eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
4.6هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7هزار ویدیو
76 فایل
🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید🕊️ سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @Rahyan_noor گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 روز ســـوم عمليات بود . حاجی هم می ‌رفت خط و برمی ‌گشت . آن روز ،‌ نمازظهر را به او اقتدا كرديم . سر نمازعصر ،‌ يک حاج آقای روحانی آمد . به اصرار حاج همت ، نماز عصــر را ايشان خواند . مسئله‌ ی دوم حاج آقا تمام نشده ،‌ حاج همت غـــش كرد و افتاد زمين . ضعف كرده بود و نمی ‌توانست روی پــا بايستد . سرم به دستش بود و مجبوری ، گوشه‌ ی ســــنگر نشسته بود . با دست ديگر بی سيم را گرفته بود و با بچـــه‌ ها صحبت مي‌كرد ؛‌ خبر می گرفت و راهنـــمائی می ‌كرد اين‌جا هم دست از کـــار برنداشت ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنظر من انسان ابتدا بآید بفهمد چیسٺ آنگاه آن‌را بخواند، بهتر است چون وقتے فهمید با جان و دل میخواند و اگر نخواند احساس ڪمبود میڪند و اگر نفهمد آن را میخواند و زحمتی هم متحمل میشود... ولے از نماز بیزار میشود... اذان ظهر به افق اهواز 12:05 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نامه دیده نشده رهبر انقلاب به حاج قاسم پس از فتح آمرلی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز تکرار نیست! بعضی ها فکر میکنند تکراری است!! نماز تکراری نیست؛ کسی که چاه میکند، در نگاه اول کندن او و کلنگ زدنش تکراری به نظر می‌آید، ولی این کار حقیقتا تکرار نیست... چون با این تکرار هربار یک مقدار عمق چاه بیشتر میشود. کسی هم که از نردبان بالا میرود، هر قدم که بر میدارد،بالاتر میرود؛ این قدم ها هیچگاه تکرار نیست... نمازهم تکرار نیست. اگر در نماز توجه داشته باشیم، نماز ‌هجدهم ما غیر از نماز هفدهم خواهد بود و یک پله بالا خواهیم رفت. نماز معراج و نردبان مومن است برای رسیدن به کمالات. اذان مغرب به افق اهواز 17:33 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃سه دقیقه در قیامت🍃🌹 🍃پایان عمل جراحی🍃 "قسمت چهارم" او بسيار زيبا و دوست داشتنی بود، نمی‌دانم چرا اينقدر او را دوست داشتم،می‌خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگيرم. او كنار من ايستاده بود و به صورت من لبخند می‌زد، محو چهره او بودم.،با خودم می‌گفتم: چقدر چهره اش زيباست! چقدر آشناست. من او را كجا ديده ام!؟ سمت چپم را نگاه كردم، ديدم عمو و پسر عمه ام و آقاجان. سيد(پدربزرگم) و ... ايستاده اند. عمويم مدتی قبل از دنيا رفته بود. پسر عمه ام نيز از شهدای دوران دفاع مقدس بود،از اينكه بعد از سال‌ها آنها را می‌ديدم خيلی خوشحال شدم. زير چشمی به جوان زيبا رويی كه در كنارم بود دوباره نگاه كردم. من چقدر او را دوست دارم،چقدر چهره اش برايم آشناست. يكباره يادم آمد،حدود 25 سال پيش... شب قبل از سفر مشهد... عالم خواب... حضرت عزرائيل... با ادب سلام كردم. حضرت عزرائيل جواب دادند. محو جمال ايشان بودم كه با لبخندی بر لب به من گفتند: برويم؟ باتعجب گفتم: كجا؟ بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم، دكترجراح، ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تيم جراحی گفت: ديگه فايده نداره، مريض از دست رفت... بعد گفت: خسته نباشيد. شما تلاش خودتون رو كردين، اما بيمار نتونست تحمل كنه. يكی‌از پزشک ها گفت: دستگاه شوک رو بياريد ... نگاهی به دستگاه ها و مانيتور اتاق عمل كردم، همه از حركت ايستاده بودند! عجيب بود كه دكتر جراح من، پشت به من قرار داشت. اما من می‌توانستم صورتش را ببينم! حتی می فهميدم كه در فكرش چه می گذرد! من افكار افرادی كه داخل اتاق بودند را هم می‌فهميدم. همان لحظه نگاهم به بيرون از اتاق عمل افتاد،من پشت اتاق را می ديدم! برادرم با يک تسبيح در دست، نشسته بود و ذكر می گفت. عمل جراحب طولانی شد وبرداشتن غده پشت چشم، با مشكل مواجه شد، پزشكان تلاش خود را مضاعف كردند.،برداشتن غده همانطور كه پيش بينی می شد با مشكل جدی همراه شد، آن‌ها كار را ادامه دادند و در آخرين مراحل عمل بود كه يكباره همه چيز عوض شد... احساس كردم آنها كار را به خوبی انجام دادند، ديگر هيچ مشكلی نداشتم،آرام و سبك شدم،چقدر حس زيبايی بود! درد از تمام بدنم جدا شد. يكباره احساس راحتی كردم،سبک شدم،با خودم گفتم: خدا رو شكر. از اين همه درد چشم و سردرد راحت شدم، چقدر عمل خوبی بود. با اينكه كلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی‌تخت‌جراحی بلند شدم و نشستم. براي يک لحظه، زمانی را ديدم كه نوزاد و در آغوش مادر بودم! از لحظه كودكی‌تا لحظه ای كه وارد بيمارستان شدم، برای لحظاتی با تمام جزئيات در مقابل من قرار گرفت! چقدر حس و حال شيرينی داشتم. در يک لحظه تمام زندگی و اعمالم را ديدم! در همين حال و هوا بودم كه جوانی بسيار زيبا، با لباسی سفيد و نورانی در سمت راست خودم ديدم... 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ادامه دارد... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از کجا بی نمازی شروع میشه؟ اذان صبح به افق اهواز 5:35 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا