👓 قضیه طلبه شدنم خیلی طولانیه خلاصه اش...
🇫🇷 من ارشد «زمین شناسی مهندسی» دانشگاه دولتی یزد را گرفتم و بعنوان نخبه بورسیه دکتری فرانسه، به چند نفر از جمله من، تعلق گرفت؛ می تونستم برم فرانسه ولی بدلایلی نشد.
🔹 رفتم استاد دانشگاه تفت شدم و شرکت مهندسی را با دوستام توی پارک علم و فناوری یزد تاسیس کردیم...دیگه تقریبا به همه آرزوهای دنیایی رسیده بودم خانم مهندس، استاد، درآمد شخصی. شغل مورد علاقه...
❗️ ولی نمیدونم چرا آرامش قلبی نداشتم.
سال آخر هر هفته برای کلاسهای ناظر حفاری می امدم قم... یکبار سر نماز جماعت ظهر پرده زنانه کنار رفت آیت الله #مکارم (حفظهالله) را دیدم چقدر آرامش دارن.. از ته قلبم از خانم معصومه علیهاسلام این آرامش را طلب کردم.
چند سال بعد مهاجرت کردیم قم که اونم نظر ائمه بود..بماند.
🏗 من کار نظارت حفاری را داشتم و خانم مهندس بودم ولی آرامشِ هنوز نبود.
از طرفی همکلاسی های قدیمم گروه درست کرده بودن و کلی شبهات اعتقادی مطرح میکردن و من واقعا احساس عجز میکردم چون می دونستم حرفهاشون غلطه ولی نمی تونستم چطوری جواب بدم...
امتحان دکتری قبول شده بودم که شنیدم جامعه الزهرا دانشگاهیها را قبول می کنه موندم سر دوراهی شرکت بکنم یا نه..خداراشکر دکتری شهر دور بود و من دوتا بچه داشتم...
اومدن به جامعه الزهرا
اوایل برام سخت بود همه گذشته ام را بزارم کنار بشم یه شاگرد صفر.
ولی بازم اهل بیت دستم رو گرفتن تا کلا یادم رفت همه اون مقام و موقعیت... عوضش بهم #آرامشی که دنبالش بودم را دادن.
الان فارغ التحصیل شدم ومیخوام برم سطح بالاتر اگر خدا و ائمه قبولم بکنن. و هیچ پول شخصی ندارم ولی آرامشی که دارم را باهیچ چیزی عوض نمی کنم.. خدایا شکرت.
✍جذب از طریق آشنایی با شخصیت های حوزوی و دیدار حضوری
#دیدار_علما
#دست_الهی
#در_جستحوی_آرامش