✍ تمــامِ داستان، از یک نگاه شروع شد!
همان نگاه اول ...
وقتی در پیچ و واپیچ خیابان ها، رسیدم به خیابانِ تـو... خیابانِ امام رضا
چشمانم نه به گنبدِ طلا... که به چشمان تو افتاد!... و نفهمیدم چگونه عاشق شدم!
💫 میدانی ابالحسن؟
جاذبه ی نگاه تو، هیچ کجایِ دیگری، نیست!
تو تمامِ مرا پُر میکنی از خودت، درست در لحظه ای که صفرِ صفر... به آغوشت فرار کرده ام!
چگونه برای دیدنت، بال بال نزنم؟؛
وقتی خماریِ بعد از ملاقاتت، ساعتها مرا مست تماشایت نگه میدارد؟
تو چیزی داری که هیچ کس ندارد...
مرا همانگونه که هستم... سیاهِ و شکسته و گِل آلود، چنان در آغوش می کشی، که گویی زائر دیگری نداری....
✨ تو بگو...
چگونه برای دیدنت بال بال نزنم؟
#استاد_شجاعی
●➼┅═❧═┅┅───┄
#امام_غریبم
دلم شکسته، دلم را نمی خری آقا؟
مرا به صحن بهشتت نمیبری آقا؟
اگرچه غرق گناهم ولی خبر دارم
تو آبروی کسی را نمیبری آقا ...
#شهادت_امام_رضا_ع_تسلیت
●➼┅═❧═┅┅───┄
#یاعلی_بن_موسی_الرضا_ع
خراسان می دهد بوی مدینه
خراسان کوه غم دارد به سینه
خراسان را سراسر غم گرفته
در و دیوار آن ماتم گرفته
●➼┅═❧═┅┅───┄
#یک_جمعه_دیگر_گذشت
به کوچه کوچه بنالم، ز عابری که نیامد
غزل غزل بسـرایم، ز شاعری که نیامد
شکسته بغض گلویم، در انتظار عجیبی
خدا کند که بیاید، مسافری که نیامد
#یا_مهدی_ادرکنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
•
شرایط سخت که میشد،
خدا خودش دلداریاش میداد.
برایش به روز و شب قسم میخورد که
تنهایش نگذاشته و از او ناراحت نشده.
و الضّحی، و اللّیلِ اِذا سجی،
ما ودّعک ربّک و ما قلی. (ضحی/1-3)
نازش را میخرید. عزیز بود برایِ خدا.
به او میگفت آنقدر به تو عطا میکنیم که راضی بشوی؛
لسوف یُعطیک ربّک فترضی.(ضحی/5)
از اخلاقش به وجد میآمد؛
اِنّک لعلی خلُقٍ عظیم. (قلم/4)
به جانش قسم میخورد؛ لعمرک...(حجر/72)
گاهی با رمزهایی با او حرف میزد.
رمزهایی که هنوز هم فقط میانِ خدا و رسول مانده؛
الف، لام، میم. کاف. هاء، یا، عین، صاد. عین، سین، قاف... نگرانش میشد؛
لعلّک باخع نفسک اَلا یکونوا مؤمنین. (شعراء/3)
غصهاش را میخورد؛
ما انزلنا علیکَ القرآن لتشقی. (طه/2)
میگفت که هوایش را دارد؛ انّا کفیناکَ... (حجر/ 95)
تعریفش را پیش مؤمنین میبُرد تا قدرش را بدانند؛
عزیزٌ علیه ما عنتُم حریصٌ علیکم. (توبه/ 128)
گاهی فکر میکنم همهی اینها خیلی هم غریب نیست
وقتی محمّد(ص)، فقط رسولِ خدا نبود، حبیبِ خدا بود.
همهی این نازکشیدنها و نازخریدنها فقط از محبّی
برای حبیبش برمیآید. این روزهای آخر صفر باید
بنشینیم و عزایِ فقدانِ مردی را بگیریم که
عزیزکردهی خدا بود.
#مریمروستا
گفت: والله اگر از این انگور نخورید
من شما را نمی گذارم از این مجلس
به سلامت بیرون بروید.
این تهدید، تهدید کشته شدن بود.
چه آقا انگور را بخورد،
چه با شمشیر کشته بشود.
اما فقط برای خاطر اسلام مظلومیت را خرید.
دید اگر این جنایتکار این کار را بکند
دیگر بعدا حرمتی برای اسلام نمی ماند.
شیعه به خونخواهی برخواهد خواست و وضع
هم وضعی نیست که شیعه بتواند پیش ببرد.
امام (ع) پیش بینی کرد که مأمون
همه شیعه را تصفیه خواهد کرد.
لذا برای حفظ جان شیعه، برای حفظ جان
شیعیان، مظلومانه آن انگور را تناول کرد.
📕 زبور اشک، ج۲، ص ۱۱۱ و۱۱۲
#استادسیدعلینجفی