eitaa logo
راه جاودان
1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
114 فایل
سـلام بر بنـدگانِ اللّـه🌹 همانها ڪہ تعقـل میڪنند.. ارتباط با مدیر @sajhader @Anoori80 @f_javid لینک گروه و کانال مشاوره خانواده ومذهبی ما: 👇👇 🌹 @rahejavedan 🌹http://eitaa.com/joinchat/1740570640Cb9036c01c1 
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ◾️...خواهرم! دلم برای علی کوچکم ✨می تپد، کاش بیاوریمش تا یکبار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم. با شنیدن این کلام، در درونت با همه وجود فریاد میکشی که: نه! اما به چشمهای شیرین برادر نگاه می کنی و می گویی:چشم! 💦کودک شش ماهه را گرم در آغوشت می فشری. سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غرق بوسه می کنی و او را چون قلب از درون سینه در می آوری و به دستهای امام می سپاری. امام✨ او را تا مقابل صورت خویش بالا می آورد، چشم در چشمهای بی رمق او می دوزد و بر لبهای به خشکی نشسته اش بوسه می زند. پیش از آنکه او را به دستهای بی تاب تو پس دهد، دوباره نگاهش می کند، جلو می آورد، عقب می برد و ملکوت چهره اش را سیاحت می کند. اکنون باید او را به دست تو بسپارد و تو او را به سرعت به خیمه برگردانی که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه های لطیفش را بیازارد. 🌹اما ناگهان میان دستهای تو و بازوان حسین، میان دو دهلیز قلب هستی، میان سر و بدن لطیف علی اصغر✨، تیری سه شعبه فاصله می اندازد و خون کودک شش ماهه را به صورت آفرینش می پاشد. 💦نه فقط حرمله بن کاهل اسدی که تیر را رها کرده است، بلکه تمام لشکر دشمن، چشم انتظار ایستاده است تا شکستن تو و برادرت را تماشا کند و ضعف و سستی و تسلیم را در چهره تان ببیند. امام با صلابت و شکوهی بینظیر، دست به زیر خون علی اصغر✨ میبرد، خونها را در مشت میگیرد و به آسمان می پاشد. کلام امام انگار آرامشی آسمانی را بر زمین نازل میکند: نگاه خدا، چقدر تحمل این ماجرا را آسان می کند. این دشمن است که در هم می شکند و این تویی که جان دوباره می گیری و این ملائکه اند✨ که فوج فوج از آسمان فرود می آیند و بالهایشان را به تقدس این خون زینت می بخشند، آنچنان که وقتی نگاه می کنی یک قطره از خون را بر زمین، چکیده نمی بینی. 🍃 🍃 @rahejavedan
هدایت شده از راه جاودان
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ◾️...خواهرم! دلم برای علی کوچکم ✨می تپد، کاش بیاوریمش تا یکبار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم. با شنیدن این کلام، در درونت با همه وجود فریاد میکشی که: نه! اما به چشمهای شیرین برادر نگاه می کنی و می گویی:چشم! 💦کودک شش ماهه را گرم در آغوشت می فشری. سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غرق بوسه می کنی و او را چون قلب از درون سینه در می آوری و به دستهای امام می سپاری. امام✨ او را تا مقابل صورت خویش بالا می آورد، چشم در چشمهای بی رمق او می دوزد و بر لبهای به خشکی نشسته اش بوسه می زند. پیش از آنکه او را به دستهای بی تاب تو پس دهد، دوباره نگاهش می کند، جلو می آورد، عقب می برد و ملکوت چهره اش را سیاحت می کند. اکنون باید او را به دست تو بسپارد و تو او را به سرعت به خیمه برگردانی که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه های لطیفش را بیازارد. 🌹اما ناگهان میان دستهای تو و بازوان حسین، میان دو دهلیز قلب هستی، میان سر و بدن لطیف علی اصغر✨، تیری سه شعبه فاصله می اندازد و خون کودک شش ماهه را به صورت آفرینش می پاشد. 💦نه فقط حرمله بن کاهل اسدی که تیر را رها کرده است، بلکه تمام لشکر دشمن، چشم انتظار ایستاده است تا شکستن تو و برادرت را تماشا کند و ضعف و سستی و تسلیم را در چهره تان ببیند. امام با صلابت و شکوهی بینظیر، دست به زیر خون علی اصغر✨ میبرد، خونها را در مشت میگیرد و به آسمان می پاشد. کلام امام انگار آرامشی آسمانی را بر زمین نازل میکند: نگاه خدا، چقدر تحمل این ماجرا را آسان می کند. این دشمن است که در هم می شکند و این تویی که جان دوباره می گیری و این ملائکه اند✨ که فوج فوج از آسمان فرود می آیند و بالهایشان را به تقدس این خون زینت می بخشند، آنچنان که وقتی نگاه می کنی یک قطره از خون را بر زمین، چکیده نمی بینی. 🍃 🍃 @rahejavedan
1_444348888.mp3
5.36M
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 ⚫️متن شعر :(گنجینه الاسرار ) با صدای استاد حسام الدین سراج تا که اکبر با رخ افروخته خرمن آزادگان را، سوخته ماه رویش، کرده از غیرت، عرق همچو شبنم، صبحدم بر گل ورق بر رخ افشان کرده زلف پر گره لاله را پوشیده از سنبل، زره نرگسش سرمست در غارتگری سوده مشک تر، به گلبرگ تری آمد وافتاد از ره، باشتاب همچو طفل اشک، بر دامان باب کای پدر جان! همرهان بستند بار ماند بار افتاده اندر رهگذار دیر شد هنگام رفتن ای پدر رخصتی گر هست باری زود تر گفت: “کای فرزند، مقبل آمدی آفت جان، رهزن دل آمدی کرده‌ای از حق تجلی ای پسر زین تجلی فتنه‌ها داری به سر راست بهر فتنه قامت کرده‌ای وه کزین قامت قیامت کرده‌ای نرگست با لاله در طنازی است سنبلت با ارغوان در بازی است گه دلم پیش تو گاهی پیش اوست رو که در یک دل نمی‌گنجد دو دوست بیش از این بابا دلم را خون مکن زاده‌ی لیلا مرا مجنون مکن نرگست با لاله در طنازی است سنبلت با ارغوان در بازی است از رخت مست غرورم می‌کنی از مراد خویش دورم می‌کنی همچو چشم خود به قلب من متاز همچو زلف خود پریشانم مساز پشت پا بر ساغر حالم مزن نیش بر دل، سنگ بر بالم مزن جان رهین و دل اسیر چهر توست مانع راه محبت‌ مهر توست همچو چشم خود به قلب من متاز همچو زلف خود پریشانم مساز حایل ره، مانع مقصد مشو بر سر راه محبت سد مشو چون تو را او خواهد از من رو نما رونما شو، جانب او رو نما برگرفته از https://gandommusic.ir/ eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ...💧(زینب جان!) حسين با هر بار آمدن و رفتن ، تعزيتهايش را به دامان تو مى ريخت و التيام از نگاه تو مى گرفت . اين بود كه هر بار، سنگين مى آمد اما سبكبال باز مى گشت . خسته و شكسته مى آمد، اما برقرار و استوار باز مى گشت . اكنون نيز دلت مى خواهد كه طاقت بياورى ، صبورى كنى و حتى به حسين دلدارى بدهى . همچنانكه از صبح تاكنون كه آفتاب از نيمه آسمان گذشته است چنين كرده اى . اما اكنون ماجرا متفاوت است . اكنون اين دل شرحه شرحه توست كه بر دوش جوانان بنى هاشم به سوى خيمه ها پيش مى آيد. اكنون اين ميوه جان توست كه لگدمال شده در زير سم ستوران به تو باز پس داده مى شود. على اكبر براى تو تنها يك برادر زاده نيست . تجلى اميدها و آرمانهاى توست . تجلى دوست داشتنهاى توست . على اكبر پيامبر دوباره توست . نشانى از پدر توست . نمادى از مادر توست . على اكبر براى تو التيام شهادت محسن است . شهيد نيامده . غنچه پيش از شكفتن پرپر شده . شهادت محسن ، اولين شهادت در ديدرس تو بود. تو چهار ساله بودى كه فرياد مادر را از ميان در و ديوار شنيدى كه محسنم را كشتند و به سويش دويدى . شهادت محسن بر دلت زخمى ماندگار شد. شهادت برادر در پيش چشمهاى چهار ساله خواهر. و تا على اكبر نيامد، اين زخم التيام نپذيرفت .... بهتر از هر كس اين رابطه را مى فهمد و عمق تعزيت تو را درك مى كند. دلت مى خواهد كه طاقت بياورى ، صبورى كنى و حتى به حسين دلدارى بدهى . اما چگونه ؟ با اين قامت شكسته كه نمى توان خيمه وجود حسين را عمود شد. با اين دل گداخته كه نمى توان بر جگر حسين مرهم گذاشت . اكنون صاحب عزا تويى . چگونه به تسلاى حسين برخيزى ؟ نيازى نيست زينب ! اين را هم حسين خوب مى فهمد. وقتى پيكر پاره پاره على اكبر به نزديكى خيمه ها مى رسد. و وقتى تو شيون كنان و صيحه زنان خودت را از خيمه بيرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشك مى ريزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسيدن به پيكر على ، چند بار زمين مى خورى و برمى خيزى ، وقتى خودت را به روى پيكر على اكبر مى اندازى ، حسين فرياد مى زند كه : زينب را دريابيد حسينى كه خود قامتش در اين عزا شكسته است و پشتش دوتا شده است . حسينى كه غم عالم بر دلش نشسته است و جهان ، پيش چشمان اشكبارش تيره و تار شده است . حسينى كه خود بر بلندترين نقطه عزا ايستاده است ، فقط نگران حال توست و به ديگران نهيب مى زند كه : زينب را دريابيد. هم الان است كه قالب تهى كند و كبوتر جان از نفس تنش بگريزد.... 🍃، پرتو پنجم(نسخه pdf) 🍃 @rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 (زینب جان!) …تو عباس را مى شناسى و از تردى و نازكى دلش باخبرى . مى دانى كه تمام صلابت و استوارى و دليرى او، در مقابل دشمن است . و مى دانى كه دلش در پيش دوست ، تاب كمترين لرزش را ندارد. پس او نبايد از تشنگى بچه ها باخبر شود، او علمدار لشكر است و پشت و پناه برادر، او اگر دلش بلرزد، طنين زلزله در كائنات مى پيچد. او اگر از تشنگى بچه هاى حسين باخبر شود، آنى طاقت نمى آورد، خود را به آب و آتش مى زند تا ريشه عطش را در جهان بخشكاند. او تاب ديدن اشك بچه ها را ندارد. او در مقابل گريه هاى رقيه دوام نمى آورد. لزومى ندارد كه سكينه از او چيزى بخواهد. او خواستنش را از نگاه سكينه در مى يابد. او كسى نيست كه بتواند در مقابل نگاه سكينه بى تفاوت بماند. سكينه فقط كافى است كه لب به خواستن آب ، تر كند؛ او تمام درياهاى عالم را به پايش مى ريزد. اما خدا چه صبر و طاقتى به اين سكينه داده است . دلش را دوپاره كرده است . نيمش را با پدر به ميدان فرستاده است و نيم ديگر را در زير پاى كودكان ، پهن كرده است . ولى مگر چقدر مى شود به تسلاى كودك نشست . سخن هر چقدر هم شيرين ، براى كودك تشنه ، آب نمى شود. اين دل سكينه است كه در سخن گفتن با كودكان ، آب مى شود. نه ، نه ، نه ، عباس نبايد لبهاى به خشكى نشسته سكينه را ببيند. نگاه عباس نبايد با نگاه سكينه تلاقى كند. عباس جانش را بر سر اين نگاه مى گذارد و روحش را به پاى اين نگاه مى ريزد و بى عباس ... نه ... نه ...، زندگى بدون آب ممكن تر است تا بدون عباس . عباس ، دل آرام عرصه زندگى است ، آرام جان برادر است . حيات ، بدون عباس بى معناست و زندگى بدون ابوالفضل ، ميان تهى است و آسمان و زمين ، بى قمر بنى هاشم ، تاريك و ظلمانى است . نه ، نه ، عباس نبايد از تشنگى بچه ها باخبر شود. اين تنها راز عالم هستى است كه بايد از او مخفى شود. اما مگر او با گفتن و شنيدن ، خبردار مى شود؟! دل او آينه آفرينش است . و آينه ، تصوير خويش را انتخاب نمى كند. مگر همين ديشب نبود كه تو براى سركشى به خيمه هاى خودى از خيمه خودت در آمدى و از دور عباس را، استوار و با صلابت در كار محافظت از خيمه ها ديدى ؟! مگر نه وقتى تو از دلت گذشت كه چه علمدار خوبى دارد برادرم ! از ميان زمزمه هاى او با خودش شنيدى كه : چه مولاى خوبى دارم من . مگر نه وقتى تو از دلت گذشت كه چه برادر خوبى دارد برادرم ! شنيدى كه : من نه برادر، كه خدمتگزار حسينم و زندگى ام در بندگى حسين معنا مى شود. آرى ، دل عباس به آسمان آبى و بى ابر مى ماند. پرواز هيچ پرنده خيالى در نظرگاه دلش مخفى نمى ماند. چگونه مى توان رازى به اين عظمت را از عباس مخفى كرد؟! هميشه خدا انگار نبض عباس با عطش حسين مى زده است . انگار پيش از آنكه لب و دهان حسين ، تشنگى را احساس كند، قلب عباس ، از آن خبر مى داده است . اكنون كه روز تشنگى است ، چگونه ممكن است او از عطش حسين و بچه هاى جبهه حسين بى خبر بماند؟! بى خبر نمى ماند. بى خبر نمانده است . همين خبر است كه او را از صبح مثل مرغ سركنده كرده است . همين خبر است كه او را ميان خيمه و ميدان ، هاجروار به سعى و هروله واداشته است . او معدن و سرچشمه ادب است . او كسى نيست كه با سماجت از امام چيزى طلب كند. او كسى است كه به احتمال پاسخ منفى ، از اصل مطلب مى گذرد. اما اين خواهش ، اين مطلب ، اين تقاضا، خواسته اى متفاوت بوده است . اين خود او بوده است كه در ميان دو سوى دلش ، در تعارض مانده بوده است . با خود عجب كلنجار سختى داشته است . عباس ؛ ميان دو خواسته ، ميان دو عشق ، ميان دو ايثار... 🍃 نسخه pdf (بخشهایی از پرتو هفتم) 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ...💧خوبى رمز لا حول و لا قوة الا بالله به همين است . تو مى توانى از لحن و آهنگ كلام حسين ، در بيان اين رمز، حال و موقعيت او را دريابى .....آرى ، لحن اين لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشيد بر زمين است . تو ناگهان از زمين كنده مى شوى و به سمت صدا پر مى كشى و از فاصله اى نه چندان دور، ذوالجناح را مى بينى كه بر گرد سوار فرو افتاده خويش مى چرخد و با هجمه هاى خويش ، محاصره دشمن را بازتر مى كند. چه بايد بكنى ؟ حسين به ماندن در خيمه فرمان داده است اما دل ، تاب و قرار ماندن ندارد. و دل مگر حسين است و فرمان دل مگر غير از فرمان حسين ؟ اگر پيش بروى فرمان پيشين حسين را نبرده اى و اگر بازپس بنشينى، تمكين به اين دل حسينى نكرده اى. كاش حسين چيزى بگويد و به كلام و حجتى تكليف را روشنى ببخشد. اين صداى اوست كه خطاب به تو فرياد مى زند:درياب اين كودك را! و تو چشم مى گردانى و كودكى را مى بينى كه بى واهمه از هر چه سپاه و لشكر و دشمن به سوى حسين مى دود و پيوسته عمو را صدا مى زند. تو جان گرفته از فرمان حسين ، تمام توانت را در پاهايت مى ريزى و به سوى كودك خيز بر مى دارى . عبدالله صداى تو را مى شنود و حضور و تعقيب را در مى يابد اما بنا ندارد كه گوش جز به دلش و سر جز به حسينش بسپارد. وقتى تو از پشت ، پيراهنش را مى گيرى و او را بغل مى زنى ، گمان مى كنى كه به چنگش آورده اى و از رفتن و گريختن بازش داشته اى . اما هنوز اين گمان را در ذهن مضمضه نكرده اى كه او چون ماهى چابكى از تور دستهاى تو مى گريزد و خود را به امام مى رساند. در ميان حلقه دشمن ، جاى تو نيست . اين را دل تو و نگاه حسين هر دو مى گويند. پس ناگزيرى كه در چند قدمى بايستى و ببينى كه ابجر بن كعب شمشيرش را به قصد حسين فرا مى برد و ببينى كه عبدالله نيز دستش را به دفاع از امام بلند مى كند و بشنوى اين كلام كودكانه عبدالله را كه : تو را به عموى من چه كار اى خبيث زاده ناپاك ! و ببينى كه شمشير، سبعانه فرود مى آيد و از دست نازك عبدالله عبور مى كند، آنچنانكه دست و بازو به پوست ، معلق مى ماند. و بشنوى نواى وا اماه عبدالله را كه از اعماق جگر فرياد مى كشد و مادر را به يارى مى طلبد. و ببينى كه چگونه حسين او را در آغوش مى كشد و با كلام و نگاه و نوازش تسلايش مى دهد: صبور باش عزيز دلم ! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت ديدار خواهى كرد و آغوش پيامبر را به رويت گشاده خواهى يافت و... و ببينى ... نه ... دستت را به روى چشمهايت بگذارى تا نبينى كه چگونه دو پيكر عمو و برادر زاده به هم دوخته مى شود. حسين تو اما با اينهمه زخم ، هنوز ايستاده مانده است . ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تكيه گاه كرده است تا همچنان برپا بماند. آنچه اكنون براى تو مانده ، پيكر غرق به خون عبدالله است و جاى پاى خون آلوده حسين . حسين تلاش مى كند كه از جايگاه تو و خيمه ها فاصله بگيرد و جنگ را به ميانه ميدان بكشاند. اما كدام جنگ ؟ جسته و گريخته مى شنوى كه او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصيحت مى كند و از عواقب كار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بينى كه ضارب و مضروب خويش را انتخاب مى كند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى ديگر مى پردازد. اگر در جبين نسلهاى آينده كسى ، نور رستگارى مى بيند، از او در مى گذرد اگر چه از همو ضربه مى خورد اما به كشتنش راضى نمى شود. جنگى چنين فقط از دست و دل كسى چون حسين برمى آيد. كسى به موعظه كسانى برخيزد كه او را محاصره كرده اند و هر كدام براى كشتنش از ديگرى سبقت مى گيرند. كسى دلش براى كسانى بسوزد كه با سنگ و تير و نيزه و شمشير و كمان ، كمين كرده اند تا ضربات بيشترى بر او وارد آورند و زودتر كارش را بسازند. واى ... مشت بر پيشانى مكوب زينب ! اگر چه اين سنگ كه از مقابل مى آيد، مقصدش پيشانى حسين است .فقط كاش حسين ، پيراهن را به ستردن پيشانى ، بالا نياورد و سينه اش طمع تير دشمن را برنيانگيزد. 🍃، پرتو دهم (نسخه pdf) 🍃 @rahejavedan
بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴 سلام بر شما محبان اول مرد تاریخ 🌹امام حسین🌹 موثرترین و وحدت بخشترین مرد جهان همو که آنقدر مدبرانه و بابرنامه قیام کرد که یک قطره خون مبارک خودش و یارانش هدر نرفت و در کل تاریخ منشا انقلابها و ظلم ستیزی ها شد عاشقان شهادت، تربیت نمود و ملتی که عاشق شهادت است بدبختی و ذلت ندارد.... امام حسین🌸 مردی است که اسلام ناب را در روز عاشورا به نمایش گذاشت عاشورا=پکیج اسلام شناسی مثلآ باتوجه به عاشورا درمیبابیم مفهوم رضا و توکل و صبر را. در مییابیم که عبادات برای نتیجه دنیایی نیست بلکه 👈چون دنیافقط و فقط مزرعه آخرت است پس عبادات آمادگی برای زندگی اصلیمون هست لذا نباید توقع داشت با گفتن بسم الله* در هر کاری به نتیجه دنیایی مطلوب رسید بلکه 👈👈👈👈👈لوازم رسیدن به نتیجه برای همه انسانها چه مسلمان چه مشرک و منافق یکیست: هر کسی تلاش و تدبیر و حرکت به سمت هدف، داشته باشد رسیدنش به نتیجه،امکان دارد. اما مومن وقتی بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 میگوید تلاشش نه تنها برای دنیایش موثر است بلکه تلاشش پیش فرست میشود برای آخرتش اما دنیامحور، چون نمیخواهد تلاشش برای آخرتش هم سوددهی داشته باشد و فقط همین دنیا را طالب است طبیعی و منطقی هست که تلاشش برای زندگی ابدیش مفید نخواهد بود. پس از ابتدا دین را خوب تعلیم دهیم ما برای آخرت برای ابدیت برای جاودانگی زندگی میکنیم لذا باید بسم الله الرحمن الرحیم🌹 بگوییم عبادت کنیم نماز بخوانیم انفاق کنیم همه و همه به خاطر خواست خدا🌸 که خدا🌸 هم از ما عبادات را خواسته برای ساختن لوازم زندگی ابدیمون که بسیار بسیار مهم است چون جاودان است🌷 حال قطعا در دنیاهم نتایج خاص خودش را دارد. 👈هدف،دنیانیست اما فواید دنیایی هم دارد👉 وگرنه اگر دنیا اصل بود امام حسین🌹 هم بسم الله الرحمن الرحیم🌹گفتند ظاهرا اون زمان شکست بود اما در عوض جهاد و تلاششان برای زندگی ابدیشان موثر بود ضمن اینکه برای حفظ اصول انسانیت انسانهای تاریخ هم موثر است.... @rahejavedan یامهدی💐
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 🍃آیت‌الله مجتهدی هر سال ظهر عاشورا در مراسمی که در مدرسه خودشان داشتند، داستانی را تعربف می‌کردند که در رابطه با خوابی بود که مقبل کاشانی یکی از شاعران اهل بیت(ع) نقل می‌کنند که به این شرح است:(برگرفته از سایت snn.ir محتشم دارای مقام و رتبه بلندی بوده است و لهذا اشعار او را در بالای ایوان طلای مولی الکونین حضرت مولانا الحسین(ع) نوشته اند. مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه کیفیت خواب مقبل را از حزن المؤمنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده: در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت برد. پس به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع الطریق (راهزنان) ، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه ای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین(ع) حاجب و مانع داشته باشد. هر که خواهد گو بیا و گو برو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری(س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافٌین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدٌس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقٌر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیٌدالشٌهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدٌر (و مقدٌم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفیٌ الله علی نبینا و آله و علیه السٌلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیٌ الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است. در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمٌد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم(ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پلٌه اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پلٌه دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پلٌه نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:(ادامه در پیام بعد) @rahejavedan
🏴 کشتی شکست خورده طوفان کربلاء در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء عرض کرد یا رسول‌الله بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم زقحط آب، سلیمان کربلاء صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کرده‌اند، آبی را که خدا بر کلاب و ذئاب و کفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کرده‌اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سربرهنه برآمد زکوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت: جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل گشتند بی‌عماری و محمل، شترسوار پیامبر (ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمد که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیدالشهداء و عرض کرد: یا رسول‌الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده خون حسین توست خاموش محتشم که دل سنگ آب شد مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، لذا محتشم از منبر پایین آمد. چون رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطا فرمود. مقبل می‌گوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بی‌قابلیت، این همه شعر و مرثیه گفته‌ای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اضعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید. پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم. چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاه‌پوش، از حرم بیرون آمد و دوان‌دوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسول‌الله (ص) دخترت فاطمه (س) می‌گوید: چرا دل مقبل را شکستی او هم برای فرزندم حسین (ع) مرثیه گفته است. در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی، مقبل می‌گوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان. پس دانستم که میان من و محتشم، چه قدر فرق است، با خود خیال می‌کردم که در مقابل آن مرثیه‌های دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آورده‌ام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسول‌الله روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان نه ذوالجناح دگر تاب اسقامت داشت نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت هوا زباد مخالفت چه قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر می‌زد و می‌گفت واولداه، که یک مرتبه حوریه‌ای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا (س) روی قبر حسین (ع) غش کرد. مقبل می‌گوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت می‌کردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز می‌شدم. که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانی بی‌سر، و با بدن پاره‌پاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم می‌دهم. @rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 💧💧همين كه برادر، عمامه پيامبر را بر سر بگذارد، شمشير پيامبر را در دست بگيرد و به سمت سپاه دشمن حركت كند كافيست تا غم عالم بر دلت بنشيند. كافيست تا تمامى مصيبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بياورد و غربت و تنهايى جاودانه پدر، از اعماق جگرت سر باز كند. اما برادر به اين بسنده نمى كند، مقابل دشمن مى ايستد، تكيه اش را بر شمشير پيامبر مى دهد و در مقابل سياهدلانى كه به خون سرخ او تشنه اند، لب به موعظه مى گشايد: مردم ! در آرامش ، گوش به حرفهايم بسپاريد و شتاب نكنيد تا من آنچه حق شما بر من است به جاى آورم كه موعظت شماست و اتمام حجت بر شما. درنگ كنيد تا من ، انگيزه سفرم را به اين ديار، روشن كنم . اگر عذرم را پذيرفتيد و تصديقم كرديد و با من از در انصاف درآمديد خوشا به سعادت شما، كه اگر چنين شود، راه هجوم شما بر من بسته است . اما اگر عذرم را نپذيرفتيد و با من از در انصاف در نيامديد، دست به دست هم دهيد و تمام قوا و شركاء خود را به كار گيريد، به مقصود خود عمل كنيد و به من مهلت ندهيد. چه ، مى دانيد كه در فضاى روشن و بى ابهام گام مى زنيد. به هرحال ولايت من با خداست و پشتيبان من اوست . هم او كه كتاب را فرو فرستاد و ولايت همه صالحان و نيكوكاران را به عهده گرفت . بندگان خدا! تقوا پيشه كند و از دنيا برحذر باشيد. اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود يا يكى براى دنيا باقى بماند، چه كسى بهتر از پيامبران براى بقا و شايسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟! اما بناى آفريدگار بر اين نيست ، كه او دنيا را براى فنا آفريده است . تازه هاى دنيا كهنه است ، نعمتهايش فرسوده و متلاشى شده و روشنايى سرورش ، تاريك و ظلمت زده . دنيا، منزلى پست و خانه اى موقت است . كاروانسراست . پس در انديشه توشه باشيد و بدانيد كه بهترين ره توشه تقواست . تقوا پيشه كنيد تا خداوند رستگارتان كند... او چون طبيبى كه به زواياى وجود بيمار آگاه است ، مى داند كه مشكل اين مردم ، مشكل دنياست ، مشكل علاقه به دنيا و از ياد بردن خدا و عالم عقبى . فقط علقه هاى دنيا مى تواند انسان را اينچنين به خاك سياه شقاوت بنشاند. فقط پشت كردن به خدا مى تواند، پشت عزت انسان را اينچنين به خاك بمالد. فقط از یاد بردن خدا مى تواند حجابهايى چنين ضخيم و نفوذناپذير بر چشم و دل انسان بيفكند تا آنجا كه آيات روشن خدا را منكر شود و خون فرزندان پيامبر خدا را مباح بشمرد...🌹 🍃 (پرتو چهارم) نسخه pdf 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 ...💧💧دوست دارى به انگشت اشاره ات ، پرده از ظواهر عالم بردارى و لشكر بينهايت اجنه را نشان اين سپاه بى مقدار دشمن دهى و تقاضاى تضرع آميز امدادشان را به دشمن بفهمانى و بفهمانى كه يك اشاره امام كافيست تا ميان سرها و بدنهايشان فاصله اندازد و زمين كربلا را از سرهايشان سياه كند اما امام با اشاره مژگانش آنها را به آرامش مى خواند و اشتياق ديدارش با رسول الله را به رخشان مى كشد. دوست دارى ...ولى هيچ كدام از اين كارها را كه دوست دارى ، انجام نمى دهى . فقط چشم از شكاف خيمه به امام مى دوزى و رد نگاه او را دنبال مى كنى . امام ، نگاهش را بر چهره پيرترها عبور مى دهد و باز اراده سخن گفتن مى كند و تو با خود مى انديشى كه مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟ مگر هيچ رگى از غيرت و هشيارى در اين قوم باقى است كه بتوان بر آن تكيه كرد و احتمال تاءثير را بر آن بنا نهاد؟ مى دانى كه حسين به منفى بودن اين پاسخ واقف تر است اما او فوق وظيفه عمل مى كند و دلش براى راهيان جهنم هم مى سوزد.مردم ! ببينيد چه كسى پيش روى شما ايستاده است . سپس به وجدانهايتان مراجعه كنيد و ببينيد كه آيا كشتن من و شكستن حريم من رواست ؟ آيا من فرزندزاده پيامبر شما نيستم ؟ و فرزند وصى او و پسرعم او و اولين ايمان آورنده به خدا تصديق كننده رسول او و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟ آيا حمزه سيدالشهداء عموى من نيست ؟ آيا جعفر طيار عموى من نيست ؟ آيا مادر من ، فاطمه دختر پيامبر شما نيست ؟ آيا جده ام خديجه ، اولين زن اسلام آورده نيست ؟ آيا پيامبر درباره من و برادرم نفرموده كه ما سيد جوانان اهل بهشتيم ؟ آيا انكار مى كنيد كه پيامبر جد من است ؟ فاطمه مادر من است ؟ على پدر من است و...؟ بغض ، راه گلويت را سد مى كند، اشك در چشمهايت حلقه مى زند و قلبت گر مى گيرد. مى خواهى از همان شكاف خيمه فرياد بزنى : برادر! همين افتخارات ما جرائم ماست . اگر تو فرزند على نبودى ، اگر جد تو پيامبر نبود كه سران اين قوم با تو دشمنى نمى كردند و چنين لشكرى به جنگ با تو نمى فرستادند! عداوت اينها به احد برمى گردد، به بدر، به حنين . كينه اينها كينه خندقى است . بغض اينها، بغض خيبرى است . مسأله اينها، مساله پيامبر و على است... 🍃 نسخه pdf 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 💧💧...او (امام) همچنان با آرامش و حوصله ادامه مى دهد و تو از شكاف خيمه مى بينى كه دشمن ، بى تاب و منتظر، اين پا و آن پا مى كند تا پس از اتمام موعظه به او حمله ور شود و خونش را بر زمين بريزد: مردم ! خداوند تعالى كه خود آفريننده دنياست ، آن را خانه نابودى و زوال قرار داده است . كار اين خانه اين است كه حال دل بستگان به خويش را دگرگون مى كند. فريب خورده كسى است كه فريب او را بخورد و بخت برگشته كسى است كه در دام فتنه هاى او بيفتد. مردم ! دنيا شما را نفريبد، هر كه به دنيا تكيه كند، دنيا زير پايش اميدش را خالى مى كند و هر كه طمع به دنيا ببندد، دنيا ناكامش مى سازد. من اكنون شما را در كارى هم پيمان مى بينم كه باعث برانگيختن خشم خدا شده . خداى كريم از شما روى گردادنده و عذاب خويش را بر شما حلال كرده . مردم ! خداى ما خوب خدايى است و شما بد بندگانى هستيد. به محمد پيامبر ايمان آورديد و طاعتش را گردن نهاديد و سپس به فرزندان او هجوم آورديد و كمر به قتل عترت او بستيد. اكنون اين شيطان است كه بر شما مسلط شده و عظمت حضور خدا را در دلهايتان به غيبت كشانده . پس ننگ بر شما و مقصد و مقصود شما. ما از آن خداييم و به سوى او باز مى گرديم اما پيش روى ما قومى است كه از پس ايمان ، به كفر رسيده است . و قومى كه غرقه ستم است هماره از ساحل لطف و رحمت خدا دور باد... اميد نه ، كه آرزو دارى اين امت برگشته از امام ، اين قبيله پشت كرده به رائد، اين قوم روبرتافته از قائد با اين كلام تكان دهنده و سخنان هشياركننده ، ناگهان به خود بيايد، آب رفته را به جوى بازگرداند و حرمت شكسته را ترميم كند. اما پاسخ ، فقط صداى شيهه اسبانى است كه سم بر زمين مى كوبند و بى تابى سوارانشان را براى هجوم تشديد مى كنند. دوست دارى حجاب از گوشهايشان بردارى و صداى ضجه سنگ و خاك و كلوخ را به آنها بشنوانى و بفهمانى كه از سنگ و خاك و كلوخ كمترند آنها كه چشم بر تابش آفتاب حقيقت مى بندند. دوست دارى پرده از چشمهايشان بردارى و ملائك را نشانشان دهى كه چگونه صف در صف ، گرداگرد امام حلقه زده اند و اشك چشمهايشان شبنم آسا بر گلبرگ بالهايشان نشسته و گريه هايشان خاك پاى امام را تر كرده است . فرشتگانى كه ضجه مى زنند: اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء... و امام با تكيه بر دستهاى خدا، در گوششان زمزمه مى كند: انى اعلم ما لاتعلمون .✨ 🍃 (پرتو چهارم) نسخه pdf 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
💫🌺🍃 🌺 🍃 ❇️ آیت‌الله وحید: امسال هر کس به قدر وسع خود برای لیلة القدر نیمه شعبان قدم بردارد 💠آیت الله حسین وحید خراسانی از مراجع تقلید گفت: همه‌ هیات‌ها اقدام کنند تا نیمه شعبان احیا شود، در اقطار جهان نیز مسلمانان سعی کنند آن روز را احیا کنند. 🔹امسال هر کس به قدر وسع و طاقت خود، برای لیلة القدر قدم بردارد، تمام نعمت در نیمه شعبان است آن هم به وجود امام زمان، نزد همه انبیا و اولیا، تنها ۲ حرف از علم است، ۲۸ حرف وابسته به امام زمان است. 🔹مریضی که شفا می‌خواهد و هر مدیونی که ادای دینش را از خدا می‌خواهد وعده ما و او در شب و روز نیمه‌ شعبان. 🔹باید به همت مومنان این سال بهتر از سال‌های قبل، اقامه‌ شعائر میلاد آن حضرت بشود توسل از ما، افاضه از او، همه مردم‌ هر روز قرآن را برای حفظ او قرائت کنند. علیه السلام ╭⊰❀•❀🇮🇷❀•❀⊱╮    ‌  @rahejavedan ╰⊰❀•❀🇮🇷❀•❀⊱╯ یا مهدے❤️ 🍃 🌺 💫🌺🍃
🏴السلام علیک ایها الطفل الرضیع ▪️از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا... 🏴آغاز ماه محرم الحرام بر شما دلدادگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام تسلیت باد. ╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan    https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ...💧خوبى رمز لا حول و لا قوة الا بالله به همين است . تو مى توانى از لحن و آهنگ كلام حسين ، در بيان اين رمز، حال و موقعيت او را دريابى .....آرى ، لحن اين لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشيد بر زمين است . تو ناگهان از زمين كنده مى شوى و به سمت صدا پر مى كشى و از فاصله اى نه چندان دور، ذوالجناح را مى بينى كه بر گرد سوار فرو افتاده خويش مى چرخد و با هجمه هاى خويش ، محاصره دشمن را بازتر مى كند. چه بايد بكنى ؟ حسين به ماندن در خيمه فرمان داده است اما دل ، تاب و قرار ماندن ندارد. و دل مگر حسين است و فرمان دل مگر غير از فرمان حسين ؟ اگر پيش بروى فرمان پيشين حسين را نبرده اى و اگر بازپس بنشينى، تمكين به اين دل حسينى نكرده اى. كاش حسين چيزى بگويد و به كلام و حجتى تكليف را روشنى ببخشد. اين صداى اوست كه خطاب به تو فرياد مى زند:درياب اين كودك را! و تو چشم مى گردانى و كودكى را مى بينى كه بى واهمه از هر چه سپاه و لشكر و دشمن به سوى حسين مى دود و پيوسته عمو را صدا مى زند. تو جان گرفته از فرمان حسين ، تمام توانت را در پاهايت مى ريزى و به سوى كودك خيز بر مى دارى . عبدالله صداى تو را مى شنود و حضور و تعقيب را در مى يابد اما بنا ندارد كه گوش جز به دلش و سر جز به حسينش بسپارد. وقتى تو از پشت ، پيراهنش را مى گيرى و او را بغل مى زنى ، گمان مى كنى كه به چنگش آورده اى و از رفتن و گريختن بازش داشته اى . اما هنوز اين گمان را در ذهن مضمضه نكرده اى كه او چون ماهى چابكى از تور دستهاى تو مى گريزد و خود را به امام مى رساند. در ميان حلقه دشمن ، جاى تو نيست . اين را دل تو و نگاه حسين هر دو مى گويند. پس ناگزيرى كه در چند قدمى بايستى و ببينى كه ابجر بن كعب شمشيرش را به قصد حسين فرا مى برد و ببينى كه عبدالله نيز دستش را به دفاع از امام بلند مى كند و بشنوى اين كلام كودكانه عبدالله را كه : تو را به عموى من چه كار اى خبيث زاده ناپاك ! و ببينى كه شمشير، سبعانه فرود مى آيد و از دست نازك عبدالله عبور مى كند، آنچنانكه دست و بازو به پوست ، معلق مى ماند. و بشنوى نواى وا اماه عبدالله را كه از اعماق جگر فرياد مى كشد و مادر را به يارى مى طلبد. و ببينى كه چگونه حسين او را در آغوش مى كشد و با كلام و نگاه و نوازش تسلايش مى دهد: صبور باش عزيز دلم ! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت ديدار خواهى كرد و آغوش پيامبر را به رويت گشاده خواهى يافت و... و ببينى ... نه ... دستت را به روى چشمهايت بگذارى تا نبينى كه چگونه دو پيكر عمو و برادر زاده به هم دوخته مى شود. حسين تو اما با اينهمه زخم ، هنوز ايستاده مانده است . ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تكيه گاه كرده است تا همچنان برپا بماند. آنچه اكنون براى تو مانده ، پيكر غرق به خون عبدالله است و جاى پاى خون آلوده حسين . حسين تلاش مى كند كه از جايگاه تو و خيمه ها فاصله بگيرد و جنگ را به ميانه ميدان بكشاند. اما كدام جنگ ؟ جسته و گريخته مى شنوى كه او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصيحت مى كند و از عواقب كار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بينى كه ضارب و مضروب خويش را انتخاب مى كند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى ديگر مى پردازد. اگر در جبين نسلهاى آينده كسى ، نور رستگارى مى بيند، از او در مى گذرد اگر چه از همو ضربه مى خورد اما به كشتنش راضى نمى شود. جنگى چنين فقط از دست و دل كسى چون حسين برمى آيد. كسى به موعظه كسانى برخيزد كه او را محاصره كرده اند و هر كدام براى كشتنش از ديگرى سبقت مى گيرند. كسى دلش براى كسانى بسوزد كه با سنگ و تير و نيزه و شمشير و كمان ، كمين كرده اند تا ضربات بيشترى بر او وارد آورند و زودتر كارش را بسازند. واى ... مشت بر پيشانى مكوب زينب ! اگر چه اين سنگ كه از مقابل مى آيد، مقصدش پيشانى حسين است .فقط كاش حسين ، پيراهن را به ستردن پيشانى ، بالا نياورد و سينه اش طمع تير دشمن را برنيانگيزد. 🍃، پرتو دهم (نسخه pdf) 🍃 @rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ◾️...خواهرم! دلم برای علی کوچکم ✨می تپد، کاش بیاوریمش تا یکبار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم. با شنیدن این کلام، در درونت با همه وجود فریاد میکشی که: نه! اما به چشمهای شیرین برادر نگاه می کنی و می گویی:چشم! 💦کودک شش ماهه را گرم در آغوشت می فشری. سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غرق بوسه می کنی و او را چون قلب از درون سینه در می آوری و به دستهای امام می سپاری. امام✨ او را تا مقابل صورت خویش بالا می آورد، چشم در چشمهای بی رمق او می دوزد و بر لبهای به خشکی نشسته اش بوسه می زند. پیش از آنکه او را به دستهای بی تاب تو پس دهد، دوباره نگاهش می کند، جلو می آورد، عقب می برد و ملکوت چهره اش را سیاحت می کند. اکنون باید او را به دست تو بسپارد و تو او را به سرعت به خیمه برگردانی که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه های لطیفش را بیازارد. 🌹اما ناگهان میان دستهای تو و بازوان حسین، میان دو دهلیز قلب هستی، میان سر و بدن لطیف علی اصغر✨، تیری سه شعبه فاصله می اندازد و خون کودک شش ماهه را به صورت آفرینش می پاشد. 💦نه فقط حرمله بن کاهل اسدی که تیر را رها کرده است، بلکه تمام لشکر دشمن، چشم انتظار ایستاده است تا شکستن تو و برادرت را تماشا کند و ضعف و سستی و تسلیم را در چهره تان ببیند. امام با صلابت و شکوهی بینظیر، دست به زیر خون علی اصغر✨ میبرد، خونها را در مشت میگیرد و به آسمان می پاشد. کلام امام انگار آرامشی آسمانی را بر زمین نازل میکند: نگاه خدا، چقدر تحمل این ماجرا را آسان می کند. این دشمن است که در هم می شکند و این تویی که جان دوباره می گیری و این ملائکه اند✨ که فوج فوج از آسمان فرود می آیند و بالهایشان را به تقدس این خون زینت می بخشند، آنچنان که وقتی نگاه می کنی یک قطره از خون را بر زمین، چکیده نمی بینی. 🍃 🍃 @rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ...💧(زینب جان!) حسين با هر بار آمدن و رفتن ، تعزيتهايش را به دامان تو مى ريخت و التيام از نگاه تو مى گرفت . اين بود كه هر بار، سنگين مى آمد اما سبكبال باز مى گشت . خسته و شكسته مى آمد، اما برقرار و استوار باز مى گشت . اكنون نيز دلت مى خواهد كه طاقت بياورى ، صبورى كنى و حتى به حسين دلدارى بدهى . همچنانكه از صبح تاكنون كه آفتاب از نيمه آسمان گذشته است چنين كرده اى . اما اكنون ماجرا متفاوت است . اكنون اين دل شرحه شرحه توست كه بر دوش جوانان بنى هاشم به سوى خيمه ها پيش مى آيد. اكنون اين ميوه جان توست كه لگدمال شده در زير سم ستوران به تو باز پس داده مى شود. على اكبر براى تو تنها يك برادر زاده نيست . تجلى اميدها و آرمانهاى توست . تجلى دوست داشتنهاى توست . على اكبر پيامبر دوباره توست . نشانى از پدر توست . نمادى از مادر توست . على اكبر براى تو التيام شهادت محسن است . شهيد نيامده . غنچه پيش از شكفتن پرپر شده . شهادت محسن ، اولين شهادت در ديدرس تو بود. تو چهار ساله بودى كه فرياد مادر را از ميان در و ديوار شنيدى كه محسنم را كشتند و به سويش دويدى . شهادت محسن بر دلت زخمى ماندگار شد. شهادت برادر در پيش چشمهاى چهار ساله خواهر. و تا على اكبر نيامد، اين زخم التيام نپذيرفت .... بهتر از هر كس اين رابطه را مى فهمد و عمق تعزيت تو را درك مى كند. دلت مى خواهد كه طاقت بياورى ، صبورى كنى و حتى به حسين دلدارى بدهى . اما چگونه ؟ با اين قامت شكسته كه نمى توان خيمه وجود حسين را عمود شد. با اين دل گداخته كه نمى توان بر جگر حسين مرهم گذاشت . اكنون صاحب عزا تويى . چگونه به تسلاى حسين برخيزى ؟ نيازى نيست زينب ! اين را هم حسين خوب مى فهمد. وقتى پيكر پاره پاره على اكبر به نزديكى خيمه ها مى رسد. و وقتى تو شيون كنان و صيحه زنان خودت را از خيمه بيرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشك مى ريزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسيدن به پيكر على ، چند بار زمين مى خورى و برمى خيزى ، وقتى خودت را به روى پيكر على اكبر مى اندازى ، حسين فرياد مى زند كه : زينب را دريابيد حسينى كه خود قامتش در اين عزا شكسته است و پشتش دوتا شده است . حسينى كه غم عالم بر دلش نشسته است و جهان ، پيش چشمان اشكبارش تيره و تار شده است . حسينى كه خود بر بلندترين نقطه عزا ايستاده است ، فقط نگران حال توست و به ديگران نهيب مى زند كه : زينب را دريابيد. هم الان است كه قالب تهى كند و كبوتر جان از نفس تنش بگريزد.... 🍃، پرتو پنجم(نسخه pdf) 🍃 @rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 (زینب جان!) …تو عباس را مى شناسى و از تردى و نازكى دلش باخبرى . مى دانى كه تمام صلابت و استوارى و دليرى او، در مقابل دشمن است . و مى دانى كه دلش در پيش دوست ، تاب كمترين لرزش را ندارد. پس او نبايد از تشنگى بچه ها باخبر شود، او علمدار لشكر است و پشت و پناه برادر، او اگر دلش بلرزد، طنين زلزله در كائنات مى پيچد. او اگر از تشنگى بچه هاى حسين باخبر شود، آنى طاقت نمى آورد، خود را به آب و آتش مى زند تا ريشه عطش را در جهان بخشكاند. او تاب ديدن اشك بچه ها را ندارد. او در مقابل گريه هاى رقيه دوام نمى آورد. لزومى ندارد كه سكينه از او چيزى بخواهد. او خواستنش را از نگاه سكينه در مى يابد. او كسى نيست كه بتواند در مقابل نگاه سكينه بى تفاوت بماند. سكينه فقط كافى است كه لب به خواستن آب ، تر كند؛ او تمام درياهاى عالم را به پايش مى ريزد. اما خدا چه صبر و طاقتى به اين سكينه داده است . دلش را دوپاره كرده است . نيمش را با پدر به ميدان فرستاده است و نيم ديگر را در زير پاى كودكان ، پهن كرده است . ولى مگر چقدر مى شود به تسلاى كودك نشست . سخن هر چقدر هم شيرين ، براى كودك تشنه ، آب نمى شود. اين دل سكينه است كه در سخن گفتن با كودكان ، آب مى شود. نه ، نه ، نه ، عباس نبايد لبهاى به خشكى نشسته سكينه را ببيند. نگاه عباس نبايد با نگاه سكينه تلاقى كند. عباس جانش را بر سر اين نگاه مى گذارد و روحش را به پاى اين نگاه مى ريزد و بى عباس ... نه ... نه ...، زندگى بدون آب ممكن تر است تا بدون عباس . عباس ، دل آرام عرصه زندگى است ، آرام جان برادر است . حيات ، بدون عباس بى معناست و زندگى بدون ابوالفضل ، ميان تهى است و آسمان و زمين ، بى قمر بنى هاشم ، تاريك و ظلمانى است . نه ، نه ، عباس نبايد از تشنگى بچه ها باخبر شود. اين تنها راز عالم هستى است كه بايد از او مخفى شود. اما مگر او با گفتن و شنيدن ، خبردار مى شود؟! دل او آينه آفرينش است . و آينه ، تصوير خويش را انتخاب نمى كند. مگر همين ديشب نبود كه تو براى سركشى به خيمه هاى خودى از خيمه خودت در آمدى و از دور عباس را، استوار و با صلابت در كار محافظت از خيمه ها ديدى ؟! مگر نه وقتى تو از دلت گذشت كه چه علمدار خوبى دارد برادرم ! از ميان زمزمه هاى او با خودش شنيدى كه : چه مولاى خوبى دارم من . مگر نه وقتى تو از دلت گذشت كه چه برادر خوبى دارد برادرم ! شنيدى كه : من نه برادر، كه خدمتگزار حسينم و زندگى ام در بندگى حسين معنا مى شود. آرى ، دل عباس به آسمان آبى و بى ابر مى ماند. پرواز هيچ پرنده خيالى در نظرگاه دلش مخفى نمى ماند. چگونه مى توان رازى به اين عظمت را از عباس مخفى كرد؟! هميشه خدا انگار نبض عباس با عطش حسين مى زده است . انگار پيش از آنكه لب و دهان حسين ، تشنگى را احساس كند، قلب عباس ، از آن خبر مى داده است . اكنون كه روز تشنگى است ، چگونه ممكن است او از عطش حسين و بچه هاى جبهه حسين بى خبر بماند؟! بى خبر نمى ماند. بى خبر نمانده است . همين خبر است كه او را از صبح مثل مرغ سركنده كرده است . همين خبر است كه او را ميان خيمه و ميدان ، هاجروار به سعى و هروله واداشته است . او معدن و سرچشمه ادب است . او كسى نيست كه با سماجت از امام چيزى طلب كند. او كسى است كه به احتمال پاسخ منفى ، از اصل مطلب مى گذرد. اما اين خواهش ، اين مطلب ، اين تقاضا، خواسته اى متفاوت بوده است . اين خود او بوده است كه در ميان دو سوى دلش ، در تعارض مانده بوده است . با خود عجب كلنجار سختى داشته است . عباس ؛ ميان دو خواسته ، ميان دو عشق ، ميان دو ايثار... 🍃 نسخه pdf (بخشهایی از پرتو هفتم) 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴 سلام بر شما محبان اول مرد تاریخ 🌹امام حسین🌹 موثرترین و وحدت بخشترین مرد جهان همو که آنقدر مدبرانه و بابرنامه قیام کرد که یک قطره خون مبارک خودش و یارانش هدر نرفت و در کل تاریخ منشا انقلابها و ظلم ستیزی ها شد عاشقان شهادت، تربیت نمود و ملتی که عاشق شهادت است بدبختی و ذلت ندارد.... امام حسین🌸 مردی است که اسلام ناب را در روز عاشورا به نمایش گذاشت عاشورا=پکیج اسلام شناسی مثلآ باتوجه به عاشورا درمیبابیم مفهوم رضا و توکل و صبر را. در مییابیم که عبادات برای نتیجه دنیایی نیست بلکه 👈چون دنیافقط و فقط مزرعه آخرت است پس عبادات آمادگی برای زندگی اصلیمون هست لذا نباید توقع داشت با گفتن بسم الله* در هر کاری به نتیجه دنیایی مطلوب رسید بلکه 👈👈👈👈👈لوازم رسیدن به نتیجه برای همه انسانها چه مسلمان چه مشرک و منافق یکیست: هر کسی تلاش و تدبیر و حرکت به سمت هدف، داشته باشد رسیدنش به نتیجه،امکان دارد. اما مومن وقتی بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 میگوید تلاشش نه تنها برای دنیایش موثر است بلکه تلاشش پیش فرست میشود برای آخرتش اما دنیامحور، چون نمیخواهد تلاشش برای آخرتش هم سوددهی داشته باشد و فقط همین دنیا را طالب است طبیعی و منطقی هست که تلاشش برای زندگی ابدیش مفید نخواهد بود. پس از ابتدا دین را خوب تعلیم دهیم ما برای آخرت برای ابدیت برای جاودانگی زندگی میکنیم لذا باید بسم الله الرحمن الرحیم🌹 بگوییم عبادت کنیم نماز بخوانیم انفاق کنیم همه و همه به خاطر خواست خدا🌸 که خدا🌸 هم از ما عبادات را خواسته برای ساختن لوازم زندگی ابدیمون که بسیار بسیار مهم است چون جاودان است🌷 حال قطعا در دنیاهم نتایج خاص خودش را دارد. 👈هدف،دنیانیست اما فواید دنیایی هم دارد👉 وگرنه اگر دنیا اصل بود امام حسین🌹 هم بسم الله الرحمن الرحیم🌹گفتند ظاهرا اون زمان شکست بود اما در عوض جهاد و تلاششان برای زندگی ابدیشان موثر بود ضمن اینکه برای حفظ اصول انسانیت انسانهای تاریخ هم موثر است.... @rahejavedan یامهدی💐
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 💧💧همين كه برادر، عمامه پيامبر را بر سر بگذارد، شمشير پيامبر را در دست بگيرد و به سمت سپاه دشمن حركت كند كافيست تا غم عالم بر دلت بنشيند. كافيست تا تمامى مصيبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بياورد و غربت و تنهايى جاودانه پدر، از اعماق جگرت سر باز كند. اما برادر به اين بسنده نمى كند، مقابل دشمن مى ايستد، تكيه اش را بر شمشير پيامبر مى دهد و در مقابل سياهدلانى كه به خون سرخ او تشنه اند، لب به موعظه مى گشايد: مردم ! در آرامش ، گوش به حرفهايم بسپاريد و شتاب نكنيد تا من آنچه حق شما بر من است به جاى آورم كه موعظت شماست و اتمام حجت بر شما. درنگ كنيد تا من ، انگيزه سفرم را به اين ديار، روشن كنم . اگر عذرم را پذيرفتيد و تصديقم كرديد و با من از در انصاف درآمديد خوشا به سعادت شما، كه اگر چنين شود، راه هجوم شما بر من بسته است . اما اگر عذرم را نپذيرفتيد و با من از در انصاف در نيامديد، دست به دست هم دهيد و تمام قوا و شركاء خود را به كار گيريد، به مقصود خود عمل كنيد و به من مهلت ندهيد. چه ، مى دانيد كه در فضاى روشن و بى ابهام گام مى زنيد. به هرحال ولايت من با خداست و پشتيبان من اوست . هم او كه كتاب را فرو فرستاد و ولايت همه صالحان و نيكوكاران را به عهده گرفت . بندگان خدا! تقوا پيشه كند و از دنيا برحذر باشيد. اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود يا يكى براى دنيا باقى بماند، چه كسى بهتر از پيامبران براى بقا و شايسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟! اما بناى آفريدگار بر اين نيست ، كه او دنيا را براى فنا آفريده است . تازه هاى دنيا كهنه است ، نعمتهايش فرسوده و متلاشى شده و روشنايى سرورش ، تاريك و ظلمت زده . دنيا، منزلى پست و خانه اى موقت است . كاروانسراست . پس در انديشه توشه باشيد و بدانيد كه بهترين ره توشه تقواست . تقوا پيشه كنيد تا خداوند رستگارتان كند... او چون طبيبى كه به زواياى وجود بيمار آگاه است ، مى داند كه مشكل اين مردم ، مشكل دنياست ، مشكل علاقه به دنيا و از ياد بردن خدا و عالم عقبى . فقط علقه هاى دنيا مى تواند انسان را اينچنين به خاك سياه شقاوت بنشاند. فقط پشت كردن به خدا مى تواند، پشت عزت انسان را اينچنين به خاك بمالد. فقط از یاد بردن خدا مى تواند حجابهايى چنين ضخيم و نفوذناپذير بر چشم و دل انسان بيفكند تا آنجا كه آيات روشن خدا را منكر شود و خون فرزندان پيامبر خدا را مباح بشمرد...🌹 🍃 (پرتو چهارم) نسخه pdf 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 ...💧💧دوست دارى به انگشت اشاره ات ، پرده از ظواهر عالم بردارى و لشكر بينهايت اجنه را نشان اين سپاه بى مقدار دشمن دهى و تقاضاى تضرع آميز امدادشان را به دشمن بفهمانى و بفهمانى كه يك اشاره امام كافيست تا ميان سرها و بدنهايشان فاصله اندازد و زمين كربلا را از سرهايشان سياه كند اما امام با اشاره مژگانش آنها را به آرامش مى خواند و اشتياق ديدارش با رسول الله را به رخشان مى كشد. دوست دارى ...ولى هيچ كدام از اين كارها را كه دوست دارى ، انجام نمى دهى . فقط چشم از شكاف خيمه به امام مى دوزى و رد نگاه او را دنبال مى كنى . امام ، نگاهش را بر چهره پيرترها عبور مى دهد و باز اراده سخن گفتن مى كند و تو با خود مى انديشى كه مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟ مگر هيچ رگى از غيرت و هشيارى در اين قوم باقى است كه بتوان بر آن تكيه كرد و احتمال تاءثير را بر آن بنا نهاد؟ مى دانى كه حسين به منفى بودن اين پاسخ واقف تر است اما او فوق وظيفه عمل مى كند و دلش براى راهيان جهنم هم مى سوزد.مردم ! ببينيد چه كسى پيش روى شما ايستاده است . سپس به وجدانهايتان مراجعه كنيد و ببينيد كه آيا كشتن من و شكستن حريم من رواست ؟ آيا من فرزندزاده پيامبر شما نيستم ؟ و فرزند وصى او و پسرعم او و اولين ايمان آورنده به خدا تصديق كننده رسول او و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟ آيا حمزه سيدالشهداء عموى من نيست ؟ آيا جعفر طيار عموى من نيست ؟ آيا مادر من ، فاطمه دختر پيامبر شما نيست ؟ آيا جده ام خديجه ، اولين زن اسلام آورده نيست ؟ آيا پيامبر درباره من و برادرم نفرموده كه ما سيد جوانان اهل بهشتيم ؟ آيا انكار مى كنيد كه پيامبر جد من است ؟ فاطمه مادر من است ؟ على پدر من است و...؟ بغض ، راه گلويت را سد مى كند، اشك در چشمهايت حلقه مى زند و قلبت گر مى گيرد. مى خواهى از همان شكاف خيمه فرياد بزنى : برادر! همين افتخارات ما جرائم ماست . اگر تو فرزند على نبودى ، اگر جد تو پيامبر نبود كه سران اين قوم با تو دشمنى نمى كردند و چنين لشكرى به جنگ با تو نمى فرستادند! عداوت اينها به احد برمى گردد، به بدر، به حنين . كينه اينها كينه خندقى است . بغض اينها، بغض خيبرى است . مسأله اينها، مساله پيامبر و على است... 🍃 نسخه pdf 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
🌺 بسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌺 برای دسترسی سریعتر به برخی هشتکهای مهم مطالب و صوتهای کانال💐 👇👇 🌸صوت 🌸جلسه 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 (تفسیر موردی از سوره های مبارکه👇) 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 ( صوتها در حال تکمیل شدن هستند.) 🌸🌸🌸 #زندگی_مهدوی #سبک_زندگی_اسلامی #تضرع #مهارت #آشتی #عزت #مادران_عالی #متنهای_کوتاه #لالاییها #بازی_بخش_اول #بازی_بخش_دوم #بازی_بخش_سوم #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #نماز #خشوع #حفظ_قرآن #حجاب #حیا #وسواس #وسواس_فکری #آزادی #فرزند_اول #فرزند_دوم #رابطه_دو_فرزند #تحصیل #اشتغال #عزت_نفس #اعتماد_به_نفس #دفاع_از_خود #پسر #دختران #دختر #ازدواج #پسران #پدران #زنان #سخنی_با_پدران #رشد_مالی #دختر #بازی_با_غذا #بدغذایی #غذا_خوردن #زودرنجی #مک_زدن_انگشت #خواب #شب_ادراری #نظم #تنبلی #دعوا #اعتیاد #سیگار #بیتفاوتی #عزتمندی #سردی_روابط #خود_کم_بینی #کارنابلدی #الگوگیری #وابستگی #صحبت_کردن_با_کودک #لحن #با_مادر_بودن #حس_مالکیت #اضطراب #خجالتی_بودن #ناخن_کندن #ناخن #ترس #غریبی_کردن #بالای_دو_سال #تنبیه #اخلاق #ادب #سلام #بهانه #محبت #آرامش #ناآرامی #لجاجت #پرخاشگری #بی_احترامی #حرف‌_زشت #اعتقادی #پرسش_کودکان #بازی #بازی_راه_جاودان #بازیهای_رایانه_ای #موسیقی #صهیونیست #قضاوت #انقلاب_اسلامی #بصیرت_افزایی #انتخاب_اصلح #انتخابات۱۴۰۰ #واکسن #پای_درس_استاد_شهید_مطهری #نهج_البلاغه #حکمت #رساله‌ی_حقوق_امام_سجاد(علیه السلام) #با_شهدا #سفر_با_پای_دل #حج #غدیر #فقط_به_عشق_علی #مناجات_خمس_عشره #طرح_ولایت 🌸🌸🌸 #کتاب_ما_درون_را_بنگریم #سرباز_ولایت #حاج_قاسم_سلیمانی #ما_منتظر_و_آماده_ایم #پیامهای_عاشورایی از #عرفه تا #وصال_یار #من_محمد_را_دوست_دارم (صلوات الله علیه و آله الطیبین الطاهرین) 🌸🌸🌸 #مناسبت_مذهبی #گزیده_مطالب #استوࢪے #عکس_نوشته #عکس_نوشت #پندنامه #روایت #حدیث #انتظار #ما_ملت_امام_حسینیم #هر_خانه_یک_حسینیه #اعمال #رجب #ماه_رجب #بزرگداشت_مقام_معلم #نماز_اول_ماه #اعیاد_شعبانیه #مناجات_شعبانیه #متن_مناجات_شعبانیه #قرار_ماه_شعبان #گروه_راه_جاودان #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی #مرد_میدان 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 📣📣 📣 سه نکته مهم در رابطه با هشتک ؛ 1️⃣ برای پیدا کردن هشتک باید به اینترنت متصل باشید. 2️⃣ دوم اینکه وقتی روی هشتک می زنید باید با فلش هایی که در پایین صفحه می آید مطالب را بیاورید. 3️⃣اگر روی هشتک ها می زنید و مطلب را نمی آورد احتمالا ایتا راباید به روز رسانی کنید که از طریق نرم افزار بازار می توانید اقدام بفرمایید. یامهدی🌸 eitaa.com/rahejavedan
🏴السلام علیک ایها الطفل الرضیع ▪️از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا... 🏴آغاز ماه محرم الحرام بر شما دلدادگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام تسلیت باد. ╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan    https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯
🌺 بسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌺 برای دسترسی سریعتر به برخی هشتکهای مهم مطالب و صوتهای کانال💐 👇👇 🌸صوت 🌸جلسه 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 (تفسیر موردی از سوره های مبارکه👇) 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 ( صوتها در حال تکمیل شدن هستند.) 🌸🌸🌸 #زندگی_مهدوی #سبک_زندگی_اسلامی #تضرع #مهارت #آشتی #عزت #مادران_عالی #متنهای_کوتاه #لالاییها #بازی_بخش_اول #بازی_بخش_دوم #بازی_بخش_سوم #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #نماز #خشوع #حفظ_قرآن #حجاب #حیا #وسواس #وسواس_فکری #آزادی #فرزند_اول #فرزند_دوم #رابطه_دو_فرزند #تحصیل #اشتغال #عزت_نفس #اعتماد_به_نفس #دفاع_از_خود #والدین #ظلم_پذیری #ازدواج #پسر #دختران #دختر #ازدواج #پسران #پدران #زنان #سخنی_با_پدران #رشد_مالی #دختر #بازی_با_غذا #بدغذایی #غذا_خوردن #زودرنجی #مک_زدن_انگشت #خواب #شب_ادراری #نظم #تنبلی #دعوا #اعتیاد #سیگار #بیتفاوتی #کتک_زدن #عزتمندی #اجازه #سردی_روابط #خود_کم_بینی #کارنابلدی #الگوگیری #وابستگی #صحبت_کردن_با_کودک #لحن #با_مادر_بودن #حس_مالکیت #اضطراب #خجالتی_بودن #ناخن_کندن #ناخن #ترس #غریبی_کردن #بالای_دو_سال #تنبیه #تکلیف #اخلاق #ادب #سلام #بهانه #محبت #آرامش #ناآرامی #لجاجت #پرخاشگری #بی_احترامی #حرف‌_زشت #جیغ #اعتقادی #پرسش_کودکان #بازی #بازی_راه_جاودان #بازیهای_رایانه_ای #موسیقی #صهیونیست #قضاوت #انقلاب_اسلامی #بصیرت_افزایی #انتخاب_اصلح #انتخابات۱۴۰۰ #واکسن #پای_درس_استاد_شهید_مطهری #نهج_البلاغه #حکمت #رساله‌ی_حقوق_امام_سجاد(علیه السلام) #با_شهدا #سفر_با_پای_دل #حج #غدیر #فقط_به_عشق_علی #مناجات_خمس_عشره #طرح_ولایت 🌸🌸🌸 #کتاب_ما_درون_را_بنگریم #سرباز_ولایت #حاج_قاسم_سلیمانی #ما_منتظر_و_آماده_ایم #پیامهای_عاشورایی از #عرفه تا #وصال_یار #من_محمد_را_دوست_دارم (صلوات الله علیه و آله الطیبین الطاهرین) 🌸🌸🌸 #مناسبت_مذهبی #گزیده_مطالب #استوࢪے #عکس_نوشته #عکس_نوشت #پندنامه #روایت #حدیث #انتظار #ما_ملت_امام_حسینیم #هر_خانه_یک_حسینیه #اعمال #رجب #ماه_رجب #بزرگداشت_مقام_معلم #نماز_اول_ماه #اعیاد_شعبانیه #مناجات_شعبانیه #متن_مناجات_شعبانیه #قرار_ماه_شعبان #گروه_راه_جاودان #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی #مرد_میدان #رهبر_معظم_انقلاب 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 📣📣 📣 سه نکته مهم در رابطه با هشتک ؛ 1️⃣ برای پیدا کردن هشتک باید به اینترنت متصل باشید. 2️⃣ دوم اینکه وقتی روی هشتک می زنید باید با فلش هایی که در پایین صفحه می آید مطالب را بیاورید. 3️⃣اگر روی هشتک ها می زنید و مطلب را نمی آورد احتمالا ایتا راباید به روز رسانی کنید که از طریق نرم افزار بازار می توانید اقدام بفرمایید. یامهدی🌸 eitaa.com/rahejavedan
🌺 بسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌺 برای دسترسی سریعتر به برخی هشتکهای مهم مطالب و صوتهای کانال💐 👇👇 🌸صوت 🌸جلسه 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 (تفسیر موردی از سوره های مبارکه👇) 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 ( صوتها در حال تکمیل شدن هستند.) 🌸🌸🌸 #زندگی_مهدوی #سبک_زندگی_اسلامی #تضرع #مهارت #آشتی #عزت #مادران_عالی #متنهای_کوتاه #لالاییها #بازی_بخش_اول #بازی_بخش_دوم #بازی_بخش_سوم #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #نماز #خشوع #حفظ_قرآن #حجاب #حیا #وسواس #وسواس_فکری #آزادی #فرزند_اول #فرزند_دوم #رابطه_دو_فرزند #تحصیل #اشتغال #عزت_نفس #اعتماد_به_نفس #دفاع_از_خود #پسر #دختران #دختر #ازدواج #پسران #پدران #زنان #سخنی_با_پدران #رشد_مالی #دختر #بازی_با_غذا #بدغذایی #غذا_خوردن #زودرنجی #مک_زدن_انگشت #خواب #شب_ادراری #نظم #تنبلی #دعوا #اعتیاد #سیگار #بیتفاوتی #عزتمندی #سردی_روابط #خود_کم_بینی #کارنابلدی #الگوگیری #وابستگی #صحبت_کردن_با_کودک #لحن #با_مادر_بودن #حس_مالکیت #اضطراب #خجالتی_بودن #ناخن_کندن #ناخن #ترس #غریبی_کردن #بالای_دو_سال #تنبیه #اخلاق #ادب #سلام #بهانه #محبت #آرامش #ناآرامی #لجاجت #پرخاشگری #بی_احترامی #حرف‌_زشت #اعتقادی #پرسش_کودکان #بازی #بازی_راه_جاودان #بازیهای_رایانه_ای #موسیقی #صهیونیست #قضاوت #انقلاب_اسلامی #بصیرت_افزایی #انتخاب_اصلح #انتخابات۱۴۰۰ #واکسن #پای_درس_استاد_شهید_مطهری #نهج_البلاغه #حکمت #رساله‌ی_حقوق_امام_سجاد(علیه السلام) #با_شهدا #سفر_با_پای_دل #حج #غدیر #فقط_به_عشق_علی #مناجات_خمس_عشره #طرح_ولایت 🌸🌸🌸 #کتاب_ما_درون_را_بنگریم #سرباز_ولایت #حاج_قاسم_سلیمانی #ما_منتظر_و_آماده_ایم #پیامهای_عاشورایی از #عرفه تا #وصال_یار #من_محمد_را_دوست_دارم (صلوات الله علیه و آله الطیبین الطاهرین) 🌸🌸🌸 #مناسبت_مذهبی #گزیده_مطالب #استوࢪے #عکس_نوشته #عکس_نوشت #پندنامه #روایت #حدیث #انتظار #ما_ملت_امام_حسینیم #هر_خانه_یک_حسینیه #اعمال #رجب #ماه_رجب #بزرگداشت_مقام_معلم #نماز_اول_ماه #اعیاد_شعبانیه #مناجات_شعبانیه #متن_مناجات_شعبانیه #قرار_ماه_شعبان #گروه_راه_جاودان #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی #مرد_میدان 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 📣📣 📣 سه نکته مهم در رابطه با هشتک ؛ 1️⃣ برای پیدا کردن هشتک باید به اینترنت متصل باشید. 2️⃣ دوم اینکه وقتی روی هشتک می زنید باید با فلش هایی که در پایین صفحه می آید مطالب را بیاورید. 3️⃣اگر روی هشتک ها می زنید و مطلب را نمی آورد احتمالا ایتا راباید به روز رسانی کنید که از طریق نرم افزار بازار می توانید اقدام بفرمایید. یامهدی🌸 eitaa.com/rahejavedan