eitaa logo
✳️محفل تفسیر و قرآن شناسی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
728 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از (48) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 4 ـ راز اختصاص حمد به خدا ▪ ... در قرآن كريم هر جا سخن از حمد خدا (الحمد لله) مطرح است نعمتي از نعم الهي و فيضي از فيوضات او به عنوان دليل و حد وسط برهان بيان مي شود؛ مانند اين كه در سوره‌ي مباركه‌ي حمد بعد از حمد، ربوبيّت مطلقه: (ربّ العالمين)، رحمت مطلقه: (الرّحمن)، رحمت خاصّه: (الرّحيم) و مالكيّت مطلقه خدا: (مالك يوم الدين) مطرح شده و هر يك حدّ وسط برهاني براي اختصاص حمد براي خدا قرار گرفته است كه هم ناظر به نظام تكوين است و هم نظام تشريع. چنانكه در سوره‌ي مباركه‌ي فاطر نيز نوپديد كردن آسمانها و زمين (فاطر السماوات والأرض) و در سوره‌ي أنعام، خلقت آسمانها و زمين وپديد آوردن نور و ظلمت و در سوره‌ي سباي مالكيت آنچه در آسمانها و زمين است، حدّ وسط برهان واقع شده است، كه ناظر به نظام تكوين است و در سوره‌ي مباركه‌ي كهف، فرو فرستادن كتاب آسماني بر پيامبر حدّ وسط برهان قرار گرفته است كه ناظر به نظام تشريع و كلمات تدويني خداوند است. ▪ از ملاحظه‌ي موارد حمد در قرآن کريم بر مي آيد كه افزون بر آن كه مجموعه آيات تكويني يا تدويني خداوند يك جا حدّ وسط برهانِ اختصاص حمد براي خداوند واقع مي شود، نظير: (الحمد لله ربّ العالمين) و (الحمد لله الذي أنزل علي عبده الكتاب) [سوره‌ي كهف، آيه‌ي 1.]، ▪ هر يك از آيات تكويني و تدويني نيز[2]به طورمستقل حدّ وسط برهان قرار مي گيرد؛ مانند: (الحمد لله الذي له ما في السماوات وما في الأرض) [سوره‌ي سبأ، آيه‌ي.]نسبت به نظام تكوين و (الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنّا لنهتدي لولا أن هدانا الله) [سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 43.]نسبت به نظام تكوين و تدوين؛ تا ثابت شود كه هر يك از اين موجودات فقير و ممكن و نيازمند فاعل و خالق هستند و تنها ذات اقدس الهي است كه غنيّ محض است. پس همه‌ي حمدها از آنِ اوست و محمود حقيقي تنها اوست. ▪ برهان دوم: همان گونه كه در بحث تفسيري گذشت، از ديدگاه قرآن كريم، سراسر عوالم هستي امكاني از آن جهت كه آفريده‌ي خداست، زيبا و نيكوست؛ پس همه‌ي جمالها از آنِ خداي سبحان است و چون حمد همان ثنا و ستايش در برابر كار زيباست، از اين رو همه‌ي حمدها از آنِ خداوند جميلِ جمال آفرين است. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (49) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 4 ـ راز اختصاص حمد به خدا ▪ برهان دوم: همان گونه كه در بحث تفسيري گذشت، از ديدگاه قرآن كريم، سراسر عوالم هستي امكاني از آن جهت كه آفريده‌ي خداست، زيبا و نيكوست؛ پس همه‌ي جمالها از آنِ خداي سبحان است و چون حمد همان ثنا و ستايش در برابر كار زيباست، از اين رو همه‌ي حمدها از آنِ خداوند جميلِ جمال آفرين است. 🔹 لازم است به اين نكته نيز توجه شود كه زيبايي كارهاي خدا، مطلق است، نه نسبي تا تنها نسبت به خود آن ذات اقدس يا برخي اشيا خوب و زيبا باشد. فعل خدا سراسر جمال و جمال او جميلِ مطلق و كمال او كاملِ صرف است: «وكلّ جمالك جميل»، «وكل كمالك كامل» [بهشتيان به بركت آيات تشريعي به نعمت بهشت دست مي يابند. از اين رو در بهشت، برابر همين آيه، خدا را حمد مي كنند.]؛ بر خلاف كارهاي نيك ديگران كه نسبت به خود آنان خوب است، گرچه ممكن است برخي از آنها براي ديگران خوب نباشد. ▪ برهان سوم: كه حدّ وسط آن «ربوبيّت مطلقه‌ي خداوند بر سراسر عوالم هستي» است و در بحث تفسيري به اجمال گذشت، اين است كه براساس تحليلي دقيق، برپايه‌ي ربوبيّت مطلقه‌ي خداي سبحان و توحيد افعالي، در اِسناد فعل به فاعل، سهمي براي غير خدا نمي ماند؛ زيرا تنها فيض الهي است كه همه‌ي عوالم هستي را اداره مي كند و كارهايي كه به ديگران اسناد داده مي شود، جز ظهور و تجلّي فيض و فعل خدا نيست[چون سخن از اوصاف فعل خداست، نه صفات ذاتي، اسناد فعل هر فاعلي به خدا با توحيد ذاتي حق منافاتي ندارد.]. 🔹 از اين رو قرآن كريم، پيروزي رزمندگان در ميدانهاي نبرد حق در برابر باطل را از آنان نفي و به خداي سبحان اسناد مي دهد؛ چه رزمندگان بَشَري: (فلم تقتلوهم ولكنّ الله قتلهم) [سوره‌ي انفال، آيه‌ي 17.]و چه جنود نامرئي آسماني كه قرآن كريم با تعبير لطيف (وأنزل جنوداً لم تروها) [سوره‌ي توبه، آيه‌ي 26.]از آنان ياد مي كند. 🔹 درباره‌ي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مي فرمايد: (وما رميتَ إذ رميتَ ولكنّ الله رمي) [سوره‌ي انفال، آيه‌ي 17. تعبير اين آيه‌ي كريمه درباره‌ي پيامبر خدا و نيروهاي رزمنده يكسان نيست؛ درباره‌ي رزمندگان تنها نفي مطرح است: فلم تقتلوهم، اما درباره‌ي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفي و اثبات را به هم آميخته، مي فرمايد: وما رميتَ إذ رميتَ و اين بيانگر نوعي عظمت و شخصيّت انحصاري براي پيامبر بزرگوار اسلام است.]؛ زيرا تنها فيض خداست كه همه‌ي هستي و از جمله ميدانهاي نبرد حق با باطل را اداره مي كند 🔹 [بر اساس همين ديد توحيدي و عارفانه است كه حضرت امام خميني (قدّس سرّه الشريف) به مناسبت آزاد سازي خرمشهر فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد كرد» و درباره‌ي رزمندگان حماسه آفرين فتح المبين نيز فرمود: «از دور دست و بازوي قدرتمند شما را كه دست خدا بالاي آن است مي بوسم» (صحيفه‌ي نور، ج 16، ص 96). وصف «دست خدا بالاي آن است»، مشعر به اين است كه چون قدرت خدا به دست رزمندگان ظهور و تجلي كرده است، عارفي همچون امام خميني آن دستها را مي بوسد وگرنه عارف، دستِ غير خدا را نمي بوسد.]. از اين رو پس از شكست كافران، رزمندگان را ستايش نمي كند، بلكه قطع ريشه‌ي ستمكاران و مترفان را ذكر و از ذات مقدس خود ستايش مي كند: (فقطع دابر القوم الذين ظلموا والحمد لله ربّ العالمين)[ سوره‌ي انعام، آيه‌ي 45.]. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (50) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 4 ـ راز اختصاص حمد به خدا ▪ نكته: بر اين اساس، قرآن كريم كه بهشت را پاداش و جزاي عمل مؤمنان صالح مي داند: (ونودوا أن تلكم الجنّة أورثتموها بما كنتم تعملون) [سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 43.] 🔹 و يا سخن از خريدن جان و مال مؤمنان در برابر بهشت دارد: (إن الله اشتري من المؤمنين أنفسهم وأموالهم بأنّ لهم الجنّة) [سوره‌ي توبه، آيه‌ي 111.] 🔹 ويا از قرض الحسنه‌ي بندگان به خداي غني سخني دارد: (من ذاالذي يقرض الله قرضاً حسناً) [سوره‌ي حديد، آيه 11.]، همه‌ي اينها براي تشويق است، نه بيانگر استحقاق؛ 🔹 زيرا مِلك و مُلك آسمانها و زمين از آن اوست: (ولله ملك السماوات والأرض) [سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 189.]، (له ما في السماوات والأرض) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 116]، (أمّن يملك السمع والأبصار) [سوره‌ي يونس، آيه‌ي 31.]وسراسر عالم هستي ستاد و سپاه اوست: (للّه جنود السماوات والأرض) [سوره‌ي فتح، آيه‌ي 7.]؛ 🔹 نه غير خدا مالك چيزي است تا آن را به خدا بفروشد و نه خداي غني فاقد چيزي است تا آن را در داد و ستد يا استقراض از بنده‌ي خود دريافت كند: «فَلَمْ يَستنصركم من ذُلٍّ ولم يستقرضكم من قُلّ، استنصركم وله جنود السماوات والأرض وهو العزيز الحكيم واستقرضكم وله خزائن السماوات والأرض وهوالغنىّ الحميد وإنما أراد أن يبلوكم أيّكم أحسن عملاً»[ نهج البلاغه، خطبه 183، بند22.]. ▪ بنابراين، تعبيراتي مانند اجر، بيع، شراء، ياري كردن خدا و پرداخت قرض الحسنه به او، همه براي تشويق مؤمنان به عمل صالح است؛ همانند وعده اي كه پدر مهربان در مقابل تحصيل علم به فرزند خويش مي دهد؛ با اين كه پدر به تحصيل او نيازي ندارد. پس فاعلِ كار و مالك حقيقي خداوند سبحان است؛ اما كار او به دست رزمندگان محقق مي شود: (قاتلوهم يعذّبهم الله بأيديكم)[ سوره‌ي توبه، آيه‌ي 14.]. بنابراين، كسي كه توفيق حفظ و ياري دين خدا را مي يابد، بايد بيش از ديگران شاكر خدا باشد؛ زيرا دست او مظهر فيض خداي فياض شده است. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (51) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 4 ـ راز اختصاص حمد به خدا ✅ برهان چهارم: كه حدّ وسط آن «جامع كمالات بودن خدا» است در بحث تفسيري تقرير شد. 🔹 برهان ديگري نيز از آيات اوليه‌ي سوره‌ي مباركه‌ي حمد استفاده مي شود كه حد وسط آنها رحمت مطلقه، رحمت خاصه و مالكيت مطلقه‌ي خداوند است و در تفسير آيات دوم و سوم همين سوره بيان خواهد شد. ▪ نكته: براهين حصر حمد گرچه در نگاه اوّل متعدد و حدّ وسط هر برهان با براهين ديگر متفاوت است، اما با دقت معلوم مي شود كه برخي از اين براهين زير پوشش برخي ديگر است و در جمع بندي نهايي مي توان براهين متعدد را به تقرير زير در يك برهان خلاصه كرد: 🔹 همه‌ي كمالها، جمالها و نعمتها اوّلاً و بالاصاله از آنِ خداي سبحان است و اسنادش به ديگران ثانياً و بالعرض است و چون حمد در برابر كمال، جمال و نعمت بخشي است، همه‌ي حمد از آنِ خداي سبحان است و جز او كسي مالك حمد نيست. تفاوت اجمال و تفصيل يا متن و شرح در آيات قرآن كريم مشهود است؛ زيرا گاهي بر اساس اصل نظم كلّي و انسجام و هماهنگي سراسر جهان امكان بر توحيد ربوبي استدلال مي شود[سوره‌ي انبياء، آيه‌ي 22.]و گاهي بر اساس نظم خاص رويش گياهان، طلوع و افول ستارگان، پديد آمدن شب و روز و...[ سوره‌ي انعام، آيات 95 ـ 99.]. ▪ ب: انحصار حامديّت اختصاص حامديت به خدا با دو برهان اثبات مي شود: 🔅 برهان يكم: حمد حقيقي متوقف بر معرفت حقيقي نعمت و نيز اكتناه حقيقي همه‌ي نعمتهاست و هيچ يك از اين دو امر براي غير خداوند حاصل نيست: «فإن الله سبحانه قد امتنّ علي جماعة هذه الأمة... بنعمة لايعرف أحد من المخلوقين لها قيمة» [نهج البلاغه، خطبه 192، بند 104.]؛ پس او تنها حامد حقيقي همه‌ي نعمتهاست. 🔅 برهان دوم: بر اساس توحيد افعالي هر كس خدا را حمد مي كند، آيتي از آيات و مظهري از مظاهر او به شمار مي رود. از اين رو حمد حامدان مظهرحمد خداست؛ يعني اوّلاً وبالذات خداوند حامد است و ثانياً وبالعرض مظاهر او. از اين جهت خداوند در بسياري از آيات تدويني، خود را حمد كرده است و تعبيرهاي قرآني، گذشته از جنبه‌ي تعليم حمد به انسانها، حمد خداوند نسبت به خود را نيز به همراه دارد و آنچه از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه: «لا أُحْصى ثناءً عليك أنت كما أثْنيت علي نفسك»، ناظر به همين مطلب است. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (52) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 5 ـ مشكور و محمود حقيقي در فرهنگ ديني، هم از «شكر» خداي سبحان در برابر سعي بندگان سخن رفته است: (فمن حجّ البيت أو اعتمر فلا جناح عليه أن يطّوّف بهما ومن تطوّع خيراً فإن الله شاكر عليم) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 158.]، (ومن أراد الآخرة وسعي لها سَعْيَها وهو مؤمن فأولئك كان سعيهم مشكوراً) [سوره‌ي إسراء، آيه‌ي 19.]و هم از «حمد» او نسبت به مقام صالحان: «فرضى سعيهم وحمد مقامهم»[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 222، بند 14.]. شكر و حمد خدا زباني نيست و از صفات فعل است، نه از صفات ذات؛ زيرا از مقام فعل او انتزاع مي شود. ▪ حمد و شكر با اين كه تفاوت اساسي ندارد و در حقيقت به هم نزديك است، در فرهنگ ديني دستور شكر غير خدا آمده: أن اشكر لي ولوالديك (سوره‌ي لقمان، آيه‌ي 14)، امّا حمد ديگران نه تنها بدان امر نشده، بلكه از آن نهي نيز شده است: «ولايحمدْ حامد إلّا ربّه» (نهج البلاغه، خطبه‌ي 16، بند10). سرّ اين تفاوت، در صورتي كه نتيجه بررسي نهايي و استقصاي كامل متون ادلّه نقلي، نهي از حمد غير خدا باشد، اين است كه ممكن است برخي تعبيرها، لازم يا لوازمي جنبي داشته باشد كه التزام به آنها ناصواب باشد؛ نظير اين كه خداوند به مؤمنان فرمود: يا أيّها الّذين آمنوا لاتقولوا راعِنا وقولوا انظرنا (سوره‌ي بقره، آيه‌ي 104). در برابر سخن برخي بيگانگان كه مي گفتند: ... راعِنا ليّاً بألسنتهم (سوره‌ي نساء، آيه‌ي 46). ▪ نكته‌ي مهمي كه درباره شاكر و حامد بودن خداوند سبحان بايد مورد توجه قرار گيرد آن است كه شاكر و شكور بودن خداوند در برابر سعي بندگان و حميد و حامد بودن او نسبت به مقام بندگان صالح، به ديد ابتدايي است وگرنه در تحليل و جمع بندي نهايي، غيرخدا نه سهمي از شكر دارد و نه بهره و نصيبي از حمد، بلكه خداي سبحان شاكر كار خود و حامد كمال خويش است. او با فعلي از افعال خود شاكر و حامد فعلي ديگر است و بنابراين شاكر و مشكور و حامد و محمود حقيقي جز ذات اقدس او كسي نيست. ▪ بيان مطلب اين كه، بر اساس توحيد افعالي و ربوبيت مطلق خداي سبحان اعمال صالح و سعي مشكور بندگان صالح خداوند، چيزي جز ظهور و تجلي فعل خدا نيست و شكر و حمد نسبت به آن در حقيقت حمد و شكر در برابر فعل خداست. از سوي ديگر شكرِ خدا از سعي انسانها و حمد او از مقام آنان، خود نعمتي از نعمتهاي الهي است كه در برابر آن نيز، حمد و شكر لازم است. پس كسي كه به ديد ابتدايي مشكور و محمود خداست، به ديد نهايي بايد به خاطر مشكور و محمود خدا بودن، خدا را ستايش كند و سپاس گويد. از اين رو بهشتيان در برابر نعمتهاي بهشتي (كه شكر عملي خداي سبحان از سعي آنان است) خدا را حمد مي كنند: (... وقالوا الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنّا لنهتدي لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق ونودوا أن تلكم الجنة أورثتموها بما كنتم تعملون)[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 43. مفاد جمله‌ي وما كنّا لنهتدي... غير از «ما اهتدينا» و مانند آن است؛ زيرا كان منفي (ما كنّا) بر استمرار نفي دلالت مي كند؛ همان طور كه مفاد «ما كنتَ تعلم» (تو آن نبودي كه بداني) با «ما علمتَ» (ندانستي) متفاوت است. بهشتيان مي گويند: «اگر وحي و هدايت الهي نبود هرگز توان دستيابي به اين مقام را نداشتيم»؛ زيرا عقل چراغ است، نه راه و انسان هرگز با چراغِ تنها، بدون صراط، به مقصد نمي رسد. عقل نورافكني است كه صراط مستقيمِ وحي را شناسايي كرده، حركت در آن را به انسان توصيه مي كند. حال اگر وحي كه راه مستقيم است نباشد، عقلِ بدون وحي، همانند نورافكني است كه قلّه كوه و موانع رسيدن به آن را نشان مي دهد؛ اما چون راهي براي رسيدن به قله نيست از چراغ عقل نيز كاري بر نمي آيد.] ▪ توفيق ياري دين خدا (در دنيا) وپاداش اخروي آن (در آخرت) هر دو، رحمت و نعمتي از جانب خداي سبحان است و عبد شاكر، خدا را بر هر دو نعمت سپاس مي گزارد: (له الحمد في الاُولي والآخرة)[ سوره‌ي قصص، آيه‌ي 70.]. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (53) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 6 ـ حمد بهشتيان بهشتيان كه جز به اذن ذات اقدس الهي سخن نمي گويند: (لا يتكلمون إلاّ من أذن له الرّحمن وقال صواباً) [سوره‌ي نباي، آيه‌ي 38.]همواره به ياد نعمتهاي الهي هستند و به حمد و شكر او زبان مي گشايند. قرآن كريم در تبيين اوصاف اهل بهشت در آياتي چند، از حمد مكرّر آنان در برابر نعمتهاي الهي ياد مي كند: ⏪ الف: در برابر تطهير دلهايشان از كينه، كه از بهترين نعمتهاي معنوي است و جريان نهرهاي بهشتي كه از نِعَم ظاهري است و بدون وحي و تنها با تكيه بر عقلْ راهيابي به آن هرگز ميسور نيست، خدا را حمد مي كنند. خداوندي كه هم نعمت سنگين وحي و رسالت و تشريع را به بشر ارزاني داشت (هدايت تشريعي) و هم نعمت توفيق معرفت و عمل را عطا كرد (هدايت تكويني): (ونزعنا ما في صدورهم من غلٍّ تجري من تحتهم الأنهار وقالوا الحمد لله الّذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا أن هدانا الله)[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 43.]. ⏪ ب: از صدق وعده‌ي الهي و نعمتهاي بهشتي، كه شكر عملي خداوند در برابر كار آنان است، سخن گفته، خدايي را حمد مي كنند كه زمين بهشت را به آنان سپرد تا در هر نقطه اي از آن بخواهند مأوي گزينند: (وقالوا الحمد لله الذي صدقنا وعده وأورثنا الأرض نتبوّأ من الجنة حيث نشاء فنعم أجر العاملين) ⏪ ج: خداي را بر زدودن هر گونه اندوهي از دلهايشان سپاس مي گويند: (وقالوا الحمد لله الذي أذهب عنّا الحَزَن إن ربّنا لغفور شكور)[2]. د: آخرين سخن اهل بهشت نيز حمد و سپاس پروردگار جهان است: (دعواهم فيها سبحانك اللّهم وتحيّتهم فيها سلام وآخر دعواهم أن الحمد لله ربّ العالمين)[3]. 🔅 سرّ حمد مكرّر بهشتيان اين است كه عوامل و موجبات حمد (كه حدّ وسط براهين اثبات حمد براي خداي سبحان قرار گرفت)، مانند «جامع كمالات بودن»، «ربوبيّت مطلق» و «اِنعام و رحمت خدا بر بندگان»، همگي در بهشت ظهور و تجلّي روشن و فراگيرتري دارد. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (54) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 7 ـ حامدان و مسبّحان خدا ▪ بر اساس آيه‌ي (وإن من شي ء إلاّ يسبّح بحمده... ) حمد و تسبيح اختصاص به متنعمان ندارد، بلكه خودِ نعمتها نيز مسبّح و حامد خدايند؛ چنانكه حمد حامدان، تسبيحِ مسبحان و ذكرِ ذاكران نيز حامد، مسبّح و ذاكر خدايند؛ زيرا ▪ همه‌ي اينها مصداق و زير پوشش عنوان «شي ء»اند، و هر شيئي، حامد و مسبّح خداست. برخي از اهل معرفت گفته اند: 🔹 حمد مراتبي دارد و ظاهرترين مراتب آن، مرتبه‌ي افعال الهي و نيز اسماء فعلي خداوند است كه متعلَّق آن اسماء، مرتبه‌ي فعل است؛ حمد در مرتبه‌ي صفات الهي و اسمائي كه متعلَّق آنها اوصاف است مدح خواهد بود و حمد اصطلاحي نيست. ... حمد متعلِّق به خود ذات واجب حمد خود حمد است؛ يعني وصف به تمام هستي خود موصوف خويش را ثنا مي گويد و ذات خود را كه عين ذات موصوف است مي ستايد[النَفَحات الإلهيّه، قونوي، ص 101، با تصرف اندك.]. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (55) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 لطايف و اشارات ✅ 8 ـ جايگاه توحيد ربوبي و براهين آن ▪ مدار تبليغ پيامبران و محور درگيري آنان با دشمنانْ «توحيد ربوبي» است. برخي از معارف ديني كه از مقوله‌ي جهان بيني است، تنها ثمره‌ي علمي دارد، امّا برخي ديگر داراي ثمره عملي است. اعتقاد به وجود «واجب الوجود» و «توحيد خالقيّت» از قسم اوّل است. از اين رو وثنيّين حجاز از پذيرش توحيد خالقي ابايي نداشتند. آنان مي گفتند: جهان را «الله» آفريده، ولي پس از آفرينش، با آن كاري ندارد و انسان نيز در مقابل او پاسخگو نيست. آنان گرچه ربوبيت مطلق خدا را نسبت به مجموع جهان مي پذيرفتند[ر.ك سوره‌ي لقمان، آيه‌ي 25؛ سوره‌ي زمر، آيه‌ي 38 و سوره‌ي يونس، آيه‌ي 31.]، اما ربوبيت جزئي، مانند «ربّ الإنسان» و «ربّ الأرض» را نمي پذيرفتند و آن را به بتها، ستارگان و يا قِدّيسان بشر نسبت مي دادند و براي آنها مظاهر و مجسمه هايي مي ساختند و براي دستيابي به شفاعتشان، مظاهر آنها را مي پرستيدند. ▪ بنابراين، پذيرش خالقيت و ربوبيّت مطلق خداي سبحان نسبت به جهان هستي آسان است، اما پذيرش ربوبيت جزئي است كه انسان را در برابرربّ خود مسئول مي كند و سخن پيامبران اين بود كه انسان در برابر خداي خالق مسئول است و بايد از او اطاعت كند و آن كه خالق است، همو مي پروراند. ⏪ قرآن كريم نيز توحيد ربوبي را با دو برهان ثابت مي كند: 1⃣ برهان يكم: بر اساس تحليلي عقلي، ربوبيّت گونه اي از «خلقت» است و پذيرش خالقيّت خدا در حقيقت همان قبول ربوبيّت اوست. بيان مطلب اين كه، ربوبيّت در واقع همان «ايجاد روابط بين مستكمل و كمال» است؛ پروراندن، چيزي جز اعطاي كمال و وصف به موصوف نيست؛ مثلاً، پروراندن درخت، چيزي جز رشد دادن و به بارنشاندن آن نيست. همان طور كه پروراندن انسان از نظر جسمي همان اعطاي كمالات بدني به اوست و ربّ كسي است كه روابط بين كمالات و مستكملها را مي آفريند و كمال را به مستكمل و مستعد عطا مي كند و چون خالق فقط «الله» است پس ربّ نيز تنها اوست. ▪ از اين رو قرآن به شيوه‌ي جدال احسن، براي احتجاج بر ربوبيّت، درباره‌ي خالقيت خداي سبحان از مشركان اقرار مي گيرد. مشركان كه ربوبيّت جزئي را منكر بودند، مي گفتند خداوند به ما چيزي نمي دهد تا او را عبادت كنيم و در برابر او مسئول باشيم و تنها خود را در برابر بتها، كه آنها را ارباب جزئي مي پنداشتند، مسئول مي دانستند و آنها را مي پرستيدند[سوره‌ي عنكبوت،آيه‌ي 61؛ سوره‌ي لقمان،آيه‌ي 25؛ سوره‌ي زمر،آيه‌ي 38؛سوره‌ي زخرف،آيات 9 و 87.]. 2⃣ برهان دوم اين كه بين خالقيّت و ربوبيّت تلازم است؛ يعني لزوماً آفريدگار است كه مي تواند پروردگار باشد. آن كه خالق چيزي نيست از سازمان هستي آن بي خبر است و قدرت تدبير و پرورش آن را نيز ندارد؛ پس تنها خالق جهانِ هستي ربّ آن است. پرورش دهنده هر چيز بايد به همه‌ي اسرار دروني آن آگاه باشد، آنچه اين شي ء با آن مرتبط است را بشناسد و توان ايجاد پيوندهاي لازم را نيز داشته باشد و چنين آگاهي با خالقيّت ملازم است؛ زيرا تنها خالق است كه مطلوب هر شي ء و ارتباط و هماهنگي يا ناسازگاري آن را با ساير موجودات مي داند. از اين رو قرآن كريم مي فرمايد: تدبير و پرورش جهان فقط صفت آفريدگار است: (ربّنا الذي أعطي كلّ شي ء خلقه ثم هدي)[سوره طه]. ▪ قرآن كريم به شيوه‌ي جدال احسن با تكيه بر خالقيت خداي سبحان، كه مورد پذيرش مشركان بود، ربوبيت خداوند را اثبات مي كند. بنابراين، ربوبيّت با دو تحليل به خالقيت بر مي گردد و آيات خلقت با همين دو تقريرْ سندِ اثبات ربوبيت است. ▪ با اثبات توحيد ربوبي، توحيد عبادي نيز ثابت مي شود؛ اگر جز خدا ربّي براي عالم نيست، جز او معبودي هم وجود ندارد؛ زيرا اگر منشاي عبادت، هراس از ضرر و ترك تدبير و اِنعام، يا طمع و شوق دريافت عطا باشد، تنها نسبت به پرورنده و مبدأ تدبير رواست؛ چنانكه اگر منشأ آن، شوق ديدار معبود باشد، باز درباره مُنعم و مبدأ كمال، صادق است. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (56) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 1 ـ جايگاه تحميد خداي سبحان ▪ عن النبى (صلي الله عليه و آله و سلم): «أول من يُدْعي إلي الجنة الحمادون الذين يحمدون الله فى السراء والضراء»[ بحار، ج90، ص215.].«لو أن الدنيا كلها لقمة واحدة فأكلها العبد المسلم، ثم قال: «الحمد لله» لكان قوله ذلك، خيراً من الدنيا وما فيها»[ بحار، ج90، ص216.]. ⏪ اشاره: سرّ برتري تحميد از دنيا و متاع آن، اين است كه تحميد راستين از كَلِم طيّب محسوب مي گردد و هر چه كَلِم طيب بود به طرف خداي منزّه از جهت وحيّز صعود مي كند و هر چه به طرف خداوند بالا رفت، عنداللّهي مي شود و هر چه عنداللّهي شد از گزند زوال مصون است: (ما عندكم ينفد وما عندالله باقٍ) [سوره‌ي نحل، آيه‌ي 96.] 🔸 در نتيجه چيزي كه باقي و ابدي است از چيزي كه محدود و زودگذر است حتماً بهتر خواهد بود. از اين رو حمد مؤمن بهتر از دنياي زودگذري است كه محبّت آن رأس هر خطيئه است. ✅ 2 ـ ادبِ شروع كلام و سيره‌ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در تحميد ▪ عن النبى (صلي الله عليه و آله و سلم): «كل كلام لا يُبداي فيه بالحمد فهو أقطع»[ بحار، ج90، ص216.]. ▪ عن الصادق (عليه السلام): «كان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) إذا أصبح قال: «الحمد لله ربّ العالمين كثيراً علي كل حال»، ثلاثمأة وستّين مرة وإذا أمسي قال مثل ذلك»[ نور الثقلين، ج1، ص15].... وكان النبى (صلي الله عليه و آله و سلم) إذا أصبح وطلعت الشمس يقول: «الحمد لله رب العالمين حمداً كثيراً طيّباً علي كل حال»، يقولها ثلاثمأة وستين مرة شكراً[بحار، ج90، ص216]. ⏪ اشاره: گرچه اثبات عدد مذكور آسان نيست، ولي شايد نكته آن بر فرض ثبوت عدد، اين باشد كه در هر بامداد و شامگاه به عدد روزهاي سال تقريباً خدا را سپاس مي كرد و شايد عناصر محوري بدن انسان يا نظام كيهاني به رقم مزبور باشد؛ كه در برابر هر كدام از آنها، كه نعمتي از نعمتهاي بيكران الهي است، يك بار حمد و شكر به عمل مي آمد؛ والعلم عندالله. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (57) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 3 ـ جامعترين تعبير در حمد و شكر ▪ عن الصادق (عليه السلام): «ما أنعم الله علي عبد بنعمة صغرت أو كبرت فقال: «الحمد لله» إلاّ أدّي شكرها»[ تفسير صافي، ج 1، ص 71.]. ▪ عن حمّادبن عثمان قال: خرج أبوعبدالله (عليه السلام) من المسجد و قد ضاعت دابته فقال: «لئن ردّها الله علىَّ لأشكرنّ الله حقّ شكره». قال: فما لبث أن أُتى بها فقال: «الحمد لله». فقال قائل له: جعلت فداك أليس قلت: لأشكرنّ الله حقّ شكره؟ فقال أبوعبدالله: «ألم تسمعنى قلت: الحمد لله»[ نورالثقلين، ج1، ص15]. ▪ عن الصادق (عليه السلام): «الشكر للنعم اجتناب المحارم وتمام الشكر قول «الحمد لله رب العالمين»[ بحار، ج90، ص214.]. ▪ ... إن رجلاً جاء إلي أميرالمؤمنين (عليه السلام) فقال أخبرنى عن قول الله تعالي: (الحمد لله رب العالمين) ما تفسيره؟ فقال: «الحمد لله هو أن عرف عباده بعض نعمه عليهم جملاً إذ لايقدرون علي معرفة جميعها بالتفصيل لأنها أكثر من أن تحصي أو تعرف. فقال لهم: قولوا الحمد لله علي ما أنعم به علينا رب العالمين... »[ نورالثقلين، ج1، ص17.]. اشاره: برخي كلمات از لحاظ شمول، جزو جوامع الكلم به شمار مي آيد و حمد مزبور از اين قبيل است. حصر جنس حمد يا حصر همه‌ي افراد حمد براي خداوند اداي حق تحميد بوده، فراگير است. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (58) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 4 ـ عجز متنعم از شكر نعمت ▪ عن السّجاد (عليه السلام): «اللّهم إن أحداً لايبلغ من شكرك غايةً إلاّ حصل عليه من إحسانك ما يُلزمه شكراً ولايبلغ مبلغاً من طاعتك وإن اجتهد إلاّ كان مقصّراً دون استحقاقك بفضلك... وتثيب علي قليل ما تطاع فيه حتي كأنَّ شكر عبادك الذى أوجبت عليه ثوابهم وأعظمت عنه جزائهم، أمرٌ ملكوا استطاعة الامتناع منه دونك فكافيتهم. أولم يكن سببه بيدك فجازيتهم بل ملكت يا إلهي أمرهم قبل أن يملكوا عبادتك وأعددت ثوابهم قبل أن يفيضوا فى طاعتك وذلك أن سُنّتك الإفضال وعادتك الإحسان وسبيلك العفو، فكل البريّة معترفة بأنّك غيرظالم لمن عاقبت و... »[ صحيفه‌ي سجّاديه، دعاي 37.]. ▪ امام سجّاد (عليه السلام) به خداي سبحان عرض مي كند: بار الها! هيچ كس به درجاتي از شكر تو دست نمي يابد، مگر اين كه نعمتِ توفيقِ عرض ادب، وي را به شكر ديگري بر مي گمارد و اَحَدي در فرمانبرداريت، هرچند بكوشد، به جايي نمي رسد، مگر اين كه در برابر استحقاق تو، با آن همه احسانت، عاجز و ناتوان است...؛ به گونه اي بر طاعت كم و ناچيز پاداش مي دهي كه گويي شكر بندگان كه در برابر آن ثواب مقدر داشتي و جزايشان را بزرگ داشتي امري است كه آنان مي توانند از آن سر باز زنند. آيا زمام كار به دست تو نبود واينان از خود چيزي داشتند؟ بلكه پيش از آن كه توفيق عبادتت را بيابند وبه درگاه تو بار يابند، زمام كارشان به دست تو بود وتو مالك آنها و همه‌ي شئون هستيشان بودي و پيش از آن كه كاري كنند، ثوابشان را آماده كردي وبراي اين كه آنان را به ثوابي برساني بهانه اي به نام عبادت به دست آنان دادي و اين همه، بر اثر آن است كه سنت تو تفضل و عادت تو احسان و راه تو راه عفو و گذشت است. همگان معترفند كه اگر تبهكاران را كيفر كني ستمكار نيستي و.... عن أميرالمؤمنين (عليه السلام): «الحمد لله الذى لا يبلغ مدحته القائلون ولا يحصى نعمائه العادّون ولا يؤدّى حقّه المجتهدون، الذى لا يدركه بُعد الهِمَم ولا يناله غوص الفطن»[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 1.]. 🔅 اشاره: حمد از آنِ خدايي است كه نه حمد و مدح او از عهده‌ي كسي بر مي آيد، نه نعمتهايش قابل شمارش است و نه حق او را تلاشگران مي توانند ادا كنند. نه شاهين بلندپرواز انديشه و همّت حكيمان را توان رسيدن به اوج قلّه‌ي شناخت اوست و نه عارف غوّاص درياي دل را ياراي استخراج گوهر شناخت اكتناهي آن ذات متعالي است. 🔹 چون حمد حقيقي ذات اقدس خداوند مبتني بر شناخت عميق و دقيقِ وليّ نعمت و همه‌ي نعمتهاي اوست و چنين شناختي براي غير خداوند حاصل نيست، بنابراين، هچ متنعمي قادر بر اداي شكر و حمد او نخواهد بود و تنها حامدِ حقيقيِ خداي سبحان، خود آن ذات مقدس است. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (59) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 5 ـ حمد در برابر جمال و جلال خدا ▪ عن أميرالمؤمنين (عليه السلام): «نحمده علي آلائه كما نحمده علي بلائه» [همان، خطبه‌ي 114، بند1.] «نحمده علي ما أخذ وأعطي وعلي ما أبلي وابتلي»[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 32، بند1]. 🔅 اشاره: ابتلا و آزمون الهي نيز از نعمتها و رحمتهاي اوست كه به پاس آن نيز بايد او را ستود. از اين رو در برخي از دعاهاي ايام هفته آمده است: «اللّهم لك الحمد أن خلقت فسوّيت وقدّرت وقضيت وأمتّ وأحييت وأمرضت وشفيت وعافيت وأبليت و... » [مفاتيح الجنان، دعاي روز چهارشنبه.]؛ بارخدايا تو را بر همه‌ي كارهايت مي ستاييم؛ بر... ميراندن و زنده كردن، بيمار كردن و شفا بخشيدن و عافيت دادن و مبتلا ساختن. همه‌ي كارهاي خدا خير است و چون حمد در برابر كار خير است، همه كارهاي خدا محمود است. **** ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (59) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 6 ـ اختصاص حمد به خدا ▪ عن السّجاد (عليه السلام): «ولو دلّ مخلوق مخلوقاً من نفسه علي مثل الذى دللت عليه عبادك منك كان محموداً فلك الحمد»[ صحيفه سجّاديه، دعاي 45.]. ▪ عن الباقر (عليه السلام): «... وأنت جمال السماوات والأرض فلك الحمد وأنت زين السماوات والأرض فلك الحمد»[ بحار، ج84، ص258، دعاي پايان نماز شب.]. ▪ عن أبى الحسن الأوّل (عليه السلام): «إذا فرغت من صلاة الليل فقل: اللهم ماعملتُ من خير فهو منك لا حمد لى فيه وما عملت من سوء فقد حذّرتنيه، لا عذر لى فيه. اللهم إنّى أعوذ بك أن أتكل علي ما لا حمد لى فيه»[ همان، ص221]. ... «... ولك الحمد... واستخلصت الحمد لنفسك وجعلت الحمد من خاصتك ورضيت بالحمد من عبادك وفتحت بالحمد كتابك وختمت بالحمد قضائك ولم يعدل إلي غيرك ولم يقصر الحمد دونك، فلامدفع للحمد عنك ولامستقر للحمد إلاّ عندك ولاينبغى الحمد إلاّ لك»[ بحار، ج87، ص129، دعاي روز جمعه.]. 🔅 اشاره: هر يك از اين كلمات نوراني حاوي برهاني بر اختصاص حمد به خداي سبحان است. در حديث اوّل امام سجاد (عليه السلام) پس ازبرشمردن نعمت هدايت الهي و علوم ارزشمندي كه بدون تعليم الهي، بشر را ياراي رسيدن به آن نيست، به خداي سبحان عرض مي كند: بار خدايا اگر مخلوقي بتواند از جانب خود چنين هدايتها و معارفي را در اختيار ديگران بگذارد، آن گونه كه تو خلقِ خود را هدايت و تعليم مي كني، او نيز سزاوار حمد خواهد بود، ليكن چون همه‌ي نعمتها و علوم از جانب توست، پس ستايش نيز ويژه‌ي توست. در جمله‌ي «فلك الحمد» با تقديم «لك» بر «الحمد»، حمد در خداي سبحان حصر شده است. اين حديث ناظر به برهاني است كه حد وسط آن اِنعام الهي است. 🔅 حديث دوم اشاره به برهاني دارد كه حدّ وسط آن جمال است و در براهين اختصاص حمد بدين شرح بيان شد: سراسر عوالم هستيِ امكاني از آن جهت كه مخلوق خداي سبحان است، زيبا و نيكوست و چون حمد در برابر جمال و كار زيباست، حمدْ ويژه‌ي خداي جميل جمال آفرين است. 🔅 در حديث سوم بر اساس توحيد افعالي همه‌ي كارهاي نيك آدمي را ازخداي سبحان و هر حمدي بر هر كار نيكي را از او مي داند. بر اساس توحيد افعالي و ربوبيّت مطلق خداي سبحان، كارهاي نيك صالحان نيز جز ظهور و تجلي فيض و فعل او نيست و از اين رو محمود حقيقي تنها ذات اقدس الهي است. 🔅 چهارمين حديث نيز با تصريح به اين كه حمد جز حريم و ساحت قدس خداي سبحان هيچ قرارگاهي ندارد و حمد جز براي او سزاوار نيست، به روشني بر انحصار حمد در خداي سبحان دلالت دارد. 🔸 تذكّر: اگر بعضي از نصوص ديني ظهور دارد كه حمد غير خدا رواست، ولي حمد خدا بهتر است، اين گونه ظواهر را بايد به معناي تعيين حمد خدا تفسير كرد، نه تفضيل حمد وي؛ مانند آنچه در طليعه‌ي دعاي سحر امام سجاد (عليه السلام) به نقل ثابت بن دينار (ابوحمزه‌ي ثُمالي) آمده است: «... فَرَبّى أحمدُ شى ء عندى وأحَقُّ بحمدى»[ إقبال الأعمال، ج1، ص157.]. ⬅ ادامه دارد... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (60) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 7 ـ حامد حقيقي ▪ عن الصادق (عليه السلام): «اللّهم إنّى أفتتح القول بحمدك وأنطق بالثناء عليك وأمجّدك ولاغاية لمدحك وأثنى عليك ومن يبلغ غاية ثنائك وأمد مجدك وأنّي لخليقتك كنه معرفة مجدك؟»[ مفاتيح الجنان، اعمال روز جمعه، دعاي امام صادق (عليه السلام) پس از نماز جعفر.]. 🔅 اشاره: در بحث تفسيري گذشت كه نه تنها محمود حقيقي ذات اقدس خداوند است، بلكه حامد حقيقي او نيز جز خود او نيست؛ زيرا حمد حقيقي بدون شناخت حقيقيِ نعمتهاي الهي و پي بردن به حقيقت همه‌ي نعمتهاي اوميسور نيست و جز ذات اقدس او احدي قادر بر معرفت اكتناهي نعمتهايش نيست. ✅ 8 ـ رابطه‌ي تحميد با تربيع كعبه ▪ روى عن الصادق (عليه السلام) أنه سئل لِمَ سمّيت الكعبة؟ قال: «لأنها مربعة». فقيل له: ولِمَ صارت مربعة؟ قال: «لأنها بحذاء البيت المعمور وهو مربع». فقيل له: ولِمَ صار بيت المعمور مربعاً؟ قال: «لأنّه بحذاء العرش وهو مربع». فقيل له: ولِمَ صار العرش مربعاً؟ قال: «لأن الكلمات التى بنى عليها الإسلام أربع: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلاّ الله والله أكبر»[ بحار، ج96، ص57.]. 🔅 اشاره: حضرت امام صادق (عليه السلام) سرّ تربيع كعبه را محاذات آن با بيت معمورِ مربّع و راز تربيع بيت معمور را محاذي بودن آن با عرشِ مربّع و رمز تربيع عرش را تربيع اصول اوليه‌ي دين (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلاّ الله والله أكبر) مي داند. ▪ در اين كلام بلند كه امام صادق (عليه السلام) سخن را از تربيع كعبه به اصول اوليّه‌ي دين پيوند مي دهد، عظمت تحميد بيان شده است؛ زيرا پايگاه تحميد چنان رفيع است كه در كنار تسبيح، تهليل و تكبير از اصول بنيادين دين و پايه هاي آغازين آفرينش جهان قرار گرفته است؛ زيرا عرش خداوند كه همان مقام فرمانروايي اوست، بر اين اصول استوار است. ▪ همچنين اختصاص حمد به خداي سبحان از اين حديث استفاده مي شود؛ همان طور كه اختصاص تسبيح و تهليل و تكبير به خداوند نيز از آن استظهار مي شود؛ زيرا اگر ريشه هاي اصلي دين تسبيح، تحميد، تهليل وتكبير است، پس در جهان چيزي به غير خدا ارتباط ندارد تا به سبب آن، غير خدا محمود حامدان قرار گيرد. ▪ غير خدا در صورتي مي تواند ملجاي و محمود ديگران باشد كه اوّلاً از خود كمالي داشته باشد و ثانياً بتواند با كمال خود نياز غير را برطرف و تأمين كند؛ در حالي كه تسبيح و تحميد خداي سبحان وقتي با تهليل او قرين گردد، پيامش آن است كه خداي سبحان تنها موجودي است كه ناقص نيست و همه‌ي نقصها را نيز او برطرف مي كند و در نتيجه، در جهان از غير او كاري بر نمي آيد؛ امّا تسبيح و تحميد بي تهليل پيامش فراتر از اين نيست كه خداي سبحان ناقص نيست و بر تأمين نياز و رفع نقايص ديگران نيز قادر است و اين، تنها اثبات شي ء است، نه نفي ما عدا. ▪ بنابراين، تسبيح، تحميد، تهليل و تكبير، همه از آنِ خداي سبحان است و اگر مقام يا شخصي محمود است، در حقيقت شأني از شئون فاعليت خداي سبحان است؛ همانند مقام محمود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (61) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي 9 ـ پايان سخن بهشتيان عن النبى (صلي الله عليه و آله و سلم): «الحمد لله، الكلمة التى يقولها أهل الجنة إذا دخلوها وينقطع الكلام الذى يقولونه فى الدنيا ماخلا الحمد لله وذلك قوله: (دعواهم فيها... واخِر دعواهم أن الحمد لله ربّ العالمين)»[ بحار، ج90، ص166 «سوره‌ي يونس، آيه‌ي 10]. 🔅 اشاره: بهشتيان هنگام ورود به بهشت و مشاهده تحقق وعده‌ي الهي خدا را حمد مي كنند و هر چه را خواستند به صرف تسبيح خداوند براي آنها حاصل است و نيازي به اسباب و وسايل ندارند و بعد از بهره وري از نعمت بهشت،خدا را حمد مي كنند و چون نعمتهاي بهشتْ عطاي غير مجذوذ و غير منقطع است، از اين رو حمد بهشتيان نيز منقطع نخواهد شد و معناي «آخر» در آيه‌ي مزبور، نسبي است، نه نفسي. 🔻🔻🔻 ✅ 10 ـ بازگشت ربوبيّت به خالقيّت عن الرضا (عليه السلام): «... ربّ العالمين توحيد له وتحميد وإقرار بأنّه هو الخالق المالك لا غير»[ نورالثقلين، ج1، ص15.]. عن الصادق (عليه السلام):... ربّ العالمين، قال: «خلق المخلوقين»[ تفسير قمي، ج 1، ص 28.]. 🔅 اشاره: همان گونه كه در بحث لطايف و اشاراتِ آيه‌ي مورد بحث گذشت، ربوبيّت با تحليلْ به خالقيّت بر مي گردد و در اين احاديث نيز به آن اشاره شده است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (62) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي 11 ـ ويژگيها و آثار حمد 🔅 اشاره: ▪ امام سجّاد (عليه السلام) مي فرمايد: حمد ويژه‌ي خدايي است كه در اوّليّتْ بي آغاز و در آخريّتْ بي انجام است؛ خدايي كه ديده‌ي كوتاه بين اهل نظر توانِ رؤيت و مشاهده‌ي او را ندارد و اوهام و انديشه هاي واصفان را ياراي وصف او نيست. ▪ ستايش از آنِ خدايي است كه اگر توفيق شناخت حمد خود را از بندگانش دريغ مي كرد و به انسانها نمي آموخت تا در برابر نعمتهاي پياپي او حمد كنند، در نعمتهايش تصرف كرده، از آن بهره مند مي شدند و او را حمد نمي كردند و بدون هيچ گونه سپاسي، از رزق الهي به طور گسترده بهره برداري مي كردند و با چنين كفراني از حدود انسانيّت خارج و به مرز بهيميّت[سرّ نامگذاري بهيمه به اين نام آن است كه كلامش براي ديگران ابهام دارد و كارش مبهم است و ميزان روشن و نظم خاصي ندارد؛ مثلاً بدون رعايت حلال و حرام، هر چه به مزاجش گواراست مي خورد.]مي رسيدند؛ آنگاه همانند چهارپايان يا فروتر از آنها مي شدند. ▪ و حمدْ خداي را...؛ حمدي كه خداي سبحان با آن، ما را هم زيست حامدان و شاكران قرار دهد و با آن، به سوي رضايت و عفو ذات اقدس الهي از ديگران سبقت گيريم؛ حمدي كه تاريكيهاي برزخ با آن زدوده شود و پيمودن راه برزخ به سوي قيامت كبرا و رستاخيز عمومي با آن آسان گردد و جايگاه ما در نزد شاهدان اعمال (پيامبران، امامان و فرشتگان) با آن شريف و گرامي شود؛ در روزي كه هر كس برابر ره آوردش جزا داده شود و بر هيچ كس ستمي نرود؛ حمدي كه ما را به برترين مقام علّيّين برساند؛ حمدي كه در روزخيره شدن چشمها، ديده‌ي ما بدان روشن گردد و در روز سياه شدن سطح اندامها رويِ ما به آن سفيد گردد، حمدي كه مايه‌ي رهايي از آتش دردناك الهي و عامل نيل به جوار كريمانه‌ي حق باشد؛ حمدي كه با آن به عالم فرشتگان مقرّب راه يافته با آنان رقابت كنيم.و با آن به پيامبران مرسل بپيونديم، در جايگاه بي زوال ابدي و محل كريمانه و تحوّل ناپذير.. و ما چگونه مي توانيم حمد او به جاي آوريم و از عهده‌ي شكرش به درآييم؟ هرگز چنين تواني نداريم.... 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (63) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي 11 ـ ويژگيها و آثار حمد 🔅 اشاره: ▪ چشم برزخي بعضي انسانها هنگام احتضار و در برزخ و قيامت نسبت به ديدن اسماي جماليّه‌ي حق، كور و بي نور است؛ امّا حمد حامدان مايه‌ي بينيايي و روشني چشم آنان است. «قُرّه» همان اشك خنك است. اشكِ غم و حزن، اشكي گرم است؛ اما اشك نشاط و سرور، خنك است. از اين رو عامل سرور و نشاط را «قُرّةالعين» گويند. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (64) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي 11 ـ ويژگيها و آثار حمد خداي سبحان بر اساس ستاريّت خود، در دنيا مكنونات درون انسانها را جز در مواردي اندك بر چهره هايشان ظاهر نمي كند؛ اما در قيامت كه روز ظهور حقّ است اثر گناه و طاعت كه سياهي و سفيدي چهره است ظاهر مي شود؛ همان گونه كه در دنيا، شرمْ وصفي نفساني است و چهره را سرخ مي كند و هراس مايه‌ي رنگ باختگي و زردي چهره است، در قيامت نيز خاطرات و نفسانيات انسان در چهره اش اثر مي گذارد. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (65) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي 11 ـ ويژگيها و آثار حمد ▪ در فرهنگ قرآن كريم بهشت «دارالمُقامة» ناميده شده است و بهشتيان خدا را سپاس مي گويند كه آنان را به «دارالقرار» و آرامگاه ابدي خود رسانده است. ▪ برزخ مانند دنيا آرامگاه نيست، بلكه معبري است كه انسانِ مسافر با عبور از آن به آرامگاه ابدي خود، يعني قيامت كبرا مي رسد. ▪ امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايد: «حمد ويژه‌ي خدايي است كه اخلاق نيك براي ما برگزيد و رزق پاكيزه به ما عطا فرمود و براي ما ملكه و سيطره بر جميع خلق قرار داد (ولايت تكويني)، آن سان كه همه‌ي آفريدگان خداي سبحان، به قدرت او، مطيع و منقاد ما هستند و حمد و سپاس خدايي را كه ما را از غير خودش بي نياز و تنها به خودش نيازمند ساخت»؛ (زيرا او هم به نيازهايمان دانا و هم بر تأمين آن تواناست و هم بر ما روا داشت تا نيازهايمان را به پيشگاهش عرضه داريم و بدين گونه راه رجوع به غير خودش را كاملاً بسته است؛ همانها كه نه مي دانند ما چه مي خواهيم، نه مي توانند نيازمان را برآورند و نه همواره ما را مي پذيرند). 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (66) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 11 ـ ويژگيها و آثار حمد ▪ حمد و سپاس خداي را به سانِ حمد نزديكترين فرشتگان و كريمترين بندگان و پسنديده ترين حامدانش؛ حمدي كه همانند برتري خدا بر همه‌ي آفريدگان، از همه‌ي سپاسها برتر است[حمد خدا از هر حمدي برتر است؛ همان گونه كه خود خدا، بر همه آفريدگانش برتري دارد. همان طور كه وجود خدا مستقل و بالذات است و ديگران بالتبع، بالعرض و بالغير، حمد نيز بالذات از آنِ خداي سبحان است و بالعرض و بالتبع براي غير خدا و بازگشت حمد غير خدا به حمد خداست]) ▪ يعني تفاوت حمدها مانند تفاوت محمودها باشد).و سپاس خداي را در برابر نعمتهايي كه به ما و گذشتگان عطا كرد و به آيندگان مي بخشد؛ حمدي به گستردگي آنچه علم خدا به آن احاطه دارد و به ميزان چندين برابر هر يك از آنها؛ حمدي جاويدان تا روز قيامت[حقيقت انسان، پايان ناپذير است، از اين رو بايد در پي كمال پايان ناپذير باشد. ▪ در حريم انسان، «إلي»، «حتّي» و «متي» راه ندارد. پس بايد انديشه اي زوال ناپذير داشته باشد و ره توشه او ابدي باشد. انسان ابدي با كارهاي موقت نمي تواند زندگي جاويد را تأمين كند.]؛ حمدي به آن گستردگي كه نه مرزپذير است و نه شمارش بردار؛ نه پاياني براي امتداد آن و نه تماميتي براي زمان آن است؛ حمدي كه عامل رسيدن به طاعت و عفو او باشد و سبب رضايتش و وسيله‌ي مغفرتش و راهي براي بهشتش و رهاننده از عذابش و مايه‌ي ايمني از خشم او و پشتيباني بر طاعت او ومانعي در برابر معصيت و دستياري بر اَداي حقش؛ حمدي كه با آن در رديف اولياي سعادتمند خدا و در سلك شهيدان[اشتياق امام سجّاد (عليه السلام) به شهادت (كه در اين جا مراد شهادت در ميدان جنگ است) از آن روست كه خداي سبحان دين خود را به انسانها سپرده، ياري دين را از آنان خواسته است و سنت الهي بر اين است كه دين خود را حفظ و اِحيا كند. بر اين اساس، هر كس بايد بكوشد دين خدا به دست او اِحيا شود و اين افتخار و سعادت عظيم بهره‌ي او گردد: قل لو كنتم في بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل إلي مضاجعهم (سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 154)؛ ▪ اگر گروهي به ياري دين حق برنخاستند خداي سبحان از ياري دينش دست برنمي دارد، بلكه گروه ديگري را مشتاقانه به جبهه ها اعزام مي كند و از طرفي به آنان شوق جهاد و شهادت و از سوي ديگر به خانواده هايشان توفيق صبر و بردباري عطا مي كند كه مايه شگفتي ديگران است و اين صحنه ها در دفاع هشت ساله‌ي ايران اسلامي به خوبي مشهود بود.]راه او قرار گيريم؛ زيرا او سرپرستي ستايش شده است[جمله «إنّه ولىٌّ حميد»، استدلالي بر مضامين دعاست؛ چون انسان كه تحت ولايت خداي سبحان است، از او كه حميد مطلق و محمود صرف است و همه‌ي امور به دست اوست مي خواهد تا او را به مقام حمد برساند.]. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (67) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 11 ـ ويژگيها و آثار حمد ⏹حضرت سجّاد (عليه السلام) در اين دعا، حمد را با توحيد خداي سبحان آغاز و پس از بيان رازقيّت خدا، محاسبه‌ي اعمال و كيفر تبهكاران و پاداش نيكوكاران، به بيان ويژگيها و آثار حمد در دنيا، برزخ و قيامت و مقام و پايگاه رفيعي كه با حمد مي توان به آن دست يافت و همچنين برخي از آثار ترك حمد مي پردازد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: ⏪الف: حمدْ فصلِ مقوّم انسان است: فيلسوفان «نطق» را فصل مقوّم و مرز انسانيّت انسان مي دانند. نطق، به معناي سخن گفتن باشد يا «ادراك كلّي»، بيانگر حدّ انسانيّت نيست. در فرهنگ قرآن و عترت، انسان به معناي «حيوان ناطق» نيست، بلكه معنايش «حيوان ناطقِ حامد» است. ⏺بنابراين، اگر كسي حامد نبود يا تنها در حدّ زبان اهل حمد بود نه در قلب و از روي ايمان، گرچه برخلاف ساير حيوانات كه ساكتند، او حيوان ناطق و گوياست امّا از حدود انسانيّت خارج شده، به مرز بهيميّت پيوسته است؛ زيرا چهارپايان از نعمتها بهره مي برند، ولي معرفت حمد ندارند. ⏺شايان ذكر است كه، آنچه فارق بين انسان و ساير حيوانات است مرتبه‌ي كامل حمد است كه امام سجّاد (عليه السلام) در اين دعا و دعاي پنجاه ويكم صحيفه بيان كرده اند وگرنه همه‌ي موجودات مسبّح و حامد ذات اقدس الهي هستند: (إن من شي ء إلاّ يسبّح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم)[ سوره‌ي إسراء، آيه‌ي 44.]. ⏺سرّ اين كه خداي سبحان درباره‌ي برخي انسانها مي فرمايد: همانند چهارپايان، بلكه از آنها نيز پست ترند: (أولئك كالأنعام بل هم أضلّ) [سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 179]، اين است كه حيوانات نيز مرتبه‌ي ضعيف شكر را دارند، ولي چون از عقل بهره اي ندارند به كمال حمد معقول نمي رسند؛ اما انسان با داشتن كمال عقلي، اگر عقل خود را در خدمت شهوت و غضب درآورد، از حيوان نيز پست تر خواهد بود. حيوان تنها در محدوده‌ي شعور حيواني، در پي ارضاي شهوت و غضب است؛ اما انسان عقل و انديشه را نيز در خدمت شهوت و غضب به كار مي گيرد و با داشتن چراغ، بيراهه مي رود. چنين عقلي در اسارت هوسهاست: «كم من عقل أسيرٍ تحت هوي أميرٍ»[ نهج البلاغه، حكمت 211.]. ⏪ب: حمد عامل همزيستي با پيامبران و فرشتگان و ره توشه اي براي سرعت و سبقت به سوي رضايت و عفو الهي است. ⏪ج: حمد روشني بخش تاريكيهاي عالم برزخ و هموار كننده‌ي راه انسان به سوي رستاخيز است؛ تاريكي برزخ بر اثر گناه است و نور آن با طاعت تأمين مي شود. با روشن شدن برزخ، راه انسان به سوي قيامت كبرا هموار مي شود و پيمودن اين راه كه براي برخي انسانها، همانند ورود از دنيا به برزخ بسيار دشوار است، آسان مي گردد. ⏺بيان مطلب اين كه، حقيقت مرگ از نظر دين، «انتقال از عالَمي به عالم ديگر» است: «لكنّكم تنتقلون من دارٍ إلي دار»[ بحار، ج37، ص146]. اما مرگ به معناي «قطع نَفَس» و «سرد شدن بدن»، مرگي است كه در دانش زيست شناسي مطرح است. انتقال از دنيا به برزخ، براي برخي انسانها بسيار آسان و براي گروهي بسيار دشوار است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳️همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (68) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 11 ـ ويژگيها و آثار حمد ▪ حقيقت مرگ از نظر دين، «انتقال از عالَمي به عالم ديگر» است: «لكنّكم تنتقلون من دارٍ إلي دار»[ بحار، ج37، ص146]. اما مرگ به معناي «قطع نَفَس» و «سرد شدن بدن»، مرگي است كه در دانش زيست شناسي مطرح است. انتقال از دنيا به برزخ، براي برخي انسانها بسيار آسان و براي گروهي بسيار دشوار است. ▪ رزمنده اي كه صبحگاهان در ميدان نبرد هدف تير دشمن قرار مي گيرد و تا شامگاه در خون خود مي غلتد، گرچه پنداشته مي شود كه با فشارِ مرگ دست به گريبان است، اما او ديگر توجّهي به دنيا ندارد و همانند تشنه‌ي بي تابي است كه در هواي گرم و سوزان، چشمه ساري از آب خنك و زلال مي يابد و تن به آن مي سپارد. از اين رو امام باقر (عليه السلام) در پاسخ اين پرسش كه شهيدان كربلا در برابر رگبار تيرها چه احساسي داشتند؟ فرمودند: «همان احساسي كه شما از فشار دادن يكي از انگشتان خود با دو انگشت ديگر داريد»[ معانى الأخبار، باب معني الموت، ح4و5.]. ▪ مرگ سرخ و انتقال از دنيا به برزخ براي شهيد لذّت بخش است، نه رنج آور. امّا تبهكاري كه به سرعت جان مي دهد، گرچه به ظاهر فشار جان دادن ندارد، ليكن جدا شدن روح او از تعلقات دنيا و انتقال به برزخ برايش بسيار دشوار است. ▪ قرآن كريم دشواري مرگ و انتقال تبهكاران به عالم برزخ را اين گونه وصف مي كند: (ولو تري إذ يتوفّي الذين كفروا الملائكة يضربون وجوههم وأدبارهم وذوقوا عذاب الحريق) [سوره‌ي انفال، آيه‌ي 50.]، (فكيف إذا توفّتْهم الملائكة يضربون وجوههم وأدبارهم)[ سوره‌ي محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم)، آيه‌ي 27.]. سرّ زدن چهره و پشت آنان شايد اين باشد كه فرشتگانِ مأمور دنيا كه انسانِ تبهكار را تهي دست در حال رفتن مي بينند، با زدن بر پشت او، وي را از دنيا سوق داده، بيرون مي رانند؛ مأموران برزخ نيز چون او را تهي دست در حال آمدن مشاهده مي كنند بر صورتش مي كوبند و اين گونه از او استقبال مي كنند و اين خود گونه اي از عذاب و فشار قبر است و بر اين اساس كه عالم قبر همان عالم برزخ است، انسان تبهكار گرچه در فضاي بازِ آسمان يا دريا بميرد فشار قبر دارد. كسي كه توانست به آساني از دنيا به برزخ راه يابد، راه برزخ به سوي قيامت نيز بر او هموار و آسان است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (69) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 11 ـ ويژگيها و آثار حمد ▪ سرّ اين كه حمدْ پيمودن راه برزخ به قيامت را آسان مي كند، آن است كه انسانِ حامد و شاكر، خدا را وليّ نعمت خود مي داند و كسي كه ولي نعمت خود را به خوبي بشناسد، مي تواند او را حمد كند و او هرگز تفكر قاروني ندارد تا بگويد: (إنّما أوتيته علي علمٍ عندي)[ سوره‌ي قصص، آيه‌ي 78.]. ▪ كسي كه نعمت را از ناحيه‌ي غير خدا مي داند و طلبكارانه مي گويد: «با تلاش خود به آن رسيده ام»، گرچه به زبان «الحمد لله ربّ العالمين» بگويد، تنها حمد زباني دارد و روح او روح حامد نيست. بنابراين، كسي كه طلبكارانه نعمت را دسترنج خود مي داند، به حقيقت حمد نرسيده و وليّ نعمت خود را نشناخته است. ▪ دنيا گرايان پس از مرگ، همانند حال خواب، يك سلسله خاطرات دارند و بسياري از آنان از انتقال به جهاني ديگر آگاه نيستند وپس از شنيدن تلقين ميّت و مشاهده‌ي اموري، در مي يابند كه به عالم برزخ منتقل شده اند و چون حقيقتِ مرگ انتقال است و انسان وابستگيهاي فراواني به دنيا دارد، تا همه‌ي تعلقات خود را از دنيا قطع نكند وارد برزخ نمي شود. براي گسستن همه‌ي اين پيوندها نيز زماني طولاني لازم است. ▪ انسان شيفته‌ي دنيا همانند معتادي است كه در بازداشتگاه به سر مي برد، كه اعتيادش باقي است، ولي مواد مورد اعتيادش در دسترس او نيست و از اين رو به عذابي دردناك گرفتار است. انسان دنياگرا با قلبي آكنده از تعلق با دنيا وداع مي كند و اين علاقه تا مدتها او را مي سوزاند تا به تدريج و بر اثر اشتغال به عقبات برزخ، علاقه اش از دنيا بريده شود؛ زيرا آن جا راهِ درماني وجود ندارد. 🔸 د: حمد جايگاهي شرافتمندانه نزد گواهان قيامت به انسان مي بخشد. 🔸 ه: حمد عامل ترفيع انسان به اَعلي علّيّين، مايه‌ي روشني چشم و روسفيدي در قيامت است. از اين كلام بر مي آيد كه حمد، تنها گفتن «الحمد لله» و مانند آن نيست، بلكه حمد عقيده و اخلاق و عملي است كه اگر كسي به آن آراسته شد، به آن مقام رفيع مي رسد. حامد بايد هم با قلب و هم با زبان، خدا را ستايش كند و هم نعمتهاي الهي را شناخته، همه‌ي آنها را از خدا بداند و سپس آنها را در جاي خود صرف كند. 🔸 و: حمد عامل رهايي از عذاب دردناك آتش و رهيابي به جوار كريمانه‌ي حق است. 🔸 ز: حمد وسيله اي براي رقابت با فرشتگان و پيوستن به پيامبران در بهشت است. 🔸 ح: حمد عامل دستيابي انسان به طاعت، عفو، رضوان، و مغفرت حق است. 🔸 ط: حمد راهي به سوي بهشت لقاي حق، و نگهباني در برابر انتقامها و عقوبتهاي الهي و مايه‌ي ايمني از خشم خداوند است. 🔸 ي: حمد حاجز و مانعي در برابر عصيان و دستياري بر اداي حق خداست. 🔸 ك: حمد عامل عروج به اوج سعادتِ اوليا و پيوستن به سلك شهيدانِ راه خداست. 🔅 نكته: از لطايف دعاي حمد حضرت سيّد السّاجدين (عليه السلام) اين است كه با حمد آغاز و با حمد پايان مي پذيرد. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (70) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 12 ـ مرتبه‌ي كامل حمد عن السّجاد (عليه السلام): «فأنت عندى محمود وصَنيعك لدىّ مبرور. تحمدك نفسى ولسانى وعقلى حمداً يبلغ الوفاء وحقيقة الشكر حمداً يكون مبلغ رضاك عنّى فنجّنى من سخطك»[ صحيفه‌ي سجّاديه، دعاي 51.]. ▪ اشاره: انسان داراي درك، كار و كلام است و حامدِ حقيقي كسي است كه در مقامِ درك بفهمد كه همه‌ي نعمتها از جانب خداي سبحان است، در مقام عمل هر نعمتي را در جاي خودش صرف كند و با زبان نيز اعتراف كند كه همه‌ي نعمتها از آنِ اوست. ▪ چنين حمدي مقوم انسانيّت انسان است وگرنه اصل حمد در هر موجودي يافت مي شود. پس مرتبه‌ي كمال حمد، فصلِ مقوّمِ انسان است و كسي كه فاقد آن مرتبه كمال است، از حدّ انسان معقول و مقبول نازل است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (71) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 بحث روايي ✅ 12 ـ مرتبه‌ي كامل حمد ✅13 ـ تفسير عالمين و كثرت عوالم ◀️عن أميرالمؤمنين (عليه السلام): «ربّ العالمين وهم الجماعات من كل مخلوق من الجمادات والحيوانات... »[ نورالثقلين، ج1، ص17.]. ◀️عن أبى جعفر (عليه السلام): «... لعلك تري أن الله إنّما خلق هذا العالم الواحد أو تري أن الله لم يخلق غيركم. بلي والله لقد خلق ألف ألف عالم وألف ألف آدم، أنت في آخر تلك العوالم وأولئك الآدميّين»[ همان، ص16.]. 🔅اشاره: موجود مادي گذشته از حدوث ذاتي محكوم به حدوث زماني است و حدوث زماني براي هر موجود طبيعي، ذاتي (به معناي متن هويّت نه به معناي ماهيّت) است؛ زيرا بر اساس حركت جوهري، هيچ موجود مادي بقا و ثبات ندارد، چه رسد به دوام و قِدَم؛ ليكن براي فضل و فيض خداي سبحان حدّي نيست و تكرّر عوالم و تعدّد جهانهاي امكاني كه لازمه‌ي دوام فيض خداست، هرگز با حدوث مستفيض منافات ندارد و همان طور كه قبلا ً بيان شد، مراد از كلمه‌ي «عالمين» همه‌ي مراحل و اَنحاي وجود و موجود امكاني است، نه خصوص عوالم انساني؛ زيرا قرآن كريم «ربّ العالمين» را به پروردگار همه‌ي نظام گسترده‌ي كيهاني و انساني معنا كرده است و به تعبير ديگر هر جا قلمرو رحمت خداست، مشمول «عالمين» است و چون رحمت خدا همه‌ي اشيا را در بردارد: (رحمتي وسعت كلّ شي ء) [، مراد از عالمين، سراسر نظام امكاني است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳️همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom)