم؛ جان شما و جان او! ايشان اجازه‌ی اينكه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد!☝️ جهاد لبخندی زد و باز شانه‌ی حاج قاسم را بوسيد و دستش را بر روی شانه ايشان گذاشت و گفت عمو جان من به فدای شما😘؛ حاج قاسم هم نگاهی پراز عشق و محبت به جهاد كرد و همينطور كه به جهاد نگاه ميكرد رو به سمت آن برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد...! آن لحظه همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بين جهاد و حاج قاسم فهميدن... 📚بخشی از خاطرات جمع آوری شده درباره شهيد جهاد مغنیه 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
💛🎈| در لشگر 27 محمّد رسول اللّه'ص'🍃 بـرادری بود 🙇🎈 که عـادت داشت پیشانی شهـدا را ببـوسـد !🌼👤 وقـتی خودش شهید شـد👓❣ بچـه هـا تصمیـم گرفتنـد ☘🌟 بـه تلافیـِے آن همــه محبـت ☔️🌩 پیشـانی او را غـرقِ بوسـه کننــد 😍 پارچـه را کــه کنار زدند 🎏🎐 جنـــازه ی بی سر او دل همه شان را آتش زد 💔😭 شهیـد حـاج محمد ابراهیـم همت 🍃☔️ •••♡••• ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
ای که در فضای سایبر و مجازی می جنگی، برای فشردن کلیدها و دکمه های کامپیوتر و موبایلت وضو بگیر!👌 و با نیت مطلب بنویس. بدون که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت... هستی شما در شبهای تاریک و اینترنت از میدان عبور می کنید. باشید به شهدا تمسک کنید بصیرتتون را بالا ببرید که نخورید رابطه خودتون رو با خدا زیاد کنید...✅ 〽️با یکی بشید و در این راه گوش به فرمان انها باشید... بچه ها خط به خطی که تو می نویسین رو همه می بینن!!! در این فضای مجازی که سربازانش شما هستید باید تا دیوار و پیش رفت.👌 امروز وقتی شما در این فضا قرار می گیرید شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با باشید و ذکر « ما رمیت اذ رمیت» بخوانید. شما الان بالای بانی قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، وسط میدان ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
😍 🍃🌸 جلوه ای از مراسم عروسی شهید مصطفی ردانی پور 👰🤵 💍 مصطفی بود.اتاق تو در توی پذیرایی را زنانه کرده بودند و حیاط را برای مردها فرش انداخته بودند. یک مرتبه بلندی که از کوچه به گوش می رسید، نگاه همه‌ی حاضران را به طرف در ورودی خانه برگرداند. "برای روح آقا داماد صلوات!" صدای خنده و صلوات قاطی شد و در کوچه و حیاط خانه پیچید. "برای سلامتی شهدای آینده صلوات!" مصطفی سر به زیر و خندان در میان همراهانش و شهید حسین خرازی وارد خیاط خانه شد. "صحیح و سالم بری رو مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست!" مهمانها هرچه و نقل و شیرینی داشتند ریختند روی سر مصطفی که سرخ شده بود از خجالت. "در راه کربلا دست و بی سر ببینمت، صلوات بعدی رو بلندتر ختم کن!"😂 و صدای بلند صلوات اطرافیان .... مصطفی مثل همیشه را پوشیده وپیراهن ساده‌ی شیری رنگش را روی آن انداخته بود اما با این تفاوت که آنها را اتو کرده بود. بیشتر مهمانها از دوستان او بودند، جبهه یا همدرسان دوران طلبگی که حالا مجلس را دست گرفته بودند و به اختیار خود می‌چرخاندند. حسین خطاب به ناصر گفت:" پاشو مجلس را گرم کن! مثلا رفیقمان است." ناصر در حالیکه با عجله داخل دهانش را قورت می داد گفت: چشم فرمانده ! آنگاه آب را برداشت و سرکشید و بلافاصله بلند شد و وسط مجلس ایستاد، بی مقدمه و با صدایی که فقط خودش بود که زیباست! شروع به خواندن کرد: شمع و چراغ روشن کنید بسیجی‌ها رو خبر کنید امشب شبیخون داریم ببخشید عروسی داریم... 😂😂 و دست زد و بقیه هم با او دم گرفتند و دست زدند : بریزید سرشون امشب عروسی داریم... احمد گفت: ناصر ببینم کاری می کنی که خانم همین امشب از آقا مصطفی تقاضای طلاق کنه یا نه؟ سحرگاه در آستانه اذان صبح ، مصطفی سراسیمه و حیران زده از خواب پرید. درنگ به سوی اتاق مصطفی رفت و در زد. یقین داشت که مصطفی در آن موقع در نماز شب در انتظار اذان صبح به تلاوت قرآن مشغول است. مصطفی آرام در را گشود و با چهره‌ی زده‌ی خواهرش مواجه شد که بریده بریده کلماتی بر زبان می راند: مصطفی... مصطفی!... به خدا قسم زهرا به همراه سیدی نورانی و بانویی دیگر در مراسم عروسی‌ات شرکت کردند. وقتی... وقتی خانم را شناختم عرضه داشتم: خانم جان! شوم! قدم رنجه فرمودید! بر ما منت گذاشتید...اما شما و مراسم عروسی؟! فرمود: به ازدواج فرزندم مصطفی آمده‌ایم... اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟... و تعجب زده از خواب پریدم. یک مرتبه مصطفی روی نشست ، دستهایش را روی زمین گذاشت و شروع کرد های های گریه کردن... مرتب زیر لب می گفت: بشوم! دعوتم را پذیرفتند.😍❤️ کدام دعوت داداشی؟! تورو خدا به من هم بگو. چون مراسم عروسی ما مورد رضایت وعنایت امام زمان(عج) قرار گیرد، برای آن حضرت و دعوتنامه‌ای برای مادربزرگوارشان حضرت زهرا(س) و عمه پرکرامتشان حضرت معصومه (علیهاالسلام) نوشتم. نامه اول را در عریضه مسجد جمکران انداختم و نامه دوم را در ضریح حضرت معصومه... و اینک معلوم شد منت گذاشته‌اند و را پذیرفته‌اند... حال خیالم راحت شد که مجلس ما مورد مولایمان امام زمان (عج) واقع گشته است. همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلى شكسته پنهان دارم در دفترخاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم آن روزها دروازه‌ی شهادت داشتیم ولی حالا معبری تنگ، هنوزهم برای شهید شدن فرصت هست باید دل را صاف کنیم. ( مقام معظم رهبری ) 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 با عشق تقدیم به حسن روحانی! پ.ن: باید تفکر امثال روحانی از این کشور جمع شود. 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💠امام خمینی (ره) : به آخوند_مزدور، جایزو واجب است تاآبروی اوساقط بشود وگرنه امام زمان راساقط میکند جوانهای ما باید عمامه اینچنین آخوندی رابردارند» 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
هر شَهیدی.. نِشانیست‌ از ‌یِڪ ‌‌‌راه‌ِ ناتَمام.. یِڪ‌ فانوس که ‌دارَد‌ خاموش‌ مے‌شَود و حالا ‌تو ‌مانده‌ای یِڪ‌ شَهید و یِڪ ‌راهِ‌ ناتَمام.. فانوس ‌را ‌بَردار و راهِ ‌خونین‌ِ شُهدا ‌را ادامه‌ بده..🖤🖤 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
‍ ✅تلنگر 📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ سال ❣در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد✍ ❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛ شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴 یکشنبه : خنده بلند در جمع 😆 دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .🤔 سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .📿 چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣 پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️ جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔 📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2⃣تهمت… همه ميگن🔕 3⃣دروغ… مصلحتي 4⃣رشوه... شيريني🍭 5⃣ماهواره... شبکه هاي علمي📡 6⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 8⃣نگاه به نامحرم... يه نظر حلاله 9⃣موسيقي حرام...🎼 ارامش بخش🔇 🔟مجلس حرام... يه شب که هزار شب نميشه❌ 1⃣1⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
❤️ازشهدا یادگرفتم : .. 😔از ابراهیم هادی ، پهلوانی را .. 😔از حاج همت ، اخلاص را .. 😔ازجهان آرا،شجاعت را .. 😔از باکری ها ، گمنامی را .. 😔از علی خلیلی ، امر به معروف را .. 😔از مجید بقایی ، فداکاری را .. 😔از حاجی برونسی ، توسل را .. 😔از مهدی زین الدین ، سادگی را .. از حسين همدانى ، جوانمردى و اخلاق را 😭بااین همه نمیدانم چرا ، موقع عمل که میرسد ، شرمنده ام !! .. 😭نه این شرمندگی نیست https://eitaa.com/rah_shohadaaa لینک کانال🌺۸🌺👆👆