19.
[20] . فرقان، 1 به اين مفهوم در سورههاي قصص، 46؛ سجده، 3؛ ابراهيم، 52؛ مريم، 97 و احقاف، 12 نيز اشاره شده است.
[21] . زمر، 27.
[22] . طه، 2 و 3.
[23] . اسرا، 17.
[24] . ص، 29 به اين مفهوم در سورة بقره، 221؛ نور، 1 و 27؛ رعد، 19؛ قصص، 43؛ اسرا، 41؛ انعام، 126؛ نحل، 13؛ ابراهيم، 52 و دخان، 58 نيز اشاره شده است.
[25] . نسا، 105.
[26] . مائده، 48.
[27] . مائده، 49.
[28] . يونس، 37.
[29] . يوسف، 111.
[30] . فصلت، 3.
[31] . زمر، 28.
[32] . بقره، 2.
⭕️ ناترسی و #شجاعت از شاخصه های یک رهبری الهی #مومنان انقلابی است.
[سوره يونس ، آيه 71]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ ☆
سرگذشت نوح را بر آنان تلاوت کن، هنگامی که به قومش گفت:ای قوم اگر توقفم در بین شما و یادآوری آیات الهی برای شما سخت است [و غیرقابل تحمل، هرکاری از دستتان ساخته است انجام دهید و کوتاهی نکنید؛ چرا که] من بر خدا تکیه نموده و توکل کردهام [ و از غیراو هراسی ندارم].
سپس مى گوید: اگر مى توانید برخیزید، و به زندگى من پایان دهید و لحظهاى مرا مهلت ندهید.»(یونس/ 71)
✅ نكته ها:
1⃣ اين آيه، #استقامت و پشت گرمى حضرت #نوح عليه السلام را به امدادهاى الهى مى رساند كه از تهديدها و نقشه هاى #دشمن هراسى نداشت.
2⃣ امام #حسين عليه السلام نيز در #كربلا، قبل از ظهر عاشورا اين آيه را بر سپاه كوفه خواند.
✅ پيام ها:
1⃣ آشنا كردن مردم با خبرهاى مهم و مفيد گذشته و تاريخ و فلسفه ى آن، از وظايف رهبران الهى است. «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ»
2⃣ انبيا از مردم و با مردم بودند و حتّى تا آخرين لحظه با مخالفان خود برخورد عاطفى داشتند. «يا قَوْمِ»
3⃣ دل اگر آمادگى نداشته باشد، حتّى تذكّر و يادآورى انبيا هم بر او سنگين است.
«كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي»
4⃣ ايمان به هدف، بزرگترين اهرم #مقاومت انبيا و مبارزه طلبى آنان است.«إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي» ... «فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ»
5⃣ #انبيا مخالفان خود را به مبارزه مى طلبيدند.«فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ»
6⃣ انبيا با #توكّل به خدا، قدرتهاى مخالف را تحقير مى كردند و به مؤمنان #شجاعت مى دادند و همه ى قدرتها را پوچ مى دانستند«فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ» ... «ثُمَّ اقْضُوا»
7⃣ ارزيابى درست، جمع آورى قوا و تصميم قاطع، از اصول #مبارزه است.«أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً»
8⃣ انبيا از #شهادت نمى ترسيدند. «ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»
✅ درسها:
قرآن مى خواهد به مومنان و رهبر الهی این دستور را بدهد که نباید به قدرت دشمن اهمیت دهد، بلکه با قاطعیت و شهامت بیشتر حرکت خود را ادامه داده، پیش برود؛ چرا که تکیه گاهشان #خدا است و هیچ نیرویى تاب مقاومت در برابر قدرت او را ندارد.
✅ آیات پیوستی
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ يخَْشَوْنَهُ وَ لَا يخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا
كسانى كه پيامهاى الهى را ابلاغ مى كنند و از خدا مى ترسند، و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند، و #خداوند براى #حسابرسى كافى است.
در اين آيه سخن از قاطعيّت و #شهامت مبلّغ در ابلاغ دستورات الهى به مردم است واینکه #تبلیغ دستورات الهی دشمن ساز است باید مومنین شجاعت ایستادگی در مسیر #حق را داشته باشند.
#قرائتی
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
سوره مبارکه #مجادله آیه 11
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه به شما گفته شود در مجالس (براى ديگران) جا باز كنيد، پس جا باز كنيد تا خدا نيز براى شما #گشايش دهد و هرگاه گفته شود برخيزيد، برخيزيد. (بزرگى، به نشستن در جاى خاص نيست، بلكه) خدا از ميان شما كسانى را كه #ايمان آورده و كسانى را كه صاحب #علم و دانش اند، به درجاتى رفعت و بزرگى مى دهد و خداوند به آنچه انجام مى دهيد به خوبى آگاه است.
📚📚📚📚📚
به کانال#رحیق مختوم #در ایتا ملحق شوید.
#مباحث جذاب و رشد دهنده قرآنی
👇👇👇
Eitaa.com/rahighemakhtoom
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ .آیه 1 ححرات
ای کسانی که #ایمان آوردهاید! چیزی را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشی مگیرید)، و #تقوای الهی پیشه کنید که خداوند #شنوا و داناست!
کلمات و عبارات:
«لا تُقَدِّمُوا»: پیشی مگیرید. پیشدستی مکنید. بعضی این فعل را لازم و برخی آن را متعدی و مفعولش را محذوف دانستهاند، و مراد این است که هیچ حکمی را بر حکم #خدا و پیغمبرش مقدم ندارید. پیش از فهم و دریافت سخن و دستور خدا و رسول درباره حکم چیزی، سخنی نگوئید. پیش از اخذ فرمان از خدا و پیغمبرش، عملی را انجام ندهید. در جائی که خدا و پیغمبرش حکمیدارند، شما حکم نکنید، یعنی حکمی نکنید مگر به حکم خدا و رسول او، و باید که همواره این ویژگی در شما باشد که پیرو و گوش بفرمان خدا و رسول باشید.
«بَیْنَ یَدَیْ»: جلو. حضور. منظور مقام حکمرانی است که مختص به خدا و به رسول خدا - برابر رهنمود و با اجازه خدا - دارد
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
سبب #نزول
ابن کدینة الاودى گوید: مردى از امیرالمومنین على علیهالسلام درباره این آیه پرسید که براى چه کسى نازل شده است؟ فرمود: درباره دو نفر از #قریش نازل گردیده است.[۱]
و نیز گویند: درباره دو طایفه بنىعدى و بنىتمیم نازل شده که نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بودند و در مقابل حجره #پیامبر ایستاده و با صداى بلند آواز میدادند و مى گفتند: یا رسول الله بیرون بیا که تو را ببینیم. وقتى که پیامبر از #حجره بیرون آمد و با آنان مشغول صحبت گردید. در راه رفتن از پیامبر جلوتر مى رفتند و هنگام صحبت با یکدیگر با صداى بلند همدیگر را میخواندند و بر رسول خدا صلی الله علیه و آله به لفظ یا محمد #خطاب مینمودند سپس این آیه نازل گردید.[۲]
از طریق ابن جریج از ابن ابى ملیکه روایت شده که عبدالله بن زبیر به او خبر داده و گفته است که طائفه بنىتمیم نزد پیامبر آمده بودند و میخواستند تا یکى از میان ایشان از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت امیر برگزیده شود. #ابوبکر یک نفر را که نام وى قعقاع بن معبد بود بدین منظور پیشنهاد نموده و اختیار کرده بود و #عمر بن الخطاب فرد دیگرى را که نام وى اقرع بن حابس بود بدین منظور پیشنهاد نموده و برگزیده بود. در این میان ابوبکر به #عمر گفت: آیا مقصود تو از این انتخاب مخالفت با من بوده است؟
#عمر در جواب گفت: مراد من از این انتخاب مخالفت با تو نبود سخنان این دو نفر به مشاجره لفظى کشیده شد و صداهاى خود را در حین مشاجره بلند کرده و با آواز بلند با یکدیگر سخن مى گفتند. سپس در چنین موقعى این آیه نازل گردید.[۳]
شأن و نزول مذکور درباره آیه دوم این سوره نازل شده است.[۴]
حسن بصرى گوید: عده اى در روز عید قربان قبل از نماز عید و پیش از آن که پیامبر اقدام به ذبح بنماید. عمل قربانى و ذبح را انجام دادند سپس این آیه نازل شد و از طرف پیامبر به آنان دستور داده شد تا عمل ذبح را اعاده نمایند.[۵]
و نیز گویند: مردى قبل از نماز #عید اقدام به ذبح نموده بود سپس این آیه نازل گردید.[۶]
#عائشه گوید: عده اى یک روز قبل از ماه #رمضان به عنوان یوم الشک #روزه گرفته بودند و پیش از آن که پیامبر روزه بگیرد، اقدام به روزه گرفتن نموده بودند سپس این آیه نازل شد.[۷]
مقاتل بن حیان گوید: پیامبر بیست و هفت تن را به سرکردگى منذر بن عمرو الانصارى به تهامه فرستاد. اینان وقتى که به بئرمعونه رسیدند قومى از مشرکین بنى عامر به آنان برخوردند. ایشان را بکشتند سه نفر موفق به فرار شدند و به سوى مدینه آمدند که پیامبر را از این موضوع باخبر سازند چون به دروازه مدینه رسیدند، دو نفر از قبیله بنىعامر را دیدند که از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مى آمدند.
این دو نفر را به تلافى #مشرکین بنىعامر به قتل رسانیدند و البته این کشتن بدون دستور و اجازه رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و پیامبر را از کار آنان خوش نیامد و این آیه نازل گردید.
📚منابع:
کتاب الاختصاص از شیخ #مفید.
تفسیر على بن ابراهیم.
صحیح بخارى و دیگران از علماء عامه.
تفسیر کشف الاسرار.
تفسیر ابن المنذر و میبدى صاحب کشف الاسرار.
کتاب الاضاحى از ابن ابى الدنیا از عامه.
کتاب الاوسط از طبرانى.
تفسیر کشف الاسرار.
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
📌نکات آیه:
۱ - مؤمنان، مورد نهى الهى از #سبقت جستن بر خدا و رسول، در گفتار و رفتار (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله)
۲ - ایمان واقعى، مستلزم #تبعیت کامل از دستورات دین و پرهیز از #بدعت و خودرأیى (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله)
۳ - دخالت عجولانه و بى مورد برخى از مؤمنان، در احکام خدا و رسول(ص) * (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله) برداشت بالا بدان احتمال است که نهى در آیه شریفه، نظر به مواردى داشته باشد که قبل از آن صورت گرفته است; چنان که از شأن نزول ها چنین استفاده مى شود.
۴ - عدم جواز #حکم کردن به چیزى، قبل از رسیدن حکم آن از سوى خدا و رسول او (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله) تعبیر «لاتقدّموا بین...» هم شامل حکم کردن قبل از حکم خدا و رسول او و هم شامل حکم کردن در قبال فرمان آن دو مى شود. برداشت بالا براساس معناى نخست است.
۵ - فرمان پیامبر(ص)، همانند فرمان خداوند، لازم الاتّباع است. (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله )
۶ - لزوم رعایت تقواى الهى، در زمینه #احکام دین (و اتّقوا اللّه )
۷ - تقواى الهى، مستلزم #تسلیم محض بودن در برابر حکم خدا و رسول (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله و اتّقوا اللّه )
۸ - مخالفت بااحکام و معارف دین، ناسازگار با روح تقوا (لاتقدّموا ... و اتّقوا اللّه )
۹ - خداوند، «سمیع» (شنوا) و «علیم» (دانا) است. (إنّ اللّه سمیع علیم)
۱۰ - توجه به شنوایى و آگاهى خداوند، مستلزم رعایت تقوا و #سبقت نگرفتن بر حکم خدا و رسول (لاتقدّموا ... و اتّقوا اللّه إنّ اللّه سمیع علیم)
۱۱ - لزوم #تسلیم روحى و درونى انسان، در برابر حکم خدا و رسول * (إنّ اللّه سمیع علیم) برداشت بالا بدان احتمال است که وصف «علیم» پس از وصف «سمیع» بیانگر این جهت باشد که اگر مؤمنان، رأى عجولانه خود را اظهار کنند، خداوند «سمیع» است و اگر در دل نسبت به حکم خدا و رسول او موضعى #مخالف داشته باشند، خداوند «علیم» است. بنابراین حتى در درون نیز، باید منقاد حکم الهى باشند.
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
📌اقسام #شناخت_قرآن
به طور كلى در بررسى و مطالعه هر كتابى سه نوع شناخت ضروري است:
اول : شناخت سندى يا انتسابى
در اين مرحله مى خواهيم بدانيم انتساب كتاببه نويسنده آن تا چه اندازه قطعى است ؟ مثلا فرض كنيد كه مى خواهيم ديوان حافظ و يا خيام را بشناسيم. اول كارى كه بايد بكنيم اين است كه ببينيم آيا آنچه كه بنام ديوان حافظ مشهور شده همه اش مال حافظ است و يا تنها بعضى از قسمتهايش به حافظ تعلق دارد و بقيه اش الحاقى است. و همچنين در مورد خيام و ديگران. اينجاست كه پاى نسخه ها در ميان مىآيد, آنهم قديميترين و معتبرترين نسخه ها, و مى بينيم كه هيچيك از اين كتابها از اين نوع شناخت بى نياز نيست. حافظى كه مرحوم قزوينى چاپكرده و در آن معتبرترين نسخه ها را ملاك قرار داده با حافظ هاى معمولى كه در ايران يا بمبئى چاپ ميشد و در خانواده ها وجود داشت, بسيار متفاوت است. حافظ هايى كه 30 - 40 سال پيش چاپ كرده بودند در حدود دو برابر حافظ هايى است كه امروز نسخه شناسها معتبر ميدانند, در حاليكه ميان اشعارى كه نسخه شناسها آنها را به اصطلاح(منحول)(1) و مجعول ميدانند احيانا اشعارى يافت مى شود در سطح اشعار عالى حافظ. و يا وقتى به رباعيات منسوب به خيام نگاه مى كنيد شايد حدود 200 رباعى پيدا كنيد كه همه تقريبا در يك سطح قرار دارند و اگر اختلافى هست در همان حدودى است كه ميان اشعار همه شاعران است. حال آنكه هر چه از نظر تاريخى به عقب برويد و به عصر خيام نزديكتر شويد مى بينيد كه از اين تعداد آنچه قطعا منسوببه اوست شايد كمتر از 20 رباعى باشد. و باقى يا در صحت انتسابشان ترديد هست و يا آنكه قطعا به ديگران تعلق دارد.
بنابر اين اولين مرحله در شناخت يك كتاب اينست كه ببينيم اينكه در دست ماست از نظر اسناد به گوينده و آورنده اش چقدر اعتبار دارد ؟ آيا اسناد همه آن درست است يا آنكه قسمتى درست است و قسمتى نادرست ؟ در اين صورت چه درصدى از مطالب را ميتوانيم از نظر انتساب تاييد كنيم ؟ بعلاوه به چه دليل ميتوانيم بعضى را قطعا نفى و برخى را قطعا اثباتو پاره اى را مشكوك تلقى كنيم ؟
اين نوع #شناخت آن چيزى است كه قرآن از آن بى نياز است و از اين نظر كتاب منحصر بفرد جهان قديم محسوب مى شود. در ميان كتابهاى قديمى كتاب ديگرى نتوان يافت كه قرنها بر آن گذشته باشد و تا اين حد بلاشبه باقى مانده باشد. مسائلى از اين قبيل كه فلان سوره مشكوك است, فلان آيه در فلان نسخه هست و در فلان نسخه نيست, و... در مورد قرآن اساسا مط رح نيست. قرآن بر نسخه و نسخه شناسى پيشى گرفت. جاى كوچكترين ترديدى نيست كه آورنده همه اين آيات موجود حضرت محمد بن عبدالله است, كه آنها را به عنوان معجزه و كلام الهى آورد, و احدى نمى تواند ادعا كند و يا احتمال بدهد كه نسخه ديگرى از قرآن وجود داشته و يا دارد. هيچ مستشرقى هم در دنيا پيدا نشده كه قرآن شناسى را بخواهد از اينجا شروع كند كه بگويد بايد بسراغ نسخه هاى قديمى و قديمى ترين نسخه هاى قرآن برويم و ببينيم در آنها چه چيزهايى هست و چه چيزهايى نيست. اگر در مورد تورات و انجيل و اوستا و يا شاهنامه فردوسى و گلستان سعدى و هر كتاب ديگر اين نياز هست, براى قرآن چنين نيازى نيست.
سر اين مطلب همانطور كه گفته شد پيشى گرفتن قرآن بر نسخه و نسخه شناسى است. قرآن گذشته از اينكه يك كتاب مقدس آسمانى بود و پيروان با اين چشم بدان مينگريستند, اساسى ترين دليل و برهان صدق دعوى پيامبر و بزرگترين معجزه او محسوب ميشد. بعلاوه قرآن مانند تورات نبود كه يكباره نازل شود و بعد اين اشكال بوجود بيايد كه نسخه اصلى كدامست, بلكه آيات قرآن بتدريج و در طول بيست و سه سال نازل شد و از همان روز اول نزول, مسلمين مانند تشنه بسيار سوزانى كه به آب گوارايى برسد, آيات قرآن را فرا ميگرفتند و حفظ و ضبط ميكردند, بخصوص كه جامعه آنروز مسلمين جامعه اى بسيط بود و كتاب ديگرى وجود نداشتتا مسلمانان هم ناگزير به حفظ آن باشند و هم ناچار از ضبط اين. ذهن خالى و حافظه قوى و نداشتن سواد خواندن و نوشتن سببشده بود تا مسلمانان تنها, اطلاعاتشان را از راه آنچه كه ميديدند و مى شنيدند كسب كنند, از اينرو, پيام قرآن كه با احساس و عاطفه آنان سازگار بود همچون نقشى كه در سنگ كنده شود در قلب آنان نقش مى بست. و چون آنرا كلام خدا ميدانستند نه سخن بشر, بر ايشان مقدس بود و به خود اجازه نميدادند تا حتى يك كلمه يا يك حرف را در آن تغيير دهند و يا پس و پيش كنند و پيوسته تلاششان اين بود كه با تلاوت اين آيات بخدا نزديكتر شوند. مزيد بر همه اينها ذكر اين نكته ضروريست كه پيامبر اكرم از همان روزهاى اول عده اى نويسندگان خاص براى #قرآن انتخابكرد كه به(كتاب وحى)(معروفند. اين امتيازى براى قرآن محسوبميشود كه هيچكدام از كتابهاى قديمى از آن برخوردار نبوده اند. نگارش كلام خدا از همان آغاز از جمله علل قطعى حفظ و مصون ماندن آن از #تحريف بود.
به اين ترتيب قبل از آنكه تحريف در اين كتاب آسمانى راه پيدا كند آيات آن متواتر شد و به مرحله اى رسيد كه ديگر انكار و يا كم و زياد كردن حتى يك حرف از آن, غير ممكن شد. بنابراين درباره قرآن نيازى نداريم كه از اين جهت بحثى بكنيم. همچنان كه هيچ قرآن شناسى در دنيا خود را نيازمند به اين گونه بحثنمى بيند. اما يكنكته لازم است كه يادآورى شود و آن اينكه در اثر توسعه سريع قلمرو اسلام و اقبال چشمگير مردم جهان به قرآن و نيز بواسطه دور بودن عامه مسلمين از مدينه كه مركز صحابه و حافظان قرآن بود اين خطر وجود داشت كه تدريجا لااقل در نقاط دور افتاده به عمد يا اشتباه كم و زيادها و تغييراتى در نسخه هاى قرآن رخ دهد, ولى هوشيارى و موقع سنجى مسلمين مانع اين كار شد. مسلمانان در همان نيم قرن اول متوجه اين خطر شدند و لهذا از حضور صحابه و حافظان قرآن استفاده كردند و براى جلوگيرى از كم و زيادهاى سهوى يا عمدى در نقاط دور افتاده, نسخه هايى تصديق شده از مدينه به اطراف پراكندند و براى هميشه جلو اشتباهكارى را مخصوصا از طرف يهود كه قهرمان چنين كارهايى بحساب ميايند گرفتند.
😁دوم : #شناخت_تحليلى
در اين مرحله بررسى تحليلى كتاب, مورد نظر است, يعنى تشخيص اينكه اين كتاب مشتمل بر چه مطالبى است و چه هدفى را تعقيب ميكند ؟ راجع به جهان چه نظرى دارد ؟ نظرش درباره انسان چيست؟ چه ديدى درباره جامعه دارد ؟ سبك ارائه مطالب در آن و شيوه برخورد آن با مسائل چگونه است؟ آيا ديدى فيلسوفانه و يا به اصطلاح امروز عالمانه دارد ؟ آيا قضايا را از دريچه چشم يك #عارف نگاه ميكند و يا آنكه سبكش مخصوص بخود است ؟ و باز سؤال ديگرى در اين مورد كه آيا اين كتاب پيامى و رهنمودى براى بشريت دارد يا نه ؟ و اگر پاسخ مثبت است آن پيام چيست ؟ در واقع دسته اول اين پرسشها مربوط ميشود به نگرش و ديد اين كتاب نسبت به جهان و انسان و حيات و مرگ و... يا بعبارت جامعتر مربوط ميشود به جهان بينى كتاب و باصطلاح #فلاسفه خودمان حكمت نظرى آن, ولى دسته دوم سؤالها در خصوص اينست كه كتاب چه طرحى براى آينده انسان دارد ؟ انسان و جامعه انسانى را بر اساس چه الگويى ميخواهد بسازد ؟ كه اينرا ما به (پيام) كتاب تعبير ميكنيم.
در هر حال اين نوع شناخت مربوط به محتواست و درباره هر كتاب ميتوان از اين نظر بحث كرد خواه آن كتابشفاى بوعلى باشد و يا #گلستان سعدى. ممكن است كتابى از (ديد) و (پيام) هر دو خالى باشد و يا تنها (ديد) داشته باشد و نه پيام, يا آنكه هر دو را دارا باشد.
در باب شناخت تحليلى قرآن بايد ببينيم قرآن مجموعا مشتمل بر چه مسائلى است و آن مسائل را چگونه عرضه كرده است. استدلالات و احتجاجات قرآنى در زمينه هاى مختلف چگونه است ؟ آيا چون قرآن حافظ و حارس و نگهبان ايمان است و پيامش يك پيام ايمانى است, به عقل بچشم يك رقيب نگاه مى كند و ميكوشد تا جلو تهاجم عقل را بگيرد و دست و پاى رقيب را ببندد و يا بالعكس همواره بچشم يك حامى و يك مدافع به عقل نگاه ميكند و از نيروى آن استمداد ميكند ؟ اين سؤالات و صدها سؤال نظير آن, كه ضمن شناخت تحليلى طرح مى گردد, ما را با ماهيت قرآن آشنا ميسازد.
سوم : #شناخت_ريشه اى
در اين مرحله, بعد از آنكه صحت استناد و انتساب يك كتاب به نويسنده اش محرز شد و بعد از اينكه محتواى كتاب بخوبى تحليل و بررسى شد, بايد به #تحقيق در اين مورد بپردازيم كه آيا مطالب و محتويات كتاب فكر بدیع نويسنده آن است يا آنكه از انديشه ديگران وام گرفته شده است.
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
قرآن مجيد متضمن كليات برنامه زندگى بشر است .زيرا آيين اسلام كه بهتر از هر آيين ديگرى سعادت زندگى بشر را تأمين و تضمين مىكند از راه قرآن مجيد به دست مسلمانان رسيده است و مواد دينى اسلام كه يك سلسله معارف اعتقادى و قوانين اخلاقى و عملى است ريشه اصلى آنها در قرآن مجيد مىباشد، خداى متعال مىفرمايد:
{«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» «1»
به درستى اين قرآن به سوى آيينى كه بهتر از هر آيين ديگر جهان بشريت را اداره مىنمايد راهنمايى مىكند.
و باز مىفرمايد:
{«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» «2»
و فرو فرستاديم بر تو اين كتاب را كه همه چيز را بيان مىنمايد و روشن مىسازد.
و روشن است كه در قرآن مجيد اصول عقايد دينى و فضايل اخلاقى و
كليات قوانين عملى در آيات بسيارى كه نيازى به نقل آنها نيست ذكر شده است.
{بيان ديگر تفضيلى:} با تأمل در چند مقدمه زيرين مىتوان معناى واقعى اشتمال قرآن مجيد به برنامه زندگى بشر را دريافت:
1. انسان در زندگى خود هرگز هدفى جز سعادت و خوشبختى و كامروايى خود ندارد (خوشبختى و سعادت شكلى است از زندگى كه انسان آرزوى آن را داشته شيفته آن است مانند آزادى و رفاهيت و وسعت معاش و جز آنها.)
و چنانچه گاهى افرادى را مىبينيم كه از خوشبختى و سعادت خود روگردان مىباشند مانند كسى كه با انتحار به زندگى خود خاتمه مىدهد يا از مزاياى زندگى اعراض مىكند اگر درحال روحىشان دقيق شويم خواهيم ديد كه به واسطه عوامل ويژهاى سعادت زندگى را در آنچه تعقيب مىكنند مىدانند؛ مثلًا كسى كه خودكشى مىكند در اثر حمله و هجوم ناملايمات، راحتى خود را در مرگ مىبيند و مثلًا كسى كه به زهد و رياضت پرداخته لذايذ مادى را بر خود تحريم مىكند سعادت را در شيوهاى كه پيش گرفته مىداند.
پس فعاليت زندگى انسان پيوسته براى دست يافتن به سعادت و پيروزى در آن راه مىباشد خواه در تشخيص سعادت واقعى خود مصيب باشد يا مخطى.
2. فعاليت زندگى انسان هرگز بدون برنامه صورت نمىگيرد. مسئلهاى است بديهى و اگر احياناً خفا پيدا مىكند از كثرت وضوح است، زيرا در يك طرف انسان با خواست و اراده خود كار مىكند و در نتيجه تا كارى را به سبب شرايط موجوده «كردنى» تشخيص ندهد به انجام دادن آن اقدام نمىكند؛ يعنى كار را به دنبال دستور علمى درونى انجام مىدهد و از طرف ديگر كارهايى را كه انجام مىدهد براى «خود» يعنى براى رفع حوايجى كه درك مىكند به وجود مىآورد و در نتيجه ميان اعمال و افعال وى ارتباطى است مستقيم.
خوردن و نوشيدن و خواب و بيدارى و نشستن و برخاستن و رفتن و آمدن و غير آنها هركدام جايى و اندازهاى دارد درحالى لازم و در حالى غير لازم در شرايطى نافع و در شرايطى مضر مىباشد و در نتيجه انجام دادن هر كارى طبق دستورى است درونى كه در درك انسان كليات آن ذخيره شده و به حسب انطباق به مورد جزئيات آنها تحقق مىپذيرد.
هر فرد از انسان در كارهاى فردى خود به منزله كشورى است كه فعاليتهاى اهالى آن تحت قوانين و سنن و آداب معينهاى كنترل مىشود و قواى فعاله كشور نامبرده موظفند كه اعمال خود را اول به دستورات لازمالرعايه آن تطبيق نموده پس از آن انجام دهند.
فعاليتهاى اجتماعى يك جامعه نيز حال فعاليتهاى فردى را دارد و پيوسته يك نوع مقررات و آداب و رسومى كه مورد تسليم اكثريت افراد مىباشد بايد در آنها حكومت كند وگرنه اجزاى جامعه به واسطه هرج و مرج در كمترين وقت و كوتاهترين فرصتى درهم و متلاشى خواهد شد.
نهايت اگر جامعه، جامعه مذهبى باشد حكومت از آن احكام مذهب خواهد بود و اگر جامعه غير مذهبى و متمدن باشد فعاليتها از قانون پيروى خواهد كرد و اگر جامعه غير مذهبى و متوحش وهمجى باشد آداب و رسومى را كه حكومت فردى و مستبد وضع و تحميل نموده يا مراسمى را كه در اثر برخورد و كسر و انكسار عقايد گوناگون در جامعه پيدا شده اجرا خواهد كرد.
پس در هر حال انسان در فعاليتهاى فردى و اجتماعى خود از داشتن هدفى گزير ندارد و از تعقيب هدف خود از راهى كه مناسب آن است و به كار بستن مقرراتى كه برنامه كار است هرگز مستغنى نيست.
قرآن مجيد نيز نظر نامبرده را تأييد نموده مىفرمايد:
{«وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»
براى هر كدامتان وجهه و هدفى است كه به آن، روى مىكنيد، پس در كارهاى نيك به همديگر پيشى و سبقت بگيريد (تا به هدفى عالى برسيد).
قرآن دين به راه و رسم زندگى اطلاق مىشود. حتى كسانى كه اصلًا صانع را منكرند بدون دين نيستند، زيرا زندگى انسان بدون داشتن راه و رسمى خواه از ناحيه نبوت و وحى باشد يا از راه وضع و قرار داد بشرى اصلًا صورت نمىگيرد، خداى متعال در وصف ستمگران كه با دين خدايى دشمنى دارند از هر طبقه و صنف بوده باشند مىفرمايد:
{«الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً»
كسانى كه- مردم را- از راه خدا بر مىگردانند و راه خدا- راه و رسم زندگى فطرى- را در حالى كه كج كردهاند قصد مىكنند و پيش مىگيرند.
قرآن در اسلام- علامه طبا طبایی