🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─ 🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_صد_و_پنجاه_و_سوم 🎬 داخل هر اتاق نزدیک بیست بچه بود
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─
🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_چهارم 🎬
انور حکم کرد که تمام پرستاران در یک اتاق عمل بزرگ جمع شدند و دختر بچهای کوچک هم آوردند.
اسحاق انور لباسش را عوض کرد و لباس اتاق عمل را پوشید و به من اشاره کرد تا دم دستش باشم و به پرستاران گفت تا خوب اعمال و حرکاتش را زیر نظر داشته باشند....
دقیقاً مثل کلاس تشریح داخل دانشگاه که استادمان جسد یک مرده نگون بخت را برایمان تشریح میکرد همچین حالتی بود دختربچهی زیبا و معصوم را که تا آخرین لحظه با نگاه ترسانش همهمان را زیر نظر داشت. روی تخت خواباندند و بیهوشش کردند...
خدای من.... نهههه...... حالا علت تمام کارهایشان را فهمیدم....
وای من.... آخر پست و رذل بودن تا کجا؟؟پول دوستی و شیطان پرستی تا چه حد؟؟خدااااا این کودکان بیگناه به چه گناهی باید قطعه قطعه شوند و هر عضو آنها با قیمتی گزاف به هر جای دنیا برود..... آری اینان درصدد قاچاق اعضا... آنهم از این اطفال بیگناه بودند....
در دلم گفتم: خدایا چگونه اینهمه جنایت را میبینی و اینجا را در چشم بهم زدنی کن فیکون نمیکنی؟!....
خداااا این ظلم تا کجا باید پیش برود تا حجتت را برسانی؟؟
و با خود زمزمه کردم,عجب صبری خدا دارد!!!
انور برای اینکه طریقهی درست و سالم درآوردن اعضای بدن این کودکان بیچاره را یاد این پرستاران آدم خوار بدهد کلاس گذاشته بود و دخترک زیبای اسیر هم قربانی این کلاس بود و اعضایش هم پولی بود که اسرائیل میبلعید.
البته طبق گفتهی انور این یک تمرین بود و کار اصلی را هفتهی آینده انجام میدادند.
دخترک که بیهوش شد و دست انور به چاقو رفت و شکم این کودک بیگناه را درید چشمانم سیاهی رفت و دیگر چیزی نفهمیدم....
#ادامه_دارد...💦🌧💦
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─