🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─ 🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_صد_و_پنجاهم 🎬 وای خدای من امروز خیلی خوشحالم علی ه
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─
🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_یکم 🎬
علی: هانیه، اختیار با خودته ما بار سفرمان را بستیم ما میتوانیم تا یک ساعت دیگه با کمک مبارزین فلسطینی تل اویو را ترک کنیم و میتوانی بروی و ببینی این ابلیس چه در آستین دارد و اما بدان همه جانبه پوششت میدهیم.....
اما اگر نظر من را بخواهی نمیخواهم کوچکترین آسیبی به تو و فرزندمان برسد.
از تصور موجود کوچکی در وجودم احساسی بس خوش و لطیف به من دست داد اما یک نیرویی به من میگفت برو... برو که تو کاری بزرگ انجام خواهی داد پس گفتم: نه علی... میروم، توکل به خدا میروم، فعلأ که اتفاقی نیافتاده و هنوز انور به من اعتماد دارد احتمالاً موضوع مهمی است احساسم به من میگه بایددد برم.
علی: پس توکل بر خدا پاشو, یا علی....
جلوی دانشگاه سوار ماشین انور شدم و علی سریع با ماشینمان دور شد
چون انور اشاره کرد من پشت رول نشستم و در کمال تعجب دیدم اینبار یک ماشین از نیروهای امنیتی ما را اسکورت میکنن...
برای اینکه علی را متوجه موضوع کنم، به انور گفتم: عه استاد این نیروها چرا میآیند مگه میخوایم چکار کنیم.
میدانستم که صدا را از طریق میکروفن میشنوند.
انور: اره برای محافظت از ما آخه من خاطرهی خوشی از اورشلیم ندارم و کاری که باید انجام دهیم طول میکشد پس یه ماشین نیروهای امنیتی لازم است.
یعنی چکار میخواهند بکنند؟؟
میدانستم هر چه که بپرسم انور جوابی نمیدهد باید منتظر باشم...
#ادامه_دارد...💦🌧💦
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─