eitaa logo
🇮🇷 خبر رهبری 🇮🇷
621 دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
5.1هزار ویدیو
64 فایل
▫️بسم الله الرحمن الرحیم▫️ 🔥اخبار:سیاسی،نظامی،فرهنگی،اقتصادی ایران و جهان 🌸تصاویر و فیلم‌های زیبا از رهبر عزیزمان ✍اخبار بیانات و جلسات مهم رهبری . . . ارتباط با مدیر کانال(نظرات و پیشنهادات)⬇️ @Sarbazetam
مشاهده در ایتا
دانلود
° ساربان کاروان امام را در شهر کرند اصفهان متوقف کرد. یکی از راهنمایان کاروان اهل کرند بود. از امام یک هدیه خواست؛ یک حدیث✨ امام هم کریمانه فرمودند: دوست‌دار آل محمد و خاندان پیامبر باش💚 اگرچه فاسق باشی. دوست بدار دوستداران آنان را، هرچند فاسق باشند!🙂 برشی از کتاب امام رئوف نوشته نرجس شکوریان فرد🖌 📚 🖤
° ساربان کاروان امام را در شهر کرند اصفهان متوقف کرد. یکی از راهنمایان کاروان اهل کرند بود. از امام یک هدیه خواست؛ یک حدیث✨ امام هم کریمانه فرمودند: دوست‌دار آل محمد و خاندان پیامبر باش💚 اگرچه فاسق باشی. دوست بدار دوستداران آنان را، هرچند فاسق باشند!🙂 برشی از کتاب امام رئوف نوشته نرجس شکوریان فرد🖌 📚 🖤
╲\╭┓ ╭❤️🍃 ┗╯\╲ از پیرمردی اشارتی، از جوانی به سر دویدن. جوان اما به هوای نان و نوا سفر آغاز کرد! غافل از آنکه حقیقتی که ارزش دویدن داشته باشد باید جان تو را گداخته کند نه سکه‌هایت را! ✂️بریده‌ای از کتاب: خانه را از پشت آن پنجره ورنداز کرد. انگار گردی از زمان بر آن نشسته است. دوباره یاد حرف های نورا افتاد. با خودش زمزمه کرد: “چقدر این دختر داناست!” چشمش افتاد به حوضی که آبش از فرط ماندگی رو به سیاهی می‌رفت. نتوانست نیروی درونی‌اش را قانع کند که نشسته و منتظر سرنوشتش باشد. دامنش را بالا زد و از کنج حیاط ظرف کهنه مسی را برداشت و افتاد به جان حوض.
🇮🇷 خبر رهبری 🇮🇷
📚کتاب علویه نرگس ✍نوشتۀ خدیجه بازون 🔹روایت حوادث روزهای آغازین جنگ تحمیلی در خرمشهر و حال و روز مر
📘| ولادت ✍| سعید تشکری 🗞| نیستان ✨| 🌱| ✨| معرفی: 🔰 گاهی فکر و اندیشه و روح و معلومات انسان نیاز به یک بازخوانی آسمانی دارد.  💫 رمان ولادت داشته هایت را برایت با نور روشن می کند و خانه دلت را به آذوقه های معنوی انباشته می کند. 🌾 کمی عشق، کمی صبر و کمی فکر نیاز است که این رمان عمیق و دلنشین را تا انتها بخوانی. ✂️| برشی از کتاب: 🤭 چون مردان باجگیر عباسی سخن می گویی! وقتی بخواهند ما را مجوس می خوانند و می کشند. وقتی هم ما را از علویان می خوانند باز هم می کشند.  👀 وقتی هم بزرگ علویان را با ما بیگانه می دانند و او را از خودشان می خوانند. ⚠️حواست هست؟ اصل این است که نمی‌خواهند ما، ما باشیم. 
|✨🕊| 💥اتفاق‌هایی مهیج و تکان‌دهنده از رشادت‌های شهید محمد ناصری💥 📚 گمشده مزار شریف ✍"نویسنده: سعید عاکف" 🌀•انتشارات کتابستان معرفت• 🗞بریده کتاب: ⎙ ما هنوز به قولی ڪه پاکستانی‌ ها به وزارت امور خارجه ایران داده بودند.. دلخوش بودیم.✨ اما این‌بار جوان طالب (از نیروهای طالبان)، همین که روبروی ما قرار گرفت، از جنس پشمک بودن این قول و قرارهای سیاسی را نشان داد! با اسلحه‌ ای که در دست داشت،⚔ دو، سه تیر به طرف سقف شلیک کرد و بعد هم سر اسلحه را گرفت رو به ما و خیلی راحت و در کمال بی‌ رحمی همه را بست به رگبار … 💣 در آن لحظه‌ ها، نفسم را در سینه حبس کرده بودم. چند تا از بچه‌ها در دم شهید شده بودند. یکی از آن‌ها ناصری بود که بدن مطهر و خونینش افتاده بود روی من. معلوم بود دارد آخرین نفس‌ها را می‌ کشد. با همان آخرین رمق اش، مشغول شد 🎈 به گفتن ذکر مقدس حضرت سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه. صدای یا «حسین یا حسین» گفتنش هنوز هم توی گوشم است .🎙. ــ صفحھ ۵۰ ــ 🇦🇫¦
📗| راز درخت کاج ✍| معصومه رامهرمزی 📚| نشر شاهد 📖 📅 🗣 معرفی: 🏠 خانه ام را ساختم باید بروم. باید بروم. 📝 زینب در دفتر خاطراتش نوشته بود. ❔ منظورش کدام خانه بود؟ کجا می خواست برود؟ چه موقع؟ چگونه؟ ✨ -گاهی اشتباه هم میکنه اما ناامید نمی شد... سعی می کرد طوری زندگی کند که خدا عاشقش شود تا خریدارش شود… ❤️ – دوست داری بدونی توی این شهر شلوغ که هرکسی گرم کار دنیا و موقعیت اجتماعی و اقتصادی خودش هست چطوری باید زندگی کنی که خدا عاشقت بشه و تو را خریداری کند؟!… ✂️📚 بریده کتاب: 🌌🔥 در سومین شب گم شدن زینب، بعد از ساعت ها فکر کردن در تاریکی و سکوت، وقتی همه ی گذشته ی خودم و زینب را کنار هم گذاشتم، به حقیقت جدیدی رسیدم. 🌟🌸 من، کبری، نذرکرده ی حسین به این دنیا آمده بودم که بتوانم یکی مثل زینب را به دنیا بیاورم. زینب حقیقت من بود. همه ی عشق و ایمانی که در من بود در زینب به اوج رسیده بود…