eitaa logo
🦋 "راه روشن" 🦋
380 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
119 فایل
اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی خودشان قرار خواهند داد. کانال #راه_روشن را به دوستان خود معرفی کنید ارتباط با ادمین: 09210876421 @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 #پروانه‌ای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_شصت_و_دوم 🎬 بزرگان نجد تصمیم گرفتند که ازدواج من
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 🕷 🎬 تازه متوجه شدم که من هم عروس اجباری خانه‌ی عدنان بودم و عدنان هم هیچ علاقه‌ای به ازدواج با من نداشت و از سر اجبار این تصمیم را پذیرفته بود. زندگی کسالت بار من شروع شده بود که اخباری از دولت اسلامی عراق و شام به گوشمان خورد، چون از زندگی خودم دلسرد بودم و دنبال راه فراری از این مخصمه می‌گشتم، اخبار داعش را دنبال می‌کردم، در ابتدا سخنان‌شان و اهدافشان بسیار زیبا و رویایی و آرمانی بود، حرف از تأسیس حکومت اسلامی با محوریت عراق و شام بود و تبلیغ و رواج این دولت به تمام دنیا... دولتی که دم از اسلام و رسول آخرین خدا حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله میزد، دم از عدالت و احکام فراموش شده‌ی اسلام میزد، دولتی که این دنیا را به مثابه‌ی بهشت می‌کرد و مجاهدان این دولت مانند فرشتگانی که مامور رحمت خدا به بندگانش بودند. خلاصه، انقدر حرف‌های قشنگ قشنگ می‌زدند که من با تمام وجود عدنان را ترغیب می‌کردم که به داعش بپیوندیم و بیشتر تلاشم برای این بود که از آن محیط خفقان آور وحشت انگیز فرار کنم... عدنان هم شروع به جمع آوری اطلاعات راجب داعش کرد و بعد از یک‌هفته، خود عدنان پیشنهاد داد که به داعش بپیوندیم، عدنان در نوع خودش نخبه بود مدرک پزشکی داشت و قرار بود برای گرفتن تخصص امتحان دهد اما با تبلیغات آتشینی که برای دولت اسلامی عراق و شام کرده بودند، عدنان سر از پا نشناخته حاضر شد درسش را ترک کند و راهی شام برای پیوستن به داعش شویم. به صورت اینترنتی ما ثبت نام شدیم که ای کاش نمی‌شدیم، ای کاش در بین عشیره‌ی بنی عمران کنیزی می‌کردم اما روزگارم چنین نمی‌شد. ناریه با این حرف، اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: برای امشب کافی‌ست، بهتر است بخوابیم که فردا خیلی کار داریم. ...💦⛈💦 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─