eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
771 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
📌بنیان مرصوص 🔹 این نظام به بركت قیام امام و خون های پاك شهیدان [پابرجاست]، آنقدر خون های پاك ریخته شد كه خدا می‌داند! وقتی تاریخ جنگ به دو هزارمین روز رسید، هزار تا روحانی شهید شده بود آن وقت كه حساب كردند؛ یعنی هر یك روز در میان یك اهل لباس شهید شد، از شهدای محراب هفتاد ـ هشتاد ساله مثل آیت الله شهید اشرفی، آیت الله صدوقی، آیت الله دستغیب، آیت الله قاضی تا شهدای هفت تیر تا شهدای نخست وزیری تا شهدای كوی و برزن، هزار روحانی در ظرف دو هزار روز جنگ شهید شد، از آن به بعد هم كه ادامه داشت. از بسیاری از شماها كه خانواده‌های متدین‌ هستید عزیزترین فرزندانتان یا برادران و پدرانتان شهید شدند، خیلی خون پاك به پای این نهال رفته است! بنابراین این‌‌چنین نیست كه خدا این نظام را رها كند و خدای ناکرده این نظام آسیب ببیند، این شده بنیان مرصوص. 🔹 در بخش هایی صریح قرآن كریم فرمود شما نشد دیگری، مواظب خود و آبرویتان باشید ﴿إِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیرَكُمْ ثُمَّ لا یكُونُوا أَمْثالَكُمْ﴾؛[1] فرمود وقتی جریان شهادت شد و خون شد و عده زیادی شربت شهادت نوشیدند، خدای سبحان دست از این نظام برنمی‌دارد، مواظب باشید این دین و این نظام به دست شما عملی بشود، دیر بجنبید شما را می‌گذاریم جای دیگر یك عده را روی كار می‌آوریم ﴿وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیرَكُمْ ثُمَّ لا یكُونُوا أَمْثالَكُمْ﴾. 🔹 خودتان را دریابید! فرصت، فرصت كوتاهی است و سفر سفر ابد است، هیچ نگذارید در كارتان غیر خدا دخالت كند؛ اگر خدای ناكرده ذره‌ای من و ما در این كار دخالت كرد، این را خدا نمی‌پذیرد، چون ﴿أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ﴾،[2] او فقط صد درصد قبول می‌كند. این‌‌چنین نیست كه بگویند كه حالا اگر كسی نود درصد برای رضای خدا كرد و ده درصدش ریا بود این قبول بشود، خیر! كاری را كه خدا قبول می‌كند و روی آثار می‌گذارد كار صد درصد است. [1]. سوره محمد, آیه38. [2]. سوره زمر, آیه3. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1386/04/21 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (29) 🔅🔅🔅 ✳وظیفه مشترک دانشوران 6⃣ ششم: رسالت انديشوران اسلامي آن است كه نظام الاهي را در همه‌ي شئون علمي و عملي آن تحكيم كنند و اين بنيان مرصوص را از گزند هر توطئه مصون دارند، و چنين كار سُتُرگي از گروه خاصّ و قشر مخصوص ساخته نيست، بلكه محور اصلي آن بر عهده‌ي همه صاحب نَظَران تئوري و صاحب بصران عَمَلي خواهد بود كه عمده‌ي آن ها در حوزه و دانشگاه به سر مي‌برند. 🔹 از اين رهگذر، پيوند اين دو نهاد علمي و ارجمند لازم و ضروري است، و هرگز پيوند اين دو قشر حسّاس ممكن نيست، مگر آن كه وظيفه‌ي مشترك و قداست آن وظيفه براي هر دو نهاد، به خوبي احساس شود و چنين كار خطيري ميسّر نيست، مگر آن كه قبلاً خود حوزويان با يكديگر هماهنگ و خود دانشگاهيان با همديگر يكدل و يكرنگ كه همان صبغه‌ي الاهي است باشند. 🔹 چنين توفيقي به دست نمي‌آيد، مگر آن كه هر كدام از حوزوي يا دانشگاهي با نهاد و نهان خويش متّحد باشد و اين همرنگي قَلْب و قالَب پديد نمي‌آيد، مگر آن كه قَلْب هر كدام از توحيد ناب برخوردار گردد. زيرا قلب انسانِ مُوَحّد است كه مي‌تواند از شخصيّت هر كسي به عنوان چهره اي مؤمن كه ظاهر و باطن او همسان و هم آواي‌هم‌اند، بسازد، و اين مؤمنانِ واحد، توان برقراري اتّحاد را دارند. 🔹 آنگاه از چنين حوزويانِ مؤمن متّحد و از چنان دانشگاهيان مؤمن متعهّد، نظام هماهنگ اسلامي پديد مي‌آيد كه اوّلين اثر آن، اسلامي شدن دانشگاه هاست. سپس در پرتو آن، تأسيس، تحكيم و تداوم نظام الاهي و نيز تهديم و تَدْمير نظام استكبار و سلطه ميسّر خواهد شد. 🔹 پروردگارا به تمام مشتاقان لقايت، شهد شهود را ارزاني بدار 🙏 🔹 و تمام شهيدان واِمام آن ها را از شراب طهور در ساغَر قرآن و صَراحيِ عترت(عليهم السلام)، سيراب فرما؛ 🙏 🔹 نظام اسلامي و مقام معظّم رهبري در پرتو عنايت حضرت بقيةالله(ارواح مَنْ سواه فداه) حفظ و حمايت فرما 🙏 🔹 و برادران و خواهران گرانقدر دانشجو را از حَسَنات مُلك و ملكوت بهره‌مند فرما و از مسئولان محترم اين همايش علمي به احسن وجه پذيرا باش.🙏 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
▪نگاشت 4 :نکات تفسیری آیات 1تا 5 🔅🔅🔅 وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5» «1» به روشنايى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد. «3»پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنيا است. «5» و به زودى پروردگارت (چيزى) به تو عطا كند كه خشنود شوى 🍀🍀🍀 ✅ ۱ - سوگند خداوند، به چاشت گاه و به گسترش نور خورشید در آن زمان (و الضحى) «ضحى» در معانى گسترش نور خورشید و «پهناور شدن روز» (مفردات راغب) و «اندکى پس از بالا آمدن روز» (قاموس) به کار مى رود. ✅ ۲ - وقت چاشت و زمان پرتو افشانى خورشید، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند (و الضحى) ✅ ۳ - نور خورشید و برآمدن آن در صبحگاه، نعمتى الهى است. (و الضحى) ✅ 4 - سوگند خداوند، به شب، هنگام سیطره کامل تاریکى آن بر موجودات (و الّیل إذا سجى) «سجى الّیل»; یعنى، شب با تاریکى خود ساتر شد و پوشاند(مصباح). اصل این کلمه، بر آرامش یافتن و انطباق کامل دلالت دارد. (مقاییس اللغة) ✅ 5 - شب و سیطره افکندن تاریکى آن بر موجودات، از نعمت هاى بزرگ الهى و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند (و الّیل إذا سجى) ✅ 6- آرامش موجودات در شب، نعمتى بزرگ و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند (و الّیل إذا سجى) «آرامش یافتن» (یکى از معانى ذکر شده براى «سَجْو») در آیه شریفه به شب اسناد یافته است. این اسناد یا حقیقى است; یعنى، با سیطره کامل تاریکى، گویا شب از پیشروى باز ایستاده است و یا اسناد مجازى است و شب آرام به معناى بى تحرّک بودن موجودات در شب است. ادامه دارد... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
▪نگاشت 5 :نکات تفسیری آیات 1تا 5 🔅🔅🔅 وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5» «1» به روشنايى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد. «3»پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنيا است. «5» و به زودى پروردگارت (چيزى) به تو عطا كند كه خشنود شوى 🍀🍀🍀 ✅ 7- خداوند، هرگز ارتباط خود را با پیامبر(ص) قطع نکرده و به آن حضرت بى اعتنا نبود. (ما ودّعک ربّک) 🔹 «تودیع» - که در بدرقه مسافر و ترک کردن او متعارف شده است - در این آیه به معناى ترک است (مفردات). ✅ 8 - خداوند، تدبیرکننده امور پیامبر(ص) و مربّى او است. (ربّک) ✅ 9- توجّه پیامبر(ص)، به ربوبیت و عنایت ویژه خداوند به او، مایه اطمینان آن حضرت به قطع نشدن ارتباط الهى با او است. (ما ودّعک ربّک) ✅ 10 - خداوند، هرگز از پیامبر(ص) ناراحت نشد و بر آن حضرت خشم نکرد. (و ما قلى) «قِلى» (مصدر «قَلى»); یعنى، شدت تنفّر و مبغوض داشتن. (مفردات) ✅ 11 - خداوند، پیوند خود را با کسانى که مبغوض او هستند، قطع خواهد کرد. (ما ودّعک ربّک و ما قلى) جمله «ماقلى»، در صدد نفى علت تودیع و به منزله تعلیل براى جمله اول است. ✅ 12 - با وجود ربوبیت و عنایت ویژه خداوند به پیامبر(ص)، موردى براى خشم و بى مهرى به آن حضرت وجود نداشت. (ربّک و ما قلى) ✅ 13- خداوند، در تأکید بر قطع نشدن ارتباط او با پیامبر(ص) و ناخرسند نبودن از آن حضرت، به نور خورشید و تاریکى شب سوگند یاد کرده است. (و الضحى . و الّیل إذا سجى . ما ودّعک ربّک و ما قلى) این آیه، جواب قسم هایى است که در آغاز سوره آمده بود. ادامه دارد... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
Tafsir_106.mp3
39.46M
🔅🔅🔅 شنیدنی ؛آموزنده و زیبا ☘☘☘ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹یادآوری: جلسه 106 پایان تفسیر سوره مبارکه بقره می باشد . 🔹 به حول و قوه الهی در پست های آینده تفسیر سوره مبارکه اسرا تقدیم حضور خواهد شد.جلسات تفسیری سوره اسرا در شهر هامبورگ آلمان توسط استاد حجت الاسلام و المسلمین رنجبر ایراد شده است. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌 اعتیاد به گناه 🔹 اینکه در روایات ما هست که «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس»،[1] این تشبیه نیست، یک حقیقتی است که بعد روشن می‌شود. نگاهی را که انسان به نامحرم کرد، این نگاه را به دستگاه نفسانی می‌دهد، این را خوب می‌پروراند و بعد باعث هلاکت می‌شود. اگر آدم حرفی که می‌زند بگوید رد شد، نگاهی که می‌کند بگوید رد شد، خیر! رد نشد. اگر غذای سمّی خوردیم رد نشد، تمام دستگاه دارند فعالیت می‌کنند که علیه ما قیام کنند؛ لذا فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیكَ».[2] اینها تمثیل است نه اینکه تشبیه باشد. یک وقتی می‌گوییم «زیدٌ کالأسد»، این تشبیه است، در واقع زید أسد نیست؛ اما انسان مثل زید است این تمثیل است، یعنی حقیقتاً انسان همین است، یعنی فرد اوست. اینها تمثیل است، تشبیه نیست؛ فرمود: «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس». 🔹 در بخشی از روایات دیگر هم که آمده پشت سر شیر راه برو، اما به دنبال نامحرم راه نرو![3] پس این نگاه، نگاه سمّی است. این نگاه سمّی وقتی آمد، نفس با آن دستگاه شهوی این را می‌پروراند و به صورت یک غدّه بدخیم در می‌آورد و این شخص می‌شود معتاد نگاه به نامحرم یا فلان معصیت، یا فلان معصیت! آن‌وقت آن غذای سمّی، دستگاه بدن را آسیب می‌رساند و این گناه سمّی جان آدم را می‌گیرد. 🔹 این نماز جعفر طیار را ما فراموش نکنیم! این همه تیر که از هر طرف می‌آید، به هر حال ما یک برنامه عبادی باید داشته باشیم. [1]. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص18. [2]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص314. [3]. مستدرک الوسائل، ج14، ص275؛ «الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِی فِی لُبِّ اللُّبَابِ قَالَ: قَالَ دَاوُدُ ع لِابْنِهِ امْشِ خَلْفَ الْأَسَدِ وَ الْأُسُودِ وَ لَا تَمْشِ خَلْفَ المَرْأَةِ». 📚 درس خارج فقه نکاح جلسه تاریخ: 1396/11/25308 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (30) 🔅🔅🔅 ✳ نكاتي چند، كه در تذكيه‌ي عقل و تزكيه‌ي نفس سهم به سزايي دارد و از متون مقدس ديني يعني قرآن كريم و سنّت معصومين (عليهم السلام) استنباط مي شود و عقل برهاني نيز با آن هماهنگ است. 1⃣ يكم: انسان در فرهنگ قرآن، كه كلام پروردگار جهان آفرين است، حَيّ مُتَألّه است؛ يعني زنده اي كه ذوب در الوهيت آفريدگار خود است و در فطرت خود، نه گزارشي از غير خدا دارد و نه گرايشي به سوي غير او؛ (كما بَدَأكم تعودون).[سوره ي اعراف، آيه ي 29.]همان طور كه شما را ابتدائاً خلق كرد، سرانجام به سوي او باز مي گرديد. 🔹 اين آغاز و انجام كه با ظهور «هو الاوّل» شروع شده و با تجلّي «هو الاخر» پايان مي پذيرد، حقِ ناب بوده، هيچ گونه باطل خواه باطل كهن، خواه باطل نو را در آن راه نيست. زيرا بطلان، از هر صنف كه باشد، كهنه خواهد بود و هيچ فرسوده اي را در حريم حقِ طِلق، كه فيض او نو به نو مي رسد، راه نخواهد بود؛ (قل جاء الحق و ما يُبْدي ق الباطلُ و ما يُعيدُ).[ سوره ي سبأ، آيه ي 49.] در وجود آدمي جان و روان مي رسد از غيب چون آب روان هر زمان از غيب نو نو مي رسد وز جهانِ تن برون شو مي رسد [مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 2222.] هر نفس نو مي شود دنيا و ما بي خبر از نو شدن اندر بقا عمر همچون جوي نو نو مي رسد مستمرّي مي نمايد در جسد [همان، بيت 1144.] 2⃣ دوم: چون تألّه و ذوب در خداباوري در نهان و نهاد انسان تعبيه شده، حقيقت وي نيز بيش از يك چيز نيست. لذا جريان «حيات» و «تألّه» چنان به هم تنيده و در هم آميخته اند كه واقعيت حيات او را چيزي جز تألّه و دلباختگي به جمال و جلال الاهي تشكيل نمي دهد و هر گونه غبارِ غيريّت پذيري با غيرتِ خداخواهي او منافات دارد؛ زيرا اعتقادِ سَرِه و ايمان ناب، تاب هيچ گونه شرك و تعدّدطلبي را ندارد، به طوري كه اندك گزارش از غير خدا و ذرّه اي گرايش به سوي غير او مايه‌ي پژمردگي روح باطراوت توحيدي و افسردگي جان بانشاط يگانه جويي و يكتاپرستي است؛ (قل أغَيْرَ الله أتّخِذُ وليّاً فاطر السموات والأرض)[ سوره ي انعام، آيه ي 14.] و (وإليه يُرْجَعُ ا لأمرُ كلُّهُ فاعبده و توكّل عليه).[ سوره ي هود، آيه ي 123] چيست توحيد خدا آموختن خويشتن را پيشِ واحد سوختن [مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 3790.] رخت خود را من زره برداشتم غير حق را من عدم انگاشتم [همان، بيت 3009] 🔹 فطرت آدمي از آن جهت كه به يكتاپرستي سرشته است، اگر رهزني نقد قلب او را به غارت نَبَرد و غنيمت هستي وي را به غرامت نيستي نكشاند، همواره خواهان مآثر توحيدي و آثار يگانه جويي است. زيرا سنخيّتِ جاذب و مجذوب چنين اقتضايي دارد. در جهان هر چيزْ چيزي جذب كرد گرمْ گرمي را كشيد و سردْ سرد [همان، دفتر دوم، بيت 81.] 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 12: نظم آهنگ قرآن ✳ استاد محمد هادی معرفت مفسر و قرآن پژوه معاصر کلام یکی از ادیبان در بیان نظم آهنگ قرآن چنین آورده است که وی می گوید: 🔹 وقتی آدمی می بیند که از این مخرج های سخت جوش، چنین گوهرهای تابناکی با این ترتیب حروف و چنان آذین بندی بیرون آمده، التذاذی بی حساب می برد و وجدی بی انتها به او دست می دهد. در این حروف گویی یکی می نوازد، دیگری طنین انداز، سومین نجواگر است و چهارمین بانگ بر آورنده، پنجمین نفس را می لغزاند و ششمین راه نفس را می بندد و شما زیبایی آهنگ را در دسترس خود می یابید، 🔹 مجموعه ای گوناگون و همساز، نه تکرار مکرر و نه یاوه دار، نه سستی و نه غلظت، نه تنافری در حروف و آواها. 🔹 بدینسان کلام قرآن نه به دشخواری سخن بدویان و نه به نرمی کلام شهریان است، بلکه آمیزه ای است از هر دو، صلابت اولی را دارد و لطافت دومی را، گویی شیره جان دو زبان است و نتیجه آمیختگی دو گویش. 🔹 آری قرآن چنین جامه تازه و زیبایی به تن دارد و این پیوسته نیز در حکم صدفی است که در جان خود گوهرهای گرانبها نهفته است و مرواریدهای ارزشمند را در آغوش می گیرد. 🔹 پس اگر زیبایی پوسته تو را از گنجینه پنهان درونش باز ندارد و تازگی و شادابی، پرده راز نهفته در ماورای خود را بر تو حایل نشود و تو پوسته را از مغز کنار بزنی و صدف را از مروارید جدا بنهی و از نظم و آرایش الفاظ به شکوه معانی برسی، مایه ای شگفت تر و شکوهمندتر بر تو متجلی می شود و معنایی بدیع تر می یابی. 🔹 آن جا، روح و کنه قرآن است، شعله ای است که موسی را به درخت آتش در بقعه مبارکه در کرانه وادی ایمن کشانید و آن جاست که نسیم روح قدسی می فرماید: «انی انا الله رب العالمین؛ همانا من هستم پروردگار عالمیان.» (قصص/ 30) ادامه دارد.... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌مدرسه درون 🔹 این دهه كرامت ـ كه از آغاز این ماه، یعنی ماه پُر بركت ذیقعده تا یازدهم این ماه كه روز اول میلاد وجود مبارك فاطمه معصومه(سلام الله علیها) است و روز یازدهم میلاد وجود مبارك امام رضا(سلام الله علیه) است ـ را به پیشگاه ولی عصر(ارواحنا فداه) تهنیت عرض می‌كنیم. 🔹 مسائل پیرامون ماه پُر بركت ذیقعده پیام‌های فراوانی دارد، به ما گفتند اگر كسی چهل شبانه‌روز مواظب اندیشه, عقاید, اخلاق, رفتار, گفتار, نوشتار, غذا, خواب و خوراك خود باشد, بسیاری از مطالب برای او روشن می‌شود. ما دو مدرسه داریم: یك مدرسه راهنمایی یا دبستان است كه در بیرون است؛ چه حوزه و چه دانشگاه, اینها مدرسه‌های ابتدایی هستند و حداكثر اینکه مفهوم به ما یاد بدهند. حتی آن‌ کسی كه مرجع می‌شود, آن کسی ‌كه حكیم می‌شود و عارف نظری می‌شود, یك سلسله علوم مفهومی نصیب او می‌شود؛ این مدرسه ساده هم هست که همه ما هم در آن رفت و آمد داریم. یك مدرسه مهم است كه در درون دل ماست که آن دانشگاه و آكادمی دیگری است، آ‌ن حوزه علمیه اصلی است. آن کسی ‌كه گفت مدرسه درون را دریاب، یعنی این راه باز است, كلاس درس هست, معلم هست, معلم ﴿عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یعْلَمْ﴾[1] هست, معلم ﴿یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾[2] است, انبیا معلّم ما هستند, ائمه معلّم ما هستند و این مدرسه در درون ماست؛ این مدرسه ما را می‌تواند با فرشته‌ها همنشین كند. 🔹 وجود مبارك پیامبر(صل الله علیه و اله و سلّم) فرمود: هر سلامی كه شما نسبت به من می‌فرستید فرشته‌هایی هستند كه به من می‌رسانند. ما سلام و صلوات فراوان میفرستیم، می‌شود فرشته را دید و به او عرض كرد که سلام ما را به پیامبر برسان; این راه هست و آن راه، راه اساسی است. بشوی اوراق اگر همدرس مایی ٭٭٭ كه علم عشق در دفتر نباشد[3] راه رسیدن به آن هم از همین ماه ذیقعده است; ماه ذیقعده, ماه این مدرسه است. 🔹 ذات اقدس الهی شاگردی دارد به نام موسای كلیم كه با او گفتگو و گفتمان مستقیم دارد و او را كلیم خود می‌داند. فرمود تو اگر بخواهی به مدرسه ما بیایی, این مدرسه برای همیشه باز است؛ ولی قسمت مهمّ فعالیت آن از اول ذیقعده تا دهم ذیحجّه؛ یعنی این چهل شبانه‌روز است و اینكه می‌گویند اربعین و چلّه بگیرند همین است. معنای چلّه گرفتن این نیست كه كسی از جامعه جدا شود و كار نكند، بلکه از دنیا جدا شود و نه از خلق دنیا, از این من و ما جدا شود، از این القاب و اوهام و خرافات و اینها جدا شود؛ وگرنه جدایی از مردم, جدایی از خدمت به مردم, مطلوب نیست. از خلق خدا جدا شدن چیز بدی است, از دنیا جدا شدن چیز خوبی است. فرمودند اگر كسی چهل شبانه‌روز بیاید در مكتب ما خیلی چیزها یادش می‌دهیم، ما چشمه‌های علم را از درون او می‌جوشانیم: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ ینَابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِه».[4] [1]. سوره علق, آیه25. [2]. سوره بقره, آیه129. [3]. دیوان حافظ، غزل162. [4]. جامع الاخبار(شعیری)، ص94. 📚 سخنرانی در جمع دانش‌آموزان وابسته به دانشگاه امام صادق(علیه السلام) تاریخ: 1393/06/05 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌 چهلّه گیری 🔹 مستحضرید که ماه پُربرکت ذیقعده تا دهم ذیحجّه این ایام به عنوان اربعین موسوی و کلیمی معروف است؛ یعنی این چهل شبانه‌روز، چهلّه‌ای است که وجود مبارک موسای کلیم به دستور ذات اقدس الهی عهده‌دار شد. این آیات ﴿وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً﴾[1] ناظر به همین است؛ لذا در تمام ایام سال گرچه چهلّه‌گیری فضیلت دارد، ولی از اول ذیقعده تا دهم ذیحجّه این فضیلت بیشتر است. وقتی هم که وارد ماه پُربرکت ذیحجّه شدیم دو رکعت نماز بین نماز مغرب و عشا بعد از خواندن حمد و فاتحة الکتاب آن ﴿وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیلَةً﴾ تا پایان آیه هم که مستحضرید مستحب است. این ناظر به آن است که انسان این چهل شبانه‌روز را همانند موسای کلیم(سلام الله علیه) چهلّه بگیرد. 🔹 بارها هم به عرض شما رسید که چهلّه‌گیری اعراض از دنیاست نه از کار دنیا و از خلق دنیا و از جامعه. انسان در متن جامعه زندگی می‌کند در درس و بحث هست اگر حوزوی و دانشگاهی است، در تجارت و اقتصاد هست اگر تاجر و پیشه‌ور است، ولی در همه امور می‌گوید خدا، دیگر نمی‌گوید اوّل خدا، دوم فلان شخص! این یک بیماری است که دامنگیر اکثر ما هست. 🔹 این آیه‌ای که در بخش‌های پایانی سوره مبارکه «یوسف» هست خطری است زیر گوش ما، فرمود: ﴿وَ مَا یؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُونَ﴾؛[2] اکثر مؤمنین مشرک‌اند! امروز با این جناح، فردا با آن جناح، امروز با این سَمت، فردا با آن سَمت، امروز اوّل خدا دوم فلان شخص، فردا اوّل خدا دوم فلان شخص! وقتی از امام(سلام الله علیه) سؤال می‌کنند چگونه اکثر مؤمنین مشرک‌اند؟ چگونه می‌شود که مؤمن مشرک باشد؟ فرمود همین که می‌گویند: «لَولا فَلانٌ لَهَلَکْتُ»،[3] اوّل خدا دوم فلان شخص! خدا اوّلی نیست که دومی داشته باشد. باید بگوییم: ﴿وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَ الأرْضِ﴾؛[4] هر آنچه در آسمان و زمین است برده و بنده خداست و خدا را شاکر باشیم که مشکل ما را به وسیله فلان شخص حلّ کرد که او بشود دست و پا و اعضا و جوارح راه که آنها را شئون فعل خدا بداند. [1]. سوره اعراف, آیه142. [2]. سوره یوسف، آیه106. [3]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص99؛ تفسیر نور الثقلین، ج2، ص476. [4]. سوره فتح، آیه4. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1395/06/04 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (31) 🔅🔅🔅 ◾ برده‌ي اغيار، توان ديدار چهره‌ي يار ندارد ▪ علم آموزی و حریت و آزادگی 3⃣ سوم: حيات كه مبدأ هماهنگ كننده‌ي انديشه و كوشش است و هماره دانش را رهبر گرايش و مَنِش را پيرو بينش مي سازد؛ اگر در تحصيل دانشْ آزاد و در تأمين گرايشْ از حرّيتْ برخوردار نباشد، نه در رسالتِ آموختنِ فرهنگِ اصيلِ انساني كامياب است و نه در سِمَت ساختنِ جامعه اي كه تمدّن او عين تديّن است، موفّق. زيرا برده‌ي اغيار، توان ديدار چهره‌ي يار را ندارد و بنده‌ي اشرار قادر بر شهود صورت دلدار نخواهد بود و تا از جمال علمي خداي دلپذير آگاهي حاصل نشود و از كمال عملي اِلاهِ دلنواز بهره اي واصل نگردد، نه انديشه‌ي ناب پديد مي آيد و نه كوششِ نافعْ حاصل مي شود و نه منبع هماهنگ كننده ي علم و عمل (حيات) به دست مي آيد. 🔹 از اين رهگذر، «حريّت» را جايگاهي بس منيع و تأثيري بس شگرف و ره آوردي بس سودمند خواهد بود؛ ليكن حريّت هر موجودي همتاي قلمرو هستي او است، اگر حقيقت او را حيات متألّهانه تشكيل داد، چاره اي جز پذيرش اصل حاكم بر حيات و تألّه، يعني زندگي خدامدارانه نخواهد داشت. 🔹 آزادي چنين موجودي محدود به قانون است؛ يعني در نظام تكوين، مقيّد به قانون علّيت و معلوليت است و در نظام تشريع، محدود به قانونِ تعليم كتاب و حكمت (تذكيه‌ي عقل نظر) و تزكيه (تهذيب عقل عمل) خواهد بود. زيرا آز اديِ فراعلّيت و معلوليّت ممتنع است و حريّتِ فراشريعت ممنوع. 🔹 از آن جهت كه احكام الاهي و اوامر و نواهي شريعت در ساختن انسانِ متكامل سهم بسزايي دارد و پشتوانه‌ي احكام اعتباري (بايدها و نبايدها)، حقايق تكويني (بودها و نبودها، بلكه بالاتر از آن، بودها و نمودها) است، لذا تحليل آن چه در ديوان شريعت به عنوان «ممنوع» مطرح است، در دفتر حقيقت به عنوان «ممتنع» طرح مي شود؛ يعني تكامل انسان از غير راه شريعت الاهي ممتنع خواهد بود؛ (قال أفتعبدون من دون الله ما لا ينفعكم شيئاً و لا يضرّكم)[سوره ي انبياء، آيه ي 66. ] 🔹 و هر گونه ترفند براي رهايي از نظام عليّت و معلوليّت در منطقه‌ي تكوين، و هر گونه نيرنگي براي بيرون آمدن از تعليم كتاب و حكمت و تزكيه، در قلمرو تشريع، همانند سعي بي حاصلِ سارب ها به سوي سراب است كه نه تنها مايه‌ي سَرِ آب آمدن نخواهد شد، بلكه سبب سيراب شدن هم نمي شود و ثمري جز افزايش عطش و كاهش توان و فرسايش قلب و قالَب ندارد. صد هزاران عقل با هم برجهند تا به غير دامِ او دامي نهند دام خود را سخت تر يابند و بس كي نمايد قوّتي با بادْ خس[مثنوي معنوي، دفتر دوم، بيت 1066. ] 🔹 گسستن نظام علّي و معلولي به بهانه‌ي حريّت و گسيختن نظام شريعت به دست آويز آزادي، محصولي جز ندامت و نتيجه اي جز حسرت نخواهد داشت. زيرا قرينِ هر چيزي قرار گرفتن، ثمره‌ي مناسب خود را مي دهد؛ (والبلد الطيّب يخرج نباته بإذن ربّه و الذي خَبُثَ لا يخرج إلاّ نكِداً كذلك نصرّف الايات لقومٍ يشكرون).[سوره ي اعراف، آيه ي 58. ] چون ستاره با ستاره شد قرين لايق هر دو اثر زايد يقين چون قران مرد و زن زايد بشر وزِ قران سنگ و آهن هم شَرَر[مثنوي معنوي، دفتر دوم، بيت 1093. ] 🔹 آزادي به معناي رهايي از شريعتْ شررخيز بوده، ره توشه اي جز شراره‌ي خرمن سوز نخواهد داشت. آزادي به معناي محدود نبودنْ در برابر قانون خدا، همانند برق جهنده و گذراي ابر متراكم است كه چنين روشنيِ كاذبي گمشده‌ي بيابان را سودمند نخواهد بود، گرچه ممكن است چند صباحي مانند صبح كاذب مقدم بر صبح صادق طلوع كند. زَرْق چون برق است و اندر نورِ آن راه نتوانند ديدن رهروان[ همان، دفتر چهارم، بيت 1648. ] 🔹 اين سخن، ترجمان گفتار بلند امير بيان حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) است كه فرمود: لَيْسَ فى البرقِ الخاطفِ مُسْتَمْتَعٌ لمَنْ يَخوضُ فى الظلمة.[بحار الانوار، ج 74، ص 286] 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 13: نظم آهنگ قرآن ✳ سید قطب درباره نظم آهنگ قرآن می گوید: «چنین نوایی در نتیجه نظام مندی ویژه و هماهنگی حروف در یک کلمه و نیز همسازی الفاظ در یک فاصله پدید آمده و از این جهت قرآن، هم ویژگی نثر و هم خصوصیات شعر را توأما دارد، 🔹 با این برتری که معانی و بیان در قرآن، آن را از قید و بندهای قافیه و افاعیل بی نیاز ساخته و آزادی کامل بیان را میسر ساخته است. در همین حال از خصوصیات شعر، موسیقی درونی آن را گرفته و فاصله هایی که نوعی وزن را پدید می آورند. این خصوصیات، قرآن را از افاعیل و قوافی بی نیاز ساخته و در عین حال شؤون نظم و نثر، هر دو را داراست. در هنگام تلاوت قرآن، آهنگ درونی آن کاملا حس می شود. 🔹 این آهنگ در سوره های کوتاه، با فاصله های نزدیکش و به طور کلی در تصویرها و ترسیم ها بیش تر نمایان است و در سوره های بلند کمتر اما همواره نظام آهنگ آن ملحوظ است. ▪ برای مثال در سوره نجم می خوانیم: «و النجم اذا هوی* ما ضل صاحبکم و ما غوی* و ما ینطق عن الهوی* ان هو الا وحی یوحی* علمه شدید القوی* ذو مرة فاستوی* و هو بالافق الاعلی* ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی* فاوحی الی عبده ما اوحی* ما کذب الفؤاد ما رای* افتمارونه علی ما یری* و لقد رآه نزلة اخری* عند سدرة المنتهی* عندها جنة الماوی* اذ یغشی السدرة ما یغشی* ما زاغ البصر و ما طغی* لقد رای من آیات ربه الکبری* افرایتم اللات و العزی* و مناة الثالثة الاخری* الکم الذکر و له الانثی* تلک اذن قسمة ضیزی؛ 🔹 سوگند به اختر چون فرود مى آيد* [كه] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده* و از سر هوس سخن نمى گويد* اين سخن به جز وحيى كه وحى مى شود نيست* آن را [فرشته] شديدالقوى به او فرا آموخت* [سروش] نيرومندى كه [مسلط] درايستاد* در حالى كه او در افق اعلى بود* سپس نزديك آمد و نزديكتر شد* تا [فاصله اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان يا نزديكتر شد* آنگاه به بنده اش آنچه را بايد وحى كند وحى فرمود* آنچه را دل ديد انكار[ش] نكرد* آيا در آنچه ديده است با او جدال مى كنيد* و قطعا بار ديگرى هم او را ديده است* نزديك سدرالمنتهى* در همان جا كه جنةالماوى است* آنگاه كه درخت سدر را آنچه پوشيده بود پوشيده بود* ديده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت* به راستى كه [برخى] از آيات بزرگ پروردگار خود را بديد* به من خبر دهيد از لات و عزى* و منات آن سومين ديگر* آيا [به خيالتان] براى شما پسر است و براى او دختر* در اين صورت اين تقسيم نادرستى است.» (نجم/ 1- 22) توضیح مثال در ادامه👇👇👇
ادامه مطلب بالا👆👆👆 🔹 این فاصله ها تقریبا وزنی مساوی دارند (اما نه بر اساس نظام عروض عرب) و قافیه نیز در آن رعایت شده است و این هر دو به علاوه ویژگی دیگری است که مانند وزن و قافیه ظاهر نیست و از همسازی حروف واژگان و هماهنگی کلمات در درون جمله ها یک ریتم موسیقیایی پدید آورده است. ویژگی اخیر به دلیل حس داخلی و ادراک موسیقیایی باعث می شود که میان یک ریتم و ریتم دیگری (هر چند که فاصله ها و وزن یکی باشد) تفاوت باشد. 🔹 نظم آهنگ در این جا به پیروی از نظام موسیقیایی جمله نه کوتاه است و نه بلند و طولی میانه دارد و با تکیه بر حرف «روی» فضایی سلسله وار و داستان گونه یافته است. تمام این ویژگی ها لمس شدنی است و در برخی فاصله ها بسیار نمایان تر، مانند: «افرایتم اللات و العزی و مناة الثالثة الاخری؟» پس اگر بگوییم: «افرایتم اللات و العزی و مناة الثالثة». قافیه از دست می رود و به آهنگ لطمه می خورد و اگر بگوییم: «افرایتم اللات و العزی و مناة الاخری» وزن مختل می شود. هم چنین در فرموده خداوند: «ا لکم الذکر و له الانثی؟تلک اذن قسمة ضیزی» اگر گفته شود «ا لکم الذکر و له الانثی، تلک قسمة ضیزی» آهنگ کلام که با کلمه «اذن» قوام یافته مختل می شود. 🔹 البته، این سخن بدان معنا نیست که کلمه «الاخری» یا «الثالثة» یا «اذن» حشو و زاید است و فقط برای پر کردن وزن و قافیه آمده، نه، وظیفه مهم تر این کلمات، مساعدت برای رساندن معانی است، و این یکی دیگر از ویژگی های فنی قرآن است که کلمه هم برای رساندن معنا ضروری است و هم آهنگ را قوام می بخشد و هر دوی این وظایف در یک سطح انجام می گیرند و هیچ کدام بر دیگری برتری نمی یابند. 🔹 نظم آهنگ در آیه ها و فاصله ها، (یا چیزی شبیه به آن) در جای جای کلام قرآن آشکار است. دلیلش هم این است که اگر کلمه ای را که به شکلی خاص به کار رفته به صورت قیاسی دیگر کلمه برگردانیم یا واژه ای را حذف یا پس و پیش کنیم، در این نظم آهنگ اختلال به وجود می آید. 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
▪نگاشت 6 :نکات تفسیری آیات 1تا 5 🔅🔅🔅 وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5» «1» به روشنايى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد. «3»پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنيا است. «5» و به زودى پروردگارت (چيزى) به تو عطا كند كه خشنود شوى 🍀🍀🍀 14- پیدایش وقفه اى کوتاه در نزول وحى بر پیامبر(ص)، جلوه اى از ربوبیت خداوند و در راستاى تدبیر امور رسالت آن حضرت بود. (ربّک) در شأن نزول هاى متعدد و ناهماهنگ درباره این سوره، این نکته مورد اتفاق است که در نزول پیاپى آیات قرآن، درنگى پدید آمد که پیامبر(ص) را غمگین و مورد شماتت دشمن قرار داد و آیات این سوره، براى آن حضرت مایه تسلاى خاطر گردید. تعبیر «ربّک» بیانگر آن است که همین وقفه نیز، جلوه ربوبیت و تدبیر خداوند بوده و آن حضرت را در مسیر دریافت و ابلاغ پیام هاى الهى، تقویت کرده است. 15- تأخیر وحى در برهه اى از دوران نزول قرآن، پیامبر(ص) را نگران ساخته، در معرض زخم زبان دشمن قرار داد. (ما ودّعک ربّک و ما قلى) لحن آیه شریفه و همراه بودن آن با سوگندهاى خداوند، بیانگر اضطراب و رنجیدگى پیامبر(ص) و در صدد آرامش بخشیدن و تسلاى خاطر دادن به آن حضرت است. 16 - جهان آخرت براى پیامبر(ص)، داراى مزایایى فراوان تر از دنیا است. (و للأخرة خیر لک من الأُولى) 17 - خداوند، با نوید آخرتى بهتر از دنیا براى پیامبر(ص)، آن حضرت را به تداوم عنایت هاى خویش و نبود هیچ بغض و نفرتى نسبت به او، مطمئن ساخت. (ما ودّعک ... و للأخرة خیر لک من الأُولى) 18 - افراد متروک و مبغوض خداوند، در جهان آخرت محروم تر از وضع دنیایى خویش خواهند بود. (و للأخرة خیر لک من الأُولى) این آیه مى تواند تعلیل براى آیه قبل باشد; یعنى، چون آخرت تو بهتر از دنیاى تو است، پس بدان که خداوند تو را مبغوض نداشته است. 19 - خیر دنیا و آخرت، به دست خداوند است. (ربّک ... و للأخرة خیر لک من الأُولى) 20- قرآنْ پیشاپیش، رهایى پیامبر(ص) را از روى گردانى و خشم خداوند تا پایان عمر آن حضرت، خبر داده است. (و للأخرة خیر لک من الأُولى) مراد از «آخرت» و «اُولى» چه دنیا و آخرت باشد و چه آغاز و فرجام زندگانى دنیوى پیامبر(ص) - چنانچه برخى از مفسران احتمال داده اند - آیه شریفه سلامت کامل پیامبر(ص) را، از هرگونه انحراف که به خشم خداوند بینجامد، پیشگویى کرده است. ادامه دارد... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
▪نگاشت 7 :نکات تفسیری آیات 1تا 5 🔅🔅🔅 وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5» «1» به روشنايى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد. «3»پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنيا است. «5» و به زودى پروردگارت (چيزى) به تو عطا كند كه خشنود شوى 🍀🍀🍀 21- زندگانى پیامبر(ص)، در جهان آخرت، همراه با عطاى مداوم پروردگار و سرشار از رضایت است. (و لسوف یعطیک ربّک فترضى) «سوف» براى استقبال است و مراد از آن - به قرینه آیه قبل - جهان آخرت است. 22-خداوند، با وعده قطعى به پیامبر(ص)، درباره بخشش پیاپى به آن حضرت تا حد رضایت کامل در آخرت، او را تسلا داده و بر دور بودن همیشگى آن حضرت از قهر و خشم خود تأکید کرد. (ما ودّعک ... و لسوف یعطیک ربّک فترضى) «لام» در «لسوف»، حرف ابتدا و براى تأکید است. 23- عطیه هاى خداوند به پیامبر(ص) در جهان آخرت، جلوه ربوبیت او و در راستاى رشد و کمال آن حضرت است. (یعطیک ربّک) 24- خرسندى پیامبر(ص) در جهان آخرت، مرهون عطاى بى شمار الهى است. (یعطیک ... فترضى) حرف «فاء» دلالت دارد که آنچه رضایت پیامبر(ص) را در پى خواهد داشت، عطاى مداومى است که فعل «یعطیک» بر آن دلالت دارد. گفتنى است که در آیه شریفه، دو نکته نهفته است: ۱. خداوند، عطاى خود را به رسول اللّه(ص) افزایش مى دهد تا حدى که او را راضى سازد. ۲. خداوند، هر چه را پیامبر(ص) دوست دارد و به آن راضى است، در اختیار آن حضرت مى نهد. 25- عطاهاى رضایت بخش خداوند در آخرت، دلیل برترى زندگى اخروى پیامبر(ص) بر دنیاى آن حضرت است. (و للأخرة خیر لک من الأُولى . و لسوف یعطیک ربّک فترضى) 26- دنیا، فاقد زمینه مناسب براى بهره بردن پیامبر(ص) از عطاهاى ویژه الهى و رسیدن آن حضرت به خرسندى کامل (و للأخرة خیر لک من الأُولى . و لسوف یعطیک ربّک فترضى) ادامه دارد... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌راه ولایت 🔹 مرحوم سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) این را با اصرار در غالب نوشته‌هایشان دارند كه بعد از وجود مبارك پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اول كسی كه مبتکر این فن است و راه ولایت را نشان داد حضرت امیر بود و آن این است كه انسان می‌خواهد «ولی الله» شود، چطور «ولی الله» شود؟ تنها راه ارتباط بنده با خدا همان عبادت است و غیر از این كه راهی نیست، حالا برخی‌ها گفتند این عبادت بالاترین سِمَتی است كه یك موجود ممكن، ممكن است داشته باشد؛ عبادت انسان را به خدای سبحان مرتبط می‌كند، برخی‌ها هستند كه «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» عبادت می‌كنند اینها یا اصلاً «ولی الله» نیستند یا ولایت اینها بسیار ظریف و رقیق و اندك است كه به حساب نمی‌آید، در حقیقت اینها خودشان را می‌خواهند و می‌خواهند که در امنیت باشند. گروهی هم «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ»[1] عبادت می‌كنند كه اینها رفاه خودشان را می‌خواهند و نمی‌خواهند تحت ولایت مولایشان باشند. گروه سوم كسانی هستند كه به فكر پرهیز از دوزخ و رسیدن به بهشت نیستند، بلکه به فكر این هستند كه به ذات اقدس اله مِهر و ارادت و محبّت بورزند و بندگی كنند که این می‌شود «ولایت» و اول كسی كه این سه راه را نشان عابدان داد وجود مبارك حضرت امیر بود که فرمود ما این راه را داریم می‌رویم؛ البته از ائمه دیگر مخصوصاً از وجود مبارك امام صادق(سلام الله علیه)[2] همین روایت رسیده، اما اینها بعد از وجود مبارك حضرت امیر است.[3] 🔹 این همه اصحاب كه به محضر حضرت می‌رسیدند سخنان حضرت را می‌شنیدند، در نماز جمعه حضرت شركت می‌كردند، در سخنرانی‌های حضرت شركت می‌كردند هیچ‌كدام این حرف را نیاوردند؛ خدا غریق رحمت كند سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی را بارها می‌فرمود كه دوازده هزار نفر ثبت شدند، این اسد الغابة فی معرفة الصحابة دوازده هزار نفر را ثبت كردند، البته خیلی بیش از اینهاست، آنهایی كه از یك ساعت تا یك عمر خدمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند، آنهایی كه شناسایی شده بودند تا الآن، اسد الغابة فی معرفة الصحابة اسامی آنها آمده دیگران كه شناسایی نشدند نیامده است؛ می‌فرمودند كه آن دوازده هزار نفر یك طرف، وجود مبارك حضرت امیر یك طرف، آنها به اندازه حضرت حرف نیاوردند، آنها چه حرفی آوردند؟ برخی از روایات فقهی را ممكن است ابوهُریره و امثال ذلك نقل كرده باشند، هیچ‌كدام از آنها به اندازه خود حضرت امیر(سلام الله علیه) از حضرت حرف نیاورد، فرمود اگر كسی بخواهد ولی خدا باشد راه این است؛ تنها راه آن عبادت است یك، و عبادت هم نه «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» باشد، نه «شَوْقاً إِلَى الْجَنَّةِ» باشد، ﴿حُبّاً لِلَّهِ﴾[4] باشد، «شُكْراً لَهُ»[5] باشد، این راه «راه ولایت» است. اگر كسی این‌‌چنین بود این طلیعه ولایت است هر چه این راه را بیشتر ادامه داد ولایت او شكوفاتر می‌شود تا اینکه جزء اولیاء الهی می‌شود. [1]. علل الشرائع, ج1, ص57. [2]. علل الشرائع, ج1, ص12. [3]. نهج الحق, ص248؛ «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ رَأَیتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك». [4]. سوره بقره, آیه165. [5]. وسائل الشیعه, ج6, ص387. 📚تاریخ: 1392/09/27 درس خارج فقه جلسه 40 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📢پست موقت و تلنگر 📌 ‏نماز ساده و بافضیلت یکشنبه‌ی ماه ذی‌القعده: غسل، وضو، دو تا دو رکعت؛ هر رکعت یک حمد، سه توحید، یک ناس، یک فلق بعد از نماز ۷۰ استغفار 🔳سپس: لاحول و لاقوّة الّا باللّه العلیّ العظیم 🔳سپس: یا عزیز یا غفّار اغفرلی ذنوبی و ذنوب جمیع المؤمنین و المؤمنات فانّه لایغفر الذّنوب الّا انت. 📚منبع مفاتیح التماس دعا 🙏 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (32) 🔅🔅🔅 ✳ حریت و آزادگی در رهایی از قلاده هوس 4⃣ چهارم: آن چه صاحب نظرانِ صائب درباره‌ي حريّت انسان مي فهمند و صاحب بصران ثاقب آن را در آينه‌ي شهود مي يابند، همانا آزادي از هر تعيّن و تعلّق و اطلاق از هر تقيّد و تقلّد به قيد هوا و قلاده‌ي هوس است كه از آن به دنيا تعبير مي شود كه دوستي آن ريشه‌ي هر خطا و سَرِ هر تباهي است؛ حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئة.[ اصول كافي، ج 2، ص 131] 🔹 منشأ چنين گرفتاري، تن گرايي انسانْ و طبيعت زدگي اوست كه اگر از زندان بدن آزاد گردد و از قيد طبيعت برهدْ، بدون اعتزال از جامعه كه كاري نكوهيده است از دنيا منعزل مي شود كه كاري نيكو است و چنين كاري نيز ميسّر است. زيرا كليد رهايي از زندانِ تنْ به دست جان ملكوتي اوست، كه متأسّفانه وي از گشودن دَرِ زندان و ديدن بيرون آن و شوق خروج از مَحْبَسِ تنْ غفلت مي كند. 🔹 سبب چنينْ ذهولِ ناپسند، همانا كوري انسان است كه از دوستي دنيا پديد آمده است، چنانكه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) رسيده است: «وإنّما الدنيا منتهي بَصَر الأعمي».[ نهج البلاغه، خطبه ي 133] تن قَفَسْ شكل است زان شد خارِ جان در فريب داخلان و خارجان[مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 1849.] و اين عجب كه جان به زندان اندرست وانگهي مفتاح زندانش به دست[مثنوي معنوي، دفتر چهارم، بيت 2034.] 🔹 البته چنين حريّت صادقِ عرفاني از چنان رهايي كاذبِ پنداري كاملا ً جداست. زيرا انسانِ آزاده از ماسواي خدا، فراتر از نظام كيهاني است و انسان وازده در هوا و بسته به هوس، فروتر از خَس و خار است. آدمي كاو مي نگنجد در جهان در سرِ خاري همي گردد نهان[همان، دفتر اول، بيت 1971.] 🔹 چنين انسان وا زده اي گاهي براي دريافت تحسين از ديگران، اظهار شجاعت مي كند و زه و كماني به گردن مي آويزد تا ديگران وي را به توانمندي بستايند. در هوايِ آن كه گويندت زهي بسته اي بر گردن جانت زهي[همان، دفتر سوم، بيت 2240] 🔹 ليكن باطن چنين تيراندازي جز خَسْتنِ جان و زخمي كردن روان نخواهد بود. زيرا هوس مداري نه ابزار شكار مطلوب است، نه وسيله‌ي نيل به محبوب. نردبان خلق اين ما و من است عاقبت زين نردبان افتادن است هر كه بالاتر رود ابله تر است كاستخوان او بَتَر خواهد شكست[همان، دفتر چهارم، بيت 2763] 🔹 و هيچ بردگي بدتر از هوامداري نيست. مادر بت ها بُتِ نفس شماست زان كه آن بُتْ مار و اين بُتْ اژدهاست[مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 772] 🔹 آن چه در اين زمينه از نثر و نظم گفته شد يا ممكن است گفته شود، در آيه‌ي كريمه‌ي قرآن كه از بارزترين مصاديق جامعُ الكَلِمْ مي باشد، مندرج است؛ (تلك الدّار الأَخرةُ نَجْعَلُها للذين لا يريدون علوّاً في الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتقين).[ سوره ي قصص، آيه ي 83.] @rahighemakhtoom
📌سرمایه مشترک 🔹 سرمایه‌ای كه برای مردها و زنهاست بعضیها مشترك است و بعضیها مختص؛ آن سرمایه‌ای كه مخصوص زنهاست، آن انعطاف و گرایش و شكسته دلی و موعظت‌پذیری و تسلیم در برابر حق است؛ این سرمایه در زنها بیش از مردهاست. اینكه زن زودتر از مرد متأثر می‌شود و گریه می‌كند این سرمایه است. منتها اگر رهبری شد و این سرمایه را در مناجات به كار برد نه در مسائل عاطفی و خانگی و دنیایی، این سرمایه را به راه مصرف كرده است؛ چون سرمایه را به راه مصرف كرده است بی‌نیاز می‌شود. اینكه در دعای كمیل آمده است «وَ طاعَتُهُ غِنىً»[1] یعنی اگر كس مطیع خدا بود، بی‌نیاز می‌شود و اگر كسی ارتباطش با خدا از راه مناجات بیش از دیگران بود، او بی‌نیازتر است. 🔹 مطلب دوم آن است كه این اختصاصی به معصومین ندارد. اولین كسی كه بعد از وجود مبارك امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) به نبی اكرم(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) ایمان آورد حضرت خدیجه بود. خدیجه نه مقام نبوت داشت، نه مقام ولایت داشت، نه مقام امامت داشت. درباره فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) حسابش جداست، اگر كسی درباره او سخن بگوید و بعد بگوید حضرت زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) حسابش جداست، خب سخنی است به حق گفته است، ولی درباره خدیجه كه نمی‌توان گفت او حسابش جداست! او یك زنی است عادی، او با معجزه ایمان نیاورد، معجزه برای افراد عادی است آن كه راه دلش بسته است، راه چشم را می‌گشاید تا پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) برای او معجزه‌ای ‌بیاورد مرده‌ای را زنده كند و مانند آن؛ ولی هیچ كدام از این معجزات را خدیجه(سلام الله علیها) مسئلت نكرد؛ سرّش آن است كه راه دل باز است، بالاتر از راه چشم و گوش و این راه انعطاف در زنها خیلی بیش از مردهاست. [1]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص850. 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
📌درد تاریخی انسان ها 🔹 در آیهٴ 97 سورهٴ مباركهٴ حجر فرمود: ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ یضِیقُ صَدْرُكَ بِمَا یقُولُونَ ٭ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ ٭ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یأْتِیكَ الْیقِینُ﴾؛[1] فرمود ناملایمات دنیا زیاد است و ما می‌دانیم این سخنان تلخی كه این كفّار و منافقان می‌گویند شما را دلتنگ می‌كند؛ قرآن به شما «شرح صدر» می‌دهد، «فضای باز» می‌دهد، شفای «بما فی الصدور» است. خدا را تنزیه كن از هر نقصی، یك؛ تحمید و حمد بكن در برابر كمالهایی كه به تو داده و می‌دهد، دو؛ از ساجدان و خاضعان باش که از این مشكل می‌رهی، این سه. 🔹 این درد همه ما در همه تاریخ است، بیان مطلب این است كه انسان براساس فطرتی كه دارد و بر اساس مطالعاتی كه می‌كند و استدلال‌هایی كه بهره‌اش می‌شود، می‌داند که عالم بر اساس نظم است یك، و خدای حكیم دارد اداره می‌كند دو، و مأمور به حفظ حكمت و عدل هم هست سه، از طرفی ناملایمات فراوانی هم می‌بیند، این ناملایمات او را به ستوه درمی‌آورد که گاهی اعتراض می‌كند، گاهی نقد می‌كند و گاهی هم ـ خدای ناكرده ـ كج‌راهه می‌رود. 🔹 ابوحیان توحیدی صاحب «الامتاع و المؤانسة» او آدم ادیبی بود، اصطلاحاً به هر كسی نمی‌گویند كاتب، مگر اینكه در چند فن ماهر و فنّان باشد که به او می‌گویند كاتب. او فقر فراوانی را تحمل می‌كرد و از طرفی هم می‌دید که یك عدهٴ زیادی با بیت المال بازی كودكانه می‌كنند و این موارد او را به خشم كشاند و شروع كرد به بی‌مهری و انحراف و بیراهه رفتن تا سرانجام چند نامه‌ای می نویسد كه ابن ابی الحدید این نامه‌ها را در شرح نهج البلاغه نقل می‌كند، بعد می‌گوید این نامه‌ها از دسیسه همین ابوحیان توحیدی است. این نامه‌ها محاكمه‌ای است بین حضرت امیر(سلام الله علیه) و عمر، نامه اعتراض آمیزی مثلا از طرف عمر هست که حضرت امیر جواب می‌دهد، حضرت امیر می‌نویسد که عمر جواب می‌دهد، در این رد و بدل مخاطبه‌ای ـ معاذالله ـ حضرت امیر محكوم می‌شود، خیلیها نمی‌دانستند این دسیسهٴ كیست. ابن ابی الحدید به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی او جزو پیشگامان این رشته بود، می‌گفت این نامه‌ها جعلی است و همین ابوحیان توحیدی این نامه‌ها را جعل كرده است. آدم ملّای تنگ نظری بود، فقر از یك سو فساد و تبعیض از سوی دیگر او را برآشفت، به جای اینكه تحمل كند، شرح صدر داشته باشد، به راه برود و مؤلف خوب در بیاید، بیراهه رفته و این كارها را كرده كه آمده حضرت امیر را محكوم كرده، برای اینكه عقده خودش را خالی كند. قرآن از این دردها جلوگیری می‌كند. 🔹 این را خوب گوش بدهید! چون بسیاری از طلبه‌ها و بسیاری از دانشجوها ذات اقدس الهی استعداد خوبی داد و اینها می‌توانند آینده خوبی داشته باشند، اینها باید بدانند كه در یك میدانِ بازی دارند بازی می‌كنند و هیچ چیز اینها را جذب نكند! اینجا جای بازی است و جایی هم از دنیا پست تر نیست، آدم باید بكوشد كه از این مزبله و این كودگاه به صورت روح و ریحان یك گلی بشود بیاید بالا، وگرنه اینجا جای كود است از این پائین تر عالم دیگر خدای سبحان خلق نكرده هر چه هست از این بالاتر است. [1] ـ سوره حجر، آيات 99 تا 97. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه یونس 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
▪️نگاشت 8 :واژه نگاشت 🔅🔅🔅 أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11» «6» آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد و سامانت بخشيد. «7» و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد. «8» و تو را تهى‌دست يافت و بى‌نياز كرد. «9» (حال كه چنين است) پس بر يتيم قهر و تندى مكن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن. 🍀🍀🍀 ✅ «یَتِیماً»: پیغمبر هنوز طفل شش ماهه‌ای در شکم مادر بود که پدرش از دنیا رفت. در عمر شش سالگی مادرش آمنه هم وفات کرد. در هشت سالگی پدر بزرگش عبدالمطّلب که سرپرستی او را به عهده داشت دار فانی را وداع گفت. از آن به بعد تحت سرپرستی عمویش ابوطالب قرار گرفت. ✅ «آوَی»: منزل و مأوی داد. پناه داد. ✅ «ضَآلاًّ»: گمراه و سرگشته. پیغمبر قبل از نبوّت، دریای موّاج کفر و شرک و ظلم و فسق و جهل و خرافات محیط را می‌دید و غرق‌شدگان در آن را نظاره می‌کرد، امّا راه به جائی نمی‌برد. نمی‌دانست چگونه خالق جهان را بپرستد و بدو نزدیک بشود، و از بارگاه یزدان نجات مردمان را بطلبد. به غار حراء پناه می‌برد و شبها و شبها با خود خلوت می‌کرد و سرگشته در تفکّرات و حیرت‌زده از مشاهده اوضاع به دنبال نجات می‌گشت، تا در دل غار حراء نور وحی پرتو افکند و او را به حق رهنمود کرد . @rahighemakhtoom
▪️نگاشت 9 :واژه نگاشت 🔅🔅🔅 أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11» «6» آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد و سامانت بخشيد. «7» و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد. «8» و تو را تهى‌دست يافت و بى‌نياز كرد. «9» (حال كه چنين است) پس بر يتيم قهر و تندى مكن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن. 🍀🍀🍀 ✅ «عَآئِلاً»: فقیر و بی‌چیز. چیزهائی که پیغمبر از پدر به ارث برد، شتر ماده‌ای و کنیزکی بود.خدا او را با سود تجارت، و ثروت خدیجه، و .... دارا و بی‌نیاز کرد. آیات گذشته، بیانگر الطاف و عنایات خاصّ الهی در حق پیغمبر است. ✅ «لا تَقْهَرْ»: خوار و زبون مدار. اموال و دارائیشان را با زور مگیر و تصرّف مکن. ✅ «لا تَنْهَرْ»: با خشونت مران. برخی سائل را خواهان دانش و پرسش کننده از مسائل علمی شمرده‌اند. ✅ «حَدِّثْ»: صحبت بدار. بازگو کن. بازگو کردن نعمت، شکرگزاری از آن با قول و فعل، امکان‌پذیر است. سپاس با زبان، و بذل و بخشش از آن. ذکر ثروت و قدرت برای تفاخر، مراد نیست. ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (33) 🔅🔅🔅 5⃣ پنجم: گرچه فصل مقوّم انسانِ زنده همان تألّه او است، ليكن تمام انسان ها در برابر آن مقوّم الاهي يكسان نيستند، تقرّب انديشوران وارسته به اسمِ اعظمِ حيِّ قيّوم، بيش از ديگران است، چنان كه مسئوليت آن ها در اداره‌ي نظام اسلامي بيش از ديگران خواهد بود. 🔹 بكوشيد با اخلاصْ سعي بليغ را نثار آموختن و اندوختن كنيد تا زمينه‌ي شكوفايي و اِثاره‌ي دفائنِ عقول شما فراهم گردد و آگاه باشيد هر گونه قيام و اقدام محققانه و جهاد و اجتهاد متحققانه در مزرعه‌ي دنيا، گرچه با تهي شدن ظاهري انبار قدرت و انبان توان مادي همراه است؛ ليكن در حقيقت از انبار به كشتزار منتقل مي شود، نه اين كه معدوم گردد. هر كه كاردْ گردد انبارش تهي ليكش اندر مزرعه باشد بهي[مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 2239.] 🔹 قرآن كريم كه سراسر درس حكمت مي دهد، چنين مي فرمايد: (و ما تقدّموا لأنفسكم من خيرٍ تجدوه عند الله)[ سوره ي بقره، آيه ي 110.] پس همگان بكوشيم كه ✅ اولا ً در حيازت آن حياتِ برين سهل انگاري نكنيم؛ (يا أيُّها الذين امنوا استجيبوا لله و للرّسول إذا دعاكم لما يحييكم).[ سوره ي انفال، آيه ي 24. ] ✅ ثانياً بعد از احراز حيات متألّهانه، آن را از گزند بيماري هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و مانند آن مصون نگه داريم و از تذكره هاي شفابخش قرآن كريم كه منادي درمان فراطبيعي است؛ (و ننزّل من القرءان ما هو شفاءٌ ورحمةٌ للمؤمنين)[ سوره ي اسراء، آيه ي 82.]متّعظ شده، پندپذير باشيم. ✅ ثالثاً بعد از تأمين شفا و نيل به سلامت دل كه بهترين وسيله‌ي تقرب الاهي است و بهره‌ي اوحدي از سالكان كوي وصال است؛ (إذ جاء ربَّه بقلبٍ سليم)[ سوره ي صافات، آيه ي 84.] 🔹 آن چه شايسته‌ي دل سالم است، تهيه نماييم. زيرا سلامت دل همانند سلامت ظرفْ وسيله‌ي مناسبي براي دلبر دلنواز و دل پذير، يعني بها، جمال، جلال، كمال و ساير اسماي حسناي خداست. ظرف سالم اگر تهي از مظروف باشد، هرگز به كمال لايق خود نايل نخواهد شد و اين همان است كه در نيايش هاي ملكوتي اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) آمده است؛ وقَلْبى بحبّك متيّماً[مفاتيح الجنان، دعاي كميل.] 🔹 واملأ قلبى حبّاً لك وخشيةً منك[مفاتيح الجنان، دعاي پنجم سحرهاي ماه مبارك رمضان.]، و چون محبّت اولياي الاهي، مخصوصاً خاندان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ويژه حضرت بقيّة الله (ارواح من سواه فداه) نمودار دوستي الاهي و اجر رسالت خاتم انبيا (صلي الله عليه و آله و سلم) است، بكوشيم تا در پرتو عنايت هاي قرآن و عترت، سعادت داريْن و تداوم نظام اسلامي و سلامت مقام معظم رهبري و توفيق دولت و ملّت را از خداي سبحان تقاضا كنيم و حشر امام راحل (قدّس‌سرّه) و شهدا را با انبيا و اولياي الاهي درخواست نماييم. 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (34) 🔅🔅🔅 ✳ حمد و ثنا ويژه‌ي ولي نعمت است. هيچ نعمتي برتر از هستي و هيچ كمال وجودي، والاتر از حيات نيست. وليّ اصل هستي و وليّ كمال هستي خداست. از اين رو سپاس مخصوص اوست. 🔹 تنها ثنايي كه شايسته‌ي خداست، حمدي است كه خودِ خداوند، بدون واسطه يا به واسطه‌ي خليفه‌ي كامل خود، انجام مي دهد. زيرا ديگران نه توانِ اِحصاي (شمارش)نعمت او را دارند؛ (وإن تعدّوا نعمة الله لاتُحْصُوها)[ سوره ي نحل، آيه ي 18.] و نه قدرت شناخت منعم را؛ (ويُحذّركم الله نفسَه)[ سوره ي آل عمران، آيه ي 28.] . آن چه از انسان ضعيف برمي آيد، اعتراف به قصور معرفت نعمت و اقرار به عجز از شناخت منعم است. شايد همين اعترافِ به عَيّ و اقرار بِه عجز، سپاس او محسوب شود. ▪ توجه شما دانش پژوهانْ به نكاتي چند معطوف مي شود: 1⃣ يكم: رفتاري اقتدار آور است كه از جزم علمي صائب و عزم عملي صالح برخوردار باشد. كاري كه با شك علمي يا ترديد عملي همراه باشد، توان تأمين توانايي امت اسلامي را ندارد. زيرا چيزي كه خود، عيبه‌ي عيب است، بدون ريبْ راه به غيب نخواهد برد و راهيانِ ديارِ ملكوتِ قدرت را به مقصد راهنمايي نخواهد نمود. 🔹 علمْ چون آينه است كه زيبايي و زشتي را به خوبي روشن مي كند. عزْم چون آب است كه زشتي را مي شويَد و زيبايي فطري را از آلودگي به تباهيِ گناه، پالوده و پاك مي نمايد. 🔹 براي نيل به اقتدار ملّي كه اولين هزينه‌ي آن عزيمت است، بايد از هرگونه رفاه، اسراف و اِتراف در بارگاه دولت يا كارگاه ملت پرهيز شود. زيرا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرمود: لاتجتمع عزيمة و وليمة، ما أنْقض النوْمَ لعزائم اليوْم[نهج البلاغة، خطبه ي 241، بند 2.] ؛ يعني هرگز هوس محوري با حق مداري، سورچراني شامگاه با عزم پگاه، سحرخيزي و خواب غفلت شبانه با عزم فولادين روزانه جمع نمي شود. 🔹 پشتوانه‌ي اين گفتار نغر علوي، كلام پُر مغز الاهي است كه از زبان لقمان حكيم نقل مي فرمايد: (يبُنيَّ أقم الصلوة وَأمُر بالمعروف وَانْهَ عن المنكر وَاصْبر علي ما أصابك إنّ ذلك من عزم الا قمور)[ سوره ي لقمان، آيه ي17.] ؛ فرزندم نماز را به پا دار و به آن چه پيش عقل يا نقل به رسميت شناخته شده، از آن به معروف ديني ياد مي شود، فرمان بده و از آن چه نزد عقل يا نقل به رسميت شناخته نشده، از آن به منكر ياد مي شود، نهي كن و در تحمّل رخدادهاي روزگار، صابر باش. اين امور نيازمند به عزم محكم است. 🔹 ملّتي كه تمام افراد آن مسلّح به عزم و اراده اند، نه مبتلا به كرنش و ارادتمندي، و امتي كه تمام آحاد آن مجهّز به امر و نهي هستند و به حق و صدق و عدل فرمان مي دهند و از باطل و دروغ و ستم باز مي دارند، مقتدر خواهند بود. 🔹 مردمي كه هزينه‌ي ظلم ستيزي را با شكيبايي مي پردازند، مستقل و آزادند. اقتدار ملّي و استقلال از هر بيگانه، گوهري در ژرفاي درياي عزيمت است و ساكنان ساحلِ آسايش را بهره اي از چنين دُر نيست: و آن كه بر شط و شطر اين درياست نه سزاوار لؤ لؤ لالاست[حكيم سنائي، حديقة الحقيقة، ص 177.] ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 14: نظم آهنگ قرآن ✳ یک نوع موسیقی درونی در کلام قرآن وجود دارد که احساس شدنی است، اما تن به تشریح نمی دهد. این موسیقی در تار و پود الفاظ و در ترکیب درون جمله ها نهفته است و فقط با احساس ناپیدا و با قدرت متعال ادراک می شود. 🔹 به این ترتیب، موسیقی درونی، بیان قرآن را هم راهی می کند و از آن کلماتی موزون و با حساسیتی والا می سازد که با کوچک ترین حرکات دچار اختلال می شود، هر چند که این کلمات شعر نیستند و قید و بندهای بسیار شعر را هم ندارند، قید و بندهایی که هم آزادی بیان را محدود می کنند و هم از مقصود دور می سازند.» ✅ رافعی نیز گفته است: «عرب در نوشتن نثر و سرودن شعر، با هم رقابت می کردند و بر یکدیگر فخر می فروختند، اما سبک کلام آنان همیشه بر یک منوال بود. آنان در منطق و بیان آزاد بودند و فن سخنوری می دانستند. 🔹 البته فصاحت عرب از یک طرف فطری و از طرفی الهام گرفته از طبیعت بود. اما وقتی قرآن نازل شد، آنان دیدند که طرح دیگری در انداخته است. الفاظ همان بود که می شناختند، پی در پی، بدون تکلف و روان آمده و ترکیب و هماهنگی و همسازی در اوج است، از شکوه و فخامت آن در شگفت شدند و ضعف نهاد و ناچیزی ملکه ذهن خود را دریافتند. 🔹 بلیغان عرب نیز نوعی از سخن دیدند که تا آن زمان نمی شناختند. آنان، در حروف و کلمات و جمله های این سخن تازه، آهنگی با شکوه می دیدند. تمام این سخنان چنان متناسب در کنار هم نشسته بود که به نظر می رسید قطعه ای واحد است. عرب به خوبی می دید که نظم آهنگی در جان این سخنان جریان دارد و این خود ضعف و ناتوانی آنان را به اثبات می رساند. 🔹 تمام کسانی که راز موسیقی و فلسفه روانی قرآن را درک می کنند، معتقدند که در نزد هیچ هنری نمی تواند با تناسب طبیعی الفاظ قرآن و آوای حروف آن برابری یا رقابت کند و هیچ کس نمی تواند حتی بر یک حرف آن ایراد بگیرد. دیگر این که قرآن از موسیقی بسیار برتر است و این خصوصیت را داراست که اصولا موسیقی نیست. ادامه دارد.... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom